هزينه هاي توليد

اقتصاد از هزاران شرکت و بنگاه تشکيل شده است. بنگاه هايي که کالاها و خدمات مختلف را هر روزه براي رضايت خاطر شما توليد مي کنند: جنرال موتورزخودرو، جنرال الکتريک لامپ، و جنرال ميلز مواد غذايي توليد مي کند.
شنبه، 22 شهريور 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هزينه هاي توليد
هزينه هاي توليد

 

نويسنده: گريگوري منکيو
مترجم: دکتر حميدرضا ارباب



 

اقتصاد از هزاران شرکت و بنگاه تشکيل شده است. بنگاه هايي که کالاها و خدمات مختلف را هر روزه براي رضايت خاطر شما توليد مي کنند: جنرال موتورزخودرو، جنرال الکتريک لامپ، و جنرال ميلز مواد غذايي توليد مي کند. برخي از شرکت ها مانند سه شرکت فوق بسيار بزرگ هستند، هزاران کارگر و کارمند را استخدام کرده و هزاران سهام دار دارند که در سود شرکت سهيم اند. ساير شرکت هاي کوچک تعداد کمي کارگر استخدام کرده اند و متعلق به يک شخص يا يک خانواده هستند.
براساس قانون تقاضا بنگاه ها تمايل دارند تا در قيمت هاي بالاتر مقدار بيش تري کالا توليد و عرضه کنند، به همين دليل منحني عرضه داراي شيب صعودي است. در تحليلِ بسياري از پرسش ها و براي درک رفتار بنگاه ها، قانون عرضه به شما کمک بسيار زيادي مي کند.
در اين مقاله به بررسي دقيق تر رفتار بنگاه مي پردازيم. به اين ترتيب شما از تصميم گيري هاي مبتني بر منحني عرضه در يک بازار درکي بهتر خواهيد داشت. علاوه بر اين، با بخشي از اقتصاد به نام سازمان صنعتي آشنا مي شويم و به بررسي چگونگي تصميم گيري بنگاه ها با توجه به قيمت ها و مقادير توليد، که به شرايط بازار بستگي دارند، خواهيم پرداخت. مثلاً در شهر شما تعداد رستوران ها بسيار زياد است ولي تنها يک شرکت تلويزيون کابلي وجود دارد. تفاوت در تعداد شرکت ها چگونه بر قيمت هاي بازار و کارايي نتايج بازار اثر مي گذارد؟ حوزه سازمان صنعتي دقيقاً به اين پرسش پاسخ مي دهد.
نقطه ي آغاز مطالعه ي يک سازمان صنعتي بررسي هزينه هاي توليد است. تمامي بنگاه ها، از شرکت هاي بسيار بزرگ هواپيمايي تا شرکت هاي کوچک با توليد و فروش کالاها و خدمات متحمل هزينه مي شوند. هزينه هاي بنگاه کليد تعيين سطح توليد و قيمت گذاري اند.

بررسي هزينه ها

بحث خود را با برسي هزينه هاي توليد در يک کارگاه شيريني پزي آغاز مي کنيم. مالک کارگاه براي توليد شيريني، آرد، شکر، طعم دهنده ها، و ساير مواد لازم را خريداري مي کند. علاوه بر اين مخلوط کن و اجاق گاز فردار مي خرد و به استخدام نيروي کار موردنياز و تأمين ساير تجهيزات ضروري اقدام مي کند. پس از پختن شيريني ها آن ها را به مصرف کنندگان مي فروشد. با بررسي برخي مسائلي که صاحب اين کارگاه با آن ها روبه روست درس هاي زيادي مي آموزيم که براي تمامي کارگاه ها کاربرد دارند.

درامد کل، هزينه کل، و سود

بحث خود را با هدف بنگاه آغاز مي کنيم. براي درک تصميمات يک بنگاه بايد درک کنيم که بنگاه به دنبال چه چيزي است. مي توانيم تصور کنيم که يک شيريني پز کار خود را با انگيزه خيرخواهي براي تهيه شيريني مورد نياز مردم جهان آغاز کرده است، بدون آن که علاقه اي به تجارت شيريني داشته باشد. اما به احتمال زياد اين شخص براي کسب درامد به اين حرفه روي آورده است. اقتصاددانان معمولاً فرض مي کنند که هدف بنگاه به حداکثر رساندن سود است. اين فرض در بيش تر وضعيت ها به خوبي کار مي کند.
سود يک بنگاه چيست؟ کل دريافتي ناشي از فروش يک بنگاه را درامد کل مي ناميم. مبالغي که کارگاه شيريني پزي براي خريد نهاده ها ( آرد، شکر، دستمزد کارگران و... ) مي پردازد را هزينه ي کل مي ناميم. سود بنگاه برابر است با تفاوت بين درامد کل و هزينه ي کل. به عبارت ديگر
هزينه ي کل- درامد کل= سود
هدف بنگاه کسب حداکثر سود است، بنگاه تلاش مي کند سود خود را تا حد ممکن افزايش دهد.
براي درک چگونگي به حداکثر رساندن سود بايد نحوه محاسبه درامد کل و هزينه کل را بررسي کنيم. بررسي درامد کل آسان تر است: درامد کل بنگاه برابر است با مقدار توليد بنگاه ضرب در قيمت فروش واحد محصول. با توليد 10000 قطعه شيريني به ارزش هر قطعه 2 دلار، درامد کل شيريني فروشي 20000 دلار خواهد بود. بررسي هزينه کل به اين سادگي نيست.

هزينه هاي فرصت

هنگام بررسي هزينه ها به يکي از اصول اقتصادي بايد توجه داشته باشيم: هزينه ي هر آن چه از دست مي دهيد، برابر ارزش آن چيزهايي است که به دست مي آوريد.

هزينه ي فرصت

به دست آوردن هر چيز برابر است با ارزش ساير چيزهايي که از دست داده ايد، وقتي اقتصاددانان از هزينه هاي توليد صحبت مي کنند، اين هزينه ها شامل هزينه هاي فرصت نيز مي شوند.
هزينه هاي فرصت توليد گاهي روشن و گاهي اوقات چندان مشخص نيستند. وقتي شيريني پز 1000 دلار براي خريد آرد پرداخت مي کند، اين 1000 دلار هزينه فرصت است؛ زيرا با اين 1000 دلار چيز ديگري نمي تواند بخرد. به همين ترتيب وقتي دستمزد کارگران استخدام شده را مي پردازد، مبلغ دستمزد جزء هزينه هاي بنگاه به حساب مي آيد. اين هزينه ها را هزينه هاي آشکار مي ناميم. برعکس برخي هزينه هاي فرصت بنگاه هزينه هاي غيرآشکار يا هزينه هاي ضمني هستند. فرض کنيد شيريني پز فرضي ما متخصص رايانه باشد و بتواند با برنامه نويسي ساعتي 100 دلار کسب درامد کند. با هر ساعت کار در کارگاه شيريني پزي 100 دلار درامد را از دست مي دهد، اين 100 دلار از دست رفته نيز بخشي از هزينه هاي کارگاه است.
تفاوت بين هزينه هاي آشکار و غيرآشکار ( ضمني ) تفاوت بين تحليل اقتصاددانان و حسابداران از هزينه هاي بنگاه را نشان مي دهد. اقتصاددانان تمايل دارند تا تصميمات مربوط به توليد و قيمت گذاري بنگاه را بررسي کنند؛ زيرا اين تصميم گيري ها با هزينه هاي آشکار و غيرآشکار مرتبط اند، هزينه هايي که اقتصاددانان هنگام محاسبه هزينه هاي بنگاه در نظر مي گيرند. برعکس، حسابداران وظيفه ثبت و نگهداري جريان هاي پولي پرداختي و دريافتي بنگاه را به عهده دارند. در نتيجه آن ها فقط هزينه هاي آشکار را محاسبه مي کنند و اغلب هزينه هاي غيرآشکار از نظر آنان پنهان است.

هزينه ي سرمايه گذاري و هزينه ي فرصت

يک هزينه ي غيرآشکار در تمامي بنگاه ها هزينه ي فرصت تأمين مالي سرمايه گذاران مورد نياز است. مثلاً فرض کنيد صاحب شيريني پزي فرضي ما با پرداخت 300،000 دلار پس انداز خود کارگاه شيريني پزي را از مالک قبلي آن خريده است. اگر اين پول در بانک سرمايه گذاري مي شد با نرخ بهره ي 5 درصد در سال، سود سالانه ي معادل 15،000 دلار به همراه داشت. بنابراين با خريد کارگاه شيريني پزي 15،000 دلار سود ساليانه از دست رفته است. اين 15،000 دلار يکي از هزينه هاي فرصت بنگاه است.
نحوه ي برخورد اقتصاددانان و حسابداران با هزينه هاي بنگاه متفاوت است به ويژه برخورد آن ها با هزينه هاي سرمايه بيش تر اهميت دارد. اقتصاددانان 15،000 دلار درامد از دست رفته را جزء هزينه هاي بنگاه به حساب مي آورند، هر چند يک هزينه ي غيرآشکار است. حسابداران نيز 15،000 دلار را به هيچ وجه جزء هزينه هاي بنگاه به حساب نمي آورند زيرا هيچ جريان پولي از بنگاه خارح نشده است و يا بنگاه پولي (15،000 دلار) پرداخت نکرده است.
براي درک بهتر تفاوت ديدگاه اقتصاددانان و حسابداران مثال ديگري ارائه مي کنيم. فرض کنيد شيريني پز مورد نظر ما براي خريد کارگاه شيريني پزي به مبلغ 300،000 دلار، از 100،000 دلار پس انداز و 300،000 دلار وام با بهره ي 5 درصد استفاده مي کند. حسابدار بنگاه مبلغ 10،000 دلار بهره ي پرداختي در سال ( بهره ي 200،000 دلار وا م دريافتي از بانک ) را به حساب هزينه هاي بنگاه منظور مي کند زيرا اين مبلغ را بنگاه به بانک مي پردازد. برعکس طبق نظر اقتصاددانان هزينه ي فرصت مالکيت بنگاه همچنان 15،000 دلار است. هزينه ي فرصت برابر است با بهره ي بانک ( 10،000 دلار هزينه ي آشکار ) به اضافه ي بهره ي از دست رفته ي مربوط به 100،000 دلار پس انداز (5000 دلار هزينه ي غيرآشکار ).

سود اقتصادي در مقابل سود حسابداري

بار ديگر به هدف بنگاه ( کسب سود ) باز مي گرديم. از آن جا که ديدگاه اقتصاددانان و حسابداران در مورد محاسبه ي هزينه ها متفاوت است، سود نيز از نظر آن ها تفاوت دارد. از ديدگاه يک اقتصاددان سود اقتصادي بنگاه برابر است با کل درامد بنگاه منهاي تمامي هزينه هاي فرصت (هزينه هاي آشکار و غيرآشکار ) توليد کالاها و خدمات. از ديدگاه يک حسابدار سود حسابداري بنگاه برابر است با کل درامد بنگاه منهاي هزينه هاي آشکار.
تفاوت ميان ديدگاه اقتصاددانان و حسابداران درباره ي هزينه هاي بنگاه را در نمودار 1 خلاصه کرده ايم. از آن جا که حسابداران هزينه هاي غيرآشکار ( هزينه هاي ضمني ) را در نظر نمي گيرند، سود حسابداري بيش از سود اقتصادي است. از ديدگاه اقتصاددانان براي آن که بنگاهي سودآور باشد، بايد کل درامد بنگاه بيش از مجموع هزينه هاي آشکار و غيرآشکارش شود.
هزينه هاي توليد
نمودار 1 ديدگاه اقتصاددانان در مقابل حسابداران. اقتصاددانان هنگام تحليل هزينه هاي بنگاه تمامي هزينه هاي فرصت را در نظر مي گيرند ( هزينه هاي آشکار و غيرآشکار ) در حالي که حسابداران فقط هزينه هاي آشکار را محاسبه مي کنند. بنابراين سود اقتصادي هميشه کوچک تر از سود حسابداري است.

توليد و هزينه

بنگاه ها با خريد نهاده ها براي توليد کالاها و خدمات متحمل هزينه مي شوند. در اين مبحث به بررسي ارتباط ميان فرآيند توليد و بنگاه و هزينه ي کل توليد مي پردازيم و از همان مثال کارگاه شيريني پزي استفاده مي کنيم.
در تجزيه و تحليل خود يک فرض ساده کننده داريم: « فرض ما اين است که کارگاه شيريني پزي تشکيلات توليدي ثابت دارد و نيروي کار عامل متغير توليد است، مقدار شيريني توليد شده تنها با تغيير تعداد کارگران استخدام شده تغيير مي کند. به عبارت ديگر اين فرض تنها در دوره ي کوتاه مدت واقعي است نه در دوره ي بلند مدت. ( دوره ي کوتاه مدت دوره اي است که بنگاه نمي تواند تشکيلات توليدي خود را تغيير دهد و بنابراين برخي از عوامل توليد ثابت و برخي از عوال مانند نيروي کار متغير هستند. ) مالک شيريني پزي يک شبه نمي تواند تشکيلات توليد خود را گسترش دهد، اما طي يک سال قطعاً مي تواند چنين کاري بکند. بنابراين تصميمات صاحب شيريني پزي تصميمات توليد در کوتاه مدت اند.

تابع توليد

جدول 1 ارتباط بين تعداد شيريني هاي توليد شده در هر ساعت را با تعداد کارگران نشان مي دهد. اگر هيچ کارگري استخدام نشود تعداد شيريني هاي توليد شده صفر است. با استخدام يک کارگر 50 عدد شيريني توليد مي شود. با به کارگيري 2 کارگر 90 عدد شيريني توليد خواهد شد. ارتباط ميان تعداد کارگر استخدام شده و مقدار توليد شيريني را در نمودار 2 ملاحظه مي کنيد. تعداد کارگران استخدام شده بر روي محور افقي و تعداد شيريني هاي توليد شده بر روي محور عمودي قرار دارد. ارتباط بين مقدار نهاده ها ( کارگران ) و مقدار توليد ( شيريني ) را تابع توليد مي ناميم.
« مردم عقلايي با محاسبات حاشيه اي ( نهايي ) تصميم مي گيرند ». اين اصل کليد درک نحوه ي تصميم گيري بنگاه در مورد تعداد کارگران استخدام شده و سطح توليد است. براي درک بهتر اين موضوع به ستون سوم جدول که توليد نهايي هر کارگر را نشان مي دهد توجه کنيد. توليد نهايي هر نهاده (مثلاً کارگر ) در فرايند توليد برابر است با افزايش در توليد کل به علت به کارگيري يک واحد اضافي از اين نهاده. وقتي تعداد کارگران از 1 به 2 افزايش مي يابد تعداد شيريني هاي توليد شده از 50 به 90 مي رسد، بنابراين توليد نهايي کارگر دوم 40 واحد شيريني است. وقتي تعداد کارگران از 2 به 3 افزايش مي يابد تعداد شيريني های توليد شده از 90 به 120 مي رسد، و لذا توليد نهايي کارگر دوم 40 واحد شيريني است. وقتي تعداد کارگران از 2 به 3 افزايش مي يابد، تعداد شيريني هاي توليد شده از 90 به 120 مي رسد، و از اين رو توليد نهايي کارگر سوم 30 واحد شيريني است.
دقت کنيد که با افزايش تعداد کارگران توليد نهايي کاهش مي يابد. توليد نهايي کارگر دوم 40 واحد، توليد نهايي کارگر سوم 30 واحد و توليد نهايي کارگر چهارم 20 واحد است. اين ويژگي را اصل نزولي بودن توليد نهايي مي ناميم. وقتي تعداد کمي کارگر استخدام کرده ايم تجهيزات و ماشين هاي ( نهاده هاي ثابت توليد ) به مقدار زياد و به راحتي در دسترس اند. با افزايش تعداد کارگر استخدام شده، کارگران اضافي مجبور مي شوند تا در استفاده از وسايل و تجهيزات با کارگران قبلي شريک شوند و توليد در شرايط ازدحام انجام مي شود. از اين رو با استخدام بيش تر کارگر، هر کارگر اضافي در مقايسه با کارگر قبلي نقش کم تر در توليد خواهد داشت.
اصل نزولي بودن توليد نهايي را در نمودار 2 ملاحظه مي کنيد. شيب تابع توليد، تغيير در توليد شيريني را به ازاي تغيير در استخدام نيروي کار نشان مي دهد. به عبارت ديگر شيب تابع توليد ( تغيير در توليد نسبت به تغيير در نيروي کار ) توليد نهايي يک کارگر است. با افزايش تعداد کارگران توليد نهايي کاهش مي يابد و توليد کل خوابيده تر مي شود ( شيب کم تر مي شود ).
جدول 1 تابع توليد و هزينه ي کل.

تعداد کارگران

تولید
(تعدادشیرینی)

تولید نهایی
(نیروی کار)

هزینه ی ثابت

هزینه ی تغییر
(نیروی کار)

هزینه ی کل
(هزینه ی ثابت و متغیر)

0
1
2
3
4
5

0
50
90
120
140
150

0
50
40
30
20
10

30
30
30
30
30
30

0
10
20
30
40
50

30
40
50
60
70
80


هزينه هاي توليد
نمودار 2 تابع توليد شيريني پزي. تابع توليد ارتباط ميان تعداد کارگران استخدام شده و مقدار توليد شيريني را نشان مي دهد. در اين نمودار تعداد کارگران استخدام شده را روي محور افقي ( ستون نخست جدول 1 ) و مقدار توليد را روي محور عمودي ( ستون دوم جدول 1) قرار داده ايم. با افزايش تعداد کارگران استخدامي شيب تابع توليد کم تر مي شود ( تابع توليد خوابيده تر مي شود )، کاهش شيب همان اصل نزولي بودن توليد نهايي را نشان مي دهد.

تابع توليد و منحني هزينه ي کل

سرستون آخر جدول 1 هزينه ي توليد شيريني را نشان مي دهد. در اين مثال هزينه هاي کارگاه شيريني پزي (هزينه هاي ثابت ) 30 دلار و هزينه ي استخدام هر واحد نيروي کار ( هر کارگر ) 10 دلار است. با استخدام يک کارگر هزينه ي کل بنگاه 40 دلار مي شود، با استخدام 2 کارگر هزينه ي کل 50 دلار، و با استخدام 3 کارگر هزينه ي کل 60 دلار خواهد شد. در جدول 2 ارتباط بين تعداد نيروي کار ( کارگر اسخدام شده )، مقدار توليد شيريني، و هزينه ي کل توليد را ملاحظه مي کنيد.
مهم ترين ارتباط در جدول 2 بين مقدار توليد ( ستون دوم ) و هزينه ي کل ( ستون آخر ) در نمودار 3 ارتباط بين هزينه ي کل ( محور عمودي ) و مقدار توليد شيريني ( محور افقي ) را نشان داده ايم. اين منحني، منحني هزينه ي کل است.
توجه کنيد که با افزايش توليد شيب منحني هزينه ي کل (نمودار 3 ) با شکل تابع توليد ( نمودار 2 ) مرتبط است. يادآوري مي کنيم که با افزايش تعداد نيروي کار و ازدحام در کارگاه شيريني پزي، هر کارگر اضافي ( در مقايسه با کارگر قبلي ) توليد کم تري خواهد داشت. اين ويژگي يا نزولي بودن توليد نهايي را در کاهش شيب تابع توليد، هنگام افزايش تعداد نيروي کار ملاحظه مي کنيم. حال به اين استدلال توجه کنيد: وقتي صاحب شيريني پزي مقاديري بيش تر و بيش تر شيريني توليد مي کند بايد کارگراني بيش تر نيز استخدام کند. از آن جا که با استخدام بيش تر، نيروي کار با ازدحام بيش تري روبه رو مي شود و توليد يک واحد اضافي هزينه ها را به نسبت بيش تري افزايش مي دهد؛ بنابراين با افزايش توليد، شيب منحني هزينه ي کل بيش تر مي شود.
هزينه هاي توليد
نمودار 3 هزينه ي کل. منحني هزينه ي کل ارتباط بين مقدار توليد و هزينه ي کل توليد را نشان مي دهد. مقدار محصول توليد شده ( روي محور افقي ) از ستون دوم جدول 1 و هزينه ي کل ( روي نزولي بودن توليد نهايي، شيب تابع توليد کاهش مي يابد.
منبع مقاله :
منکيو، گريگوري، (1391)، کليات علم اقتصاد، ترجمه: حميدرضا ارباب، تهران: نشرني، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.