حمله ژوليوس سزار به سرزمين آزاد ژرمن ها

استخوان يك لژيونر رومي

گرچه ماريوس تهاجم بربرهاي شمالي را فرونشاند. اما موج وحشت آثار خود را بر روح و روان روميان بر جاي گذارده و هنوز هم به عنوان يك تهديد موجود، اما مخفي و نامشهود وجود داشت. پس بايد يك فرمانده مترقي و زيرك ضربه
شنبه، 19 مهر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
استخوان يك لژيونر رومي
 استخوان يك لژيونر رومي

 

نويسنده: پتر آرتز
مترجمان:
علي رحماني (تيرداد)
مرضيه ذاكري





 

حمله ژوليوس سزار به سرزمين آزاد ژرمن ها
گرچه ماريوس تهاجم بربرهاي شمالي را فرونشاند. اما موج وحشت آثار خود را بر روح و روان روميان بر جاي گذارده و هنوز هم به عنوان يك تهديد موجود، اما مخفي و نامشهود وجود داشت. پس بايد يك فرمانده مترقي و زيرك ضربه روحي ناشي از حمله كيمبرها را در نظر مي گرفت و همچنين به منظور حفظ ميهن كليه اقدامات لازم را به عمل مي آورد. اين فرمانده زيرك، گايوس ژوليوس سزار (1) و منطقه عملياتي اش سرزمين گل ها بود. سزار عزم خود را جزم كرده بود تا مرزهاي امپراتوري روم را از درياي مديترانه تا رود راين گسترش دهد- از اين رو بايد سرزمين گل ها تسخير مي شد. تقدير چنين بود كه ژرمن ها، خواسته يا ناخواسته، در عملي شدنِ برنامه هاي سزار نقش بسيار مهمي ايفا كنند.
سي سال پس از نابودي كيمبرها و تويتون ها، دسته ديگري از بربرها با عبور از عرض رود راين سعي كردند در سرزمين گل ها مستقر شوند. اين سپاه از اقوام بسياري تشكيل مي شد و نزديك به 15000 تن را دربرمي گرفت كه در آن سوئب ها اكثريت داشتند. ماركومان ها و هارودهاي (2) اسكانديناوي نيز بعدها اضافه گرديدند. آنان تحت رهبري آريوويست، رئيس مبارزان، يكي از استراتژيست هاي به رسميت شناخته شده ي نظامي و يكي از دمدمي مزاج ترين پادشاهان تاريخ ژرمن ها، قرار داشتند. حتي مجلس سناي روم نيز پادشاهي باشكوهش را به رسميت شناخت و او را اولين پادشاه معتبر تاريخ ژرمن ها ناميد. در حقيقت آريوويست در پي مددخواهي گل ها به اينجا آمده بود: سكوانرهاي (3) كِلتي از وي خواسته بودند تا در برابر همسايگانشان، هِدوئرها(4) ياريشان نمايد. قبايل گل در آن زمان دائماً با يكديگر در ستيز بودند. آريوويست به حل اين مسئله پرداخت، در سال 62 قبل از ميلاد هدوئرها را شكست داد و به عنوان پاداشي از جانب سكوانرها يك سوم از سرزمينشان را كه در جنوب غربيِ انحناي رود راين در نزديكي بازل واقع بود، به دست آورد. بدين سان آريوويست با نيروهاي مزدورش در منطقه متحدانش اسكان يافت و حتي به گسترش نفوذش نيز مبادرت ورزيد. اما كاملاً روشن نيست كه آيا سكوانرها از اين بابت خوشحال بودند يا نه. حال ساير ساكنان راست رود راين نيز از قاعده سحر آميزِ " سرزمين " آگاه شده بودند و از آنجا كه از مدت ها قبل در جانب ژرمن ها فشار جمعيت به طور محسوسي خود را نشان مي داد و كشتزارِ مناسب به شدت ناياب شده بود، بسياري از قبايل تمايل داشتند خود را به محل اسكان آريوويست در سرزمين حاصلخيز گل هاي شرقي ملحق سازند. بدين طريق سپاه ژرمن ها كه تحت فرماندهي وي قرار داشت، سرانجام 120000 جنگجو را شامل گرديد. در نهايت آريوويست حاكم تمام منطقه آلزاس(5) كنوني شد؛ او بي شك رؤياي يك سرزمين پادشاهي بزرگ را در سر مي پروراند. اين اوج لحظه اي بود كه فرمانده جاه طلب رومي آن را براي ارتقا به مقام بالاتر مغتنم شمرد. سرانجام سزار توانست شايستگي خود را به اثبات رساند و قابليت هاي نظامي اش را به روميان نشان دهد. در آن موقع او چهل و دو ساله بود. سزار ادعا كرد كه هم سرزمين گل ها را تسخير مي كند و هم مانع از حضور ژرمن ها در آنجا مي شود. اگر سرزمين گل ها به طور كامل به دست ژرمن ها مي افتاد، گام بعدي آن ها حمله به ايتاليا بود. بدين ترتيب سزار پنجاه سال پس از حمله ژرمن ها، ضربه روحي عميق ناشي از حمله كيمبرها را به هموطنان خود يادآور شد. البته هموطنانش تقاضاي غيرممكن او را پيش درآمد يك جنگ عادلانه مي دانستند. به عبارت ديگر: روم از ترس مي لرزيد و سزار به فرماندهي مطلوب دست يافت. او بلافاصله در سال 58 قبل از ميلاد به تسخير سرزمين گل ها مبادرت ورزيد، ولي به ناچار در اين حين با آريوويست سوئبي و ژرمن هاي موردتهاجم قرار گرفته، روبرو گرديد.
در ابتدا روميان از هرگونه رويارويي با آريوويست اجتناب ورزيده بودند. آنان علاوه بر عنوان " پادشاه ژرمن ها "، عنوان دومي نيز به وي اعطا كرده بودند كه عبارت بود از:" پادشاه ژرمن ها و دوست ملت روم ". حال مددخواهي برخي از قبايل گل براي حمايت از هدوئرها در مقابل سوئب هاي بزرگ به نظر سزار بسيار مناسب آمد. يك صحنه باشكوه نبرد در انتظارش بود: او با يك پيروزي در برابر ژرمن هايي كه تعدادشان رو به افزايش بود، مي توانست بلافاصله سرزمين گل ها را متصرف شود. سزار با تأكيد از آريوويست خواست تا بيش از اين نيروهاي مستقر در سمت راست رود راين را به سوي سرزمين گل ها فرانخواند، همه زندانيان هدوئري را آزاد كند و به ويژه ساير اقدامات نظامي عليه قبايل گل را متوقف سازد. به طور قطع تهديد حمله از جانب رومي ها نيز در همين ارتباط بود.
اما پاسخ آريوويست بدين شرح بود:" اگر سزار بخواهد، مي تواند حمله را شروع كند؛ او خواهد ديد كه اين ژرمن هاي شكست ناپذير و جنگ آزموده كه چهارده سال تمام هيچ سقفي روي سرشان نداشته اند، با شجاعت خويش قادر به انجام چه كارهايي هستند". بلافاصله پس از آن، هر دو سپاه به حركت درآمدند.
قبل از نبرد تعيين كننده، هر دو فرمانده ميان اردوگاه هاي خويش در تپه اي واقع در نزديكي كولمارِ(6) كنوني، به منظور انجام مذاكراتي با يكديگر ملاقات كردند كه سزار در كتابش تحت عنوان " جنگ در سرزمين گل ها " (7) به شرح دقيق آن پرداخته است. در اين هنگام آريوويست نتيجه بدي به دست نمي آورد، هرچند كه گفتگوها به قلم سزار مي باشد. حداقل اگر او طبق خواست گل ها از وطن ژرمني خود چشم مي پوشيد، گل ها نيز آزادانه بخش هايي از سرزمينشان را در اختيارش قرار مي دادند. كاش او با زندانيان براساس قوانين جنگي سابق رفتار مي كرد كه به موجب آن بازنده در برابر فاتح موظف به دادن باج بود. به هر حال اگر او در سرزمين گل ها در برابر روميان قرار مي گرفت، آن ها حقوق بيشتري نسبت به وي در اين ايالت نداشتند. علاوه بر اين آريوويست به خوبي مي دانست كه سزار نزد اشراف محافظه كارِ رم شخصيتي غيرمحبوب است و از اين رو معتقد بود كه " با مرگ سزار مي تواند نظر لطف و محبت آنان را به سوي خود جلب كند ". سرانجام آريوويست پيشنهاد كرد كه در قبال عقب نشيني اش از خدمات نظامي سزار بهره مند گردد تا " همه جنگ هايي را كه خواهان اجرايش مي باشد، سزار برايش پيروزمندانه به پايان برساند." اما فايده اي نداشت، سزار اين تقاضاي غيرممكن آريوويست را رد كرد و بدين ترتيب مذاكرات به شكست انجاميد. در نبرد بعدي در نزديكي مولهاوزن (8) امروزي در آلزاس، سزار چهار لژيون را كه با نيروهاي كمكي و سواره نظام نزديك به 25000 مرد جنگي را شامل مي شد، عليه ژرمن هايي وارد ميدان كرد كه تقريباً همان تعداد جنگجو به نبرد فرستاده بودند. گرچه ارتش ژرمن ها در آغاز كار نيروهاي سزار را به عقب راند، اما روميان توانستند از طريق ورود شجاعانه سواره نظام جديدي به فرماندهي پوبليوس (9) جوان، برتري را از آن خود كنند. نيروهاي آريوويست به عقب رانده و مغلوب شدند. آنان ضمن متحمل شدن خساراتي سنگين، از طريق راين عقب نشيني كردند. آريوويست سوار بر قايقي گرديد و از مهلكه گريخت و ظاهراً چهار سال بعد درگذشت.
بدين ترتيب ژرمن ها از سرزمين گل ها رانده شدند و سزار توانست رود راين را به عنوان مرز ميان گل ها و ژرمن ها تعيين كند. با فتح سرزمين گل ها توسط روميان، مسلماً ژرمن ها همسايگان جديدي يافته بودند. از اين لحظه به بعد سزار مرز راين را ديگر از نظر دور نساخت. در سال 56 قبل از ميلاد يوزيپترها(10) و تنكترها (11) ظاهراً با نيتي صلحدوستانه از عرض راين گذشتند تا از سزار تقاضاي زمين كنند. اين قضيه تا سال بعد به طول انجاميد. آنان هنوز سرگرم مذاكرات در نزديكي كوبلنس (12) كنوني بودند كه مورد حمله روميان واقع گرديدند؛ در اين هنگام تعداد زيادي از ژرمن ها با زنان و كودكان كشته شدند. سزار چند سال قبل هم با قتل عام نِرويرها (13) ثابت كرده بود كه همواره قادر به انجام چنين اقدام وحشيانه اي است؛ بدين ترتيب او نام و قبيله نرويرها را، همان گونه كه با افتخار پذيرفت، تقريباً به طور كامل هم از صفحه روزگار محو ساخت. در مجلس سناي روم كاتوي (14) جوان كه يكي از مخالفان سرسخت سزار بود، درخواست كرد تا او را به خاطر اعمال وحشيانه اي كه نسبت به يوزيپترها و تنكترها مرتكب شده است، به ژرمن ها تحويل دهند. اما اين درخواست بدون نتيجه ماند.
در سال هاي 55 و 53 قبل از ميلاد سزار با لژيون هايش از عرض رود راين عبور كرد تا ژرمن ها را ادب كند. او چندان در خاك ژرمن ها پيشروي نكرد، به طوري كه حملات غافلگيرانه اش در درجه اول به عنوان تجلي قدرتش تلقي شد تا ژرمن ها را مرعوب ساخته باشد. او در نزديكي نوي ويد (15) تنها در عرض ده روز پل هاي چوبي عظيمي ساخت و هجده روز بعد از ميان مناطق راست راين گذشت و روستاها و كشتزارهاي متروكه را به آتش كشاند. قطعاً هدف وي از اين اردوكشي، تثبيت حيثيت خود و هشدار به ژرمن ها از تجاوزهاي بعدي آن ها بود. سرانجام سزار بدين طريق رود راين را به عنوان مرز ميان امپراتوري روم و سرزمين ژرمن ها تعيين كرد. او همچنين براي دولتمردان و شهروندانش روشن ساخت كه تا چه حد گسترش نفوذ در سرزمين آزاد ژرمن ها بي فايده و كم ثمر است. فقدان معلومات و پايين بودن سطح فرهنگ ژرمن ها به استخوان يك لژيونر رومي هم نمي ارزيد.(16)
سزار با چشم پوشي از سرزمين آزاد ژرمن ها نشان داد كه فردي باهوش و دورانديش است. او نيروي مقاومت بربرها را به درستي ارزيابي كرد. گل ها ملتي مقيم با كشاورزي توسعه يافته و ساختارهاي مسكوني اجتماعي بودند كه نسبت به جنبه هاي مساعد جهان روم بي علاقه نبودند و از اين رو مي شد آنان را مطابق خواست روميان متمدن كرد. سرانجام سزار توانست با لژيون هاي به خوبي تعليم يافته اش آنان را مغلوب سازد. اما ژرمن ها كاملاً‌ با روميان فرق داشتند. آن ها از توان رزمي بالاتري برخوردار و دائماً در حال تكاپو بودند و به محروميت ها نيز عادت داشتند. كسي كه به آنان حمله مي كرد و خواهانِ مقهور ساختنشان بود، بايد در جنگل هاي غيرقابل نفوذ به تعقيبشان مي پرداخت، بدون آنكه بداند كه اين جنگل ها در كجا به پايان مي رسد و چه خطراتي، به ويژه چه جنگجوياني در آنجا انتظارش را مي كشند.
بدين ترتيب سزار در اثر معروف خود تحت عنوان " جنگ در سرزمين گل ها " از بي فايدگي فتح سرزمين ژرمن ها و تغييرناپذيري ساكنان آن پرده برداشت و ژرمن ها را مردماني بي فرهنگ و جنگجو معرفي كرد:" آنان تاخت و تازهايي را كه در خارج از مرزهاي قومي انجام مي دهند، ننگ نمي دانند و طرفدار اين موضع فكري اند كه به وجود مي آيند كه تمرينِ جواني كنند و از بيهودگي برحذر بدارند. " بي شك ارزيابي سزار از ژرمن ها رنگ و بوي سياسي داشته و به شدت تعميم دهنده است، ولي با اين وجود نبايد آن را دست كم گرفت. به هر حال او در حين انجام عمليات نظامي اش با ژرمن ها برخورد كرد و ژرمن ها، ابتدا به عنوان سواركار، در ارتش او خدمت مي كردند. در تلاش سزار مبني بر تعيين راين به عنوان يك مرز عملي ميان متحدان در جنوب غربي و دشمن در شمال شرقي، غالباً به تقسيم بندي هاي درستي توجه نشده است. او حتي اعتراف مي كند كه در ساحل چپ راين هم قبايل ژرمن زندگي مي كردند- به عنوان مثال تِروِرها (17) و بلژيكي ها اصل و نسب ژرمني دارند. مي توان احتمال داد كه در اواسط قرن اول قبل از ميلاد مناسبات قومي در ساحل رود راين بسيار درهم بود. از اين لحظه به بعد نيروهاي رومي در ساحل راين ترتيبي دادند كه اردوكشي قبايل به نحو چشمگيري محدود شود. اكنون وضعيت اميدبخش " برو به طرف غرب " كه در زمان آريوويست در ميان ژرمن هاي ساكن در سمت راست رود راين حكمفرما بود، قابل پيگيري بود.
از شواهد تاريخي چنين برمي آيد كه نوه برادر سزار، گايوس اُكتاويانوس كه بعدها لقب آگوستوس ( اوگوست ) به معناي كبير را به او دادند، ابتدا به توصيه فرمانده بزرگ عمل نكرد. در حالي كه سزار مرز روم را در ساحل رود راين به طور كامل حفظ نمود، امپراتور آگوستوس نه تنها خواهان دستيابي به مرز دانوب، بلكه خواهان تسخير سرزمين آزاد ژرمن ها نيز بود تا بدين ترتيب موقعيت امپراتوري روم را در شمال به طور قطع تثبيت كند، ولي اين برنامه از پيش تعيين شده به فاجعه اي منجر گرديد كه هنوز هم به عنوان يكي از بزرگ ترين شكست هاي نظامي در تمام دوران ها به شمار مي آيد: نبرد واروس در جنگل تويتوبورگ.

پي‌نوشت‌ها:

1.Gaius Julius Cäsar ( 44-100 قبل از ميلاد)، كنسول روم كه رئيس دولت و فرمانده كل قوا بود. (م).
2.Haruden
3.Sequaner
4.Häduer
5.Elaass ( به فرانسه Alsace )، سرزميني در سمت چپ راين عليا كه مركز آن استراسبورگ است. بر سر مالكيت آلزاس قرن ها بين آلمان و فرانسه اختلاف بود و چند بار دست به دست شد و اكنون جزو فرانسه مي باشد.(‌م)
6.Colmar
7.Gallischer Krieg
8.Mühlhausen
9.Publius
10.Usipeter
11.Tenkterer
12.Kobelnz
13.Nervieren
14.Cato
15.Neuwied
16. مشابه همين جمله را بيسمارك صدر اعظم آلمان در 1878 بيان كرده بود كه تمام بالكان براي او به اندازه استخوان پوسيده يك سرباز پومروني [ ايالت توسعه نيافته آلمان ] ارزش ندارد.(م).
17.Treverer

منبع مقاله :
آرتز، پتر (1391)، كوچ ژرمن ها در اروپا، ترجمه علي رحماني (تيرداد)، مرضيه ذاكري، تهران: اميركبير، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.