در برابر انبوهي از مکتب ها، دانشمندان بزرگ و انسان هاي خواهانِ بهروزي اجتماعي، مکتب هايي چونان مارکسيسم و افراد اندکي هم چون ابوالعلاء معرّي (1) آدامف (2)، يونسکو، (3) بکت، (4) ساموئل باتلر (5) و کارل پوپر (6) با تمسک به ادله ي واهي، به مخالفت برخاسته، طراحي و ارائه ي جامعه ي آرماني و آرمان شهر را بي فايده يا حتي خسارت بار معرفي کرده اند!
دليل و علت اين مخالفت ها متفاوت است؛ برخي فيلسوفان و انديش مندان به ويژه آنان که سرشت انسان را حيوانيت، خودخواهي، ستم و... مي دانند، به آينده ي بشريت، دچار ترديد، يأس و بدبيني هستند. و در ميان آن ها کساني يافت مي شوند که چنان بدبيني بر آنان غلبه يافته که تنها راه چاره را خودکشي هاي دسته جمعي تلقي کرده اند. (7)
بدبينان تلاش هاي يوتوپيايي را بي فايده مي دانند؛ به عنوان نمونه ويل دورانت با بدبيني تمام مي گويد:
« مدينه ي فاضله مانند شعري است از « اتر » که ما نفوس حساس خود را به وسيله ي آن، براي تحمل درد جراحي تخدير مي کنيم. » (8) تروتسکي نيز مي گويد:« هر کس که آرزوي يک زندگي آرام در سر مي پروراند، نمي بايست در قرن بيستم زاده شود. » (9)
برخي از اين مخالفان، بدان رو مي گويند که در اين جهان نبايد چشم اندازي رؤيايي پيشِ رو نهاد که مي پندارند تحقق آن ممکن نيست! (10) به همين جهت بعضي از اين فيلسوفان، خيالي بودن جوامع آرماني را دست آويز مخالفت با آن قرار داده اند.
گروهي ديگر، پيش نگري، تماميت خواهي و مخالف آزادي خواهي بودن آن را دست آويز مخالفت خود کرده اند؛ به عنوان نمونه پوپر مي گويد: « تعيين هدفِ فرجامين و تعيين روش رسيدن به آن و تلاش براي تحقق بخشيدن به کشوري آرماني، احتمالاً به ديکتاتوري مي انجامد و عوارض، پي آمد و دشواري هايي هم چون: تعصب، جزم انديشي، عدم توجه به مخالفان، راديکاليسم، برانداختن قهرآميز نهادهاي پيشين و تصفيه ي افراد را در پي دارد. » (11) به گفته ي وي: « گرايش به اوج کمال که بيشترِ افراد بدان دچارند، اگر مهار نشود، به نوعي نِوروز يا هيستري تبديل مي شود، لذا رهيافت معيّن اتوپيايي و تعيين هدف، فرجام و روشي معين براي رسيدن به آن، بسيار خطرناک است! » (12)
وي مهندسي اجتماعي تدريجي را تنها مهندسي اجتماعي عقلاني دانسته، (13) آن را در تضاد با مهندسي اجتماعي يوتوپيايي مي شناساند. (14) از نظر او طرح هاي آرمان گرايانه که از بنيادهاي فکري جامعه انتقاد مي کند و دگرگوني بنيادين را دامن مي زند، مستلزم قدرت و خشونت است و لذا به گفته ي او: « نتيجه ي همه ي طرح هاي آرماني، استبداد و سرکوب است! » (15)
پوپر با نوعي بدبيني خاصّ خود به جهان و انسان، با تصريح به اين که « هيچ وسيله ي نهادي براي نيک بخت گرداندن انسان نيست » حدّاکثر انتظار مردم را آن دانسته که « هنگام رنج کشيدن، هرگونه ياريِ ممکن به آنان برسد ». (16)
مکتب مارکسيسم نيز بدان رو که رشد جامعه را بر حسب جبر تاريخي و برگرفته از رشد وسايل توليد و نه بر حسب طرح و برنامه ي عقلاني انساني يا الهي ارزيابي مي کند، هرگونه مهندسي اجتماعي را نکوهيده است (17) و با ترسيم خطّ سير جبر تاريخ، مدار تکامل جبري جوامع بشري را از پيش تعيين شده مي داند! (18)
برخي نيز کوشيده اند هر مخالفتي را مخالفت با آرمان شهرها تلقي کنند؛ به عنوان نمونه آنان: « بدبيني عصر حاضر به تسليحات هسته اي را معرف نوعي انديشه ضد آرمان شهري » معرفي کرده اند. (19)
در پاسخ به اين مخالفت ها، بايد گفت:
اوّلاً: در نگاه دقيق تر، همه ي سخنانِ مخالف و تمام آثار ضد آرمان شهري، خود آرمان شهرهايي در جهت مخالفند، نه آن که واقعاً ضد آرمان شهر باشند. (20) شاهد اين مدعا آن است که پوپر و مارکس، طراحي جامعه ي آرماني را خطرآفرين دانسته و محکوم کرده اند، خود نوعي جامعه ي آرماني و مطلوب را پيشنهاد کرده اند. (21)
ثانياً: اگر چه واژه ي اوتوپيا و آرمان شهر، اغلب در جهت نشان دادن زندگي رؤيايي و کاملي به کار رفته است که وصول بدان ممکن نيست و همواره يک وضعيت خياليِ سياسي، اجتماعي و اقتصادي را ترسيم مي کند که در آن شرايط، غير قابل تحقق به نظر مي رسد، بايد پذيرفت که ترقي و پيش رفت بدون آن که هدف و آرمان و روشي خاص در نظر باشد، به وقوع نمي پيوندد؛ به گفته ي ويليام آگبرن ( william ogburn):
داشتن تصويري مبهم و مجمل از رويدادهاي آينده، از نداشتنش بهتر است و در بسياري از موارد، دقت و قطعيت بسيار، اصلاً ضرورت ندارد. (22)
فردپولاک ( ferd polak ) آينده پژوه هلندي نيز در کتاب تصوير آينده مي گويد:
کشورهاي موفق ابتدا با آرمان و رؤيا آغاز کردند، سپس آن را به بينش تبديل کردند و بينش ها، مقدّم بر موفقيت هاي مهم است. (23)
شايد افلاطون نيز به اين نکته اشاره نموده، آن جا که گفته است:
اگر ما در عالَم خيال، شهري را مجسم کنيم که در حال احداث کنيم، آيا نه اين است که طرز پيدايي عدل و ظلم را هم مشاهده مي کنيم. (24)
آري، ترسيم جامعه ي آرماني براي حرکت جامعه و تعيين مسير آن ضرورت دارد، زيرا هر طرح که در جهت بهبود اوضاع سياسي و اجتماعي ارائه مي شود، به منظور تعبيه ي نظمي است که موجود نيست و هر مصلح اجتماعي، بايد بر آرماني تکيه کند که برايش در مقام عمل، هم چون قاعده به کار آيد.
ثالثاً: ترسيم جوامع آرماني نه تنها وضعيت فعلي جوامع را نقادي نموده، « لا محاله پاره اي از معايب جوامع موجود را روشن تر مي سازد و براي اصلاح و بهبود آن ها شوق و همت انساني را تحريک مي کند. » (25) و به همين جهت در بيداري جامعه ها نقش ايفا مي کند، زيرا در فکر انسان تحول به وجود آورده و فهم ما را از روابط موجود دگرگون مي سازد تا مشکلات و نابساماني هاي مشهود را امري قطعي نپنداريم. (26)
کارل مانهايم، با برداشتن گامي به جلوتر، اتوپيا را محرک تاريخ دانسته، معتقد است آرمان شهر با نظام موجود رابطه اي ديالتيک دارد و يک واقعيت تاريخي را به واقعيت تاريخي ديگر بدل مي کند. (27)
رابعاً: چنان که گفته شد همه ي جوامع آرماني، خيالي و غير قابل تحقق نيستند؛ به عنوان نمونه جامعه ي آرماني قرآن، جامعه ي خيالي و رؤيايي نيست؛ بلکه جامعه اي محقّق است که خداوند قادر متعال، شکل گيري قطعي آن را وعده کرده است.
به همين رو برخي از انديشمندان به اشکال هاي پيش گفته، چنين پاسخ داده اند:
« طرح نقشه جامعه ي آرماني نه مضر است نه لغو، مشروط بر آن که داراي سه ويژگي باشد: 1- کاملاً واقع بينانه باشد و حقايق زيست شناسي، روان شناسي و جامعه شناسي را از نظر دور ندارد؛ 2- همراه با ارائه ي طريق باشد، يعني راه و روش رسيدن به آن را نيز نشان دهد؛ 3-اهداف جامعه ي آرماني را به گونه اي تعيين کند که داراي مراتب باشد تا سهل الوصول بودن پاره اي از مراتب آن ها شور و خواست و اراده را در مردم برانگيزد. بر طبق تعاليم اسلامي مي توان طرحي براي جامعه ي آرماني ريخت که داراي هر سه خصوصيت مذکور باشد، اين طرح کاملاً واقع بينانه و همراه با ارائه ي طريق است و تحقق جامعه ي آرماني را که تصور مي کند در متون ديني ما پيش گويي شده است. » (28)
بنابراين، بايد بدبيني و يأس را کنار گذاشته، با ترسيم جامعه ي آرماني، سايه اي از اميد به جامعه اي دل نواز که بالاخره بر ويرانه ي اين گنجه ي کنوني، خيمه خواهد زد، در دل ها ايجاد نمود (29) و به فرمان الهي، براي تحقق آن گام برداشت.
پي نوشت ها :
1. نابيناي معروف قرن 4ق.
2. ( arthar adamov) نمايش نامه نويس تراژدي، روسي الاصل، متولد 1908.
3. ( eugene ionesco ) دانشمند روماني تبار فرانسوي، متولد 1912.
4. ( samuel beckett ) ايتاليايي متولد 1906.
5. ( samuel butler ) طنز نويسي انگليسي (1902-1835 ) در ناکجا آباد يا بر فراز کوه ها (1872).
6. ( karl popper ) دانشمند اتريشي مؤلّف کتاب جامعه ي باز و دشمنان آن.
7. مطهري، تکامل اجتماعي انسان، ص 31-38.
8. ويل دورانت، لذات فلسفه، ص 363.
9. جان ميجر، جهان عصر ما، ترجمه ي محمود جزايري؛ به نقل از: محمد حسن مکارم، مدينه ي فاضله در متون اسلامي، ص 28.
10. آراسته خو، نقد و نگرش بر فرهنگ اصطلاحات علمي- اجتماعي، ص 63.
11. پوپر، جامعه باز و دشمنان آن، ص 228.
12. همان، 220.
13. همان، 216-218.
14. همان، ص 19 و 212.
15. همان، 177-189.
16. همان، ص 212.
17. همان، ص 219.
18. همان، ص 219.
19. نيکلاس آبرکرامي، استفان هيل، برايان اس ترنر، فرهنگ جامعه شناسي، ص 405.
20. روويون، آرمان شهر در انديشه ي غرب، ص 16.
21. بيرو، فرهنگ علوم اجتماعي، ص 443؛ با اندکي تصرف.
22. مهدي حکيمي، امام مهدي (عليه السّلام) و آينده ي زندگي، ص 7.
23. اسلاتر، ريچارد، دانش واژه ي آينده پژوهي، ترجمه ي محمدرضا فرزاد و امير ناظمي، ص 28.
24. افلاطون، جمهور، ص 114.
25. زرين کوب، تاريخ در ترازو، ص 233.
26. آل سيلز، ديويد، دائره المعارف بين المللي علوم اجتماعي؛ به نقل از: معيارها و عوامل تمدن از نظر قرآن، ص 8-9.
27. کارل، ايدئولؤژِي و اتوپيا، ص 261.
28. مصباح يزدي، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، ص 412-413.
29. عبدالحسين زرين کوب، پيرگنجه در جست و جوي ناکجا آباد، ص 295.
محمدي آشناني، علي؛ (1392)، جامعه آرماني قرآن کريم، قم: مؤسسه بوستان کتاب، ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، چاپ اول