رسيدگي به محرومان و همنوعان در سيره ي شهدا

با وجود نياز مالي، کمک مي کرد!

بچه که بود به مکتب خانه مي رفت. خانمي به آنها درس مي داد که تنها و بي کس بود. پدرش علي اصغر را ديده بود که دارد چوب جمع مي کند. از او پرسيده بود که اين جا چه کار مي کني؟ او جواب داده بود: اين خانم که به ما درس
شنبه، 12 مهر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
با وجود نياز مالي، کمک مي کرد!
 با وجود نياز مالي، کمک مي کرد!

 






 

رسيدگي به محرومان و همنوعان در سيره ي شهدا

براي کرسي معلم، چوب جمع مي کرد!

شهيد علي اصغر کلاته سيفري
بچه که بود به مکتب خانه مي رفت. خانمي به آنها درس مي داد که تنها و بي کس بود. پدرش علي اصغر را ديده بود که دارد چوب جمع مي کند. از او پرسيده بود که اين جا چه کار مي کني؟ او جواب داده بود: اين خانم که به ما درس مي دهد کرسي سرد و بي آتشي دارد، چوب جمع مي کنم تا بتواند آن را روشن کند. (1)

طلبش را به زلزله زدگان بخشيد

شهيد علي اصغر کلاته سيفري
در سپاه که کار مي کرد يک بار براي تسويه حساب به مشهد رفت. حدود صد و ده هزار تومان طلبکار شد. او ده هزار تومان نگه داشت و بقيه را به زلزله زدگان بخشيد.
مادرش به اين کار او ايراد گرفت و گفت: «چرا با اين پول به سراغ زمينت نرفتي و خانه ات را نساختي؟»
حرفهاي مادرش را که شنيد، با ناراحتي گفت: مگر من چه قدر در دنيا زندگي مي کنم که خانه بسازم؟ اين کارها باعث وابستگي بيشتر آدم به دنيا مي شود. (2)

دو هفته تلاش براي کمک به سيل زدگان

شهيد علي اصغر کلاته سيفري
در سال 1358 بر اثر دو بارندگي شديد در خوزستان سيلي ويرانگر جاري شد. کلاته سيفري جزو اولين کساني بود که براي کمک رساني به وضعيت مناطق سيل زده اعلام آمادگي کرد. آن طور که ديگران تعريف مي کنند او در کمک به سيل زدگان بسيار کوشا بوده و از هيچ کمکي دريغ نمي کرده است.
دو هفته از او بي خبر بوديم، وقتي برگشت اوضاع مناطق سيل زده آرام شده بود. (3)

بابت سيم کشي خانه ي او پولي نگرفت!

شهيد علي اصغر کلاته سيفري
علي اصغر ديپلم برق داشت. در اوقات بيکاري در روستا از تخصصش براي مردم استفاده مي کرد. او و يکي ديگر از بچه هاي ده براي خانه ها سيم کشي برق مي کردند. خانمي بود که وضع مالي خوبي نداشت. او به شريک برادرم گفته بود که اگر وقت داريد به خانه ي من هم نگاهي بياندازيد و سيم کشي اش را انجام بدهيد. شريک علي اصغر در پاسخ اين زن گفته بود که اشکالي ندارد ولي اين مقدار برايتان خرج دارد. علي اصغر که از وضع آن زن اطلاع داشت، پس از شنيدن اين موضوع به تنهايي آن خانه را سيم کشي کرد و پولي هم از صاحبخانه نگرفت. (4)

هديه ي ناقابل!

شهيد علي اصغر کلاته سيفري
از همدردي و کمک به ديگران لذت مي برد. هميشه هواي دوستان و آشنايانش را داشت. چون خودش ازدواج کرده بود، هميشه سر به سر ما مي گذاشت و مي گفت که چرا ازدواج نمي کنيم؟ يک روز در جوابش گفتم: «آن قدر مشکل مالي و اقتصادي وجود دارد، که آدم نمي تواند به ازدواج فکر کند.»
خنديد و گفت: شما تصميم بگيريد، شروع کنيد، خدا مي رساند.
وقتي ازدواج کردم، در يک خانه ي اجاره اي ساکن شدم. يک روز صاحبخانه آمد و گفت: امانتي داريد.
پاکتي را به دستم داد و گفت: يک آقايي به اسم کلاته سيفري اين را داد و گفت که به دست شما برسانم.
روي پاکت نوشته شده بود: اين هديه ناقابل را از من بپذيريد.
پاکت را که باز کردم ديدم که آقاي کلاته سيفري هجده هزار تومان پول توي آن گذاشته است. هديه ي بزرگي بود که روزهاي اول زندگي خيلي به دردم خورد. (5)

اگر احتياج داريد از اين پول برداريد!

شهيد محمود اصغرنيا
اول هر ماه که حاج محمود حقوقش را مي گرفت، راه مي افتاد پيش دوستان و رفقايي که با آنها رفت و آمد داشت. به همه مي گفت:
«اين همه دارايي من است. اگر به پول احتياج داريد از روي آن برداريد.»
وقتي دوستان از او پول قرض مي گرفتند، سعي مي کرد کمتر در معرض ديد آنها قرار گيرد. نگران بود که فکر اداي قرض طرف مقابل را شرمنده کند. خود من چند دفعه از او پول قرض گرفتم. اما وقتي مي خواستم پول او را به او برگردانم، اصلاً قبول نمي کرد. با اين که حاج محمود مجرّد بود و سن کمي داشت و حقوق طلبگي هم مبلغ چشمگيري نبود، هيچ وقت دوستانش را فراموش نمي کرد. (6)

بدون شناخته شدن، کمک مي کرد

شهيد محمود اصغرنيا
وقتي از جبهه مي آمد به خانواده ي شهدا خيلي سر مي زد. پسرم محمد آن زمان 5 سال بيشتر نداشت. وقتي با محمود از بيرون برمي گشتند مي گفت: مادر، داداش مرغ خريد و توي ماشين گذاشت. مرا برد يک جايي. خانه اي را نشانم داد و گفت برو در بزن، مرغ را بده و برگرد ولي خودش هيچ وقت نمي گذاشت بفهمم چه مي کند؟ (7)

رسيدگي به خانواده شهدا، اسرا و مجروحان

شهيد محمود اصغرنيا
با وجودي که مسئوليتي نداشت به خانواده ي شهدا، اسرا و مجروحان خيلي رسيدگي مي کرد. هميشه کارش اين بود که برايشان فلان کوپن را بگيرد يا دنبال کمبودهايشان باشد. نمي گذاشت سختي بر آنها اثر بگذارد. شب و روز با ماشينش در حال رسيدگي به کارهاي آنها بود. گاهي به من گفت: دارم خانه ي يکي از نيروهاي تو مي روم بيا با هم برويم.
شاهد بودم که براي يک کمبود چه قدر اين طرف و آن طرف مي زد. خودش پول نداشت ولي خيلي سعي مي کرد که براي فلان خانم در فلان روستا که به چراغ والر نياز دارد والر تهيه کند. (8)

با کمک بچه ها، خانه ي شهيد را ساختند

شهيد محمود اصغرنيا
مشکلات خودش را بروز نمي داد. اما در حل مشکل ديگران خيلي تلاش مي کرد. يکي از شهدا خانه ي نيمه تمامي داشت. محمود بچه هاي سپاه را جمع کرد و به هر کدام از آنها بخشي از کار را واگذار کرد. ظرف چند روز که مرخصي آمده بود خانه ي او را ساختند و خانواده ي شهيد از اجاره نشيني نجات پيدا کرد.
(9)

با وجود نياز مالي، کمک مي کرد!

شهيد محمود اصغرنيا
يک شب وقتي با پدرم صحبت مي کردم متوجه شده بود که نياز مالي دارم.
روز بعد در خانه بود و يک سکه داده و رفته بود. همان روز ساعت 12 شهيد صابريان را ديدم که دارد دنبال حاج محمود مي گرفت. وقتي متوجه شدم حاج محمود خودش از تعاوني تقاضاي پول کرده و حالا صابريان مي خواهد بخشي از آن پول را برايش به حساب بريزد خيلي تعجب کردم. با وجودي که خودش نياز مالي داشت به کمک من آمده بود. (10)

پي نوشت ها :

1. وقت قنوت، ص 146.
2. وقت قنوت، صص 148-147.
3. وقت قنوت، ص 150.
4. وقت قنوت، ص 152.
5. وقت قنوت، ص 155.
6. وقت قنوت، صص 315-314.
7. وقت قنوت، صص 221-220.
8. وقت قنوت، صص 222-221.
9. وقت قنوت، ص 222.
10. وقت قنوت، ص 223.

منبع مقاله :
مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت؛ (1390)، سيره ي شهداي دفاع مقدس (26)، رسيدگي به محرومان و همنوعان، تهران: مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط