نويسنده: دکتر فرهود گل محمدي (1)
مقدمه
« شکستن شاخه درخت به منزله شکستن بال فرشتگان است ». پيامبر اسلام (ص) ( بحارالانوار )« آنجا که بايد سخن درست گفت، در خاموشي خيري نيست ». امام علي (ع) ( نهج البلاغه )
حفاظت از منابع آب و خاک، جنگل ها و مراتع و چشم اندازها به عنوان وظيفه اي محول شده از جانب خدايان به انسان ها در حفاظت از تمدن بشري و کشاورزي به عنوان منبع تأمين غذا و پوشاک و... انسان از 8000 سال پيش در منابع يوناني، مقدونيه، سومر، مصر باستان، ايران، بابل، کارتاژها، رمي ها و... ذکر شده است. براي مثال هرودوت، تاريخدان بزرگ يوناني، گفته است: « مصر هديه اي از نيل است ». که نشان دهنده نقش اين رود در حاصلخيري خاکهاي مصر و کشاورزي و تمدن آن به وسيله فرايندهاي رسوب زدايي از منابع بالا دست و تأمين آب مورد نياز کشاورزي است، و لزوم حفاظت از آن را در منابع تاريخي، مذهبي مصر بيان و تأکيد مي کند. (Jackson 2002: 111-113)
در قديم تفرجگاهها و پارکها به صورت شکارگاه، باغ و ميادين بود، اما امروزه آنها با اهداف متفاوتي همچون ايجاد محلها و نقاطي براي گردش، تفريح، حفظ و حمايت از منابع و ذخاير ملي و غيره ايجاد نشده اند. اولين پارک ملي امروزي دنيا به نام پارک ملي يلواستون در سال 1872 ميلادي به منظور حفاظت از منابع طبيعي و جلوگيري از هر نوع مداخله ي انسان در کشور آمريکا ايجاد شد. بعد از آن ايجاد پارکهاي ملي در کشورهاي مختلف دنيا رواج يافت.
وجود شکارگاهها و باغهاي بزرگ در مناطق مختلف ايران در تاريخ ذکر شده است. از جمله در دوره زرتشتيان نشانه هايي از باغهاي متنوع و سر سبز به دست آمده است. همچنين در زمان پادشاه هخامنشي محلهاي وسيعي بنام پرديس جهت تفريح، تفرج و شکار حفاظت مي شد. اولين پارک جنگلي دست کاشت ايران در سال 1343 در اراضي ملي شده خرگوش دره تهران ايجاد شد.
در تعريف پارک مي توان گفت که يک ناحيه و سرزمين باز و بدون حصاري است که به عنوان محل تفريح و استراحت مردم و براي محافظت کردن و نگهداري چشم اندازهاي طبيعي، گياهان و حيوانات و جايي براي نگهداري مؤثر منابع طبيعي جنگل و مرتع و تالاب و آبخيز و يا گلزارها و زمين هاي کشاورزي ايجاد شده است. امروزه همچنين به ايجاد فضاي سبز و پارک در روستاهاي ايران و جهان به ويژه در مناطق خشک و بياباني توجه ويژه اي مبذول مي شود. بوستان ( پارک ) روستايي به فضاهاي سبز احداث شده در روستاها گفته مي شود که با مشارکت اداره ترويج وزارت جهاد کشاورزي و خودياري اهالي در زمين هاي وقفي و عمومي و غيره به منظور بهسازي و توسعه محيط روستا و جلب مشارکت مردم در پيشرفت خود ايجاد مي شود ( گل محمدي، 1377، ص: 13).
ويلتز ايجاد پارک را، راهبردي جهت حفظ محيط و فرهنگ روستا در مقابل تسلط شهر نشيني نام برده و ايجاد پارک را به عنوان يکي از راههاي توسعه و حفظ و تجديد حيات محيط روستايي معرفي کرده است (Willits & Luloff 1995: 456-466) آداموچ پارک روستايي را وسيله اي مؤثر جهت حفظ محيط جنگلي و محيط زيست و بهبود زيست بوم روستا معرفي کرده است (Adamowicz, et al. 1996: 1-2). مدلي و همکاري به نتايج مثبت ايجاد پارک در روستاهاي جلگه اي در آمريکا در زمينه حفظ چشم انداز روستا همزمان با تقويت کشاورزي در اين روستاها، اشاره کرده اند (Madely, et al. 1996: 161-167).
1. فضاي سبز در مذهب، تاريخ و ادبيات ايران
ساکنان ايران از روزگاران قديم علاقه بسيار به داشتن باغهاي زيبا و فرح انگيز داشتند. ظروف به جا مانده از آن دوران که به درخت و شاخ و برگ منقوش است علاقه آنان را به باغ و باغداري نشان مي دهد. مردم ايلام اصولاً براي باغها و بيشه ها احترام فوق العاده اي قائل بودند، تا آنجا که بيشه هاي سرسبز و خرم را متبرک مي دانستند و از ابنيه ديني محسوب مي کردند. بارتلد در تذکره جغرافيايي تاريخي ايران مي نويسد: دره ي حاصلخيزي که، به گفته هرودت، ديوکس پايتخت خود همدان را در آنجا ساخته بود در دامنه کوه الوند قرار داشت و از رود ( دره ) مرادبيک و از نهرهاي ديگر مشروب مي شد و به واسطه ي وفور آب هميشه سرسبز و خرم بود و اطراف آن پر از باغهاي ميوه و انگور و کشتزار غله بود. در سياحت نامه فيثاغورث نوشته شده است که چند روز پس از تاجگذاري داريوش کبير در شوش به عزم اقامت در پرسپوليس حرکت کرديم. در طول راه از ديدن چمنزارهاي وسيع و سبز و خرم که تمامش شبدر مادي بود لذت برديم. اين گياهي است سودمند که در يک سال سه بار از آن برداشت مي کنند. بعد به دره اي با صفا رسيديم که دويست تا سيصد روستاي خوش منظره داشت و درختان را طوري کاشته بودند که روستاها را از گرماي آفتاب محفوظ مي کرد، سرزميني که رود آراکس و رودهاي ديگر آن را مشروب مي کردند به حد کمال مزروع و آبادان بود. ويل دورانت در « تاريخ تمدن » مي نويسد: باغ در همه ادوار تاريخ از نظر ايرانيان نوعي جلوه و کشش خاصي داشت. درختکاري به سبک ايراني بعدها هم بين اعراب مسلمان و هم در هندوستان رواج يافت و در قرون وسطي الهام بخش اروپاييان نيز شد. ايرانيان براي تشويق درختکاري و باغداري تا آن جا پيش رفتند که به روايت هرودوت، خشايار شاه هنگام سفر به سارد، درخت چنار زيبايي را که نظرش را جلب کرده به زينت آلات طلا آراست و يکي از سربازان جاويد خود را مأمور حفاظت آن کرد ( معتکف، 1371: 366-361). يونانيان واژه ي پرديس را از ايرانيان اخذ کردند و از طريق آنها اين واژه در همه زبانهاي اروپايي رواج يافت. باغهاي ايراني به علت زيبايي فوق العاده ي خود مترادف بهشت آسماني بودند. اين لغت با همين مفهوم و به صورت فردوس وارد زبان عربي شد. ( گل محمدي، 1377: 88-87). در تورات از پرديسهاي باستاني خوزستان با بهشتهاي جاوداني آنجا صحبت شده است. هنر باغسازي و ايجاد فضاي سبز قبل از هخامنشيان و بعد از آن در تخت جمشيد و شوش به اعلاترين درجه خود رسيده بود و در ايران در بيشتر شهرها باغهايي پر از درختان زيبا وجود داشت که به آن پرديس مي گفته اند.هنر باغسازي ( پرديس سازي ) يکي از هنرهاي کهن ايران است که متأسفانه امروزه اين هنر نيز دستخوش يورش تکنولوژي و ارزشهاي غربي شده است. سنتهاي باغسازي ايران حاوي ارزشهاي ويژه اي است. باغ ايراني يک مظهر قدرتمند معنوي است. باغ ايراني انقلابي در صنعت آبرساني عرضه کرد. ابداع قنات ( کاريز ) استفاده از آب باريکه هاي زيرزميني را براي آبياري عملي ساخت و زندگي و سکونت در کوهپايه هاي البرز و زاگرس را امکان پذير کرد. باغ به نوبه خود معجزه اي بود و تکنولوژي که نظام آبياري و شيوه هاي تهويه را شامل مي شد، فضاي مسکوني مناسب و مطبوعي در قلمرويي برهوت و بي آب مي ساخت ( همچون باغ فين کاشان ). با يک نظر کوتاه به تاريخ باغ سازي در ايران ديده مي شود که نخستين پرديسها يا بهشتها و درختزارهاي زيبا در شوش و تخت جمشيد و سپس در همه شهرهاي ايران از قبيل اصفهان و ري و صد دروازه ( دامغان ) و شيراز و ساير مناطق استان فارس ساخته شدند. باغها و پرديس هاي قديمي مانند باغ گلشن طبس که در وسط شوره زارهاي تفته کوير احداث شدند و در آنها درختان خرما و انواع درختان ديگر کاشته شدند زيبايي خاصي دارند و انسان را به هيجان مي آورد. در تمام شهرهاي کويري همچون کاشان، يزد، طبس، کرمان، بيرجند، گناباد، فردوس، مشهد، کاشمر، نيشابور، سبزوار، بيهق، دامغان، سمنان، ري، قم، خور و بيابانک هر جا چشمه زار و آبي باشد يک باغ ايراني نمودار مي شود. اشعار بسياري از شعرا در وصف باغها و پرديسها و چشمه ها و گذر آب جويبارها نمود اهميت اين مقوله در ادبيات ايران زمين است، به ويژه در آثار شاعران مناطق کويري مانند محتشم کاشاني از کاشان، فرخي يزدي و وحشي بافقي از يزد، هاتف اصفهاني و شيخ بهايي از اصفهان، خواجوي کرماني از کرمان و حافظ و سعدي از شيراز ( علوي پناه، 1371: 371-367).
در تهران در زمان قاجاريه باغهاي متعددي احداث شدند از جمله باغ گلستان، باغ لاله زار و باغشاه. در زمان کريمخان باغ جنت ساخته شده بود که از شمال به مکان ميدان امام خميني (ره) کنوني محدود مي شد. در بعضي قسمتهاي تهران باغها و پارکهاي بزرگ و گردشگاههايي براي مردم تهران وجود داشته است، مانند باغ نظاميه و باغ نگارستان در ميادان بهارستان، و اين علاوه بر باغ هايي بوده که در بيرون شهر از چهار طرف وجود داشته است.
درگذشته ايران آب و هواي دلپسندتر و خرم تر و با صفاتري داشت که به خصوص در توازيخ يزد و کاشان و غيره ضبط است. شواهدي تاريخي نشان مي دهد که سرزمينهاي جنوب ايران به ويژه استان فارس و کرمان از تخت جمشيد تا بلوچستان که در گذشته گاهواره تمدن بشري بوده است، امروزه به کوير تبديل شده است. در کتاب تاريخ يزد، تأليف جعفر بن محمد بن حسن جعفري ( قرن نهم )، از باغهاي زيبا و بادگيرها و باغچه هاي فراوان صحبت مي شود، از جمله باغ علاء يزد، باغ فيروزي، که داراي بادگيرهاي عالي، حوض، درختان بسيار، داربندها و چشمه هاي نيکو بوده است ( مجداَرا، 1371: 344-339). در هر حال اين باغها و باغهاي ديگر در شهر کويري يزد خود نشان از اين دارد که با تلاش هاي مسئولانه و همت بالا چنين سرسبزي را مي توان حتي در دل کوير ايجاد کرد. اين باغستانهاي مختلف و متفاوت که در نقاط مختلف اين مرز و بوم نمايان بوده به همت و ياري مردمان هر منطقه در گذشته بوجود آمده است.
ساعي معتقد است که سطح جنگلهاي ايران در گذشته بيش از 30 ميليون هکتار بوده است. بويک اطراشي پس از بررسيهاي زيادي به اين نتيجه رسيد که در دو هزار سال قبل ايران قريب 80 ميليون هکتار جنگل داشت. شواهد تاريخي نشان مي دهند زماني که رهبران مذهبي و سياسي کشورهاي اروپايي مردم را به جنگل تراشي دعوت مي کردن تا از اين راه پول بيشتري به دست آوردند، شاهان و رهبران مذهبي ايران مردم را به طبيعت دوستي تشويق مي نمودند، ولي با وجود اين به دلايل متعدد سطح وسيعي از جنگلهاي ايران در ادوار تاريخ نابود شده است ( گل محمدي، 1377: 91-90).
در اسطوره شناسي ايرانيان درختان، بخصوص درختان کهنسال، مقدس بودند. به عقيده ايرانيان قديم درختان انسانهاي خوبي بودند که پس از مرگ به درخت تبديل شده اند تا زندگي جاودان داشته باشند، به همين دليل قطع درختان امري ناصواب پنداشته مي شد و معتقد بودند هرکس درخت کهنسال يا درخت مثمري را قطع کند در همان سال يکي از خويشاوندان خود را از دست خواهد داد. از درختاني که در ايران يافت مي شوند، درخت چنار، سرو، کنار و اَنار نزد ايرانيان محبوبيت بيشتري داشتند. درخت چنار بر محل وسيعي سايه مي افکند و مردم معتقد بودند که اين درخت از شيوع تب و بيماري هاي عفوني جلوگيري مي کند ( علم پزشکي امروز ثابت کرده است که بعضي از درختان با متصاعد کردن اسانسي به نام فيتونسيد در هوا سبب نابودي بسيار از ميکروبها و جانوران ريز مضر مي شوند ).
دردوران قبل از اسلام پيش از آغاز جنگ مردم شاخه اي از درخت کنار را در جلوي پاي سربازان خود مي انداختند تا آنان را از گزند دشمنان حفظ کنند. درخت سرو در گونه هاي درختي ايران مقام خاصي دارد. ايرانيان باستان همواره به اين درخت با ديده احترام مي نگريستند. سرو براي پارسيان مقدس بوده است و آنان براي اين درخت کرامت بيشماري قائل بودند. تغذيه از گرده، برگ و جوانه آن را سبب طول عمر مي دانستند. در افسانه هاي پارسي اصل اين درخت را از بهشت دانسته و آن را درخت مينو مي ناميدند. اثر نفوذ روحاني اين درخت در ايرانيان چنان است که در تمام مظاهر تمدن نشاني از آن وجود دارد. در قالي، پارچه، نقاشي هاي مينياتور و غيره نماد سرو از نقشهاي اصلي است و از آن در قالي و پارچه بافي به نام کج بوته و يا بوته ترمه اي که از طرحهاي اصيلي ايران مي باشد استفاده مي شود. در تاريخ ايران همواره از سروي ذکر مي شود که زرتشت آن را از بهشت آورده و در کاشمر استان خراسان غرس نموده است. اين سرو در ادبيات ايران شهرت زيادي داشت و دقيقي و فردوسي راجع به آن اشعاري سروده اند. مردم ايران به اين سرو احترام بسياري مي نهادند و بر آن نذرها مي بستند. درخت سرو بسيار تنومند براي جلوگيري از توسعه خرافات به فرمان خليفه متوکل قطع شد. امروزه هم بر برخي از اين نوع درختان مردم روستايي نذر مي بندند و اميد شفا يافتن و برآوردن آرزوهاي خود را دارند. درخت نزد ايرانيان نماد طراوت، آرامش و زيبايي بود و بسياري از فرمانروايان دستور مي دادند تا داخل قصر آنان نيز با گل و درختان مصنوعي تزئين شود. فردوسي از درختي سخن مي گويد که براي کيخسرو ساخته شده بود. تنه اين درخت از نقره و شاخه هاي آن از طلا و ياقوت و ميوه هاي آن ميان تهي بوده و داخل آنها را از مخلوط مشک و گلاب پر مي کردند. در دربار غزنويان هم به اين موضوع توجه زيادي مي شد. بعدها مغولان تحت تأثير فرهنگ ايران قرار گرفته و اطاقهاي خود را با درختان و گلهاي مصنوعي تزئين مي کردند. زيباترين آنها درختي بود که براي تيمور ساخته شده و در داخل چادر سلطنتي در سمرقند قرار داشت. اين درخت که بلندي آن به بلندي قامت يک انسان بود برگهايي مانند کاج داشت، در حالي که ميوه هاي آن را مرواريد، لعل، زمرد، فيروزه تشکيل مي دادند و پرنده هايي که از ميناي خالص ساخته شده بودند بر روي شاخه هاي آن جاي داشتند ( گل محمدي، 1377: 96-90).
ادبيات ايران در برقراري رابطه نزديک و دوستانه ميان انسان و طبيعت نقش مهمي داشت. باغ به عنوان پناهگاهي آرام و مظهر شکوه و عظمت جهان توصيف مي شد، و قد کشيده و بلند انسان را به سرو و پوست زيبا و لطيف را به گل تشبيه مي کردند. در کتاب اوستا زرشت از اهورا مزدا مي پرسد: چه قومي خوشبخت تر است؟ جواب مي گيرد ملتي که درخت مثمر بکارد و زمينهاي بي آب و علف را به زمينهاي کشاورزي تبديل نمايد. ظروف سفاليني که از 400 سال پيش از ميلاد باقي مانده اند منقوش به مناظري همچون تصوير آبگيرو درختان هستند. جلوه هاي طبيعت در ايران از چنان محبوبيتي برخوردار بود که ديوار منازل به مناظري از طبيعت منقوش مي شد، تصاوير درخت سرو و خرما در تخت جمشيد خود گواه اين نظريه است. در آن ايام از آنجايي که موقعيت اجتماعي افراد با ميزان و تعداد دامهاي او سنجيده مي شد، براي نگهداري دام بيشتر لازم بود که جنگلها و مراتع اطراف منطقه مسکوني خود را حفظ کنند.
همگي ما با داستان انوشيروان عادل و مرد پيري که درخت گردو مي کاشت آشنا هستيم. انتخاب روزي براي درختکاري ( 15 اسفند هر سال )، که سازمان ملل متحد دولتهاي جهان را بدان تشويق مي کند، عقيده اي است کاملاً ايراني و ما با آن از 14 قرن پيش آشنا هستيم. کلمات قصار و به قول معروف طلايي آقاي فن هاگن آلماني پدر علم جنگلداري که مي گويد « حداکثر آنقدر برداشت کنيم که سالانه مي رويد و جنگل را حداقل به شکلي که از گذشتگان دريافت کرديم به آيندگان بسپاريم » براي ايرانيان تازگي ندارد، زيرا دهقاني پيرودورانديش در 14 قرن پيش کلماتي بس پرمعني تر به انوشيروان گفت و به خاطر آن کيسه اي زر پاداش گرفت: « ديگران کاشتند ما خوريم، ما ميکاريم تا ديگران بخورند » ( گل محمدي، 1377: 93-91) و ( يخکشي، 1356: 55-52).
شايد بتوان اذعان کرد که پس از حمله مغول به ايران همبستگي قلبي ايرانيان با طبيعت تا حدودي سست شد. مغولان مردمي کوچ رو بودند و هيچ گونه همبستگي با منطقه خاصي نداشتند و افکار و شيوه زندگي آنها در ايرانيان بي تأثير نماند و حتي برخي از اقوام ايراني که تا قبل از حمله مغول يکجانشين بودند - مانند ايل شاهسون - همچون آنان زندگي ايلاني در پيش گرفتند، هر چند که زندگي کوچ نشيني قبل از حمله مغول نيز در ايران وجود داشت. ناامني هاي آن زمان خود نيز سبب شد که دامداران هنگام کوچ کردن، خانواده هاي خود را به همراه ببرند و در منطقه ييلاق و قشلاق مکانهايي براي زيستن و کشاوزي به وجود آورند که در بسياري نقاط همراه با جنگلتراشي بوده است ( طبيبي، 1374: 70-30). و ( يخکشي، 1356: 55-52).
2. اهميت رنگ سبز در قرآن کريم، احاديث و فرهنگ عامه ( فولکلور ) ايران زمين
در آيات کريمه قرآن به اختلاف رنگها در انسان و ميوه ها و عسلها، خطوط و رگه هاي رنگارنگ کوهها، حيوانات و زراعتها اشاره هاي فراواني شده است و در سوره هاي انعام، يوسف، الرحمن، انسان، کهف، حج، يس و دهر هشت بار از « خضراء » به معني سرسبزي و سبزي ياد شده است. قرآن به سبزه زارها و رنگ سبز گياهان فراوان اشاره دارد، انهار بهشتي را جاري در زير درختهاي سبز و خرم ذکر مي کند، در سوره کهف و دهر و الرحمن آمده است که لباسهاي بهشتيان سبز است و آنان در باغها و بستانهاي سبز و خرم تکيه زده اند. با التفات به آيات قرآني به نظر مي رسد که رنگ سبز زيباترين رنگي است که در قرآن کريم به آن اشاره شده و همه جا از جامه هاي ابريشمي و حريرهاي سبز رنگ بهشتيان سخن رفته است، که اين خود نشانگر اهميت فراواني است که دين مبين اسلام براي درختان و پوشش گياهي زمين قائل شده است. در حديثي آمده است که پيامبر اکرم (ص) رنگ سبز را دوست داشت و قبايي از حريز سبز داشت که وقتي آن را مي پوشيد سبزي آن به سپيدي چهره آن حضرت نمايش و جلوه اي خاص مي بخشيد. امام علي (ع) مي فرمود: عطر، شستشو، سواري و نگاه به سبزه، دلگشا و انبساط آور است ( بحارالانوار ). محل زندگي امام عصر (ع) را هم « جزيره خضراء » گفته اند.در قديم در تنگهاي شيشه اي سبز رنگ آب مي ريختند و يا آب آن را با رنگ سبز مي آميختند و به آن مي نگريستند و معتقد بودند که با نگاه به آن به استفاده از عينک محتاج نمي شوند و به همين دليل هم مي گفتند باغبانها که پيوسته با سبزه و گل سروکار دارند، چشماني سالم دارند. در نزد خانواده هاي پاک نژاد و مسلمان ايراني مشهور است که پيامبر گرامي اسلام هميشه با عمامه سبز به خواب انسان مي آيد.
تقارن بهار سبز و نوروز باستاني، خود طليعه و نشانگر ذوق سرشار مردم ما به نشاط و سرسبزي است و جشني زيبا در بهاران سرسبز است. سبز کردن گندم و عدس و غيره در هر بهار و در مراسم عيد نوروز خود گوياي اشتياق مردم به سبزي و خرما بوده است. سفره هفت سين نيز نمونه اي از ذوق سليم و سليقه زيبا پسند ايرانيان است که به سبزه و سبزي عشق ورزيده آن را گرامي دشته اند، تا جايي که حتي اول نام هر چيزي را که براي آراستن سفره هفت سين انتخاب کرده اند، سين بوده است. علاوه بر اين که خود سبزه هم يکي از سينها و محور سفره هفت سين است. خارج شدن مردم در سيزده نوروز از خانه ها و رو کردن به سبزه زارها از جمله مواردي است که علاقه ايرانيان را به گردش در چمنزارها نشان مي دهد. در اين روز حتي دختران جوان بخت خود را با گره زدن سبزه مي آزمايند و آن رابه فال نيک و گشودن بخت مي گيرند. در فرهنگ عامه اشياي نفيس يا هدايا را به عنوان « برگ سبزي تحفه درويش » تقديم ياران يکدل و دوستداران مي کنند. عبارت « موهايش سبز شده » برابر است با رشد و نمو، يعني نزد مردم ما سرسبزي با رشد همراه و هم رکاب فرض شده است، تا آنجا که حتي « ظاهر شدن » را برابر با « سبز شدن » گرفته و مي گويند که « فلاني پيش رويم سبز شد ». ادبيات غني ايران يکپارچه گل و سبزه و صفاست. اشجار سرسبز، تپه ها و درختها و چمنها، برگهاي زمردين و درختان سرو و کاج و صنوبر با سرسبزي و خرما تمام عالمي پرشور و نقش جاودان در فرهنگ و هنر ما آفريده اند.
خلاقيتي که شاعران بزرگ ما با ذوق و سليقه ظرافت افسانه پردازخويش در اين زمينه به ظهور رسانده اند، موجب آفرينش شاهکارهاي ماندگار در نظم و نثر پارسي شده است، تا آنجا که « لسان الغيب » حتي « آبي » را هم « سبز » ديده و مي فرمايد:
***
مزرع سبز فلک ديدم و داس مه نو
يادم از کشته خويش آمد و هنگام درو
***
و شايد به همين دليل آسمان آبي را هم « قبه خضراء » يعني « گنبد سبز » لقب داده اند. نظامي مي گويد:
***
شنيدم که بالاي اين سبز فرش
خروس سفيد است در زير عرش
***
« محيط قمي » در وصف مولا علي (ع) آن معصوم را به « سرو چمن » و « سرو چمان » « شجر طور » و غير آن تشبيه مي کند:
***
راستي سرو چمن اين همه آشوب نداشت
اين قيامت همه از قامت او برپا بود
دوش در صحن چمن از چه سبب غوغا بود
مگر آن سرو چمان جلوه کنان آنجا بود
مگر آن سرو چمان جلوه کنان آنجا بود
که تجلي رخش راهبر موسي بود
سرخوش از ساغر سرشار ولايت چو شديم
پير ما ختم رسل ساقي ما مولا بود
***
در ديوان هاي شعرا ادبيات دل انگيزي در اهميت سبزه و گل و نشاندن درخت و جز آن به کار رفته است، به طوري بيش از يک صد بار واژه چمن و سبزه و گل و باغ و بوستان در اشعار حافظ و در معاني گوناگون آمده است. البته ما معاني مجازي آن را در اين نوشته درنظر آورده ايم و به تعابير عرفاني و محتواي حقيقي آن اشاره نداريم ( گل محمدي، 1377: 96-93) و ( تبريزي، 1371: 360-345).
3. تاريخچه بررسي پارکها و فضاي سبز در ايران
به طور کلي مسأله تفرجگاهها در ايران مدت زمان زيادي نيست که مورد توجه قرار گرفته است، به همين دليل تاکنون مطالعاتي که در مورد آنها انجام گرفته، بسيار محدود بوده است و همگي روشهاي مشابهي را دنبال نموده اند. علي يخکشي از دانشکده منابع طبيعي کرج در سال 1351 براي اولين بار مسأله تفرجگاه ها را بطور جدي مطرح و مورد مطالعه قرار داد و سپس در سال 1354 واحد پارکهاي سازمان حفاظت محيط زيست مطالعه ي مشابهي را در اين زمينه از طريق پرسشنامه و مصاحبه انجام داد. تاکنون روشي که به وسيله آن پارک و يا هرگونه سيستم تفريحي از نقطه نظر اقتصادي مثل کالا و يا ساير خدمات مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد، مورد استفاده قرار نگرفته است.3-1. تاريخچه پارک سازي در ايران
درخت نزد ايرانيان هميشه عزيز و گرامي بود. رهبران سياسي و مذهبي مردم را در حفاظت و مراقبت از درخت و منابع طبيعي تشويق مي کردند. آبا و اجداد ما زمين را همچون مادر مي پنداشتند، طبيعت را مقدس مي شمردند و آلودن محيط زيست را گناه مي دانستند. در ادبيات ايران از باغهاي باصفا در داخل و اطراف مناطق مسکوني زياد ياد شده است. پس از آن مي توان از باغها و پرديس هاي ( بهشت ها ) جاويدان شوش در خوزستان ياد کرد. در تورات راجع به باغها و پرديس هاي کاخ باستاني شوش در خوزستان چنين آمده است: آسوئروس فرمود که جشني در باغها و جنگلهاي باشکوه که به دست رهبر ايران ايجاد شده بود برپا سازند که هفت روز به طول انجامد ( تورات، کتاب استر، فصل اول، آيه پنجم ). رهبر ايران همان موقع خشمناک از جا برخاست و از مجلس جشن به در آمد و داخل باغي شد که پر از درختان بود ( تورات - کتاب استر - فصل هفتم - آيه هفتم ).بسياري از پادشاهان و مالکان، براي حفاظت حيوانات وحشي به منظور شکار، ورود شکارچيان را به منطقه اي ممنوع مي کردند. اما ايجاد منطقه حفاظت شده به منظور حفاظت اکوسيستم خاصي را مورخان دوران هخامنشيان بيان مي دارند. اولين منطقه حفاظت شده بنا به مدارک تاريخي در خشايار شاه به وجود آمد. مورخان مي نويسند در موقع لشکر کشي به آسياي صغير، خشايارشاه از ميان جنگل سرو زيبايي عبور کرد و براي جلوگيري از نابودي آن حفاظت آن را به گارد سلطنتي خود سپرد و بدين وسيله اولين منطقه حفاظت شده جهان را در چند قرن قبل از ميلاد مسيح ايجاد نمود. شاهان ماد هم سعي داشتند کاخهاي خود را در نزديکي جنگل و رودخانه بنا کنند و در اطراف مناطق مسکوني خود باغهايي ايجاد نمايند. آرياييهاي قديم معتقد بودند که دنيا به چهار قسمت تقسيم شده که وسط آنها آبگيري است. سفالهايي که در حفاريها پيدا شده بر روي آنها نقش آبگيري است. سفالهايي که در حفاريها پيدا شده بر روي آنها نقش آبگيري هايي رسم شده است و اطراف آنرا درخت زندگي کاشته اند ( درخت زندگي عبارت است از درختي که در صحراي خشک و بي آب و علف کنار يک چشمه سبز مي شد ). برخي ديگر دنيا را نشان مي دهد که به چهار قسمت تقسيم شده و گاهي آبگيري هم در وسط آن مشاهده مي شود. اين گونه طرح از زمان ساسانيان يعني 241-224 بعد از ميلاد به صورت طرح نمونه باغهاي ايران در آمد و نام چهار باغ بر آن اطلاق شد ( گل محمدي، 1377: 98-96، و يخکشي، 1356: 14-12). در باغهاي ايران قديم قسمت اعظم را به درختان ميوه اختصاص مي دادند و درختان در فواصل و رديفهاي مرتب و روي اصول دقيق ميوه دهي در فصول مختلف سال غرس مي شدند. درختان ميوه اين قبيل باغها عبارت بودن از: زردآلو، گوجه، گيلاس، هلو، گلابي، سيب، انجير، پرتقال، ليمو ترش و شيرين.
تيمور لنگ در اطراف پايتخت خود سمرقند به احداث حلقه اي از باغهاي سلطنتي مبادرت ورزيد. اين تفرجگاه ها عبارت بودند از باغ شمال، باغ بهشت، باغ چنار، باغ دلگشا و باغ قراتپه. عده معدودي از اين باغها شکوه و جلال خود را تا مدتي بيش از يک قرن حفظ کردند ولي اکنون همه آنها از بين رفته و ويران شده اند. فضاي باغ را با تناسب زياد طراحي مي کردند و در آن خيابانها و باغچه هاي مستطيلي شکل و جنگلهاي کوچک به اشکال گوناگون به وجود مي آوردند. در دو طرف خيابان درختهاي نارون مي کاشتند و بقيه فضاي باغ را با درختان ميوه و بوته هاي گل و درختچه هاي زينتي آرايش مي دادند. در اين باغ ها جانوران وحشي از قبيل آهو و قرقاول و غيره ديده مي شدند و در حقيقت نوعي پناهگاه حيات وحش نيز به شمار مي آمدند.
رشته طراحي و معماري در دوره صفوي اگرچه خيلي پيشرفت نمود ولي از نظر کلي متأثر از سبک تيموري بود. در اين زمان براي صورت که فضاي داخل مربوط مي ساختند که نمي توان تشخيص داد کجا يکي به پايان مي رسد و ديگري آغاز مي شود. طرح چهلستون، که به اين سبک معروف است، مهارت و استادي ايرانيان را نشان مي دهد. باغهاي دوره صفوي در اصفهان عبارت بودند از: باغ تپه، باغ چهلستون، باغ صاحب الزمان، باغ زيتون، باغ خلوت، باغ چشمه، باغ هزار جريب و غيره. متأسفانه امروزه اين باغها همگي از بين رفته اند و آثار و شواهد دقيقي از آنها در دست نيست، ولي مي توان حدس زد که هر کدام بسته به استفاده اي که از آنها مي شد طراحي شده و در نتيجه طرح آنها با يکديگر فرق داشته است. در اين باغها معمولاً قسمتي به نام باغ تپه، که بالاتر از ساير باغها بوده است، احداث مي شد ( يخکشي، 1356: 14-12). خيابان کشي و ايجاد معابر عمومي به طرز منظم و صحيح براي اولين بار از زمان صفويه شروع شد. براي مثال خيابان چهارباغ را مي توان نام برد. اين خيابان افزون بر يک محل عبور و مرور، در زندگي روزمره مردم يک تفرجگاه هم به شمار مي آمد. عرض آن 60 يارد بود که در آن هشت رديف درخت تبريزي و چنار غرس کرده بودند که درميان آنها بوته هاي گل سرخ و ياس نيز به چشم مي خورد. اين خيابان داراي چهار نهر آب بود که پهن ترين آنها در وسط قرار داشت و اطراف آن را با سنگهاي تراشيده زينت داده بودند. در سطح خيابان نيز استخرها و فواره هايي به چشم مي خورد و استخرها همه داراي طرح خاص و منظم و مشخص بودند.
در دوره قاجار براي اولين بار سبک ايراني - اروپايي در طرح باغ نفوذ کرد. مهمترين باغي که به سبک ايراني - اروپايي درست شد باغي است که کاخ دوشان تپه را در خود جاي داده است. اين کاخ در زمان ناصرالدين شاه ساخته شد. باغ اين قصر به سبک نامتقارن ايراني همراه با قرينه سازي اروپايي طراحي شده است. باغ جال يکي ديگر از باغهاي مشهور اين دوره است که داراي تپه هاي گل پوشيده از کوکب، اختر، بگونيا، گلايول بود. در اين باغ چندين درياچه مصنوعي ساخته بودند که وضعيت هوا را دگرگون مي ساخت.
با افزايش جمعيت و ايجاد شهرهاي بزرگ و مراکز صنعتي در چند دهه اخير احتياج مردم به مناطق تفرجگاهي، تلطيف هوا و کاهش آلودگي در مناطق شهري، بهبود روحيه مردم ساکن در مناطق شهري بيشتر شد و مسئولان شهرها را بر آن واداشت که پارکهاي عمومي بيشتر در داخل و اطراف شهرها به وجود آورند. از سوي ديگر ضرورت جلوگيري از به هم خوردن تعادل حياتي در طبيعت و نگهداري و مواظبت از اکوسيستم ها دولت را مجبور کرده است مناطق حفاظت شده، پارکهاي ملي و پناهگاه حيات وحش ايجاد نمايد ( گل محمدي، 1377: 98-96، و يخکشي، 1356: 14-12).
پي نوشت ها :
1. دکتراي رشته ترويج و آموزش کشاورزي - عضو و مدرس جهاد دانشگاهي بيرجند - استان خراسان جنوبي. farhoodgol@yahoo.com)
منبع مقاله :سيد امامي، کاووس؛ (1389)، اخلاق و محيط زيست ( رهيافتي اسلامي )، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول