تفسير ابن ماهيار

تفسيرهاي قرآن کريم، انواع گوناگون دارد که يکي از آن ها تفسير روايي است. مقصود از تفسير روايي يا روايتي تفسيرهايي است که مؤلف، در ذيل هر آيه از قرآن، فقط به يادکردن روايات رسيده از معصومين اکتفا مي کند و از خود- جز
دوشنبه، 3 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تفسير ابن ماهيار
 تفسير ابن ماهيار

 

نويسنده: آيت الله رضا استادي




 
تفسيرهاي قرآن کريم، انواع گوناگون دارد که يکي از آن ها تفسير روايي است. مقصود از تفسير روايي يا روايتي تفسيرهايي است که مؤلف، در ذيل هر آيه از قرآن، فقط به يادکردن روايات رسيده از معصومين اکتفا مي کند و از خود- جز در موارد بسيار نادر- اظهارنظري نمي کند. اين قبيل تفسيرها را در حقيقت بايد يکي از ابزار کار مفسران قرآن دانست؛ زيرا کسي که مي خواهد قرآن را تفسير کند حتماً نيازمند مراجعه به روايات مربوط است و تفسيرهاي روايي اين نياز را در حد لازم تأمين مي کند.
بنابراين، به عقيده ي ما تفسير روايي اگر به اين منظور باشد، هم کار بسيار خوبي است و هم مؤلف آن را نبايد از نظر بحث هاي تفسيري مورد انتقاد قرار دهيم. اما اگر مقصود اين باشد که قرآن جز از راه روايات به هيچ وجه قابل فهم نيست، اين عقيده نادرست و مخالفت با خود قرآن و روايات است، زيرا از خود آيات قرآن مجيد و روايات، به خوبي برمي آيد که برخي معاني قرآن براي غيرمعصومين (عليهم السّلام) هم قابل فهم است. (1)
اين طور نيست که تأليف تفسير روايي فقط در ميان علماي شيعه رواج داشته بلکه علماي اهل تسنن هم تفسسيرهي روايي متعددي دارند که مشهورترين آن ها الدرالمنثور جلال الدين سيوطي مي باشد.
تفسيرهاي روايي گاهي مربوط به همه ي قرآن کريم است، و گاهي فقط بخشي از آيات قرآن در آن مطرح مي شود. البته اين به آن معنا نيست که در ذيل هر آيه اي روايتي باشد.
در تأليفات دانشمندان شيعه، ده ها تفسير روايي وجود داشته است که متأسفانه جز تعداد کمي از آن ها به دست ما نرسيده و يا چاپ نشده است.
آن چه تاکنون از اين قبيل تفسيرها از شيعه مستقلاً يا در ضمن برخي کتاب هاي ديگر چاپ شده، به ترتيب تاريخ تأليف، عبارت اند از:
1. تفسير ابن عباس ( قرن اول )؛
2. تفسير نعماني ( قرن اول و به اعتباري قرن چهارم )؛
3. تفسير أبي حمزه ثمالي ( قرن اول )؛
4. تفسير ابي الجارود ( قرن دوم )؛
5. تفسير منسوب به امام حسن عسکري ( قرن سوم )؛
6. تفسير فرات کوفي ( قرن سوم )؛
7. تفسير حبري ( قرن سوم )؛
8. تفسير علي بن ابراهيم قمي ( قرن سوم )؛
9. تفسير ابن ماهيار ( قرن چهارم )؛
10. تفسير عياشي ( قرن چهارم )؛
11. تفسير تأويل الآيات الباهرة سيد شرف الدين استرآبادي ( قرن نهم )؛
12. تفسير البرهان ( قرن يازدهم )؛
13. تفسير نورالثقلين ( قرن يازدهم )؛
14. تفسير برغاني ( قرن سيزدهم )؛
بررسي و ارزيابي هر کدام از اين چهارده تفسير نياز به بحثي مستقل دارد و نويسنده در اين مقال درباره تفسير ابن ماهيار بحث خواهد کرد، زيرا درباره اين عالم بزرگ و تفسير او تاکنون خيلي کم بحث شده، به حدي که شايد بتوان گفت در هيچ کتابي حتي به اندازه يک صحفه در مورد آن بحث نشده است:
نام او محمد و پدرش عباس و نياي او ماهيار- که نامي است فارسي- معروف به ابن الجِحام و کنيه او ابوعبدالله است.
او از دانشمندان قرن سوم و چهارم و معاصر شيخ کليني است. يکي از شاگردانش مي گويد: « در سال 328 از او استفاده مي کردم ». پس معلوم مي شود که در اين تاريخ زنده بوده است، اما از تاريخ دقيق تولد و وفات او اطلاعي در دست نيست.
شيخ طوسي در دو کتاب رجال و فهرست (2) و ابن شهرآشوب در کتاب معالم العلماء (3) او را ياد و به تأليفات او اشاره و برخي از آن ها را نام برده اند.
نجاشي درباره او مي گويد: « از دانشمندان شيعه و ثقه، عين، سديد و کثير الحديث است ». (4)
علامه حلي در خلاصة الاقوال و ابن داود در رجال خود ابن ماهيار را با عباراتي نزديک و شبيه به عبارت نجاشي ستوده اند. (5)
صاحب رياض العلماء مي گويد: « امام اقوام ابن ماهيار، معاصر شيخ کليني بوده و ثقه و مأمون است ». (6)
حاجي نوري، او را به عنوان « شيخٌ ثقةٌ سديدٌ » و سيدحسين بروجردي او را به « عدلٌ ذوالآثار » ستوده است. (7)
محدث قمي مي گويد: « وي از اَجلّاي علماي اماميه بوده است ». (8)
حاج شيخ آقا بزرگ تهراني مي فرمايد: « ابن ماهيار، همان است که نجاشي در حق او گفته است: « ثقةٌ ثقةٌ ». (9) يعني با تکرار اين کلمه، جلالت قدر او را بيان کرده است ».
مشايخ ابن ماهيار، بسيار زياد بوده اند، ما در اين جا با استفاده از سندهاي رواياتِ باقي مانده از او به بيست نفر از آن ها اشاره مي کنيم. (10)
1. احمد بن ادريس اشعري قمي، که يکي از فقها و محدثين شيعه بوده و صاحب کتاب النوادر مي باشد. او در سال 306 وفات يافته است. (11)
2. ابوالعباس احمد بن محمد بن سعيد، معروف به ابن عقده، تأليفات فراواني داشته که يکي از آن ها تفسير قرآن است. اين تفسير را شيخ نجاشي ديده و آن را ستوده است، تاريخ وفات او 333 يا 332 مي باشد. (12)
3. احمد بن محمد بن موسي النوفلي الهاشمي، مؤلف کتاب النوادر است که با طبري معاصر بوده است. (13)
4. احمد بن هوذه، معروف به ابن ابي هراسة. در تاريخ بغداد آمده که او يکي از شيوخ شيعه است. (14) وي تأليفاتي داشته و سرانجام در روز ترويه سال 333 در جسر نهروان وفات يافته و همان جا به خاک سپرده شده است. (15)
5. ابوهاشم جعفر بن محمد علوي حسيني، که از اولاد حسين اصغر از بني السجاد (عليه السّلام) بوده است. هارون بن موسي تلعکبري، متوفاي 385، از او روايت مي کند. (16)
6. ابومحمد حسن بن محمد بن جمهورالعمي. شيخ نجاشي مي گويد: « او اهل بصره و شخص موثقي است، اما از اشخاص غير موثق هم روايت مي کند و به رواياتي که سند تمامي هم ندارد اعتماد مي نمايد ». (17)
7. ابوعبدالله حسن بن محمد بن عامر اشعري قمي، که از مشايخ کليني بوده و در کافي از او روايات فراواني نقل شده است. (18)
8. حميد بن زياد بن حماد. نجاشي مي گويد: « او شخص موثقي است، تأليفات متعدد دارد، از جمله کتاب الجامع في انواع الشرائع و کتاب فضل العلم و العلماء و النوادر که کتاب بزرگي است. شيخ طوسي مي گويد: « او عالمي جليل، ثقه و کثيرالتأليف بوده است ». ابوغالب زراري در رساله خود مي نويسد: « او فقيه و محدث ثقه بوده است ». البته حميد بن زياد از « واقفيه » مي باشد و در سال 310 يا 320 وفات يافته است. (19)
9. ابواحمد عبدالعزيز بن يحيي جلودي بصري، که از بزرگان علما و محدثين شيعه بوده و نزديک به دويست تأليف داشته است که قسمتي از آن ها در علم تفسير و قسمتي در زمينه فقه بوده است. بعد از سال 330 وفات يافته است. (20)
10. علي بن عباس مقانعي، صاحب کتاب فضل الشيعه، او از عباد بن يعقوب رواجني، متوفاي 250، روايت مي کند. (21)
11. ابومحمد عبدالله بن علاالمذاري، از بزرگان علمان شيعه بوده و کتابي به نام نوادر داشته است. شيخ نجاشي متوفاي 450 با دو واسطه از او روايت مي کند. (22)
12. ابوجعفر محمد بن حسين خثعمي اشناني کوفي. ابوالفرج اصفهاني در کتاب مقاتل الطالبين از او روايت مي کند. او در سال 317 وفات يافته است. (23)
13. ابوعلي محمد بن همام بن سهيل الکتاب الاسکافي، نجاشي مي گويد: « او از بزرگان دانشمندان و محدثين شيعه بوده و کتاب الانوار في تاريخ الائمه (عليهم السّلام) از اوست ». در تاريخ بغداد آمده: « او يکي از شيوخ شيعه است که در سال 332 وفات کرد و در مقابر قريش- کاظمين- به خاک سپرده شد ». شيخ طوسي هم او را ثقه ي جليل القدر دانسته و فوت او را 332 نوشته است. (24)
14. ابوعبدالله محمد بن وهبان الدبيلي، صاحب تأليفات متعددي است که از جمله ي آن ها ترويج القلوب بطرائف الحکمة و کتاب الأذان حي علي خيرالعمل مي باشد، نجاشي او را ستوده و تعلکبري از او روايت مي کند. (25)
15. ابوعبدالله محمد بن قاسم بن زکرياي محاربي کوفي سوداني. نجاشي مي گويد: « عمري طولاني داشته و کتابي به نام الفوائد تأليف نموده است ». (26)
16. ابوالقاسم منذر بن محمد بن منذر قابوسي. نجاشي مي گويد: « او ثقه و از خانداني جليل است و کتاب هايي دارد که يکي از آن ها جامع الفقه است ». نجاشي از او با دو واسطه روايت مي کند. (27)
17. ابومحمد يوسف بن يعقوب بن اسماعيل بصري. در تاريخ بغداد آمده: « او در سال 276 قاضي بصره شد و سپس قضاوت واسط هم به آن افزوده گشت و پس از چندي به حوزه قضائي او باز اضافه گشت و در سال 297 وفات کرد ». (28)
18. ابوعبدالله حسين بن محمد بن سعيد بزاز، معروف به ابن المطبقي. در تاريخ بغداد آمده است که گويند: « او از اولاد علي و سيد بوده، اما نسب خود را اظهار نمي کرده است. در سال 233 متولد و در 238 وفات کرده و در خانه خود به خاک سپرده شده است ». (29).
19. ابوعبدالله حسين بن حکم کوفي حبري متوفاي 286. او صاحب کتاب ما نزل من القرآن في اهل البيت است که به تازگي به نام تفسير حبري به کوشش آقاي سيد محمدرضا حسيني جلالي به بهترين وجه تحقيق و چاپ شده است. البته ابن ماهيار غالباً از حسين بن حکم، با يک واسطه روايت کرده، اما در برخي موارد ديده ايم که بي واسطه روايت مي کند، مگر اين که نسخه اين روايت صحيح نباشد. به هر حال نياز به بررسي دارد. (30)
20. ابوجعفر محمد بن جرير بن يزيد طبري، صاحب تفسير و تاريخ معروف طبري و متوفاي سال 310. (31)
گفتني است که برخي از مشايخ ذکر شده از علماي اهل تسنن هستند ولي بيشترشان شيعه دوازده امامي و احياناً غيردوازده امامي مي باشند.
تأليفات ابن ماهيار عبارت اند از:
* التفسير الکبير؛
* تأويل ما نزل في النبي و آله= ما نزل من القرآن في اهل البيت (عليهم السّلام)؛
* تأويل ما نزل في شيعتهم؛
* تأويل ما نزل في اعدائهم؛
* قراءة اميرالمؤمنين (عليه السّلام)؛
* قراءة اهل البيت (عليهم السّلام)؛
* الناس و المنسوخ؛
* المقنع في الفقه؛
* الاصول؛
* الاوائل ( بايد مانند ساير کتاب هايي که به نام « اوائل » است باشد )؛
* الدواجن ( درباره حيواناتي که در خانه نگاهداري مي شود ).
اين کتاب ها در فهرست شيخ طوسي و رجال نجاشي ياد شده است. (32)
مرحوم سيدحسن صدر مي نويسد: « او در محکم و متشابه و ثواب قرائت قرآن نيز کتاب داشته است ». (33)
تلعکبري (34) را مي شناسيم که به گفته شيخ طوسي از او اجازه روايت داشته و در سال 328 از او استفاده حديثي کرده است شيخ طوسي کتاب هاي ابن ماهيار و روايات او را با واسطه از همين هارون بن موسي روايت مي کند. (35)
ابن طاووس هم کتاب تأويل ما نزل في النبي و آله را با چند واسطه از شيخ طوسي و او از مشايخ خود و آن ها از هارون بن موسي روايت مي کنند. (36)
ابومحمد هارون بن موسي تلعکبري، از بزرگان محدثين و دانشمندان شيعه است. نجاشي گويد: « او ثقه معتمد بود و کتاب هايي دارد از جمله الجوامع في علوم الدين. من با پسر وي به منزل او مي رفتيم ... و آن جا حاضر بودم که عده اي نزد او حديث مي خواندند ». (37)
شيخ طوسي درباره او مي گويد: « شخصي ثقه و جليل القدر و عظيم المنزله و بي نظير بود، همه کتاب هاي روايتي شيعه را روايت مي کرد، در سال 385 وفات يافت ». (38)
از کتاب ها و تأليفات ابن ماهيار، متأسفانه هيچ کدام به دست ما نرسيده است جز قسمتي از کتاب تأويل ما نزل في النبي و آله.
اين کتاب گران قدر در زمان شيخ نجاشي موجود بوده که ايشان از گروهي نقل کرده است که گفته اند: « در اين باب کتابي مانند آن تأليف نشده است » و نيز گفته شده: « هزار ورق است ». (39) نسخه ابن طاووس که بعد از اين ياد مي شود، مزين به خط شيخ طوسي، مورخ 443 بوده است. (40)
در قرن هفتم نسخه اين کتاب نزد مرحوم ابن طاووس بوده و در سه کتاب خود سعد السعود و اليقين و محاسبة النفس از آن رواياتي نقل کرده است. (41) در قرن هشتم و نهم همان نسخه ابن طاووس و يا نسخه اي که فقط خط ابن طاووس بر آن ديده مي شده نزد شيخ حسن بن سليمان حلي ( شاگرد شهيد اول که در تاريخ 757 از او اجازه روايت گرفته ) بوده و در کتاب مختصر البصائر خود از آن رواياتي نقل کرده است. (42) در قرن نهم نزد شيخ تقي الدين ابراهيم کفعمي بوده و ايشان آن را جزء مصادر کتاب خود نام برده و در دو جا در حاشيه مصباح از آن، روايت نقل کرده است. (43) تاريخ پايان تأليف مصباح 895 بوده است.
در اواخر قرن نهم و نسخه ي ناقصي که شامل قسمت دوم اين تفسير بوده به دست سيد شرف الدين علي حسيني استرآبادي، شاگرد محقق کرکي افتاده که ايشان قسمت مهمي از آن را در کتاب تأويل الآيات الباهرة في فضائل العترة الطاهرة درج کرده است.
تاريخ تأليف همين کتاب پيش از سال 937 بوده، زيرا تلخيصي از آن در دست است که در تاريخ 937 نگارش آن به پايان رسيده است. (44)
تأويل الآيات استرآبادي از مصادر تفسير برهان سيدهاشم بحراني و بحارالانوار علامه مجلسي و اثبات الهداة شيخ حر عاملي است و از اين راه روايات تفسير ابن ماهيار در اين سه کتاب و کتاب هاي متأخر از آن ها نقل شده است.
از عبارت شيخ نجاشي که پيشتر گفته شد و نيز از گفتار و نقل هاي ابن طاووس برمي آيد که تفسير ابن ماهيار کتاب بسيار قطوري بوده است، چون ابن طاووس مي گويد: « نسخه اي که نزد من است دو جلد ضخيم مي باشد و هنگام نقل برخي روايات آن چنين مي گويد: روايت نزول آيه « يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ » درباره علي (عليه السّلام) در کتاب ابن ماهيار به سي و يک سند نقل شده است.
روايتِ گرفتن سوره برائت از ابي بکر و دادن آن به علي (عليه السّلام) با صد و بيست سند، روايتي که مي گويد: مقصود از آيه « وَشَاهِدٍ مِنهُ » علي (عليه السّلام) است، با شصت و شش سند، روايت اختصاص آيه مباهله به اهل بيت، با پنجاه و يک سند، روايت نزول آيه « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » درباره علي (عليه السّلام) با نود سند، روايتي که مي گويد: مقصود از « هاد » در آيه شريفه « لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ » علي (عليه السّلام) است، با پنجاه سند، روايت نزول آيه « وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ » درباره علي (عليه السّلام) با سي سند، روايت نزول آيه « أُوْلَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ » درباره ي علي و شيعيان او، با بيست و شش سند، روايت فدک با بيست سند، روايت عرضه اعمال امت به رسول خدا پس از رحلت آن بزرگوار با دوازده سند، روايت نزول آيه تطهير درباره اهل بيت با يازده سند و روايت مربوط به تأويل آيه « ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ » با بيست سند در کتاب ابن ماهيار نقل شده است.
از اين عبارت به خوبي برمي آيد که تفسير ابن ماهيار کتاب بزرگي بوده است. سيد شرف الدين استرآبادي هم مي گويد: روايت نزول آيه « إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً ذَلِكَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ » درباره ي علي (عليه السّلام)، در تفسير ابن ماهيار به هفتاد سند نقل شده است.
نيز مي گويد: « روايتي که مي گويد مقصود از صالح المؤمنين در قرآن علي (عليه السّلام) است در تفسير ابن ماهيار به پنجاه و دو سند ياد شده است ».
تفسير ابن ماهيار را يکي از دانشمندان پيش از قرن هفتم تلخيص کرده و نسخه آن نزد ابن طاووس بوده و از آن در کتاب سعدالسعود خود يک روايت نقل کرده است. اين مقدار تفسير ابن ماهيار در ذريعه علامه تهراني نيز ياد شده است.
جناب آقاي طباطبائي- دامت افاضاته- فرمودند:
مرحوم علامه شيخ محمد سماوي، آن چه از تفسير ابن ماهيار در کتاب تأويل الآيات استرآبادي و کتاب هاي ابن طاووس و مختصر البصائر نقل شده، استخراج و تنظيم کرده و نسخه آن در کتاب خانه عمومي آية الله العظمي الحکيم در نجف اشرف است.
به نظر بنده بايد اين کار با تحقيق در متن و سند اين روايات انجام گرفته و به ترتيب آيات به نام « قسمتي از تفسير ابن ماهيار » منتشر شود. از خدا مي خواهم که اين توفيق را نصيب اين ناچيز گرداند.
در تأليفات ابن ماهيار کتابي به نام تفسير کبير ياد شد و آن تفسير مانند بقيه آثار او به دست ما نرسيده، و بحث اين مقاله درباره کتاب تأويل ما نزل في النبي و آله يا ما نزل من القرآن في اهل البيت است که ما آن را تفسير ابن ماهيار ناميديم.
مصادر اين مقاله به شرح زير است:
تفسير حبري و مقدمه آن ( قرن سوم )
فهرست ابن نديم ( قرن چهارم )
رساله ابي غالب رازي ( قرن چهارم ) تاريخ بغداد خطيب ( قرن پنجم )
رجال شيخ طوسي ( قرن پنجم )
فهرست شيخ طوسي ( قرن پنجم )
رجال نجاشي ( قرن پنجم )
معالم العلماء ابن شهرآشوب ( قرن ششم )
اليقين ابن طاووس ( قرن هفتم )
سعدالسعود ابن طاووس
محاسبة النفس ابن طاووس
رجال ابن داوود ( قرن هشتم )
رجال علامه حلي ( قرن هشتم )
مختصر البصائر حلي ( قرن نهم )
مصباح کفعمي ( قرن نهم )
تأويل الآيات استرآبادي ( قرن نهم )
مجمع الرجال قهپاني ( قرن يازدهم )
تفسير برهان بحراني ( قرن يازدهم )
بحارالانوار علامه مجلسي ( قرن يازدهم )
اثبات الهداة شيخ حر عاملي ( قرن يازدهم )
نضد الايضاح علم الهدي کاشاني ( قرن يازدهم )
رياض العلماء افندي ( قرن يازدهم )
نخبة المقال بروجردي ( قرن سيزدهم )
بهجة الامال علياري ( قرن چهاردهم )
اعيان الشيعه سيدمحسن امين عاملي ( قرن چهاردهم )
الذريعه تهراني ( قرن چهاردهم )
الکني و الالقاب قمي ( قرن چهاردهم )
اعلام الشيعه تهراني ( قرن چهاردهم )
قاموس الرجال تستري ( قرن چهاردهم )
معجم رجال الحديث آيت الله خويي ( قرن چهاردهم )
تأسيس الشيعه سيدحسن صدر ( قرن چهاردهم )
کشف الحجب و الاستار سيد اعجاز حسين هندي ( قرن چهاردهم )
رجال ممقاني= تنقيح المقال ( قرن چهاردهم )
فهرست معجم رجال الحديث ( قرن چهاردهم )

پي نوشت ها :

1. رک: ترجمه البيان، بخش حجيت ظواهر قرآن.
2. رجال طوسي، ص 504 فهرست طوسي، ص 177.
3. معالم العلماء، ص 143.
4. رجال نجاشي، ص 379.
5. خلاصة الاقوال، ص 161 و رجال ابن داود، ص 317.
6. افندي، رياض العلماء، ج6، ص 36.
7. منظومه نخبة المقال، ص 90.
8. الکني و الالقاب، ج1، ص 394.
9. اعلام الشيعه، ص 2750
10. کساني که با کتاب هاي رجال آشنايي دارند مي دانند که تعبيرهاي يادشده تا چه حد بر بزرگواري ابن ماهيار دلالت دارند.
11. رجال نجاشي، ص 92؛ فهرست طوسي، ص 23؛ رجال شيخ طوسي؛ ص 428 و 444 و مجمع الرجال، ج1، ص 94.
12. رجال طوسي، ص 441؛ فهرست طوسي، ص 23؛ رجال نجاشي، ص 94 و قاموس الرجال، ج1، ص 397.
13. مجمع الرجال، ج1، ص 166 و معجم رجال الحديث، ج2، ص 330.
14. قاموس الرجال، ج1، ص 439 و اعلام الشيعه.
15. رجال طوسي، ص 442 و معالم العلماء، ص 143.
16. رجال طوسي، ص 46 و قاموس الرجال، ج2، ص 416.
17. رجال نجاشي، ص 62 و 337.
18. رجال نجاشي، ص 66؛ قاموس الرجال، ج3، ص 323 و معجم رجال الحديث، ج6، ص 7.
19. رجال نجاشي، ص 132؛ رجال طوسي، ص 463؛ فهرست طوسي، ص 118؛ سيدمحمد علي ابطحي، شرح رساله ابي غالب ص 40 و قاموس الرجال، ج 3، ص 440.
20. رجال نجاشي، ص 240؛ فهرست طوسي، ص 183؛ فهرست ابن نديم، ص 173.
21. قاموس الرجال، ج3، ص 221؛ اعلام الشيعه، ص 275 و فهرست طوسي، ص 223.
22. رجال نجاشي، ص 219.
23. رجال طوسي، ص 500؛ قاموس الرجال، ج8، ص 142 و مقدمه تفسير حبري، ص 69، در اين مصدر وفات او 315 دانسته شده.
24. رجال نجاشي، ص 379؛ تاريخ بغداد، ج3، ص 365 و رجال طوسي، ص 494.
25. رجال طوسي، ص 505.
26. رجال نجاشي، ص 378؛ مجمع لارجال، ج6، ص 24 و اعلام الشيعه.
27. رجال نجاشي، ص 418 و تاريخ بغداد، ج14، ص 310.
28. تاريخ بغداد، ج14، ص 310.
29. همان، ج8، ص 97.
30. معالم العلماء، ص 144؛ ابن طاوس، سعدالسعود، ص 105 و مقدمه تفسير حبري، ص 20.
31. تاريخ بغداد، ج2، ص 166
32. فهرست طوسي، ص 177 و رجال نجاشي، ص 379.
33. سيدحسن صدر، تأسيس الشيعة لعلوم الاسلام، 335.
34. سيدحسن صدر، تأسيس الشيعة لعلوم الاسلام، 335.
34. در ايضاح علامه حلي « تَلّعُکبري » به فتح تاء و تشديد لام ضم عين و باء ضبط شده اما در قاموس الرجال، ج9، ص 284 فرموده به فتح باء است؛ همان طور که در معجم البلدان حموي و انساب سمعاني آمده است.
35. فهرست طوسي، ص 297 و رجال طوسي، ص 504.
36. اليقين، ص 279 و 280.
37. رجال نجاشي، ص 439 و مجمع الرجال، ج6، ص 66.
38. رجال طوسي، ص 516.
39. رجال نجاشي، ص 379.
40. اليقين، ص 279.
41. سعدالسعود، ج90، ص 102؛ اليقينف ص 279 و 280 و محاسبة النفس، ص 11 و 12.
42. مختصر البصائر، ص 173 و 205 و اعلام الشيعه، ص 33 و 34.
43. اعيان الشيعه، ج10، ص 33 و کفعمي، مصباح، ص 684 و 685 و 773.
44. تأويل الآيات استرآبادي ص 284 و الذريعه، ج5، ص 66 و نيز به مقدمه محقق آن مراجعه شود.

منبع مقاله :
صاحبي، محمدجواد؛ (1392)، شناخت نامه ي تفاسير: مقالاتي در شناخت تفاسير قرآن کريم، قم: بوستان کتاب ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه ي علميّه قم )، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط