دکتر مسعود اخوان کاظمي (1)
سارا ويسي (2)
اهميت راهبردي سوريه در مناسبات منطقه اي و بين المللي
جمهوري عربي سوريه با مساحتي قريب 185/180 کيلومتر مربع، هشتاد و هفتمين کشور جهان از نظر وسعت محسوب مي شود. اين در منطقه آسيايي غربي و در نقطه اتصال سه قاره آسيا، آفريقا و اروپا و حد فاصل اروپاي غربي و خاورميانه غربي و خاورميانه نفت خيز قرار دارد که همين امر در طول تاريخ، جايگاهي راهبردي به اين کشور بخشيده است. از سوي ديگر، واقع بودن بر کناره ي شرقي درياي مديترانه و برخورداري از 186 کيلومتر ساحل و همسايگي با فلسطين اشغالي، لبنان، ترکيه و عراق، به وضوح اهميت ژئوپليتيکي و نقش راهبردي اين کشور را در مناسبات منطقه اي و بين المللي نمايان مي سازد. به دليل اهميت و نقش راهبردي، بسياري از کارشناسان روابط بين المللي، سوريه را « بزرگ ترين کشور کوچک جهان » لقب داده اند. اين کشور مي تواند از طريق بنادر « بانياس » و « طرسوس » در ساحل مديترانه، مسير بسيار مهمي براي صادرات نفت و گاز عراق و ايران به اروپا باشد. مسير سوريه، وابستگي عراق و ايران را براي صادرات انرژي به خليج فارس، کانال سوئز و حتي ترکيه تقليل مي دهد. اين موقعيت، باعث برانگيخته شدن حس رقابت ژئوپليتيکي ترکيه با سوريه گشته است. (http://www. eyenak90. blogfa.comموقعيت سوريه در خاورميانه نيز قابل تأمل است. در ميان کشورهاي عربي خاورميانه اکنون تنها سوريه است که سکاندار مبارزه با توسعه طلبي رژيم اشغالگر و جعلي اسرائيل است. حمايت از مقاومت اسلامي لبنان و فلسطين در جنگ هاي 33 روزه و 22 روزه و مخالفت با روند سازش و به رسميت شناسي رژيم صهيونيستي، دلايلي بر صدق اين مدعاست. در حال حاضر، تمام منابع اسرائيلي بر خطر سوريه تأکيد دارند و آن را از لحاظ سياسي و نظامي به عنوان خطري بر ضد منافع اسرائيل و اهداف آن در منطقه قلمداد مي کنند. اين اظهار نظرها، به ويژه پس از حضور نظامي سوريه در لبنان، از شدت بيشتري برخوردار شده است. کوشش هاي مستمر شوري ( سابق ) در جهت تقويت بنيه ي نظامي سوريه سبب شد تا وضعيت ارتش سوريه از لحاظ کمي و کيفي در بين ديگر نيروهاي نظامي عرب همجوار با اسرائيل، در مرتبه نخست قرار گيرد. نزديکي ديدگاه رهبران سوريه به جمهوري اسلامي ايران و قرار گرفتن اين کشور در محور ايران، از عوامل ديگري است که بر اهميت و نقش راهبردي سوريه در معادلات جهان و منطقه اي افزوده است. ( ر.ک. تحقيقي در اوضاع سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي سوريه، 2011 در : ( http://www.tebyan.net
گروه هاي قومي، نژادي و مذهبي در سوريه
سوريه کشوري متشکل از گروه هاي نژادي و قوميت هاي گوناگون است. سازمان اطلاعات مرکزي آمريکا ( CIA ) در کتابي با عنوان حقايقي درباره جهان، که هر ساله منتشر مي کند و بدان وسيله اطلاعاتي را درباره مسائل عمومي کشورهاي جهان ارائه مي دهد، جمعيت سوريه را در سال 2009، قريب 21/906/000نفر و شاخص رشد ساليانه آن را 2/129 درصد تخمين زده است. از اين ميزان، عرب ها 87 درصد جمعيت ذکر شده را تشکيل مي دهند که عمدتاً در مرکز و غرب کشور سکونت دارند. 13 درصد باقي متعلق به ساير اقليت هاي قومي است که از ميان آنها کردها، که بيشتر در نواحي شمال و شمال شرقي کشور زندگي مي کنند. 9 درصد جمعيت اين کشور را شامل مي شوند و در حقيقت، بزرگ ترين اقليت قومي اين کشور به شمار مي آيند. سپس آرامي ها يا آشوري ها 3 درصد و ارمني ها، چرکس ها، ترکمن هاي سوري، کلداني ها و سايران 1 درصد باقي مانده جمعيت سوريه را تشکيل مي دهند. همچنين بيش از 1/8 ميليون سوري در ساير کشورها، به ويژه کشورهاي آمريکاي جنوبي و شمالي و نيز استراليا و برخي کشورهاي اروپايي، زندگي مي کنند. سوريه همچنين پذيراي گروه هاي زيادي از پناه جويان طي يک قرن اخير بوده است که از اين ميان، مي توان به قريب 450/000 پناهنده ي فلسطيني پس از جنگ 1948و 1/500/000 پناهنده عراقي پس از اشغال آن کشور توسط آمريکا، و هزاران پناهنده ديگر لبناني، در طي جنگ داخلي آن کشور اشاره کرد. ( سوريه، بي نا، 2011در: ( http: //fa.wikipedia.orgجمعيت سوريه همچنين از پيروان اديان گوناگون از جمله اسلام، مسيحيت و تعداد اندکي يهودي تشکيل مي شود. با اين حال، بيش از 86 درصد جمعيت آن را مسلمانان تشکيل مي دهند که در اين ميان، اهل سنت با بيشترين ميزان جمعيت قريب 74 درصد، عنوان « اکثريت مذهبي » در اين کشور را به خود اختصاص داده اند. پس از اين گروه، علويان 11 درصد، مسيحيان 10 درصد، دروزيان 3 درصد و اسماعيليان 1/5 درصد کل سکنه اين سرزمين را دربر مي گيرند. ( U.S.Department of State, 2003 ) گروه هاي ديني مزبور نيز در مناطق جغرافيايي گوناگون سکونت دارند. اهل سنت، که در سراسر کشور پراکنده اند، تنها در دو استان « سويداء » و « لاذقيه » در اکثريت نيستند؛ زيرا در استان « سويداء »، دروزي ها با بيش از 90 درصد جمعيت، اکثريت مطلق را دارند و اکثريت جمعيتي در استان « لاذقيه » نيز به طور مطلق و با بيش از 90 درصد جمعيت، در اختيار علوي هاست. سني ها در استان « حسکه » نيز اکثريت به شمار مي روند، اما در اين استان، کردهاي سني بيش از عرب هاي سني هستند. مسيحيان اين کشور نيز غالباً در دمشق و شهرک هايي در « لاذقيه »، « حمص » و « درعا » و نيز در « حسکه » سکونت دارند. شيعيان جعفري در منطقه اي ميان « حمص » و « حلب » متمرکز شده اند و 15 درصد ساکنان استان « حماه » را تشکيل مي دهند. اسماعيليان نيز غالباً در منطقه « السميه » در استان « حماه » سکنا گزيده اند. ( سوريه، بي نا، 2011 در:
( http: //fa.Wikipedia.org
علويان و ظهور جريانات اسلام گرا
طي نيم قرن گذشته، گروه هاي اسلام گراي سياسي متعددي به منظور به چالش کشيدن رژيم هاي استبدادي و سکولار در خاورميانه ظهور کرده اند. اوج اين وضعيت را مي توان در سال 1979 ديد که طي آن، نهضتي اسلامي توانست شاه ايران را از قدرت به زير اندازد. از آن تاريخ به بعد، سياست مداران غربي – و در رأس آنان امريکا – همواره نگران بوده اند که مبادا ديکتاتورهاي سکولار عرب منطقه، با مخالفت ها و نهضت هاي مشابهي مواجه گشته، سرنگون گردند. سوريه ي سکولار، از جمله کشورهايي است که به ويژه دهه هاي 70و80 ميلادي، با چالش هاي خشونت آميزي از جانب چنين گروه ها و جرياناتي مواجه گرديده است. جنبش ها و گروه هاي افراط گراي غالباً سنّي مذهب همچون جنبش « اخوان المسلمين »، « حماس » و نيز نهضت هاي شيعه مذهبي همچون « حزب الله » از مهم ترين تهديداتي هستند که در کوتاه مدت و يا بلند مدت مي توانند حيات رژيم سکولار خاندان اسد را با چالش مواجه سازند. به خلاصه اي از اعتقادات و اهداف اين جنبش ها و نيز واکنش دولت سوريه در قبال آنها توجه کنيد.الف. اخوان المسلمين
همزمان با تلاش هاي حافظ اسد براي تحکيم پايه هاي قدرتش، « اخوان المسلمين »، يک جنبش سنّي مذهب، که از مصر سر برآورد و به سرعت در سراسر منطقه در حال گسترش و قدرت گيري بود، به عنوان تهديدي عليه رژيم تازه بنياد سوريه مطرح گرديد. اين جنبش در پي بازگرداندن اقتدار جهاني اسلام به وسيله حاکميت قانون شريعت به رژيم هاي ديکتاتور و سکولار عرب خاورميانه و از جمله سوريه بود. « اخوان المسلمين » به سرعت در ميان جمعيت سني مذهبي، که اکثريت ساکنان سوريه را تشکيل مي دادند، محبوبيت يافت و بدين سان، حکومت حافظ اسد به سادگي و به دليل اقدامات سکولاريستي اش، در معرض انتقاد و مخالفت هاي اين جنبش قرار گرفت.مخالف مسلمانان اهل سنت در قالب جنبش « اخوان المسلمين » با حکومت فرقه گراي علوي سوريه در اواخر دهه 70 و اوايل دهه 80 ميلادي افزايش يافت. اين مخالفت ها در قالب ترورهاي سياسي افسران نظامي علوي و کارگزاران دولتي و نيز مقامات حزب « بعث »، آشکار گرديد. اين نوع کشمکش هاي چريکي در فوريه 1982 به اوج خود رسيد؛ زماني که گروهي از اعضاي « اخوان المسلمين »، يک شورش نظامي را در شهر « حماه » به راه انداختند و پس از کشتار ده ها تن از مقامات دولتي و نظامي، کنترل شهر را به دست گرفتند. ( برومند، اعلم، 1387، ص 218 ) دولت اسد، که از اقدام اين جنبش به شدت خشمگين و نگران شده بود، تصميم به محاصره شهر و بمباران آن گرفت. در پي اين اقدامات، فريب چند هزار تن از مخالفان حافظ اسد قتل عام و « حماه »، ويران شد. سپس در ورودي اين شهر، تنديس بزرگي از حافظ اسد بر پاشد. در حقيقت، اين واکنش از جانب دولت اسد، پيام سياست « مشت آهنين » به تمامي مخالفان در سراسر سوريه بود که به موجب آن، اعلام مي شد علويان در رأس حکومت باقي خواهند ماند و با هيچ مخالفت و دگرانديشي مدارا نخواهد شد. ( zambelix. 2005.pp.88-90 )
اين سرکوب قاطعانه و نيز اقدامات ديگري همچون بازداشت فعالان سياسي و اعضاي جنبش « اخوان المسلمين » که دولت براي حفظ خويش در رأس قدرت به کار بست، اين نهضت و نهضت هاي مشابه را از هر گونه شورش و مخالفت مشابه ديگري تا سال هاي اخير بازداشته بود. با وجود اين، امواج نهضت هاي ضد استبدادي اخير در جهان عرب، امروزه به سوريه نيز رسيده و به خصوص علاوه بر ابعاد ظلم ستيزانه اي که داراست، در سوريه حرکتي برخاسته از سوي اکثريت سني عليه اقليت حاکم علوي نيز ارزيابي مي گردد.
ب. بنيادگرايان جهادي ( حزب الله – حماس )
در حالي که حافظ اسد با قاطعيت تمام، با سلفي گرايي سياسي « اخوان المسلمين » در « حماه » برخورد مي کرد، در دهه ي 90 شاهد ظهور و افزايش قدرت بنيادگرايان جهادي در دو جبهه ي شيعه و سنّي بود. اين جريانات بنيادگرا در قالب گروه هاي « حزب الله » ( در لبنان ) و « حماس » ( در فلسطين )، با هدف « اخوان المسلمين » براي سلطه بر حکومت هاي سکولار طبق قانون شريعت هم جهت شدند. هدف آنان نيز راندن نامسلمانان و کافران از منطقه خاورميانه و واژگون ساختن رژيم هاي مرتد و جاي گزيني حکومت هاي اسلامي بود. برخلاف آنچه انتظار مي رفت، سوريه هم اقدام به حمايت و تأييد جريانات مزبور کرد. (3)سوريه از 1976 به حضور خود در خاک لبنان تداوم بخشيده است. اين حضور گرچه، هم از لحاظ مالي و اقتصادي به زيان سوريه بوده و هم مشروعيت بين المللي را که رژيم سوريه براي مقابله با تهديدات داخلي بدان سخت نيازمند است، خدشه دار ساخته، با اين حال، امروزه نيز حتي با وجود فشارهاي بين المللي، که اکثريت ارتش سوريه را ناگريز به ترک لبنان نموده، گروه کوچکي از ارتش خود را همچنان در خاک لبنان باقي نگه داشته است. ( Salvin, 2007,p.8 )
طرف داران نظريه ي « هلال شيعي » (4) برآنند که علت حضور مستمر سوريه در لبنان اين است که سوريه در پي آن است که « حزب الله » را در تلاشش به منظور تسلط بر حکومت لبنان و هدفش براي تأسيس يک حکومت ديني شيعي ياري رساند. به اعتقاد حاميان اين نظريه، حمايت ها و کمک هاي سوريه از « حزب الله » و نيز اشغال بخش هاي وسيعي از خاک لبنان، در تکميل هلال شيعي مؤثر خواهد افتاد. با اين حال، شواهد حاکي است که تأسيس يک حکومت شيعي بنيادگرا در لبنان، به طور کامل و صددرصد مدنظر و مورد علاقه رژيم علويان سوريه نيست. براي فهم اين مسئله و اينکه چرا نيروهاي سوري در لبنان مستقر شده اند، لازم است ابتدا به ارتباط سوريه با اسرائيل توجه کنيم.
دولت مستقل سوريه در 1948، مورد هجوم ارتش اسرائيل واقع و به آساني، توسط آن در هم شکسته شد. اين شکست سرآغاز شکست هايي بود که در يک ربع قرن از ناحيه اسرائيل بر سوريه تحميل شد و سرانجام، در 1973 به اوج خود رسيد؛ جنگي که به تصاحب ارتفاعات جولان توسط اسرائيل تا به امروز منجر گشته است. در حقيقت، لبنان سال ها صحنه ي نبرد اسرائيل و سوريه بوده و اين دو دولت طي دهه ي 80 مکرر در خاک لبنان با هم درگير بوده اند. ( Kaplan,1993,pp.22-27 )
از سوي ديگر، « حزب الله » طي نبرد 33 روزه در سال 2006، توانست نيروهاي اسرائيلي را در هم بشکند و محبوبيت قابل توجهي در بين مسلمانان جهان براي خود ايجاد کند. اين مسئله به همان اندازه که در غرب باعث بروز نگراني هايي شد، در دمشق نيز نگراني هايي ايجاد کرده است. بشّار اسد امروزه از قدرتِ همواره در حال افزايش « حزب الله »، در هراس است. اين مسئله مي تواند زمينه ساز ايجاد مشکلات و نگراني هايي گردد که ابتدا قريب 50 هزار علوي ساکن در لبنان و در بلندمدت رژيم علويان دمشق را در معرض تهديد خود قرار دهد. ( Copley, 2005, pp. 20-22 ) سوريه گرچه حمايت خويش از جهاد گرايان اهل سنت « حماس » را نيز اعلام کرده و در جدال ميان متجاوزان اسرائيلي و مسلمانان فلسطيني، جانب نمايندگان مبارز فلسطين گروه « حماس »، را نگه داشته است، با وجود اين، پيروزي فلسطين در اين مبارزه مي تواند منشأ نگراني هاي ديگري براي رژيم سوريه باشد.
به طور کلي، سوريه يک کشور غالباً سني مذهب و داراي حکومت سکولار است و تاکنون دلايلي به دست نيامده که حاکي از آن باشد که علويان سوريه به شکل گيري يک هلال ژئوپليتيک شيعي به رهبري ايران علاقه مندند. در گيري سوريه در مسائل لبنان و فلسطين همچنين مي تواند ناشي از اين حقيقت باشد که دمشق مي کوشد تا با توسل به ابزارها و روش هايي که قدرت مانور اسرائيل را در منطقه محدود مي کند، ارتفاعات جولان را همراه با ديگر سرزمين هاي اشغال شده عربي آزاد سازد. بدين روي، به نظر مي رسد همکاري هاي سوريه با ايران و ياري دادن به « حماس » و « حزب الله » جنبه اي تاکتيکي دارد و به منظور حل مشکلات سرزميني آن صورت مي گيرد. به عبارت ديگر، سوريه را نمي توان با هيچ انگيزه يا مستنداتي، به ژئوپليتيک شيعي منسوب نمود. ( احمدي و حافظ نيا، 1389، ص 178-179 )
روابط سوريه با جمهوري اسلامي ايران
روابط ميان سوريه و جمهوري اسلامي ايران در طول تاريخ، اگر چه با فرار و نشيب هايي همراه بوده، با اين حال، همواره نقاط مشترک زيادي ميان اهداف مدّ نظر رهبران اين دو کشور وجود داشته که حفظ روابط حسنه ميان آنان را موجب گشته و در حقيقت، آنها را به متحدان راهبردي منطقه اي تبديل کرده است. در ذيل، به شرح خلاصه اي از اين روابط و مناسبات در دوره هاي گوناگون حيات اين دو دولت اشاره شده است:الف. پيش از پيروزي انقلاب اسلامي ايران
تاريخچه ي روابط ايران و سوريه را مي توان از سال 1946 دانست؛ يعني زماني که سوريه به استقلال رسيد و ايران بلافاصله با تأسيس کنسولگري خود در اين کشور، اين استقلال را پذيرفت. طي اين دوران، علي رغم وجود زمام داراني با ديدگاه هاي متفاوت، ميان دو دولت، روابط و همکاري هاي نسبتاً خوبي برقرار بوده است که مي توان آن را حاکي از وجود يک دشمن مشترک به نام رژيم بعث عراق دانست. حمايت ايران از قطع نامه ي 316 شوراي امنيت، که اسرائيل را وادار مي کرد 5 افسر سوري را که در خاک لبنان به اسارت گرفته بود، آزاد کند، و سفر 4 روزه حافظ اسد در دي ماه 1354 به ايران و امضاي توافق نامه هاي همکاري در خلال آن سفر، نمونه اي از حسن نيت و روابط قابل توجه طرفين است. ( روابط ايران و سوريه 2012 در: ( http://fa.Wikipedia.org )با وجود اين، طي همين دوران، گاه شاهد تيره شدن روابط ميان دو دولت بوده ايم که البته اين امر از واقعيات موجود در دو کشور و تفاوت بين نظام هاي حکومتي و اهداف و اصول بنيادين دو کشور سرچشمه مي گيرد. در حالي که ايران، مورد حمايت آمريکا و مجري سياست هاي او در منطقه و بزرگ ترين حامي و شريک اقتصادي اسرائيل در منطقه بود، سوريه در جبهه کاملاً مخالف اين موضع ايران قرار داشت. بنابراين، طبيعي بود که روابط و مناسبات دو کشور پيشرفت نکند. اگرچه تيرگي روابط دو کشور با کمک هاي مادي و حمايت هاي لفظي ايران از اعراب در جنگ 1967 در برابر اسرائيل تا حدي بهبود يافت. به طور کلي به دليل روابط گسترده ايران با رژيم اسرائيل و مبارزه سوريه با اسرائيل، همواره تنش در روابط دو کشور تا پيروزي انقلاب اسلامي ايران، باقي بود. ( ر. ک. تحقيقي در اوضاع سياسي، اجتماعي اقتصادي و فرهنگي سوريه، بي نا، 2011 در: ( http://www.tebyan.Net )
ب. پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران
با پيروزي انقلاب اسلامي و پايه ريزي جمهوري اسلامي ايران، مناسبات سياسي دو کشور تغيير کرد و روابط راهبردي مستحکمي ميان ايران و سوريه برقرار شد. به دنبال پيروزي انقلاب اسلامي، حافظ اسد طي پيامي به مقامات ايران، اين پيروزي را تبريک گفت و مراتب حمايت خود را از انقلاب بيان نمود. چند عامل مهم انگيزه اين علاقه مندي و حمايت از جانب سوريه بود:
1.گسترش فعاليت نظامي آمريکا در منطقه خليج فارس به منظور تأسيس چند پايگاه نظامي در منطقه؛
2. خروج رژيم مصر از صحنه جهان عرب به دنبال عقد معاهده « کمپ ديويد » در سال 1978؛
3. نياز شديد سوريه به پشتيباني اقتصادي جمهوري اسلامي ايران در تقويت بنيه اقتصادي و خريد تسليحات پيش رفته.
ايران نيز دست دوستي حافظ اسد را به گرمي فشرد و از گسترش روابط دو جانبه به دلايل ذيل استقبال کرد:
1.دولت سوريه آخرين سنگر از کشورهاي عربي بود که همچنان در مقابل اسرائيل ايستاده بود. بدين روي، با توجه با آنکه يکي از آرمان هاي انقلاب اسلامي مبارزه و محو اسرائيل بوده است، از اين لحاظ، دو کشور همسو بوده اند.
2. شخص حافظ اسد از اقلّيت علويان سوريه با شخصيتي متعادل بود که از مقبوليت عامه نيز بي بهره نبود و در حزب و ارتش نيز موقعيت مستحکمي داشت.
3. در جنگ عراق عليه ايران، حافظ اسد به دلايل گوناگون از ايران حمايت مي کرد و اين امر، بخصوص در شرايطي که صدام مي خواست با عربي – عجمي کردن جنگ، حمايت بيشتري از دنياي عرب به دست آورد، براي ايران ارزنده و اساسي بود.
4. سوريه به دلايل خاص خود، امکان حضور ايران را در لبنان تأمين و تضمين مي کرد. اين امر موجب پيدايش « حزب الله » تشديد حرکت اسلامي در فلسطين اشغالي و فشار بر اسرائيل شد و تمام اين جريانات از نظر صدور انقلاب بسيار موفقيت آميز و سودمند تلقي مي گرديد. ( تأثير انقلاب اسلامي ايران بر سوريه، 1388، در: ( http://www. torghabehonline.com
در واقع روابط ايران و سوريه طي 30 گذشته و از پيچ و خم هاي بسياري عبور کرده و بارها در لحظه اي که همه منتظر گسست آن بوده اند، توانسته است به سلامت از معرکه تضادهاي اعتقادي و اختلاف هاي مقطعي گذر کند. روابط اين دو دولت با عبور از يک دوران همکاي و تنش در دهه 1360 خورشيدي و پشت سرگذاشتن بحران هاي متعدد، توانست به مرحله اي از ثبات در دو دهه ي بعدي برسد و تبديل به يک همکاري راهبردي در منطقه گردد.
با وجود مناسبات سياسي خوب ميان ايران و سوريه، حجم مبادلات ميان دو کشور در سطح پاييني قرار دارد که يکي از دلايل اين مسئله، بالا بودن تعرفه هاي گمرکي است. با اين حال، در سال هاي اخير، با توجه مسئولان دو کشور به اهميت روابط تجاري و اقتصادي، اين روابط به صورت فزاينده اي در حال رشد است. بررسي روابط تجاري دو دولت در دهه گذشته، نشان دهنده روند رو به رشد مبادلات تجاري دو دولت است. صادرات ايران به سوريه به استثناي سرمايه گذاري ها و توريسم، از 4/7 ميليون دلار در سال 1375 به حدود 180 ميليون دلار در سال 1385 رسيده است. شرکت هاي ايراني تاکنون بالغ بر يک ميليارد دلار در صنايع اتومبيل، سيمان و کشاورزي سوريه سرمايه گذاري کرده اند و انتظار مي رود پس از سفر آقاي احمدي نژاد به سوريه و امضاي « توافق نامه تعرفه ترجيحي در خصوص 500 قلم کالا » ميان دو کشور، روابط اقتصادي دو دولت بيش از پيش افزايش يابد. در سال جاري، سازمان « توسعه تجارت ايران » از رشد 35 درصدي صادرات کالاهاي غير نفتي جمهوري اسلامي ايران به سوريه در سه ماهه ي اول امسال نسبت به مدت مشابه سال گذشته خبر داده است. ( روابط دو جانبه ايران و سوريه، در: ( http.//www.kheu.ir/news )
همچنين ايران و سوريه در سال 2006 اقدام به عقد يک تفاهم نامه نظامي کردند که بر پايه آن، همکاري هاي نظامي – دريايي اين دو کشور در درياي مديترانه افزايش مي يافت، هر چند مفاد اين پيمان تا سال 2011 ميلادي و سقوط حسنّي مبارک عملي نشد. همچنين ايران در سال 2010 در جهت شناسايي حملات موشکي و هوايي اسرائيل، يک سامانه ي راداري پيش رفته به سوريه تحويل داد. هدف از اين کار، دفاع از تأسيسات برنامه هسته اي ايران در برابر حملات موشکي و تأمين امنيت هوايي سوريه و « حزب الله » لبنان در برابر حملات هوايي جنگنده هاي نيروي هوايي اسرائيل بيان شده است. ( روابط ايران و سوريه، بي نا، 2012در: ( http://fa.Wikipedia.org )
همچنين روابط فرهنگي دو کشور با امضاي موافقت نامه هاي فرهنگي در زمينه هاي گوناگون، از جمله تربيت و آموزش عالي، مبادله متخصصان و طرح هاي آموزشي، نمايشگاه هاي هنري و صنايع دستي، نمايشگاه هاي فيلم و عکس و مانند آن گسترش يافت. ( ر. ک. تحقيقي در اوضاع سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي سوريه، بي نا، 2011، در: ( http://www.tebyan.net )
تحولات جاري در سوريه و چالش هاي حکومت اسد
هنگامي که بسياري از تحليلگران سياسي مترصّد گسترش آتش انقلاب در خاورميانه به سوريه بودند. جرقه اين آتش در اوايل بهار 1390 در شهري کوچک واقع در جنوب سوريه زده شد.در حالي که مخالفان حکومت سوريه، خاندان اسد را متهم به ديکتاتوري، فساد مالي – اداري، تقسيم مناصب دولتي ميان عشيره ي خاندان اسد، سرکوب مخالفان طي 40 سال گذشته، سيطره حزب « بعث » و نيروهاي امنيتي بر مصادر امور کشور مي کنند، از منظر موافقان و حاميان حکومت، سوريه تنها با بحراني به نام « دخالت نيروهاي خارجي » روبه روست. صرف نظر از ادعاي مخالفان و يا حکومت، يک نقطه مشترک وجود دارد و آن بحران موجود در سوريه است که موجب فلج شدن اقتصاد اين کشور، دادن بهانه به کشورهاي غربي براي دفاع از مخالفان، نا امني و کشتار وسيع شده است. ( جودکي، 1390، ص 10 ) اگر چه سوريه آخرين کشور از زنجيره کشورهاي عربي است که ناآرامي هاي مردمي را تجربه کرده، اما وجود پيچيدگي هاي خاص اجتماعي و سياسي، تحليل وقايع اين کشور را دشوار ساخته است.
يکي از مهم ترين عواملي که ناآرامي هاي سوريه را از بسياري کشورهاي عربي متمايز مي کند. تنوع نژادي و مذهبي موجود در اين کشور، برخلاف جمعيت تقريباً يکدست کشورهايي همچون مصر و تونس است که البته اين موضوع نمي تواند در بروز نارضايتي ها و شدت ناآرامي هاي اخير بي تأثير باشد. با اينکه اهل سنت بيش از 70 درصد ساکنان سوريه را تشکيل مي دهند و در ساختار قدرت شامل وزارت خانه ها، مراکز فرماندهي نظامي، استانداري ها و سفارت خانه ها حضوري فعال دارند، اما هسته اصلي قدرت در سوريه در اختيار علوي هاست. افزون بر اين، ناصري ها، ملي گرايان و کردها (5) نيز هر يک به دلايل خاص خود، از حکومت خاندان اسد ناراضي اند. ( ظهوريان، 1390 در: ( http: //www.rasad.org
مسلّح بودن مخالفان از جمله ديگر ويژگي هاي خاص ناآرامي هاي سوريه است که منجر به افزايش آمار قربانيان دو طرف منازعه در مقايسه با ساير کشورهاي عربي شده است. دولت سوريه گروه هاي مسلّح سلفي را مقصّر اصلي درگيري هاي نظامي مي داند و اردن و جناج « 14 مارس » در لبنان را به مسلّح سازي گروه هاي مذکور متهم مي کند. ( ظهوريان، 1390 در: ( http://www. rasad.org
از جمله ديگر مؤلفه هاي وقايع سوريه، مي توان به تلاش فعالانه بازيگران فرامنطقه اي در مديريت تحوّلات جاري اين کشور و تطبيق آن با مطلوبيت هاي خويش اشاره کرد. چندي پيش سندي به نقل از ويکي ليکس در روزنامه واشنگتن پست منتشر شد که نشان مي داد آمريکا ميليون ها دلار براي ايجاد ناامني در سوريه صرف کرده است. مي توان گفت: در ناآرامي هاي سوريه، آمريکا و متحدان غربي از تمام عناصر قدرت خود استفاده کرده اند. اگر چه تلاش اين کشورها براي مشروعيت بخشيدن به دخالت در سوريه از طريق تصويب قطع نامه در شوراي امنيت و سپس پياده سازي الگوي دخالت در ليبي با مخالفت چين و روسيه ناکام مانده، اما اين کشورها از طريق اعمال تحريم هاي اقتصادي و نظامي، مسلّح سازي مخالفان، حمايت مالي از رسانه ها و عناصر مخالف در ساير کشورها و برجسته سازي اخبار درگيري ها در سوريه در مقايسه با بحرين و يمن، به تلاش خود در بي ثبات سازي اين کشور ادامه مي دهند. ( ظهوريان، 1390 در: ( http://www.rasad.org )
قطعاً حکومت سوريه نمي تواند همه ي اين نارضايتي ها و اعتراض ها را به گردن آمريکا بيندازد؛ زيرا اگر چنين بود، چرا بشار اسد وعده اصلاحات عميق، فوري و جدي مي دهد؟! بي شک، دو وعده ي اخير او مبني بر انحلال حزب « بعث » و برقراري انتخاب آزاد رياست جمهوري، نشانگر اين است که حزب « بعث » کارنامه خوبي نداشته است. ( جودکي، 1390، ص 10 ) روشن است که نمي توان منکر وجود نقاط خاکستري در ساختار حکومتي سوريه شد: سوريه به صورت تک حزبي اداره مي شود. بعثي ها در سوريه حاکمند، حکومت در دست علويان است. حکومت سلطه گسترده اي بر بخش هاي گوناگون کشور دارد. مالکيت خصوصي کم رنگ است. آموزش و پرورش و بيمارستان ها به صورت دولتي اداره مي شود و بنابراين، رقابت تأثيرگذار ناشي از خصوصي سازي در سوريه ديده نمي شود. ( بخشايشي اردستاني، 1390، ص 11 )
امروزه سوريه از سه طرف مورد تهاجم تبليغاتي و سياسي قرار دارد: ابتدا آمريکا، رژيم صهيونيستي و غرب. ضلع ديگر اين مثلث عربستان و کشورهاي عربي، و در نهايت، نيروهاي داخل سوريه هستند که خود را مخالف بشار اسد معرفي مي کنند. ( بخشايشي اردستاني، 1390، ص 11 ) در ميان نيروهاي مخالف داخلي سوريه، ناصري ها، ملي گرايان و هواداران « اخوان المسلمين » به چشم مي خورند. « اخوان المسلمين » سوريه مانند بسياري از کشورهاي عربي، مهم ترين مخالف داخلي نظام کنوني به شمار مي رود که از دو طيف تندرو و معتدل برخوردار است. برخلاف طيف معتدل، سلفي ها « اخوان المسلمين » سابقه ي همکاري با غرب را نيز براي مبارزه با حکومت اسد، در پرونده خود دارند. همچنين عموي بشّار اسد رفعت، و پسرش عبدالحليم خدّام معاون رئيس جمهور سابق و از دوستان نزديک سعد حريري، و ديگر گروه هاي تبعيدي که برخي مستقيماً از دستگاه هاي امنيتي خارجي کمک مالي دريافت مي کنند و يا توسط آنان به بازي گرفته شده اند، از مخالفان خارج از کشور و دشمنان ديرينه ي نظام سوري هستند. ( ظهوريان، 1390 در: http://www.rasad.org )
تاکنون هيچ يک از کشورهاي خارجي، حتي آنهايي که به شدت طرفدار سرنگوني رژيم بشّار اسد هستند، خواهان مداخله ي نظامي در سوريه نشده اند؛ زيرا اولاً، به اين موضوع واقفند که سوريه به مقدار کافي نفت ندارد. ثانياً، به دليل شرايط ژئوپليتيک سوريه و هم مرز بودن آن با چند کشور بي ثبات از جمله عراق، لبنان و اردن، مداخله نظامي در اين کشور مشکل خواهد بود؛ زيرا اگر حمله نظامي صورت گيرد تمام اين کشورها به صحنه ي جنگ مبدل خواهد شد. ثالثاً، به دليل آنکه از سال 1973 به بعد، مرزهاي سوريه با اسرائيل همواره آرام بوده و حتي يک گلوله از سوريه به سمت اسرائيل شليک نشده است، بدين دليل، اسرائيل رژيم سوريه را به رژيم ناشناخته اي که جايگزين آن خواهد شد، ترجيح مي دهد و مخالف حمله نظامي به سوريه است. ( رزمي، 2011/ http://www.blochetawaar.com
دولت هاي غربي و در رأس آنها آمريکا و فرانسه، وراي شعارهاي فريبنده ي آزادي، حقوق بشر و دموکراسي و اصلاحات سياسي، تنها در پي عملي کردن منافع نامشروع و اهداف پليدشان به هر شکلي و از هر راهي، آن هم در مناطق بحران زده و آسيب پذير جهان هستند. به راستي، چرا آنان از معترضان و مخالفان رژيم بشار اسد حمايت مي کنند و اخبار ناامني و کشتارهاي سوريه را در ابعاد وسيع و حجم بالا در در رسانه ها و اخبار جهان به نمايش مي گذارند، در حالي که در همين زمان، در بحرين هزاران مسلمان شيعه توسط نيروهاي خاندان آل سعود و آل خليفه سرکوب و قتل عام مي شوند و هيچ کس به فريادهاي مظلومانه ي آنان نمي رسد؟!
نتيجه
به علوياني که اکنون حکومت سوريه را در سيطره ي خويش دارند، درگذشته، از جانب ملل و نحل نويسان و رجال ديني، عناوين، عقايد و نسبت هاي مختلفي داده شده که غالباً منفي و در مواردي متناقض است. با اين حال، اين اقليت مذهبي پس از تحمل قرن ها رنج، اهانت، محروميت و آزار، در پي سياست تفرقه افکني دولت استعمارگر فرانسه طي دوران قيمومتي خويش، توانست به تدريج، در عرصه هاي سياسي و اجتماعي سوريه حضور يابد و سرانجام، در آغاز دهه ي 70 ميلادي، قدرت را به طور کامل قبضه کند و بدين سان، غالب مناصب حکومتي و امنيتي را در اختيار گيرد. امروزه حکومت سوريه به خوبي از رشد بنيادگرايان سنّي و شيعي مذهب آگاه است و مي داند که قدرت يابي هر يک از آنان در منطقه، مي تواند به معناي آزار و اذيت و محدوديت و محروميت دوباره ي علويان باشد. حافظ اسد و جانشينش بشّار اسد براي مقابله با اين کابوس، همزمان چند طرح راهبردي در پيش گرفته اند: آنان از يک سو، به مدارا و نرمش با بنيادگرايان شيعي و سني پرداخته و حتي با اعطاي مناصب دولتي بدان ها، درصدد جلب نظر آنان بوده اند، و از سوي ديگر، آنان و عملکردهايشان را با هوشياري و دقت تمام زير نظر داشته و در صورت لزوم، به اعمال محدوديت و حتي سرکوب آنها پرداخته اند.تبليغ و ترويج « علويه » به عنوان شاخه اي از دين اسلام، از ديگر طرح هايي است که به منظور کاستن از تندروي هاي بنيادگرايان اسلامي صورت گرفته است. اوج چنين سياستي را در اوايل حکومت علويان در 1973 مي توان ديد که امام موسي صدر – روحاني لبناني- طي فتوايي، « علويه » را فرقه اي از اسلام شيعي معرفي کرد. حکومت سوريه علاوه بر کسب اين فتوا، در جهت ارائه ي يک چهره ي اسلامي از خود، اقدام به برداشتن گام هاي ديگري نمود. اعزام موجي از دانشجويان به مدارس مذهبي قم به منظور فراگيري فقه و حقوق شيعيان دوازده امامي، ساخت مساجد، اجازه انجام فرايضي همچون حج و شرکت در نمازهاي فردي و جمعي، و پخش برنامه ها و مراسم مذهبي از تلويزيون دولتي همگي در جهت چنين سياستي توجيه مي گردند.
همچنين رژيم سوريه با تأکيد بر خطر دايمي اسرائيل و ايجاد رعب و وحشت در جامعه نسبت به تهديدهاي قدرت هاي خارجي، سعي در حفظ و اتحاد و همبستگي ملّي و نيز توجيه نظام تک حزبي و وضعيت فوق العاده در داخل داشته است. با وجود اين، نهضت هاي ضداستبدادي و آزادي خواهانه گسترده ي اخير در خاورميانه و شمال آفريقا علاوه بر اينکه تاکنون موجب سرنگوني تعدادي از رژيم هاي استبدادي در اين منطقه شده، زنگ خطري جدي براي حکومت علوي سوري به صدا درآورده است.
نبايد فراموش کرد که دولت سوريه نيز همچون بيشتر دولت هاي عربي منطقه، ظرفيت و توان کمي براي مديريت بحران و فائق آمدن بر چالش هاي پيش رو دارد و از اين رو، ادامه ي اعتراض ها مي تواند زمام امور را از دست دولت خارج سازد اگر بشّار اسد نتواند اصلاحات را به سرعت و با جديت رهبري کند، ممکن است شاهد اعتراضات جدي تر و تازه تري باشد که به تبع آن، دشمنان خارجي و داخلي دولت خواهند توانست با استفاده از ضعف حکومت، آن را به سمت جنگ داخلي هدايت کنند. از سوي ديگر، به نظر مي رسد که حتي اگر بشّار اسد بتواند اين مرحله را با موفقيت پشت سربگذارد، پايه هاي حکومتوي آنچنان سست گشته است که در بلند مدت، وي را با چالش هاي اساسي مواجه مي سازد. رژيم سوريه از هم اکنون با موجي از فشارها و تحريم هاي بين المللي روبه روست. اين عوامل در کنار بحران مشروعيت، اقتصاد آسيب پذير سوريه را تحت فشار قرار داده، مي تواند به زودي دستاوردهاي آن را در عرصه هاي گوناگون سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، و تجاري نابود سازد. بدين سان، نقش منطقه اي سوريه تحت تأثير بي ثباتي داخلي آن قرار خواهد گرفت که اين مسئله بر روابط تهران – دمشق تأثيرهاي منفي بر جاي خواهد گذاشت.
پينوشتها:
1. استاديار گروه علوم سياسي دانشگاه رازي
2. کارشناسي ارشد علوم سياسي دانشگاه تربيت معلم
3. از سال 1979، سوريه به علت حمايت از گروه هاي راديکال مذهبي و ضد اسرائيلي در ايران، لبنان و فلسطين، به دفعات توسط دولت ايالات متحده آمريکا در فهرست کشورهاي حامي تروريسم بين المللي قرار گرفته است. اين در حالي است که ايالات متحده از سوريه به خاطر کمک در رديابي و دست گيري اعضاي تروريست سازمان « القاعده »، که توسط اسامه بن لادن تأسيس گشته، تقدير کرده است. ( Prados & Sharp, 2005, p. 17 )
4. در سال هاي اخير وقوع تحولاتي همچون سرنگوني رژيم استبدادي و سکولار پهلوي توسط گروه هاي شيعي در ايران، سقوط رژيم بعثي در عراق، و پيروزي هاي چشمگير و « حزب الله » لبنان طي نبرد 33 روزه در مبارزه با اسرائيل، موجب شده است تا بسياري از آن در هراس باشند که تشکيل يک- به اصطلاح- « هلال شيعي » توسط ايران، عراق، لبنان و به طور کلي، شيعيان ساکن در منطقه خليج فارس و خاورميانه، عملاً عرصه را بر حکومت هاي عمدتاً سني مذهب تنگ تر و منافع آنان را در آينده تهديد کند. اين طرح، که انگيزه ي اصلي از طرح آن، مقابله با محوريت بلامنازع ايران در جهان تشيّع است، توسط ملک عبدالله، پادشاه اردن، ارائه گرديد و از سوي رژيم هاي ايالات متحده بريتانيا، اسرائيل، مصر و عربستان مورد تأييد و استقبال قرار گرفت. برخي از تحليلگران هدف آشکار اين طرح را عبارت از شکل گيري يک هلال ژئوپليتيک مي دانند که از ايران و به رهبري ايرانيان آغاز مي شود. عراق و سوريه را دربرگرفته و با « حزب الله » لبنان و « حماس » در فلسطين پايان مي پذيرد. اين مجموعه ژئوپليتيک، که نماي جغرافيايي اش هلال مانند ترسيم شده است و بزرگ ترين منافع سوخت فسيلي جهان، از خليج فارس تا درياي خزر را در اختيار دارد، به اعتقاد ملک عبدالله، قصد دارد تا از طريق گسترش عمليات تروريستي و انتحاري « حزب الله » و « حماس » بر جهان اسلام برتري يابد و اسرائيل را از ميان بردارد. ( احمدي و حافظ نيا، 1389، ص 173 ).
5. حکومت بعثي سوريه براي اين کشور، که محل سکونت اقوام و گروه هاي زباني متفاوت است، تنها يک هويت مي شناسد و آن هويت عربي است و بدين سان، موجوديت جامعه دو ميليوني کردها را، که بيش از 9 درصد جمعيت سوريه را به خود اختصاص مي دهد، همواره انکار کرده است. کردها بزرگ ترين گروه نژادي سوريه هستند و نواحي کردنشين سوريه، فقيرترين قسمت هاي اين کشور محسوب مي شوند. در سال 1962، حکومت سوريه حق شهروندي را از آنها سلب نمود و حتي آنان را از آمار کشور نيز حذف کرد. پس از اينکه حافظ اسد، رهبر حزب « بعث »، در سال 1970 به سمت رئيس جمهوري رسيد، سرکوب و خفقان کردها و ديگر اقليت هاي اين کشور به طور قابل ملاحظه اي تشديد شد. در مارس 2006 به دنبال يک مسابقه ي محلي فوتبال در شهر کردنشين « قامشلي »، نيروهاي نظامي سوريه به سرکوب و کشتار مردم اين شهر پرداختند که منجر به چندين روز درگيري ميان مردم و نيروهاي مسلّح حکومتي شد و بيش از 30 کشته و صدها زخمي برجاي گذاشت و شمار بيشتري نيز بازداشت و روانه زندان شدند. براي اطلاع بيشتر، نک. http://fa.wikipedia.org.
الف. فارسي و عربي
1. احمدي، سيّد عباس و حافظ نيا، محمّد رضا، « موانع و شيوه هاي بازدارنده تجديد حيات شيعه در جهان »، فصل نامه شيعه شناسي، سال هشتم، ش 30 ( تابستان 1389 ).
2. اشعري قمي، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، مقدمه و توضيحات محمّد جواد مشکور، تهران، علمي و فرهنگي، 1361.
3. اندلسي، ابي محمّد بن احمد ( معروف به ابن حزم )، الفصل في الملل و الاهواء و النحل، مصر، بي نا، 1347ق.
4. بدوي، عبدالرحمن، تاريخ انديشه هاي کلامي در اسلام، ترجمه ي حسين صابري، مشهد بنياد پژوهش هاي آستان قدس رضوي، 1374.
5. برومند اعلم، عبّاس، « فرقه نصيريه از آغاز تا انتقال دعوت به شام »، نامه ي تاريخ پژوهان، سال دوم ش 5، ( بهار 1385 ).
6. ــــ، « علويان ترکيه و علويان سوريه، شباهت ها و تفاوتها »، فصل نامه تاريخ اسلام، سال نهم، ( پاييز و زمستان 1378 ).
7. بخشايشي اردستاني، احمد، « آمريکا و رژيم صهيونيستي عامل اصلي اغتشاش در سوريه هستند »، نشريه ي کار و کارگر، 1 مرداد 1390.
8. توال، فرانسوا، ژئوپليتيک تشيّع، ترجمه ي حسن صدوق ونيني، تهران، دانشگاه شهيد بهشتي، 1380.
9. حکيم، سيد محمّد باقر، الشيعة و التشيع، بي جا، الانتشارات الامام الحسين (عليه السلام) للطباعة و النشر و التبليغ، 1425.
10. حلّي، ابومنصور جمال الدين حسن بن يوسف بن مطهّر، کشف المقال في معرفة الرجال، قم، دارالذخائر، 1411.
11. جودکي، حجت الله، « آيا اصلاحات اسد جواب مي دهد؟ »، نشريه آرمان، 4 مرداد 1390.
12. زين عاملي، محمّد حسين، شيعه در تاريخ، ترجمه ي محمّدرضا عطايي، مشهد بنيادپژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1388.
13 شهرستاني، ابوالفتح محمد بن عبدالکريم، الملل و النحل، تخريج محمّد بن فتح الله بدران، ط الثانيه، قم، منشورات رضي، 1364.
14. طوسي، ابوجعفر محمّد بن حسن، الغيبة قم، مؤسسه معارف اسلامي، 1411.
15. غالب الطويل، محمد، تاريخ العلويين، بيروت، دارالاندلس، 1981.
16. قادري، حاتم، انديشه هاي سياسي در اسلام و ايران، تهران، سمت، 1380.
17. کشي، ابوعمر و محمّد بن عمر، الرجال مقدمه و تصحيح حسن مصطفوي، مشهد، دانشگاه مشهد 1384.
18. مشکور، محمد جواد و غروي اصفهاني، حسن « علويان در سوريه »، مجله هنر و مردم ش 163. 1386.
19. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامي، مقدمه و توضيحات کاظم مدير شانه چي، ج ششم، مشهد، آستان قدس رضوي، 1387.
20. موسي، متي، « پيداش نصيريان »، ترجمه ي حسين مفتخري، فصل نامه ي تاريخ اسلام، سال يکم ش 3، ( پائيز 1379 ).
21 نقيب زاده، احمد، « شيعه و منازعات سياسي در خاورميانه »، مجله ي دانشکده ي حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران، ش 47، ( بهار 1379 ).
22. نوبختي، محمّد بن موسي، فرق الشيعه، ترجمه ي محمد جواد مشکور، تهران، علمي و فرهنگي 1386.
ب. لاتين 23. Abdulhamid, Amma, "When Minorities Rule in the Middle East (part I: Syria)", Policy Watch N.933, Washington, The Washington Institude for near east policy, 2004, December 22.
24. Asad, Moaz Moshe, The Sphinx of Damescus, NewYork, 1988.
25. Copley, Gregory R, “Hariri’s death: a planned catalyst for resumed major conflict allows Iran to push back its frontiers”, Defense & Foreign Affairs Sterategic policy, 33, 2005, February.
26. Hirst, David, The Guardian, 1979, June 26.
27. Kaplan, Robert D., “Syria: identify crisis”, The Atlantic Monthly, 271, February 1993.
28. Prados, Alfred B& Sharp, Jermey M., ’’Syria: political conditions & Relations with the United State after the Iraq War”, Congressional Research Service, CRS Report for Congress, 2005, January, received through the crs web.
29. Sharp, Jermey M, “Syria: background & U.S. Relations”,
Congressional Research Service, CRS Report for Congress, 2009, March, in: www.crs.gov.
30. Slavin, Barbara, "Syria lingers in Lebanon, Report says", USA Today, 2007, July 25, A 08.
31. US, Department of State, Background Note: Syria, 2003, Oct
32. Van Dam, Nikolas, The Struggle for Power in Syria, New York., St. Martin's press, 1996.
33. Wilsonm Scott, "Syria's Ba'thists Under Siege", Washington post, 2004, September 24.
34. Zambelis, Chris, "The Sterategic Implications od Political Liberalization & Democratization in the Middle East", Parameters, 35, 2005, Autumn
ج. اينترنتي
35. Kramer, Martin, "Syria's Alawis & Shi'ism", at:
http://www.martinkramer.org/sandbox/ reader/archieves/syria-alawis-and- shiism, 2010, January 11.
36. http://www.eyenak90.blogfa.com/post- 3. aspx ( 1390/08/08 ).
37. رسولي کيا، داود، « پژوهشي در باب علويت ». 1381/11/16 در:
http://www.blogfa.com/archieve.aspx.
38. رزمي، ماشاءالله، « اپوزيسيون سوريه به دفاع مسلحانه رو مي آورد »، در:
http://blochetawaar.com ( 2011/9/2 )
39. جوادي، قاسم، « نصيريه، علويان و شيعه اثنا عشري »، فصل نامه طلوع، ش 7، 1388/10/6و7 در:
http://nayestan.com
40. سعادت، اسماعيل، « نهضت هاي فکري فرهنگي جهان اسلام »، 1430، در:
http://www.elib.anhar.ir/zpageview. asp? id= 20334
41. ظهوريان، ميثم، « کلاف سردرگم ناآرامي هاي سوريه و چالش هاي حکومت اسد »، نشريه خراسان، ش 17844، 1390/3/4، در: http://www.rasad.org/ 1390/03/04/ tah- soria
42. روابط دوجانبه ايران و سوريه در: http://www.kheu. ir/news/default.asp?nk=0
43. تأثير انقلاب اسلامي ايران بر سوريه، 1388/01/30 در:
http:// www.torghabehonline.com
44. سوريه، 2011/04/21 در: http://www.fa. wikipedia.org/wiki
45. روابط ايران و سوريه، 2012/01/02/ در:
http://www.fa.wikipedia.org/w/index. php?title
46. تحقيقي در اوضاع سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي سوريه در:
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid= 18359
منبع مقاله:
فصلنامه علمي- پژوهشي شيعه شناسي، سال دهم، شماره ي 38، تابستان 1391.
/م