نخستين مفسر واقعي قرآن خود رسول رحمت و پيام آور انسانيت بود. او هنگام نزول وحي ناچار به شرح و توضيح مفهوم و هدف اصلي آن مي پرداخت، و به مصداق « وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ »؛ « قرآن را بر تو نازل کرديم تا آن چه را بر آنان نازل شده است بيان و روشن نمايي ». او مسئوليت توضيح و تفسير قرآن را داشت.
پس از پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) پيشوايان معصوم و مسلمانان در حفظ شئون قرآن و حراست از صورت و سيرت آن، کوشش و فعاليت مستمر داشته اند. مفسران قرآن کاوش گران هميشه جاويد آيات تشريعي و تکويني، مدام در تلاش فهم و توسعه دادن مفاهيم آيات الهي بوده اند. آن ها سرشار از آموزش ها، حکمت ها و تجربه هاي پربار و آموزنده بوده و در طول پانزده قرن از حيات قرآن در تلاش و کوشش فهم آيات آن بوده اند، تا با اخذ توشه اي براي زندگي خويش مشعل دار و روشن گر راه حق جويان ديگر نيز باشند.
عموم حرکت هاي اجتماعي جوامع اسلامي، وابستگي کاملي به حرکت تفسير و شتاب و کندي آن داشته است. مفسران عالي قدر قرآن در طول تاريخ با الهام از دانش و بينش عصر، به سراغ قرآن رفته و با گشودن نقاب از چهره حقايق قرآن، تجربيات و معلوماتي کسب کرده و در اختيار جامعه انساني قرار داده اند.
مصطفي رافعي مي گويد:
از آن زماني که تاريخ به وجود آمده در همه ي تاريخ عالم، کتابي شناخته نشده است که به اندازه قرآن، يا نزديک به آن، شرح و تفسير بر آن نگاشته يا تأليف و تصنيف درباره اش نوشته شده باشد، مثلاً ابوعلي اسواري قرآن را به تواريخ و سيره ها و وجوه تأويلات تفسير کرد، او از سوره بقره شروع نمود و 36 سال در اين کار پي در پي کوشيد تا از دنيا رفت و اين سوره به آخر نرسيد. (1)
صاحب کشف الظنون برخي از تفاسيري را که تا زمان او نوشته شده است تا سيصد و چند تفسير نام برده و گفته است: « بعضي از اين تفسيرها در چندين مجلد است که گاهي تعداد مجلدات از صد تجاوز مي کند و از جمله ابوبکر ادخوي ( متوفاي 388 هـ ) تفسير الاستغناءِ را در صد جلد نوشته است ». (2) و شعراني در کتاب المنن تفسيري را در يک هزار جلد نامبرده است. (3)
يکي از نويسندگان معاصر حجاري تعداد کتاب هايي را که درباره ي قرآن و علوم آن، اعم از اهل سنت و اماميه، نوشته اند به نام معجم مصنفات القرآن الکريم فراهم آورده است. در آن کتاب که در 4 جلد است تعداد 3281 جلد کتاب را در مورد قرآن کريم گردآورده و معرفي کرده است. (4)
محقق توانا مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني در الذريعه تعداد 450 تفسير از تفاسير شيعه را با نام و مشخصات اجمالي يادآوري مي کند. (5)
نگارنده با توجه به تتبع اجمالي که در مورد تفاسير شيعه انجام داده است، تعداد 1500 مورد از تفاسير شيعه و مفسران نامدار آن را با نگرش به کتاب ها در آيه، حديث، بيوگرافي، تذکره ها و تراجم استخراج کرده و در اختيار دانشجويان و طلاب عزيز قرار داده است. (6)
دارالقرآن الکريم در قم که هم اکنون سمينار قرآن کريم از سوي آن مرکز برگزار مي گردد بيش از 3000 مجلد از تأليفات شيعه را تحت عنوان معجم مصنّفات الشيعه حول القرآن الکريم را اعم از تفسير و علوم قرآني با کامپيوتر آماده ي چاپ و نشر دارد که در اختيار محافل علمي و قرآني قرار خواهد داد. (7)
اين آمار و ارقام، مربوط به جهات کمّي و سير تاريخي توجه به قرآن کريم در طول قرن هاي گذشته بود. يقيناً اين اعداد و ارقام بازگوکننده ي مجموع آن چه صورت پذيرفته است نخواهد بود، چون هر عالم ديني، هر اديب نکته سنج، هر مفسر قرآن شناس، هر تاريخ نگار سنت گرا، هر فيلسوف متأله و هر عارف خداجو، سرچشمه معارف و منبع علوم و دانش هاي حقيقي خود را قرآن کريم دانسته و معلومات خود را با آن کتاب سنجيده و آزمايش مي نمود. از اين رو به تعداد هر محقق، مفسر، فقيه، اديب، مورخ، فيلسوف متأله، عالم خداشناس، کتاب تفسير يا کنکاشي درباره ي قرآن کريم وجود خواهد داشت؛ هر چند کتاب خانه هاي فعلي جهان هم اکنون فاقد آن تحقيقات و بررسي هاي ارزشمند و مفيد مي باشند.
در اين مقاله تلاش بر آن است که بخشي از توجه به جنبه هاي کيفي و کمّي قرآن مورد بحث و بررسي قرار گيرد و آن بازگويي و عنايت و دقت مفسران در طول پانزده قرن به اين کتاب کريم مي باشد که ضمن مطرح ساختن پانزده مفسر نامدار و پانزده تفسير مهم، گوشه اي از تلاش هاي مسلمين را در اين زمينه، بازگو مي نماييم:
1. علي (عليه السّلام) امام المفسرين
محققان علوم قرآني، وحدت نظر دارند که علي (عليه السّلام) نخستين مفسر قرآن مجيد است و جايگاه بلند و شامخ او در انس و آشنايي با حقايق و معارف قرآن انکارناپذير است.سيوطي مي نويسد:
خلفاي اربعه نخستين مفسران قرآن هستند ولي رواياتي که از سه تن از خلفاي راشدين است بسيار اندک مي باشد و اما آن چه از علي نقل شده بسيار است و از ابن مسعود نقل مي کند که قرآن ظاهري دارد و باطني و باطن و ظاهر آن نزد علي است. (8)
محمد عبدالعظيم زرقاني، مدرس علوم قرآن در دانشکده اصول دين مصر، در کتاب مناهل العرفان گويد:
امام علي که- رضوان خدا بر او باد- بيش از ديگر خلفا زيست و با وسعت و گسترش يافتن مناطق اسلامي در زمان او نياز مسلمانان به فهم علوم صحابه بيشتر از پيش گرديد، از اين رو منقولات از علي، بيشتر از ديگران است. افزون بر آن، غناي فکري و امتياز علمي و اشراق و نورانيت قبلي آن حضرت را ديگران نداشتند، سايرين پيش از هر کاري به امور حکومتي پرداختند ولي او به علم قرآن پرداخت... (9).
او مي افزايد:
وهب بن عبدالله بن ابي الطفيل نقل مي کند که به هنگام ايراد خطبه علي (عليه السّلام) حضور داشتم که مي فرمود: « سَلوني فواللهِ لا تَسألوني عن شيء إلّا أخبرتُکم، و سَلوني عن کتابِ اللهِ، فواللهِ ما من آيةٍ إِلّا و أنا أعلمُ أبليلٍ نَزَلت أم بنهارٍ؟ أفي سهلٍ؟ أم في جَبَلٍ؟ » و في رواية عنه قال: « واللهِ ما نَزَلَت آيةٌ إلّا و قد علمتُ فيم أنزِلَت؟ و أينَ أَنزِلَت؟ إنّ ربِّ وهَب لي قلباً عقولاً، و لساناً سَؤلاً. (10)
از من سؤال کنيد، به خدا قسم از هر چيزي سؤال کنيد پاسخ آن را مي دهم. از من در مورد قرآن سؤال نماييد، به خدا قسم آيه اي در قرآن وجود ندارد که مگر اين که اين شأن نزول و وقت نزول آن را مي دانم. و مي دانم که روز نازل شده است يا شب، در زمين هموار يا کوه و تپه؟ و نيز در روايتي آمده است. به خدا سوگند آيه اي نازل نشده است مگر آن که مي دانم در چه موردي و در کجا نازل گشته است؟ زيرا پروردگار به من دلي انديشمند و زباني پرسش گر عطا نموده است.
ابونعيم در حلية الاولياء از ابن مسعود چنين نقل کرده است:
قرآن بر اساس حروف هفت گانه نازل گشته است، حرفي در آن وجود ندارد مگر آن که ظاهر و باطني دارد، و ظاهر و باطن حروف در پيشگاه علي بن ابي طالب (عليه السّلام) حضور دارد. (11)
با توجه به اعترافات فوق و ده ها نشان و شاهدي که وجود دارد، نخستين کسي که پس از پيامبر خدا به تفسير قرآن و گردآوري آن پرداخت و روايات فراواني از او به يادگار ماند، علي (عليه السّلام) بود. نويسندگان اهل سنّت به او لقب « امام المفسرين » يا اعلم اصحاب پيامبر داده اند. (12)
مرحوم علامه مجلسي در بحارالانوار و مرحوم سيدحسن صدر در تأسيس الشيعه لعلوم الاسلام روايات متعددي را در شأن علي (عليه السّلام) و احاديث تفسيري او آورده اند. که طالبان تفصيل به آن دو کتاب مراجعه نمايند. (13)
روش تفسيري امام (عليه السّلام)
روش تفسيري آن حضرت با توجه به نزديک بودن به سرچشمه زلال وحي و تغذيه از آن چشمه سار زلال، تفسير مأثور و منقول بوده است.در روزگار اميرالمؤمنين تفسيرها از محدوده نقل روايت و تبيين مختصر لغت فراتر نمي رفته است. و تفسير در حقيقت شعبه اي از حديث به شمار مي آمد، چون يکي از مصاديق بارز « الراسخون في العلم » بوده، علم ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، مطلق و مقيد، مجمل و مبين، ظاهر و باطن، تفسير و تأويل پيش او بوده است، علاوه بر آن عالم ترين افراد به تفسير و تأويل قرآن بود.
2. ابن عباس، صحابي مفسر
عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب بن هاشم، پسرعموي پيامبراسلام سه سال قبل از هجرت متولد گرديد، او هفت سال در دوران طفوليت عصر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را درک کرده است، ولي بيشترين بهره و استفاده را از مکتب تفسيري امام علي بن ابي طالب (عليه السّلام) برده و از رسول الله روايت کرده است.عطاء بن ابي رباح نيز در تفسير قمي، آيه « فَهَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ » را از او روايت کرده است. دانش وسيع و اندوخته هاي کامل او موجب شد که وي را « ترجمان القرآن » يا « حبر أمت » و اعلم الناس عصر خود يا « صدرالمفسرين » بنامند.
اهل نظر و تحقيق، او را وارث علوم پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) معرفي نموده اند و مشهور است که پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) در حق او با اين لفظ دعا کرد: « اللهمّ فَقِهّهُ في الدينِ، وَ عِلّمهُ التأويلَ؛ (14) خدايا او را فقيه در دين و عالم و آشنا به تأويل قرآن قرار بده ».
پيداست که دعاي پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) در حق او مستجاب و پذيرفته شد، چون تعداد زيادي از احاديث مربوط به معاني و تفاسير قرآن از او منقول و او در حل معضلات قرآني يکي از استوانه ها و محورهاست.
علامه حلي در بخش اول از خلاصه در باب حرف عين گفته است:
عبدالله بن عباس از اصحاب و ياران رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) محب و دوستدار و شاگرد علي (عليه السّلام) بود، شأن او در جلالت و اخلاص نسبت به علي (عليه السّلام) مشهورتر از آن است که مخفي و ناپيدا باشد.
کشّي در رجال خود احاديثي را که متضمن قدح او مي باشد روايت کرده است، ولي شأن و عظمت او بالاتر از آن است. (15)
صاحب معجم رجال الحديث در پايان نقل آرا و نظرات گوناگون، مي نويسد: « او فردي جليل القدر و مدافع علي (عليه السّلام) و حسنين (عليه السّلام) بود و تمام مطالب مربوط به قدح و تضعيف او مخدوش است ». (16)
ابن النديم در الفهرست، تفسير او را پس از تفسير امام باقر (عليه السّلام) نام مي برد و مي گويد: در کتاب هايي که در تفسير قرآن تأليف شده، نخست کتاب الباقر محمد بن عليّ بن الحسين (عليه السّلام) به روايت ابوالجارود زياد بن منذر ... و کتاب ابن عباس به روايت مجاهد و حميد بن قيس از مجاهد و عيسي بن ميمون از ابونجيح از مجاهدت را روايت کرده اند. (17)
مرحوم آقابزرگ تهراني در الذريعه گويد: دو تفسير به ابن عباس نسبت داده شده است:
1. تفسير ابن عباس عن الصحابة، تأليف ابواحمد عبدالعزيز بن يحيي بن احمد بن عيسي جلودي، ( متفواي 332 هـ ).
2. تفسير تنوير المقياس من تفسير عبدالله بن عباس. اين تفسير نيز که در چهار جزء قرار دارد و دربرگيرنده بخشي از آيات کريم است. نه همه آيات، و اخيراً در مصر در سال 1290 چاپ شده است و فريد وجدي و ديگران آن را از تأليفات ابن عباس شمرده اند. (18)
در اين دو تفسير مي توان روايات منقول از ابن عباس را مشاهده کرد، اما اين که تأليف مستقل يا اثر مستقيم او باشد، بعيد به نظر مي رسد، چون در کتاب الضوء اللامع تأليف حافظ شمس الدين محمد بن عبدالرحمان سخاوي، آن را به محمد بن يعقوب فيروزآبادي، صاحب قاموس ( متوفاي 817 هـ ) نسبت داده و از ابن عباس روايت کرده با آن چه در اين تفسير در بولاق در سال 1290 هـ ق يا آن چه در بمبئي هندوستان چاپ شده، سند روايت کتاب به عمار بن عبدالحميد هروي مي رسد که روايت گر از علي بن اسحاق سمرقندي ( متوفاي 237 ) بوده است و سمرقندي از محمد بن مروان ( سدي صغير، متوفي 186 هـ ) روايت مي کند و او از محمد بن سائب کلبي ( متوفاي 146 هـ ) و او نيز از ابوصالح ميزان بصري و او نيز از ابن عباس روايت مي نمود. (19)
چون سيوطي در کتاب الاتقان ضمن نقل دعاي « اللهمَّ عَلَّمهُ الحکمةَ » يا « اللهمّ بارک فيه وَانشُر منه » راه هاي منتهي به ابن عباس را نقل مي کند و مي گويد: « سند کلبي از أبي صالح ميزان بصري ضعيف ترين سندها است ». (20) ولي ابن عبدي در الکامل مي گويد:
کلبي احاديث شايسته و خاصي از ابوصالح ميزان بصري دارد و آن معروف به تفسير است و تفسيري طولاني تر و پرمايه تر از آن وجود ندارد و پس از او مقاتل بن سليمان تفسيري دارد ولي تفسير کلبي برتر از آن است، چون در تفسير مقاتل مسلک هاي ردي و نيز وجود دارد. (21)
خلاصه آن که در پيشگامي يا ترجمان القرآن بودن ابن عباس شک و ترديدي نيست و احاديث تفسيري متعددي از او در زمينه آيات قرآن و احکام فقهي نقل شده است، ولي تفسير تنوير المقياس که منتسب به ابن عباس است و معمولاً شرح لفظي و لغوي آيات مي باشد و گاهي نيز شأن نزول آيات را نقل مي کند و در چهارصد صفحه بزرگ قرار دارد که در چاپخانه « الاستقامة » مصر در سال 1380 تجديد چاپ شده و در آغاز سوره ها آمده است: « و من السورة التي تذکر فيها البقرةَ » يا « يذکر فيها النحل » نمي تواند اثر تأليفي ابن عباس باشد.
ابن عباس پس از عمري تلاش و کوشش در راه احياي دست آوردهاي رسالت در سال 68 هـ در طائف درگذشت.
3. سدّي، مفسر قرن دوم
قرن دوم اسلامي، علم تفسير از توسعه و گسترش نسبتاً بيشتري برخوردار بوده است، اين قرآن که دوره ي تابعان يا تابعان تابعان به شمار مي آيد، در تفسير قرآن، علاوه بر اتکاي به قرآن و کلام پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آرا و اقوال صحابي ها نيز مدنظر قرار مي گيرد. در اين دوره با گسترش فتوحات اسلامي و مهاجرت برخي از محدثان به نواحي گوناگون، حوزه هاي اسلامي متنوعي به وجود آمد؛ مانند حوزه مکه، مدينه، عراق و غيره.ابومحمد اسماعيل بن عبدالرحمان کوفي معروف به سدّي ( متوفاي 127 ) از مفسران عهد تابعين و از اصحاب امام سجاد و امام صادق (عليه السّلام) مي باشد. او قرشي، تابعي، کوفي و منتسب به « سده ي » مسجد کوفه مي باشد. سدي صغير محمد بن مروان بن عبدالله بن اسماعيل سدي از نوادگان او است. او روايت گر تفسير ابن عباس از محمد بن سائب کلبي مي باشد.
سيوطي در الإتقان گويد:
اسماعيل سدي تفسير خود را با اسناد به ابن مسعود و ابن عباس نقل مي کند و از پيشوايان تفسير مانند سفيان ثوري و شعبه، روايت مي نمايد تفسير سدي يکي از بهترين و کامل ترين تفاسير مي باشد. (22)
او در پايان مي افزايد: « محمد بن جرير طبري اغلب از تفسير سدي، نقل مي کند ». (23) مرحوم آقابزرگ تهراني در الذريعه إلي تصانيف الشيعة درباره ي تفسير سدي چنين مي نويسد:
مؤلف آن أبومحمد أسماعيل بن عبدالرحمان بن ابي کريمة القرشي التابعي الکوفي معروف به « سدي کبير » منتسب به سده ي مسجد کوفه، مفسر معروفي است که در سال 127 از دنيا رفته است. او از اصحاب و ياران امام علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد (عليه السّلام) بوده و از نوادگان سدي صغير محمد بن مروان بن عبدالله بن اسماعيل متوفاي 186 مي باشد؛ همان فردي که روايت گر تفسير ابن عباس از طريق محمد بن سائب کلبي است که در سال 146 از دنيا رفته است و گاهي به علت مصاحبت و مجاورت با کلبي او را محمد بن مروان کلبي نيز مي گويند؛ آن چنان که در تاريخ بغداد آمده است... (24)
علامه سيدهاشم کتکاني در تصانيف خود از تفسير سدي چنين نقل مي کند: « سدي مفسر معروف، معاصري نيز دارد که در اسم، لقب و مذهب با او اشتراک دارد ولي او مفسر نيست؛ بلکه اسماعيل بن موسي فزاري سدي کوفي است که در سال 145 هـ فوت کرده است و ابن حجر عسقلاني در کتاب التقريب شرح حال او را مي نگارد آن چنان که شرح حال سدي مفسر را نيز آورده و تصريح به تشيع او نموده است. (25)
سبک تفسيري
سدي با توجه به دوره تدوين آن مي بايست تفسير به مأثور و منقول باشد.طبري مورخ و مفسر معروف، فراوان از او نقل مي کند، ولي کتابي با نام خاص او به نظر نگارنده نرسيده است. معلوم مي شود که قبلاً چنين تفسيري وجود داشته، ليکن به دست ما نرسيده است.
4. طبري، مفسر قرن سوم و چهارم
قرن چهارم نسبت به دو قرن پيش، از بالندگي و شکوفايي بيشتري برخوردار است. در اين قرن، مباحث متنوع کلامي، وارد مباحث تفسيري گرديده است. آثار فکري اشاعره، معتزله، صفاتيه، حشويه، کرّاميه و اماميه در آن ها پيداست. مجادله هاي کلامي مانند: قدم و حدوث قرآن، مخلوق بودن يا عدم خلقت آن، ندامت از گناهان کبيره و پذيرش توبه يا عدم پذيرش آن، احياناً با نتيجه گيري هاي سياسي و اجتماعي، به تفاسير موجود آن قرن رنگ و جلاي ويژه خود را داده است.در قرن سوم و چهارم هجري روش تدبّر، تعمّق در قرآن و گزينش هاي عقلي همراه روش نقلي، شور و شوق در مردم ايجاد نموده و مقدمات يک رنسانس و تحول فرهنگي را در جهان اسلام به وجود آورده است. خلفاي عباسي که خود را حامي و مشوق فراگيري علوم قرآن معرفي مي نمودند در برابر امواج خروشان اصلاح طلبان و انديشمندان اسلامي نتوانسته اند مقاومت نمايند، آنان نيز هم رأي با مردم به ايجاد کتاب خانه ها و روي آوردن به مفاهيم قرآني و انس و آشنايي با تفسير، جلسات بحث و مناظره تشکيل داده اند.
تفسير جامع البيان في تفسير القرآن تأليف محمد بن جرير يکي از مهم ترين و ارزشمندترين تفسيرهاي قرن سوم و اوائل قرن چهارم مي باشد که آن را « امّ التفاسير » ناميده اند.
سيوطي در الإتقان مي گويد:
تفسير طبري يکي از پرارزش ترين و بزرگ ترين تفسيرهايي است که به نقل اقوال و ترجيح برخي از آن ها به برخي ديگر، و اِعراب گذاري و استنباط اقوال مي پردازد، از اين نظر بالاتر از تفسيرهاي پيشينيان مي باشد. تفسير طبري گسترده ترين و کهن ترين تفسير مدوّن مي باشد که بسياري از مفسران از سفره ي علم و فضل آن بهره جسته اند، ابوحامد اسفرايني گفته است: اگر فردي در راه به دست آوردن تفسير طبري به « چين » مسافرت کند، کار بزرگي انجام نداده است... (26)
کتاب با خطبه اي در ستايش خداوند و درود بر پيامبر اسلام آغاز و سپس شرحي درباره ي ويژگي هاي قرآن مجيد، بلاغت، فصاحت و اعجاز ارائه کرده است. پس از آن در ضمن فصولي از مقدمات تفسير قرآن سخن به ميان آورده؛ از قبيل: وحدت در ضمن فصولي از مقدمات تفسير قرآن سخن به ميان آورده؛ از قبيل: وحدت معاني قرآن يا معاني زبان عربي، تبيين حديث، نزول قرآن به هفت حرف، شيوه هايي که با آگاهي به آن ها مي توان به تأويل قرآن پرداخت، اخبار منع تأويل به رأي و ... » (27)
روش تفسيري
تفسير طبري را گرچه مي توان از « تفاسير مأثور » شمرد ولي نويسنده در عين حال از پرداختن به علوم و معارف زمان خود هم غفلت نداشته است. طبري در تفسير خود بيش از فراء ( متوفاي 207 هـ ) و ابوعبيده معمربن مثنّا ( متوفاي 210 هـ ) مؤلف مجازالقرآن از بلاغت قرآن بحث کرده. و به برخي از تفاوت هاي کلمه اي قرآن اشاره دارد.تفسير طبري يکي از گسترده ترين و کهن ترين تفسيرهاي کامل روايي است که مفسران زيادي از محتواي غني آن سود جسته اند. اين تفسير به زبان فارسي، فرانسه و انگليسي نيز ترجمه شده است.
محمد بن جرير طبري از مورّخان، محدثان و مفسران بزرگ اسلامي است. او در سال 224 هجري در آمل مازندران ( طبرستان ) متولد گرديد و در پايان روز شنبه 26 شوال 310 هجري در بغداد از دنيا رفت. وي از خردسالي به قرآن و آموختن آن عشق مي ورزيد به همين جهت قرآن را حفظ کرد. در اوان جواني براي تحصيل به بغداد رفت و از آن جا به قصد توسعه معلومات خود و سير در آفاق به جهان گردي پرداخت. او گرفتار مظالم و تعديات حنبليان شد و بالأخره در خانه خود در بغداد محبوس و پس از مرگ همان جا مدفون گرديد. (28)
پي نوشت ها :
1. مصطفي رافعي، اعجازالقرآن، ص 124.
2. حاج خليفه، کشف الظنون، ج1، ص 424، ايضاح المکنون، ج1، ص 302.
3. مجله حوزه، شماره 24، شناسايي برخي از تفاسير عامه.
4. دکتر علي شواخ اسحاق، معجم مصنفات القرآن الکريم.
5. آقابزرگ تهراني، الذريعه، ج4، ص 231-346.
6. بخشي از اين مجموعه از سوي دانشگاه آزاد اسلامي، واحد تبريز در سال 1367 تکثير و در اختيار دانشجويان معارف قرار گرفته است.
7. از اظهارات شفاهي دکتر طالقاني، مسئول محترم دارالقرآن الکريم قم.
8. سيوطي، الاتقان، ج4، ص 233.
9. عبدالعظيم زرقاني، مناهل العرفان، ج1، ص 483.
10. همان.
11. سيوطي، الإتقان، ج4، ص 233.
12. إحقاق الحق، ج4، ص 95-153.
13. بحارالانوار، ج92 و 93، ص 1-385 و 394 و تأسيس الشيعه، ص 316-318.
14. ابن نديم، الفهرست، ص 51.
15. معجم رجال الحديث، ج10، ص 229-230.
16. همان، ج1، ص 239.
17. الفهرست، ص 59 ترجمه فارسي.
18. الذريعه، ج4، ص 244.
19. ابوطاهر محمد بن يعقوب الفيروزآبادي شافعي، تنويرالمقياس من تفسير ابن عباس.
20. الاتقان، ج4، ص 234-239.
21. الذريعه، ج4، ص 244.
22. الاتقان، ج4، ص 238.
23. الذريعه، ج4، ص 274.
24. تاريخ بغداد، ج3، ص 293.
25. پيش گفتار جامع البيان، ص 1.
26. مجله حوزه شماره 24، شناسايي برخي از تفاسير عامه، ص 41.
27. جامع البيان، ج1، ص 46 در مورد نکته هاي بلاغي تفسير طبري به مقاله آقاي دکتر علوي مقدم، در کيهان انديشه شماره 25، ص 100، مراجعه شود.
28. در مورد شناخت تفسير طبري به کيهان انديشه ويژه نامه طبري شماره 25 و 27 مقاله آقاي دکتر حجتي مراجعه شود.
صاحبي، محمدجواد؛ (1392)، شناخت نامه ي تفاسير: مقالاتي در شناخت تفاسير قرآن کريم، قم: بوستان کتاب ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه ي علميّه قم )، چاپ اول