چشم انداز آينده ي تلويزيون

نقش روزافزون تلويزيون به عنوان پشتيبان گسترده اي از خدمات جديد سرگرمي، ارتباطي و اطلاع رساني اين نکته را مسلم مي دارد که آينده تلويزيون نامعين است. اين مسئله چه براي کساني که در بخش هاي گوناگون حرفه تلويزيون خدمت مي کنند،
جمعه، 4 مهر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چشم انداز آينده ي تلويزيون
چشم انداز آينده ي تلويزيون

 

نويسندگان: ريچارد پاترسون (1)
آنتوني اسميت (2)



 

نقش روزافزون تلويزيون به عنوان پشتيبان گسترده اي از خدمات جديد سرگرمي، ارتباطي و اطلاع رساني اين نکته را مسلم مي دارد که آينده تلويزيون نامعين است. اين مسئله چه براي کساني که در بخش هاي گوناگون حرفه تلويزيون خدمت مي کنند، اعم از برنامه سازان و اداره کنندگان تلويزيون فراپخشي يا تلويزيون کابلي، و چه براي کساني که در انديشه کاوش پديده هاي نوين تلويزيون در ارتباطات دور و شرکت هاي چند رسانه اي هستند، مسئله اي رايج است. اما در اين ميان، سليقه بينندگان است که سرانجام تا حدود زيادي موفقيت يا شکست دست اندرکاران را معين خواهد کرد، چرا که جهت گزيني هاي گوناگون در زمينه سرگرمي و اوقات فراغت، به معناي رقابت در کسب دلار، يورو، يا ين مصرف کننده است.
در طول قرن بيستم، سرگرمي تصوير متحرک دگرگوني هاي قابل توجهي را، از نوعي فعاليت ميانجي در حواشي روزکاري تا گستره اي از صنايعي که در تلاش فراهم آوردن آذوقه تمامي اوقات فراغت اند، از سرگذرانده است. امکانات سرگرمي همگاني خانگي ( و نيز وسيله آموزش يا تبليغات همگاني- بدان گونه که در دهه هاي از نظر سياسي آشوبزده 1920 و 1930 ديديم) ابتدا در راديو تجلي يافت. از آن زمان سرگرمي و اطلاع رساني، به ويژه از طريق رسانه تلويزيون، به تدريج بر سازمان خانه مسلط شده و آن را دگرگون ساخته است. با پيشرفت هاي بيشتر در زمينه فناوري، افزايش و گسترش بيشتر فناوري هاي خانگي نيز امري ناگزير خواهد بود.
بينندگان تلويزيون در ابتدا به عنوان يک واحد خانوادگي مورد خطاب واقع مي شدند، اما با گذشت زمان، و تحت تأثير نيازهاي تبليغاتي و تغيير در آداب و رسوم اجتماعي، اين امر دچار دگرگوني شد، چنان که گروه ها و زمينه هاي علائق خاص، بيش از پيش هدف برنامه سازان تلويزيون قرار گرفتند و برنامه ها ( و کانال ها )ي بيشتر که اصلاً براي گروه ها يا بخش هاي خاصي از جمعيت بيننده طراحي شده بودند، در صحنه پديدار شدند. توليد فيلم، که تا همين اواخر در سلطه گونه فيلم هايي به منظور دسترسي به بازار تماشاگران زير سي سال بود (چرا که اين گروه، تماشاگران اصلي سينما را تشکيل مي دادند)، اکنون با پيدايي الگوي تقاضاي جديد، دستخوش دگرگوني شده است، ورود دستگاه هاي ضبط ويديويي و تلويزيون هاي کابلي و آبونمايي ( پولي )، و اهميت مشاهده فيلم با استفاده از اين فناوري ها در اين فرآيند جنبه محوري داشته است.
تماشاگران ( در مقام شهروندان و مصرف کنندگان ) خواهان لذت بخش ترين و مؤثرترين رسانه ها در راحت ترين مکان هاي ممکن اند. در دهه 1950 تلويزيون در خانه، تماشاي فيلم در سينما را تحت الشعاع قرار داد. استفاده از راديو که تا ورود ترانزيستور لزوماً محدود به خانه بود، پيوسته با تحرک بيشتر قرين شد. اکنون ما با تغييرات احتمالي بيشتري مواجهيم: نخستين اينها، در زمينه کيفيت تجربه زيبايي شناختي تماشاي تلويزيون، با ورود تلويزيون هاي صفحه عريض با وضوح بالا تحقق يافت ( هر چند که معلوم نيست اين نوآوري ها به اهميت جايگزيني تلويزيون رنگي در عوض سياه و سفيد باشد)؛ دوم، همگرايي بين رايانه، ارتباطات دور، و صنايع سرگرمي و تحول روش هاي توزيع با « ويديو بر حسب تقاضا » و ساير سرويس هاي « مستلزم پرداخت اضافي »، دادن امکان گزينش بيشتر به بيننده و نيز سهولت دسترسي به برنامه هاي انتخاباتي، و در عين حال فرصت تعامل با صفحه تلويزيون، مي تواند همگرايي بعدي و جهش بزرگ ديگري به جلو باشد. البته، بسياري از مجتمع هاي رسانه اي بزرگ از هم اکنون راهبردهاي تجاري خود را در پيرامون انديشه « جامعه اطلاع رساني » برنامه ريزي کرده اند، که به دنبال آغازهاي کاذب بسيار، اکنون گويي به واقعيت بدل شده است.
تحولاتي که در زمينه ويژگي هاي دوسويگي و چند رسانگي صورت گرفته، شايد کليد ورود به دوره اي کاملاً نوين باشد. برنامه هاي چند رسانه اي ويژه مصرف کننده مورد نظر را مي توان هم از طريق شبکه هاي سنتي ( اعم از زميني، ماهواره اي، کابل، يا تلفن ) و هم به عنوان کالاي مصرفي، بسته بندي شده مثل لوح ( ديسک ) هاي اپتيکي پخش کرد. ملموس ترين و موفق ترين نمونه سرگرمي چند رسانه اي تا اين زمان، بازي هاي ويديويي است که تجربه اي به وضوح دوسويه يا تعاملي را فراهم آورده است. موازي با اين تحول، بازاري کوچک اما رو به گسترش براي مواد چند رسانه اي، بيشتر از نوع اطلاعات مرجع، بر روح لوح هاي موسوم به cd.Rom رام که مي توانند حاوي آميزه اي از متن، مواد شنيداري، گرافيک، عکس و تصاوير متحرک باشند، وجود دارد. مرحله بعدي در تحول بازار چند رسانه اي شاهد ورود سخت افزارها و نرم افزارهاي پيچيده تر و کيفيت تصوير بسيار بهينه تر خواهد بود که با استفاده از لوح فشرده به عنوان رسانه ذخيره و پخش صورت مي گيرد.
کليد ورود به اين مرحله بعدي، تکوين « تلويزيون هوشمند »- يا اساساً يکپارچه سازي فزاينده دستگاه تلويزيون باهوش رايانه خواهد بود. چند رسانه شبکه اي از سرويس هاي فرعي تابعه مثل تله تکست تکوين مي يابد، و اين در حالي است که قابليت پخش ديجيتالي و نيز قابليت ذخيره ديجيتالي به ارزاني در دسترس قرار مي گيرد. گرافيک هاي بد کيفيت تله تکست جاي خود را به تصاوير و اصواتي با کيفيت تام خواهند داد؛ و اينها تصوير تلويزيون را بيشتر شبيه مجله اي خواهند کرد که براي مشترکاني که حق اشتراک را پرداخت کرده اند، ارسال مي شود.
همزمان با اين تحول، فشرده سازي ديجيتالي علائم تلويزيوني، با استفاده از تکنيک هاي سرعت بخش رايانه اي، امکان فشرده سازي صدها مگابايت داده هاي ديجيتالي خام را فراهم خواهد ساخت و اين هنگامي صورت مي پذيرد که علائم تلويزيوني در قالب جريان بسيار پايين تري- زير بيست مگابايت در ثانيه- رقومي ( ديجيت ) شوند. فشرده سازي ديجيتالي سيگنال تلويزيوني افزايش فوق العاده زياد تعداد برنامه هايي را که بايد از طريق ماهواره يا کابل در سطح زمين پخش شوند، امکان پذير مي سازد. البته بعضي از سيستم هاي کابلي که بر پايه امکانات فيبر نوري بنا شده اند پانصد کانال، يا حتي بيشتر، را عرضه خواهند کرد. به همين قياس، براي اين قابليت اساساً ارزان قيمت، کاربردهاي بسيار ديگري هم وجود دارد، از جمله پخش استريوي تصوير به کلاهخودهاي نوع « واقعيت مجازي » که از چشم اندازهاي واقعي يا رايانه اي استفاده مي کنند.
براي مديران تلويزيون، قابليت تطبيق با جهان به سرعت رو به دگرگوني فناوري، در تمامي بخش هاي اين صنعت به صورت کليد موفقيت هاي آينده درمي آيد. گزينه هاي جديد در جهت ارائه خدمات به بينندگان بسيار فراوان است. اما در ميان تمامي نگراني ها و دل مشغولي هاي مربوط به دگرگوني فني و تمايل مصرف کننده به خريد، نوعي تداوم ماندگار و زيربنايي وجود دارد که همان وجود برنامه هاي تلويزيوني، يا نرم افزار تصوير متحرک است، و پرسش محوري اکنون اين است که آيا برنامه سازي هم دگرگون خواهد شد؟ اين امر قطعي به نظر مي رسد که گونه هاي معمول در تلويزيون از قبيل درام هاي احساساتي، مسابقه، و خبر هم چنان ادامه خواهد يافت. اما در دهه هاي آتي، نسل جديد جايي براي نوعي برنامه سرگرم کننده خواهد يافت که در فرار از خانه به مکان هايي که نشان کمتري از اضطراب هاي اجتماعي و مالي داشته باشد مؤثر افتد. گرايش جديد به سمت ديدني هاي عظيم در صحنه طبيعت با امکانات الکترونيکي از هم اکنون قابل مشاهده است. در فيلم هاي جنجالي استيون اسپيلبرگ (3)، در پارک هاي تفريحي مختص موضوعي ويژه، مثل ديزني لند و استوديوهاي يونيورسال، و در رسانه در حال ظهور واقعيت مجازي، شاخص هايي در جهت پيدايي انواع تازه ارضاي خاطر تماشاگران که منشاء آن در جلوه هاي تازه محيط هاي باز است ديده مي شود. تصوير متحرک مي تواند بار ديگر به سمت بيرون، يعني به فراسوي خانه، گسترش يابد.
همزمان با اين امر، امکانات دمکراسي الکترونيکي ( در جهان توسعه يافته ) هم چنان رو به ارتقا خواهد بود. تلويزيون در عرض نيم قرن گذشته يکي از اجزاي مهم واحدهاي سياسي دموکراتيک، ( و هنگام سوء استفاده ) يکي از ابزار نمايان حکومت هاي خودکامه بوده است. استفاده هاي دمکراتيک از تلويزيون دوسويه هنوز در مراحل بسيار ابتدايي تکوين است؛ اما اگر خريد الکترونيکي از داخل خانه قرين موفقيت باشد ( که هست ) مسلماً رأي گيري از طريق رسانه تلويزيون هم تحقق خواهد يافت. با محاط شدن گزينش خصوصي و فردي در فرهنگ، آن هم در تمامي سطوح، همان گونه که مي توانيم انتظار دگرگوني در شيوه حکومت را داشته باشيم، انتظار تغييرات در روش هاي سرگرمي و تفنن را نيز مي توانيم داشته باشيم.
در گذشته، فناوري هاي جديد، فناوري هاي افزودني بوده اند؛ و به نظر مي رسد بازار شنيداري و ديداري محيط سازگار پرباري را عرضه مي کند. درام هاي احساساتي راديو به صورت درام هاي احساساتي تلويزيوني درآمدند، و استوديوهاي فيلم به ساختن سريال هاي تلويزيوني پرداختند. برنامه هاي پيوندي هم چنان پديدار مي شوند، رسانه هاي مختلف از يک برنامه خاص اقتباس مي کنند يا با آن سازگار مي شوند. پيشرفت هاي فني مي تواند تصورات ما را از جهانمان دگرگون کند، اما اگر اين فناوري نتواند تماشاگر را به استفاده از فرصت بهره مندي از مايه هاي دلخوشي تازه و لذائذ بهينه شده کهنه ترغيب کند، بيشترش ناموفق باقي خواهد ماند. برخي از نوآوري ها موفق خواهند بود، اما طبيعت متلون و ناپايدار رفتار مصرف کننده را نبايد از نظر دور داشت. بسياري از محصولات نو در رسيدن به موقعيت « بايد » و « علي القاعده » ناکام مانده اند. سيستم هاي بتاماکس (4)، دي مک (5)، دوربين هاي ديسکي و غيره- مثل صداي چهارباندي (6) در دهه 1970- همه از نمونه هاي رؤياهاي ناکام دهه 1980 به شمار مي آيند.
اکنون اين باور بيش از پيش وقت مي گيرد که تلويزيون دوسويه يا تعاملي خود نقطه قوتي در فروش خواهد بود و با اين باور آرزوي کنترل بيشتر در تماشاي تلويزيون نيز قوت گرفته است. حتي گزينشي دوگانه براي پايان داستان تلويزيوني هم مي تواند جالب باشد، اما آيا سرگرمي تعاملي مي تواند جايگزين لذت مواجهه با روايتي پيچيده و تحقق يافته شود؟ به نظر مي رسد در اين مورد بايد ترديد داشت.
چيزي که محتمل تر مي نمايد، قرارگرفتن در دو مسير مختلف است که اين مهم را به انجام مي رساند: يکي از اين دو مسير به سمت مجتمع هاي رسانه اي بزرگ تر و قدرتمند که سرگرمي پرهزينه تهيه مي کنند پيش مي رود ( و اين وضع ادامه خواهد داشت تا قوانين ضدانحصار وضع شود ) و مسير ديگر به سمت توليدات کم هزينه در سطوح ملي و محلي. تاکنون « تصرفات هميارانه اي » (7) صورت گرفته که گويي حتميت همگرايي و وحدت بين ارتباطات دور و رسانه ها را تأييد مي کند. راهبردهاي سوني و ماتسوشيتا در خريد استوديوهاي هاليوود بر پايه اين باور بود که آنها به کنترل نرم افزار براي استفاده در سخت افزار خود نياز دارند. اکنون، همين رسانه هاي جديد در قالب مؤسسات ارتباطات دور و شرکت هاي مرتبط با رايانه اند که از دهه 1990 به اين سو در جست و جوي نرم افزار هستند به نظر مي رسد اين راهبردهاي تجاري مبتني بر بهره برداري بيشتر از نرم افزار- چه نو و چه کهنه- هستند. اکنون آرشيوهاي فيلم و برنامه، ارزشي تازه اختيار کرده اند.
پيوند ارتباطات دور و صنايع سرگرمي از مدت ها پيش قابل پيش بيني بود. در دهه 1990 اين امر عملاً به وقوع پيوست و فرابزرگراه هاي الکترونيکي که درباره آنها مبالغه فراوان شده به واقعيت بدل گرديد. اما آن همگرايي و يکپارچگي از اين هم به مراتب فراتر مي رود. ارتباط رايانه با ارتباطات دور و صفحات تلويزيون خانگي و فصول مشترکي که اينها با هم به وجود آورده اند، هنوز منبعي است که از آن بهره برداري نشده، ولي به وضوح مي توان ديد که پديده مذکور فوق العاده سودآور خواهد بود.
بدين ترتيب، روندهاي مختلف و موازي دوران بعدي صنايع سرگرمي را مشخص مي کنند. تجربه جمعي آثار عظيم و تماشايي با محل هاي برگزاري شيک و فناوري ملازم با رسانه ها، باز خواهد گشت. زيبايي شناسي غالب، خواهان متقاعد کننده ترين بازآفريني ها، چه در زمينه تاريخ، چه در زمينه رويدادهاي معاصر، و چه در زمينه تخيل خواهد بود. در عين حال، پذيرش عمومي از رسانه دوسويه مي تواند به رسانه افسانه هاي مجازي از طريق گرفتن يک شماره منتهي شود که اين خود دسترسي به تجربه اي ناملموس و غيرمادي، اما کاملاً جذاب و مسحور کننده را ميسر مي سازد. بازاريابي هم در جهت بازگشت به سرمايه گذاري هاي عظيم در ابتداي کار، تقويت خواهد شد.
اما روند سومي هم وجود دارد. مردم وقتي مي بينند که تجهيزات جديد، تصويري جذاب تر و مسحور کننده تر برايشان به ارمغان مي آورد، به خرج کردن پول راغب مي شوند، ولي آنها وقتي خرج مي کنند که اختيار به دست خودشان داده شود. و اين اختيار به توليد شخصي تصاوير امتداد خواهد يافت. اگر شما دوربين ويديويي و تشکيلات تدوين ديجيتالي از آن خود داشته باشيد، مي توانيد تصاوير دلخواه خود را بسازيد و اگر تعداد ايستگاه هاي تلويزيوني محلي زياد شود، امکان اين که تصاوير مذکور را به تماشاگران بيشتري نشان دهيد، بسيار بيشتر خواهد بود.
کسب و کار نرم افزار که از سوي شرکت هاي عمده هاليوودي هدايت مي شود. به احتمال زياد برنده اين تحولات خواهد بود. مصرف کنندگان اشتهايي سيري ناپذير براي برنامه هاي سرگرم کننده دارند. تقريباً مسلم است که با وضع رو به دگرگوني صنعت تلويزيون، انرژي فراواني بر محور برنامه سازي متمرکز خواهد شد. درآمد قابل توجه حاصل از فيلم هاي عمده، انگيزه شرکت هاي بزرگ هاليوودي در جهت سرمايه گذاري براي توليدات بزرگ است. تمرکز در اين بازار افزايش خواهد يافت و موانع ورود به آن بيشتر خواهد شد. مهم نيست که تسهيلات جست وجوي لوح هاي فشرده دوسويه، و امکانات جديد مورد به مورد از طريق کابل، که توسط بانک ها و فروشگاه ها ايجاد شده، چقدر مفصل باشد، مهم اين است که فقط برنامه هاي سرگرم کننده سطح بالا قادرند بيشترين پاداش ها را نصيب توزيع کنندگان کنند، توزيع کنندگاني که مي توانند از کل گستره جديد روش هاي ارسال الکترونيکي برنامه بهره برداري کنند.
در آينده تلويزيون « رويدادها » در کنار برنامه هاي جاري مسابقه، درام هاي احساساتي و گپ و گفت وگو، نقش بسيار مهم تري ايفا خواهند کرد. اينها از لحاظ رويکردشان به مخاطب نه رويدادهاي ملي، که رويدادهايي جهاني اند. در زمينه ورزش، بازي هاي المپيک و جام جهاني پيشتاز اين راه اند. موفقيت فيلمي چون پارک ژوراسيک (8) از لحاظ درآمد در مقابل نمايش آن در تلويزيون پولي چندان بزرگ به نظر نمي آيد. ما مي توانيم نمايش افتتاحيه برنامه هاي پرهزينه را از طريق « پرداخت با هر بار تماشا » که براي ميليون ها بيننده سراسر جهان پخش مي شود، ببينيم و اين بديلي است در برابر سيستم جاري که در آن هزينه هاي آگهي و کپي براي پخش سينمايي، اساس موفقيت (و درآمد) در زنجيره نمايش- ويديو، تلويزيون پولي، و تلويزيون زميني- است. در واقع، ترتيب نمايش مي تواند تغيير يابد، و تلويزيون پولي نخستين و بزرگ ترين سهم از درآمدها را به خود اختصاص دهد.
شکل تازه اي از سلطه فرهنگي هم محتمل به نظر مي رسد. سلطه امريکا بر پرده سينماهاي جهان تا حدودي به صفحه تلويزيون هم منتقل شده، ولي نظارت ملي کانالها و بازده آنها بسياري از توليدات داخلي را امکان پذير ساخته است. هاليوود در رونق بازار ويديو عرصه بسياري را فراچنگ آورده و با ظهور کانال هاي ماهواره اي، مي تواند از قوانين ملي در خصوص نمايش برنامه هاي عمدتاً امريکايي طفره رود. با رشد بزرگ راه هاي الکترونيکي اين سلطه در سراسر جهان اجتناب ناپذير به نظر مي رسد موضع احتياط آميز جامعه اروپا در مقررات بندي بازرگاني شنيداري و ديداري خود، و اشتياق سازمان هاي عمده ( نيوزکورپوريشن متعلق به مرداک و بي.بي.سي ) براي گسترش بازارها (هر دو بازار خبر و سرگرمي) به آسيا، ناشي از همين نگراني است. محيط مقرراتي چين، مالزي و هند مي تواند تأثيري بسيار نيرومند بر محتواي فرهنگ جهاني داشته باشد. هميشه انرژي هاي عرضه کننده بر بازار در حال رشد و توسعه تمرکز مي يابند، نه بازارهايي که کاملاً تثبيت شده اند.
اما آينده، آينده اي قابل پيش بيني نيست. آنچه محتمل به نظر مي رسد. اين است که شرکت هاي بسيار بزرگ جهاني داراي ايستگاه هاي بسيار متعدد محلي، که کرايه هاي ارزان تري براي محله ها، مناطق و سطح کشور در نظر مي گيرند، رويدادهاي گران بها تري عرضه خواهند کرد. البته در اين ميان عوامل زباني حائز اهميت است و تا حدودي نقش حفاظتي برعهده دارد. راديو از مدت ها پيش رسانه اي کاملاً جهاني بود، اما هيچ وقت آن قدر در مرزهاي ملي رسوخ نکرده که براي اقتدار فرهنگي تهديدي به شمار آيد. سيستم هاي تلويزيون ملي زماني کارشان را آغاز کردند که هاليوود بر سينماي سراسر جهان- و در نتيجه بر شيوه هاي ديدن ما- تسلط داشت. کافي است نسلي ديگر از حالا به بعد پديدار شود و آن وقت، علي رغم تغييرات انبوه در فناوري و نيز امور حرفه اي و تجاري مربوط به آن، مي توانيم احساس کنيم که هيچ چيز واقعاً تغيير نکرده است.

پي نوشت ها :

1-ريچارد پاترسون (Richard Paterson) رئيس بخش آموزش و پژوهش رسانه ها در مؤسسه فيلم بريتانياست.
2- آنتوني اسميت (Anthony Smith) تهيه کننده تلويزيون بي.بي.سي و رئيس مؤسسه فيلم بريتانيا بوده و هم اکنون رئيس دانشکده ماگدالن آکسفورد است.
3-Steven Spielberg
4-Betamax
5- D-Mac
6- Quadrophonic
7- Synergistic
8- Jurassic Park

منبع مقاله :
اسمیت، آنتونی؛ پاترسون، ریچارد (1389)، تلویزیون در جهان، ترجمه: مسعود اوحدی، تهران: سروش (انتشارات صدا و سیما)، چاپ دوم.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط