بررسي مباني تربيتي طرح صهيونيسم

يهوديان در داخل دولت عبري و در خارج از آن بحث ها و مجادلاتي را از مدّت ها پيش در رابطه با اينکه « چه کسي يهودي است » دنبال مي کنند. در حالي که يهوديان داخل سرزمين اشغالي بويژه يهوديان مذهبي، بر بُعد مذهبي اين
دوشنبه، 10 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسي مباني تربيتي طرح صهيونيسم
 بررسي مباني تربيتي طرح صهيونيسم

 

نويسنده: دکتر طلال عتريسي (1)




 

يهوديان در داخل دولت عبري و در خارج از آن بحث ها و مجادلاتي را از مدّت ها پيش در رابطه با اينکه « چه کسي يهودي است » دنبال مي کنند. در حالي که يهوديان داخل سرزمين اشغالي بويژه يهوديان مذهبي، بر بُعد مذهبي اين تعريف در تعلّق و رفتار يک فرد يهودي تأکيد مي ورزند، يهوديان خارج بويژه يهوديان امريکا که بيشترين تعداد يهوديان دنيا هستند، معتقدند که يهوديّت يعني تعلّق و وابستگي به مذهب، تاريخ و تمدّن آنها معتقد هستند که يهوديان ضرورتاً نياز به ممارست در تعاليم تورات، تلمود و مراسم عبادي مختلف آيين يهوديّت ندارند. اين مبحث بخش کوچکي از مبحث بزرگتر در رابطه با ماهيت دولت اسراييل و ارتباط آن با روياي اصلي يهوديان است. آنها ميان اينکه آيا اسراييل يک دولت يهودي است يا يک دولت جهاني يهوديان، تفاوت قائلند. تفاوت ميان اين دو مفهوم در مورد اوّل در پايان اين آرزو خلاصه مي شود چون دولت موعود، دولت غايي يهودياني است که در آن سرزمين زندگي مي کنند و اين نظر با انديشه ي توسعه ي دائم براي فراگير شدن هر چه بيشتر مهاجرت يهوديان به اين سرزمين، تناقض دارد. فرضيه يا عقيده دوّم موضوع دولت جهاني يهود را مطرح مي کند. ميان ماهيت اين دولت و ارتباط آن با آرزوي بزرگ يهوديان و پروژه صهيونيسم که منعکس کننده ديدگاه هاي مختلف درباره ي آينده ي اسراييل در ميان گرايش هاي سياسي - مذهبي لائيک است، اختلاف وجود دارد اين اختلاف عميق در رابطه با تعيين هويّت يهوديان و توافق بر سر آينده دولت اسراييل تنها نتيجه تسويه مسايل، آن طور که برخي فکر مي کنند نيست، بلکه نتيجه تناقضاتي است که دولت اسراييل از زمان تأسيس تا امروز، در ارتباط با جدايي ميان مذهبي ها و لائيک ها، با آن مواجه بوده است.
وجود نظام آموزشي و مدارس گوناگون در اسراييل خود بيانگر اين تناقضات است، چون برنامه هاي درسي حکايت از تضاد و تناقض مي کند ما نبايد به نقش مهّمي که اين مدارس در اشاعه مباني تعلّق به دولت و حمايت و دفاع از آن ايفا مي کنند، بي توجّه باشيم.
در اسراييل دو مشخصه ي تربيتي وجود دارد:
1ـ تقسيم مدارس به مذهبي و لائيک
2ـ وحدت نظر آنها حول مفاهيم همبستگي با دولت و ايجاد ساختار نيرومند قدرت که مي توان از آن به عنوان اساس عملکرد طرح تربيتي صهيونيسم، ياد کرد.
در اينجا به جدايي مذهبي ها و لائيک ها مي پردازيم:
دولت اسراييل بر اساس يک هدف لائيک توسط هرتزل و بن گوريون و در پيگيري اهداف اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي ملّت يهود شکل گرفت. اما اين برداشت با برداشت محافل مذهبي يهود در تعارض بود چون محافل ديني از پايان قرن نوزدهم مايل بودند در سرزمين اسراييل يک جامعه يهودي که تعاليم تورات را به اجرا در مي آورد شکل گيرد.
بنابراين اختلاف بر سر اين دو مفهوم متناقض يکي از بحران هاي اصلي را در جامعه اسراييل بوجود آورد. از اين رو اين امر يکي از موارد اختلاف ميان گروه هاي سياسي و مذهبي در مسئله ي آموزش در مدارس شد و مشکلي است که دستگاه خاخام ها و احزاب مذهبي از زمان تأسيس دولت اسراييل با آن مواجه بوده اند و يکي از مباني منازعات دائمي آنان را در راه تقويت مباني حاکميت مذهب در جامعه، شکل مي دهد. آنها تلاش کرده اند تا تأثير مذهب، بر جامعه اسراييل آن طور که آنها مي خواهند، صورت گيرد. بنابراين مدرسه و اهداف آموزشي آن در اسراييل از مبارزه ميان مذهبي ها و غير مذهبي ها مصون نيست. نقش مدرسه در جامعه اسراييل تا بدان حدّ تعيين کننده است که يکي از محقّقان يهودي از آن به عنوان آينه تمام نماي مبارزات جامعه يهود ياد مي کند. مدارس تلاش مي کنند انديشه شهروندان را که ناظر بر اين مبارزات هستند، شکل دهند. تربيت و مدرسه از زمان تأسيس دولت اسراييل داراي اهميّت بسيار زيادي است. اين اهميت تنها به اين علّت نيست که تمامي ملّتها در طول تاريخ به امر آموزش و پرورش اهميت مي دهند، بلکه علاوه بر اين از آنجا که جامعه اسراييل جامعه اي مهاجر است و اغلب جمعيت آن را افرادي تشکيل مي دهند که از کشورهاي مختلف و با افکار و آداب و سنت ها و فرهنگ هاي گوناگون به اين سرزمين کشانده شده اند، بايد تعاليم خاصي وجود داشته باشد. اين افراد که با فرهنگ، برداشت ها و رفتار متفاوت به اين جامعه آمده اند، در مفهوم يهوديّت با هم اشتراک نظر ندارند. بنابراين شما در ساختار جمعيتي يهوديان اسراييل افراد متديّن و افراد ملحد را به وفور مشاهده مي کنيد. به نظر گروهي از مردم، آنچه مي تواند اين گروه ها را در کنار يکديگر جمع کند، همانا وابستگي به تعلّقات مذهبي است. به همين دليل است که مدرسه جايگاه بسيار مهّمي در اسراييل دارد. مدرسه جايي است که بايد ساختار فکري و عقايد يک نسل در آن شکل گيرد. اين دوگانگي و انقسام مذهبي و لائيک از نظر محتوا و مضمون آموزشي حتّي از نظر التزام و پايبندي به شعائر مذهبي از يک گروه تا گروه ديگر، متفاوت است. ميان شهروندان يهودي غربي و شرقي اختلاف ديگري وجود دارد که منبع آن همين دو گروه و بافت اجتماعي، اقتصادي و آموزشي خاص اين جامعه است. هر يک از وابستگان دو گروه، در گذشته در کشورهاي خود روشي داشته اند و دولت اسراييل تلاش مي کند تا اين تفاوت ها و ناهنجاري ها را از ميان بردارد و گروه هاي مختلف فکري و عقيدتي اسراييل را به يکديگر نزديک کند. البته نبايد اين نکته را فراموش کنيم که آن برنامه ها هم فشرده ي برنامه هاي آموزشي و تربيتي صهيونيسم است که روي محور سه عنصر، آن را دنبال مي کند تا از طريق آن بتواند به تقويت ساختار کلّي دولت صهيونيسم مدد رساند. از اين رو يهودياني را که از کشورهاي مختلف شرق و غرب به اين سرزمين آورده اند تحت يک برنامه فشرده ي تربيتي -آموزشي قرار مي دهند.
آنها در اين کار سه هدف را دنبال کنند:
1ـ زبان عبري را ميان يهوديان مهاجر ترويج مي کنند.
2ـ تعلّق و ارتباط آنها را با سرزمين فلسطين گسترش دهند.
3ـ روح جنگ جويي و نژادپرستي را در آنها تقويت کنند.
بنابراين نظام آموزشي و تربيتي اسراييل علي رغم ناهنجاري هاي عقيدتي و فرهنگي گروه هاي مختلف، تلاش مي کند تا در مدارس مذهبي و غير مذهبي به تقويت و گسترش هر چه بيشتر مباني طرح صهيونيسم، بپردازد. اسراييل تلاش مي کند تا تمام کساني را که در اين مدارس به امر تحصيل و آموزش اشتغال دارند، به دولت اسراييل علاقه مند کند. در ضمن تلاش مي کند يک عنصر نيرومند انساني را در رابطه با اهداف خود تربيت کند و مي خواهد تا عوامل ضروري يکسان سازي ناسيوناليستي و مذهبي شهروندان را فراهم آورد. اين رژيم تلاش مي کند در کنار حمايت هاي همه جانبه و مستقيم کشورهاي غربي، يک نيروي قدرتمند نظامي جهت توسعه و گسترش سرزمين هاي خود بوجود آورد.
ما معتقديم که اين پروژه بزرگ صهيونيسم تاکنون سبب تداوم دولت اسراييل در نيم قرن گذشته بوده است و اسراييل بدون استفاده از اين برنامه ريزي هاي گسترده، نمي توانست تا اين مقطع تداوم پيدا کند.
و اما ما مسلمانان از يک سو طرحي براي يکسان سازي اعراب و ساير مسلمانان، در اختيار نداريم - به اين معنا که در حال حاضر وحدت اعراب و مسلمانان مفهوم عميقي ندارد - و از سوي ديگر براي هماهنگي آموزشي عربي و يا عربي - اسلامي برنامه ريزي نکرده ايم، که بر اساس آن اهداف يکساني را در مسائل مذهبي و ملي گرايي دنبال کنيم. در ضمن جهان اسلام هم همبستگي و وحدت نظري نسبت به تعلّقات و علاقه مندي به سرزمين فلسطين ندارد. اين گرايش ها و تعلّقات از نکته اي به نکته ديگر، متفاوت است. حتّي ما در جهان اسلام يک نگرش واحد نسبت به دشمن و هويّت آن نداريم. اهميّت بُعد مذهبي و نقش آن در مبارزه با دشمن را نيز فراموش کرده ايم. بهرحال در مقطع کنوني مهم ترين موضوع، ايجاد وحدت ميان مسلمانان جهان است تا با نيروي آن توان رويارويي و مبارزه با دشمن به سهولت امکانپذير شود.

پي‌نوشت‌:

1- استاد دانشگاه بيروت و مسئول مطالعات خاورميانه اي در بيروت.

منبع مقاله :
حبيبي، نجفقلي؛ (1379)، مجموعه مقالات سمينار روند اشغال فلسطين، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط