اجتماعي شدن جنسي

در مورد چگونگي به وجود آمدن تفاوتهاي جنسي مطالعات زيادي صورت گرفته است. بيشتر شکلهاي تبعيض جنسي(1) ظريف تر از واکنشهاي پدربزرگها و مادربزرگهايي هستند که قبلاً ملاحظه شد، اما با وجود اين نيرومند و فراگيرند.
پنجشنبه، 16 مرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اجتماعي شدن جنسي
اجتماعي شدن جنسي

 

نويسنده: آنتوني گيدنز
مترجم: منوچهر صبوري





 

واکنشهاي والدين و بزرگسالان

در مورد چگونگي به وجود آمدن تفاوتهاي جنسي مطالعات زيادي صورت گرفته است. بيشتر شکلهاي تبعيض جنسي(1) ظريف تر از واکنشهاي پدربزرگها و مادربزرگهايي هستند که قبلاً ملاحظه شد، اما با وجود اين نيرومند و فراگيرند.
مطالعات انجام شده در مورد کنش متقابل مادر- فرزند تفاوتهاي رفتار با پسرها و دخترها را حتي هنگامي که پدر و مادرها معتقدند که واکنشهايشان نسبت به هر دو يکي است نشان مي دهند. وقتي از بزرگسالان خواسته مي شود که شخصيت يک کودک را ارزيابي کنند بسته به اينکه فکر کنند کودک دختر است يا پسر پاسخهاي متفاوتي مي دهند. در يک آزمايش پنج مادر جوان در کنش متقابل با يک کودک شش ماهه به نام بث(2) مورد مشاهده قرار گرفتند. آنها اغلب به او لبخند مي زدند و براي بازي به او عروسک مي دادند. او را بانمک مي دانستند و معتقد بودند صداي لطيفي دارد. واکنش گروه ديگري از مادران نسبت به کودکي در همان سن به نام آدم(3) به طور قابل ملاحظه اي متفاوت بود. معمولاً براي بازي به کودک يک قطار يا "اسباب بازيهاي پسرانه" ديگري را مي دادند. بث و آدم در واقع يک کودک بود که لباسهاي مختلف به او پوشانده بودند. (Will, Self & Datan, 1976)
تنها پدر و مادران و پدربزرگها و مادربزرگها نيستند که درکشان از کودکان به اين ترتيب فرق مي کند. يکي از مطالعات به تجزيه و تحليل کلماتي پرداخته است که توسط کارکنان پزشکي که در زايمانها حضور داشتند درباره ي کودکان نوزاد به کار برده مي شد. نوزادان پسر اغلب به عنوان "قوي"، "خوش اندام" يا "خوش بنيه" توصيف مي شدند، از نوزادان دختر به عنوان قشنگ، "بانمک" يا دلفريب سخن مي گفتند. هيچ گونه تفاوت کلي از نظر قد و وزن بين نوزادان مورد بحث وجود نداشت. (Hansen, 1980)

يادگيري جنسي

جنبه هاي اوليه ي يادگيري جنسي(4) در کودکان تقريباً به طور مسلم ناآگاهانه است. اين جنبه ها مقدم بر مرحله اي است که در آن کودکان مي توانند دقيقاً بر خودشان به عنوان "يک پسر" يا "يک دختر" برچسب بزنند. تعدادي سرنخهاي پيش کلامي(5) در رشد اوليه ي آگاهي جنسي(6) مشاهده مي شوند. بزرگسالان زن و مرد معمولاً با کودکان به گونه ي متفاوتي برخورد مي کنند. لوازم آرايشي که زنان مورد استفاده قرار مي دهند داراي بويي متفاوت با آنچه که کودک ممکن است ياد بگيرد که با مردان مرتبط سازد هستند. تفاوتهايي مشخص در لباس، آرايش مو و غيره سرنخهاي ديداري(7) براي کودک در فرايند يادگيري فراهم مي سازند. در سن دو سالگي کودکان درکي جزئي از جنسيت دارند. آنها مي دانند که آيا پسر هستند يا دختر و معمولاً مي توانند ديگران را به طور دقيق طبقه بندي کنند. اما تا سن پنج تا شش سالگي کودک نمي داند که جنسيت شخص تغيير نمي کند و هر کسي داراي جنسيت است، يا اينکه تفاوتهاي ميان دختران و پسران مبناي کالبدشناختي دارد.
تمام بازيچه ها، کتابهاي مصور و برنامه هاي تلويزيوني که خردسالان در تماس با آنها هستند معمولاً تفاوتهاي ميان ويژگيهاي مردانه و زنانه را مورد تأکيد قرار مي دهند. فروشگاههاي اسباب بازي و کتابچه هاي راهنماي سفارش پستي معمولاً محصولاتشان را بر پايه ي جنسيت دسته بندي مي کنند. حتي بعضي بازيچه ها که از لحاظ جنسيت "خنثي" به نظر مي رسند در عمل چنين نيستند. براي مثال، بچه گربه ها يا خرگوشهاي اسباب بازي براي دختران توصيه مي شوند، در حالي که شير و ببر براي پسران مناسب تر دانسته مي شوند.
واندا لوسيا زامونر اسباب بازيهايي را که کودکان ترجيح مي دهند، در دو زمينه ملي متفاوت- ايتاليا و هلند- مورد مطالعه قرار داد. (Zammuner, 1987) نظرات کودکان درباره ي ا نواع اسباب بازيها و نگرش آنها نسبت به انواع بازيچه ها مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت، بازيچه هاي موردنظر آنهايي بودند که به طور کليشه اي "پسرانه" يا "دخترانه" پنداشته مي شوند و اسباب بازيهايي که تصور مي شود تمايز جنسيتي ندارند. کودکان اکثراً در سن بين هفت و ده سالگي بودند. از کودکان و پدر و مادرانشان خواسته شد که نظرشان را درباره ي اينکه کدام اسباب بازيها «اسباب بازيهاي پسرها» بوده و کدام يک براي دخترها مناسب هستند، ابراز کنند. به طور متوسط، کودکان ايتاليايي بيشتر از کودکان هلندي اسباب بازيهايي را که بر اساس جنسيت متمايز شده بودند براي بازي انتخاب مي کردند- نتيجه اي که دور از انتظار نبود، زيرا فرهنگ ايتاليايي ديدگاهي "سنتي" تر نسبت به تقسيمات جنسي دارد تا جامعه ي هلند. همان گونه که در مطالعات ديگر نيز مشاهده شده بود، تمايل دخترها- از هر دو جامعه- براي بازي با اسباب بازيهاي "خنثي از نظر جنسيت"(8) يا "بازيچه هاي پسرها" بيش از تمايل پسرها براي بازي با «اسباب بازيهاي دخترها» بود.

کتابها و داستانها

لنور ويتزمن و همکارانش که نقش جنسيت را در برخي از متداول ترين کتابهاي کودکان پيش دبستاني تحليل کرده اند. (Weitzman et al., 1972) چندين تفاوت آشکار در نقشهاي جنسيت يافته اند. پسرها نقش بسيار بزرگتري در داستانها و تصويرها بازي مي کردند تا دخترها و از نظر تعداد به نسبت 11 پسر در برابر 1 دختر بودند. اگر حيواناتي را که داراي هويت جنسي بودند نيز منظور مي کرديم، اين نسبت 95 به يک بود. فعاليت هاي پسرها و دخترها نيز فرق مي کرد. پسرها به کارهاي ماجراجويانه و فعاليتهاي بيرون از خانه که مستلزم استقلال و نيرومندي بود مي پرداختند. هرجا که دختران ظاهر مي گرديدند، به گونه ي انفعالي و اکثراً محدود به فعاليتهاي درون خانه نشان داده شده بودند. دختران براي پسرها غذا مي پختند و خانه را تميز مي کردند و يا انتظار بازگشت آنها را مي کشيدند.
تا اندازه ي زيادي همين وضع در مورد مردان و زنان بزرگسالي که در کتابهاي قصه نشان داده شده بود صدق مي کرد. زناني که همسر و مادر نبودند موجوداتي خيالي مانند جادوگران يا مادرخوانده هاي پريان بودند. در تمام کتابهايي که مورد تجزيه و تحليل واقع گرديد، حتي يک زن وجود نداشت که شغلي در بيرون از خانه داشته باشد. برعکس، مردان در نقشهاي متعددي، مانند رزمنده، پليس، قاضي، شاه و غيره تصوير گرديده بودند.
کتابهاي مصور و کتابهاي قصه که از ديدگاهي غيرجنسي نوشته شده اند هنوز چندان تأثيري در بازار کلي ادبيات کودکان نکرده اند. به عنوان مثال، قصه هاي پريان در مورد جنسيت و هدفها و آرزوهايي که انتظار مي رود پسران و دختران داشته باشند، نگرشهاي بسيار سنتي دارند. "روزي شاهزاده ي من خواهد آمد"، اين عبارت در تعبير قصه هاي پريان چندين قرن پيش معمولاً بدان معنا بود که دختري از خانواده هاي فقير ممکن بود رؤياي ثروت و خوشبختي را در سر بپروراند. امروز معناي آن به گونه ي نزديکتري با آرمانهاي عشق رمانتيک پيوند يافته است. طرفداران آزادي زنان کوشش کرده اند برخي از مشهورترين قصه هاي پريان را، با وارونه سازي تأکيدات معمول آنها، از نو بنويسند.
من واقعاً متوجه نشدم که او بيني مضحکي داشت. و در آن لباسهاي رنگارنگ مسلماً بهتر به نظر مي رسيد.
او آن قدر هم که چند شب پيش جذاب به نظر مي رسيد جذاب نيست. بنابراين فکر مي کنم من هم بهتر است وانمود کنم که اين کفش بلورين خيلي تنگ است.
(Viorst, 1987, p.73)
و اما در اين تعبير از سيندرلا، اين "دوباره نويسيها" اساساً در کتابهايي ظاهر مي شوند که مخاطبشان بزرگسالان هستند و در قصه هايي که در کتابهاي بي شمار کودکان گفته مي شوند کمتر تأثير گذارده اند.

تلويزيون

تحليل برنامه هاي تلويزيوني که براي کودکان طرح ريزي گرديده اند با يافته هاي مربوط به کتابهاي کودکان هماهنگي دارند، هرچند که برخي استثناهاي قابل ملاحظه در اين مورد وجود دارند. مطالعات صورت گرفته در مورد کارتونهايي که بيش از همه بيننده دارند نشان مي دهند که تقريباً همه ي شخصيتهاي برجسته در اين کارتونها مرد هستند، و مردها بر کارهاي فعال که توصيف گرديده مسلط اند. تصاوير مشابهي در آگهي هاي تجارتي که به فواصل منظم در ميان برنامه ها ظاهر مي شوند مي توان يافت.

تأثيرات مدرسه و گروه همالان

زماني که کودکان مدرسه را آغاز مي کنند درک روشني از تفاوتهاي جنسي دارند. معمولاً تصور نمي رود که مدارس برحسب جنسيت تفکيک شده باشند. اما، در عمل مجموعه اي از عوامل به گونه اي متفاوت بر دختران و پسران تأثير مي گذارند. در بسياري از کشورهاي غربي هنوز تفاوتهايي در برنامه هاي درسي که دختران و پسران دنبال مي کنند وجود دارند- به عنوان مثال، اقتصاد خانه يا "علوم خانگي"(9) براي دختران و درودگري و فلزکاري براي پسران در نظر گرفته شده اند. پسرها و دخترها اغلب تشويق مي شوند که به ورزشهاي مختلفي بپردازند. نگرشهاي معلمان ممکن است يا به گونه اي ظريف و ناپيدا يا به شيوه اي آشکارتر نسبت به شاگردان دختر در مقايسه با شاگردان پسر فرق کند، و اين انتظار را تقويت کند که از پسران انتظار مي رود "عمل کننده" باشند يا شلوغي و سر و صداي بيشتري را در ميان پسرها تحمل مي کنند تا در بين دخترها (ر.ک. به فصل 13 آموزش و پرورش، ارتباطات و رسانه هاي همگاني). معمولاً جريان اجتماعي شدن در گروه همالان(10) نقش عمده اي در تقويت و شکل دادن بيشتر به هويت جنسي در سراسر دوران مدرسه کودک ايفا مي کند. محافل دوستي کودکان، در درون يا بيرون مدرسه، معمولاً يا گروههاي تمام پسر يا گروههاي تمام دختر هستند.

دشواري پرورش غيرجنسي کودک

جون استاتهام تجربيات گروهي از پدر و مادرها را در انگلستان که متعهد به پرورش غيرجنسي کودک هستند، مورد مطالعه قرار داد. (Statham, 1986) سي بزرگسال در هجده خانواده در اين تحقق مورد بررسي قرار گرفتند که کودکاني از شش ماهه تا دوازده ساله داشتند. پدر و مادرها از طبقه متوسط بودند، و اکثراً به عنوان معلم يا استاد به کارهاي آموزشي و علمي اشتغال داشتند. استاتهام دريافت که سعي پدر و مادرها صرفاً براي تغيير نقشهاي جنسي سنتي نبود- با تلاش براي اين که دخترها را بيشتر شبيه پسرها بسازند- بلکه مي خواستند ترکيبهاي جديد از ويژگيهاي زنانه و مردانه را پرورش دهند. آنها مي خواستند که پسرها نسبت به احساسات ديگران حساس تر باشند و بتوانند به گرمي احساسات خود را بيان کنند، در حالي که دختران را تشويق مي کردند که جهت گيري فعالي نسبت به فرصتهاي يادگيري و پيشرفت شخصي داشته باشند.
همه ي پدر و مادرها مبارزه با الگوهاي موجود يادگيري جنسي را دشوار مي يافتند، زيرا کودکانشان هنگامي که با دوستان و در مدرسه بودند در معرض اين الگوها قرار داشتند. پدر و مادران در تشويق کودکان به بازي با اسباب بازيهاي از نوع غيرجنسي نسبتاً موفق بودند، اما حتي اين کار دشوارتر از آن بود که بيشتر آنها گمان کرده بودند. يکي از مادران به پژوهشگر اظهار کرد:
اگر به يک فروشگاه اسباب بازي برويد، پر از اسباب بازيهاي جنگي براي پسران و اسباب بازيهاي خانگي براي دختران است، و جامعه را آن گونه که هست خلاصه مي کند. اين گونه است که کودکان اجتماعي مي شوند: براي پسرها هيچ عيبي ندارد که کشتن و آزار رساندن را ياد بگيرند، و من فکر مي کنم اين وحشتناک است، حالم را به هم مي زند. سعي مي کنم به فروشگاههاي اسباب بازي نروم، خيلي عصباني مي شوم.
عملاً همه ي کودکان اسباب بازيهايي داشتند که از نظر جنسيت مشخص شده بود و با اين گونه اسباب بازيها که خويشاوندان به آنها داده بودند، بازي مي کردند.
اکنون کتابهاي قصه اي هستند که در آنها شخصيتهاي اصلي را دختران نيرومند و مستقل تشکيل مي دهند. اما تعداد کمي از کتابها پسران را در نقشهاي غيرسنتي نشان مي دهند. مادر يک پسربچه پنج ساله در مورد واکنش پسرش هنگامي که وي جنس قهرمانان را در داستاني که برايش مي خواند وارونه مي کرد، چنين گفت:
در واقع هنگامي که من کتابي را مي خواندم که پسر و دختري را در نقشهاي بسيار سنتي توصيف مي کرد، و جاي پسر و دختر را در همه داستان با يکديگر عوض مي کردم او کمي برآشفته مي شد. هنگامي که نخستين بار شروع به اين کار کردم، او مي خواست بگويد تو پسرها را دوست نداري، تو فقط دخترها را دوست داري. من ناچار شدم توضيح بدهم که اين به هيچ وجه درست نيست، تنها چيزي که هست اين است که به اندازه کافي درباره دخترها نوشته نشده است. (Statham, 1986; pp. 43, 67)
آشکار است که اجتماعي شدن جنسي بسيار ريشه دار است و رويارويي با آن مي تواند مسأله ساز باشد.

پي‌نوشت‌ها:

1. gender discrimination
2. Beth
3. Adam
4. gender learning
5. pre-verbal clues
6. gender awareness
7. visual clues
8. gender neutral
9. domestic
10. peer-group socialization

منبع مقاله :
گيدنز، آنتوني، (1376)، جامعه شناسي، ترجمه ي منوچهر صبوري، تهران: نشر ني، چاپ بيست و هفتم: 1391.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.