1- گروه لهجه های غربی ایرانی ( سمت مغرب کویر نمک ایران ) 2- گروه لهجه های شرقی ایران ( سمت مشرق کویر نمک ایران ) 3- گروه لهجه های شرقی که شامل لهجه های متداول در آسیای میانه و نواحی مجاور آن اعم از خوارزم، سغد، باختر، مرغیانه هستند و برخی از ویژگی های لهجه های شرقی ایران در گاثه های اوستا دیده می شود.
گروه لهجه های غربی ایرانی دو گروه هستند:
الف- لهجه های شمال غربی ( مادی ) که در شمال غربی فلات ایران رایج بوده است.
ب- لهجه های جنوب غربی ( پارسی ) که در جنوب غربی فلات مزبور در کرانه های خلیج فارس ( ناحیه ی فارس ) متداول بوده است و زبان کتیبه های میخی پارسی باستان جزو لهجه های اخیر است. (1)
1- زبان مادی
آریائیان که نیاکان دو قوم ایرانی و هندی بوده اند و به یکی از زبان های هندو اروپایی تکلم می کردند در اوایل هزاره ی نخستین پیش از میلاد در سرزمینی جایگیر شدند که آن را « ایران » نامیدند. منطقه شمال غربی ایران بر اساس نام قبایلی که در دوره ی باستان آن جا را تصرف کردند سرزمین ماد Media نامیده می شد. (2)بنابه گفته ی هرودوت مورخ یونانی (م. 484 ق.م) در سراسر جهان، قوم ماد را آریایی یا ایرانی (arioi) می خواندند. (3) مطابق منابع آشوری در کتیبه ای از شَلمَنَسرسوم (حدود 835 ق.م) برای اولین بار از قبایل مادی نام برده شده که بعدها حکومتی مقتدر مبتنی بر برده داری در اکباتان ( همدان ) تشکیل دادند. (4)
به طور کلی با توجه به نام های خاص، نام جای ها و قبایل و ... که از تمدن مادی در مکتوبات زبان های یونانی ضبط شده می توان تا حدودی خصوصیات زبانی آن را دریافت. از آثار مادها هیچ گونه سند مکتوب باقی نمانده است.
1. زبان سکایی
سکاها گروهی از قبایل جنگجوی ایرانی زبان هستند که در حدود نیمه ی هزاره ی اول ق.م در قلمرو وسیعی میان در سواحل دریای سیاه تا مرزهای چین (شمال و شمال شرق ایران) مستقر شدند و با نام سرمت ها، آلانویی ها یا اَلان ها (Alani) نیز شناخته می شوند و بازماندگان آنها در قفقاز به نام « آسی ها » و نیز در شمال شرقی کاشغر که زبانشان خُتَنی است به سر می برند به زبان های ایرانی سخن می گفتند. بخشی از آنان نیز به سوی جنوب شرقی ایران در منطقه ی « سکستان یا سیستان » مهاجرت کردند. (5)سکاهای غربی چندی بر حکومت مادها پیروز شدند اما دوباره مادها زمام حکومت را به دست گرفتند. از زبان سکایی تنها کلمات منفردی در حدود 200 واژه متفاوت در دست است(6). کلمات اسکیتی ( سکایی ) در تألیفات مؤلفان باستانی و کتیبه های یونانی درباره ی ایرانی بودن زبان اسکیت ها شکی باقی نمی گذارد. (7)
2- زبان فارسی باستان
به زبان سنگ نوشته های شاهنشاهان هخامنشی (ق 6 تا 4 ق.م) فارسی باستان می گویند. کتیبه های فارسی باستان به خط میخی تنها اسناد معتبری هستند که به صورت اصلی به دست ما رسیده اند. این کتیبه ها به فرمان و به نام شاهان هخامنشی منقور شده و بر صخره های غرب و جنوب غربی ایران در طول مهم ترین راه های تجاری و نیز بر مقبره ی شاهان، بر قصرها، بر صفحات طلا، بر روی لوحه های سنگی و گلی و مُهرها کنده شده اند. این آثار، متونی 2500 ساله را برای تاریخ زبان و علم بشری حفظ و مدون کرده اند. از سوی دیگر از دخل و تصرف و اضافات و تصحیحات کاتبان و نساخان دوره های بعدی نیز مصون مانده اند. بزرگترین کتیبه به نام داریوش یکم (522- 486 ق.م) در بیستون در نزدیکی کرمانشاه کنونی کنده شده است. کتیبه های داریوش اول در نقش رستم ( منطقه ی شیراز کنونی ) و نزدیک کانال سوئز و نیز کتیبه های داریوش اول و خشایارشا در تخت جمشید و شوش از اهمیت فوق العاده ای برخوردارند. کاربرد مواد زبانی مشترک به همراه شیوه ی نگارش یکنواخت و فرمول های تکراری مربوط به عناوین، فرمان های خطاب به اهورامزدا و شرح پیروزی ها و جنگها از خصوصیات منحصر به فرد این کتیبه ها محسوب می شود. (8)
کتیبه ای به دبیره ی پارسی باستان، اکدی و ایلامی اثر خشایارشاه در ترکیه.
روابط اداری در شاهنشاهی هخامنشی ظاهراً به وسیله ی زبان و خط آرامی انجام می گرفت.(9) و از اواخر قرن پنجم ق.م چندین نامه ی اداری به زبان آرامی بر روی چرم و یا پاپیروس که با قلم و مرکب نوشته شده به دست آمده است که به آرشام شهربان پارسی مصر مربوط است.(10)
3- زبان اوستایی
این اصطلاح به زبانی گفته می شود که اوستا به آن نوشته شده است. اوستا مجموعه ای از سرودها و مقررات مذهبی اقوام باستانی ایرانی زبان است. البته اوستا به لحاظ زبان یکنواخت و یک دست نیست زیرا جزوها مختلف آن در سرزمین مختلف و زمان های متفاوت از هزاره ی دوم ق.م تا نسل های بعدی تدوین و تحریر شده است. اوستا در قرن های نخستین پس از میلاد با تحریف و تغییراتی به رشته ی تحریر درآمد و به نظر برخی از محققان به احتمال بسیار از حدود قرن ششم میلادی به صورت مکتوب وجود داشته است و پیش از آن سینه به سینه حفظ شده است. پس از فتوحات عرب و استقرار اسلام بخش اعظم آن مفقود شد و تنها بخش ناچیزی از اوستایی باستانی به دست ما رسیده است که قدیمی ترین نسخه ی موجود مربوط به قرن های سیزدهم و چهاردهم میلادی است.منشاء زبان اوستایی دقیقاً معلوم نیست اما در نقطه ای از شرق ایران متداول بوده است. بعضی از دانشمندان آن را از حدود بلخ دانسته اند ولی امروزه برخی تصور می کنند که احتمالاً حوالی سیستان، سرچشمه ی آن بوده است. به نظر اُرانسکی این زبان در همان زمان، مُرده محسوب شده که فقط در مراسم مذهبی به کار می رفته است. اما به نظر دکتر صادقی یک زبان در حدود قرن هفتم قبل از میلاد که زردشت در این زمان قسمتی از اوستا را سروده، زبانی زنده بوده و در نقطه ای در شرق ایران، رواج داشته است و هیچ یک از زبان ها و لهجه های ایرانی دوره های بعد دنباله ی آن به شمار نمی روند. (11)
اگرچه مواد زبانی اوستا جهت مطالعات زبان شناختی و تاریخ زبان بسیار غنی است اما دارای اشکالات زیادی نیز هست. بخش های مختلف این متن با الفبایی که در ایران زمان ساسانیان (ق سوم تا هفتم م) به این منظور ابداع شده نوشته شده است و چنانکه پیداست این تحریر از اوستا بر مبنای یک یا چند تحریر قدیم تر مربوط به زمان اشکانی (ق سوم ق.م تا ق سوم. م) برمی گردد. دانشمندان در متون موجود اوستا و گویش اساسی تشخیص داده اند یکی گویش گاهانی که از نظر نظام آوایی و صرفی کهنه تر است و گویش اوستایی جدید که گویش قسمت عمده ی متون اوستایی ( اوستای جدید ) است. (12)
« اوستا »
در میان آثار به جا مانده از زبان ها و ادبیات ایرانی، قدیمی ترین و مهم ترین اثر است و آن مجموعه ای از متون مقدس زرتشتی است که پیش از فتوحات عرب یعنی قرن هفتم پیش از میلاد به دست ما رسیده است و زبانی که این کتاب بدان نوشته شده زبان اوستایی نام دارد. در خصوص نام اوستا باید گفت که در خود کتاب مقدس اشاره به نام اصلی این زبان و حتی کلمه ی اوستا نشده اما از دوره ی ساسانی و در کتب پهلوی به کلمه ی « اَبستاگ » برمی خوریم. معنی این کلمه دقیقاً روشن نیست و تنها احتمال داده شده که به معنی ستایش باشد. (13)در نیمه ی دوم قرن هجدهم آنکتیل دو پرون (م.1805) ترجمه ی اوستای فرانسوی را در پاریس منتشر کرد. او با اقامت شش ساله اش در هندوستان توانست به نسخه ی خطی از اوستا دست یابد و مهم ترین اثر ادبیات باستانی ایرانی را در دسترس دانشمندان قرار دهد. حال آنکه تا این زمان به جز زردشتیان کسی با خط و زبان اوستایی آشنایی نداشت.
زند به معنی تفسیر و ترجمه ی اوستا که در زمان ساسانیان مدون گشت مبنای اوستای پارسیان را تشکیل می دهد. در سال 1826 راسموس کریستیان زبان شناس دانمارکی (1832- 1787) قدمت زبان اوستا و خویشاوندی نزدیک آن را با زبان هندی باستانی یعنی سانسکریت ثابت کرد.
در نیمه ی قرن نوزدهم نیز کوشش هایی برای انتشار متن انتقادی و ترجمه ی متون اوستایی به عمل آمد و این ها همه کوشش هایی بوده که به سبب سرنوشتی که نسخ اوستا پس از رواج اسلام در ایران بدان دچار شده، انجام یافته است.
بخش های اوستا از لحاظ زمان و مکان پیدایش یکدست نیستند. بخش های مختلف اوستا از قدیمی ترین دوره (نیمه ی اول هزاره ی دوم قبل از میلاد) مبین زندگی، عادات، رسوم و معتقدات دوره ی دامپروری و صحراگردی و سپس مربوط به تعالیم دینی زردشت، اساطیر و افسانه ها و اَشکال جدید دوره ی کشاورزی و دامپروری و اِسکان در یک محل زندگی است.
در واقع اوستای جدید محصول سازشی میان معتقدات قدیمی طبیعی از یک سو و نظریات دینی و فلسفه بالنسبه متأخرتر زرتشتی گری از سوی دیگر است که پس از آن با تنفیذ و قدرت روحانیان زرتشتی پیوند میان دین و دولت به وجود می آید که مایه ی تدوین و تنظیم متن قاطع و ثابت اوستا می شود و روایات شفاهی و سروده های مربوط به ستایش ایزدان و پهلوانان با اضافه شدن افسانه ها و موضوعاتی نوین که در محیط قبایل و اقوام مختلف ایرانی رواج یافته بود، به آن ضمیمه می گردد.
بنا به روایات زردشتیان متن اوستا در زمان هخامنشیان وجود داشته و بر پوست گاو نر به خط زر نوشته شده و در کاخ های استخر نگهداری می شد. اما با تصرف استخر توسط اسکندر مقدونی نابود می شود. سپس بلاش اول پادشاه پارت (51 تا 78 ق.م) متن اوستا را مجدداً احیاء می کند. اوستا نخست با الفبای آرامی نوشته شده بود و با اقدامات ملی ساسانیان در خصوص احیای سنن و رسوم محلی در مقابل فرهنگ یونانی و در راستای گردآوری و تدوین افسانه ها و اساطیر و دستورات و احکام مذهبی گردآوری و انشای اوستا رونق یافت. اما گمان می رود که روحانیان عالی مقام زرتشتی یعنی محرران متن مدون اوستا بخش هایی از اوستای کهن را حذف کرده و بخش های جدیدی را که با نیازمندی های کیش مزبور سازگار بود بدان افزودند و با توجه به ضرورت تثبیت تلفظ صحیح و دینی آن کتاب، الفبای ویژه ی اوستایی را بر پایه ی الفبای پارسی میانه ( بر مبنای منشاء آرامی ) مدون ساختند. در نتیجه متن کهن دستخوش تحریفات فراوانی شد و اوستا را از زبان های مُرده به زبان های زنده و محاوره ای و ادبی آن زمان یعنی پارسی میانه ترجمه کردند. متن نهایی اوستا در قرن چهارم در عهد شاپور دوم (379- 310 م) مدون شد و ترجمه ی آن به زبان پارسی میانه و تحریر تفاسیر در قرن ششم و عهد سلطنت خسرو اول (579- 531 م) صورت گرفته است. (14)
اهمیت اوستا به غیر از قدمت آن به عنوان قدیمی ترین اثر مکتوب از زبان های ایرانی و سندیت آن در بررسی روند آداب، رسوم، اعتقادات، افسانه ها، امور تاریخی و اجتماعی ایران باستان و ملاحظات دیگر، به عنوان قدیمی ترین اثر ادبی ایران می باشد. چنانکه اساطیر و تمثیل ها و نام های پهلوانان حماسی که اوستا از آنان یاد می کند نشان می دهد که فردوسی و دیگر مؤلفان خراسان و آسیای میانه که در آستانه ی هزاره ی اول و دوم میلادی یعنی حدود بیست و پنج قرن پس از پیدایش اساطیر مزبور می زیسته اند با آن آشنا بوده اند. در یشت هاو وندیداد با نسخه های اصلی پهلوانان باستانی شاهنامه فردوسی از قبیل هوشنگ، طهمورث، جمشید، کیومرث، فریدون، ضحاک، سیاوش و ... برمی خوریم که در بسیاری از موارد کاملاً با مندرجات شاهنامه مطابقت دارد. (15)
بخش های اوستا
بنابر روایت دینکرد، اوستای دوره ی ساسانی بیست و یک نسک (کتاب) داشته است و اوستای امروزی از بخش های زیر تشکیل شده است:1- یسن (یسنا)
به معنی بزرگ داشت، دعا و تعظیم که بخش اصلی تشریفات مذهبی اوستا و قدیمی ترین بخش کتاب مقدس است. این کتاب از 72 هات (فصل) تشکیل شده است. گاهان (گاثاها) 17 هات از 72 هات یسنا است. شامل ادعیه ی گوناگون اَعم از مواعظ و الهامات زرتشت به انسان، دعاهایی در خطاب به اهورامزدا و ارواح رستگاران، آتش، خاک و آب می باشد. (16)2- ویسپرد
به معنی همه ی رَدان و جمله ی خدایان مشتمل بر 24 فصل (کرده) و ادعیه ای است که خطاب به خدایان گوناگون و بزرگداشت ایشان است. این بخش از لحاظ مضمون، شکل و زبان به یسنا نزدیک است و به هنگام ادای تشریفات مذهبی برخی از قسمت های آن با یسنا توأم می شود. (17)3- وندیداد ( وی دودات )
به معنی اقنون ضد دیوان از 22 فصل ( فرگرد ) تشکیل شده که از لحاظ سبک انشاء و مضمون و منشاء با سایر بخش های اوستا بسیار متفاوت است. شامل مباحث آفرینش، پادشاهی جمشید، مسائل کشاورزی، حقوقی، پزشکی، ناپاکی و انواع بیماری ها و ... می باشد. (18)4- یشت ها
به معنی بزرگ داشت ( یسن ) از 21 دعا و سرود تشکیل شده که هر یک از یشت های آن « کرده » نامیده می شود. به لحاظ مضمون قدیمی ترین بخش اوستاست. بیشتر مربوط به ایزدان، نیروهای گوناگون طبیعت و اجرام سماوی، خورشید و ماه و عناصر طبیعی است و به جهان بینی زردشتیان و شیوه زندگی و موضوعات اساطیری نیز می پردازد. (19)5- خرده اوستا
یعنی اوستای کوچک، مجموعه ای از نماز، نیایش ها و دعاهای کوتاه خاص مردم عادی زردشتی است که آن را در مواقعی خاص می خوانند در برابر دعاهای مخصوص موبدان. این کتاب خلاصه ای از اوستای دوره ی ساسانی از آذرباد مهر اسپندان، موبدان موبد زمان شاپور دوم ساسانی (سلطنت از 379-309.م) مهم ترین بخش های آن شامل نیایش ها، دعاهای سی روز ماه، آفرینگان ( دعای مخصوص ارواح در گذشتگان )، جشن های دینی و ... است. (20)الفبای اوستایی
زبان کتاب های مقدس اوستا، باستانی ترین زبان ایرانی است که به جا مانده است. این زبان از لحاظ قواعد دستوری بسیار کهنه و مهجور است. جنبه ی تصریفی دارد و افعال، اسامی و ضمایر آن صرف می شود.و از آنجا که بخش های مختلف آن در زمان ها و مکان های مختلف به وجود آمده زبان آن یک دست نیست. (21)
الفبای اوستایی
زبان اوستایی به الفبایی نوشته شده که بدان دین دبیری می گفتند. این الفبا ظاهراً در اواخر دوره ی ساسانی در حدود قرن ششم میلادی برای کتابت اوستا که تا آن زمان سینه به سینه نقل می شده از روی الفبای پهلوی کتابی و زَبوری ساخته شده است. الفبای اوستایی برای هر یک از آواهای زبان اوستایی، نشانه ای خاص دارد و از راست به چپ نوشته می شده است. (22)
بعدها در قرن هشتم میلادی الفبای اوستایی را اختراع کردند و متونی را که در حدود سال 434 م. جمع آوری و به خط پهلوی نوشته بودند به این الفبای جدید منتقل کردند. (23)
خط اوستایی مانند خطوط دیگر دوره ی ساسانی از خط آرامی اقتباس شده و مانند آن از راست به چپ نوشته می شود. شکل حروف آن نیز به هم شبیه است ولی تفاوت عمده ای هم با آن دارد از جمله این که حرف های آن جدا از هم نوشته می شود و از هیچ طرف به حرف بعدی نمی پیوندد. گفتنی است در دوره ی ساسانی که اوستا مکتوب شد دیگر زبان اوستایی که یک زبان باستانی و خاموش بود برای عامه ی مردم مفهوم نبود. (24)
ایران شناسان برای سهولت چاپ نوشته های اوستایی، الفباهای مختلفی اختراع کردند. الفباهای اختراعی از حروف لاتینی و یونانی گرفته شده اند. با نشانه هایی برای نشان دادن آواهایی که الفبای لاتینی و یونانی، برای آن نداشتند. مثلاً برای نشان « ش » š را ساخته اند و برای واو مجهول Ō را درست کرده اند.
در قرن حاضر (میلادی) شایع ترین الفبای اختراعی، الفبایی بوده است که بارتلمه ایران شناس آلمانی و سپس هوفمان درست کرده اند. (25)
اگرچه دانشمندان در پایان قرن هجدهم و در آغاز قرن نوزدهم میلادی در تعبیر متن اوستا و مطالعه ی خط و زبان اوستایی، تاکنون به کامیابی های مهمی دست یافته اند اما نتوانسته اند مشکل فقدان متن اصلی را برطرف کنند و باید زبان واقعی اوستا احیاء شود. (26)
زند اوستا
ترجمه ها و تفاسیر پهلوی بر اساس اوستای مدون و مکتوب دوره ی ساسانی فراهم آمده است. از دوره ی اشکانیان به بعد، زبان اوستایی، زبان مُرده و مبهمی بود و تنها موبدان آن را درمی یافتند و می آموختند. ترجمه و تفسیر اوستا که در اصطلاح « زند » نامیده می شود به صورت ترجمه ی مصراع به مصراع یا جمله به جمله ی متن اوستا به زبان پارسیک انجام می گرفت. در دوران اسلامی کلمه ی اوستا (متن اصلی) و زند (تفسیر متن اصلی) در مواردی خلط گردید:« همی خواند او زند زردشت را *** به یزدان نهاده کیی پشت را »
(دقیقی، دیوان، ص 377)(27)
پازند نیز به زعم نویسندگان دوران اسلامی، تفسیری است که بر زند نوشته شده است. (28)
اما به نظر استاد دکتر تفضلی مبداء پازند نویسی، ضبط تلفظ دقیق کلماتی بود که به خط مُبهم پهلوی تحریر یافته و تا آن زمان ناشناخته باقی مانده بودند. ازینرو این دسته از کلمات مانند کیومرث ( پیش نمونه ی انسان ) را به ناچار به خط اوستایی که تلفظ دقیق کلمه را نشان می دهد ضبط می کردند. و نمونه های بسیاری از این کلمات را در بند هش و دینکرد می بینیم. امروزه تنها بخشی از زند (ترجمه و تفسیر) اوستا در دسترس ماست چنانکه زند متون یَسن هاویسپرد، وندیداد، خرده اوستا، هیربدستان، نیرنگستان و اَوگَمَدیچا هم اکنون باقی مانده است. (29)
متون تألیف شده بر اساس زند اوستا: ( ادبیات زردشتی و اندرزنامه های دینی )
در نخستین سده های دوره ی اسلامی، تدوین و ترجمه ی اوستا به زبان پهلوی منجر به تألیفات متعددی در حوزه ی مسائل دینی زردشتی شده است که به اختصار به معرفی آن می پردازیم:دینکرد
به معنی « تألیف دینی » بزرگترین و مفصل ترین متن دینی است که مطالب مهمی را در این موضوعات دربردارد و در حکم دانشنامه ی آیین زردشت است که در قرن سوم هجری (9.م) تدوین شده است. این اثر در اصل شامل 9 کتاب بوده است که در حال حاضر شامل شش بخش است.دینکرد به معنی واقعی کلمه « گردآوری » و « تدوین » مطالب دینی است که تنها نام دو تن از مؤلفان در کتاب آمده است. آذر فرنبغ فرخ زادان ( آذر فرنبغ پسر فرخزاد موبد موبدان ) و سپس آذرباد ایمیدان ( آذرباد پسر امید ) که تألیف آذر فرنبغ را از نو تحریر و تکمیل کرده است. بخش های مختلف دینکرد مضامین متعددی را در بردارد که شامل پزشکی، ستاره شناسی، ازدواج با نزدیکان، آفرینش، تکوین عالم، ثنویت، پایان جهان، بازگشت آفریدگان خوب به اصل یعنی اورمزد، خرد عزیزی، عقاید دینی، دوزخ و عذاب ها، امشاسپندان، نام شاهانی چون جمشید، ضحاک، فریدون، کاووس، کیخسرو، گشتاسب، بلاش اشکانی، نقد بدعت گزاران، امور مابعدالطبیعه، الهامات ایزدی، اندرزهای دینی، زندگی زردشت، دعاهای دینی زردشتی و تدوین دوباره ی اوستا پس از حمله ی اسکندر و ... می باشد. (30)
به گفته ی استاد ملک الشعرای بهار از جمع 446 هزار کلمه ی کلیدی کتاب های دینی، اخلاقی و ادبی پهلوی در مجموع 169 هزار کلمه ی پهلوی به کتاب دینکرد تعلق دارد. (31)
بندهش
این اثر زند آگاهی یعنی مبتنی بر ترجمه ها و تفاسیر اوستا نیز خوانده می شود. بندهش به معنی آفرینش بنیادین است و دو نسخه ی ایرانی و هندی آن شهرت دارد.بندهش بزرگ یا ایرانی آن مفصل است و خلاصه ی آن بندهش هندی خوانده می شود. این کتاب دومین مجموعه ی بزرگ ادبیات زرتشتی است و تحریرهای مختفی از ابتدای دوره ی اسلامی تا قرن ششم هجری (نیمه دوم ق 9.م) داشته است. اما مهم ترین بخش آن متعلق به قرن سوم هجری است. این کتاب سه موضوع اساسی را در بردارد: 1- آفرینش جهان 2- طبایع جانوران 3- تاریخ شاهان کیانی تا اسفندیار.
مهم ترین و مفصل ترین فصل آن در خصوص آفرینش جهان، انسان، جانوران، گیاهان، عناصر اربعه، دانش نجوم و تقویم، پیشگویی، اطلاعات جغرافیایی و عقاید زرتشتی همچون بازگشت اخروی، روان مردگان، چینودپل، رستاخیز و تاریخ دودمان شناسی کیانیان و شاهان ساسانی و موبدان تحریر یافته است. این کتاب عنوان یکی از تحریرهای زند اوستا در بردارنده ی ترجمه های مستقیم از اوستا نیز است. (32)
مؤلفان تاریخ سیستان در بیان دو گزارش از عجایب سیستان از کتاب بندهش استفاده کرده اند. (33) اُرانسکی از جمله ارزش های بندهش به تکرار شدن افسانه های باستانی در این متن اشاره داشته که در بخش های موجود اوستا وجود ندارد. (34)
ارداویراف نامه
از کتاب های مهم مذهبی مزدیسنان درباره ی سفر قدیسی به نام ارداویراف ( ارداویراز- ویراف) به جهان دیگر است. شامل صد و یک فرگرد ( فصل ) تألیف آن ظاهراً در اواسط قرن نهم میلادی صورت گرفته است و قدیم ترین نسخه ی خطی آن مربوط به قرن چهارم هجری است. مهم ترین بهره ی تاریخی ارداویراف نامه مبتنی بر داستان حمله ی اسکندر از جانب اهریمن به ایران و براندازی آیین مزدیسنا و قتل و بیدادگری در ایران است که در پی آن موبدان در آتشکده ی آذر فرنبغ فارس گرد می آیند و تصمیم می گیرند تا کسی برود و از آن جهان خبری بیاورد تا شک ها از میان برود. یکی از پاکان به نام ارداویراف، منگ گشتاسبی ( بیهشانه ) خورده، از خود بی خود می شود و به جهان دیگر رفته و به مدت هفت شبانه روز در بهشت و دوزخ و برزخ ( همیستگان ) سیر می کند و پس از به هوش آمدن، از جهان دیگر و آئین درست و عذاب های آدمیان در آخرت و ... آگاهی می آورد.کتاب ارداویراف نامه را زراتشت بهرام پژدو شاعر قرن ششم و هفتم هجری به شعر فارسی ترجمه کرده است. ساختار سفر روحانی انسان به ماوراء طبیعت مورد استقبال نویسندگان زیادی قرار گرفته است. (35)
مینوی خرد
از کتب دینی است که در حوزه ی مطالب اخلاقی، اساطیری، معرفت به امور دینی از اهمیت بسیاری برخوردار است. دارای 63 فصل اعم از یک دیباچه و 62 پرسش و پاسخ است. سئوال کننده، شخصیتی است خیالی و نمادین به نام « دانا » و پاسخ دهنده « خرد » است که به گونه ی شخصیت یافته به سئوالات دانا پاسخ می گوید. فصل 27 کتاب بزرگترین اعمال پادشاهان ایران تا گشتاسب را به تصویر می کشد. پرسش نخست آن مفصل ترین بخش کتاب است که اندرزهای کوتاهی را در بردارد.بخش های دیگر نیز شامل اندرزهای تجربی و عملی همچون آداب خوردن، اشاره به آیین های نیایش، نثار، تدفین، ازدواج، سرنوشت انسان پس از مرگ و رستاخیز، مسائل آفرینش، نقش ستارگان در تقدیر آدمی، ستیز دائمی ترکان و رومیان با ایرانیان و ... است. تجسم مینوی خرد بر دانا در پی سفرهای مختلف او که در جستجوی حقیقت رهسپار گشت مسلم شد. به نظر استاد تفضلی دیباچه ی مینوی خرد با توصیف خرد در باب « برزویه ی طبیب » کلیله و دمنه شباهت دارد. (36)
روایت پهلوی
این کتاب باید حدود قرن سوم و چهارم هجری (ق نهم و اول دهم میلادی) تألیف یافته باشد و دربردارنده ی مطالبی چون آفرینش جهان، تقویم، رستاخیز و پایان جهان، بهشت و دوزخ، شرایع و آیین های عبادی زرتشتی همچون نذر، قربانی، درون، گاهنبار و ... آئین ازدواج با نزدیکان، احکام حقوقی و بازرگانی، گناه و آزار کشتن حیوانات، راستی و رادی، فرهنگ عامه، برخی از داستان های حماسی و اساطیری می باشد. (37)دادستان دینیک
به معنی « مجموعه ی آراء دینی » تألیف این کتاب در حدود قرن سوم (ق.9.م) صورت گرفته است. این اثر شامل پاسخ های منوچهر پسر گشن جم برادر بزرگ زاد سپرم که موبد موبدان کرمان بود می باشد و از 92 سئوال که آنها را مهر خورشید پسر آذرماه و بهدینان دیگر از او کرده اند تشکیل شده است. در مقدمه ی این کتاب با عنوان « پرسش نامه » یاد شده اما بعدها عنوان دادستان دینی بدان اطلاق شده است. این متن شامل موضوعات متنوع و گوناگونی است مانند آفرینش موجودات و ماوراء الطبیعه، بهشت و دوزخ و رستاخیز، آیین های دینی، مسائل حقوقی و اندرزها. در بسیاری از پرسش های این کتاب مسائلی مطرح می شود که زردشتیان در جامعه ی مسلمانان قرن های نخستین اسلامی با آن روبه رو بوده اند و این کتاب از این جهت اهمیت خاصی دارد.دادستان دینیک توسط E.w.west به انگلیسی ترجمه شده است اما در ایران به طور کامل از پهلوی به فارسی ترجمه نشده است. (38)
گزیده های زاد اسپرم ( ویزیدگی های زاد سپرم )
زادسپرم ( به معنی آزادگل ) پسر « گُشن جم » هیربد سیرجان برادر منوچهر، مؤلف دادستان دینیک، این کتاب را در قرن سوم هجری (9.م) نوشته است. بنا به نظر اِنسکاریا، (39) او از هیر بدان بدعت گذار و نوآوری است که اندیشه هایش با زردشتیان هم زمانش سازگاری نداشته است. از این رو گروهی از زرتشتیان در خصوص بدعت هایی که زادسپرم مرتکب شده به برادرش منوچهر که موبدی سنت گرا بوده، گله می کردند تا او را از نوآوری و تغییر در سنت های دینی بر حذر دارد و در این خصوص نامه هایی تحت عنوان « نامه های منوچهر » ( به زادسپرم ) باقی مانده است. گزیده های زادسپرم از سه قسمت تشکیل شده که مطالب مهم تاریخی آن دربردارنده ی دو داستان « کای اوس (کاوس kaiŭs) و سریتو (srito) پهلوان » است. و به طور کلی مطالب این کتاب متشکل از موضوعاتی چون آفرینش آغازین انسان، حیوان و جهان، ستیز ایزدان با اهریمن، طبقه بندی گیاهان و جانوران، شرح زندگی زرتشت، تجسم اعمال نیک با دین به شکل های گوناگون، فرشگرد کرداری و بازسازی جهان در پایان و ... است. (40)گجستک ابالیش
این اثر حاصل مباحثاتی است که میان موبد زردشتی آذر فرنبغ پسر فرخزاد و زردشتی زندیقی به نام عبدالله از اهالی استخر که مطابق سنت او را اَباله یا اَبالیش می خوانند (41) و نیز آذر فرنبغ فرخزادان پیشوای زردشتیان قرن سوم هجری که از تدوین کنندگان دینکرد است انجام گرفته و این مناظرات در خصوص دین زرتشتی در بغداد و در حضور خلیفه مأمون عباسی (218-198 ق) صورت گرفته است. گفتنی است انجام این گونه مباحثات در تاریخ خلفا، نشانه اهمیت دادن آنان به مناظره و آزادی نسبی زرتشتیان و موبدان در دوره ی اسلامی بوده است. (42)در این اثر، ابالیش، هفت سئوال در خصوص عقاید اصول عقاید زرتشتی با آذر فرنبغ مطرح می کند و او به هر کدام پاسخ می دهد. این پاسخ هامورد پسند خلیفه واقع شده، ابالیش به زعم مؤلف زرتشتی از دربار رانده می شود. (43)
صادق هدایت، متن انگلیسی گجستک ابالیش را که از پهلوی برگردانده شده بود به زبان فارسی ترجمه کرد. (44)
شکند گمانیک ویچار
تألیف « مردان فرخ پسر اورمزد داد » است عنوان کتاب به معنی « گزارش گمان شکن » یا از میان برنده ی شک و تردید می باشد. او در اواخر قرن سوم هجری می زیسته و دلیل تألیف اثر خود را رفع شبهه ی نوآموزان می داند که در برابر معارضان به کار آید و اذعان می دارد که با استدلال و منطق به این دین گرویده و به گونه ی موروثی آن را پذیرفته است. او در نگارش در تألیف خود تحت تأثیر آذر فرنبغ فرخزادان، نویسنده ی دینکرد بوده است. متن پهلوی این کتاب از میان رفته است اما تحریر پازند و ترجمه ی سانسکریت آن در دست است. تفاوت این کتاب با اغلب آثار پهلوی در این جا است که در اثبات عقاید زرتشتی و مبارزه با ادیان دیگر از استدلال منطقی استفاده شده و در آن کمتر به اسطوره، افسانه یا نص کتاب اوستا و زند بدون ذکر دلیل منطقی استناد شده است. این اثر به دلیل سادگی و روان بودن احتمالاً برای طبقه عام تری نوشته شده است. (45)شایست نشایست
عنوان این کتاب نامی است که علمای زردشتی بدان داده اند. نویسنده ی ناشناخته ی اثر از تفسیرهای نسک اوستا به پهلوی ( =زند ) و خصوصاً از نسک های مربوط به قوانین ( = داد ) استفاده کرده است. احتمالاً تألیف این کتاب مربوط به اواخر دوره ی ساسانی است که همانند سایر کتب پهلوی بعد از دوره ی اسلامی، مطالبی بدان افزوده اند. خصوصاً که اشاره به اوستای کهن و آوردن نام و نظرات صاحبان فتوای دینی در روزگار کهن، دلالت بر قدمت آن دارد.کتاب دارای ده فصل و شامل مطالب متنوعی است که به مباحث فقهی، آداب و قوانین دینی همچون تدفین، بستن کُستی ( کمر بند زردشتیان )، پرهیز از آزار و کشتن حیوانات، تطهیر و نیز آداب غذا خوردن و عقاید عامیانه و ... می پردازد. (46)
بعید نیست که همان جدال های دینی که در جزئیات عقاید مسیحیان آن زمان وجود داشته در ایران نیز رواج داشته است که موجب تشکیل فقه زرتشتی شده باشد. روانی و سلاست نسبی نثر آن، همراه با اشارات پیاپی به اوستای کهن و مضامین بخش های گمشده ی آن و ذکر نام و نظرات صاحبان دینی در روزگار کهن دلالت بر قدمت کتاب دارد اما به لحاظ زمانی باید آن را متعلق به اواخر دوره ی ساسانی یعنی پس از 632 م دانست. (47)
شایست نشایست همچون اوستا و دینکرد، گواه عظمت ایران در اشتمال بر منابع « تاریخ حقوق باستان » می باشد که در ایرآنکهن رواج داشته است. (48)
این اثر جنبه ی روایی دارد، حتی علمای زرتشتی آن را مانند دیگر آثار پهلوی « روایت » نامیده اند. ازینرو می توان این گونه آثار روایی پهلوی را واسطه ی میان روایات حماسی فارسی پس از اسلام با متن اوستا و از مآخذ اصلی داستان های ملی و پهلوانی دانست. (49)
زرتشت بهرام پژدو (ق 6 و 7 هجری) شاعر زرتشتی ایران نیز در ارداویراف نامه ی منظوم خویش به لفظ « شایست ناشایست » اشاره داشته است.
« همه شایست و ناشایست هر کار به زرتشت نکو آموخت دادار » (50)
(بهرام پژدو)
ماتیکان یوشت فریان
بنا به گزارش یشت ها « یوشت » از خاندان فریان برای آناهیتا، ایزدبانوی آب ها، قربانی های متعددی به جا می آورد و بر اَخت کوردل پیروز می شود و به نود و نه سئوال دشوار او پاسخ داده او را می کشد. (51)متن اصلی یوشت فریان حکایت از آن دارد که جادوگری به نام اَخت با هفتاد هزار از سپاه دیوان وارد شهری شده و قصد نابودی مردم را دارد و موضوع را بدان موکول می کند که اگر کسی بتواند به پرسش های او پاسخ دهد ضامن بقای مردم و شهرشان خواهد بود و پاسخ گوی او نباید بیش از پانزده سال داشته باشد. مردی به نام « ماراسبند » شخصی به نام « یوشت فریان » پانزده ساله را در مقابل او قرار می دهد و یوشت با کمک و مشاوره ی امشاسپندان و فرشتگان زردشتی به تمام سی و سه سئوال او پاسخ می گوید. یوشت باید در پایان از دیو سؤال کند که اگر او نتوانست پاسخ دهد متقابلاً او دیو را از پای درآورد. با پیروزی یوشت در ارائه پاسخ ها به دیو و عجز دیو از جواب دادن به یوشت مسئله فیصله یافته و اخت جادو توسط یوشت فریان کشته می شود و مردم شهر نجات می یابند. (52)
بر مبنای این چیستان دینی، داستانِ مناظره ی « دیو گاو پای و دانای دینی » در باب چهارم مرزبان نامه به تحریر کشیده شده است که استاد محمد معین به مقایسه ی هر دو داستان پرداخته است. (53)
موضوعات مندرج در این چیستان شامل مباحث اخلاقی، اعتقادی، باورهای عامیانه، باورهای حکمی و فلسفی، مسائل مربوط به حیوانات، عناصر آفرینش، ثواب و عقاب و ... می باشد. (54)
ماتیکان هَزار دادِستان
به معنی مجموعه ی هزار فتوی که جمع آوری آن توسط فرخ مردِوَهرامان ( فرخ مرد پسرِ بهرام ) است. احتمالاً اصل کتاب در دوران پادشاهی خسرو پرویز تألیف شده باشد و مانند بسیاری دیگر از کتاب های پهلوی در قرن سوم هجری مطالبی را بدان افزوده یا کاسته باشند. این کتاب بیشتر نمایانگر وضع دوره ی ساسانی است تا عهد اسلامی. داد، به معنی قانون است و در این کتاب به قوانین مطرح شده ی حقوقی، مدنی و قضایی بر مبنای اصول دین زرتشت پرداخته شده است که شامل ازدواج، طلاق، ارث، مالکیت، موقوفات، قیمومت، برده، وام، رهن، اجاره، وکالت، ضمانت و اندکی از موارد مربوط به حقوق جزایی می باشد. از این کتاب تنها یک نسخه ی خطی ناقص و آسیب دیده در دست است. (55)ادبیات غیردینی زرتشتی
اندرز اوشنردانا
اوشنر، دانای کیانی است که در اوستا فروهرش ستوده شده و صفتِ بسیار دانا یافته است. اوشنر دانا، وزیر کاووس کیانی بوده که با آموزش های بخردانه ی خود ایرانیان را پرورش داده و دانایی او سبب شده است که کاووس بر هفت کشور بر زمین پادشاهی کند. تا آنکه دیوان قدرت یافته اوشنر را می کُشند.استاد کریستن سن، اوشنر را موجودی داستانی می داند که وجود او سرمشقی برای رجال خردمند سیاست در روایات کهن همانند بزرگمهر که بعدها به وجود می آید، می باشد. (56)
این اندرزمانه به 56 بند تقسیم شده و در نتیجه ی خواهش شاگردی که از اوشنر می خواهد به او سخنانی تعلیم آمیز بگوید تدوین یافته و اوشنر در آن به توصیف فضائل و رذائل می پردازد. بیشتر اندرزها از نوع اندرزهای اخلاقی عمومی است ولی بند 55 آن کاملاً جنبه ی دینی دارد. (57) اغلب بندهای این اندرزنامه به طریقه ی سلوک شخصی با دیگران و با خویشتن اشاره داشته و در مواردی که او شاگرد خود را به صبوری و قناعت دعوت می کند اثرش رنگ عرفانی به خود می گیرد. (58)
کارنامه ی اردشیر بابکان
اردشیر پسر بابک، بنیانگزار سلسله ساسانی است. بابک جد مادری اوست و در زمان اردوان چهارم (حدود 220م.) که آخرین شاه اشکانی است، والی فارس بوده است. بابک شبانی به نام ساسان را به خدمت خود درآورده که در سه شب متوالی خوابی می بیند که بر مبنای آن یک شب خورشید از سر ساسان می تابد و همه ی جهان را فرا می گیرد شب دوم در خواب می بیند که ساسان بر پیل سپید آراسته ای نشسته است و همه به او احترام می گذارند. شب سوم نیز می بیند که سه آتشکده ی فرنبغ، گشسنب و بُرزین مهر در خانه ی ساسان می درخشند و همه ی جهان را پرتو می دهند. مطابق نظر خوابگزاران، تعبیر خواب بابک، به پادشاهی ساسان یا فرزندش منجر خواهد شد. ازینرو بابک دختری به او می دهد و او را گرامی داشته، فرزندی به نام اردشیر از این دو متولد می شود و در فنون و مهارت های درباری نامبردار می گردد. آوازه ی شهرت او به اردوان می رسد و اردشیر تحت نظر اردوان در نخجیر و چوگان و مهارت های دریایی سرآمد دیگران و محسود فرزند اردوان و سپس خود اردوان می شود و به آخور دربار تبعید می گردد. اردوان به او دل می بندد و با او رفت و پنهان دارد. تا آنکه کنیزک در دربار با اردوان از ستاره شناسان می شنود که اگر امروز تا سه روز دیگر بنده ای از خداوند خود بگرزید به شوکت پادشاهی دست می یابد. کنیزک خبر را به اردشیر رسانده با گنجی که از اردوان نزد او نگهداری می شود با اردشیر می گریزند. پس از طی جریاناتی فره ی ایزدی به اردشیر واصل شده پادشاهی برای او رقم می خورد با پیروزی او اردوان کشته می شود و سلسله ی اشکانیان به پایان می رسد. در ادامه ی داستان شرح نبردهای اردشیر با شاهان محلی دیگر مانند شاه کُردان مادی، کرم هفتواد که سپاهیانش به راهزنی دریایی در نواحی جنوبی می پرداختند و داستان مهرک از فرمانروایان پارس آمده است. داستان تولد شاپور و سپس هرمزد فرزند شاپور و موارد مربوط به زندگی آنان نیز در این اثر درج شده است. (59)ابن ندیم (م. 378) در الفهرست به خدمات اردشیر بابکان و شاپور در جمع آوری آثار و کتاب ها در اطراف عالم اشاره می کند: « تا آنکه اردشیر بن بابک از خاندان ساسان به پادشاهی می رسید... مردمانی را به هندوچین و روم فرستاد تا از تمام کتاب هایی که نزد شاه بود نسخه برداری کنند... و پسرش شاپور نیز پس از وی همین رویه را دنبال کرد. (60)
البته بحث از کتاب « سیرت اردشیر » از ابن ندیم و دیگران مربوط به خطبه ای است از اردشیر بابکان، مؤسس سلسله ی ساسانی و نباید با کارنامه اشتباه شود. (61)
ابن طقطقی (م. 701) از قول بزرگمهر حکیم در خصوص اردشیر می گوید: « شب را به تحصیل حکمت زنده نگه می داشت روز را به راندن سیاست فارغ می نشست » (62)
در بیان ارزش خدمات اردشیر به ایران زمین، استاد عباس اقبال آشتیانی، اردشیر را ایرانی اصیل می داند که خرمن هستی خارجیان را پس از حمله ی اسکندر می سوزاند و آثار ملوک الطوایفی را از ایران زدوده و آن را از چنگال پارت ها نجات می بخشد و ایران پس از 550 سال به مرکزیت و وحدت سیاسی و یکپارچگی خود بازمی گردد. زیرا اشکانیان نیز مردمی پارت و دوست دار یونان بوده اند. هم چنین او بر مبنای متن کارنامه ی اردشیر بابکان بزرگترین خدمت اردشیر را به قوم ایرانی در رسمی کردن دین زرتشتی و سعی در رواج آن و حفظ متن اوستا می داند و از قول دارمستتر می گوید: « اردشیر موبدی بوده که تاج سلطنت بر سر گذاشته است ». (63)
استاد مشکور احتمال می دهد که کارنامه ی فعلی، خلاصه و کوتاه شده ی کارنامه ی مفصل دیگری است که از بین رفته است و تا زمان فردوسی همه ی کارنامه ی اصلی یا ترجمه ی عربی یا پازند آن احتمالاً وجودداشته و این موضوع از مقایسه ی مطالب تاریخی شاهنامه و کتب پهلوی دیگر مانند دینکرد، یادگار زریران، مادیکان چترنگ، بندهش، زند و هومن یسن به خوبی آشکار می شود. زیرا اصل آنها نیز معدوم شده است. محققان برآنند که اشاره به بازی شطرنج و نرد و خاقان ترک نشان می دهد که گردآوری کارنامه یا خلاصه ی آن در قرن ششم میلادی در زمان خسرو اول ( انوشیروان ) انجام شده باشد ولی ستایش پهلوانی و هنرنمایی و زیبایی جسمانی که در آن آمده مأخوذ از منابع بسیار قدیمی از آداب و عادات مربوط به زمان اشکانی یا اوایل دوره ی ساسانی است.
پند و اندرز منسوب به اردشیر در قسمت الحاقی شاهنامه باید از اختراعات دوره ی اخیر ساسانی باشد که عادت داشته اند نیازهای خود را به صورت کلمات اخلاقی به اشخاصی معروف نسبت دهند تا به این وسیله سرمشقی به معاصرین خود داده باشند. افسانه ی تولد اردشیر با افسانه ی تولد کوروش به لحاظ آمیختن این دو شخصیت با افسانه؛ به یکدیگر شباهت دارد. (64)
اهمیت کارنامه ی اردشیر بیشتر در آن است که مأخذ فصل بزرگی از شاهنامه ی ابومنصوری یعنی مأخذ مهم شاهنامه فردوسی بوده است. چنانکه آغاز رؤیای بابک تازادان اورمزد ( هرمزد ) از دختر مهرک نوشزاد و شناختِ او توسط اردشیر ظاهراً از همین کارنامه ی اردشیر بابکان گرفته و اخذ شده است. (65)
جنبه ی افسانه ای شخصیت اردشیر پاپکان گذشته از شخصیت تاریخی او، روایت ادبی و شاعرانه ی کارنامه را دل چسب تر و شیرین تر کرده است. بر ابن مبنا صادق هدایت بر آن است که این اثر علاوه بر شرح تاریخ با وام داری از باورهای عامیانه و آیین های دینی زرتشتی و احکام مذهبی؛ اهمیت دادن به نژاد پادشاهی و تعمد آن در اغراق های مربوط به فره ی ایزدی، کشتن کرم هفتواد که صفات اژدها را دارد و موارد دیگر، خصوصاً در بیان فردوسی، به نوعی رُمان دل انگیز تاریخی مبدل شده است. (66)
یادگار زریران
یادگار زریران قدیمی ترین مرثیه ای ( تعزیه نامه ) است که به زبان های ایرانی باقی مانده و داستان جنگ ایران و هیونان ( خیونان ) را در بردارد. این متن کوچک در اصل به زبان پارتی و ظاهراً نثر توأم با شعر بوده است. خط و زبانش پارسیک ( پهلوی ساسانی ) است و ناچار بایستی در زمان ساسانیان گردآوری و تحریر شده باشد. اما ویژگی هایی از زبان پهلوانیک ( پهلوی اشکانی، پارتی ) در آن به چشم می خورد و تجلی آیین های زناشویی با خویشاوندان نزدیک، آیین انتقام خون پدر به وسیله ی پسر، آیین باز پس گرفتن اسب، جامه و ابزار جنگ به عنوان غنیمت جنگی در آن به منزله ی آیین های کهن ایرانی به چشم می خورد و این نشان می دهد که متن مربوط به زمان اشکانی ( پارتی ) است و مؤلفان دوره ی ساسانی با توجه به نقل سینه به سینه، آن را گردآوری کرده اند. (67)پس از یشت ها و سایر قطعات داستانی اوستا، یادگار زریران نخستین متنی است که برای گردآوری قسمتی از روایات ایرانی نگاشته شده است. با صورت فعلی، این کتاب متعلق به اوایل قرن ششم میلادی یا کمی بعد از آن است. خاورشناس فرانسوی، بنونیست « Banvenist » ثابت می کند که نسخ موجود یادگار زریران صورت مغشوش و دست خورده یی از یک منظومه ی متعلق به پیش از قرن سوم میلادی ( عهد اشکانی ) است و از منظومه ی کهن تر دیگری تقلید شده است. مقایسه ی میان یادگار زریر و شاهنامه ی فردوسی در داستان جنگ ارجاسپ و گشتاسپ تا بدانجا بوده است که در بعضی از نسخ آن را « شاهنامه ی گشتاسپ » نامیده اند. (68)
دقیقی (م. 367) در نیمه ی نخست قرن چهارم این داستان را به زبان فارسی نو دری به نظم کشید و فردوسی آن را در شاهنامه ی خود گنجانده است. گفته ی دقیقی با متن یادگار زریران کاملاً یکسان نیست اما به آن بسیار نزدیک است و به غیر از خداینامه های موجود در آن زمان از متن پهلوی یادگار زریران نیز سود جسته است. (69)
مسعودی (م. 346) در مروج الذهب و ابن مسکویه (م. 421) در تجارب الامم به شرح مختصری از یادگار زریر پرداخته اند. (70)
محتوای داستانِ ایاتکار زریران از این قرار است که وقتی گشتاسب به همراه خاندان خود، دین بهی ( زردشتی ) را می پذیرد، ارجاسب، نامه ای را همراه دو تن به درگاه گشتاسب می فرستد و از او می خواهد از دین خود برگردد که در این صورت سروری یا گنج را به جای آن بیابد یا آماده ی جنگ شود. گشتاسب عصبانی شده و زریر که برادر اوست اجازه می خواهد که با ارجاسب وارد جنگ شود. گشتاسب با وزیر دانای خود رایزنی می کند و او پس از سرودن مرثیه ای کوتاه و زنهار خواهی به پادشاه می گوید که زریر و بیست و سه تن از همراهانش کشته می شوند. گشتاسب شیون می کند و سرانجام اسفندیار وارد داستان شده می گوید که تمام خیونان را می کشد. گشتاسب از جاماسب پیشگو می پرسد اگر دژی برای دفاع بسازند باز هم جنگشان، کشته خواهد داد و او می گوید آری اما دفاع از وطن و دین بهی را دوباره یادآور می شود. از اینرو وزیر آماده ی جنگ می شود و با روشن کردن آتش ( به رسم اشکانی ها ) به مردم آگاهی و اعلان جنگ داده می شود زریر در جنگ ناجوانمردانه با خنجری که از پشت می خورد کشته می شود و پسر ده ساله ی او برای انتقام خون پدر به جنگ می رود و بر تن بی جان پدر سوگ سر می دهد که در این سوگنامه تمام احساسات ایرانی موج می زند و این اولین تعزیه نامه ی بازمانده ی مکتوب ایرانی است. سپس با کمک اسفندیار به جنگ ارجاسب رفته تمام خیونان را می کشد و یک دست و یک پا و یک گوش ارجاسب را می برد. (71)
درخت آسوریک
منظومه ای است که به زبان پارتی ( پهلوی اشکانی ) که اکنون به خط پهلوی موجود است و به سیاق مناظره و مفاخره ی دو نماینده ی نباتات و جانوران، درخت خرما و بُز صورت گرفته است. این متن با توصیف کوتاهی از یک درخت بی نام به صورت چیستان، به نحوی شاعرانه آغاز می شود و از توصیفات و قرائن پیداست که این درخت، نخل است که به برشمردن فوائد خود از قبیل میوه، برگ و چوب و الیافش که برای مهار بُز به کار گرفته می شود می پردازد. بز نیز در مقابل فوائدش اعم از شیر، گوشت، پوست، روده و اندام های خود که برای دیگران مفید است را برمی شمارد و در پایان، داستان با پیروزی بز به پایان می رسد. (72)درخت خرما (درخت آسوری) در تحلیل های محققان، نماد اعتقادات دینی آسوریان در برابر زردشتیان قلمداد شده است. (73)
اما دکتر روح الامینی این مناظره را نمایانگر ستیزه جویی و رقابت و تلاش های بین دو شیوه ی زندگی کشاورزی ( درخت خرما ) و دامداری ( بُز ) می داند و برای خاطرنشان ساختن نمونه ی اعلای این ستیز نمادین، پیروزی قابیل بر هابیل را به روایت تورات ( عهد عتیق ) یادآور می شود. (74)
تحلیل های مختلفی در باب ریشه و معنی برخی از کلمات و ضرب المثل های به کار رفته در متن درخت آسوریک به دست داده شده است. استاد ملک الشعرا بهار در کتاب سبک شناسی به تحلیل این موارد پرداخته اند و استاد تفضلی مجموعه ی نظرات محققان را در این باره در مقاله ی خود آورده اند و این آراء، حکایت از آن دارد که زبان اصلی این متن پارتی بوده اما هنگام انتقال شفاهی به دست کسانی که زبانشان فارسی میانه بوده است متن پارتی با کلمات این زبان درآمیخته یا از ساختمان این زبان تأثیر پذیرفته است. (75)
به گفته ی استاد ذبیح الله صفا هنگام تسلط مسلمانان بر ایران چون لهجه ی رسمی ادبی و سیاسی و دینی ایرانیان به پارسی میانه یا پهلوی ساسانی بوده است، تا چندین قرن، این زبان و خط در ایران رایج بوده ولی عناصری از مسائل زبانی، صور خیال و ... رایج در بعد از اسلام نثر این متون را از یک دستی خارج کرده است. (76)
چنانکه کاربرد تشبیهات و استفاده از ضرب المثل هایی چون « پیش شتر مست چنگ زدن »، « پیش خوک و گراز مروارید افشاندن »، « چون میخ جولاهان در یکجا کوفته بودن »، نشان دهنده ی دورانی است که ادبیات و زبان، مراحل سادگی را پشت سر گذاشته و از غنای لغوی، تحلیلی و استعاری برخوردار می باشد.
شعر بودن این متن و نیز یادگار زریران اگرچه ثابت نشده است اما تطبیق این متون با قواعد مسلم شعری دشوار است. (77)
آثار مانوی
ابن ندیم شماری از رسالت و آثار مانوی را در الفهرست آورده و آن را مشتمل بر هفت کتاب به زبان سوری ( آرامی شرقی ) می داند. (78) آثار مانوی به سه زبان فارسی میانه، پارتی و سغدی به خط سطرنجبیلی یونانی ( خط مخصوص مانویان ) به دقت استنساخ شده به نحوی که به ندرت به اشتباهات نسخه بردار برمی خوریم. آثار آنان با خطی خوش و گاه مزین به نقاشی، نگارگری و تذهیب همراه بوده است و متون به دست آمده در تورفان متعلق به دوران میان قرن سوم و نهم میلادی است که در حدود 832-762م استنساخ شده است و بیشتر آثار مکشوفه در تورفان در برلین محفوظ است و هنوز بسیاری از اسناد آن منتشر نشده است. خط مانوی ابهام کمتری از خط پهلوی دارد اما این خط در پی بردن به تلفظ کلمات پهلوی زردشتی سهم به سزایی داشته است. (79)از آثار معروف مانی عبارتند از « انجیل » ( انگلیون ) به معنی بشارت و « شاپورگان » ( شابرقان ) که برای تبلیغ و دعوت شاپور اول ساسانی به دین جد خود تألیف کرده بود. از آثار دیگر او « مجموعه ی نامه های مانی » معروف به دیوان ( در فارسی میانه ) است که دربردارنده ی دعاهای دین مانی است. (80) آثار دیگری تحت عنوان گنجینه ی زندگان، فرقماطیا، رازها، غولان، زبور، کفالایا نیز به مانی منسوب بوده و در برخی از منابع از آن نام برده اند. (81)
از دیگر آثار مشهور متون پهلوی به این موارد باید اشاره کرد که پاره ای از آن امروزه در دست نیست و فقط نامی از آنها در آثار مربوط به دوره ی نخستین اسلامی باقی مانده است: زندوهمن یسن، جاماسپ نامه، اندرزآذرباد مَهر اسپندان، اندرز پوریوتکیشان، جاویدان خرد، تاج نامه، شهرستان های ایران، خدای نامه، روایت آذر فرنبغ فرخزادان، خسرو وَریدک، هزار افسان، سندبادنامه، بلوهروبوذاسف، کلیله و دمنه، طوطی نامه، اسکندرنامه و ... (82)
پي نوشت ها :
1- ارانسکی، همان، ص 137؛ قبایل پارسی نقاط جنوب غربی تا حدی تحت تأثیر زبان عیلامی که سرزمینشان توسط قبایل پارسی اشغال شده بود سخن می گفتند و این موجب تشدید اختلافات لهجه ای می شد.
2- ارانسکی، زبان های ایرانی، ص 46 و 32
3- خانلری، همان، ص 160 و 157
4- ارانسکی، زبان های ایرانی، ص 46؛ استاد محمدتقی بهار نظر به همانندی پاره ای از نام ها در زبان مادی و زبان فارسی باستان، زبان مادی را نزدیک و همانند زبان فارسی باستان شمرده است و به نقل از بعضی منابع، زبان کردی را از باقی مانده های زبان مادی معرفی کرده اند. (رک بهار، محمدتقی، سبک شناسی، ج1، ص 5)
5- خانلری، ص 162 و 161؛ ارانسکی، همان، ص 46؛ هوخشتره پادشاه مادها به اتفاق بابلیان، دولت بسیار مقتدر شرق باستانی- یعنی آشور را تار و مار کرد و پایتخت آن، نینوا را ویران ساخت و نفوذ پادشاهی ایران را از بخش غربی فلات ایران تا نواحی آسیای صغیر (کاپادوکیه) به سمت غرب بسط داد. (همو، مقدمه ی فقه اللغة ایرانی، ص 59 و 58)
6- ارانسکی، مقدمه فقه اللغة ایرانی، ص 52؛ در نوشته های یونانی و لاتینی و هندی و نیز کتیبه ها و سکه ها بعضی از کلمات سکایی باقی مانده است (صادقی، تکوین زبان فارسی، ص 4)
7- ارانسکی، همان، ص 62
8- همان، ص 49
9- زبان آرامی که از خانواده ی زبان های سامی است که همچون زبان و فرهنگ سومری، در سرزمین ایران نفوذ داشته است. کاربرد آرامی در امپراطوری هخامنشیان به این سبب بوده است که دبیران دیوانی آنان بیشتر از مردم بین النهرین بوده اند و زبان و خط آرامی را که از مدت ها قبل در نوشته های اداری و غیر اداری آنان به کار می رفت، حفظ کرده بودند. فارسی باستان ظاهراً قبل از نگارش کتیبه های هخامنشی فاقد خط بوده و نوشته نمی شده است. این زبان تا قرن سوم ق.م و شاید تا مدت ها بعد از آن متداول بوده است اما پس از سقوط هخامنشیان از آن اطلاعی نداریم. (صادقی، همان، ص 5)
10- خانلری همان، ص 162؛ قبایل پارسی در بخش جنوب غربی فلات ایران و کرانه ی خلیج فارس مستقر شدند و در سال 553 ق. م. علیه فرمانروایی ماد، عَلَم عصیان برافراشتند و آن را تار و مار کردند و بدین ترتیب سلسله ی هخامنشیان تأسیس شد (550 ق.م م) و کوروش بنیانگزار این سلسله (558-529 ق.م) بود. (ارانسکی، مقدمه، فقه اللغة ایرانی، ص 60 و 59)
11- ارانسکی، مقدمه فقه اللغة ایرانی، ص 18؛ صادقی، علی اشرف، تاریخ تکوین زبان فارسی، ص 5 و 4.
12- همو، زبان های ایرانی، ص 51.
13- تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ص 35
14- ارانسکی، مقدمه فقه اللغة ایرانی، ص 83 و 72-66؛ کریستن سن به روایت پارسیان می گوید: « اردشیر اول پس از جلوس هیربدان هیربدان تنسر فرمان می دهد که متون پراکنده ی اوستای عهد اشکانی را جمع و تألیف کند تا آن را کتاب رسمی و قانونی قرار دهند و شاپور چون به شاهی می نشیند کتب علمی مربوط به طب و نجوم و حکمت را از هندی و یونانی و ... به کتاب دینی الحاق کرد. [کریستنسن، الحاق کتب مزبور را نتیجه ی قریحه ی دانشمندان ایرانی می داند که تحت تأثیر نفوذ فرهنگ یونانی نگاشته بودند و نفوذ هند را در ازمنه ی متأخر دخیل دانسته است.] سپس به فرمان شاپور رو نوشتی از اوستای تنسر در معبد آذرگشسب در نامه ی شیزآذربایجان ترتیب می یابد و شاپور دوم با تشکیل مجمعی، متن صحیح و قطعی اوستا را به تصویب می رساند و به بیست و یک نَسک یا کتاب تقسیم می کند. (کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ص 207 و 206)
15-ارانسکی، همان، ص 85 و 84
16-رک یسنا؛ ارانسکی، همان ص 74؛ تفضلی، احمد، ص 36 و 35؛ اوشیدری، جهانگیر، دانشنامه ی مزدیسنا، ص 511
17-رک ویسپرد؛ ارانسکی، همان، ص 74 و 75
18-رک وندیداد؛ ارانسکی، همان، ص 76 و 75؛ اوشیدری، همان، ص 471
19-رک یشت ها، گزارش پورداود؛ اوشیدری، همان، ص 513 و 512؛ تفضلی، همان، ص 46-44
20-رک خرده اوستا؛ تفضلی، همان، ص 44 و 42
21-ارانسکی، همان، ص 86
22-خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، ج1، ص 179
23-کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ص 668
24-باقری، مهری، تاریخ زبان فارسی، ص 58 و 57؛ الفبای آرامی یکی از انواع خطوط فنیقی است که در قرن های نهم و هشتم قبل از میلاد در سراسر آسیای مقدم رواج فراوان داشت. زیرا کاتبان و کارگزاران امپراتور ساسانی از مردم بین النهرین انتخاب می شدند و زبان خط آنان آرامی بود.
الفبای آرامی نیز مانند دیگر خطوط سامی شرقی فقط واجد حرف مصمت بود و برخی از مصوت های محدود آن- و آن هم نه همیشه- نوشته می شدند. (ارانسکی، مقدمه ی فقه اللغة ایرانی، ص 69)
25-خانلری، همان، ص 179
26-ارانسکی، همان، ص 77
27-خانلری، همان، ص 222-220؛ تفضلی، همان 117-115
28- در خصوص توضیح دقیق کلمه ی زند و پازند در دوران اسلامی رک مسعودی، مروج الذهب، ج1، ص 271؛ همو، التنبیه و الاشراف، ص 92، خوارزمی، مفاتیح العلوم، ص 37
29- تفضلی، همان، ص 121، 118، 117
30- مقاله ی « باورهایی از دینکرت »، فروهر، ش 3 و 4؛ صفا، ذبیح الله، حماسه سرایی در ایران، ص 53-51؛ خانلری، همان، ص 222؛ تفضلی، همان، ص 140-128
31- بهار، محمدتقی، سبک شناسی، ج1، ص 45؛ بنا به گفته ی استاد مشکور اولین تحقیق ایرانی درباره ی دینکرد در سال 1312 هجری قمری در ایران به چاپ رسیده است. (رک مشکور، محمدجواد، گفتاری درباره ی دینکرد، ص 96-94)
32- بهار، مهرداد، در مقدمه ی بندهش، ص 6 و 5؛ صفا، حماسه سرایی در ایران، ص 54 و 53، خانلری، همان، ص 222؛ تفضلی، همان، ص 145-141؛ و رک فره وشی، بهرام، فرهنگ زبان پهلوی، ص 82؛ تاوادیا، جهانگیر، زبان و ادبیات پهلوی، ص 96-94؛ بندهش هندی، ترجمه ی رقیه بهزادی)
33- « واندر کتاب ابن دهشتی کبرگان نیز بازگویند که اندرشارستان سیستآنکه برکه ی گرد گنبدست یکی چشمه ای بودست که از زمین همی برآمد... هم افراسیاب ببست و چنین گویند که پس از هزار سال اکنون که فراز رسد باز شود و منفعت آن فرادید آید به مشیت الله تعالی » (تاریخ سیستان، ص 116)؛ « واندر کتاب ابن دشتی گبرکان نیز بگوید که یکی چشمه ای بود در هیرمند برابر بُست و آب همی بر آمدی و ریگ و زر برآمیخته... افراسیاب آن را به بندِ جادویی ببست ... و چنین گفته اند که هم به سر هزاره باز شود و باز منفعت به حاصل آید. » (همان، ص 17؛ استاد دکتر صفا ابن دهشتی را تحریفی می داند که در نتیجه ی تصرف نساخ بی اطلاع حاصل آمده است. (همان،ص 54)
34- ارانسکی، یوسف، مقدمه ی فقه اللغة ایرانی، ص 169
35- ارداویراف نامه، مقدمه ص 20-13؛ صفا، همان، ص 55 و 54؛ کریستن سن، همان، ص 181 و 180؛ تفضلی، همان، ص 169-167؛ رک معین، محمد مقالات معین، ج2، ص 109؛ طرح ساختاری موضوع ارداویراف نامه مبتنی بر سفر روحانی انسان در رساله الغفران ابوالعلاء معری، سید العباد سنایی و کمدی الهی دانته مورد استقبال قرار گرفته است. (رک کمدی الهی دانته، ترجمه ی شفا، شجاع الدین، ص 45؛ همایون فرخ، رکن الدین، تاریخ هشت هزار سال شعر ایرانی، ص 651 و 650؛ ریپکا، یان و تاریخ ادبیات ایران، ص 92
36- مینوی خرد، ترجمه دکتر احمد تفضلی؛ صفا، همان، ص 55؛ تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ص 201-196، ص 12 و 11
37- رک روایت پهلوی؛ تفضلی، ص 156-153
38- تفضلی، همان، ص 153-150؛ پرسش هایی از این کتاب را دانشجویان دوره ی کارشناسی ارشد و دکتری دانشگاه تهران به فارسی ترجمه کرده اند که کارهای ارزشمندی محسوب می شود. در این خصوص رک اقبالی، محمود، « بررسی مقدمه و چهار پرسش متن فارسی زردشتی دادستان دینیک »؛ قادری، تیمور، « بررسی مقدمه و چهار پرسش نخستین متن فارسی زردشتی دادستان دینی؛ صالحی، عبدالرضا، « دادستان دینیک »، پرسش های 23-17؛ رضایی، زهرا « بررسی پرسش های 43 تا 40دادستان دینیک »؛ معینی سام، بهزاد، « دادستان دینیک، پرسش 88-62 » و ...
39- بهرام تهمورس انکلساریا، متن پهلوی گزیده های زادسپرم را به انگلیسی ترجمه کرده و دیباچه ای سودمند بر آن نوشته است. (راشد محصل، محمدتقی، در پیشگفتار گزیده های زادسپرم، ص 20)
40- راشد محصل، در پیشگفتار زادسپرم، ص 5-3؛ صفا، همان، ص 56؛ ریپکا، یان، تاریخ ادبیات ایران، ص 99؛ تفضلی، همان، ص 149-145؛ و رک جعفری، محمود، در مقاله ی « زادسپرم، ردسیرگان » چیستا، ش 2، سال 10، ص 160-155).
41-زندیق بودن ابالیش به دلیل مانوی بودن اوست و زردشتیان آن زمان مانویان را زندیق می خواندند. (ابراهیم میرزای ناظر، در مقاله « ماتیکان گجستک ابالیش »، ص 473)، البته اطلاق کلمه ی گجستک به معنی ملعون باید پس از گرویدن او به اسلام بوده باشد که این نام را به اسکندر نیز اطلاق کرده اند. کلمه ی ابالیش احتمالاً جمع کلمه ی ابلیس و به نظر برخی به معنی ابله است. (اوشیدری، جهانگیر، دانشنامه ی مزدیسنا، ذیل گجستک)
42- ماتیکان، گجستک ابالیش، به اهتمام ابراهیم میرزای ناظر؛ تاوادیا، جهانگیر، زبان و ادبیات پهلوی؛ محمدی، محمد، فرهنگ ایرانی پیش از اسلام، ص 50؛ تفضلی، همان، ص 165 و 164
43- تفضلی، همان، ص 166-164
44- رک هدایت، صادق، نوشته های پراکنده.
45- تفضلی، همان، ص163-161
46- مزداپور، کتایون، در مقدمه ی شایست نشایست، 282-279، ص 13 و 11؛ طاووسی، محمود، در مقدمه ی واژه نامه ی شایست نشایست، ص سه)
47- مزداپور، همان، ص 13 و 11 و 8
48- افلاطونی، ارسطو، در مقاله ی « منابع تاریخ حقوق باستان »؛ مجله ی اندیشه ی ما، ج1، ش11، ص 18؛ از سوی دیگر باید توجه داشت که با وجود اِمحاء آثار ایرانی پس از حمله ی اعراب، شایست نشایست از کتبی است که در نهضت تألیف و ترجمه ی آثار به عربی، مورد اقتباس مؤلفان دوره ی اسلامی قرار گرفت. چنانکه آثار عربی چون « المحاسن و المساوی » و « المحاسن و الاضداد » از کتب پهلوی اخلاقی مانند شایست نشایست استفاده کرده، مطالبی را از آن نقل کردند. (رضازاده شفق، تاریخ ادبیات ایران، ص 32 و 31)
49- صفا، همان، ص 51؛ و رک زرشناس، زهره، میراث ادب روایی در ایران باستان.
50- به نقل از معین، محمد، مزدیسنا و ادب فارسی، ص 476
51- یشت ها، آبان یشت، بند 83 و 82؛ فروردین یشت، بند 120
52- جعفری، محمود، در مقدمه ی یوشت فریان، ص 6 و 5
53- همو، ص 19-16؛ رک معین، محمد، یوشت فریان و مرزبان نامه، ص 7 و 6؛ به نظر استاد تفضلی احتمال نمی رود که عین رساله ی یوشت فریان مورد استفاده ی مؤلف مرزبان نامه بوده باشد بلکه این گونه از ادبیات (نوع ادبی) در تدوین داستان مذکور تأثیر داشته است (تفضلی، همان، ص 255) و این چیستان قدیمی از آن جا به صورت شفاهی و سینه به سینه روایت شده و سپس به کتابت درآمده. (تفضلی، همان، ص 251) البته می توان گفت که کهن الگوی این چیستان پس از اسلام نیز در ذهنیت مردم و خاطره ی نسل ها به یادگار مانده و در مرزبان نامه متجلی شده است.
54- ماتیکان یوشت فریان، به اهتمام دکتر محمود جعفری.
55- تفضلی، همان، ص 287 و 286؛ و رک پایان نامه « قانون مدنی زرتشتیان در زمان ساسانیان، موبد رستم شهزادی، رشته ی حقوق قضایی، دانشکده ی حقوق دانشگاه تهران، 1328؛ « بررسی و شناخت خانواده و حقوق زن در متون پهلوی بر اساس ماتیکان هزار دادستان، حمیده ی گرگ یراق، راهنما دکتر مزاد پور، دانشگاه همدان، 1369؛ « ترجمه و بررسی مسائل حقوقی در سه فصل از ماتیکان هزار دادستان، اشرف رحمانی کلانتر، راهنما دکتر فرح زاهدی، دانشگاه تهران، 1379؛ « ترجمه و بررسی سه فصل 7، 5، 1 از مسائل حقوق ماتیکان هزار دادستان، سپیده نجم زاده، راهنما دکتر زاهدی، دانشگاه تهران، 1381.
56- کریستن سن، کیانیان، ص 98؛ ابراهیم میرزای کرمانی، در مقدمه ی اوشنر دانا، ص 5 و 4؛ و رک پایان نامه « اندرز اوشنردانا » محمد مهدی باقری، به راهنمایی دکتر ژاله آموزگار، دانشگاه تهران، ص 72-1371
57- اَندرز اوشنردانا، به اهتمام ابراهیم میرزای ناظر؛ تفضلی، همان، ص 186
58- عبدالحمیدزاده، در مقاله ی « اوشنردانا » چیستا سال چهارم، ص 27 و 269؛ و رک رشید یاسمی، مجله ی مهر، 2، ص 719 و 718
59- کارنامه اردشیر بابکان، ترجمه ی قاسم هاشمی نژاد.
60- ابن ندیم، الفهرست، ص 437؛ هم چنین ابن ندیم از دو کتاب نام می برد که به روزگار اردشیر منسوب است: « کتاب وضع المسالح » و « کتاب التدبیر »(همو، ص 439 و 437)
61- صفا، ذبیح الله، همان، ص 44؛ ابن ندیم، همان، ص 438
62- ابن طقطقی، تاریخ فخری، ص 50
63- اقبال آشتیانی، عباس، در مقاله ی اردشیر پاپکان، مؤسسه سلسله ی ساسانی »، ص 185-188
64- مشکور، محمدجواد، در مقدمه ی کارنامه اردشیر بابکان، ص 15-13
65- شاهنامه، ج7، ص 116 به بعد.
66- هدایت، در ترجمه ی متن کارنامه، ص 166-163؛ کریستن سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ص 147 و 146؛ کریستن سن، کشتن اژدها (کرم) توسط اردشیر را مقتبس از قصه ی مردوک خدای بابلی می داند. (همان)
67- ماهیار نوابی، یحیی، در مقدمه یادگار زریران، ص 10-7؛ تفضلی، احمد، همان، ص 267
68- همان، ص 43 و 42؛ رک شاهنامه، ر.ک ج6
69- ماهیار نوابی، همان، ص 9 و 8
70- مسعودی، مروج الذهب، ج1، ص 225-223؛ مسکویه ی رازی، تجارب الاُمَم، ج1، ص 83 و 82
71- یادگار زریران، به اهتمام دکتر یحیی ماهیار نوابی، ص 76-43
72- درخت آسوریک، به اهتمام دکتر ماهیار نوابی، ص 83-40
73- تفضلی، احمد، همان، ص 257 (به نقل از سیدنی اسمیت، خاورشناس و آسورشناس که به گفته ی او آسوریان هنوز هم در مراسم دینی درخت خشک و مصنوعی بازر و زیور و برگ های ساختگی می آرایند.)
74- عهد عتیق، سفر پیدایش، باب چهارم؛ رک روح الامینی، محمود، نمودهای فرهنگی و اجتماعی در ادبیات فارسی.
75- بهار، محمدتقی، سبک شناسی، ج1، ص 108، 113-111، 49؛ تفضلی، احمد، در مقاله ی « دو واژه ی پارتی ازدرخت اسوری و برابر فارسی انها »، مجله ی دانشکده ادبیات، ش 2، آذر 1345؛ ص 147 و 138؛ و ر.ک همو، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ص 258 و 257
76- صفا، ذبیح الله، خلاصه تاریخ ادبیات در ایران، ج1و2، ص 53-41
77- هنینگ، و . ب، در مقاله ی « شعری به زبان پهلوی »، به نقل از دکتر فریار، مجله ی مهر، سال 8، ش2، ص 82-79؛ و رک ماهیار نوابی، در مقدمه ی درخت آسوریک، ص 17
78- ابن ندیم، الفهرست، ص 399 به بعد
79- تفضلی، احمد، همان، ص 334 و 333
80- خانلری، پرویز، همان، ص 229 و 228
81- تفضلی، همان، ص 343-336؛ در خصوص تطبیق مانویت و آئین گنوسی و اعتقادات مربوط به آیین مانوی رک الیاده، میرچا، آیین گنوسی و مانوی؛ تقی زاده، حسن، مانی و دین او؛ شرور، پرودس اوکتور، عناصر ایرانی در کیش مانوی؛ ناطق، ناصح، بحثی درباره ی زندگی مانی و پیام او، امیرکبیر، 1357
82- تفضلی، همان، ص 304، 302، 301، 299، 297، 289، 284، 269، 248، 206، 188، 184، 182، 173، 170
زمردي، حميرا؛ (1393)، تاريخ تحليلي زبان فارسي، تهران: مؤسسه ي انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم