مشرکان مکه و يهوديان مدينه؛ دشمنان اصلي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)

هجرت پيامبر (ص)؛ آغازي بر پايان يهود (1)

رسالت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) با دعوت پنهاني از اطرافيان آغاز شد و اين دعوت سه سال طول کشيد. در اين مدت، گروهي به آيين پاک اسلام گرويدند و جامعه کوچکي از مسلمين در مکه شکل گرفت.
دوشنبه، 7 مهر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هجرت پيامبر (ص)؛ آغازي بر پايان يهود (1)
هجرت پيامبر (ص)؛ آغازي بر پايان يهود(1)

 

نويسنده: مهدي طائب




 

مشرکان مکه و يهوديان مدينه؛ دشمنان اصلي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)

مکه، دوران دشوار پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)

« تو کاهن هستي، تاابدالاباد ».(1)
رسالت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) با دعوت پنهاني از اطرافيان آغاز شد و اين دعوت سه سال طول کشيد. در اين مدت، گروهي به آيين پاک اسلام گرويدند و جامعه کوچکي از مسلمين در مکه شکل گرفت.(2) سران قريش در اين سه سال، مشغول خوش گذراني و سرمست عيش و نوش بودند و در حالي که کم و بيش از دعوت سري محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) خبر داشتند، واکنشي نشان نمي دادند.
دومين دوره رسالت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز به فرمان خداوند، با دعوت خويشاوندان، علني شد.
« وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَکَ الْأَقْرَبِينَ‌ »؛(3)
خويشاوندان نزديک را بترسان ».
وقتي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) قريش را به اسلام فرا خواند، جبهه کفر دربرابر جبهه ايمان صف آرايي کرد و زنگ هاي خطر در تمام محافل شرک نواخته شد. پس از اندکي، اسلام به تمام طوايف قريش راه يافت و از هر قبيله، گروهي به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ايمان آوردند که باعث هراس مشرکان گرديد. آنان به اين نتيجه رسيدند که از هر راه ممکن، اساس اين دين نوپا را ويران کنند. چون تطميع پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هيچ سودي نبخشيد، قريش تصميم به شکنجه و آزار نو مسلمانان گرفت. در ميان عرب ها، احساسات قومي و قبيله گرايي شديدي وجود داشت. براي مثال، اگر فردي از قبيله اي در قبيله ديگر دزدي مي کرد و او را مي گرفتند و پايش را مي شکستند، افراد قبيله مقابل نيز تا پاي يک نفر از آنها را نمي شکستند، رهايشان نمي کردند. اگر کسي کشته مي شد، حتما بايد کسي از آنها را مي کشتند. در اين ميان، تنها عامل بازدارنده از خون ريزي مجدد، پيوند سببي از ازدواج بين آن دو قبيله بود و قضيه بدين وسيله حل مي شد. اين وضعيت براي مسلمانان خوب بود، چرا که اگر مسلماني، از قبايل ديگر آزار مي ديد، افراد قبيله اش به حمايت از او برمي خاستند، مشرکان به اين نتيجه رسيدند که اين روند به گسترش مسلمانان کمک مي کند. از اين رو، سال پنجم بعثت، در جلسه اي تصميم گرفتند که هر قبيله اي، سختگيري و شکنجه بر نو مسلمانانش را برعهده گيرد تا درگيري بين طوايف ايجاد نشود.(4) در نتيجه، اوضاع به شدت بر مسلمانان دشوار شد.
در اين شرايط تحمل ناپذير، پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به مسلمانان مکه دستور داد براي رهايي از آزار مشرکان، به سرزمين حبشه هجرت کنند؛ چرا که حاکم آن سرزمين، نيرومند و دادگر بود.(5) مسلمانان به فرماندهي جعفر، خاک مکه را ترک کردند. با هجرت مسلمانان به حبشه، پيامبر اسلام از محدوده مکه فراتر رفت و از سوي ديگر، مسلمانان دور از دسترس مشرکان، به بازسازي تشکيلات پرداختند و حتي امکان تبليغ اسلام و تثبيت و تقويت آن فراهم شد. هجرت اين عده، بر مشرکان بسيار گران آمد؛ تا جايي که هيئتي براي بازگرداندن آنان فرستادند.(6) اين در حالي بود که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) همراه مهاجران نبود ولي در اين جريان موفقيتي نصيب مشرکان نشد.
محاصره اقتصادي و سياسي پيروان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، از ديگر اقدامات مشرکان براي جلوگيري از رشد روزافزون اسلام بود. پيروان آن حضرت در دره اي به نام شعب ابي طالب مسکن گزيدند و هر گونه مبادله و خريد و فروش غيرمسلمانان با مسلمانان ممنوع اعلام شد. اين محاصره سه سال طول کشيد. فشار و سخت گيري به حدي رسيد که ناله جگر خراش فرزندان بني هاشم به آسمان رسيد. جوانان و مردان، با خوردن تنها يک خرما، روز را سپري مي کردند. در تمام اين سه سال، تنها در ماه هاي حرام، بني هاشم از شعب بيرون مي آمدند و داد و ستد اندکي مي کردند و بازمي گشتند، تنها در همين ماه ها، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرصت نشر آيين خويش را مي يافت. اين وضعيت پس از سه سال پايان پذيرفت.
روايات مربوط به ارتباط اهالي مدينه با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) متفاوت است. اولين ارتباط آنها با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، در سال هشتم بعثت بود که سران خزرج براي جمع آوري نيرو عليه اوس به مکه آمده بودند، اما سران شرک، آنها را از هر کمکي نااميد ساختند و علت را درگيري با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بيان کردند. سفر اين عده در ماه حرام بود و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در مسجدالحرام به سر مي برد. تعدادي از سران خزرج در اين سفر، پس از گفتگو با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به اسلام متمايل شدند. سال بعد، تعدادي از ايشان در ديداري با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به او ايمان آوردند. در موسم حج سال بعد، دوازده نفر در عقبه با او پيمان بستند و از حضرت براي هجرت به مدينه دعوت کردند. آنها گفتند: ما سال هاست براي حاکميت بر مدينه نزاع مي کنيم؛ شما مي توانيد راه حل بحران مدينه باشيد. حضرت دعوت آنان را به شرط اسلام آوردن اهالي مدينه و دعوت عمومي آنان پذيرفت. از اين رو، آنها از حضرت درخواست مبلغ کردند. ايشان، مصعب بن عمير را اعزام کرد.(7) اين تلاش ها به پيمان دوم عقبه انجاميد. در اين پيمان، هم پيمانان يثربي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) تعهد دادند همان گونه که از زنان و فرزندان خويش دفاع مي کنند. از او نيز دفاع کنند.(8) مشرکان از اينکه حضرت پايگاه جديدي يافته بود، سخت هراسان شدند؛ زيرا تمام نقشه هاي خود را در جايگيري از پيشرفت اسلام، نقش بر آب مي ديدند.
جلسه مشورتي ديگري در دارالندوه برگزار گرديد و نتيجه آن شد که از هر قبيله، افرادي برگزيده شوند و شبانه به خانه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) يورش برند و او را قطعه قطعه کنند. خداوند، رسول گرامي را از اين نقشه شوم آگاه ساخت و او را مامور به هجرت کرد. علي (عليه السلام) در بستر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) جايگزين شد و حضرت، شبانه مکه را ترک گفت.(9)
هنگامي که مشرکان به خانه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هجوم آوردند، علي (عليه السلام) را ديدند که ايثارگرانه به جاي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در بستر آرميده بود. اين گونه، توطئه مشرکان خنثا گرديد و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به مدينه وارد شد. هجرت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به مدينه، ضربه محکمي بر مشرکان و يهود وارد آورد و مکه را در شوک فرو برد.

مدينه، رويارويي يهود با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)

يهوديان براي جلوگيري از گسترش قدرت و حاکميت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، در شمال مدينه که به قدس مي رسيد، بر سر راه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مانع گذاري کردند. آن حضرت براي عبور از اين موانع، فرصت محدودي داشت و اين استحکامات، پيشروي ايشان را کند کرد. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در سيزده سالي که در مکه به سر مي برد، هم فاقد قدرت بود و هم به دليل شرايط حاکم بر مکه و روابط خويشاوندي و قبيله اي، حتي حق دفاع و پاسخ به آزارها و شکنجه ها را نداشت. مشرکات هنگامي که حضرت را ازار مي دادند و پاسخي از او نمي ديدند، آتش کينه شان فروکش مي کرد و حتي خود به مداواي حضرت مي پرداختند. حضرت، همچنان محبوب آنان بود؛ چرا که پيش از بعثت به همه آنها خدمت کرده بود. اگر چنين لطافتي از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نبود، در همان آغازين روزهاي رسالت، درگيري بين آنان آغاز مي شد و حضرت شکست خورده از ميدان خارج مي گرديد، هنگامي که آنان تصميم به قتل او گرفتند نيز درصدد قتل پنهاني حضرت بودند؛ زيرا اگر آشکارا چنين مي کردند، همان مردم مشرک به حمايت از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) برمي خاستند؛ چرا که هنوز حضرت را از خودشان مي دانستند و خوبي هاي بسياري از او ديده بودند. اينان همان اهل مکه بودند که اموال خويش را نزد او به امانت مي گذاردند. اين ارتباطات فردي و شهري و عاطفي هنوز پابرجابود و همين موضوع، سران باطل را از هر گونه اقدام آشکار عليه محمد امين بازمي داشت. اما هنگامي که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به مدينه رفت، اين شهر براي مکيان، اردوگاه دشمن شد و مکه اردوي خودي؛ تهاجم مدنيان آغاز گرديد. يهود از اين زمينه پيش آمده نهايت استفاده را کرد، از اين رو، با ورود حضرت به مدينه، خداوند متعال فرمود:
« أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ »؛(10)
به کساني که در جنگ بر سرشان تاختند و به آنها ستم شد، رخصت داده شد و خدا بر پيروزگردانيدن نشان تواناست ».
از آن پس، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي بايست شمشير مي کشيد؛ چرا که اگر آنجا هم دفاع نمي کرد، آنها مدينه را به آتش مي کشيدند.
قدرت و حکومت نبي اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از مدينه آغاز شد و گسترش يافت. بنابراين، موتور عمليات آشکار يهود عليه اسلام و پيامبرش، از همين جا آغاز به کار کرد.

پيمان فريبکارانه يهود با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)

اسلام در سال هشتم بعثت، وارد مدينه شد و پيامبر (عليه السلام) در سال سيزدهم، هجرت کرد. يهوديان مدينه، پنج سال فرصت داشتند درباره پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اسلام تحقيق کنند. آنان افراد فراواني در مکه داشتند که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را هنگام ولادت بيابند؛ با اين حال، هنگامي که نبي اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وارد مدينه شد، هيئتي از سه قبيله يهودي بني قريظه، بني نضير و بني قينقاع خدمت حضرت رسيدند و از ايشان پرسيدند: مردم را به چه مي خواني؟ فرمود: « به گواهي دادن به توحيد و رسالت خودم؛ من کسي هستم که نامم را در تورات مي يابيد و علمايتان گفته اند که از مکه ظهور مي کنم و به اين حره (مدينه) کوچ مي کنم... » يهوديان گفتند: آنچه گفتي، شنيديم؛ اکنون آمده ايم با تو صلح کنيم که به سود يا زيان تو نباشيم و کسي را عليه تو ياري نکرده و متعرض يارانت نشويم؛ تو هم متعرض ما و دوستانمان نشوي تا ببينيم کار تو و قومت به کجا مي انجامد. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) پذيرفت و قراردادي نوشته شد که براساس آن، يهود نمي بايست. عليه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) يا يکي از يارانش به زبان، دست، اسلحه، مرکب، پنهاني يا آشکارا، شب يا روز اقدامي انجام مي داد.. اگر يهود اين تعهدات را ناديده مي گرفت، رسول خدا مي توانست خون ايشان را بريزد، زن و فرزندانشان را اسير سازد و اموالشان را غنيمت بگيرد. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) براي هر کدام از اين قبايل، قراردادي جداگانه نوشت.(11)
خداوند در قرآن درباره يهود مي فرمايد:
« لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذِينَ أَشْرَکُوا »؛(12)
دشمن ترين مردم به کساني که ايمان آورده اند، يهود و مشرکان را مي يابي ».
شگرد يهود اين بود که پيش از آغاز هر عملياتي بر ضد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مشرکان را به ميدان آورد، اينکه در اين آيه، « الذين أشرکوا » با واو به يهود عطف شده است، نشان از نوعي تبعيت دارد. يهود محور اصلي بود و دشمني مشرکان، به تبعيت از يهود صورت مي گرفت. يعني اگر موتور اصلي خاموش مي شد، عمليات تبعي هم خاموش مي گرديد.(13)
در عمليات مشرکان بر ضد پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بايد سرنخ هاي توطئه يهود را در مکه بجوييم. اين امر، در جنگ احد و خندق روشن بود؛ اما در جنگ بدر بايد بسيار دقت کرد تا سرنخ را يافت.

عمليات رواني يهود در مبارزه با اسلام

يک. سجده بر بت هاي قريش

کافران قريش، از عالمان يهود يثرب، درباره رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و ادعاي نبوتش و درستي و نادرستي آن پرسيدند. آنان به فرستادگان قريش، سوالاتي آموزش دادند تا از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) پاسخ آنها را درخواست کنند. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) پرسش هاي آنان را پاسخ گفت، اما در ايمان مشرکان و يهود تاثيري نداشت.
پس از هجرت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به مدينه، گروهي از بزرگان يهود به مکه رفتند. مشرکان از آنان پرسيدند: دين ما مشرکان بهتر است يا دين محمد؟ عالمان يهود گفتند: دين شما بت پرستان، از آيين محمد برتر است و شما راه يافته تر از او و پيروانش هستيد.(14)
برخي مفسران، شان نزول آيه ذيل را همين واقعه مي دانند:
« أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْکِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ کَفَرُوا هؤُلاَءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلاً »؛(15)
آيا کساني را که نصيبي از کتاب داده شده اند، نديده اي که به جبت و طاغوت ايمان مي آورند و درباره کافران مي گويند که راه اينان از راه مومنان به هدايت نزديک تر است ».
حتي يهوديان به بت هاي قريش سجده کردند تا به آنان اطمينان دهند که آيين آنان برتر است.(16)

دو. انگيزش خشم جاهلي

يهود مي دانستند که اتحاد قبايل داخلي مدينه، يعني اوس و خزرج، در رشد و گسترش اسلام تاثير بسيار دارد. از اين رو، با يادآوري جنگ هاي داخلي آنها که در دوران جاهليت رخ داده بود، خشم آنان را در برابر يکديگر برمي انگيختند.(17) رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) با يادآوري هدايت الهي و نجات آنان از کفر و ايجاد الفت بين دل ها به وسيله اسلام، آنان را هشيار مي کرد که گرفتار وسوسه هاي شيطاني شده اند و نقشه دشمن در کمينشان است. خداوند در قرآن، يهوديان و مسلماناني را که اين گونه فريب خورده اند، سرزنش کرده است.(18)

سه. تحريف

يهود با بهره گيري از ابزار تحريف، به تغيير و تفسير دگرگونه علائم پيامبر آخرالزمان در کتاب هاي خويش پرداخت تا از گرايش پيروانش به پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) جلوگيري کند. خداوند در قرآن به اين عمليات يهود اشاره کرده، مي فرمايد:
« أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ کَلاَمَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ‌ وَ إِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَ إِذَا خَلاَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْکُمْ لِيُحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ‌ »؛(19)
آيا طمع مي داريد که[ يهوديان ] به شما ايمان آورند، و حال آنکه گروهي از ايشان کلام خدا را مي شنيدند و با آنکه حقيقت آن را مي يافتند، تحريفش مي کردند و از کار خويش آگاه بودند؟ و چون با مومنان ديدار کنند، گويند: ما هم ايمان آورده ايم؛ و چون با يکديگر خلوت کنند، گويند: آيا با آنان [مومنان] از دانشي که خدا به شما ارزاني داشته سخن مي گوييد، تا به ياري آن در نزد پروردگارتان بر شما حجت آرند؟ آيا به عقل درنمي يابيد؟ ».

چهار. ايجاد ترديد

از ديگر توطئه هاي يهود براي بازداشتن مردم از روي آوردن به اسلام، ايجاد شک و ترديد در عقيده مسلمانان بود. آنان براي اين منظور از راه هاي مختلف وارد شدند. از جمله، تعدادي از آنان قرار گذاشتند که اول روز به آنچه بر محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شده، به زبان ايمان آورند و آخر روز به آن کافر شوند و بگويند ما کتاب هاي خود را بررسي و با دانشمندانشان مشورت کرديم و ديديم محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) کسي نيست که ما گمان مي کرديم و دروغ او و نادرستي آيينش بر ما آشکار شد. در پيش بيني آنها، اين کار باعث مي شد مسلمانان شک کنند و چون يهود را اهل کتاب و عالم تر از خود مي دانستند، از اين خود بازگرداند، خداوند در قرآن به اين توطئه يهود اشاره و نقشه آنان را نقش بر آب کرد.(20)

پنج، تمسخر

اهل کتاب از شيوه تمسخر، بسيار بهره مي بردند، خداوند در قرآن به اين نکته اشاره کرده است و مي فرمايد:
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ‌ وَ إِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ اتَّخَذُوهَا هُزُواً وَ لَعِباً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَ يَعْقِلُونَ‌ »؛(21)
اي کساني که ايمان آورده ايد، اهل کتاب که دين شما را مسخره مي کنند و به بازي مي گيرند، و نيز کافران را به دوستي برمگزينيد و اگر ايمان آورده ايد، از خدا بترسيد؛ و چون بانگ نماز کنيد، آن را به مسخره و بازيچه گيرند؛ زيرا مردمي هستند که نمي انديشند ».

شش. فريب

يکي از تلاش هاي يهود، توطئه براي شخص پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) وارد کردن خدشه در دين و ايمان آن حضرت بود. آنان گمان مي کردند مي توانند پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را فريب دهند با تطميع کنند. از اين رو، به حضور پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) رفتند و گفتند: ما بزرگان و عالمان يهود هستيم و اگر از تو پيروي کنيم، همه يهود به تو مي گروند و با مخالفتي نخواهند کرد؛ تنها شرط ما، اين است که ميان ما و گروهي ديگر که نزاعي وجود دارد، داوري کني وبه سود ما حکم دهي. آنان درصدد فريب دادن و بي اعتبار ساختن حکم پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بودند، اما پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از اين کار روي گرداند، خداوند در قرآن درباره اين توطئه سخن گفته و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را از فتنه جويان بر حذر داشته است:
« وَ أَنِ احْکُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَ احْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْکَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَ إِنَّ کَثِيراً مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ‌ »؛(22)
ميانشان مطابق آنچه خدا نازل کرده است حکم کن و از خواهش هايشان پيروي مکن و از ايشان بپرهيز که مبادا فريبت دهند تا از بعضي چيزهايي که خدا بر تو نازل کرده است سرباز زني و اگر روي گردان شدند، بدان که خدا مي خواهد آنان را به جزاي برخي گناهانشان عقوبت کند، و هر آينه بسياري از مردم نافرمانند ».

پي نوشت ها :

1- عهد عتيق، مزامير، باب 110.
2- ر.ک: السيره النبوية، ج1، ص 262.
3- شعراء، آيه 214.
4-السيره النبوية، ج1، صص 268 و 269؛ مناقب آل ابي طالب، ج1، ص 54.
5- السيره النبوية، ج1، ص 321، تاريخ الطبري، ج2، ص 70.
6- ر.ک: السيرة النبوية، ج1، ص 221.
7- الطبقات الکبري، ج3، ص 118؛ تاريخ الطبري، ج2، صص 84-88.
8- تاريخ الطبري، ج2، صص 92-93.
9- همان، ج2، صص 98 و 99.
10- حج، آيه 39.
11- اعلام الوري، ج1، صص 157 و 158؛ مکاتيب الرسول، ج1، ص 260.
12- مائده، آيه 82.
13- امروز نيز يهود با ايجاد فرقه هاي انحرافي چون صهيونيسم مسيحي و بهائيت و فراماسونري، لايه هاي ظاهري ايجاد مي کند و خود پشت نقاب هاي ساختگي پنهان مي شود.
14- السيرة النبوية، ج1، ص 562.
15- نساء، آيه 51.
16- التبيان، ج3، ص 223؛ مجمع البيان، ج3، ص 106.
17- السيرة النبوية، ج1، صص 555 و 556.
18- ر.ک: تفسير آيات 99 آل عمران به بعد.
19- بقره، آيات 76 تا 75.
20- آل عمران، آيه 72.( ر.ک: مجمع البيان، ج2، صص 320-322).
21- مائده، آيات 57 و 58.
22- مائده، آيه 49.

منبع مقاله :
زير نظر جت الاسلام والمسلمين مهدي طائب؛ (1392)، تبار انحراف، قم: ولاء منتظر، چاپ هشتم



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.