نويسنده: حضرت آيت الله حاج سيد ابوالقاسم خوئي ( ره )
مترجم: محمد صادق نجمي- هاشم هاشم زاده هريسي
مترجم: محمد صادق نجمي- هاشم هاشم زاده هريسي
(وَ عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْکِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ. )(1)
و بر کساني که روزه گرفتن براي آن ها طاقت فرساست، لازم است کفارّه بدهند مسکيني را طعام کنند و کسي که کار خيري انجام دهد، براي او نيکوست.
مي گويند: اين آيه نيز با آيه ي بعدي نسخ گرديده است که خداوند مي فرمايد:
(فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ. )(2)
پس هر کس از شما که در ماه رمضان در حضر باشد، روزه بدارد.
اگر کلمه ي «طاقت» که در آيه اول به کار رفته است به معناي امکان و قدرت باشد، ثبوت نسخ در اين آيه روشن و مسلم است زيرا در اين صورت مفهوم آيه بدين گونه خواهد بود که انسان با داشتن قدرت روزه گرفتن باز مي تواند روزه نگيرد و به جاي آن کفاره بدهد و اطعام مسکين کند.
با در نظر گرفتن اين معني در آيه اول، حکم آن به وسيله آيه ي دوم نسخ شده است که مي گويد: «هر کس ماه رمضان را دريابد، بايد روزه بگيرد» و در اين صورت کفاره و اطعام مسکين نمي تواند جاي روزه ماه رمضان را بگيرد و از آن مستغني سازد.
ولي روشن است که منظور از «طاقت» در اين آيه ي شريفه، امکان و قدرت به تمام معني نيست بلکه منظور از «طاقت» آن قدرتي است که توأم با مشقت و سختي باشد چنان که در لسان العرب آمده است که: «طوق» و «طاقت» به معناي بي نهايت سعي و کوشش و آخرين حدّ تحمل مشقات است، يعني آخرين حدي از هر کار و عملي را که انسان مي تواند با مشقت انجام دهد«طوق» مي گويند ابن اثير و راغب نيز به همان معني تصريح دارند.
و اگر فرض کنيم که معناي طاقت همان قدرت و امکان است، لفظ «اطاقة» و «يطيقون« که از آن مشتق مي باشد، به معناي ايجاد وسعت و فراغ خواهد بود، پس لابد موضوعي داراي ضيق و سختي بوده است که به وسيله کسي وسعت و گشايش به آن داده شده است و اين عمل بدون به کار بردن غايت سعي و کوشش انجام پذير نيست.
سيّد محمد رشيد رضا از استاد خود نقل مي کند که عرب نمي گويد: « اطاق الشيء»مگر در موردي که قدرت انسان بر انجام دادن آن فوق العاده ضعيف باشد، به طوري که در به پايان رساندن آن کار، متحمل مشقت و ناراحتي شديد گردد.(3)
خلاصه
بنابر آن چه گفته شد، خلاصه معناي آيه چنين خواهد بود که خداوند در آيه اول به وجوب عيني و عمومي بودن روزه ي ماه رمضان حکم فرمود و آن را از مسافر و مريض ساقط نمود و رخصت داد که پس از بهبودي و مراجعت از سفر اين فريضه را به جا بياورند، سپس خواست در اين آيه نيز حکم ديگري را براي صنف ديگري از مردم بيان کند.اين صنف کساني هستند که نه مريضند و نه مسافر ولي افرادي هستند که روزه گرفتن براي آنان توأم و با مشقت و ناراحتي شديد است، مانند پيرفرتوت و کساني که به عارضه تشنگي مبتلا هستند و مريض هايي که مرضشان تا ماه رمضان آينده امتداد پيدا مي کند، در اين آيه وجوب روزه و قضاي آن از اين افراد برداشته شده و کفاره به جاي آن گذاشته شده است.
بنابراي، آيه اي که روزه را در ايام معدودات( ماه رمضان) بر مؤمنان واجب مي کند و قضاي آن را بر مريض و مسافر واجب مي گرداند، به روشني مي رساند که وجوب کفاره به افرادي متوجه است که غير از اين دو صنف اند که خود روزه به عنوان ادا و يا قضا براي آنان واجب بود و آن ها عبارتند از کساني که روزه گرفتن براي آنان مشقت بار است که آن ها بايد به جاي روزه کفاره بپردازند.
با اين بيان چگونه مي توان ادعا کرد که مستفاد از آيه (وَ عَلَي الذَّينَ يُطيِقُونَهُ) مسئله تخيير در ميان روزه و کفاره است براي کساني که قدرت روزه گرفتن را دارا باشند؟
اخبار زيادي از ائمه اهل بيت(عليه السّلام) به همين مضمون که ما آيه را تفسير نموديم، وارد شده است که همان معني و تفسير را در مورد اين آيه شريفه تأييد مي کند.(4)
نتيجه:
از همه آن چه گفتيم چنين بر مي آيد که آيه مورد بحث ما نسخ نگرديده است و از آياتي است که معناي آن واضح و روشن و حکم آن ثابت و پابرجاست و حکمي که از آن استفاده مي شود با حکم کسي که روزه ماه رمضان و يا قضاي آن بر وي واجب است، مغايرت دارد.يعني اين آيه تکليف گروهي را بيان مي کند که روزه از آنان ساقط است و آيه ي صوم، تکليف دو گروه ديگري را که روزه ي ماه رمضان و يا لااقل قضاي آن بر آنان واجب باشد، بيان مي کند، پس اين دو آيه از نظر حکم و موضوع از هم جدا هستند و تنافي در ميانشان نيست تا يکي ناسخ ديگري باشد.
آن چه تا به حال گفتيم مبتني بر قرائت معروف بود و اما بنا به قرائت ابن عباس عايشه، مکرمه و ابن مسيب که «يطيقون» را به صيغه ي مجهول از باب تفعيل«يُطَوَّقُون» خوانده اند(5) مسئله خيلي روشن تر از اين هاست.
آري بنا به قول«مالک»و «ربيعه» که مي گويند: اگر پيرمردها و پيرزن ها روزه ي خود را بخورند، چيزي بر آنان واجب نيست، (6) حکم آيه نسخ شده، ولي نظريه شخصي آنان براي ما حجيت و اعتبار ندارد و ما مأموريم بر آن چه از آيه ي شريفه استفاده مي شود، عمل کنيم نه بر آن چه اين و آن مي گويند.
پي نوشت ها :
1-بقره/184.
2- بقره/185.
3- المنار، 165/2.
4- وافي، 43/7باب العاجز عن الصيام.
5- احکام القرآن، حصاص 117.
6- الناسخ و المنسوخ، نحاس 23.
خوئي، حضرت آيت الله حاج سيدابوالقاسم خوئي(ره)(1385)، البيان في تفسير القرآن، ترجمه محمد صادق نجمي- هاشم هاشم زاده هريسي، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان چاپ و انتشارات، چاپ دوم