جايگاه اعتقادي رجعت

رجعت يکي از وقايع مهم آينده ي عالم است که آيات قرآن و روايات رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بر آن گواهي مي دهد و روايات فراواني از سوي اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و آله) درباره ي آن وارد شده است. آيات قرآن و همچنين
يکشنبه، 23 شهريور 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جايگاه اعتقادي رجعت
 جايگاه اعتقادي رجعت

 

نويسنده: محمد رضا اکبري




 

رجعت يکي از وقايع مهم آينده ي عالم است که آيات قرآن و روايات رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بر آن گواهي مي دهد و روايات فراواني از سوي اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و آله) درباره ي آن وارد شده است. آيات قرآن و همچنين حديث پيامبر (صلي الله عليه و آله) درباره ي خروج اميرالمؤمنين (عليه السلام) به عنوان جنبده ي زمين و سخن بسيار مهم آن حضرت در بازگشت خود و اهل بيت او و سلمان و افرادي نظير او، نشان از آن دارد که اين واقعه نه تنها به مذهب شيعه که به دين اسلام مربوط مي گردد. شيعه به اين رستاخيز محدود پايان عالم ايمان آورد و با روايات اهل بيت (عليه السلام) بر غنا و شکوفايي آن افزود امّا عدم پذيرش اهل سنت سبب گرديد اين عقيده ي اسلامي به يک عقيده ي شيعي مبدل شود و جزء عقايد اختصاصي شيعه گردد چنان که علامه طباطبايي مي نويسد:
انکروا الرجعة، و عدّو القول بها من مختصات الشيعة.(1)
رجعت را انکار کردند و اعتقاد به رجعت را از ويژگي هاي شيعه به شمار آوردند.
البته برخي از علماي اهل سنت علاوه بر رد رجعت واختصاص آن به شيعه، پذيرش آن را امري مذموم و شنيع دانستند به گونه اي که به همان اندازه که شيعه به رجعت شهرت يافت اهل سنت به مخالفت با آن مشهور گرديد. امّا تفاوت اين دو گرايش در آن است که شيعه بر اساس آيات و روايات و اجماع، رجعت را پذيرفت، امّا اهل سنت بدون استدلال، بر مخالفت با آن همت گمارد.
نتيجه اينکه اکنون رجعت به عنوان يک عقيده ي حقّ طلبانه، عدالت خواهانه، حماسي و مترقي در مکتب تشيع مي درخشد و شيعه از آن دفاع مي کند.

تفسير ضروري دين و مذهب

يکي از مباحث مهم رجعت، ضروري يا عدم ضروري بودن آن است؛ از اين رو لازم است در آغاز بحث معارفي را جهت روشن تر شدن ضروري دين و مذهب مورد بحث قرار دهيم.
ضروري دين عبارت از چيزي است که نظير نماز و روزه، همه ي مسلمانان آن را جزء دين به شمار مي آورند و ضروري مذهب آن است که نظير امامت ائمه (عليهم السلام) و حيات حضرت مهدي (عليه السلام)، همه ي شيعيان آن را جزء مذهب شيعه به حساب مي آورند. ضروريات مذهب شيعه بر دو بخش اعتقادي و عملي است. ضروريات اعتقادي مانند: امامت دوازده امام شيعه و عصمت آنان، غير اکتسابي بودن علوم ائمه (عليهم السلام) و اولي بودنشان بر مؤمنين، برتري آنها بر همه انبياء و ملائکه بجز رسول خدا، محمّد بن عبدالله (صلي الله عليه و آله) برخورداري از مقامي که هيچ فرشته مقرب و پيامبر فرستاده شده اي به آن نمي رسد و اينکه سخنان آن حجت شرعي است. اولين آنها علي بن ابي طالب و آخرين آنان حضرت مهدي (عليه السلام) مي باشد که فرزند امام حسن عسکري (عليه السلام) و در قيد حيات مي باشد و نيابت خاصه از او به پايان رسيده و اکنون فقهاء شيعه نيابت عام او را به عهده دارند.
و ضروريات عملي مانند: لزوم اذن فقيه در قضاوت، وجوب مسح و عدم شستشوي پا در وضو، استثناء مؤنه زندگي از درآمد در پرداخت خمس، حرمت قياس در احکام، جواز جمع بين نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء بدون ضرورت و لزوم عمل به روايات کتب اربعه و اصول اربعمأة.
اثر مهم ضروري بودن يک عنصر ديني آن است که اگر کسي آن را رد کند موجب خروج او از دايره اسلام مي گردد. در اينجا يک اختلاف نظر هم وجود دارد و آن اينکه برخي معتقدند صرف رد ضروريات براي کسي که به ضروري بودن آن آگاه باشد موجب خروج از دين مي شود چنان که صاحب جواهر مي نويسد:
متي کان الحکم المنکر في حدّ ذاته ضروريا من ضروريات الدين ثبت الکفر بانکاره ممن اطلع علي ضروريته عند اهل الدين.(2)
هر گاه چيزي که مورد انکار قرار مي گيرد ذاتاً از ضروريات دين باشد با انکار آن کفر کسي که مي داند آن چيز نزد اهل دين از ضروريات مي باشد ثابت مي گردد.
و برخي از فقهاء بر اين نظرند که رد ضروري در صورتي موجب خروج از دين مي شود که اين رد مستلزم رد پيامبر (صلي الله عليه و آله) باشد.
رد ضروري مذهب نيز به خروج از دايره تشيع منتهي مي گردد. فقيه نامي، شيخ جعفر کاشف الغطاء مي نويسد:
منکر ضروري المذهب يحکم عليه بالخروج من المذهب.(3)
بر منکر ضروري مذهب حکم مي شود که از مذهب بيرون است.
اختلافي که در ضروري دين وجود دارد مي تواند در ضروري مذهب هم وجود داشته باشد؛ يعني صرف رد ضروري مذهب براي کسي که به ضروري بودن آن آگاه است موجب خروج از تشيع مي شود و يا آن که هر گاه ردّ ضروري مذهب مستلزم رد يکي از امامان معصوم گردد موجب خروج از تشيع مي شود.
آنچه بيان شد که رد ضروري مذهب موجب بيرون شدنِ ردکننده از تشيع مي گردد مطابق قولِ مشهور از فقهاست و قول غير مشهوري هم وجود دارد که رد ضروري مذهب موجب خروج اهل آن مذهب که شيعه هستند از اسلام مي گردد. البته اين براي کسي است که بداند رد ضروري شيعه رد يکي از امامان و رد هر يک از ائمه رد رسول خداست که آنها را تأييد کرده است.
صاحب جواهر مي نويسد:
الظاهر حصول الارتداد بانکار ضروري المذهب کالمتعة من ذي المذهب.(4)
ظاهراً رد ضروري مذهب نظير متعه از سوي معتقد به مذهب شيعه، موجب ارتداد مي گردد.
علّت اينکه رد ضروري شيعه از سوي مسلمانان غير شيعه موجب ارتداد آنها نمي گردد اين است که آنها رد ضروري شيعه را رد امامان شيعه مي دانند امّا رد آنها را رد رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نمي دانند، امّا شيعه که ائمه (عليهم السلام) را با تکيه بر سخنان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) پذيرفته است ردّ امامان را ردّ پيامبر (صلي الله عليه و آله) مي داند.

مراتب چهارگانه عقايد

امور اعتقادي بر چهار قسم است:
1- اصول عقايد، نظير توحيد، نبوّت، امامت و معاد که با دليل عقل به اثبات مي رسند و کتاب و سنّت بر آنها دلالت دارند. اين دسته از عقايد از ضروريات دين يا مذهب هستند و ايمان به آنها واجب است.
2- فروع عقايد, نظير عدم فراموشي در پيامبر وائمه (عليهم السلام)، سؤال و جواب در قبر و گذر از پل صراط که بر روي جهنم کشيده شده است. اين گروه از عقايد که با عقل يا نقل قطعي به اثبات مي رسند بر دو قسم ضروري و غير ضروري تقسيم مي شوند و ايمان به هر دو قسم آن واجب است؛ زيرا اين فروع عقيدتي جزء دين يا مذهب مي باشند و ايمان به آنچه جزء دين يا مذهب مي باشد واجب است. بنابراين در آنچه بايد به آن اعتقاد داشته باشيم تفاوتي نيست که عنصر مورد اعتقاد ضروري باشد يا ضروري نباشد.
3- عقايدي که با دلايل غير قطعي (ظني) نظير خبر واحدِ معتبر به اثبات مي رسند. اين گونه عقايد نه ضروري هستند و نه حتي ايمان به آنها واجب مي باشد امّا اعتقاد به آنها يک امتياز است که گلستان عقايد ما را شکوفاتر مي سازد.
4- عقايدي که با روايات غير معتبر بيان شده اند. ايمان به اين گونه عقايد حسني ندارد.
رجعت جزء فروع اعتقادي شيعه به شمار مي رود و با توجّه به دلايل قطعيِ آيات، روايات متواتر و اجماع که بر آن دلالت دارند ايمان به آن واجب است؛ چنان که مفسر و متکلم شيعه سيّد عبدالله شبر مي نويسد:
يحب الايمان باصل الرجعة اجمالاً.(5)
ايمان اجمالي به اصل رجعت واجب است.

رجعت ضروري مذهب شيعه

تاکنون به اثبات رسيد رجعت جزء فروع اعتقادي است که ايمان به آن واجب مي باشد امّا آيا از ضروريات مذهب هم به شمار مي رود؟
ضروري مذهب آن است که همه ي شيعيان آن را جزء مذهب شيعه به حساب مي آورند و رجعت اين گونه است؛ چه اينکه برخي از علماي معاصر به ضروري بودن آن اشاره کرده اند.
محقق عاليقدر محمّد رضا مظفر مي نويسد:
الرجعة من الامور الضرورية فيما جاء عن آل البيت من الاخبار المتواترة.(6)
رجعت از امور ضروري است که در اخبار متواتر از سوي اهل البيت (عليهم السلام) وارد شده است.
سيّد عبدالله شبر(رحمة الله) مي نويسد:
اعلم، انّ الرجعة مما اجمعت عليه الشيعة الحقّة و الفرقة المحقّة، بل هي من ضروريات مذهبهم.(7)
بدان که رجعت از اموري است که شيعه ي بر حقّ استوار و گروه واقع گرا بر آن اجماع دارد بلکه از ضروريات مذهب آنهاست.
و امام خميني مي فرمايد:
«آنچه براي ما مسلّم است اصل رجعت است و اين ضروري مذهب ماست.»(8)
نتيجه اينکه رجعت از ضروريات مذهب شيعه است پس اعتقاد به آن واجب و رد آن موجب خروج از مذهب تشيع مي گردد. چه اين که امام صادق (عليه السلام) فرمود:
لَيسَ مِنّا مَن لَم يُومِن بِکَرَّتِنا(9)
از ما نيست کسي که به رجعت ما ايمان نداشته باشد.

بررسي نظرات برخي از محققين.

در بحث گذشته به اثبات رسيد که رجعت از فروع اعتقادي شيعه است و ايمان به آن واجب مي باشد امّا محمّد جواد مغنيه (رحمة الله) مي نويسد:
لو کانت الرجعة من اصول الدين او المذهب عند الامامية لوجب الاعتقاد بها و لما وقع بينهم الاختلاف فيها.(10)
اگر رجعت از اصول دين يا مذهب بود اعتقاد به آن واجب بود و در آن اختلافي واقع نمي شد.
و پاسخ ما اين است که آنچه به دليل عقل يا نقلِ قطعي به اثبات رسد که جزء دين يا مذهب است اعتقاد به آن لازم است اگر چه از اصول دين يا مذهب نباشد.
بنابراين، واجبات اعتقاديِ ما تنها به اصول دين يا مذهب خلاصه نمي شود چه اينکه اعتقاد به وجوب نمازهاي پنجگانه و روزه ماه مبارک رمضان از اصول دين نيست امّا رد آنها سبب بيرون شدن از اسلام مي گردد. همچنين اعتقاد به برتري ائمه (عليه السلام) بر همه ي فرشتگان و يا وجوب مسح و عدم شستشوي پا در وضو از اصول مذهب نيستند امّا ردّ آنها موجب بيرون شدن از مذهب تشيع مي شود.
رجعت از اموري است که به دليل آيات، روايات متواتر و اجماع شيعه اعتقاد به آن واجب است و علماي مذهب تشيع به وجوب اعتقاد به آن تصريح کرده اند چنان که بحث آن مطرح گرديد.
امّا اين نکته که اگر رجعت جزء اصول دين يا مذهب بود در آن اختلاف نمي شد ما در فصل دوم، در بحث اجماع بيان کرديم که اختلافي درباره ي رجعت در مذهب شيعه وجود ندارد، مورد اجماع علماي شيعه است چنان که اجماع آنها را نقل کرديم.
يکي از محققان معاصر مي نويسد:
«رجعت اگر چه از عقايد مسلم شيعه است امّا تشيع منوط به اعتقاد به آن نيست پس کسي که آن را انکار کند يک عقيده ي مسلّم ميان اکثر شيعيان را انکار کرده است امّا اين عقيده از ارکان تشيع نيست از اين رو مي بينيم گروهي از شيعيان، اخبار رجعت را به رجوع دولت به آنها و دست رسي آنان به حکومت تأويل کرده اند و نه به رجوع جسم انسان ها به دنيا.»(11)
از سخني که نقل گرديد چند نکته استفاده مي شود:
1- رجعت از عقايد مسلّم و قطعي شيعه است.
2- تشيع منوط به اعتقاد به رجعت نيست.
3- رجعت از ارکان عقايد شيعه نيست.
نکته اوّل صحيح است امّا نکته دوم مورد قبول نيست؛ زيرا رجعت يا از نظر اين محقق بزرگوار جزء ضروريات است و يا جزء ضروريات نمي باشد. اگر جزء ضروريات باشد انکار ضروري موجب خروج از مذهب است؛ امّا اگر آن را جزء ضروريات نداند پاسخ مي دهيم که شيعه به اين اعتقاد در ميان خود و مخالفانش شهره آفاق است و اين مشخصه صريح ضروري بودن است. شايد دليل اين نگاه به رجعت که تشيع منوط به آن نيست به خاطر نکته سوم باشد که رجعت از اصول و ارکان مذهب نمي باشد امّا اين نگاه ناصواب است زيرا تشيع تنها به اصول و ارکان بستگي ندارد بلکه به ضروريات مذهب اعم از ارکان وغير ارکان منوط مي باشد.
ضروري بودن يک عنصر مذهبي که پذيرش آن شرط اهليت براي آن مذهب است اين نيست که رکن باشد بلکه بسياري از ضروريات مذهب که انکار آن ها سبب بيرون شدن از آن مي گردد از ارکان مذهب نيستند چنان که بحث آن گذشت.
امّا اينکه محقق ياد شده براي توجيه کلام خود و عدم رکن بودن رجعت در عقايد شيعه به تأويل برخي از شيعيان تمسک کرده است فاقد مقبوليت و تعمق در تأويل ياد شده است؛ زيرا به نظر او تأويل کنندگان رجعت، عده ي قليلي از مستضعفان فکري شيعه بوده اند که قدرت تحليل رجعت را نداشته و تحت تأثير دسيسه هاي سياسي مخالفان رجعت، چنين تأويلي را که به آنها القا شده بود بيان کردند چه اينکه محقق ياد شده درباره ي سخن آنها مي نويسد:
و الباعث لهم علي هذا التأويل هو عجزهم عن تصحيح القول بها نظراً و استدلالاً.(12)
آنچه آنها را بر اين تأويل واداشته است ناتواني آنان در ارائه نظر و استدلال صحيح درباره ي رجعت است.
محمّد حسين کاشف الغطاء در پاسخ به احمد امين مصري که تشيع را به خاطر عقيده به رجعت به يهودي گري نسبت داده است و براي ساکت کردن او و امثال او به جاي دفاع از اين عقيده ي نوراني، اميدآفرين، عدالت طلبانه و مترقي شيعه به گونه اي سخن گفته است که تضعيف او نسبت به رجعت شگفت انگيز است درعين حال مطالب خود راهم به تشيع نسبت مي دهد. او مي نويسد:
«از نظر تشيع، تدين به رجعت لازم نيست و انکار آن هم ضرري نمي رساند و اگرچه نزد شيعه از ضروريات به شمار مي رود امّا وجود و عدم تشيع به آن منوط نمي باشد.»(13)
سخني که نقل گرديد داراي اشکال هايي است که به آنها اشاره مي کنيم:
1- جمله «عدم تدين به رجعت لازم نيست و انکار آن هم ضرري نمي رساند» نظر تشيع نيست بلکه نظر نويسنده ياد شده است.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
لَيسَ مِنَا مَن لَم يُؤمِن بِکَرَّتِنا(14)
از ما نيست کسي که به رجعت ما ايمان نداشته باشد.
و درحديث ديگري فرمود: کسي که به شش چيز اقرار کند مؤمن است:
بيزاري از سرکشان، اقرار به ولايت، ايمان به رجعت...(15) و امام رضا (عليه السلام) فرمود: کسي که به يگانگي خدا... و رجعت...اقرار کند مؤمن حقيقي است.(16)
2. چگونه يک عنصر اعتقادي، ضروري مذهب تشيع باشد امّا تشيع منوط به آن نباشد. در حالي که انکار ضروري موجب خروج از مذهب مي گردد.
3. آيات، روايات متواتر و اجماع شيعه را درباره ي رجعت ناديده گرفته است.
سيّد محسن امين نيز مطالب مشابهي امّا نه به غلظت سخنان محمّد حسين کاشف الغطاء بيان کرده است که به خاطر اين مشابهت از نقد سخنان او صرف نظر مي کنيم.(17) البته بايد به اين نکته اشاره کنيم که اظهار نظرهاي مشابه برخي از علماي لبنان نظير: محمّد حسين کاشف الغطاء، سيّد محسن امين، ابوزهره و محمّد جواد مغنيه، سخنان مصلحاني است که به دنبال خاموش کردن هجمه هاي مخالفان رجعت از اهل سنت نظير احمد امين مصري هستند. از همين رو به جاي توجّه به آيات، روايات متواتر و اجماع علما و تحليل ها و نقدهاي علمي در دفاع از عقيده ي رجعت، با کم رنگ نشان دادن آن به خاموش کردن مخالفت هاي مخالفان پرداخته اند و البته از اين عقب نشيني هاي خود هم بهره اي نبرده اند بلکه رده آورد شيوه ي آنها تضعيف آيات، روايات و اجماع شيعه درباره ي رجعت مي باشد که در نتيجه تضعيف اين عقيده عدالت طلبانه را به همراه داشته است.

پي نوشت ها :

1. الميزان، ج2، ص 106.
2. جواهر الکلام، ج 6، ص 49.
3. کشف الغطاء، ج 1، ص79.
4. جواهر الکلام، ج 41، ص 602.
5. حقّ اليقين، ج 2، ص 35.
6. عقايد الامامية، ص 83.
7. حقّ اليقين، ج 2، ص2.
8. تقريرات فلسفه ي امام خميني، ج 3، ص 194.
9. من لايحفره الفقيه، ج 3، ص 458، م 4583.
10. الشيعة في الميزان، ص 55.
11. اضواء علي عقايد الشيعة الامامية، ص 463، آية الله جعفر سبحاني.
12. اضواء علي عقائد الشيعة الامامية، ص 463.
13. اصل الشيعة و اصولها، ص 167.
14. من لايحفره الفقيه، ج 3، ص 458.
15. صفات الشيعه، ص 29.
16. همان منبع، ص 51.
17. اعيان الشيعة، ج 1، ص 56.

منبع مقاله :
اکبري، محمد رضا، (1390)، عصر شکوهمند رجعت، قم: انتشارات مسجد مقدّس جمکران، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط