مباني نظري هنر خوش نويسي (2)

هنرمندان خوش نويس، قلم را با توجه به آفرينش نوع اثر هنري دلخواه در اندازه هاي گوناگون چنين نام گذاري کرده اند:
سه‌شنبه، 7 مرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مباني نظري هنر خوش نويسي (2)
مباني نظري هنر خوش نويسي (2)

 

نويسنده: عبدالرسول چمن خواه(1)





 

 

مباني نظري هنر خوش نويسي (2)
ميرعماد، مرقعات خط، ص 57
مباني نظري هنر خوش نويسي (2)
ميرعماد، مرقع رنگين
مباني نظري هنر خوش نويسي (2)
ميرعماد، مرقعات خط، ص 43
مباني نظري هنر خوش نويسي (2)
ميرعماد، مرقعات خط، ص 39
مباني نظري هنر خوش نويسي (2)
ميرعماد، مرقعات خط، ص 39
مباني نظري هنر خوش نويسي (2)
ميرزا غلامرضا اصفهاني، مرقعات خط، المقصود، ص 127
مباني نظري هنر خوش نويسي (2)
ميرزا غلام رضا اصفهاني، مرقع رنگين
مباني نظري هنر خوش نويسي (2)
ميرعماد، مرقع رنگين
مباني نظري هنر خوش نويسي (2)
سلطان علي مشهدي، مرقع رنگين
مباني نظري هنر خوش نويسي (2)
ميرعماد، مرقعات خط، ص 44

اندازه ها و تناسبات در قلم

هنرمندان خوش نويس، قلم را با توجه به آفرينش نوع اثر هنري دلخواه در اندازه هاي گوناگون چنين نام گذاري کرده اند:

- قلم جلي: هرگاه پهناي قلم شش ميليمتر تا دو سانتيمتر باشد و بتوان قطعاتي در حدود اندازه ي 50×35 سانتيمتر را نوشت. (2 )
- قلم خفي: قلمي که پهناي نوک آن از نيم تا سه چهارم ميليمتر باشد. کتاب هاي بسياري با اين قلم نوشته شده است. (3 )
- قلم ريز: منظور قلم کتابت و ريزتر آن باشد که پهناي نوک آن کمتر از 1/5 ميليمتر باشد. (4 )
- قلم کتابت: قلمي که پهناي نوک آن بيش از دو ميليمتر پهنا نداشته باشد و براي نوشتن کتابت بکار مي رود. (5 )
- قلم کتيبه نويسي: قلمي که نوک آن بيش از دو سانتيمتر پهنا داشته باشد و براي نوشتن سر در حواشي بناهاي تاريخي و مذهبي بکار رود. (6 )
- قلم مشقي: قلمي که از 6-2 ميليمتر پهنا داشته باشد که براي تمرين و قطعه نويسي بکار مي رود. (7)
- قلم دو دانگ مشقي: قلمي که 3-2/5 ميليمتر پهنا داشته باشد و براي تمرين بکار مي رود. (8 )
- قلم دو و نيم دانگ مشقي: قلمي که پهناي نوک آن 3/5-3 ميليمتر باشد و براي مشق و قطعه نويسي بکار رود. (9 )
- قلم سه دانگ مشقي: قلمي که 4-3/5 ميليمتر پهنا داشته باشد و براي مشق و قطعه نويسي بکار
رود. (10 )
- قلم چهار دانگ مشقي: قلمي که 4/5-4 ميليمتر پهنا داشته باشد و براي قطعه نويسي بکار رود. (11 )
- قلم پنج دانگ مشقي: قلمي که 5-4/5 ميليمتر باشد و براي قطعه نويسي بکار رود. (12 )

زاويه ي تراش قلم (13 )

زاويه ي تراشيدن قلم تقريباً همانند زاويه ي بخش خارجي و ابتداي حرف ب در خط نستعليق خواهد بود يعني 63 درجه که اندازه ي طلايي است. در تراش پهلوي قلم، وحشي چهار دانگ و اُنسي دو دانگ.

زاويه ي قط قلم (14 )

نَحت ( جزم و مستوي ) زاويه ي صفر تا 10 درجه
ميانه ( متوسط ) 25-15 درجه
تند ( محرف ) 45-35 درجه
تراشيدن دو پهلو يا دو سوي دامنه ي قلم ( نحت ) کناره هاي راست و چپ ميدان قلم را به اندازه اي مي تراشيم که پهناي نوک آن در حدود شعاع قلم ( نصف قطر ) شود و هرچه به سوي نوک قلم پيش رويم، باريکتر شود. (15 )

پشت برداري قلم

از گوشت پشت قلم به اندازه ي يک چهارم يا يک پنجم از طول ميدان قلم تا نوک آن را به وسيله ي
قلم تراش بر مي داريم. شکلي « ناخن » مانند پديد مي آيد تا به حرکت مرکب کمک کرده و موجب نرمي زبانه قلم شود. قلم هاي ريز و کتابت نيازي به پشت برداري ندارند. (16 ) موجب نرمي و انعطاف قلم مي گردد و سطح زير دست بهتر نمايان مي شود.

تناسبات و اندازه ها در خطوط مختلف به نسبت با يکديگر

واحد اندازه گيري دور و سطح در کليه ي خطوط دانگ مي باشد. يعني اگر يک نقطه يا پهناي قلمي را نسبت به عرض نوک قلم به شش قسمت مساوي تقسيم کنيم، يک دانگ آن نقطه يا قلم به دست مي آيد. دانگ واحد اندازه گيري پهناي نوک قلم نيز مي باشد. (17 ) بنابراين ميزان دواير و سطوح در خطوط مختلف به شرح زير مي باشد:
ثلث: دو دانگ دور و چهار دانگ سطح. (18 )
محقق: يک دانگ و نيم دور و چهار دانگ و نيم سطح.
توقيع: نيمي دور و نيمي سطح.
تعليق: يک دانگ سطح و پنج دانگ دور.
نسختعليق: يک دانگ سطح و پنج دانگ دور.
ريحان: همان باريک محقق است.
رقاع: همان باريک توقيع است.
نسخ: همان باريک ثلث است. (19 )

تناسبات و اندازه ها در فاصله ي سطرها، حروف و کلمات

فاصله ي معمول ميان هر دو سطر در کتابت به ميزان 12 نقطه با همان قلم است. (20) فاصله ي حروف
و کلمات از يکديگر به طور معمول در حدود يک نقطه است. (21 )

تناسبات در ميزان نور

مکان کتابت: مير علي هروي در رساله ي « مداد الخطوط » مي نويسد « خانه اي که در آنجا کتابت کنند بايد که از چهار طرف درها گشاده باشد. صبح در طرف شرقي ( از آن جا که خورشيد طلوع مي کند ) و نيمروز در جانب جنوبي » ( که نور خورشيد به خوبي مي تابد ) و آخر روز به طرف غربي نشينند ( آنجا که خورشيد در حال غروب کردن است ). اما در تابستان تا وقت شام هواي حوضخانه بهتر است. ( زيرا نور بطور ملايم و يکنواخت از چهار جهت به درون حوض خانه مي تابد ). (22 )

تناسبات و اندازه ها در حروف خط ثلث براساس « الف » و « هاء »

چنان که به ما رسيده است، ابن مقله شيرازي وزير برجسته ي عباسيان و خوش نويس نامي ( در گذشته در 327 ه.ق/ 939 م ) نخستين کسي بود که روش هندسي براي ساخت و تناسب حروف عربي خط روان و پيوسته ابداع کرد.
کلفتي خطي که با قلم کشيده مي شد واحد حروف گرفته شد و آن را نقطه ناميدند. نسبت کلفتي با کشيدگي حرف « الف » را ( که نخستين حرف الفباي عربي و خطي است عمودي ) اساس ساخت. چون دايره اي به قطر « الف » کشيده شود، شکل و اندازه هاي نسبي ديگر حروف الفبا چنان که بعداً بيايد از اين دايره منتج مي شود. سبک نسبه فضيله ( تناسب پسنديده ) براساس روش ابن مقله در خوش نويسي در يکي از پنجاه و دو رساله اخوان الصفا ( که براي تکامل فلسفه هاي اسلامي و يوناني مي کوشيدند ) در بصره در سده ي چهارم هجري برابر با اواخر قرن دهم ميلادي درج گرديد. نسبت ضخامت به درازي « الف » همانا نقطه بود. حروف « ب »، « ت » و « ث » که همانند هستند و با نقطه ها باز شناخته مي شوند مساوي « الف » بود يعني به طول هشت نقطه. حروف مدور برابر نيمي يا ربعي از محيط دايره اي هستند که به قطر « الف » کشيده باشند. بنابراين، براي سهولت در توضيح مي گوييم که محيط دايره مورد بحث ما برابر است با بيست
و چهار نقطه، گو اينکه از ديد رياضي محيط Dp برابر است با 25 نقطه. کشيدگي بالاي « ج »، « ح » يا « خ » که اين ها نيز با نقطه ها باز شناخته مي شوند چهار نقطه است ( که همانا نيمي از طول الف باشد ) و کمان اصلي اين حروف دوازده نقطه مي شود. حروف « ر » يا « ز » که يکي بي نقطه و ديگري با يک نقطه است، به اندازه ربع محيط دايره است که مي شود شش نقطه، ديگر حروف الفبا بر مبناي چنين اصولي نسبت به « الف » و دايره نوشته شدند. (23 )
محمود بن محمد در رساله ي قوانين الخطوط مي نويسد: (24 )
در کتاب سي فن از ابن مقله نقل مي کنند که اصل خط دو چيز است: « الف » و « هاء ». « الف » خط مستقيم است و « هاء » خط مدور. جمله ي حروف از اين دو بيرون آمد. اما « الف » خطي است که طول آن 8 برابر ضخامت آن است. طول اين « الف » را قطر دايره فرض کنند و جمله ي حروف را به نسبت طول « الف » و قطر دايره نويسند.
اما « ب »، « ت »، « ث » طول اين حروف بايد به اندازه ي طول « الف » باشد و سر آن ها 1/8 طول « الف » اما « ج »، « ح »، « خ » بايد سرشان به اندازه ي 1/2 طول « الف » و دور آن ها به اندازه ي نيمي از محيط دايره
اما « د »، « ذ » هر يک الفي باشند که دو تا خميده باشند
اما ر، ز بايد که 1/4 محيط دايره باشد.
اما « س »، « ش » دندانه هايشان به اندازه ي 1/8 طول الف و کشش دامن به اندازه ي نيمي از محيط دايره مي باشد.
اما « ص »، « ض » دامن شان به اندازه ي نيمي از محيط دايره باشد که به موازات همديگر را قطع کنند و دامن آن کمي از نيمي از محيط دايره باشد.
اما « ط »، « ظ » خطشان از سوي بالا بايد به اندازه ي « الف » باشد و يا دامن شان بر قدر نيمي از محيط دايره مي باشد.
اما « ع »، « غ » سرهايشان بايد که به اندازه ي 1/4 محيط دايره باشد شبيه بادام صاد و ضاد، که اگر معکوس گرداني و باز پس کشي به اندازه ي ميم محيط دايره باشد اما کشش وي بايد به اندازه ي « الف »
باشد و چشمش به اندازه اي که بتوان مثلثي بر وي قرار داد.
اما ک بايد که طولش به اندازه ي « الف » باشد و گشادگي به اندازه ي سر « يا » باشد.
اما « ل » بايد که به اندازه ي دو « الف » قائم الزاويه باشد. و بعضي از خطاطان کشيدن آن را به اندازه ي چهار دانگ از طول « الف » کشند.
اما « م » دايره ي سر ميم بايد به اندازه ي « واو » باشد باقي به اندازه ي « را » که محيط دايره است.
اما « ن » به اندازه ي 1/2 محط دايره باشد.
اما « واو » سر « واو » بايد به اندازه ي سر « ما » باشد که کشش دامن او به اندازه ي 1/4 دايره مي باشد.
اما « لا » بايد از دو « لام » کامل مرکب کرد.
اما « يا » بايد به اندازه ي نيم دايره باشد و بتوان براساس مثلث دايره اي بر روي آن بوجود آورد. همه ي خط هاي روان و پيوسته که از زمان ابن مقله ابداع شده است بر پايه هندسي « الف » و دايره ساخته شده که مبناي آن ها با تفاوت در اندازه ي « الف » است و تناسب حروف ديگر با « الف » و با دايره ي مربوط بدان سنجيده مي شود. (25 )
البته استادان مقدم ديگر گفته اند « الف » محقق هشت نقطه است و تا نه نقطه جايز است. اگر يازده نقطه شود از اصول خارج شود. « الف » خط ثلث هفت نقطه است و تا هشت نقطه جايز مي باشد. خط ثلث يکي از نخستين قلم هايي بود که با شيوه ي ابن مقله ابداع شد. آن را از اين رو ثلث ( يک سوم ) خواندند که نسبت قطر به محيط دايره ي مربوط همانا يک است با p که اندکي از يک سوم کمتر است. در اين خط نسبت ضخامت به طول « الف » هفت نقطه است. در نستعليق و رقاع طول « الف » به ترتيب شش و سه نقطه است. تفاوت در ساختمان خط هاي مختلف از جمله، انحراف زواياي خط هاي افقي و عمودي است و گردي شکل حروف و آرايش در اعراب. (26 )

تناسبات و اندازه ها در حروف خط نستعليق

حميد رضا قليچ خاني در کتاب فرهنگ اصطلاحات و واژگان خوش نويسي مي نويسد: « برخي بناي حروف مفرد را نقطه مي دانند که واحد اندازه گيري در خوش نويسي مي باشد مثلاً حرف « الف » در
نستعليق سه نقطه طول دارد و در خط ثلث هفت نقطه. برخي ديگر ابداع شکل حروف را به دايره اي نسبت مي دهند که در داخل آن، سه شکل مثلث، مربع و مخمس ( پنج ضلعي ) رسم شود. حروف دايره اي خوش نويسي ( مانند ن، ق، ل ) را نصف محيط دايره دانسته و « الف » را به اندازه ي قطر همين دايره گرفته اند. اينان شکل تمامي حروف را با دايره و سه شکل داخل آن متناسب و توجيه کرده اند. (27 ) »

ديگر مباني زيباشناسي در هنر خوش نويسي

از ديگر عوامل اساسي که موجب گشته تا خوش نويسي به عنوان هنري زيبا پديد آيد تا آنجا که از آن به عنوان عروس هنرهاي اسلامي ياد مي کنند؛ همان رعايت اصول دوازده گانه است که در اينجا به اختصار بدان ها اشاره مي شود.

1. ترکيب (28 ):

آميزش معتدل و موافق حرف، کلمه، جمله، سطر، دو سطر با هم و سطرها در صفحه و خوبي اوضاع کلي آن ها به طوري که خوشايند طبع سليم و ذوق مستقيم گردد که شامل ده جزء است: ترکيب در حروف و کلمه، جمله سطر، سطور و صفحات، رعايت فواصل ( سواد و بياض در زمينه خط )، سنجش قلم با زمينه ي آن، رعايت حسن مجاورت و نظم و اعتدال، رعايت کشيده ها قرار آن ها با توجه به محل کلمه، نوع کلمه و معني کلمه، دانستن طريقه ي مرکبات ( مقطعات ) براي تمرين يا به تعبير ديگر نحوه ي پيوستن کلمات و طرز نوشتن آن ها، رعايت حرکات و ضوابط مانند تنوين و سکون، رعايت نشانه گذاري دستوري.

2. کرسي (29 ):

در اصطلاح کرسي داشتن يعني يکنواخت بودن است. فاصله ي حروف و کلمات از خط کرسي از اصول بسيار دقيق خوش نويسي است. کرسي بندي رابطه ي تنگاتنگي با ترکيب دارد که مي توان اين دو را عضوهاي اصلي مجموعه ي بزرگتري به نام حسن وضع بشمار آورد. خطوط کرسي به اعتبار زاويه ي آن ها به دو دسته ي افقي و عمودي تقسيم مي شوند. خطوط افقي شامل خط محوري، خطوط اول و دوم در بالاي خط محور و خط پايين محور که به فاصله ي دو نقطه از هم مشخص مي شود. اين خطوط جايگاه حروف و مفردات و کلمات را مشخص مي نمايند. خطوط عمودي که عمود
بر کرسي محوري است و زاويه ي حروف و کلمات نسبت به آن سنجيده مي شود.

قرينه سازي در کرسي

يکي از نکات مهمي که خوش نويسان براي زيباتر نمودن آثار خود از آن بهره جسته اند؛ قرينه سازي در کرسي است بدين معنا که در گذشته سعي بر اين بوده که حروف و کلماتي که در بالاي کرسي محوري، دوم و سوم قرار مي گيرند، داراي قرينه باشند. اين اصل برگرفته از قانون زوجيت در عالم هستي و امکان است. (30 )

3. نسبت ( تناسب ) :

رعايت تناسب ميان اندازه ي حروف و کلمات با پهناي قلمي که آن ها را مي نويسند و نيز نسبت ميان فاصله ي سطرها در کتابت و چليپاست. (31 )

4. سواد و بياض:

تناسب و رابطه ي ميان سفيدي باقيمانده ي کاغذ با سياهي مرکب در ابعاد گوناگون مي باشد. (32 )

5. ضعف:

هرگاه در آغاز و پايان حروف مانند دواير، قلم شکلي باريک تر از تمام قلم ايجاد نمايد يا بخشي با پهنايي کمتر از تمام قلم مانند نيش قلم يا نيم قلم و ... نوشته شود. (33 )

6. جلوت و خلوت:

جلوت و خلوت تنها در صفحه پردازي و تعادل و توازن صفحه داراي اهميت و اعتبار است. قواعد دوازدگانه به گونه اي بايد رعايت شود که در صفحه ي مشق بخش هايي سفيد و خالي از حروف و بخش هاي ديگر شلوغ و متراکم به نظر نرسد. (34 )

7. قوت:

هرگاه در وسط کلمه هاي کشيده يا دواير و غيره، دم قلم به پهن ترين حالت خود برسد يعني پهناي آن بخش از حروف يا کلمه با پهناي واقعي قلم برابر شود و به تعبير ديگر نوک قلم با خط کرسي زاويه ي 90 درجه بسازد. (35 )

8. سطح:

عبارت است از حرکات قلم چه در حروف و چه در کلمه به صورت افقي، عمودي و مايل. (36 )

9. دور:

عبارت است از حرکات قلم چه در حروف و چه در کلمه به صورت چرخشي دايره اي يا بيضي شکل مانند بخش مياني حروف هاي « ن »، « ح »، « ق ». (37 )

10. اصول:

پس از آموختن مجموع 9 اصل؛ ترکيب، کرسي، نسبت، ضعف، قوت، سطح، دور، صعود مجازي و نزول حقيقي؛ کيفيتي حاصل مي شود که در واقع دهمين اصل خوش نويسي است. (38 )

11. صفا:

صفت خطي است که ديدن آن؛ طبع و روح را شادمان و چشم را نوراني کند و آدمي از آن سير نگردد. صفا را مي توان روح معنوي اثر ناميد. (39 )

12. شأن:

صفتي است در خط که خوش نويس هيچ گاه از تماشا و لذت بردن از اثر خويش سير نمي شود و سعي مي کند تا به کاري به جز نوشتن نپردازد. (40 )

ويژگي هاي بصري و زيبايي شناختي انواع خوش نويسي

بي گمان شناخت ويژگي هاي بصري و زيبايي شناختي انواع خوش نويسي، بدون انجام تحقيقات و مطالعات گسترده و منظم در مورد چگونگي پيدايش و سير تکاملي و ساختاري هر کدام از آن ها امکان پذير نيست. متأسفانه تاکنون تحقيقات در خور توجه و نظام يافت هاي در اين زمينه صورت نپذيرفته است.
براي شناخت و کشف ويژگي هاي انواع خوش نويسي و اين که هر کدام چه احساساتي را در بيننده بر مي انگيزانند و تداعي کننده ي چه مفاهيمي هستند بايد از دو بخش متفاوت اما مکمل مدد جست. اين دو بخش عبارتند از:

تاريخ و پيشينه ي انواع خوش نويسي

تاريخ، پيشينه و موارد کاربردي خوش نويسي را در گذشته در بر مي گيرد، ما را در شناخت هويت
نمادين انواع خوش نويسي ياري مي دهد. براي مثال تاريخچه و پيشينه ي کاربردي خوش نويسي نسخ و ثلث که همواره براي نگارش آيات آسماني و متون ديني در تمدن ها و ممالک اسلامي به کار مي رفته، ما را به هويت نمادين آن آگاه مي سازد؛ به عبارت ديگر، هر نوع نوشت هايي که با خوش نويسي نسخ و ثلث پديد آمده باشد براي همه ي اقوام و ملل تداعي کننده ي فرهنگ اسلامي و اثري ديني و آييني است. شناخت پيشينه و موارد کاربردي خوش نويسي موجب مي شود تا هنرمندان در به کارگيري انواع خوش نويسي هويّت نمادين آن ها را مورد توجه قرار داده، بر ارزش بيان بصري آثار خويش بيفزايند.

دانش بصري و مباني هنرهاي تجسمي

در شناخت ويژگي هاي انواع خوش نويسي و چگونگي به کارگيري درست آن در آثار فرهنگي و هنري، توجه به دانش بصري و مباني هنرهاي تجسمي است. کسب دانش بصري که خصوصيات و ويژگي هاي عناصر بصري (نقطه، خط، سطح، حجم، رنگ، تاريکي و روشنايي، جهت، حرکت، ريتم، تعادل، بافت و ... ) را به تنهايي و نيز در ارتباط با همديگر مورد بحث قرار مي دهد به ما کمک مي کند تا ويژگي هاي بصري انواع خوش نويسي را در حکم عناصر بصري محض مورد مطالعه و بررسي قرار دهيم و تا حدودي به شناخت و کشف اين ويژگي ها نايل آييم.
براي مثال: دانش بصري به ما مي آموزد که خطوط منحني، زيبايي، نرمي، مهرباني و شادي را به بيننده القا مي کند. همين ويژگي هاي ساختاري آن که سرشار از خطوط منحني است ياري مي دهد. همچنين است شناخت خصوصيات خطوط افقي، مايل و عمودي و ارتباط آن ها با يکديگر و مطالعه ي ساير عناصر بصري و در يک کلام، ورود در حوزه ي دانش بصري و استفاده از آن در جهت شناخت ويژگي هاي عناصر خوش نويسي و بهره گيري صحيح از اين عناصر در جهت تقويت بيان هنري در آثار خوش نويسي و هر نوع اثر هنري و کالاي فرهنگي که اين عناصر خوش نويسي در آن به کار گرفته مي شود.
با توجه به هويت نمادين و ويژگي هاي بصري، پاره اي از خصوصيات انوع خوش نويسي، فهرست وار و به طور مختصر در ذيل آمده است. اميدواريم با انجام تحقيقات اصولي در آينده به شناخت دقيق تري از ويژگي هاي بصري و زيبايي شناختي انواع خوش نويسي رايج دست يابيم.
کوفي: القا کننده ي اصالت، قداست، قدمت، معنويت، امامت، عصمت و تداعي کننده ي عصر پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه اطهار (عليهالسّلام) مي باشد.
ثلث: قداست، عظمت، صراحت، شجاعت، صلابت، جديت، معنويت، عبادت و حرکت را به بيننده القا مي کند و نماد فرهنگ اسلامي است.
نسخ: نمادي از قرآن کريم است و داراي خصوصياتي چون سادگي، صراحت، قدرت، جديت، قداست، معنويت، پايداري، اعتماد و دانش است.
نستعليق: سادگي، زيبايي، تناسب، اصالت، نرمي، شادي، عطوفت، آرامش، انعطاف پذيري، دوستي، عرفان، صداقت، پاکي، عشق و اعتماد را به بيننده القا مي کند و نماد فرهنگ ايراني و خط فارسي است.
شکسته نستعليق: اين نوع خوش نويسي، آزادي، رهايي، مهرباني، شادي، عشق، حرکت، پريشاني، ظرافت، همدلي و جواني را به بيننده القا مي کند.
ويژگي هايي که در مورد انواع خوش نويسي برشمرديم هميشه ثابت نيست و در ترکيب بندي ها و موقعيت هاي مختلف شدّت و ضعف هر کدام از ويژگي ها متغير است. (41 )
سلطانعلي مشهدي معتقد است دانستن قواعد خوش نويسي شرط لازم براي خوش نويس شدن است اما شرط کافي نيست از اين رو خوش نويس علاوه بر آنکه بايد روز و شب به نوشتن مشغول باشد بايد با جهاد اکبر و مبارزه با نفس خود را به صفات حميده چون قناعت، طاعت و طهارت متصف و از صفات ذميمه چون آزار رساندن به ديگران، دروغ، غيبت، بهتان، حيله و مکر جداً احتراز کند، آنگاه صفاي خط که نتيجه صفا و پاکي دل است از نوشتار متجلي خواهد شد. (42 ) خوش نويسان توجه خاصي به رنگ داشته اند. کاغذ و مرکب دو عنصر اصلي بودند که قابليت رنگين شدن را داشتند و در اين زمينه رسالاتي نيز تأليف کردند. (43 ) آنان از ترکيب اين دو عنصر نقش هاي جاودانه اي از خود بر جاي گذاشته اند. به عنوان مثال سلطانعلي مشهدي در باب رنگ و خوش نويسي چنين مي گويد: (44 )

 

با تو گويم که رنگ آن از چيست *** هيچ رنگي به از حنايي نيست
از مدادست بيش ازين مپسند *** زعفران و حنا و قطره اي چند
زينت خط خوب مرغوبست *** خط بر او خوب و هم طلا خوبست
خيره سازد چو ديدن خورشيد *** چشم را رنگ سرخ و زرد و سفيد
تا از او ديده ها بياسايد *** بهره خط نيم رنگ مي بايد
خط رنگين بر او نکو باشد *** رنگ هايي که تيره رو باشد
تا نمايد خط تو خوب و نفيس *** کاغذ سرخ را سفيد نويس
از سفيداب دلپسند بود *** کاغذي کان کبود رنگ بود

هنرهاي اسلامي خصوصاً هنر خوش نويسي مبتني بر عقلانيت، مهارت، بصيرت و معنويت و در يک کلام تجلّي گاه عناصر اسلامي است. هنر خوش نويسي در ميان ديگر هنرهاي اسلامي از آنچنان قابليت و عناصر زيباشناختي اسلامي برخوردار است که توانسته با هنرهاي ديگر چون سفالگري، آجرکاري، آينه کاري، منبت کاري، کاشيکاري، گره چيني، نگارگري و تذهيب و ... در هم آميخته به عنوان عروس هنر اسلامي پرتو افشاني کند و ايرانيان به واسطه عشق و علاقه وافر خود به قرآن کريم و اهل بيت عصمت و طهارت (عليهالسّلام) با استفاده از عناصر اسلامي برخاسته از اين دو ثقل اکبر توانسته اند در ژرفايي و پويايي آن سهم اساسي و عمده اي را به خود اختصاص دهند که در اين مقال فقط به ارائه يک مورد و چند تصوير بسنده مي شود، باشد که انديشمندان و فرزانگان بر گستره اين تحقيقات ارزنده بيفزايند.

تجلي علي بر سفالينه ها (45 )

در قرن (4 ه.ق ) هنرمندان سفالگر ايراني جهت تزيين ظروف سفالي خود از متون مختلف استفاده مي کردند. مضمون بيشتر اين متون در ارتباط با بخشش، دانش و پرهيز از حرص و تنگ نظري است. اين متون يا از احاديث پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و يا از کلمات قصار حضرت علي (عليهالسّلام) و يا اشعار عربي است که به صورت ضرب المثل درآمده است و گاهي نيز تنها از کلماتي مانند برکت، يمن و سعادت و ... که دعاي خير براي دارنده ي صاحب ظرف داشت استفاده مي کردند مجموعه متون احاديث، کلمات قصار و اشعار عربي و غيره بر روي سفالينه ها آمده است که در اينجا برخي کلمات قصار و متون مرتبط با
حضرت علي (عليهالسّلام) آورده مي شود:
« لا فتي الا علي لا سيف الا ذوالفقار » ( جوانمردي چون علي و شمشيري مانند ذوالفقار نيست ) ( شکل 1 )
« من کساه الحياء ثوبه خفي عن العيون عيبه » ( کسي که شرم و حيا جامه خود را به او بپوشاند زشتي او از چشم ها مخفي ماند ).
« الحر حر و ان مسه الضر » ( آزاد مرد همواره آزاده است هر چند دچار سختي شود )
« الحرص علامه الفقر » ( حرص و تنگ نظري نشانه تهيدستي است. )
« اشرف الغني ترک المني » ( والاترين توانگري، از آرزوها و آمال خويشتن گذشتن است )
« التدبير قبل العمل يؤمنک من الندم » ( تفکر پس از انجام کارها ترا از پشيماني باز مي دارد )
« الرزق مقسوم » ( روزي قسمت شده است )
« من ايقن بالخف جاد بالعطيه » ( هر که به پاداش خداوند اعتقاد و يقين دارد در بخشش گشاده دست است )
« من صبر قدر » ( هر که صبر کرد توانايي يافت. )
« يقال قد خاطر من استغني برأيه » ( گفته مي شود: هر کس خود را از مشورت با ديگران بي نياز بيند به راستي که خود را در خطر افکنده است. )
« من کان منطق، ناطق من فضه فالصمت در زانه الياقوت » ( کسي که سخن مي گويد، سخنش نقره است در حالي که خاموشي دري است که با ياقوت زينت شده است )
« الجود حارس الاعراض » ( بخشش حفظ کننده ناموس ها است )

پي‌نوشت‌ها:

1- عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد شيراز.
2. فرهنگ اصطلاحات و واژگان خوش نويسي، ص 194.
3. همان مأخذ، ص 165.
4. همان مأخذ، ص 167.
5. همان مأخذ، ص 170.
6. همان مأخذ، ص 170.
7. همان مأخذ، ص 171.
8. فرهنگ اصطلاحات و واژگان هنر خوش نويسي، ص 92.
9. همان مأخذ، ص 93.
10. همان مأخذ، ص 120.
11. همان مأخذ، ص 66.
12. همان مأخذ، ص 26.
13. کتاب آرايي در تمدن اسلامي، به نقل از رساله ي فوائدالخطوط، ص 373.
14. فرهنگ اصطلاحات و واژگان خوش نويسي، ص 33.
15. همان مأخذ، ص 32.
16. همان مأخذ، ص 33.
17. فرهنگ اصطلاحات و واژگان خوش نويسي، ص 91.
18. کتاب آرايي در تمدن اسلامي، به نقل از رساله ي مدادالخطوط، ص 92.
19. همان مأخذ، ص 92.
20. فرهنگ اصطلاحات و واژگان خوش نويسي، ص 155.
21. همان مأخذ، ص 155.
22. کتاب آرايي در تمدن اسلامي، به نقل از رساله ي مداد الخطوط، ص - 95 توضيحات از جناب آقاي علي اصغر سيفي است.
23.نقش هاي هندسي در هنر اسلامي، ص 144.
24. کتاب آرايي در تمدن اسلامي، ص 303.
25. نقش هاي هندسي در هنر اسلامي، ص 144.
26. همان مأخذ، ص 144.
27. نقش هاي هندسي در هنر اسلامي، ص 20.
28. فرهنگ اصطلاحات و واژگان خوش نويسي، ص 36.
29. فرهنگ اصطلاحات و واژگان خوش نويسي، ص 89-91.
30. به نقل از جناب آقاي علي اصغر سيفي.
31. فرهنگ اصطلاحات و واژگان خوش نويسي، ص 42.
32. همان مأخذ، ص 119.
33. همان مأخذ، ص 144.
34. همان مأخذ، ص 86.
35. فرهنگ اصطلاحات و واژگان خوش نويسي، ص 178.
36. همان مأخذ، ص 117.
37. همان مأخذ، ص 117.
38. همان مأخذ، ص 14.
39. همان مأخذ، ص 140.
40. همان مأخذ، ص 125.
41. خوش نويسي فني و حرفه اي (گروه تحصيلي هنر و رشته هاي گرافيک صنايع دستي - چاپ دستي) ص 90-93.
42. کتاب آرايي در تمدن اسلامي به نقل از رساله صراط السطور، ص 82.
43. ر. ک. به کتاب آرايي در تمدن اسلامي، رسالات: صراط السطور، سواد الخط، گلزار صفا، خط و مرکب، قانون الصور، رساله صحافي و چندين رساله بي نام در بيان رنگ کردن کاغذ، معرفت کاغذ الوان، طلا و نقره و حل کردن آن ها، خط و مرکب و حل الوان، مرکب و جلدسازي.
44. همان مأخذ به نقل از رساله صراط السطور، ص 76-77.
45. تجلي علي (عليه السلام) بر سفالينه هاي نيشابور، عبدالله قوچاني، کتاب ماه هنر، شماره 32-31، ص 19-17.

منابع تحقيق :
1. اسرار النقطه يا توحيد مکاشفان، امير سيد علي همداني، ترجمه ي محمد خواجوي، مقدمه، تصحيح، ترجمه ي و تعليق محمد خواجوي، انتشارات مولي، تهران، 1376.
2. اسلام و هنر، محمود بستاني، ترجمه ي حسين صابري، بنياد پژوهش هاي آستان قدس رضوي، مشهد، 1371.
3. اطلس چهارده قرن هنر اسلامي ( هنر خوش نويسي از آغاز تا امروز )، عباس سحاب، ج 2، مؤسسه ي
جغرافيايي و کارتوگرافي سحاب، چاپ اول، تهران، 1381.
4. بررسي و شناخت کشيده ها در خط نستعليق، امير احمد فلسفي، انتشارات فرهنگسرا ( يساولي )، تهران، 1377.
5. تاريخ هنر اسلامي، کريستين پرايس، ترجمه مسعود رجب نيا، انتشارات اميرکبير، تهران، 1355.
6. تأملي در مباني نظري هنر، محمدرضا ريخته گران، نشر ساقي، تهران، 1380.
7. تجليات حکمت معنوي در هنر اسلامي، محمد مددپور، اميرکبير، تهران، 1374.
8. تجليات حکمت معنوي در هنر اسلامي، محمد مددپور، انتشارات اميرکبير، تهران، 1374.
9. تزئينات وابسته به معماري ايران دوره ي اسلامي، محمد يوسف کياني، سازمان ميراث فرهنگي کشور، تهران، 1376.
10. حکمت هنر اسلامي، زهرا رهنورد، انتشارات سمت، تهران، 1378.
11. حکمت و هنر معنوي، غلامرضا اعواني، انتشارات گروس، تهران، 1375.
12. خدمات متقابل اسلام و ايران، مرتضي مطهري، انتشارات صدرا، قم، 1357.
13. خوش نويسي و فرهنگ اسلامي، آن. ماري، شيمل، ترجمه ي دکتر اسدالله آزاد، انتشارات آستان قدس رضوي، مشهد، 1368.
14. خوش نويسي ( رشته هاي گرافيک، صنايع دستي و چاپ دستي )، اسماعيل رشوند، شرکت چاپ و نشر کتاب هاي درسي ايران، تهران، 1380.
15. خيال هاي خطي ( خوش نويسي به زبان ساده )، سوسن حقيقت، نشر چشمه، تهران، 1378.
16. دانشنامه ي هنرمندان ايران و جهان اسلام، عباس سرمدي، انتشارات هيرمند، تهران، 1380.
17. رسالاتي در خوش نويسي و هنرهاي وابسته، حميدرضا قليچ خاني، انتشارات روزنه، تهران، 1373.
18. زيبايي شناسي ( در هنر و طبيعت )، علينقي وزيري، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1338، 1339.
19. زيبايي و هنر از ديدگاه اسلام، محمد تقي جعفري، [ بي جا ]، وزارت ارشاد اسلامي، [ بي تا ].
20. سيري در گلستان خوش نويسي، مهدي الماسي، کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان، تهران، 1377.
21. شکل گيري هنر اسلامي، اولگ گرابار، ترجمه ي مهرداد وحدتي، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، تهران، 1379.
22. صحافي سنتي، افشار، انتشارات کتابخانه ي مرکزي و مرکز اسناد، تهران، 1357.
23. علل پيشرفت اسلام و انحطاط مسلمين، زين العابدين قرباني، نشر فرهنگ اسلامي، قم، 1361.
24. فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوش نويسي، حميدرضا قليچ خاني، انتشارات روزنه، تهران، 1373.
25. فلسفه ي هنر، جان هاسپرز، راجر اسکراتن، ترجمه ي يعقوب آژند، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1379.
26. فن کتابسازي، نجيب مايل هروي، انتشارات بنياد فرهنگ ايران، تهران، 1353.
27. قرآن کريم، ترجمه دکترمحمد خواجوي، انتشارات مولي، تهران، 1369.
28. کتاب آرايي در تمدن اسلامي، نجيب مايل هروي، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، مشهد، 1372.
29. مباني فلسفه ي هنر، آن بشيرد، ترجمه ي علي رامين، انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، 1377.
30. مباني هنر معنوي ( مجموعه مقالات )، زير نظر علي تاجديني، مؤسسه انتشارات سوره، تهران، 1376:
ارزش هاي جاويدان هنر اسلامي، تيتوس بورکهارت، ترجمه دکتر سيد حسين نصر.
تأويل قرآن و حکمت معنوي اسلام، هانري کربن، ترجمه دکتر رضا داوري.
روح هنر اسلامي، تيتوس بورکهارت، ترجمه دکتر سيد حسين نصر.
مدخلي بر اصول و روش هنر ديني، تيتوس بورکهارت، ترجمه جلال ستاري.
31. مجموعه مقالات همايش معماري مسجد، گذشته، حال، آينده، ج 1 و 2، دانشگاه هنر، تهران، 1378.
32. مروري بر زندگي استاد سيد حسين ميرخاني، ميرخاني، انتشارات فرهنگان، تهران، 1377.
33. مسجد در معماري ايران، حسين زمرشيدي، تهران، انتشارات کيهان، 1374.
34. معنويت در هنر، کانديسکي، ترجمه ي اعظم نوروز خاني، انتشارات شباهنگ، تهران، [ بي تا ].
35. نظري به اصول و فلسفه هنر اسلامي، تيتوس بورکهارت، ترجمه دکتر غلامرضا اعواني.
36. نقش هاي هندسي در هنر اسلامي، عظام السعيد و عايشه پارمان، ترجمه مسعود رجب نيا، انتشارات سروش، تهران، 1363.
37. نگاهي بر پارچه بافي دوران اسلامي، زهره روح فر، انتشارات سمت، تهران، 1380.
38. نهج البلاغه، ترجمه علي نقي فيض الاسلام، انتشارات فيض الاسلام، تهران، 1351.
39. هندسه و تزيين در معماري اسلامي، طومار توپکاي، نجيب گل رو اوغلو، ترجمه ي مهرداد قيومي
بيد هندي، انتشارات روزنه، تهران، 1379.
40. هنر از ديدگاه مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي، سيد علي خامنه اي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1373.
41. هنر اسلامي ( معماري، کاشيکاري، فلز کاري، بافندگي، نقاشي )، جي دوري، کارل، ترجمه رضا بصيري، ويراستار مرتضي سيفي قمي تفرشي، يساولي فرهنگسرا، تهران، 1363.
42. هنر اسلامي، زبان و بيان، تيتوس بورکهارت، ترجمه مسعود رجب نيا، انتشارات سروش، تهران، 1365.
43. هنر چيست، حبيب آيت الهي، مرکز نشر فرهنگي رجاء، تهران، 1364.
44. هنر خط و تذهيب قرآني، مارتين لينگر، ترجمه ي مهرداد قيومي بيد هندي، انتشارات گروس، تهران، 1377.
45. هنر مقدس ( اصول و روشها )، تيتوس بورکهارت، ترجمه ي جلال ستاري، انتشارات سروش، تهران، 1369.
46. هنر و زيبايي از منظر دين، عبدالله جوادي آملي، انتشارات بنياد سينمايي فارابي، تهران، 1375.
47. هنر و معنويت اسلامي، سيد حسين نصر، انتشارات سوره، تهران، 1375.
مقالات
1. پيراهن نادعلي يا جامه ي فتح، زهره روح فر، کتاب ماه هنر، ش 32 و 31.
2. تأثير و تجلي قرآن بر هنر خوش نويسي، ايرج نعيمايي، کتاب ماه هنر، ش 12، سال 1378.
3. تجلي علي (عليه السّلام) بر سفالينه هاي نيشابور، عبدالله قوچاني، کتاب ماه هنر، ش 32 و 31.
4. جان مايه هاي معنوي هنر، ابوالقاسم خوشرو، فصلنامه هنر، ش 30، سال 74، 75.
5. جوهره و ساختارهنر هندسي خط نستعليق، جواد بختياري، فصلنامه هنر، ش 30، سال 74، 75.
6. خط بنايي، معقلي، تجلي علي (عليهالسّلام) برخط کوفي بنايي، عبدالله قوچاني، کتاب ماه هنر، ش 32 و 31.
7. زيبايي از ديدگاه اسلام، سيد جعفر کشفي، فصلنامه ي هنر، ش 11، سال 1365.
8. کتيبه هاي اسلامي تجلي کلمه ي علي (عليهالسّلام) در تزيين معماري، مهناز شايسته فر، کتاب ماه هنر، ش 32و 31.
9. مدرسه خان مدرس ملاصدرا و جلوه گاه حکمت متعاليه، علي اصغر سيفي، خردنامه صدرا، ش 11،
بنياد حکمت اسلامي صدرا، تهران، 1377.
10. مقدم هاي بر نيايش و آفرينش فضا، مجموعه مقالات همايش معماري مسجد (گذشته، حال، آينده )، دانشگاه هنر، 1378.
11. نام علي بر گنبد سلطانيه، کتاب ماه هنر، منوچهر حمزه لو، ش 31 و 32.
12. نسبت هاي طلايي در هنر، حبيب آيت الهي، فصلنامه هنر، ش 7، تابستان و زمستان.
13. هنر اسلامي، رحيم نجفي برزگر، فصلنامه ي هنر، ش 30، سال 75-74.
14. هنر بدايع نگاري آيات رباني، محمد مهدي هراتي، کتاب ماه هنر، ش 12، سال 1378.
15. هنر تجلي جمال الهي در آينه ي خيال، غلامرضا اعواني، فصلنامه ي هنر، ش 13، سال 1365.
16. هنر ديني در فرهنگ ايران، سيد حسين نصر، فصلنامه ي پيام، ج 1، ش 27، سال 1350.

 

منبع مقاله :
صفي پور، علي اکبر، طبيعي، منصور، (1390)؛ مجموعه مقالات کنگره استاد ميرزا احمد ني ريزي، شيراز: بنياد فارس شناسي، چاپ اول.



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط