مفسران نامدار قرآن (3)

امام ابوعبدالله محمد بن عمر بن الحسين بن الحسن بن علي تميمي بکري طبرستاني رازي ( 546- 606 ) ملقب به فخرالدين و معروف به « ابن الخطيب » شافعي در ري متولد گرديد. علوم ابتدايي مقدماتي را از محضر پدرش، ضياء الدين
يکشنبه، 2 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مفسران نامدار قرآن (3)
 مفسران نامدار قرآن (3)

 

نويسنده: عبدالرحيم عقيقي بخشايشي




 

8. فخر رازي، مفسر قرن هفتم

امام ابوعبدالله محمد بن عمر بن الحسين بن الحسن بن علي تميمي بکري طبرستاني رازي ( 546- 606 ) ملقب به فخرالدين و معروف به « ابن الخطيب » شافعي در ري متولد گرديد. علوم ابتدايي مقدماتي را از محضر پدرش، ضياء الدين آموخت. مدتي از محضر کمال سمعاني و مجدالدين جلبي علم و دانش فرا گرفت و با استعداد و نبوغي که داشت در اغلب علوم عصر خويش به مراتب عاليه نايل آمد.
او در علم تفسير، کلام، علوم عقلي و نقلي، به ويژه لغت و ادب پيشوا گرديد. نبوغ علمي وي شهرت بزرگي را براي او فراهم آورد. علما و دانشمندان از مناطق دور و بلاد گوناگون محفل او را قصد مي کردند و شَدّ رحال مي کردند، او که واعظ چيره دست و خطيب توانا بود، مستمعان را تحت تأثير سخنان نافذ خود قرار مي داد و گاهي مردم را به گريه وامي داشت. او به هر دو زبان فارسي و عربي مسلط بود و شعر مي سرود. به او در حال صحبت و وعظ، حال وجد و شور و شوق دست مي داد و ديگران را نيز تحت تأثير قرار مي داد. (1)

تأليفات

بيش از 70 جلد کتاب در شمار تأليفات او آورده اند که مهم ترين آن ها تفسير کبير او به نام مفاتيح الغيب مي باشد. و از ديگر تأليفات او مي توان تفسير سوره حمد در يک جلد، المطالب العلية، البيان و البرهان في الرد علي الزبغ و الطغيان، المحصول ( در اصول فقه )، الملخص، شرح الاشارات و شرح عيون الحکمه ( در حکمت و فلسفه )، السرّ المکنون ( در طلسمات ) نام برد. او در شوال 606 هت در ري درگذشت، هر چند برخي خواسته اند فوت او را به مسموم ساختن کراميان منتسب نمايند از سروده هاي اوست:
المرء مادام حيّاً يستهان به *** و يعظّم الرزء فيه حين يفتقد
مرد مادام که زنده است مورد اهانت قرار مي گيرد، مصيبت وقتي بالا مي گيرد که از دنيا برود... ».

تفسير او از ديدگاه ديگران

1. ابن حجر عسقلاني گويد:
تنها عيبي که تفسير فخر رازي دارد اين است که شبهه و ترديد را به صورت شديد وارد مي سازد، ولي در حلّ آن کوتاه مي آيد به حدّي که برخي از مغربيان گفته اند: شبهات او نقد ولي حل آن ها نسيه است. (2)
2. دکتر ذهبي، صاحب التفسير و المفسرون گويد:
فخر رازي به صورت استطراد به مسائل اصول حقه، مسائل نحوي و بلاغي، متعرّض مي گردد، هر چند در اين گونه مسائل اطلاعات او همانند علوم هستي شناسي و رياضت نيست خلاصه آن که کتاب او به موسوعه در کلام، هستي شناسي و طبيعت شناسي بيشتر شباهت دارد تا تفسير. (3)
3. صاحب کشف الظنون گفته است:
امام فخر رازي تفسير خود را با اقوال و آراي حکما و فلاسفه پرساخته است. از مطلبي به مطلب ديگر پريده است و به حدي که گاهي ناظر را تعجب فرا مي گيرد.
امام ابوحيان در کتاب البحر المحيط گفته است:
امام فخر رازي در کتاب تفسير خود چيزهاي فراوان و طولاني اي آورده که در علم تفسير نيازي به آن ها نيست، در کتاب فخر رازي همه چيز وجود دارد جز تفسير. (4)
4. زرقاني صاحب مناهل العرفان ضمن معرفي تفسير کبير امام فخر رازي به عنوان يک تفسير کلام و حکمت، مي گويد:
برخي از مفسرين، اهل سنت را پلي براي دفاع از عقايد خود قرار داده اند و در رأس اين گروه امام فخرالدين رازي است، او در هر مناسبتي بر اهل ضلالت و انحراف از عقيده حمله را آغاز کرده، در تفسير خود، مسلک حکماي متألهين را پيموده است. دليل هاي آنان را همراه با نوعي تهذيب و سازندگي که با اصول اهل سنّت موافق باشد آورده است. او روش طبيعي آنان و زيست شناسان را نيز پيموده است. در مورد افلاک، برج ها، آسمان، زمين، حيوان، نبات و در اعضاي انسان، سخن گفته است. (5)
5. فخر رازي از ديدگاه خود وصيت نامه اي دارد و در آن مطالب پندآميز را گوش زد مي کند. در نخستين پند آن چنين آمده است:
بدانيد من فرد دوستدار علم بودم، در مورد هر چيزي مطلب مي نوشتم، بر کميت و کيفيت آن وقوف پيدا نمي کردم، خواه حق يا باطل، ضعيف يا قوي باشد، من کتاب هاي کلامي را امتحان و آزمايش نمودم، در آنها فايده اي برابر آن فايده اي که در قرآن پيدا نمودم وجود ندارد، چون قرآن تمام سعي و کوشش خود را صرف مي کند که تمام عظمت و جلالت را مخصوص خدا سازد و از تعمق در ايراد معارضه و متناقضات که فکر را به راه هاي انحرافي و کژ وامي دارد خودداري کند. (6)

جايگاه عقل در تفسير فخررازي

در رده بندي تفسيرهاي موجود، تفسير فخر رازي از بارزترين مصاديق « تفسير به رأي » شمرده مي شود.
وجهه ي نظر فخر رازي مقابله با معتزليان و مکتب اعتزال بوده است. فخر رازي خود اشعري مسلک است، از اين رو وي از هيچ فرصتي براي تثبيت عقايد خود و هجوم به مخالفان، به ويژه معتزليان و کراميان چشم نمي پوشد. او ضمن تفسير آيه 103 سوره الانعام: « لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ » ضمن بحث طولاني، استدلال معتزليان را مبني بر عدم رؤيت خداوند ياد مي کند، آن گاه به نقد و بررسي دليل هاي آنان مي پردازد و سپس به ارائه دليل هاي خود مبني بر جواز رؤيت خداوند به زعم خويش مي پردازد، در عين حال بحث را به جاي ديگر حواله مي دهد. (7)

افعال انسان مخلوق خدا

از روزگاران بسيار دور يکي از معرکه ترين مباحث کلامي، افعال بندگان بود که آيا مخلوق خدا است يا با اراده و اختيار انسان ها به وجود مي آيد؟ تفسير رازي بيان گر انديشه جبري اشاعره است. فخر رازي چنين تصريح مي کند:
فعل از خداوند داعي به قدرت انجام مي گيرد، چون داعي خود آفريده ي خداست، اين حقيقت مسلم مي گردد که خدا آفريننده کارهاي انسان نيز هست. (8)
در تفسير مفاتيح الغيب، مباحث فقهي و حديثي، فراوان يافت مي شود؛ چون او يکي از فقيهان شافعي و از دل بستگان به فقه شافعي بوده است. او در ذيل آيات الاحکام وارد مباحث فقهي مي گردد و از آراي شافعي حمايت کرده و با فقه حنفي درگيري دارد.
او با توجه به شيوه هاي تأثيرگذاري در افراد، گاهي با ارقام و آمار بازي مي کند، شقوق و فروع مسئله را چندين برابر اصل مي افزايد. به نظر مي رسد در اين گونه آمارها، مبالغه کرده، در سوره حمد چندين بار فروغ و اشتقاقات مسئله و ضريب آن ها را از ده هزار به بيست هزار مي رساند اين خود خلط واقعيات با فرضيات مي باشد.
فخر رازي به مسائل ادب و بلاغت بي توجه نيست و بيشترين بهره را در اين باره از کشاف زمخشري دارد.
فخر رازي به منابع و مصادر کتاب خود اشاره دارد و لغويين، متکلمين و مفسرين نام مي برد.
تفسير امام فخر رازي ابتدا در سال 1279 در 6 جلد در بولاق و سپس 8 جلدي آن در قاهره با حاشيه ارشاد السليم و اخيراً در 32 جلدي به تحقيق محمد يحيي الدين بين سال هاي 1352- 1357 در 32 جزء و در 16 جلد منتشر شده است و بارها به صورت افست و در ايران و لبنان انتشار يافته است.

9. ميبدي، مفسر قرن ششم

مؤلف تفسير ميبدي ابوالفضل احمد بن ابي سعد بن احمد يزدي ميبدي است که غالباً او را رشيدالدين ابوالفضل يا ابوالفضل رشيدالدين ميبدي مي نامند.
اين تفسير برخلاف غلط مشهور که به نام خواجه عبدالله انصاري ( 396-481 هـ ) اشتهار يافته، از تأليفات ميبدي است که در سال 520 به تأليف آن شروع کرده است. در جلد پنجم آن آمده است: « شش صد و اندي سال گذشت تا هزاران دشمنان از اين زنديقان و خصمان دين کوشيدند تا در قرآن طعني زنند و نقصي آرند، نتوانستند ». (9)
بنابراين، مي توان نتيجه گرفت که ميبدي يکي از علما و مفسرين قرن ششم است که در قرن مزبور مشغول نوشتن اين تفسير بوده است.
ميبدي از نظر اعتقادي در فروع فقهي يکي از پيروان شافعي است و بدين جهت از نظر فکري متمايل به خاندان علي بن ابي طالب (عليه السّلام) مي باشد.
وي در تفسير خود مي گويد: « فما من مؤمنٍ إلّا و هو يُحِبّ عليّاً؛ (10) مؤمني نيست مگر آن که در دل، دوستي علي را دارد ».
اما در اصول، پيرو اهل حديث از تأويل بيزار است، ميبدي با اين که صوفي وارسته و عارف خوش دلي بوده، ولي در مسائل مذهبي سخت گير و متعصب است، او از عقائد خود سخت دفاع مي کند.
از مطالعه ده جلد اين کتاب بزرگ درمي يابيم که او يک ديندار عقيده مندي است که گاهي به شدت عليه ديگر فرقه هاي اسلامي مي پردازد.

مشرب فکري

در قرن چهارم و پنجم هجري، خراسان کانون عرفان و تصوف شده بود، مشايخ صوفيه از بلاد عراق عرب و ماوراء النهر به شهرهاي پررونق آن روي مي آورند و از کتاب خانه غني آن استفاده مي کردند، در اين مکتب بزرگاني چون: ابونصر سراج ( متوفاي 378 هـ ) نويسنده کتاب اللمع في التصوف، ابوبکر محمد کلاباذي ( متوفاي 380 هـ ) مؤلف طبقات الصوفيه، امام ابوالقاسم قشيري ( متوفاي 456 هـ ) مؤلف رسالة القشيريه حضور داشتند و هر يک به سهم خود گنجينه عرفان اسلامي را غني تر ساخته بودند.
اساس مکتب عرفاني خراساني، جمع بين شريعت و طريقت و مبارزه با انحراف و بدعت بود. عرفاي نامبرده فوق، مدرسه هاي خاصي به همين منظور در آن شهر بنا نهاده بودند. خواجه عبدالله انصاري در همين مکتب پرورش يافت و به مبادي و اصول آن وفادار ماند. از خدمات مهم پير طريقت به مکتب عرفان خراسان اين شد که منازل طريقت و مقامات سلوک عرفاني و مدون ساخت و در درجه بندي مقامات، ترتيب تازه اي آورد. در اين ترتيب بر کيفيات باطني و اشراقي نکرد، بلکه اخلاق و آداب زندگي متعارف را نيز دخالت داد، تا هر عارفي در عين حفظ پيوند عادي، سير معنوي نيز داشته باشد، از اين رو براي راهيان طريقت، رعايت آداب ظاهري را لازم شمرد. در اين باره در ديباچه رساله مختصر في آداب الصوفية که به فارسي روان املا شده است بر رعايت آداب ظاهري تأکيد دارد.
هر چند تفسير کشف الاسرار، تأليف خواجه عبدالله انصاري نيست، ولي شالوده و اساس کار اين تفسير همان تفسير خواجه به عنوان پير طريقت، عالم طريقت، جمال اهل حقيقت، يا شيخ الاسلام انصاري، ياد و سخنانش را نقل کرده است.

معرفي تفسير و مراحل سه گانه

کشف الاسرار، تفسيري است بزرگ به زبان فارسي شيوا که به قلم شيرين رشيدالدين ابوالفضل ميبدي در ده جلد به اهتمام علي اصغر حکمت گردآوري و چاپ شده است و مجموع صفحات آن 6497 است. اين کتاب بر اساس تفسير بسيار مختصر است که خواجه عبدالله انصاري هروي، دانشمند عارف مشرب حنبلي نوشته بوده است. ميبدي به شرح و بسط آن پرداخته است و در تنظيم مطالب و مناسبت، نهايت ذوق و هنر خويش را نشان داده است.
ميبدي براي تفسير آيات سه نوبت قائل شده است:

نوبت اول:

ترجمه آيات به فارسي با رعايت امانت و رواني عبارت.

نوبت دوم:

تفسير آيات به روش عمومي تفسيرهاي اهل سنت و جماعت که بر اساس اتکا به احاديث و اقوال و آراي مفسران سلف و پيشين مي باشد.

نوبت سوم:

به بيان تأويل هاي عارفانه اي که از برخي آيات استفاده مي گردد اختصاص دارد.
بر اين ويژگي ها بايد مزيت زيبايي گفتار و استواري انشا و نثر موزون را نيز افزود. به تعبير خود مؤلف:
اول، پارسي ظاهر، بر وجهي که هم اشارت به معنا دارد و هم در عبارت غايت ايجاز بود، ديگر نوبت تفسير گوييم و وجوه معاني و قراءات مشهوره و سبب نزول و بين احکام و ذکر اخبار و آثار و نوادر که تعلق به آيت دارد و وجوه و نظائر و ما يجري مجراه. سه ديگر نوبت: رموز عارفان و اشارات صوفيان و لطائف مذکران. (11)
وي در تفسير « َنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي »، نقل سخن مي کند و مي گويد:
يعني اجريت فيه من روحي المخلوقه، يعني از روح مخلوق خودم به او جاري ساختم ».
سپس آن را رد مي کند که اين سخن نه در اخبار صحاح است و نه در آثار صحابه سلف و نه مفسران ثقات، تأويل بگذار که تأويل راه بي راهان و مايه طغيان است اقرار و تسليم گوش دار و ظاهر دست بدار که راه مؤمنان است و اعتقاد سنيان است و نجات در آن است. (12)
ميبدي در ضمن تفسير خود احاديث متعددي را از طريق اهل بيت طهارت (عليه السّلام) نقل نموده است، از آن ميان از علي (عليه السّلام) بيش از صد مورد، از امام حسن مجتبي (عليه السّلام) بيش از پنج مورد، از امام حسين (عليه السّلام) بيش از هفت مورد، از امام سجاد (عليه السّلام) بيش از شش مورد، از امام باقر (عليه السّلام) چهار مورد، از امام جعفر صادق (عليه السّلام) بيش از سي و هفت مورد، از امام علي بن موسي الرضا (عليه السّلام) سه مورد و در فضايل علي (عليه السّلام) بيش از سي مورد فضيلت و منقبت نقل نموده است که طالبان تفصيل به خود تفسير مراجعه نمايند. (13)

فهرست تفسير

اخيراً با تلاش و کوشش آقاي دکترمحمدجواد شريعت، فهرست جامع و مفيدي در 1047 صفحه از سوي انتشارات اميرکبير انتشار يافته است که تنظيم آن از سال 1350 تا 1361 طول کشيده است که در واقع آن تفسير اقيانوس گونه را احيا و زنده ساخته است. در اين فهرست آيات وارده، احاديث شريفه، سخنان رسول اکرم (صلي الله عليه و اله و سلم) و مکالمات او، اقوال بزرگان دين و صحابه بزرگ پيامبر اسلام، فهرست اشعار عربي، فارسي، امثال عربي، امثال فارسي، واژه هاي عربي، واژه هاي فارسي، داستان هاي شگفت، فهرست اعلام، اماکن، اشخاص و کتاب ها عموماً به ترتيب حروف تهجي آمده است. اين کتاب گنجينه اي از معارف و اطلاعات مي باشد.
اينک نمونه اي از نثر آن را از ابتداي تفسير مي آوريم:
اين است ياد دوست مهربان، آسايش دل و غذاي جان، يادي که گوي است و انسش چوگان، مرکب او شوق و مهر او ميدان، گل او سوز و معرفت و بستان، يادي که حق در آن پيدا، به حقيقت حق پيوسته، از بشريت جدا، يادي که درخت توحيد را آبش خور است، دوستي حق مر آنرا ميوه و بر است اين است که رب العالمين گفت: « لا يزال العبد يذکروني و اُذکره حتي عشقني و عشقته ». اين نه آن ياد زباني است که تو داني که آن درون جان است « بويزيد » روزگاري برآمد که ذکر زبان کمتري کردي چون او را از او پرسيدند گفت: عجب دارم از اين ياد زبان، عجب تر از اين کو بيگانه است، بيگانه چه کند در ميان، که ياد اوست خود در ميان جان... (14).

10. سيوطي، مفسر قرن نهم

جلال الدين ابوالفضل عبدالرحمن بن شيخ کمال الدين ( 849-911 ) يکي از نوابغ و نوادر روزگار از نظر احاطه و جامعيت علمي مي باشد. او در تمام زمينه ها و رشته هاي علوم، تأليف و تصنيف دارد، جز در مورد منطق، چون آن را دوست نمي داشت، بلکه در مذمت آن کتاب صون الکلام را نوشت که ابن تيميه نيز از او پيروي نمود.
او در سن 21 سالگي متصدي امر فتوا گرديد و يکي از پرکارترين محققين و مؤلفين جهان اسلام به شمار مي رفت. برخي گفته اند: تعداد تأليفات و رساله هاي کوچک و کم حجم است ولي کتاب هاي مهم و بزرگي همانند کتاب تفسير او، الاتقان نيز دارد که از اعتبار کم نظيري برخوردار هستند.

تأليفات

الاتقان ( 3 جلد )، إحياءِ الميت بفضائل اهل البيت، الأشباه و النظائر النحويه ( 4 جلد )، الاقتراح در نحو، الاسعاف في رجال الموطأ، اتمام الدرايه في شرح النقايه، بدايع الزهور في وقايع الدهور، بشري الکئيب بلقاء الحبيب، البهجة المرضيه في شرح الألفيه، الجامع الصغير في احاديث البشير النذير، الجواهر في علم التفسير، الحاوي للفتاوي، حسن المحاضرة في أخبار مصر والقاهرة، رسالة في النعال الشريفة، الدرر المنتشرة في الاحاديث المشتهرة، الروض الأريض في طهر المحيض، الخصائص الکبري في خصائص النبي (صلي الله عليه و اله و سلم)، الحاشيه علي تفسير البيضاوي، لباب النقول في اسباب النزول، مفحمات الاقرآن في مهمات القرآن، معترک الأقرآن في مشترکات القرآن... .
از اسامي تأليفات او برمي آيد که اکثر سعي و کوشش خود را درباره ي قرآن کريم و علوم مربوط به آن صرف کرده است. او در نويسندگي، صاحب سبک و سليقه بوده است و يکي از رازهاي مطرح بودن آثار او مرهون سبک و سليقه است. (15)

آغاز تفسير

حمد و سپاس خداوندي راست که مأثر آثار را پس از فرسودگي احيا نمود، به تفسير کتاب عزيز خود با اسناد عالي از خبرها مأثور ما را موفق فرمود، گواهي مي دهم که جز خداي يکتا معبودي نيست، شهادتي که به صاحب آن اجرها و پاداش ها را مضاعف مي سازد و شهادت مي دهم که سيد و سرور ما محمد بنده و رسول او است که فجر صادق خود را آشکار ساخت تا ظلمات و تاريکي هاي اهل باطل و فجور را از ميان برد، درود بر اولاد و اصحاب او باد! که دارندگان علم والا و فضيلت مشهور بودند، درود و سلامي در گذرگاه ايام و روزگاران دائمي در جريان باشد پس از حمد و درود هنگامي که اين بنده کتاب ترجمان القران را تأليف نمودم و آن تفسيري بود همراه با سلسله اسناد از پيامبر خدا و اصحاب که در چند مجلد قرار داشت، اخبار و احاديثي که در آن آورده بودم با اسانيد از منابع و کتاب هايي که از آن ها نقل کرده بودم ملاحظه نمودم که همت اغلب مردم از تحصيل آن قاصر و کوتاه است و رغبت وافر به متون احاديث دارند بي آن که طول اسناد را داشته باشند، پس آن کتاب را در اين جا تلخيص نمودم تنها به متن مأثور اکتفا کردم تنها اسامي منابع و کتاب هاي معتبر منقول را آوردم و آن را الدرر المنثور في التفسير بالمأثور ناميدم از خداوند متعال پاداش ها بر مؤلف و عصمت از خطا و لغزش و باطل را مسئلت دارم. (16)

قرن دهم و تفاسير مأثور

در قرن دهم و يازدهم هجري يک حرکت اخباري گري در تمام مناطق و مجامع علمي اسلامي صورت پذيرفته است و نوعي بازگشت به حديث در مصر، عراق، ايران و ديگر سرزمين هاي اسلامي متداول گشت، آيا اين حرکت معلول تصادم هاي فکري جهان اروپا و اسلام بوده؟ که در مقام مقابله به مطمئن ترين پايگاه پناه برده اند؟ يا معلول ضعف و نارسايي فلسفه و علوم عقلي و ذوقي بوده است؟ يا در مقام کشمکش ها مجادلات سياسي و اجتماعي ملل اسلامي جوياگر محيط امن و آسايش موجب اين گرايش گرديده است؟ يا پراکنده بودن مکاتب فقهي و اصولي و اختلاف و نزاع هاي مشربي فقها موجب توطن و استيجار به جوار امن أثر و خبر گرديده است؟ و يا ...
در هر صورت قابل توجه است که در آن عصرها، در جهان تشيع تفسيرهايي مانند البرهان بحراني يا نورالثقلين شيخ عبدعلي حويزي يا تفسير صافي، و در جهان اهل سنت تفسير ابن کثير ( م 774 ) ثعالبي ( م 876 ) الجواهر الحسان، ترجمان قرآن، الدرالمنثور، مجمع البحرين و مطلع البدرين سيوطي، طلوع مي کنند.
تفسير به مأثور شامل تفسير قرآن به قرآن، تفسير قرآن با سنت، تفسير منوط به رأي اصحاب پيش اهل سنت و پيشوايان معصوم (عليه السّلام) نزد خاصه شامل مي گردد.
تفسير قرآن با قرآن يا با سنت صحيحه و معتبره سخني در مقبوليت آن نيست، اما تفسير قرآن با مأثور که از طريق صحابه يا پيشوايان نقل شده است روي جهاتي قابل بحث و بررسي است:
1- وجود احاديث مجعول و روايات ضعيف و اسرائيليات که بزرگ ترين مانع اين امر است.
2- رسوخ رسوبات اعتقادي و فکري، سياسي و اجتماعي که جايگاه ويژه اي در احاديث دارد، مانند طرفداران بني اميه، يا طرفداران بني عباس که از راه تملق و جلب منافع دنيوي احاديثي را جعل و نشر داده اند.
3- اختلاف صحيح به غير صحيح و نقل احاديث فراوان که منسوب به پيشوايان يا اصحاب مي باشند، بدون تحقيق و بررسي، به حدي که حق را با باطل مشتبه ساخته است.
4- در اخبار و احاديث، مطالبي از کتاب هاي پيشين مانند تورات و انجيل نقل شده است و مأمور به توقف در آن ها هستيم که نه مي توانيم تصديق نماييم و نه مي توانيم تکذيب کنيم.
با توجه به مراتب فوق تا زماني که به صحت و اعتبار واقعي حديث پي نبرده ايم، نمي توان تفسير مأثور را تفسير مقبول و معتبر و مطمئن بشماريم، ولي با رعايت نکات فوق از سوي فردي که صلاحيت و شايستگي اين رعايت را دارد، تفسير به مأثور در برابر ديگر شيوه هاي تفسير ادبي، علمي، عرفاني، رأيي، تفسيرالقرآن بالقرآن، مطمئن تر از ديگر روش ها است، چون به منبع و سرچشمه وحي اتصال دارد و « أهل البيت أدري بما في البيت » مي باشد.

تعاريف و شناسايي

1. سيوطي گويد:
کتاب مسندي تأليف نمودم که در آن تفاسير پيامبر (صلي الله عليه و اله و سلم) را گردآوري نمودم که در آن ده هزار و اندي حديث وجود دارد که برخي مرفوع و برخي موقوف مي باشد و آن را ترجمان القرآن ناميدم و با شکر خدا در چهار مجلد تمام گشته است. (17)
در آغاز تفسير الدرالمنثور سخن او گذشت که کتاب ترجمان القرآن را با حذف اسناد و منابع آورده که به نام الدرالمنثور ناميده است.
2. ذهبي در التفسير و المفسرون گويد:
سيوطي فردي حريص به جمع آوري و کثرت روايت است ولي او با همه ي جلالت قدر و شناختي که از حديث و معايب آن دارد، نکوشيده است که احاديث صحيح را در اين تفسير جمع آوري نمايد، بلکه بين احاديث صحيح و عليل خلط نموده است. کتاب او احتياج به پالايش و تصفيه دارد تا غث از سمين، ضعيف از قوي بازشناخته گردد، اين کتاب در 6 جلد چاپ شده و در اختيار اهل علم قرار دارد. (18)
وي افزوده است:
کتاب فوق تنها تفسيري است که به نقل اثر روايت پرداخته است و رأي و عقيده را در آن دخالت نداده است، آن گونه که ديگران اين کار را انجام نداده اند.
3. استاد شيخ محمدجواد بلاغي در مقدمه تفسير خود مي فرمايد:
پيش من از تفاسير عامه تفسير طبري، کشاف و الدر المنثور سيوطي وجود دارد الدر المنثور جامع تر از ديگر تفاسير اهل سنت است. از آن نظر که دربرگيرنده احاديث و راويان آن هاست، نوعاً حواله دادن من بيشتر به آن تفسير مي باشد. (19)

پي نوشت ها :

1. التفسير و المفسرون، ج1، ص 295.
2. کشف الظنون، ج1، ص 230 و 231.
3. زرقاني، مناهل العرفان، ج1، ص 564 و 565.
4. التفسير الکبير، ص 2، پيش گفتار.
5. مجله حوزه، شماره 28، ص 85؛ کلمة حول الروية، ص 8 و التبيان، ج4، ص 223.
6. التفسير الکبير، ج13، ص 187.
7. يادنامه علامه اميني، مقاله دکتر مهدي رکني، ص 240-163.
8. التفسير الکبير، ج13، ص 187.
9. يادنامه علامه اميني، مقاله دکتر مهدي رکني، ص 240-163.
10. کشف الأسرار، ج6، ص 86.
11. همان، ج1، ص 1.
12. همان، ج3، ص 168-169، ج5، ص 307، و ج6، ص 111.
13. يادنامه علامه اميني، ص 163 تا 230.
14. کشف الاسرار، ج1، ص 419.
15. مقدمه الدر المنثور به قلم آية الله مرعشي نجفي، ص 10 و 11.
16. همان.
17. الاتقان، ج2، ص 183.
18. التفسير و المفسرون، ج1، ص 251-253.
19. مقدمه تفسير آلاء الرحمن، نقل از: مقدمه تفسير شبر، ص 31.

منبع مقاله :
صاحبي، محمدجواد؛ (1392)، شناخت نامه ي تفاسير: مقالاتي در شناخت تفاسير قرآن کريم، قم: بوستان کتاب ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه ي علميّه قم )، چاپ اول



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط