پایه های مشروعیت سیاسی، مذهبی و مغولی تیمور

با مرگ آخرین ایلخان مقتدر مغول، سلطان ابوسعید ایلخانی، سلسله های متعدد محلی در ایران در هر منطقه حکومت مستقلی پی افکندند. از طرف دیگر با سقوط خلافت عباسی و در پی خلاء حاصل شده در پیشوایی اهل تسنن فعالیت های
دوشنبه، 20 مرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پایه های مشروعیت سیاسی، مذهبی و مغولی تیمور
پایه های مشروعیت سیاسی، مذهبی و مغولی تیمور

 

نويسنده:مرجان سرمدی زاده*
منبع: راسخون




 

مقدمه

با مرگ آخرین ایلخان مقتدر مغول، سلطان ابوسعید ایلخانی، سلسله های متعدد محلی در ایران در هر منطقه حکومت مستقلی پی افکندند. از طرف دیگر با سقوط خلافت عباسی و در پی خلاء حاصل شده در پیشوایی اهل تسنن فعالیت های دیرپای شیعیان در ایران که حتی در زمان اوج قدرت خلفای عباسی نیز به اقدامات خود در ایران می پرداختند، صورت آشکارتر به خود گرفت. در چنین شرایطی فزق مختلف غلات شیعه و صوفیان بازار گرم و پررونقی داشتند و پیروان زیادی به دور خود جمع کرده بودند. در این زمان گرچه هنوز تسنن مذهب رسمی ایران بود، اما به دلیل فعالیت های ریشه دار شیعیان در ایران که در طی قرون حاکمیت خلفای عباسی نیز ادامه داشت و با سقوط این سلسله صورت علنی به خود گرفته بود، تسنن دیگر مذهب اغلب جمعیت ایران نبود؛ و با توجه به فضای حاکم بر جامعه، همراهی با فرق مختلف مذهبی بهترین راه تسلط روزافزون بر آنها می توانست باشد.
تیمور نیز که با تهاجم به مناطق مختلف و ارتباط با مشاهیر و بزرگان هر منطقه از آراء متعدد حاکم بر مناطق مختلف به خوبی آگاه شده بود، در هر منطقه و با در نظر گرفتن مصالح سیاسی خویش اقدام به موضع گیری در برابر اصول عقیدتی مردم مناطق مفتوحه می نمود و سعی بر آن داشت تا اقدامات و حاکمیت خود را در نظر آنان مشروع جلوه دهد.

معنای مشروعیت

مشروعیت و حقانیت در اصطلاح سیاسی به معنای پذیرش و فرمانبرداری آگاهانه و داوطلبانه‌ی مردم از نظام سیاسی و قدرت حاکم است؛ قدرت پنهانی که مردم را بدون اعمال فشار وادار به اطاعت می کند. زمانی که روند به قدرت رسیدن حاکمان با باورهای اکثریت جامعه در یک زمان و مکان معین قابل توجیه باشد، این حکومت و نجوه‌ی قدرت گیری اش مشروعیت دارد (ابوالحمد، 1370: 245).
همه‌ی نظام های سیاسی نیاز به مشروعیت دارند. نظام های سیاسی از ابزارهای مختلفی استفاده می کنند تا از یک سو ثابت کنند که سلطه و حاکمیتشان برحق است و از سوی دیگر با آگاه نمودن زیردستان از حقانیت خود، موجبات اطاعت سیاسی آنان را فراهم آورند (شعبانی، 1358: 75). هر حاکمیتی در چارچوب شرایط عصر خود و با توجه به مذهب، فرهنگ، خلقیات و پیشینه‌ی مردم، اصول خاصی را به عنوان مینای مشروعیت ارائه می کند. مسئله‌ی مهم در اینجا توان تلفیق این اصول با شرایط مختلف است (بیتهام، 1382: 36).
با توجه به معنای ذکر شده در رابطه با مشروعیت حکومت، می توان گفت که تیمور نیز با توجه به فضای فکری و فرهنگی زمانه ای که در آن قرار داشت و با توجه به مذهب و سنت های حاکم بر عصر خود، از شاخص های مختلفی برای مشروعبت بخشی به حکومت خود استفاده می کرده که در ادامه به بررسی آن ها می پردازیم.

الف-مشروعیت مذهبی

دوره ای که تیمور در آن می زیست با پایان یافتن سلطنت ایلخانان و ظهور حکومت های ملوک الطوایفی، وغیبت طولانی مدت خلیفه‌ی اهل تسنن در جهان اسلام، مدت زیادی بود که زمینه برای رشد و گسترش عقاید فرق مختلف مذهبی از تشیع گرفته تا فرق صوفیه و غلات شیعه فراهم شده بود.
در این شرایط عامل مذهب مهم ترین مسئله ای بود که تیمور با آن روبه رو بود. او گاه از این عنوان در جهت بهانه ای برای تهاجمات خود به مناطق مختلف و گاهی از آن معرفی کردن خود به عنوان حامی اسلام استفاده می کرد.
تیمور در مواقع متعددی سعی داشت تا خود را برگزیده ای الهی معرفی کند که همه جا از تأییدات خداوند برخوردار است. به جلب توجه و حمایت شیوخ و علمای اسلام بسیار توجه داشت و به خصوص سید برکت از شیوخی بود که مدافع سرسخت تیمور به شمار می رفت.تیمور نه تنها خود را مشمول توجه عنایات باری تعالی می دانست، بلکه مدعی دریافت الهامات غیبی در رویاهای خود نیز بود. در باب عقاید مذهبی نه تنها به عقاید علمای بزرگ اسلام مراجعه کرده و به آن ها احترام می گذاشت، بلکه پا را از این هم فراتر نهاده و به کرات خود را به عنوان پایه ای از صدور احکام مذهبی معرفی می کرد و برای اثبات ادعایش خود را به عنوان قاری قرآن و احادیث نبوی معرفی می کرد. اصول مشروعیت مذهبی وی به چند مورد تقسیم می شد:

1-استفاده از حمایت شیوخ و علمای اسلام

این عامل، از مهم ترین ابزارهای تیمور بود. عاملی بود که تیمور را به عنوان قدرتی بلامنازع معرفی می کرد و سید برکت مهم ترین شخصی بود که تیمور را در رسیدن به اهدافش در این زمینه یاری می رساند.
در جریان قدرت گیری تیمور در ماوراءالنهر، او با همراهی فردی به نام امیر حسین، صاحب بلخ، توانست به پیروزی های مکرر بر ضد سایر امراء و رقیبانش در ماوراءالنهر دست یابد. پس از نابودی مدعیان قدرت، اکنون این امیر حسین بود که می بایست به عنوان متحد سابق تیمور و رقیب کنونی اش از سر راه برداشته شود تا تیمور به عنوان قدرت بلامنازع بر ماوراءالنهر حاکمیت یابد.
اقدام ناسنجیده‌ی امیر حسین و بی سیاستی او در جلب حمایت مذهبی سید برکت که در پی خساست وی رخ داد، شرایط را به ضرر او تمام کرد. سید برکت به جهت ضبط اوقاف حرمین نزد امیر حسین رفت اما او که از مبلغ موقوفات آگاه بود، از واگذاری آنها به سید برکت خودداری کرد. این کار بزرگ ترین اشتباه سیاسی امیر حسین بود که در نهایت موجب روگردانی سید از وی و پیوستن او به تیمور شد. سید برکت پس از پیوستن به تیمور به وی طبل و علم و منشور مملکت را پیش کش کرد و تیمور نیز در پاسخ، مقدم سید را گرامی داشته و اوقاف حرمین را از پرداخت مالیات معاف نموده و تولیت آن را به سید برکت سپرد و او را مورد احترام و تجلیل بسیار قرار داد (معین الدین نطنزی، 1379: 282-283).
به نظر می رسد که از این مقطع زمانی به بعد، سید برکت مهم ترین متحد مذهبی تیمور بوده؛ به گونه ای که در جریان نبردهایی چند، در سپاه تیمور حضور داشته و با انجام اعمالی خاص یا بیان عباراتی مذهبی، باعث تهییج سپاهیان و در مقابل ضعف نیروی مقابل را فراهم می کرده است. ابن عربشاه در جریان جنگ توقتامیش با امیر تیمور از مساعدت های سید یاد می کند که چگونه توانست به تیمور راهنمایی بزرگی کرده و با بیان عبارت یاغی غاجدی به معنی یاغی گریخت، در میان سپاهیان در حال فرار از میدان جنگ آنها را به صحنه‌ی نبرد بازگرداند و پیروز میدان کند. سید برکت به پاس انجام چنین خدمتی، به دریافت اقطاع از تیمور مفتخر گشت (ابن عربشاه، 1370: 18-19). روایت دیگر مؤید آن است که سید در جریان جنگ از درگاه الهی برای امیر صاحب قران طلب فتح و پیروزی کرد و مشتی خاک به آسمان پاشید و تیمور را مخاطب قرار داده و گفت «توجه حیث شئت فانک منصور» (یزدی، 1336: 381-386).
علمای ماوراءالنهر شرط حمایت خود را از تیمور برای اتحاد وی و امرای قبیله‌ی برلاس در راستای پیروزی بر امرای توغلق تیمور و الیاس خواجه، عمل برطبق سیره‌ی خلفای راشدین و نابودی کسانی که قصد تعرض به مال و ناموس مردم را داشتند، قرار داده بود (حسینی تربتی، 1342: 24-30). این عمل نشان از آن دارد که گرچه تیمور در مقاطع مختلف خود را متمایل به رحله ها و فرق مختلف فکری و مذهبی نشان می داد، اما در مجموع و با توجه به مقبولیت کلی مذهب تسنن در آن زمان، در حد اولی و بیشتری خود را از اهل تسنن به شمار می آورد.
تیمور بر طبق سیاست مشروعیت بخشی به حکومتش از دراویش و اهل تصوف دلجویی می کرد و به ملاقات آنان می رفت (یزدی، 1336: 1/68). او همچنین به زیارت مزار آنان می رفت و از آنها استمداد جسته و طلب پیروزی می کرد و صدقاتی به مستحقان می بخشید (همان: 451-457).
به نظر می رسد او که در جایگاه و موقعیت مذهبی عظیم شیوخ این زمان، که از دید تیمور آینده‌ی سیاسی درخشانی داشتند، با دیده شک می نگریست و نه تنها به استمدادجویی افراطی و متعدد در ظاهر بسنده نمی کرد، بلکه سعی داشت خود و خانواده اش را در زمینه‌ی اولیاءالله قرار دهد. از جمله اقدامات او در این زمینه می توان از ساخت آرامگاهی برای پدر و پسرش جهانگیر میرزا یاد کرد که در آن به اطعام مردم می پرداخت و روزانه چندین گوسفند را بدین هدف در این آرامگاه ها قربانی می کردند و کلاویخو از حضور خود در این مکان و صرف غذا در آن یاد می کند (کلاویخو، 1344: 235).
در منابع داستان های خیالی دیده می شود که در جهت نشان دادن مقبولیت هرچه بیشتر در برابر شیوخ و علمای اسلامی گفته شده است. از جمله افسانه ای که بر طبق آن نام تیمور توسط شیخی گذاشته شد که مشغول تلاوت قرآن بود. بنابراین داستان، شیخ در حال مطالعه‌ی آیه ای از قرآن بود که با لغت «تمور» به پایان می رسد و معنای «می لرزاند» داشت. بدین سبب شیخ این نکته را به فال نیک گرفت و نام نوزاد را تیمور گذاشت (کلاویخو، 1344:337).
در جریان اولین حمله‌ی تیمور به ایران از ملاقات او با بابا سنکو، که از زمره‌ی اولیاء و متصوفه بوده است، یاد شده است. بابا سنکو ار سر جذبه و جنونی که داشته سینه‌ی گوشتی را به طرف تیمور انداخته. تیمور این کار را به فال نیک گرفته و این گونه تعبیر کرده که خداوند خراسان را که سینه‌ی زمین است، به وی خواهد داد و همین طور هم شد (یزدی، 1336: 228-229).

2-ادعای بهره مندی ار تأییدات الهی

ابن عربشاه در توصیف حمله‌ی تیمور به سیواس این چنین می نویسد: «... لشکر او را پیروزی پیشوا و نیک بختی رهنما و قدر یار و قضا مددکار بود . خواست خداوندی پیشاپیش سپاهش می رفت و مشیت یزدان در ویرانی ممالک و تباهی مردم به لشکر وی پیشی می گرفت». این ها سخنان مردی است که در بین نویسندگان بازگوکننده‌ی تاریخ تیمور، در زمره‌ی بزرگ ترین منتقدان وی قرار دارد و همواره با دیده‌ی منفی و سرشار از بغض و کینه به اعمال او به نظاره نشسته است (ابن عربشاه،1370: 123-124).
چنین توصیفی نشان از این حقیقت دارد که حتی کسانی هم که معترف به ظالم بودن بیش از حد تیمور داشته اند و او را بلایی بر سر جهانیان می دانستند، با مشاهده‌ی پیروزی های پی در پی او، در عمق وجود خود به این باور رسیده بودند که بی شک مشیت الهی است که عامل اصلی پیروزی های تیمور بوده است.
اشاره و تأکید نویسندگان درباره‌ی یاری و تأییدات الهی در مقابل قضای آسمانی درباره‌ی پیروزی های تیمور، نکته ای است که به کرات در منابع تیموری به آن اشاره شده است (نظام الدین شامی، 1956:82). به کرات از داستان هایی آگاهی می یابیم که در آن تیمور توانسته به مدد الهی از خطری که دشمنان بر سر راهش گذاشته بودند، رهایی یابد و عدم توانایی دشمنان تیمور در نابودی او به پشتیبانی خداوند از وی نسبت داده شده است. به طور مثال در جریان حمله‌ی مجدد تیمور به خراسان و رسیدن او به ناحیه‌ی کلات، اقدام به احضار علی بیگ از یاغیان به نزد خود می کند. علی بیگ از رفتن خودداری کرد و در عوض تیمور را به نزد خود فراخواند. در این میان او دامی را برای تیمور تعبیه کرده و چند نفر را در کمین تیمور و همراهانش گذاشته بود تا آنها را بگشند. در این اثنا «... تأیید دولت ازلی و تقویت عنایت لم یزلی چشم ایشان را ببست ... بعد از لحظه ای امیر صاحب قران چنان که رفته بود به سلامت بازگشت» (نطنزی، 1379: 313-314).
مواردی وجود داشت که نشان می داد تیمور قادر به مشاهده‌ی رویای صالحه است و شرف الدین علی یزدی این توانایی را اعطای یک جزء از چهل و شش جزء نبوت به تیمور می داند (یزدی،1336: 198-199).
تیمور در مواقعی نیز مدعی آن بود که هاتف غیبی را در خواب دیده که او را به فتح و پیروزی بشارت داده است. از جمله در پی تصمیم به جنگ با الیاس خواجه، تیمور توانست با این استدلال که هاتف غیبی او را بشارت به فتح داده، دلیلی قانع کننده برای حرکت بر ضد الیاس خواجه در برابر امیر حسین و سایر لشکریان بیاورد (همان: 68-69).

3-دفاع از مذهب حقه

همان گونه که قبلاً نیز گفته شد، تیمور ارجحیت ظاهری مذهب تسنن را پذیرفته بود. از فحوای مطالب گفته شده درباره‌ی تیمور چنین برمی آید که تلون اعتقادی و استفاده‌ی صرفاًسیاسی از عقاید مذهبی فرق گوناگون فکری و مذهبی، در انجام امر فتوحات تیمور نیز ابزار بسیار کارآمدی بوده است. او در جایی حمله به گرجستان را به نیت غزا و جهاد معرفی می کرد و خود خواستار گسترش اسلام معرفی می کرد (همان: 502). کلاویخو این چنین نقل می کند که تیمور پس از پیروزی بر سلطان بایزید عثمانی، تصمیم گرفت تا در حمایت از مسلمین شهر ارزنجان، کل مسیحیان شهر را به قتل برساند و کلیساهای آنان را ویران کند اما بنا بر پیشنهاد حاکم شهر مبنی بر پرداخت مبلغ زیادی باج از جانب شهروندان مسیحی، از فرمان خود منصرف شده و تنها فرمان به ویرانی کلیساها داد (کلاویخو، 1344: 140-141). یا در جایی دیگر گفته شده که علت حمله‌ی تیمور به ایران رهانیدن مردم از اختلافات حکام مختلف کشور و بلایا و مصایب وارد شده بر رعایا به جهت بی نظمی های صورت گرفته است (یزدی،1336: 286-289).
علی رغم آنچه گفته شد، برخورد دوگانه‌ی تیمور با شیعیان و سنیان بسیار مهم تر و برجسته تر به نظر می رسد. او که در برخورد با شیعیان نواحی شمال ایران و از جمله نواحی آمل و ساری، آن ها را به واسطه‌ی عقاید بدشان مورد عتاب قرار داده و کلیه‌ی ایشان را به جزء جماعت سادات به قتل رساند (همان: 413)، پس از فتح حلب و در حضور جمعی از عالمان و قاضیان این شهر، از بر حق بودن حکومت حضرت علی و یزید و معاویه سؤالاتی پرسید. در آن زمان فردی به نام قاضی علم الدین قفصی مالکی همه‌ی این سه نفر را مجتهد خواند. تیمور از شنیدن این سخن خشمگین شده و در پاسخ علی را بر حق و معاویه و یزید را ظالم و غاصب قدرت معرفی کرد و این گونه گفت که اهالی دمشق همگی یزیدی بوده و قاتل امام حسین هستند (ابن عربشاه، 1370: 85).
بنابر مندرجات ضد و نقیض منابع متعدد درباره‌ی موضع گیری های عقیدتی تیمور، استنتاج این مطلب چندان دشوار نیست که تیمور صرفاً به مقتضای موقعیت مادی و مصلحت سیاسی جایگاه خود اقدام به برخورد با پیروان ادیان و فرق مختلف مذهبی اسلام کرده و در حقیقت پایبندی به هیچ گونه مرام و مسلکی نداشته است. تیمور به دنبال آمال جاه طلبانه‌ی خود برای گسترش هرچه بیشتر فتوحات، کسب ثروت بیشتر و در نتیجه استحکام هر چه بیشتر و بهتر سلطنت تیموری بود. به هیچ روی به نظر نمی رسد که او در اهداف خود آمال مذهبی را هم گنجانده باشد. درست است که او به تسنن به عنوان ارجح ترین مذهبی که در حیطه‌ی قلمرو او بود احترام می گذاشت، اما او شرایط بسیار فعال و نیرومندی را که شیوخ و متصوفه در آن قرار داشتند و بعضاً از عقاید غلات شیعی نیز بهره مند بودند را نیز به خوبی درک کرده بود. دوران او، دوران گذر بود. مرحله ای بود که می بایست سپری گردد و نیروی برتر شناخته شود. در چنین فضایی و در پی مشخص نشدن قدرت مذهبی جامعه،همراهی های تک به تک با این مذاهب و مرام ها و در جایی ضدیت با آن ها می توانست مهم ترین و بهترین انتخاب فاتح بزرگ گورکانی باشد.

ب-مشروعیت نسبی تیمور

در ربیع الآخر سال 736 هجری قمری، سلطان ابوسعید ایلخانی، آخرین ایلخان مقتدر مغول، چشم از جهان فرو بست و در 25 شعبان همان سال تیمور دیده به جهان گشود. از این واقعه در منابع تیموری به عنوان طلوع سلطنت برلاسیه یاد شده و نویسندگان این منابع تلویحاً به دنبال آن بوده اند تا افول سلطنت ایلخانان را که در همان سال ولادت تیمور اتفاق افتاده، به خواست خداوند و به دنبال آن مشروعیت مذهبی تیمور نسبت دهند (سمرقندی،1372: 101-103).
بنا بر مندرجات این منابع، تیمور از بازماندگان یکی از بزرگان مغولی بود که وزیر جغتای به شمار می رفت (کلاویخو،1344: 350). نسب او از اجداد چنگیز خان به فرزندان تومنای خان بن بایسنقر می رسید و قراجارنویان، امیرالامرای جغتای و پدر هشتم تیمور محسوب می شدکه مؤسس قبیله‌ی برلاس بود. او مهمات امور ملکی جغتای را بر عهده داشت. پس از مرگ جغتای و وقوع جنگ و ستیز ما بین فرزندانش، اولاد قراجارنویان به ناحیه‌ی قبه الخضراء کش نقل مکان کردند و در آن جا نسلاً بعد نسل حکومت این ناحیه را بر عهده گرفتند (سمرقندی، 1372: 150-151).
به خاطر مشروعیت خاندان خغتای در ماوراءالنهر، فرمانروایی که از نسل چنگیز نبود در تلاش بود تا دست کم با خاندان چنگیزی خویشاوند شده و حق داشتن لقب گورکان را به دست آورد (بارتولد،1358: 41). در پی همین هدف تیمور خواهر امیر حسین را به زنی گرفت و ملقب به گورکان شد (اقبال،1360: 23). اما بنا بر روایتی دیگر وی پس از قتل امیر حسین و ازدواج با بیوه‌ی وی توانست این عنوان را کسب کند (میرجعفری،1385: 14). با وجود این که تیمور و امیر حسین، الیاس خواجه را از ماوراءالنهر بیرون کرده بودند، اما هیچ یک از اشراف ترک و مغولی نمی خواستند از تحت حاکمیت هر چند معنوی جغتائیان به در آیند؛ چرا که به مشروعیت خاندان چنگیزی، هر چند در ظاهر، معتقد بودند (گروسه،1353: 671).
با توجه به مطالب گفته شده، تیمور خود را جانشین معنوی چنگیز دانسته؛ جانشینی که قصد داشت تمامی مناطق تصرف شده در دولت مغولی را کنار هم جمع کرده و حاکمیت مغولان را بر بخش وسیعی از آسیای مرکزی و هم چنین آسیای صغیر مجدداً احیا کند. این معنی به خوبی از نامه ای که او به امیر حسین صوفی، صاحب خوارزم، نگاشته بر می آید: «... چون به سبب انقلابی که چند سال قبل در ماوراءالنهر واقع شد خراج کات و خیوه را شما تصرف کرده اید ، بر عالمیان روشن است که از وقت چنگیز خان تا این زمان آن دو پاره ولایت تعلق به پادشاهان ما داشته است ...» (نطنزی،1379: 300-301).
در پی ادعای جانشینی چنگیز خان و برای تحقق آرمان تیمور در شکل دهی به دولت مقتدر مغولی و باز پس گرفتن سرزمین هایی که زمانی در حیطه‌ی قلمرو مغولان قرار داشت، تیمور علاوه بر مد نظر قرار دادن شریعت اسلام به عنوان مرجع بخشی از احکام صادره در قلمرو حکومتی اش، یاسای چنگیزی را نیز به عنوان ایزاری کارآمد مورد استفاده قرار می داد. جایی که هیچ راه و گریز شرعی برای قتل عام و غارت سکنه‌ی بی گناه بلاد مفتوحه وجود نداشت، او به راحتی و با استناد به یاسای چنگیزی، به این اقدام شنیع دست می زد. معین الدین نطنزی در ذکر قتل عام بی رحمانه‌ی مردم اصفهان، گر چه از استناد به یاسای چنگیزی یاد می کند، اما از فحوای سخنانش می توان پی برد که به عمق جنایت انجام شده آگاه بوده است: «... با وجودی که اصول شهر ملازم اردو بودند ، جهال دست آشوب جنبانیده جمعی از محصلان را کشتند . غیرت سلسله ی غضب را در حرکت در آورد و یاساق شد که مجموع اهالی شهر را رطب و یابس به یاساق رسانیدند، چنانچه در تمامت ظاهر و باطن شهر قریب هزار منار از سر بریده مرتفع شد .» (همان:336).
تیمور در انجام فتوحات و پیروزی های پی در پی خود از نیروی جغتاییان، که مجموعه ای از قبایل تاتار بودند و همواره او را همراهی می کردند، استفاده کرده و توانسته بود به پیروزی های بزرگی دست یابد. این قبایل همواره به همراه احشام خود تیمور را همراهی می کردند و به علاوه به سبب نیروی جسمانی قوی و مهارت فوق العاده در تیر اندازی و سوارکاری، ماشین جنگی پر قدرتی بودند که تنها فردی چون تیمور با درایت و هوش خاص خود فادر به در اختیار گرفتن این نیروی عظیم بود (کلاویخو،1344: 197-198. ابن عریشاه،1370: 14-16). چنانچه در زمان جانشینان تیمور دیگر شاهد تکرار فتوحات عصر تیمور نیستیم و می توان گفت کارآمدی تیمور نقشی عمده در همراهی این مجموعه قبایل با وی داشته است و این نیز مسئله ای بود که به مقبولیت و در نتیجه مشروعیت تیمور در بین جغتاییان بر می گشت.
همان گونه که گفته شد تبار بردن از خاندان چنگیزی و به خصوص از نسل جغتای مسئله ای بسیار مهم و با ارزش برای طالبان قدرت در ماوراءالنهر محسوب می شد. از این رو بسیاری از مردم ساکن در پیرامون سمرقند سعی بر آن داشتند تا خود را منسوب به ایل خغتای معرفی کرده و وانمود کنند که از همان تبار و نسل هستند (کلاویخو،1344: 218-219). نسب بردن مستقیم از نسل جغتای به قدری مهم بود که حتی خود نیمور هم به عنوان امیر اکتفا کرده و فردی را به نام سیورغاتمش، که از خاندان چنگیزی بود، به امارت نشاند؛ چرا که نام خان و سلطان مختص خاندان چنگیز بود و کسی، حتی تیمور، توان آن را نداشت تا بر آنان در مقام سلطانی مقدم شود. با این حال این عنوان ظاهری بود و قدرت واقعی در دستان تیمور قرار داشت (ابن عربشاه، 1370: 17).

ج-مشروعیت تیمور به عنوان پادشاهی ایرانی

نویسندگان این دوره در نگاهی کلی، خصایصی چند را بر شمرده اند که شخص مدعی مقام سلطنت می بایست دارا می بود. اولین و مهم ترین آن ها برخورداری از تأییدات است. این ویژگی بسیار مهم و حتی مقدم بر تدبیر، کنکاش و مشورت تلقی می گشت: «چنانچه من با دو صد و چهل و سه کس از روی کنکاش و تدبیر بر سر قلعه ی قرشی که امیر موسی و ملک بهادر با دوازده هزار سوار در قلعه و حواشی قلعه نشسته بودند آمدم و به تأیید تنکری تعالی و تدبیر درست قلعه ی قرشی را مسخر گردانیدم ...» (حسینی تربتی، 1342: 2-6).
پس از این، مهم ترین مسئله ای که ذکر شده، اشاره به حسن تدبیر و مقدم داشتن امور تدبیر و مشورت بر نظامی گری است. بر طبق این دیدگاه در امور سلطنت 9 حصه مشورت و تدبیر و کنکاش و یک حصه شمشیر کارایی دارد و رأی نیکو بر شجاعت مقدم است (حسینی تربتی، 1342: 4-6. یزدی،1336: 34-35). تیمور از مشورت به عنوان سنت سنیه‌ی محمد یاد می کند که همواره آن را سر لوحه‌ی اعمال و رفتار خود قرار داده است (حسینی تربتی، 1342: 6-8).
در کنار این شرایط موارد دیگری نیز وجود داشت که شخصی را لایق احراز مقام سلطنت می کرد. در مورد تیمور گفته شده که طالع وی در برج جدی واقع شده که برجی مناسب است و در آن ثباتش منافی با انقلاب بوده و این نهایت ثبات و قرار است در عین انقلاب و دلیلی از این محکم تر برای استمرار حکومتی وجود نداشت و همانا برج جدی در ثبات و دوام مطلوب ترین و بهترین برج ها بود.
دوم آن که نشانه های سلطنت و جهان داری و سروری و کامکاری از گفتار و کردار و حرکات و سکناتش نمایان بود.
سوم آن که پی از ده سالگی تا عنفوان جوانی، به سواری و مباشرت اسباب و آلات نبرد و انجام شکار و تمرین فنون رزمی علاقه مندی نشان می داد.
با وجود آن که اسباب کلیه‌ی آسایش و رفاه فردی را در اختیار داشت، اما روزگار به لهو و لعب نگذرانده و سراسر عمر را به انجام فرائض و مستحبات دین و تلاوت قرآن و غم خواری جهانیان گذراند. ذات شاهانه‌ی او جامع همه‌ی فضائل و کمالات بود و ذهنش قادر به درک دقائق اسرار و رأی مشکل گشایش قادر به کشف رموز و حل معضلات امور بود (یزدی،1336: 9-14).
مسلم است که مطالب نسبت داده شده به تیمور صحت ندارد و شرف الدین علی یزدی در جهت خوش خدمتی به اربابش اقدام به نسبت دادن این امور به تیمور کرده است. اما نکته ای در این بین قابل برداشت است و آن نوع نگاه نویسنده‌ی ایرانی به مقام سلطان و ویژگی هایی است که دارنده‌ی این مقام بایستی دارا باشد. علاوه بر این موارد، ویژگی های مهم تری وجود داشتند که برگرفته از اندیشه‌ی ایرانی نسبت به مقام سلطنت بودند:

1-تأکید بر وحدانیت خدا و وحدانیت سلطان

جنگ لای اولین میدان قدرت جویی و تلاش دو امیر برای حذف رقیب نهایی بود. این دو که تا کنون و به همراهی هم توانسته بودند رقیای متعدد منطقه‌ی ماوراءالنهر را شکست دهند، اکنون در مقابل هم قرار گرفته و می بایست در نهایت یکی از این دو از صحنه کنار رفته و قدرت بلامنازع مشخص می گردید. پرواضح است که در صورت نابودی تیمور، بلخ، مرکز فرمانروایی امیر حسین به جای سمرقند شهر عمده‌ی ماوراءالنهر می گردید. اما همان گونه که گفته شد مهم ترین شرط مدعی قدرت برخورداری ار تأییدات الهی بود؛ نکته ای که از آن در فرهنگ ایرانی با عنوان فره ایزدی یاد می شود:«... و چون برحسب فرموده ی السلطان ظل الله فی الارض منزلت عظیم الشأن سلطنت سایه مرتبه الهی است : و لا اله الا الله وحده لا شریک له ،اقتضای سرّ ِاین معنی چنان است که شغل خطیر سلطنت اصلاً شراکت برنتابدو منصب جلیل جهانداری به انبازی تمشی نیابد». این مطلب بدان معنی است که همان گونه که خداوند واحد است و شریکی ندارد، این از مقدرات خداوند است که امیر حسین کنار گذاشته شود و تیمور به عنوان برگزیده الهی به تنهایی به سلطنت برسد (همان:140-141).

2-عدالت تیمور

عدالت خواهی تیمور به عنوان یکی از مهم ترین انگیزه های فتوحات او در منابع تیموری مطرح شده و به اشکال مختلف اعمال او را در قتل و غارت مردم بی گناه نواحی تصرف شده توسط وی توجیه می کند. مواردی از قبیل خواست علما و مشایخ ناحیه ای برای حضور تیمور در منطقه‌ی آن ها و حذف حاکم ظالم (همان:441)، نابودی راهزنان و غارت گران (همان:458-459) و... به وفور به عنوان انگیزه‌ی فتوحات و جنایات تیمور در کنار مسائلی چون اجرای یاسای چنگیزی و عمل بر طبق شریعت و خواست خداوند مطرح شده است. هم چنین از تلاش تیمور برای تشکیل دیوان مظالم در جهت دادخواهی از مظلومان و ترویج علم و بزرگداشت علما و تعمیر بقاع خیریه اشاره شده تا تیمور را به عنوان پادشاهی عادل و رعیت پرور در اذهان معرفی کنند. این رویکرد جانبدارانه از تیمور در حالی در منابع یاد می شود که آنها در جای جای کتبشان از جنایات و خونریزی های بی رحمانه‌ی تیمور یاد کرده اند و البته هرجا به اقتضای شرایط و مناسبت واقعه، آن را به خواست خداوندی و یا اجرای یاسای چنگیزی نسبت داده اند (همان: 88-89). با وجود اینکه تیمور به این اقدامات شنیع دست می زد و آنها را بخشی از مشیت و تقدیر الهی وانمود می کرد، اما در نهایت و حتی در همین مورد نیز باز در تلاش بود تا عدالت خواهی خود را نشان دهد و اینگونه وانمود کند که در هرحال به انصاف حکم می راند. به طور مثال او حتی ممکن بود دستور دهد تا مأموران اجحاف کننده به مردم را که منصوبان خود وی بودند، به جرم اعمال ظلم بر مردم به قتل برسانند و در این راه حتی از قربانی کردن نزدیک ترین افراد خود هم چشم پوشی نمی کرد. کلاویخو در این زمینه می نویسد: «این عمل که حاکی از نهایت عدل پروری بود و چنین شخصیت برجسته ای را محکوم ساخته بود ،همه را به لرزه انداخت ؛ زیرا وی کسی بود که در نظر اعلیحضرت از مقرب ترین مردان بود و به او اعتقاد بسیار داشت» (کلاویخو،1344: 249-250).
این مطلب خود نشان دهنده‌ی یکی دیگر از مهم ترین ابزارهای اعمال و قبولاندن اجباری قدرت تیمور را در سطح جامعه نشان می دهد که همان استفاده از زور و خشونت و تهدید بود؛تا با پراکندن بیم در میان مردم مانع سرپیچی آنها از دستورات حکومتی شود. تیمور معتقد بود اگر مردم از حاکم نترسند، اوامر او را اجرا نمی کنند و اشرار و اوباش بر مردم مسلط می شوند (رویمر،1358: 91).

نتیجه گیری

زمانی که تیمور تهاجمات خود را به ایران و آسیای صغیر آغاز کرد، ایران فاقد حکومت قدرت مند مرکزی و فاقد مذهب رسمی بوده و به خصوص به دلیل حاکمیت سلسله های مستقل محلی از لحاظ سیاسی در ضعف به سر می برد و در نتیجه سپاه منضبط تیمور تحت فرماندهی مدبرانه‌ی وی توانستند مناطق وسیعی را به تصرف درآورند.
در چنین شرایطی که ضعف بر مناطق مفتوحه حاکم بود، نیروی مسلط تیمور و لشکریان جغتایی بر مناطق مفتوحه که قدرت خود را در پرتو نیروی نظامی به چنگ آورده بودند، الزام چندانی به همراهی با یک مرام خاص مذهبی و قومی نداشته و به تناسب منافع سیاسی و مادی و موقعیت های مختلف به موضع گیری های متعددی پرداختند.

پي‌نوشت‌ها:

* کارشناس ارشد تاریخ ایران اسلامی

کتابنامه
ابن عربشاه (1370): زندگانی شگفت آور تیمور، ترجمه محمدعلی نجاتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
ابوالحمد، عبدالحمید (1370): مبانی سیاست، ج 1، تهران، انتشارات توس.
اقبال، عباس (1360): ظهور تیمور، به کوشش میرهاشم محدث، تهران، انجمن آثار ملی.
بارتولد، و.و (1358): خلیفه وسلطان و مختصری درباره برمکیان، ترجمه سیروس ایزدی، تهران، امیرکبیر
بیتهام، دیوید (1382): مشروع سازی قدرت، ترجمه محمدعابدی اردکانی، یزد، دانشگاه یزد.
حسینی تربتی،ابوطالب (1342): تزوکات تیموری، تهران، بی نا.
رویمر، هانس روبرت (1358): ایران در راه عصر جدید،ترجمه آذر آهنچی، تهران، دانشگاه تهران.
سمرقندی، عبدالرزاق (1372): مطلع سعدین و مجمع بحرین، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، بی نا.
شامی، نظام الدین (1956): تاریخ فتوحات امیر تیمور گورکان معروف به ظفرنامه، به اهتمام فلکس تاور، پراگ، انتشارات مؤسسه شرقیه چک اسلواکی در پراگ.
کلاویخو (1344): سفرنامه‌ی کلاویخو، ترجمه‌ی مسعود رجب نیا، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
گروسه، رنه (1353): امپروطوری صحرانوردان، ترجمه عبدالحسین میکده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
میرجعفری، حسین (1385): تاریخ تحولات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره‌ی ترکمنان و تیموریان، اصفهان، انتشارات دانشگاه اصفهان.
نطنزی، معین الدین (1379): منتخب التواریخ، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
یزدی، شرف الدین علی (1336): ظفرنامه؛ تاریخ عمومی مفصل ایران در دوره‌ی تیموریان، ج 1، به تصحیح و اهتمام محمد عباسی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی امیرکبیر.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
سالار عقیلی و محمد معتمدی در سوگ رئیس‌جمهور شهید خواندند
play_arrow
سالار عقیلی و محمد معتمدی در سوگ رئیس‌جمهور شهید خواندند
رهبر انقلاب: به لطف خداوند، ملت ایران از این حادثه تلخ به عنوان یک فرصت استفاده خواهد کرد
play_arrow
رهبر انقلاب: به لطف خداوند، ملت ایران از این حادثه تلخ به عنوان یک فرصت استفاده خواهد کرد
خانه مادری رئیس‌جمهور کجاست؟
play_arrow
خانه مادری رئیس‌جمهور کجاست؟
پرواز آخر؛ سه خلبان پرواز رئیس‌جمهور که بودند؟
play_arrow
پرواز آخر؛ سه خلبان پرواز رئیس‌جمهور که بودند؟
«پنجره»ای به دیدار خانواده شهید رئیسی با رهبر انقلاب
play_arrow
«پنجره»ای به دیدار خانواده شهید رئیسی با رهبر انقلاب
ویدیویی از حضور شهید رئیسی در چایخانه حرم امام رضا(ع)
play_arrow
ویدیویی از حضور شهید رئیسی در چایخانه حرم امام رضا(ع)
روضه خوانی پویانفر بر سر پیکر شهید رئیسی
play_arrow
روضه خوانی پویانفر بر سر پیکر شهید رئیسی
«پنجره»ای به اقامه نماز بر پیکر رئیس‌جمهور شهید و همراهان گرامی ایشان
play_arrow
«پنجره»ای به اقامه نماز بر پیکر رئیس‌جمهور شهید و همراهان گرامی ایشان
«پنجره»؛ نوه‌های شهید دکتر رئیسی در آغوش رهبر انقلاب
play_arrow
«پنجره»؛ نوه‌های شهید دکتر رئیسی در آغوش رهبر انقلاب
موج جمعیت بیرجندی‌ها در مسیر تشییع شهید جمهور
play_arrow
موج جمعیت بیرجندی‌ها در مسیر تشییع شهید جمهور
حضور باشکوه مردم بیرجند پیش از شروع مراسم تشییع
play_arrow
حضور باشکوه مردم بیرجند پیش از شروع مراسم تشییع
چه کسی بالگرد رییس جمهور را پیدا کرد؟
play_arrow
چه کسی بالگرد رییس جمهور را پیدا کرد؟
لحظاتی از دیدار آقای نیکول پاشینیان نخست وزیر ارمنستان با رهبر انقلاب
play_arrow
لحظاتی از دیدار آقای نیکول پاشینیان نخست وزیر ارمنستان با رهبر انقلاب
رهبر انقلاب:وعده الهی برای محو رژیم صهیونیستی محقق خواهد شد
play_arrow
رهبر انقلاب:وعده الهی برای محو رژیم صهیونیستی محقق خواهد شد
رئیس دفتر سیاسی حماس: تسلیت و تعزیت خود را خدمت حضرتعالی و ملت برادر و مسئولان ایران اعلام می‌کنم
play_arrow
رئیس دفتر سیاسی حماس: تسلیت و تعزیت خود را خدمت حضرتعالی و ملت برادر و مسئولان ایران اعلام می‌کنم