چکیده:
تفسیر المیزان، با استفاده از «تفسیر قرآن به قرآن» و استخراج مقاصد الهی با استناد به آیات همگون، توانسته است مبهمات بسیاری از آیات الهی را تبیین ساخته و یکی از بی نظیرترین تفاسیر را به جهان اسلام تقدیم کند. این نوشتار درصدد است تا سبک تفسیری علامه طباطبایی را بیان کند. روش تحقیق، روش کتابخانه ای است که با استفاده از تفسیر گرانسنگ «المیزان»، به بررسی و فهم روش های تفسیری مرحوم طباطبایی پرداخته می شود. علامه برای فهم مقصود الهی، با استفاده از روش تفسیری قرآن به قرآن، بهره گیری از روایات، بدور از افراط و تفریط و استفاده از سیاق و علوم ادبی و تفسیر موضوعی... توانسته است در عرصه ی تفسیر، انقلابی را ایجاد کند و جامعه انسانی را از آموزه های حیات بخش آن بهره مند سازد.* کلید واژه ها: سبک تفسیری، المیزان، سید محمد حسین طباطبایی
* مقدمه
بعضی از اندیشه وران، بر این باورند که: «المیزان» یکی از بهترین تفاسیری است که تاکنون به رشته تحریر درآمده است: این ناچیز، با آن که، بیش از سی دوره، از تفاسیر مهم شیعه و سنی را در دسترس و مورد مطالعه دارم، هیچ گاه مانند «المیزان»، تفسیری دلنشین تر و لذت بخش تر و جامع تر ندیده ام. و گویا با تفسیر «المیزان» سایر تفاسیر، کم و بیش منعزل می گردند و جای خود را به «المیزان» می دهند. شهید مطهری می فرماید: «تفسیر «المیزان»، یکی از بهترین تفاسیری است که برای قرآن مجید نوشته شده است. و من می توانم ادعا کنم که این تفسیر از جنبه های ویژه ای، بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی، از صدر اسلام تا به امروز، نوشته شده است». قرن پنجم و ششم بعد از هجرت، شاهد نشاط ملموسی در تفسیر قرآن، به طور کلی و خصوصاً تفسیر «قرآن به قرآن» بوده است. از این میان، تفاسیر کاملی چون تفسیر «بغوی» و «ابن عطیّه» از مفسران اهل سنت و «طوسی» و «طبرسی» از مفسران شیعه، عنایت ویژه ای به این شیوه ی تفسیری کردند و بدین وسیله، زمینه برای آنان که بعد از ایشان وارد این جولانگاه شدند، مساعد گردید. بسیاری از قرآن پژوهان بر این باورند که پیشینه ی روش تفسیری «قرآن به قرآن»، به زمان پیامبر اکرم (ص) اولین مفسر قرآن می رسد. از این رو این شیوه در تاریخ تفسیر نگاری، یادآور روش تفسیری پیامبر اسلام (ص) و پیشوایان معصوم (ع) می باشد. بنابراین این روش تفسیری، چیزی نیست که صاحب المیزان، به عنوان مبتکر آن سبک، بشمار آید. اما آنچه در این باب به «المیزان» عظمت ویژه ای بخشیده است، بهره مندی گسترده ی وی از این شیوه است. علامه طباطبایی در مقدمه کوتاهی که بر تفسیر «المیزان» نوشته اند، درباره ی روش تفسیر خود چنین نگاشته اند: «روشی که ما در پیش گرفته ایم، این است که « قرآن را با قرآن»، تفسیر کنیم و آیه را با تدبر در نظیر آن روشن سازیم و مصادیق آن را به وسیله خواصی که خود آیات به دست می دهند بشناسیم.خداوند به صراحت می فرماید: «إنا أنزلنا الکتاب تبیانا لکل شی ء». (1) چگونه می شود پذیرفت که قرآن بیان همه چیز باشد، ولی بیانگر خودش نباشد. آنچه از تتبع در روایات به دست می آید، نشانگر این است که پیامبر اکرم (ص)، که تعلیم یافته ی قرآن و معلم آن است و اهل بیت پیامبر (ع)، که به تصریح حدیث ثقلین، مقام معلمی و تفسیر قرآن را دارا هستند، قرآن را بدین شیوه تفسیر می کردند. و کاوشگر نیرومند، حتی یک مورد نمی یابد که پیامبر (ص) و یا اهل بیت (ع) در تفسیر قرآن، از نظریات عقلانی و یا علمی سود جسته باشند... امیرمومنان (ع) فرمود: قرآن به گونه ای است که قسمتی از آن، از قسمت دیگری سخن می گوید. و برخی از آن، گواه برخی دیگر است. بدینسان «تفسیر قرآن به قرآن»، راه روشن و مستقیم و همواری است که معلمان و راهنمایان قرآن پیموده اند و ما نیز تا آنجا که می توانیم به یاری خداوند این روش را دنبال خواهیم کرد و هرگز در تبیین و تفسیر آیات و نظریات فلسفی و آرای علمی و مکاشفات عرفانی، استناد نخواهیم کرد.» (2)
* بحث و نتیجه گیری: حضرت علامه سید محمد حسین طباطبایی؛ پس از مهاجرت به قم و بررسی حوزه علمیه آن سامان؛ به این نتیجه رسید که حوزه قم نیاز شدیدی به تفسیر قرآن دارد؛ تا مفاهیم بلند اصلی ترین متن اسلامی را بهتر بشناسد و بشناساند. ایشان می نویسد: با این که در آن زمان؛ تفسیر قرآن؛ علمی که نیازمند؛ به تحقیق باشد به شمار نمی آمد؛ در عین حال؛ این را برای خودم عذر مقبولی در برابر خدای متعال ندانستم و تفسیر را ادامه دادم تا به نوشتن تفسیر «المیزان» انجامید. (3) برخی از قرآن شناسان بر این باورند که «المیزان» یکی از بهترین تفاسیری است که تاکنون به رشته تحریر درآمده است. علامه حسینی طهرانی با بیان این که صاحب المیزان؛ تفسیر را در یک حال الهام مانند و با قلم وحی نوشته اند، می آورد: این تفسیر به اندازه ای زیبا و دلنشین است که می توان به عنوان سند عقائد اسلام و شیعه به دنیا معرفی کرد و به تمام مکتب ها و مذهب ها فرستاد و آنان را به دین اسلام و مذهب شیعه فراخواند و حقاً می توان گفت: از صدر اسلام تاکنون؛ چنین تفسیری به رشته تحریر در نیامده است. (4) و علامه مطهری هم می گوید: من می توانم ادعا کنم که این تفسیر از جنبه های ویژه؛ بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی؛ از صدر اسلام تا به امروز نوشته شده است. (5) «المیزان فی تفسیر القرآن» دارای امتیازهای ویژه ای است که به اجمال آورده می شود:
* 1- تفسیر قرآن به قرآن:
یکی از روش های تفسیری «تفسیر قرآن به قرآن» و استخراج مقاصد الهی با استناد به آیات همگون است. حضرت علامه؛ پس از ارزیابی روش های تفسیری محدثان؛ متکلمان؛ فلاسفه؛ متصوفه؛ و تفسیر قرآن با داده های تجربی می نویسد: همگی در یک نقص بزرگ شریکند و آن تحمیل آراء و نظریات علمی و فلسفی برآمده از غیر قرآن؛ بر مفاهیم و معانی آیات قرآنی است. از این رو؛ تفسیر به تطبیق بدل گشته و تطبیق؛ تفسیر نامیده شد. (6) علامه ذوفنون؛ بهترین و کارآمدترین روش تفسیر را، تفسیر آیه با استمداد از تدبر و استنطاق آیه از مجموع آیات مربوطه، و استفاده از روایت در صورت امکان می داند و می نویسد: تفسیر قرآن به قرآن؛ راه روشن و مستقیم و همواری است که معلمان راستین قرآن پیموده اند و ما تا آنجا که می توانیم به یاری خداوند؛ این روش را دنبال خواهیم نمود. و هرگز در تبیین آیات به آرای فلسفی و علمی و مکاشفات عرفانی استناد نخواهیم کرد. (7)* بهره وری از اخبار و روایات به دور از افراط و تفریط:
دیگر ویژگی این تفسیر « بهره گیری از اخبار و روایات به دور از افراط و تفریط» است. علامه می نویسد: روایات، راه انحصاری برای فهم قرآن نیست و جایگاه پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) در برابر قرآن؛ جایگاه معلمینی است که در تعلیم خود هرگز خطا نمی کنند و قهراً تفسیری که آنان ارائه می دهند با تفسیری که واقعاً از انضمام آیات به همدیگر به دست می آید مخالف نخواهد بود. (8) گفتنی است که طرح نظریه ی استقلال قرآن، برای رهیابی به آموزه های بلند قرآنی، به معانی نادیده انگاشتن به روایات و اخبار نبود، بلکه روشی خردمندانه و معتدلانه، برای بهره گیری از اخبار معصومان (ع) بدور از افراط و تفریط بود، چرا که از یک سو، در میان نحله های تفسیری، گرایش افراطی به روش نقلی سبب گشت که اخبار و روایات، به صورت غیرعادلانه و بی حد و حصر در تفسیر قرآن به کار گرفته می شد. که در این روش، نه در خود آیات، تدبر به عمل می آمد و نه از نعمت اندیشه، در درک عمیق مفاهیم کتاب استفاده می شد و نه هم روایات از حیث- سند و اعتبار تاریخی، مورد ارزیابی قرار می گرفت و نه در دلالت آنها، دقت به عمل می آمد. از سوی دیگر، بعضی از قرآن پژوهان که مرعوب تمدن غربی بوده اند، از این حقیقت که بعضی روایات؛ اسرائیلی و ساخته دست دشمنان قرآن می باشد؛ سوء استفاده کرده و تمام روایات نبوی (ص) را مردود می شمردند. (9) و مرحوم علامه طباطبایی؛ در نقد این دو نظریه می آورد: پذیرش تمام روایات و یا طرح همه آنها، بر خلاف آیات الهی و پذیرفتنی نیست. (10) ایشان در تبیین روایات تفسیر به رای می نویسد: موضوعی که مورد نهی قرار گرفته، استقلال مفسر و اعتماد داشتن بر نفس خود، بدون رجوع به غیر است. و لازمه این نهی، این است که مفسر، از غیر بی نیاز نیست؛ و آن غیر یا باید «کتاب الهی» باشد و یا «سنت». اما این که آن غیر تنها باید «سنت» باشد، با قرآن و نیز با خود سنت، ناسازگار است؛ چرا که خود سنت؛ مسلمانان را ملزم ساخته که به قرآن مراجعه کنند و برای شناسایی روایات سره از ناسره، آنها را بر قرآن عرضه سازند، تا همگونی و ناهمگونی روایات با قرآن، تشخیص داده شود. (11) در جای دیگر می نویسد: بساری از مفسران، که بدون بحث از موافقت و مخالفت با کتاب؛ سند روایت را مورد بررسی قرار می دهند و آن گاه حکم می کنند به اعتبار آن و مفهوم آن را بر کتاب خدا؛ تحمیل نموده و کتاب خدا را فرع بر روایت می شمارند؛ این روش را؛ روش صحیحی نمی دانند و می گویند: هیچ دلیلی بر صحت آن نداریم؛ (12) آری؛ علامه (ره) در تفسیر المیزان؛ اخبار و روایات پیشوایان معصوم را زنده کرده است و در حراست از ثقلین، این دو یادگار جاودانی حضرت رسول (ص)، جایگاه ممتازی را به خود اختصاص داده است.* 3- اهتمام به سیاق آیات در تفسیر قرآن و کاربردهای آن:
دیگر ویژگی این تفسیر، «اهتمام به سیاق آیات، در تفسیر قرآن» است. سیاق یا ساختار کلام همانا قرینه داخلی و لفظی است که بر مجموعه کلام سایه می افکند و کلام در پرتو آن معنا می شود. صاحب المیزان، برای نقد نگره های مفسران؛ تبیین آرایه ی ادبی التفات (13)؛ تفسیر آیات قرآن (14)؛ بیان ارتباط و اتصال آیات (15)؛ بیان سبب نزول (16)؛ پذیرش و عدم پذیرش روایات تفسیری (17)؛ عدم پذیرفتن نسخ (18)؛ گزینش قرائت صحیح (19)؛ بکارگیری صحیح قواعد نحوی (20)؛ روشن سازی معنای واژگان قرآن (21)؛ مخاطب شناسی در خطاب های قرآنی (22)؛ از اصل سیاق بهره گرفته است. و در مواردی به صراحت بیان می داد که روشنترین گواه و استوارترین دلیل، در دریافت فهم مراد خداوند؛ توجه به سیاق آیات است(23). و یکی از موضوعاتی که با قاعده سیاق، بسیار نزدیک است، بحث«تناسب آیات» است، زیرا اگر بین آیات یک سوره، ارتباط و اتصال برقرار نباشد، کلام دارای سیاق معتبری نخواهد بود.
این بحث به لحاظ مبنا بر می گردد؛ به بحث جمع قرآن؛ و چگونگی دیدگاه ها در آن، تأثیر مستقیمی در این بحث دارد.
ارزیابی:
اولاً به نظر می رسد بعد از پذیرفتن این نکته که ترتیب آیات قرآن، توقیفی و ساختار سوره ها، هماهنگ و نظام مند است و هر سوره ای، دارای شخصیت ممتاز و روحی است که در سراسر سوره ها حاکم است. (28) اگر در دو مورد نتوانستیم تناسب را دریابیم، راه حل آن این نیست که بر اساس بعضی از روایات، چینش پاره ای از آیات قرآن را اجتهادی بدانیم و بگوییم که: این آیه از محل اصلی اش خارج شده و دست اجتهاد؛ برای گمراه کردن اذهان، آن را در اینجا قرار داده است. ثانیا درباره آن دسته از روایاتی که مرحوم علامه بدان استناد جسته و گفته است: تالیف قرآن، بعد از زمان پیامبراسلام (ص) صورت گرفته است، می گوییم: این دسته از روایات، دارای اشکالات متعدد و غیر قابل استناد هستند که در کتابهای «البیان فی تفسیر القرآن» (29) و «القرآن الکریم و روایات المدرستین» (30) مطرح شده است و سیاست نیز در رواج این دسته از روایات، بی تاثیر نبوده است. (31)ثالثاً حضور علامه (ره)، با استناد به روایات اسباب النزول، که درباره ی نزول آیات اکمال و تطهیر، به طور متواتر از سوی روایات شیعه و سنی نقل شده می گوید: اگر بپذیریم که ترتیب آیات قرآن، توقیفی است، ولی بی تردید در دو مورد، «آیه اکمال و تطهیر» چینش آیات؛ دگرگون شده است. و این آیات هیچ تناسبی با صدر و ذیل خود ندارند. می گوییم: برخی از مفسران شیعی، در عین پذیرش این نکته که این آیات در شأن و منزلت امیرالمومنین (ع) و اهل بیت (ع) وارد شده اند؛ به ارتباط و تناسب این دو آیه، با آیات قبل و بعد اصرار می ورزند. بنابراین پذیرش تناسب و سیاق این آیات، به معنای ردّ روایات اسباب النزول نیست. (32)
پینوشتها:
* عضو هیئت علمی تمام وقت دانشگاه آزاد اسلامی- واحد بافت
1- نحل/ 89
2- سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج1، پیشین، ص 18-20 (مقدمه).
3- سید محمد حسین حسینی طهرانی؛ مهرتابان؛ چاپ چهارم؛ انتشارات علامه طباطبایی؛ 1421 ق؛ ص 123-124
4- همان؛ ص 66
5- مرتضی مطهری؛ احیاء تفکر اسلامی؛ قم؛ انتشارات اسلامی؛ 1361؛ ص 89
6- سید محمد حسین طباطبایی؛ المیزان، ج 1-چ دوم؛ بیروت؛ موسسه الاعلمی للمطبوعات؛ 1391 ق؛ ص 8
7- همان، ص 18-20
8- سید محمد حسین طباطبایی، قرآن در اسلام؛ چاپ هفتم؛ قم؛ درالقرآن الکریم؛ 1411 ق، ص 69-70
9- بنگرید؛ المیزان؛ سید محمد حسین طباطبایی؛ ج1؛ پیشین؛ ص 8؛ روش نقد حدیث در تفسیر المیزان؛ مسعود
10- فراستخواه؛ کیهان؛ اندیشه؛ ش44؛ 1371؛ ص 39
11- همان؛ ج3؛ ص 77
12- همان؛ ج4 ص 57-58 ص 85
13- همان؛ ج 3- ص177 -ج 1- ص 378- ج5- ص 51
14- همان- ج3-ص 5 ج5 ص98- ج5 ص 99
15- همان؛ ج3 ص268- 269- ج13- ص172- ج 5- ص 339
16- همان- ج4- ص 37-38- ج3- ص120- 121- ج5- ص 144- 145
17- همان ج2 ص 2 ص 9- ج1 ص 17- ج 2 ص 60
18- همان- ج 2 - ص 159- ج7- ص 117
19- همان- ج2- ص 347- ج 15- ص 232
20- همان- ج7- ص 345- ج9- ص 305- ج14- ص 279
21- همان- ج3- ص 92- ج5- ص 337- ج13- ص 35
22- همان- ج6- ص116
23- همان؛ ج6- ص 116
24- بنگرید؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ ابوعلی فضل بن حسن طبرسی؛ ج 11- ص15- منهج الصادقین فی الزام المخالفین، فتح الله کاشانی؛ ج1- ص13- البیان فی تفسیر القرآن؛ ابوالقاسم خوئی؛ ص 239- 259؛ الاتقال؛ جلال الدین سیوطی، ج1؛ نوع 18؛ ص 252-254- تاریخ قرآن؛ محمد هادی معرفت؛ ص 84
25- سید محمد حسین طباطبایی؛ المیزان؛ ج12؛ پیشین؛ ص 127؛ بنگرید؛ مهرتابان؛ سید محمد حسین طهرانی؛ پیشین؛ ص 412-413
26- سید محمد حسین طهرانی؛ مهر تابان، پیشین؛ ص 412-416
27- همان؛ ص 416-418
28- سید محمد حسین طباطبایی؛ المیزان؛ ج1- پیشین؛ ص16
29- سید ابوالقاسم الخوئی؛ البیان فی تفسیر القرآن؛ الطبعه الثالثه؛ قم؛ دارالثقلین؛ 1418؛ ق؛ ص 239-259
30- سید مرتضی عسکری؛ القرآن الکریم و روایات المدرستین؛ ج1؛ چ دوم؛ المجمع العلمی الاسلامی؛ 1416 ق، ص 273
بنگرید: تدوین قرآن؛ علی کورانی؛ مترجم؛ سید محمود عظیم؛ چ اول؛ تهران؛ انتشارات سروش و موسسه فرهنگ طه؛ ص 131
31- بنگرید؛ البیان فی تفسیر القرآن؛ سید ابوالقاسم الخوئی؛ پیشین؛ ص 241-242، تفسیر نوین؛ محمد تقی شریعتی؛ چ چهارم؛ شرکت سهامی انتشارات؛ بی تا؛ ص 24-25؛ القرآن فی مدرسه اهل بیت (ع)؛ هاشم الموسوی؛ چ اول؛ مرکز غدیر؛ 1420 ق؛ ص 46 -60
32- بنگرید؛ اهل البیت در آیه تطهیر؛ شهاب الدین نراقی؛ و محمد فاضل لنکرانی؛ بی جا؛ دفتر نشر فرهنگ اسلامی؛ 1366؛ ص 74-80؛ نخحات الرحمان فی تفسیر القرآن و تبیین الفرقان؛ محمد بن المیرزا عبدالرحیم النهاوندی؛ ج3، بی جا؛ 1357 ق؛ ص 412- التحقیق فی الکلمات القرآن الکریم؛ حسن مصطوفی؛ ج1، چ اول؛ تهران؛ موسسه الطباعه و النشر و الارشاد الاسلامی؛ 1416- ص 170
/ج