بروز اضطراب و هيجان، واکنش طبيعي هر فرد نسبت به مسائل و حوادث پيرامون اوست. چنانچه اين اضطراب و هيجان وجود نداشته باشد، انگيزه و خلاقيت در افراد پديد نمي آيد و در صورتي که ميزان اين اضطراب و هيجان از حد طبيعي خارج شود، وضعيتي نامطلوب در زندگي افراد به وجود مي آيد. هنگامي که احساس مي کنيم اين هيجان و اضطراب کارايي ما را کم مي کند، باعث از بين رفتن خلاقيت ما مي شود، زندگي ما را دچار اختلال مي کند، براي ما دردسر ايجاد مي کند و ذهن ما را از حل مشکلات باز مي دارد، مي گوييم « مشکل» وجود دارد. ممکن است موضوع خاصي براي يک فرد، هيجان و نگراني بيش از حد ايجاد کند و به يک مشکل تبديل شود اما همان موضوع براي فرد ديگر امري عادي تلقي شود. اين امر به طبيعت، ميزان مهارت و روحيات اشخاص مربوط مي شود. نمي توان تصور کرد که موضوعي مشخص براي همه مشکل و يا براي همه عادي باشد. به عنوان مثال ممکن است براي يک فرد سرماخوردگي فرزندش موضوعي تنش زا و نگران کننده باشد و براي فرد ديگر مسائل مالي ايجاد اضطراب و نگراني کند. بنابراين مي توان گفت که آنچه باعث ايجاد اضطراب و هيجان نامطلوب مي شود و مانعي براي انجام کارهاي روزمره ي ما به حساب مي آيد، « مشکل» نام دارد.
حوادث و مسائل تنش زا ممکن است به سه شکل وجود داشته باشند.
نوع اول:
مسائلي که بسيار جزئي هستند و تنها به دليل طبيعت و سرشت زودرنجِ افراد، هيجان هاي نامطلوبي را براي آنان ايجاد مي کنند.نمونه ي اين مورد فردي است که جواب سلامي را که از دوستش انتظار داشته، دريافت نکرده و اين موضوع را براي خود به مسئله اي بزرگ تبديل کرده باشد. چنين فردي بايد روي حساسيت و زودرنجي خود کار کند چون در واقع مسئله اي نيست که اصلاً بخواهد حل شود.
نوع دوم:
اتفاق هاي بزرگي هستند که فرد توانايي مهار کردن و تغييردادن آن ها را ندارد، مانند مرگ عزيزان. در اين مورد اگر فرد هيجان نامطلوبي دارد، بايد آن را مهار کند. به دليل اين که طبيعت هيجان در اين جا تا اندازه اي دردسرساز است. در واقع در چنين مواردي تنها راه حل، پذيرش مسئله است که اين خود يکي از راهبردهاي مقابله با استرس محسوب مي شود.نوع سوم:
اتفاق هايي که از راه تفکر و برنامه ريزي قابل حل هستند و فرد نبايد در رويارويي با آن ها دچار هيجان نامناسب و اضطراب شود. در اين حالت فرد به روش هيجان مدارانه نياز ندارد و بايد با تمرکز بر شيوه ي حل مشکل يک جريانِ منطقي را دنبال کند.بسياري از اتفاق هاي روزمره حالت بينابيني دارند، يعني فرد هم بايد به فکر يافتن روش منطقي براي حل مشکل باشد و هم هيجان نامطلوب احتمالي خود را مهار کند. اين مهارکردن هيجان در پيداکردن بهترين راه حل به فرد آرامش مي دهد و کمک مي کند.
چه راه هايي براي مقابله با مشکل وجود دارد؟
مقابله نوعي تلاش است که فرد براي کاهش دادن يا برطرف کردن هيجان و تنش، يا براي حل يک مشکل انجام مي دهد. مقابله ها به دو دسته تقسيم مي شوند:الف) مقابله ي هيجان مدار
همان طور که از نامش پيداست اين مقابله نوعي برخورد احساسي و هيجاني با مشکل است. فرد تلاش خاصي براي حل مشکل به روشي منطقي انجام نمي دهد، بلکه سعي مي کند تنها از نظر هيجاني، خود را آرام کند. نمونه هايي از مقابله هاي هيجان مدار عبارتند از: درددل کردن با اطرافيان و دوستان، گريه کردن، پرداختن به فعاليت هاي ديگر براي کنترل هيجان.با به کارگيري اين مقابله هاي هيجان مدار گرچه فرد به آرامش مي رسد اما مشکل حل نشده باقي مي ماند.
به عبارتي در روش هيجان مدار هدف فرد حل مشکل نيست بلکه تلاش مي کند از واکنش هاي هيجاني مخرب مثل خشم، پرخاشگري، اضطراب و بي قراري جلوگيري کند. موفقيت در اين روش منجر به ايجاد آرامش و آسايش فرد مي گردد چرا که تمامي هيجانات نامناسب عموماً بالقوه آسيب رسان هستند. از طرفي پرداختن به مقابله ي مسئله مدار که توضيح داده خواهد شد خود مستلزم داشتن آرامش نسبي است. لذا کنترل هيجانات به روش دوم نيز کمک مي کند.
هدف از مقابله ي هيجان مدار کنترل هيجاناتي است که به دنبال استرس ها در انسان ايجاد مي شود و خود اين هيجانات بر تصميم گيري ها تأثير منفي مي گذارد. برطرف کردن اين هيجانات ما را در يافتن راه حل مناسب کمک مي کند.
ب) مقابله ي مسئله مدار
در اين نوع مقابله فرد به حل مشکل فکر مي کند، برنامه ريزي مي کند، از يک دوست با تجربه يا يک مشاور کمک مي گيرد و کتاب و مجله مي خواند تا اطلاعات بيشتري دريافت کند؛ همه ي اين روش ها جزء مقابله ي مسئله مدار هستند و به حل مشکل منجر مي شوند. در تمامي اين موارد هدف شخص رسيدن به راه حل مناسب براي مشکل است. مقابله ي مسئله مدارانه برخلاف مقابله ي هيجان مدارانه بر روش هاي منطقي استوار است. البته با توجه به اين که مشکلات روزمره عموماً بار هيجاني دارند، به کارگيري توأم روش هاي هيجان مدار و مسئله مدار ضروري است. به عبارتي ديگر در عموم مشکلات جاري، روش هيجان مدار به فرد کمک مي کند تا هيجان هاي مزاحم و مخرب را کنترل نمايد و با به کارگيري روش مسئله مدار و اصول منطقي به حل مشکل بپردازد.منبع مقاله :
صميمي اردستاني، مهدي؛ (1391)، حل مشکل، ( آموزش يکي از مهارتهاي زندگي )، تهران، نشر قطره، چاپ چهارم