امر به معروف و نهي از منکر در سيره ي شهدا

تذکر محترمانه

حميد در يکي از يادداشت ها مي نويسد: «در کلاس دقايقي براي معرفي کتاب اختصاص داده شد. دفتر خاطرات و يادداشت هاي شاگردان و مقاله و نوشته و ... آنها گرفته و مطالعه شد.»
دوشنبه، 10 شهريور 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تذکر محترمانه
 تذکر محترمانه

 






 

 امر به معروف و نهي از منکر در سيره ي شهدا

عقيده و عمل

شهيد حميد گلستاني
حميد در يکي از يادداشت ها مي نويسد:
«در کلاس دقايقي براي معرفي کتاب اختصاص داده شد.
دفتر خاطرات و يادداشت هاي شاگردان و مقاله و نوشته و ... آنها گرفته و مطالعه شد.»
سراپاي خاطرات نوشته شده ي او تذکر است به خود و به دوستان و به تمامي مخاطبانش. از حال خود، و از شرايط خود نمونه مي آورد تا به ديگران تذکر دهد. عقيده و عمل حميد به هم آميخته است. در يکي از يادداشتهايش مي نويسد:
«به آموزش عالي رفتم. دقيقاً موقع ناهار رسيدم. رفتم و از آقاي مقدم فيش براي غذا گرفتم و در همان موقع فردي آمد و فيش خواست و آقاي مقدم به وي گفت: «اين آخرين فيش بود که به اين آقا دادم.» در آن لحظه فکر مي کردم کار درستي مي کنم که به آن فرد تعارف نکنم.
خلاصه غذا را خوردم و بعد از 2/15 تا ساعت 8/30 شب کار کردم و بعد به منزل آمدم. نتوانستم غذا بخورم و خوابيدم. در نيمه شب چندين بار بيدار شدم.»
***
«قسم مي خورم تا تواني دارم و تا عمر دارم نگذارم جوانان و کودکانمان به فساد کشيده شوند. راه درست، مي خواهند. مطالعه، زور و نوار و گردش، بازي، تفريح، نمي دانم حتماً راهي دارد و بايد داشته باشد. چون جوانان و کودکان دل دارند و از خدا روح گرفته اند. پس بايد وجه اشتراکي الهي داشته باشند. درست نمي دانم اين وجه اشتراک چيست؟ اما هر چه هست بايد آن را بيابم و به کار بندم. اين کار احتياج به تبحر و تسلط کافي دارد که بايد علم آموزي کرد و تخصص براي انجام اين کار کسب کرد.»
حميد بيشترين وقت خود را در کلاس هاي مختلف مي گذراند و در هيئت هاي متفاوت شرکت مي کرد. او بيش از آن که به ديگران بپردازد، به پرورش خود مي پرداخت تا بتواند بر ديگران مؤثر افتد. مسجد بهترين جاي فعّاليت حميد بود. پايگاه هاي بسيج دانشگاهي بود که هم جاي آموزش بود و هم جاي آموختن، امّا در مسجد و بسيج، دست حميد به همه ي بچه ها نمي رسيد. حميد بايد در ميدان ديگري پاي مي نهاد تا مخاطبين بيشتري داشته باشد، به همين خاطر به مدارس روي آورد.
حميد علاوه بر آن که دقت ويژه اي بر شيوه هاي درست تربيتي داشت به شيوه هاي نادرست تربيتي هم واقف بود تا بتواند با صحيح ترين روش با آنها برخورد کند. گويي به خود تذکر مي داد. او با دانش آموزان دوست مي شد و به آنها احترام مي گذاشت.
او با دانش آموزان دوست مي شود و به آنها احترام مي گذارد. مسابقات مختلف علمي و عقيدتي برگزار مي کند و از اندک حقوق معلميش، براي آنان جايزه مي خرد، او با روحي پاک و قلبي مملو از عشق به نوجوانان آن زمان وعده ي جايزه مي داد و خداوند از جايي که حميد فکرش را نمي کرد، مي رساند.
در يکي از يادداشتهايش مي نويسد:
«صبح به مدرسه رفته و قدري در کلاس صحبت کرديم و بعد به کاخ سعدآباد رفتيم و سپس به مدرسه بازگشتيم و بچّه ها به کلاس رفتند و پيرامون ديدار از کاخ ها و غيره صحبت کرديم. بعد از کلاس به منزل عرضي رفتيم.»
حميد در هر کجا باشد از امر به معروف و نهي از منکر فروگذار نمي کند. او علاوه بر دانش آموزان، خود را در مقابل رفتار معلمان مسئول مي داند و انگار مي خواهد هر روز به آنها تلنگر بزند.
***
«امروز صبح قبل از ساعت 8 صبح به مدرسه ي ولي عصر (عج) رفتم و شروع به نوشتن تخته ي دفتر دبيران کردم و صحبت امام: «سعي کنيد تا قبل از هر پيشرفتي، در انسانيّت، پيشرفت کنيد.» و نيز: «وظيفه ي معلّم هدايت جامعه است به سوي الله.» را داشتم مي نوشتم که برادر موفقي آمد.
و طبق معمول شروع به تعريف از خطم کرد. اما من هم خوب تعاريفش را به خودش برگرداندم و گفت: «اين آيه به بعضي از همکاران برمي خورد. گفتم به خوب ها برنمي خورد و خلاصه صحبت شد که به علّت اين که يکي از همکاران، شاگردان را با الفاظ بسيار رکيک، صدا مي کند (آقاي...) اين را نوشتم خلاصه ايشان هم صحبت کرد، اين شخص را که اسمش را نبرده بوديم، اما مي دانستيم چقدر بچّه ها را خرد مي کند.» (1)

تذکر محترمانه

شهيد ناصر فولادي
به مسئله ي امر به معروف و نهي از منکر بسيار اهميت مي دادند مثلاً در جلسه اي که غيبت مي شد تذکر محترمامه مي دادند. يادم مي آيد در جلسه اي يکي از اقوام شروع به غيبت در مورد يکي از افراد نمود. ناصر با حالتي متين فرمودند: «لطف کنيد غيبت نکنيد.» با روحيه اي که من در طرف مقابل سراغ داشتم شايد، هر کس ديگري با او اينگونه برخورد مي کرد، ناراحت مي شد يا جوابگويي مي نمود. اما طريق صحيح برخورد آن شهيد بزرگوار باعث شد که در او نه تنها دلخوري به وجود نيايد، بلکه ارادتش به شهيد فولادي مضاعف شود.
***
مسئوليت بازجويي افراد گروهکهاي فريب خورده در کردستان با ناصر بود و علي ماهاني هم به او کمک مي کرد. در اين مدت من يقين دارم تعداد زيادي از افراد، خصوصاً خواهران شيعه و سني که آنها را مسلح مي گرفتند، دست از شرارتشان برداشتند و از حزب دمکرات جدا شدند. کلاسهاي عقيدتي هم تأثير زيادي در اين امر داشت و بعداً اين بازگشتگان به اسلام، از طريق نامه از ناصر آقا کتاب مي خواستند و او نيز در ضمن نامه شرح مي داد که آن کتاب ها را چگونه مطالعه کنند تا به نتيجه برسند. (2)

شجاع

شهيد عباس کمالي
قبل از انقلاب در خانه اي قديمي زندگي مي کرديم، يکي از شبها عده اي که براي برق رساني به آنجا آمده بودند، در خانه ي ما ساکن شدند تا شب را آنجا بگذرانند. بساط شرابخواري را پهن کرده و مشغول خوشگذراني بودند که ناگهان عباس از در وارد شد و وقتي قضيه را فهميد، با عصبانيت به داخل اتاق رفت و جمع آنها را به هم زد و اين در حالي بود که 15 سال بيشتر نداشت. هيچ وقت عباس را اينطور عصباني و ناراحت نديده بودم، مي گفت: «چرا آنها در خانه ي ما اقدام به چنين کار حرامي کرده اند. خيلي شجاع بود و به امر به معروف و نهي از منکر بسيار اهميت مي داد. يادم مي آيد بعضي مواقع هم سن و سالهاي عباس و برادرش غلامرضا که به کارهاي حرام مي پرداختند، به من شکايت مي کردند که: «فرزندان شما سرگرمي ما را به هم مي زنند.» (3)

حرفهاي پدر

شهيد اسحاق رنجوري مقدم
پدرم به من که دختر بزرگ خانواده بودم بارها سفارش مي کرد که در کارهاي خانه به مادرم کمک کنم. و خودشان هم هر زمان در خانه بودند و کاري نداشتند به مادرم کمک مي کردند؛ چرا که معتقدند بودند اگر ما پيرو حضرت علي (عليه السلام) هستيم بايد بدانيم که ايشان تا جايي که ممکن بود به حضرت زهرا (سلام الله عليها) کمک مي کردند. پدرم نسبت به مسايل درسي و اخلاقي ما بسيار حساس بودند و به اين منظور هرچند وقت يک بار به مدرسه سر مي زدند و در مورد ما پرس و جو مي کردند. هميشه تأکيد داشتند هنگام رفت و آمد بين خانه و مدرسه با آن که با سرويس سپاه رفت و آمد مي کرديم، نسبت به رعايت حجاب و متانت بيش از همه مقيد باشيم و اصرار داشتند که به موقع براي سوار شدن به سرويس حاضر باشيم تا ديگران معطل نشوند. از ما مي خواستند و به ما آموخته بودند که هميشه در مراسم دعا، نماز و مراسم عزاداري شرکت فعال داشته باشيم و حتي تشويقمان مي کردند تا در اين مراسم به تلاوت قرآن بپردازيم. معتقد بودند که اين کار باعث مي شود تا در آينده بهتر بتوانيم در جامعه رشد کنيم و فردي مفيد باشيم. در انتخاب دوست راهنمايي مان مي کردند و چون ما در شهري کوچک زندگي مي کرديم و دانش آموز هم سن و سال من در مدرسه اکثراً اهل سنت بودند سفارش مي کردند که: «با دوستان سنّي خود بسيار مهربان و با وقار و متين باش تا بتواني مورد اعتماد آنان واقع شوي و آنها جذب کردار خوب تو شوند.»
***
برادر رنجوي مقدم علاوه بر مسئوليتهايي که در بسيج داشت رئيس هيأت مديره فروشگاه رزمندگان نيز بود. يکبار دو سرباز در آسايشگاه نوار موسيقي گوش مي دادند. برادر رنجوري مقدم صداي نوار را شنيد و دستور داد که آنها را بازداشت نمايند. صبح روز بعد که من به دفترش رفتم، مرا دنبال آنها فرستاد.
پس از احضار آن دو، من از اتاق بيرون رفتم و ديگر نفهميدم چگونه با آنها برخورد کرده بود. بعدها آن دو سرباز را ديدم و سؤال کردم چه شد؟ گفتند: «برادر رنجوري مقدم بسيار خوش برخورد و مهربان هستند و راست مي گويند، ما را متوجه خطا و اشتباهمان کردند. بعد از اين بيشتر به انجام امور ديني خود مي پردازيم تا گوش دادن به نوار». (4)

مهرباني

شهيد علي معمار حسن آبادي
در راستاي اطاعت از رهبري، به امر به معروف و نهي از منکر هم خيلي اهميت مي داد. حتي هنگامي که زخمي بود به ارشاد خانمي بي حجاب پرداخته بود.
***
معمار به جهل و ناآگاهي افرادي که به نحوي در شرارتها دست داشتند، آگاه بود و آن ها را به صورت مستقيم و غيرمستقيم به توبه و برگشت به دامن حکومت اسلامي دعوت مي کرد. به آن ها تأمين داده و حتي کمک مالي هم مي نمود. مي دانست که اين ها فريب خورده و يا تطميع شده اند. لذا درصدد نجات و هدايت آن ها برمي آمد. حتي اگر اسيري را پيش او مي آوردند. با او به مهرباني برخورد مي کرد، شايد که بتواند او را متنبه سازد. (5)

پي نوشت ها :
 

1. بيداري ابدي، صص 72-70.
2. هميشه بمان، صص 100 و 85.
3. هم رنگ صبح، ص 34.
4. مرزبان نجابت، صص 72، 71 و 60.
5. شقايق کوير، صص 78 و 52.

منبع مقاله :
مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت، (1390)، سيره ي شهداي دفاع مقدس (20) دعوت به خوبيها، نهي از زشتيها، تهران: مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط