نويسنده: مؤسسه ي فرهنگي هنري قدر ولايت
شهيد احمد متوسليان
«... شما اگر مي خواهيد واقعاً « احمد » را آن طور كه بود بشناسيد، لازم نيست سراغ ما بچه هاي سپاه بياييد. شما برويد سراغ مردم كردستان. برويد پاي صحبت مردم مسلمان مهاباد، سقز، بانه، پاوه و مريوان بنشينيد. آنها بيشتر و بهتر از همه ي ما دوستان « احمد » صلاحيت دارند درباره ي شخصتي او صحبت كنند. طرز تفكر « احمد »درباره ي مردم كردستان و ريشه ي عملكرد اصولي و دقيق او در رابطه با اين مردم برمي گردد به اعتقاد عميق او به كريمه ي قرآني « محمد رسول الله و الذين معه اشداء علي الكفار رحماء بينهم ». مهمترين مسأله براي « احمد » هويت اسلامي اين مردم بود. با وجود قضاوت عجولانه ي بعضي ها كه تحت تأثير تبليغات گروهك هاي الحادي در كردستان از مردم اين منطقه نااميد بودند، « احمد » فريب اين پوسته ي پوك و فريبنده ي جّو مسموم تبليغاتي موجود در منطقه را نخورد. به فطرت ديني و اصالت اسلامي مردم كردستان عميقاً ايمان داشت و يقين داشت كه كافي است با برخوردي از سر مدارا و رأفت، فرصتي براي از قوه به فعل درآمدن فطرت ديني مردم منطقه فراهم شود، آن وقت است كه همين مردم، قبر ضدّ انقلاب را در كردستان خواهند كند.
« ... يكي از علل اصلي موفقيت « احمد » در كردستان، اين بود كه صف مردم فقير و مسلمان اين منطقه را در همه جا، چه در مناطق تحت كنترل ضدّ انقلاب و چه در مناطق آزاد شده، از صف ضدّ انقلاب جدا كرده بود.
« احمد » هيچ وقت اين مرزبندي را ناديده نگرفت. مثلاً در جريان تشكيل سازمان پيشمرگان مسلمان كرد در مريوان، « احمد »، از علمداران و بانيان اصلي اين جريان محسوب مي شود. نفس مشاركت او در تشكيل اين سازمان، خودش از اين شناخت منطبق بر واقعيات « احمد » از مسائل كردستان سرچشمه مي گيرد. او در انتخاب نيروهاي مسلمان كرد براي رده هاي مختلف اين سازمان در مريوان به قدري حساب شده و ظريف برنامه ريزي كرده بود كه اين نيروها جزو كيفي ترين عناصر انقلابي بومي در سطح كل استان كردستان به شمار مي آمدند؛ تا جايي كه نيروهاي سپاه و ارتش در سطح استان، به خاطر اعتماد و اطميناني كه به روحيه ي انقلابي نيروهاي كرد تحت امر « احمد » داشتند، اكثر اوقات براي عمليات در ديگر جبهه هاي كردستان به مريوان مي آمدند و از « احمد » مي خواستند تعدادي از بچه هاي پيشمرگ مسلمان مريوان را در اختيار آنها بگذارند. »
تأسيس سازمان پيشمرگان مسلمان كرد در مريوان، جزو درخشان ترين سرفصل هاي كارنامه ي فعاليت انقلاب « احمد » در كردستان محسوب مي شود؛ امري كه موجب گشت تا رابطه ي عاطفي و عُلقه ي ايماني گرمي ميان او و مدافعان مسلمان كرد انقلاب برقرار شود.
... دلبستگي خيلي عجيبي به نيروهاي كرد مسلمان داشت. از كوچك ترين فرصت ها براي رسيدگي به حوايج و رفع كم و كاستي هاي آنها استفاده مي كرد. هر دو- سه روز يك بار، با برادر سالگي - مسئول سازمان پيشمرگان مسلمان كرد مريوان- مي آمد به سروآباد، جايي كه محل استقرار اين نيروها بود. همه او را محرم خودشان مي دانستند و در اين بازديدها مي آمدند گاه تا ساعت ها برايش درد دل مي كردند. با يك حوصله و احترام فوق العاده اي به صحبت هايشان گوش مي داد و تا آخرين حدّي كه در توانش بود، سعي مي كرد مسائل و مشكلات آنها را حل كند. در آن دوران، با آن كه از لحاظ مالي وضع خود بچه هاي سپاه مريوان در شرايط اسفناكي قرار داشت، « احمد » روي مسأله ي تأمين ارزاق و رفع نيازهاي مالي نيروهاي كرد كه عموماً جزو مستضعف ترين اهالي روستاهاي منطقه بودند، حساسيت زيادي به خرج مي داد. بارها خودم ديدم كه حلب روغن و پتوي جيره ي سپاه را از تداركات برمي داشت و مي برد بين آنها تقسيم مي كرد. روي حفظ بيت المال از همه سخت گيرتر بود. از اموال سپاه حداقل استفاده را مي كرد، براي تأمين پيشمرگان مسلمان از جان مايه مي گذاشت... اگر « احمد » براي ما بچه هاي سپاه مريوان كه حتي عاشق چشم غره هايش بوديم، در يك كلام، برادر « احمد » بود؛ براي پيشمرگان مسلمان كرد، او خيلي عزيزتر از يك دوست و رفيق بود. او براي آنها كاك « احمد » بود!
انس و الفت « احمد » با مردم مسلمان و رنج كشيده ي كرد، تنها به نيروهاي انقلابي و رزمنده ي اين خطه محدود نمي شد. دامنه ي رأفت انقلابي و مكتبي « احمد » چنان گسترده بود كه توفيق تسخير قلوب اهالي مناطق تحت سلطه ي ضدانقلاب را نيز براي او به ارمغان آورد.
«... اصل اولي را كه « احمد » همواره در عمليات پاكسازي مناطق زير سلطه ي ضدانقلاب رعايت مي كرد، بيداركردن فطرت پاك و دست نخورده ي مردم اين مناطق بود. بدون كمترين خوف يا واهمه اي، به روستاهايي كه محلّ تردد يا نفوذ ضدانقلاب بودند، مي رفت. مردم را جمع مي كرد و با يك بيان خيلي ساده و بي تكلف، براي آنها از شخصيت امام ( قدس سره ) حقانيّت نظام و رأفت انقلاب صحبت مي كرد. جنايات و خيانت هايي را كه ضدانقلاب به نام مردم كرد مرتكب مي شد، براي آنها شرح مي داد. با همه ي صلابت و اقتداري كه داشت، لحن صحبت و كلماتي را كه در حرفهايش براي مردم اين جور مناطق به كار مي برد، ذره اي بوي بيگانگي، خشونت يا برخورد از موضع بالا را نداشت.
مي گفت: « جمهوري اسلامي و اين انقلاب، مال شما و از خود شماست. ما مي خواهيم شما زندگي عادي خودتان را در سايه ي عدالت و امنيت انقلاب از سر بگيريد. تا به حال، شما زير فشار و سلطه ي ضدانقلاب چنين فرصتي نداشتيد. انقلاب يعني قرآن، يعني مرام حضرت رسول، يعني آبادي و نعمت و امنيت براي شما و بچه هاي معصوم تان. از ضدانقلاب نترسيد. ضدانقلاب كيست؟ كسي كه حتي آرد نان و فشنگ تفنگش را لب مرز نوسود و دزلي از قاتلان مسلمان هاي كرد عراق مي گيرد، چطور مي تواند ادعاي مبارزه براي مردم مسلمان كردستان داشته باشد؟ شما مسلمانيد. مسلمان جز خدا از كسي ترسي ندارد. شما كرد هستيد. كردها شجاع ترين مردم اين مملكت اند. چرا به خفّت سلطه ي ضدانقلاب تن مي دهيد؟ عزت و كرامت يك مسلمان كرد چطور اجازه مي دهد به ذلت تسلط يك مشت ملحد دست نشانده ي اجنبي تن بدهد؟ ما و شما همگي پيرو مكتبي هستيم كه مي فرمايد عزت فقط براي خدا، رسول خدا ( صلي الله عليه وآله و سلم ) و اهل ايمان است. خودتان همت كنيد. ضدانقلاب را معرفي كنيد. بياييد تفنگ ها را تحويل بدهيد. ما برادران مسلمان شما هستيم كه آمده ايم كردستان مسلمان را از دست ايادي اجنبي آزاد كنيم... حالا ديگر خودتان مي توانيد راه را از بيراهه تشخيص بدهيد و به ياري خدا، راه حق را انتخاب كنيد!...»
« احمد » با همين برخورد اسلامي و انساني خودش، طوري مردم را مجاب مي كرد كه اكثر مواقع خود آن ها براي پاكسازي روستاهايشان از تسلط ضدانقلاب پيشقدم مي شدند.
*
سلوك او با مردم پاوه نيز از اين رأفت و لطافت مشفقانه سرشار بود. اهالي شهر، زن و مرد و پير و جوان، او را به نام برادر « احمد » مي شناختند. اصولاً از آنجا كه مردم پاوه ديدگاه مثبتي نسبت به انقلاب اسلامي و اهداف و ارزش هاي متعالي مدافعان انقلاب داشتند، طرز برخورد آنان با نيروهاي سپاه، نسبت به سكنه ي مناطقي كه در معرض بمباران تبليغات سوء و شايعه پراكني هاي عوام فريبانه ي ضدانقلاب بودند، بسيار متفاوت بود. سلوك مردانه و اسلامي- انقلابي برادر « احمد » با مردم خوب پاوه باعث شد كه اهالي شهر نسبت به او انس و الفت غيرقابل وصفي به دل بگيرند. در روزهايي كه تجزيه طلبان، شهر و سپاه پاوه را با خمپاره، آماج گلوله هاي مرگبار خود قرار داده بودند، اين سلوك مهرآميز و جوانمردانه ي « احمد » مجال بروز بيشتري يافت. نيروهاي ضدانقلاب، از يك شگرد كثيف جنگ رواني استفاده مي كردند. آنان قبضه هاي خمپاره انداز خود را در مناطق مسكوني حومه ي شهر مستقر كرده بودند؛ بدين قصد كه نيروهاي انقلاب را وادار نمايند در جواب آتش آنها، ناخواسته بر سر مردم بي گناه آتش بريزند؛ امري كه در صورت تحقق، بهترين خوراك تبليغاتي را براي مزدوران تجزيه طلب و بوق هاي تبليغاتي حاميان داخلي و خارجي آنان فراهم مي كرد. در چنين شرايطي، بچه هاي سپاه همواره با دستور اكيد « احمد » مواجه مي شدند كه اجازه ي شليك حتي يك گلوله را به سمت چنين مناطقي نمي داد. ممانعت مزبور، ريشه در مسائلي فراتر از رعايت قواعد بازي كثيف جنگ رواني داشت. حقيقتي كه با تأمّلي بر خاطره ي ذيل، به خوبي عشق و علاقه ي بي منتهاي « احمد » به مردم مظلوم كرد را متجلي مي سازد:
«... در مرحله ي نهايي عمليات آزادسازي روستاي نجار، تك تيراندازان و تيربارچي هاي ضدانقلاب، از داخل خانه هاي روستا به طرف بچه هاي ما شليك مي كردند. برادر « احمد » تأكيد صد در صد داشت كه در چنين وضعيتي ما بايد با توكل به خدا صبور باشيم. او با همان لحن پر مهابت خودش مي گفت: « حتي اگر قطع يقين پيدا كنيد كه ضدّ انقلاب دقيقاً در فلان نقطه ي روستا موضع گرفته، جواب آتش او را ندهيد. مردم آنجا، پشتيبان بالقوه ي ما هستند؛ نه سپر بلاي آن نامردها! » (1)
پي نوشت ها :
1.در انتهاي افق، صص 75-76، 86-89 و 91.
منبع مقاله :مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت؛ (1390)، سيره ي شهداي دفاع مقدس 24 (دوستي با مردم، رفاقت با همکاران)، تهران، قدر ولايت، چاپ اول