پاسخ روايات تدوين قرآن

قرآن، چگونه و چه زماني تدوين شده است؟ ( 2 )

در مقاله پيش روايات جمع آوري قرآن را آورديم و گفتيم که عده اي از آن روايات، سوء استفاده کرده و آن ها را دليل بر تحريف قرآن گرفته اند، ولي هيچ يک از اين روايات صحيح به نظر نمي رسد تا دليل بر تحريف قرآن نيز بوده باشد.
پنجشنبه، 9 مرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
قرآن، چگونه و چه زماني تدوين شده است؟ ( 2 )
قرآن، چگونه و چه زماني تدوين شده است؟ ( 2 )

 

نويسنده: حضرت آيت الله حاج سيد ابوالقاسم خوئي ( ره )
مترجم: محمد صادق نجمي- هاشم هاشم زاده هريسي



 

 پاسخ روايات تدوين قرآن

پاسخ1- تناقض در روايات تدوين قرآن

در مقاله پيش روايات جمع آوري قرآن را آورديم و گفتيم که عده اي از آن روايات، سوء استفاده کرده و آن ها را دليل بر تحريف قرآن گرفته اند، ولي هيچ يک از اين روايات صحيح به نظر نمي رسد تا دليل بر تحريف قرآن نيز بوده باشد. چنان که در اين مقاله و مقالات آينده، اين روايات را مورد بررسي قرار داده و جهات ضعف و عدم صحت آن ها را مشخص و يادآور مي شويم.
اولين جهت ضعف و سستي، وجود تناقض و تضادهايي است که در ميان آن ها به چشم مي خورد و موجب سلب اعتماد از آن ها مي شود. اينک ما به صورت چند سؤال و جواب به اين تناقض ها اشاره مي کنيم:

جمع آوري قرآن در چه زماني صورت گرفته است؟

- روايات مذکور در اين مورد بر سه گروهند: از روايت دوم چنين برمي آيد که جمع آوري قرآن در دوران خلافت عثمان صورت گرفته است، ولي از چند روايت ديگر، مانند روايت اول و سوم و چهارم و پاره اي ديگر چنين استفاده مي شود که قرآن در دوران ابوبکر جمع آوري شده است و آن چه از روايات هفتم و دوازدهم ظاهر مي شود، اين است که جمع آوري قرآن، نه در دوران ابوبکر و نه در دوران عثمان، بلکه در دوران خلافت عمر به وقوع پيوسته است.

در دوران ابوبکر چه کسي متصدي جمع آوري قرآن بود؟

-روايت اول و دوازدهم مي گويد: متصدي و مباشر جمع آوري قرآن زيدبن ثابت بوده است، ولي روايت چهارم مي گويد: متصدي اين کار خود ابوبکر بوده و زيد بن ثابت طبق دستور ابوبکر تنها به صحيفه ها و کتيبه هاي جمع آوري شده، نگاه مي کرد و از روايت پنجم و غير آن در مي آيد که زيد بن ثابت و عمر هر دو متصدي اين عمل بوده اند.

آيا جمع آوري قرآن به زيد بن ثابت محول شده بود؟

- از روايت اول بر مي آيد که ابوبکر جمع آوري قرآن را به زيد محول کرده بود، زيرا گفتار ابوبکر به زيد بن ثابت که « تو جوانمرد و عاقل هستي، راستگو و مورد اطمينان مي باشي و در پيش خود رسول خدا نيز نوشتن وحي را به عهده داشتي، امروز هم نوشتن قرآن را به عهده بگير!» اين جملات به صراحت مي رساند که ابوبکر جمع آوري قرآن را به زيدبن ثابت واگذار کرده بود و از بعضي روايات ديگر استفاده مي شود که مسئله ي تفويض و محول نمودن در ميان نبوده است و چند نفر متصدي اين کار بوده است.

آيا قسمتي از آيات قرآن تا دوران عثمان نوشته شده بود؟

- از اکثر اين روايات ظاهر مي گردد و بلکه در اين معني صراحت دارند که تمام آيات قرآن در صحيفه ها، اوراق و قطعات مختلف به طور پراکنده ضبط شده بود، ولي از روايت دوم چنين برمي آيد که قسمتي از آيات قرآن تا دوران عثمان نوشته نشده بود، فقط در حافظه هاي قرآن محفوظ بود.

آيا عثمان از آن چه قبل از وي نوشته شده بود، چيزي کم کرد؟

از اکثر قطعات به صراحت استفاده مي شود که عثمان از آن چه که قبل از وي نوشته شده بود، چيزي کم نکرد ولي روايت چهاردهم تصريح مي کند که قسمتي از آنچه را که قبل از وي نوشته شده بود، از بين برد و به مسلمانان نيز دستور داد، آن چه را که او از بين برده است، آنان نيز از بين ببرند.

عثمان، مصحف خويش را از کدام مأخذ جمع آوري کرد؟

روايت دوم و چهارم تصريح مي کنند که عثمان به صحيفه هايي که ابوبکر جمع کرده بود، اعتماد نموده و مصحف خويش را از آن ها استنساخ و جمع آوري کرد و در مقابل اين روايت، روايت هشتم، چهاردهم و پانزدهم بر اين معني تصريح دارند که عثمان مصحف خويش را با شهادت دو نفر و با تضمين خود آن شخص که آيه را از رسول خدا شنيده بود، جمع آوري کرد.

چه کسي از ابوبکر تقاضاي جمع آوري قرآن را کرد؟

روايت اول مي گويد: اين عمر بود که از ابوبکر خواست قرآن را جمع آوري کند و ابوبکر امتناع ورزيد و بعد از اصرار زياد و پافشاري با وي موافقت کرد، آن گاه زيد را خواست و تقاضاي عمر را به وي پيشنهاد نمود. زيد نيز پس از ابا و امتناع بالأخره با وي موافقت کرد، ولي در مقابل اين روايت، روايت دهم مي گويد که زيد و عمر يک چنين درخواستي را از ابوبکر کردند و او نيز پس از مشاوره با مسلمانان به آنان جواب مثبت داد.

چه کسي قرآن اصلي (مرجع) را جمع آوري کرد و نسخه هاي چندي از آن را به شهرها فرستاد؟

-روايت دوم تصريح مي کند که قرآن اصلي به وسيله عثمان جمع آوري شده است، ولي از روايت دوازدهم چنين برمي آيد که تدوين کننده آن عمر بوده است.
«لَقَد جائَکُم...»(1)

اين دو آيه در چه زماني به آخر سوره ي برائت ملحق شد؟

- از روايت اول و يازدهم و بيست و دوم استفاده مي شود که الحاق اين دو آيه به آخر سوره ي برائت در دوران خلافت ابوبکر بوده است، ولي روايت هشتم و روايت هاي ديگر دلالت دارند که اين الحاق در دوران خلافت عمر واقع شده است.

همان دو آيه را چه کسي آورد و به نويسندگان قرآن ارائه کرد؟

-روايت اول و بيست دوم تصريح مي کنند که اين دو آيه را ابوخزيمه آورد، ولي روايت هشتم و يازدهم صراحت دارند در اين که آورنده ي آن دو آيه خزيمة بن ثابت بوده است. ابن عبدالبر در اين مورد مي گويد:(2) خزيمه و ابوخزيمه دو نفر هستند و هر يک شخص جداگانه اي بوده است و در ميان آنان کوچک ترين نسبت و قوم و خويشي هم وجود نداشته است.

قرآن بودن اين دو آيه چگونه و از چه راهي ثابت شد؟

- در اين مورد، روايت ها سه گروهند: بنا به روايت اول، قرآن بودن اين دو آيه به وسيله ي شهادت تنها يک نفر ثابت شده است، ولي در روايت نهم و بيست و دوم شهادت عثمان نيز اضافه شده است و طبق تصريح روايت يازدهم شهادت عمر به شهادت نفر اول اضافه شده است.

عثمان چه کسي را براي املا و نوشتن قرآن معين کرد؟

روايت دوم تصريح مي کند که عثمان، زيد و ابن زبير و سعيد و عبدالرحمان را براي کتابت و املاي قرآن معين نمود، ولي طبق صراحت روايت پانزدهم او زيد را براي کتابت و سعيد را براي املا معين ساخت و طبق روايت شانزدهم وي خاندان ثقيف را براي کتابت و هذيل را براي املاي آيات قرآن نامزد کرد، ولي روايت هيجدهم آن را تکذيب مي کند و صراحت در اين دارد که نويسنده از ثقيف و املا کننده از هذيل نبوده است.
و در برابر اين روايات، در روايت نوزدهم تصريح شده است که املا کننده ي آيات ابي بن کعب بوده، آن چه را که زيد مي نوشته، سعيد غلط گيري مي کرده است و به همين مطلب در روايت بيستم نيز تصريح شده، منتها در اين روايت عبدالرحمان بن حرث براي غلط گيري اضافه شده است.

پاسخ2- تعارض در روايات تدوين قرآن

قرآن به وسيله خود پيامبر جمع آوري شده است

دومين خدشه و ايراد، تعارض مفهوم اين روايات که جمع آوري قران را به دوران بعد از رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) مستند مي سازند با مفهوم روايات ديگري است که جمع آوري قرآن را در زمان خود آن حضرت مي دانند و اين تعارض، همه ي روايات را که در قسمت گذشته آورديم، از اعتبار و حجيت ساقط مي کند.
اينک نمونه هايي چند از رواياتي که مي گويند: جمع آوري قرآن در عصر رسول خدا با دستور مستقيم آن بزرگوار انجام گرفته است:
1- گروهي از محدثين مانند ابن ابي شيبه، احمد بن حنبل، ترمذي، نسائي، ابن حبان، حاتم، بيهقي و ضياء مقدسي از ابن عباس نقل کرده اند که به عثمان گفتند: چه عاملي سبب شد که شما سوره ي «انفال» را که از «مثاني» بود و سوره ي «برائت» که از «مئين» بود، يک جا و پهلوي هم نوشتيد و از ميان آن ها «بسم الله» را برداشتيد و هر دو را در کنار سوره هاي بزرگ «طوال» قرار داديد؟ عثمان گفت: در دوران زندگي پيغمبر سوره اي که داراي آيات متعدد بود؛ نازل شد، آن بزرگوار نويسندگان وحي را مي خواست و دستور مي داد که اين سوره را در کنار فلان سوره قرار دهيد و گاهي نيز چند آيه نازل مي شد و دستور مي داد که اين آيات را در فلان سوره اي که داراي فلان آيات است قرار دهيد، همه ي اين ها به دستور پيامبر اسلام و با نظر وي انجام مي گرفت. عثمان اضافه کرد که سوره ي انفال اولين سوره اي است که در مدينه نازل شده و سوره ي برائت آخرين سوره ي قرآن است که فرود آمده است ولي داستان نزول هر دو سوره شبيه هم بود و دستورات و مضمون آياتشان با هم سنخيت داشت. بدين جهت من فکر کردم که هر دو سوره از يک باب و مقوله و از نوع واحد است و از طرف ديگر رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) که از دنيا رحلت نمود، بيان نکرد که آيا سوره ي برائت از انفال است يا نه؟ روي اين اصل، من هم آن ها را پهلوي هم و بدون اين که «بسم الله» در ميان شان فاصله باشد، نوشتم و در کنار سوره هاي بزرگ قرار دادم.(3)
2- طبراني و ابن عساکر از شعبي نقل کرده اند که در زمان رسول خدا شش نفر از انصار، قرآن را جمع آوري کرده بودند: ابي بن کعب، زيد بن ثابت، معاذبن جبل، ابودرداء، سعد بن عبيد و ابوزيد و علاوه بر آنان مجمع بن جاريه نيز به جز دو يا سه سوره، همه ي قرآن را ضبط کرده بود.(4)
3- قتاده نقل مي کند که از انس بن مالک پرسيدم در دوران رسول خدا چه کسي قرآن را جمع آوري کرده بود؟ گفت: چهار تن که همه ي آن ها را «انصار» بودند: ابي بن کعب، معاذبن جبل، زيد بن ثابت و ابوزيد.(5)
4- مسروق مي گويد: روزي عبدالله بن عمر از عبدالله بن مسعود ياد کرد، سپس گفت: من تا زنده هستم او را دوست خواهم داشت زيرا از رسول خدا شنيدم که مي فرمود: قرآن را از چهار نفر فرا گيريد: عبدالله بن مسعود، سالم، معاذ، و ابي بن کعب.(6)
5- نسائي با سند صحيح از عبدالله به عمر نقل مي کند که من قرآن را جمع آوري کرده بودم و هر شب يک بار مي خواندم و چون اين جريان به گوش پيامبر رسيد، فرمود: آن را آرام و با حوصله و هر ماه يک بار بخوان!...(7)
و در اين باره روايت هاي ديگري نيز وجود دارد که بعضي از آن ها را در همين کتاب خواهيد خواند و از همه ي اين روايت ها استفاده مي شود که قرآن در زمان خود رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) با دستور و نظارت مستقيم شخص آن حضرت جمع آوري شده بود و کوچک ترين احتمال تحريف در آن وجود ندارد.

اشکال و پاسخ:

شايد کسي در اين جا بگويد که: منظور از جمع آوري قرآن در دوران پيامبر که در اين روايت ها به آن اشاره شده است، حفظ نمودن و جمع کردن در سينه هاست نه جمع کردن و نوشتن آن در اوراق.
ولي اين، تصوري است باطل و پنداري است نابجا زيرا:
اولاً: دليلي بر اين تصور و پندار نيست.
و ثانياً: اگر منظور از جمع آوري قرآن، جمع آوري آن در سينه ها بود، چگونه اين عمل به طوري که در اين روايت ها آمده است، تنها به شش نفر يا چهار نفر اختصاص يافته است؟ در صورتي که تعداد حافظان قرآن در عصر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) بيش از آن بود که با نام و نشان قابل شمارش باشد.
بنابراين، منظور از جمع آوري که در اين روايت ها ياد شده است، جمع آوري کتبي است نه حفظي، چنان که اگر کسي در تاريخ زندگي پيامبر و ياران آن بزرگوار دقت کند، براي وي اين حقيقت کاملاً روشن و ثابت مي شود که در زمان خود آن حضرت قرآن جمع آوري شده بود و تعداد گردآورندگان آن هم کم نبوده است.
و روايت بخاري از انس که گردآورندگان قرآن را در عصر پيامبر تنها چهار نفر معرفي مي کند، روايت درست و قابل قبولي نيست، زيرا:
اولاً: با روايت هاي گذشته، مخصوصاً با روايت ديگر بخاري که گردآورندگان را بيش از چهار نفر معرفي مي کند، سازش ندارد.
و ثانياً: راوي از کجا به دست آورده که در هنگام درگذشت پيامبر جز چهار نفر کسي ديگر قرآن را جمع آوري نکرده بود؟ او چگونه توانست که به اوضاع و احوال تمام مسلمانان که در شهرهاي مختلف اسلامي پراکنده بودند، احاطه داشته باشد و از ميان آنها تنها چهار نفر را حافظ قرآن معرفي کند؟ کساني که قرآن را جمع آوري کرده بودند، به چهار تن منحصر سازد؟ اين گفتار به حدس و تخمين و گزافه گويي نزديک تر است تا به تحقيق و حقيقت گويي.

نتيجه ي گفتار

با در دست داشتن چنين روايت هايي که جمع آوري قرآن را تا به دوران خود پيامبر و اولين روزهاي نزول قرآن پيش مي برد، چگونه مي توان پذيرفت که قرآن بعد از پيامبر اکرم به وسيله ي ابوبکر و يا افراد ديگر جمع آوري شده است و چگونه مي توان ابوبکر را نخستين کسي دانست که در دوران خلافتش قرآن را جمع آوري نموده است؟
اگر اين نظريه و گفتار را بپذيريم، ايراد ديگري نيز پيش مي آيد و آن اين که ابوبکر چرا به عمر و زيد بن ثابت مأموريت داد که آيات را از ورق پاره ها و تخته ها و از سينه هاي مردم جمع آوري کنند، اما به عبدالله بن مسعود و معاذ و ابّي که در آن زمان زنده بودند، اين مأموريت را نداد، در صورتي که خود پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) آنان را به نام معلم قرآن معرفي نموده و دستور داده بود که مسلمانان قرآن را از اين چند نفر و سالم فرا بگيرند و تنها سالم بود که در جنگ يمامه کشته شده بود. علاوه بر اين، زيد بن ثابت که طبق بعضي از روايت ها از طرف ابوبکر مأموريت يافته بود قرآن را جمع آوري کند، خود وي در زمان رسول خدا يکي از نويسندگان وحي و گردآورندگان قرآن بود، با اين وصف لزومي نداشت که در جمع آوري قرآن تا آن حد تحقيق و تفحص و بررسي و يا شک و ترديد کند و مخصوصاً اين که خود ابوبکر درباره ي وي مي گويد او مردي است عاقل و غيرمتهم به دروغگويي. گذشته از همه ي اين ها، اخبار «ثقلين» که به طور «متواتر» و فراوان نقل شده، ما را به اين معني هدايت و راهنمايي مي کند که قرآن در عصر خود رسول خدا جمع آوري و به صورت کتاب و مجموعه اي درآمده بود که قابل امانت گذاشتن باشد که در اين باره بعداً بحث و گفت و گو خواهيم داشت.

پاسخ 3 و 4- روايات جمع آوري قرآن از نظر قرآن و عقل

روايت هاي تدوين قرآن از نظر قرآن

روايات تدوين قرآن همان طور که با يکديگر و همچنين با گروه ديگري از روايات معارض بود با مضمون بعضي از آيات قرآن نيز مخالف و معارض است، زيرا:
اولاً: تعداد زيادي از آيات قرآن کريم دلالت دارند، بر اين که از زمان نزول قرآن سوره ها از همديگر، متمايز و هر يک از آن ها جداگانه در ميان مردم و حتي در ميان مشرکان و اهل کتاب منتشر شده بود زيرا رسول خدا طبق دستور قرآن، کفار و مشرکين را به مبارزه و معارضه خويش دعوت کرد و در اين مبارزه، آوردن سخناني همانند قرآن و سپس آوردن ده سوره و در نهايت، آوردن يک سوره مانند سوره هاي قرآن را به آن ها پيشنهاد نمود و معناي اين مبارزه و پيشنهاد اين است که سوره هاي قرآن حتي در دسترس کفار و مشرکين نيز قرار گرفته بود.
ثانياً: در آيات زياد و در حديث معروف «ثقلين» قرآن مجيد« کتاب» ناميده شده است و از اين نام گذاري چنين برمي آيد که قرآن جمع آوري شده بود زيرا قرآني که در سينه ها بود و يا در لوحه هاي پراکنده و تخته پاره ها و استخوان هاي متفرق نوشته شده باشد، کتاب ناميده نمي شود و معمولاً کتاب مجموعه اي را گويند که داراي وجود واحد مشخص بوده، صورت مدوني داشته باشد. نوشته هاي پراکنده و قطعه قطعه، کتاب ناميده نمي شود تا چه رسد به آن چه اصلاً نوشته نشده، و جاي آن دل ها و سينه ها باشد.

روايت هاي جمع آوري قرآن از نظر عقل

اين روايت ها که جمع آوري قرآن را به خلفا و دوران بعد از رسول خدا مستند مي سازند با حکم عقل نيز موافق و سازگار نيستند، زيرا عظمت خود قرآن، اهتمام فوق العاده پيامبر به خواندن و حفظ نمودن آن، اهميت فراواني که مسلمانان به قرآن قائل بودند، اجر و ثواب بي پايان قرآن خواندن و... اقتضا مي کند که قرآن از نخستين روز نزولش و در عصر خود رسول خدا جمع آوري و تدوين شده باشد.
و هر روايتي که جمع آوري قرآن را به دوران بعد از پيامبر مستند مي کند، با اين حقايق مسلم تاريخي و افکار مسلمانان و با احتياج و نگرش خاص مسلمانان نسبت به قرآن و با ده ها مطلب ديگر، کوچک ترين سازشي ندارد بلکه مخالف همه ي اين ها مي باشد.
علاوه بر اين، قرآن داراي خصوصياتي است که هر يک از اين خصوصيات در جلب افکار مسلمانان به سوي قرآن کافي بوده و مي توانست در ميان تمام مسلمانان حتي در ميان زنان و کودکان نيز اهميت آن را جلوه گر و نمايان سازد.
اينک قسمتي از امتيازات و خصوصيات قرآن را که اهميت آن را کاملاً روشن مي سازد، در اين جا مي آوريم تا معلوم شود کتاب مقدسي که داراي اين چنين خصوصيات عالي و در نتيجه داراي اهميت غيرقابل وصف باشد، پيامبر و همچنين مسلمانان مدت مديدي در جمع آوري آن غفلت نمي کردند و آن را به آيندگان و به دست حوادث تحويل نمي دادند.

بلاغت قرآن

1- عرب ها که به حفظ کردن هر کلام بليغ و سخن شيوا اهميت خاص و فراوان قائل بودند و در اين راه سعي و کوشش بي حد مبذول مي داشتند و تمام اشعار و خطبه هاي دوران جاهليت را حفظ مي کردند، چگونه متصور است که اين افراد در برابر قرآن ساکت باشند و براي حفظ کردن آيات بليغ و شيرين قرآن که تمام بلغا و سخن سرايان را با همين حلاوت و بلاغتش به مبارزه دعوت نموده و با فصاحتش هر خطيب زبان دار را خاموش مي نمود، آرام و ساکت بنشينند و اهميتي براي آن قائل نشوند؟!
آري تمام عرب ها- اعم از مؤمن و کافر- توجه خاصي به قرآن داشته، آيات آن را حفظ مي کردند ولي هر کسي به يک هدف و آرزو. افراد مؤمن در اثر ايمان و عقيده و افراد بي ايمان به اميد پاسخگويي و معارضه در ميدان مبارزه.
2- پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) که در ميان مسلمانان از قدرت و نفوذ فوق العاده اي برخوردار بود، علاقه و اشتياق فراوان به حفظ قرآن ابراز مي فرمود و در اين قسمت تأکيد زياد مي کرد. بديهي است که اگر زعيم و پيشواي يک جمعيت، به حفظ نمودن يا خواندن يک کتاب اظهار علاقه و اشتياق بکند مسلماً آن کتاب در ميان آن امت و جمعيت رواج پيدا مي کند و براي جلب رضاي رهبر و پيشوايشان در حفظ آن کتاب بر همديگر سبقت مي جويند.
3- حفظ نمودن قرآن موجب عظمت و شخصيت در ميان مردم بوده و مسلمانان نسبت به حافظ قرآن با نظر تکريم و احترام فوق العاده مي نگريستند و اگر کسي اطلاع از تاريخ داشته باشد، به مقام ارجمند و موقعيت خاصي که قاريان و حافظان قرآن از آن برخوردار بودند، پي خواهد برد. اين ها عواملي بودند که مي توانستند، انگيزه و موجب آن شوند که مسلمانان به جمع آوري و حفظ قرآن اهميت فراوان قائل شوند و مجموع قرآن يا هر مقداري که بتوانند از آيات قرآن را حفظ کنند تا از اين رهگذر چنين مقام عالي و ارجمندي را حائز شوند.
4- اجر و ثوابي که خواننده و حفظ کننده ي قرآن به آن قائل مي شود، از مهم ترين عواملي است که مسلمانان را به قرائت و حفظ کردن قرآن وادار مي ساخت و به همين علت بود که مسلمانان نسبت به قرآن و حفظ کردن آن بيش از آن چه به مال و جان شان و به اولاد و فرزندان شان اهميت بدهند، اهتمام مي ورزيدند تا جايي که در تاريخ آمده است که بعضي از زنان نيز همه ي قرآن را جمع آوري نموده بودند.
ابن سعد در طبقات مي گويد: فضل بن دکين چنين آورده است که وليد فرزند عبدالله بن جميع از مادر بزرگش نقل مي کند، ام ورقة دختر عبدالله بن حارث تمام قرآن را جمع آوري کرده بود و رسول خدا او را شهيد مي ناميد، مي گفت: هنگامي که رسول خدا به جنگ بدر حرکت مي کرد، عرضه داشتم يا رسول الله! به من نيز اجازه بدهيد که با شما حرکت کنم و در اين جنگ مداوا و معالجه رزمندگان و مجروحان جنگي را به عهده بگيرم تا خداوند به من نيز پاداش و اجر شهادت عنايت فرمايد. رسول خدا در پاسخ من فرمود: خدا براي تو شهادت را آماده کرده است.(8)
آن جا که زنان بر جمع کردن و حفظ نمودن قرآن اين چنين اهميت دهند، معلوم است که اهتمام مردان و سعي و کوشش آنان در اين مورد تا چه حد خواهد بود.
آمار و تعداد کساني که در دوران خود رسول خدا قرآن را حفظ کرده بودند، در کتاب هاي معتبر تاريخ آمده است.
قرطبي مي گويد: هفتاد تن از قراء در جنگ يمامه به قتل رسيدند و در دوران خود پيغمبر(صلي الله عليه و آله و سلم) نيز در بئرمعونه به همين مقدار کشته شدند.(9)
در روايت دهم که قبلاً آورديم تعداد قارياني که در جنگ يمامه کشته شدند چهارصد نفر گزارش شده است.
گذشته از قاريان و حفاظ قرآن که به جمع آوري آيات قرآن اهتمام مي ورزيدند خود رسول خدا نيز براي حفظ آيات قرآن اهميت فوق العاده اي قائل بود و نويسندگان متعددي داشت و مخصوصاً قرآن هم نجوماً و تدريجاً در مدت بيست و سه سال نازل شده است.
هم اين ها گواه و مؤيد اين مطلب است که خود رسول خدا در دوران زندگيش دستور به کتابت قرآن داده بود.
زيد بن ثابت نقل مي کند: ما در حضور پيغمبر بوديم و قرآن را از روي رقعه ها و ورق پاره هاي پراکنده در يک جا تدوين و جمع آوري مي کرديم.
حاکم در ذيل اين حديث مي گويد: اين حديث بنا به شرط شيخين (بخاري و مسلم) صحيح است ولي آن را در کتاب هاي خويش نقل نکرده اند، آن گاه مي گويد: به هر حال اين حديث دليل روشني است بر اين که همه ي قرآن در دوران خود رسول خدا جمع آوري شده بود.(10)
و اما حفظ کردن بعضي از سوره ها و يا بخشي از آيات قرآن در ميان مسلمانان انتشار و اشتهار کامل داشت و کم تر مرد و زن مسلمان پيدا مي شد که چند سوره و آيه در نزد وي نباشد.
عبادة بن صامت نقل مي کند هر گاه کسي از جايي به پيش رسول خدا مي آمد. وي به علت اشتغالات زياد و نداشتن فرصت بيش تر او را به يکي از ما واگذار مي کرد تا قرآن را بر وي بياموزيم.(11)
کليب نيز نقل مي کند که من به همراه علي(عليه السّلام) بودم، آن حضرت صداي ضجه ي مسلمانان را که در مسجد به قرائت قرآن مشغول بودند، شنيد و فرمود: خوشا به حال آنان!...(12)
باز از عبادة بن صامت نقل است که هرگاه کسي از نقطه ي ديگر به حضور رسول خدا مي آمد، آن حضرت وي را تحويل يکي از ما مي داد که به او قرآن ياد بدهيم و هميشه از مسجد رسول خدا، صداي مردم به خواندن قرآن طنين انداز بود تا اين که رسول خدا دستور داد، مسلمانان قرآن را آهسته بخوانند و يکديگر را در خواندن قرآن به اشتباه نيندازند.(13)
آري، حفظ کردن قرآن در ميان مرد و زن مسلمان رايج و معمول بود تا جايي که زنان مسلمان ياد گرفتن سوره اي از قرآن و يا بيش تر از آن را به مهر خويش قرار مي دادند.
خواننده ي ارجمند! آيا با اين اهتمام فوق العاده مي توان ادعا کرد که جمع آوري قرآن تا دوران خلافت ابوبکر به تأخير افتاده و ابوبکر در جمع آوري قرآن به شهادت و نظارت دو نفر احتياج پيدا کرد؟
با در نظر گرفتن اوضاع و احوال مسلمانان در دوران پيامبر و اهميتي که آنان به خواندن و حفظ کردن قرآن قائل بودند، نمي تواند اين گفتار قابل قبول باشد.

پاسخ 5 و 6- روايات جمع آوري قرآن و اجماع مسلمانان

اجماع مسلمانان به عدم ثبوت قرآن با غير تواتر

قسمتي از جنبه هاي ضعف و تزلزل رواياتي که جمع آوري قرآن را به دوران هاي بعد از پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) مستند مي سازند توضيح داده شد. اينک در اين مقاله به پنجمين و ششمين عامل ضعف آن ها مي پردازيم و مي گوييم:
مسلمانان در دو مسئله اتفاق نظر و اجماع دارند؛ يکي اين که مي گويند: قرآن بودن هيچ سخني ثابت نمي شود مگر از راه تواتر و نقل هاي پياپي و يقين آور، دوم اين که مي گويند: زيادتي به قرآن راه نيافته است ولي روايات تدوين که مورد بحث ماست با اين دو مسئله اجماعي، تضاد و منافات دارد.
تمام مسلمانان براي اثبات قرآن بودن کلامي، راهي به جز تواتر و نقل هاي فراوان و يقين آور نمي دانند ولي روايات تدوين قرآن دلالت مي کنند بر اين که در موقع جمع آوري قرآن تنها مدرک و مرجعي که براي اثبات قرآن بودن کلامي، در اختيار بود و به وسيله ي آن، آيات قرآن از غير آيات تشخيص داده مي شد. عبارت بود از شهادت دو نفر مسلمان و گاهي يک نفر که شهادت وي مطابق شهادت دو نفر باشد و لازمه اين سخن اين است که قرآن با خبر واحد نوشته شده است نه از طريق تواتر آيا واقعاً يک نفر مسلمان مي تواند به اين مطلب ملتزم باشد يا چنين سخني را بر زبان براند؟!
ما نمي دانيم صحيح بودن اين گونه روايت ها که به ثبوت قرآن به وسيله ي خبر واحد و يا شهادت دو نفر و يا يک نفر شاهد دلالت دارند، با اجماع و عقيده تمام مسلمانان به اين که قرآن به جز تواتر از راه ديگر ثابت نمي شود، چگونه مي تواند توافق و سازش داشته باشد؟!
آيا قطعي بودن اين که قرآن بايد از راه تواتر ثابت شود نه از راه خبر واحد و شهادت دو نفر، دليل بر دروغ بودن تمام اين روايات نيست؟!
تعجب در اين است که بعضي از دانشمندان مانند ابن حجر، «شهادت» را که در اين روايات آمده، به «کتابت» و «حفظ کردن قرآن» تأويل و تفسير کرده اند.(14)
ما فکر مي کنيم همان لزوم تواتر در قرآن که اشاره کرديم، ابن حجر را به چنين تأويل و تفسير واداشته، شهادت را به معناي کتابت و حفظ گرفته است.
در هر صورت اين تفسير از جهاني قابل خدشه و ايراد است، زيرا:
1- اين تفسير با دلالت صريح اين روايات که در مسئله ي تدوين قرآن آورديم هيچ گونه سازش ندارد و با توجه مختصر معلوم مي شود که شهادت در اين روايت ها به حفظ و کتابت، قابل تأويل نمي باشد.
2- لازمه اين تفسير اين است که جمع کنندگان قرآن آياتي را که در نزد اشخاص بوده ولي نوشته نشده بود، وارد مصحف نمي کردند، گرچه قرآن بودن آن ها از راه تواتر ثابت بود و برگشت اين مطلب به اين است که قسمتي از قرآن که قرآن بودنش با تواتر ثابت نگرديده بود، در قرآن نوشته شده است.
3- آيه اي را که مي خواستند بنويسند؛ اگر با تواتر ثابت بود، ديگر نيازي به حفظ و کتابت نداشت و اگر به وسيله ي تواتر ثابت نبود، با حفظ و کتابت نمي توانستند آيه بودن آن را ثابت کنند و در قرآن وارد سازند، بنابراين در جمع آوري قرآن، حفظ و کتابت، کوچک ترين فايده و اثري نداشت تا شرط پذيرش آيات قرآن بوده باشند. خلاصه ي گفتار اين که، اين روايت ها با اين گونه تأويلات قابل پذيرش نمي باشند و به جز دور انداختن آن ها چاره ديگري نيست زيرا از اين روايت ها چنين بر مي آيد که آيات قرآن از راه غير تواتر نيز پذيرفته شده و در قرآن جمع آوري مي گرديد و بطلان اين سخن به اجماع مسلمين و در نزد تمام مسلمانان روشن و مسلم است.

اجماع مسلمانان به عدم زيادت در قرآن

اگر روايت هاي جمع آوري قرآن بعد از دوران پيامبر را بپذيريم- چنان که طرفداران تحريف مي گويند- و ازاين طريق راهي براي احتمال تحريف در قرآن بگشاييم، در اين صورت فرقي نخواهد داشت که اين تحريف از راه نقصان باشد يا زيادت و احتمال تحريف به هر دو معنا به قرآن راه خواهد يافت، زيرا وقتي که در جمع آوري قرآن، خود پيامبر، آن کسي که قرآن به او فرود آمده است، نظارت مستقيم نداشت و ديگران با حدس و گمان سخناني را مي توانستند وارد قرآن کنند، در اين صورت ممکن بود که سخناني را هم اشتباهاً به نام آيه قرآني به قرآن اضافه کنند، در صورتي که مسئله ي زيادت را در قرآن کسي از مسلمانان نمي پذيرد و به اجماع تمام مسلمانان زيادتي به قرآن راه نيافته است و اين اجماع و اتفاق نظر مسلمين با آن روايات، تضاد و منافات کامل دارد، اين جاست که يکي ديگر از جهات ضعف اين روايات آشکار مي شود.

اشکالي و پاسخي:

شايد کسي بگويد، چون قرآن جنبه ي اعجاز دارد با سخنان ديگر مشخص است و هر سخني که از قرآن نباشد، در برابر قرآن به خوبي شناخته مي شود و جايي براي اشتباه باقي نمي ماند تا به قرآن وارد شود.
به عبارت ديگر، اعجاز قرآن ملاک شناخت قرآن است و مي تواند جلو هرگونه زيادت را بگيرد، ولي اين ملاک در نقيصه جريان ندارد، زيرا چيزي که به دست نرسيده است و موجود نيست، قابل سنجش نمي باشد، اين است که طرفداران تحريف، زيادت را در قرآن مردود دانسته، نقصان را مي پذيرند.
در پاسخ اين پندار مي گوييم: اعجاز و بلاغت بي حد قرآن گرچه مانع از اين است که بتوان سوره اي مانند سوره هاي قرآن را وارد ولي از اين مانع نيست که يک يا دو کلمه و حتي سخني به اندازه يک آيه ي کامل ساخت و بر قرآن اضافه کرد، مخصوصاً اگر آن آيه کوتاه باشد و اگر اين عمل امکان نداشت، نيازي به شهادت دو نفر نبود و هر کس آيه اي را مي آورد، قرآن بودن آن از راه بلاغت و شيوايي فوق العاده روشن مي شد.
بنابراين، آنان که روايت هاي جمع آوري قرآن بعد از عصر پيامبر را مي پذيرند و در نتيجه به وقوع تحريف در قرآن قائل مي شوند، چاره اي ندارند جز اين که تحريف به معناي زيادت را نيز در قرآن ملتزم شوند، در صورتي که اين نظريه مخالف اجماع مسلمانان است.

نظريه ي صحيح در تدوين قرآن

خلاصه ي تمام آن چه در اين بخش تا به اين جا گفته شد، اين است که نسبت دادن جمع آوري قرآن به خلفا و دوران بعد از پيامبر امري است موهوم و پنداري است غلط و بي اساس که با قرآن، سنت، اجماع و عقل مخالف مي باشد و طرفداران تحريف نمي توانند از اين راه، نظريه غلط و بي اساس خويش را اثبات نمايند، بلکه چنان که در بخش هاي پيش يادآور شديم، قرآن در دوران خود پيامبر و به دستور و نظارت وي انجام گرفته است.
اگر بر فرض، قبول کنيم که قرآن را ابوبکر در دوران خلافتش جمع آوري کرده است، کيفيت آن به شکلي که در اين روايات آمده است، مسلماً دروغ است، زيرا جمع آوري قرآن بر پايه قطع و يقين استوار بود، يعني آيات قرآن در اثر تواتر و نقل هاي فراوان و يقين آور در ميان مسلمانان، معروف و شناخته شده بود و همان آيات قطعي و شناخته شده که در دل ها و سينه ها بود و مسلمانان با آن ها انس و آشنايي داشتند، در قرآن آورده شده و در يک جا جمع آوري شد.
آري، جاي ترديد و شک نيست که عثمان در دوران خويش قرآن را جمع آوري کرده است، ولي نه به آن معني که سوره ها و آيات قرآن را در يک مصحف تدوين کند و از پراکندگي به صورت مجموعه واحد در بياورد، بلکه بدين معني که او تمام مسلمانان را در قرائت يک قاري مخصوص، جمع و متحد نمود و تمام قرآن هاي ديگر را که با آن قرائت مورد نظر موافق نبود، سوزاند و به تمام بلاد و شهرها نوشت که چنين قرآن ها را بسوزانند و بدين وسيله مسلمانان را از هرگونه اختلاف قرائت نهي و منع نمود که آن را در اصطلاح «توحيد المصاحف» مي نامند.
عده اي از بزرگان اهل سنت نيز بدين معني تصريح نموده اند، چنان که حارث محاسبي مي گويد: در ميان مردم مشهور است که جمع کننده ي قرآن عثمان است ولي چنين نيست، بلکه عثمان از اختلافي که در ميان اهل شام و اهل عراق در قرائت حروف و کلمات قرآن به وجود آمده بود، به ترس و وحشت افتاد و مردم را وادار کرد که قرآن را با يک قرائت و با همان روشي که خود او و عده اي از مهاجر و انصار اختيار کرده بودند، بخوانند.(15)

مؤلف:

اما اين که عثمان، همه ي مسلمانان را به يک قرائت جمع کرد و آن همان قرائتي بود که در ميان مسلمانان معقول و متعارف بوده، با «تواتر» و نقل هاي يقين آور از خود رسول خدا اخذ شده بود و او از اين راه مسلمانان را از قرائت هاي ديگري که مبتني بر احاديث بي اساس(نزول قرآن با حروف هفت گانه) بود، منع و جلوگيري کرد.
آري، اين اقدام و عمل عثمان شايسته بود و لذا مورد انتقاد هيچ يک از مسلمانان واقع نشد، زيرا همان اختلاف در قرائت سبب اختلاف بيش تري در ميان مسلمانان و موجب پاشيده شدن صفوف آنان و در هم ريختن پايه هاي اتحاد و يگانگي پيروان قرآن مي شد و بلکه اين اختلاف و تشتت به جايي مي رسيد که عده اي از مسلمانان عده ي ديگر را تکفير و تفسيق کنند.
در مقالات گذشته به رواياتي نيز اشاره شد که رسول خدا از اختلاف در قرآن شديداً نهي نموده است. بنابراين، روش عثمان در اين مورد جاي رد و انکار و مورد خدشه و ايراد نيست، ولي آن چه درباره ي اين موضوع سبب ايراد و انتقاد از عثمان شده است، مسئله سوزندان قرآن هاست که به وسيله ي خود او صورت گرفته و به مردم شهرها نيز اين دستور را صادر کرده است.
آري، عده اي از مسلمانان در اين موضوع به عثمان اعتراض کردند تا جايي که او را «حَرّاقُ المَصاحِف» يعني سوزاننده ي قرآن ها، ناميدند.

نتيجه

از همه ي آن چه در اين بخش و بخش قبلي راجع به تحريف قرآن آورديم به طور کلي برمي آيد که داستان تحريف قرآن يک داستان واهي، بي اساس و سخن خرافي است و شخص عاقل يک چنين داستان را قبول و باور نمي کند مگر آن که در اطراف اين موضوع تحقيق و تدبّر ننمايد و يا افرادي که غرض و انگيزه آنان را به چنين گفتار بي اساس وادار سازد، زيرا اغراض انسان را کر و کور مي کند و اما شخص عاقل، با انصاف و مدبر در بطلان و خرافي بودن تحريف قرآن، شک و ترديدي به خود راه نمي دهد.

پي نوشت ها :

1-توبه128، 129.
2-تفسير قرطبي، 56/1.
3-منتخب کنزالعمال، 48/2.
4- همان 52/2.
5- صحيح بخاري، 102/6.
6-همان، 102/2.
7-اتقان، نوع20، ج/124.
8- اتقان، نوع20، ج125/1.
9-همان، نوع 122/20.
10- مستدرک، 611/2.
11-مسند احمد، 324/5.
12- کنزالعمال، فضائل القرآن، چ2، ج185/2.
13- کنزالعمال، 185/2.
14-اتقان، نوع 100/18.
15- اتقان، نوع 18، ج103/1.

منبع مقاله :
خوئي، حضرت آيت الله حاج سيدابوالقاسم خوئي(ره)(1385)، البيان في تفسير القرآن، ترجمه محمد صادق نجمي- هاشم هاشم زاده هريسي، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان چاپ و انتشارات، چاپ دوم



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط