يكي از ويژگي هاي برتر قرآن، در كنار جامعيت، جاودانگي و جهاني بودن آن است. « جاودانگي » برابر نهاد فارسي واژگاني همانند « خلود » و « ابديت » در زبان عربي است و هر سه واژه براي « زمان طولاني » و گاه به معناي « زمان بي انتها » به كار رفته و داراي مفهوم كشش زماني ممتد است.(1) جاودانگي را در اصطلاح مي توان به فرازماني و فرامكاني بودن و عدم تأثيرپذيري از فرهنگ زمانه تعريف كرد و بعد از قرآن، وحي ديگر از سوي خداوند براي بشر نخواهد آمد و پيامبري نيز مبعوث نخواهد شد. جهاني بودن نيز يعني قرآن به زماني خاص يا ملت يا گروهي ويژه اختصاص ندارد و به فراخناي حيات بشري تا پگاه رستاخيز با تمام اقوام و ملل و زبان ها و مليت ها به گفتگو مي پردازد.
قران به عنوان تنها كتاب آسماني تحريف نيافته، گفتار و پيام خداوند را، به طور مستقيم در دسترس بشريت قرار داده است، و ناسخ آن نخواهد آمد. بدين جهت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در خطبه الوداع با عنوان « ثقل اكبر » از آن ياد كرد. برگ هاي زرين تاريخ اين كتاب از آغاز ظهور تاكنون، براي هر مخاطب منصفي اين امر را به اثبات مي رساند كه قرآن با برخورداري از اصل جاودانگي و ميزان حضور در ميان جهانيان و نقش آفريني در تحولات اساسي جهاني و اهتمامي كه از سوي پيروان عموم اديان و مذاهب به آن شده، بي همتا است.
آيه ي إِنَّهُ فِي أُمِّ الْکِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَکِيمٌ (زخرف: 4) بيانگر آن است كه خداوند در علم ازلي و قطعي خويش مقدّر داشته كه قرآن در مسير جاودانه اش در جايگاهي والا و مستقر قرار گرفته باشد؛ جايگاهي كه دست بي خردان از رسيدن بدان كوتاه است؛پايه هاي آن استوار و همواره در بستر زمان بي هيچ دشواري در حركت و پويايي است.(2)
نتيجه ي پذيرش اصل جاودانگي و جهاني بودن، شموليت آموزه هاي قرآن براي همه ي انسانها و حجيت پيام هاي آن تا پايان تاريخ خواهد بود. اين اصول كه پيوند نزديكي با يكديگر دارند، مبتني بر پيش فرضهاي ذيل هستند.
1.مؤلف قرآن خداوند است و از طريق وحياني به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) رسيده است.
2.دريافت كننده وحي قرآني، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از ويژگي هاي عصمت، علم و ختم نبوت وحياني برخوردار است.
3.قرآن تبلور علم ازلي و ابدي الهي است، هست ها و نيست ها، بايدها و نبايدهاي قرآني مطابق و سازگار با فطرت بشري است.
4.هدايتگري قرآن بعد از رحلت پيامبر (صلي الله عليه وآله و سلم) با راهنمايي ايشان از طريق ارجاع به يك سيستم هدايتي معتبر عملي خواهد شد. شايان ذكر است كه جاودانگي قرآن به معناي بي توجهي به زبان فرهنگ مخاطبان اوليه نيست، بلكه قرآن به منظور تعامل با عرب جاهلي زبان خود را عربي مبين قرار داده و در قالب زبان آنان سخن گفته و سطح افق فكري شان را رعايت كرده، در عين حال، رفتارها و باورهاي نادرست جاهلي را تأييد نكرده است، چرا كه ابزارهاي مفهومي قرآن، بالعرض در قالب هاي فرهنگي، جغرافيايي و تاريخي اعراب جاهلي، و بالذات براي انتقال انديشه ها و آموزه هاي والاي معنوي به كار رفته است. از اين رو، با توجه به ثابت بودن نيازهاي اوليه بشر و تطور نيازهاي ثانوي وي، كه تابع شرايط زماني، مكاني و فرهنگي است، مي توان با تدبر در قرآن و ياري جستن از تعاليم اهل بيت و با توجه به اصولي همچون: هماهنگي دين با فطرت، انعطاف پذيري احكام در پرتو اجتهاد و حجيت عقل، همواره بشريت را در گشودن راهي دين پسند و حكيمانه در هنگام بروز نيازها و تحولات جديد و دگرديسي شرايط، ياري داد.(3)
جاودانگي قرآن با جامعيت قرآن و خاتميت نبوت ارتباط وثيقي دارد؛ جامعيت خود تابعي از قلمرو و هدف قرآن است و قلمرو قرآن، تمامي انسانها در ادوار مختلف تاريخ پس از نزول و هدف اصلي آن هدايت انسان است؛ از اين رو، جاودانگي پيوندي نزديك با جامعيت و قلمرو قرآن دارد و حتي مي توان گفت مبتني بر آن است. در باب قلمرو قرآن بايد بيفزاييم كه قلمرو قرآن دست كم از سه جهت مي تواند مورد توجه قرار گيرد: از جهت زماني ( قلمرو زماني )، كه استمرار دعوت و پيام قرآن را در گستره ي زمان بررسي مي كند و ذيل مبحث جاودانگي قرآن از آن بحث مي شود؛ از جهت مكاني ( قلمرو مكاني )، كه به گستره ي مكاني دعوت و پيام قرآن مي پردازد و مبحث جهاني بودن قرآن را پوشش مي دهد؛ از جهت موضوعي ( قلمرو موضوعي ) كه ناظر به تعيين گستره و محدوده ي مسائل و موضوعات مطرح شده در قرآن است كه با بحث جامعيت قرآن ارتباط دارد.(4) همچنين جاودانگي قرآن پيوند نزديكي با خاتميت نبوت دارد كه در آياتي از قرآن كريم بدان تصريح شده است.
براي اثبات جاودانگي و جهاني بودن قرآن مي توان از سه گونه ادله قرآني، روايي و عقلي بهره جست.
دليل قرآني
آيات متعددي از قرآن كريم ظهور در جاودانگي مفاهيم و معارف قرآن كريم دارند. از جمله اين آيات مي توان به مَن بلَغ (5)، بعثت(6)، تدبّر (7)، شكست ناپذيري(8) جهان شمولي آموزه هاي قرآني (9) اشاره كرد.آيه ي « من بلَغ » كوتاه ترين و رساترين و جامع ترين دليل قرآن بر جاودانگي وحي است. علامه طباطبايي تقابل ضمير در « لأنذركم به و من بلغ » را دليل بر اين مطلب دانسته است كه مقصود از گروه دوم، افرادي هستند كه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در زمان حيات خود و بعد از رحلتش به طور شفاهي آنان را دعوت به اسلام نكرده است. در نظر علامه آيه دلالت دارد بر اين كه رسالت آن حضرت عمومي و قرآنش ابدي و جهاني است و از نظر دعوت به اسلام هيچ فرقي بين كساني كه قرآن را از خود او مي شنوند و بين كساني كه از غير او مي شنوند نيست، و به عبارت ديگر آيه شريفه، دلالت مي كند بر اينكه قرآن كريم حجت ناطقي است از ناحيه ي خدا و كتابي است كه از روز نزولش تا قيام قيامت به نفع حق و عليه باطل احتجاج مي كند.(10) مفسران ديگر نيز به اين آيه قلمرو زماني اعتبار آموزه هاي قرآني را روز قيامت (11) يا پايان دنيا (12) خوانده و بر خاتميت نبوت حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) استناد جسته اند.(13)
اعتبار و لزوم پذيرش وحي براي غيرمخاطبان معاصر نزول قرآن، مطلبي مقبول مفسران آيه ي من بلَغ است و مفهوم جاودانگي همين است. البته منظور از رسيدن وحي به گيرنده ي آن، دست يابي به عين الفاظ قرآن نيست، بلكه منظور رسيدن پيام و مفهوم قرآن با هر زبان ممكن است.(14)
در آيه ي بعثت نيز مقصود از وَ آخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ مردمان بعد از رحلت نبوي هستند كه تزكيه و تعليم كتاب و حكمت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در حق آنان نيز حجت است.
مفسران اماميه با استناد به همين آيه قلمرو زماني و مخاطبي رسالت حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) را فراتاريخي و آموزه هاي قرآني را جهان شمول و جاودانه دانسته اند.(15) علامه طباطبايي در استنباط تفسير آيه ي تدبّر مي نويسد: « از آيه ي شريفه چند نكته استفاده مي شود: اول اينكه قرآن كريم كتابي است كه فهم عادي به درك آن دسترسي دارد، دوم اينكه قرآن كريم كتابي است كه نه نسخ مي پذيرد و نه ابطال و نه تكميل و نه تهذيب و نه هيچ حاكمي تا ابد مي تواند عليه آن حكمي كند، چون چيزي كه يكي از اين امور را مي پذيرد بايد طوري باشد كه نوعي تحول و دگرگونگي را بپذيرد و چون قرآن اختلاف نمي پذيرد، همين خود دليل است بر اينكه تحول و تغير را نمي پذيرد، پس نسخ و ابطال و چيزي از اين قبيل در آن راه ندارد و لازمه ي اين معنا آن است كه شريعت اسلامي تا روز قيامت استمرار داشته باشد. » (16) همچنين مفسران، شكست ناپذيري قرآن در مقابل هرگونه تحريف، تغيير و تحويل را نشانه صيانت مطلق آن از سوي خداوند تا قيامت دانسته و استنباط كرده اند كه قرآن خاتم كتابهاي وحياني است. (17) آيات جهان شمولي آموزه هاي قرآني، ظهور در جاودانگي قرآن و فراتاريخي بودن گزاره هاي آن دارد.(18)
دليل روايي
روايات متعددي از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت گزارش شده است كه همگي دلالت بر حيات مستمر و پوياي قرآن كريم تا روز قيامت دارد و صريح در جاودانگي قرآن كريم هستند. تازگي و طراوت هماره ي قرآن، عرضه ي روايات به قرآن براي سنجش و ارزيابي، فرازماني و فرانسلي بودن، مراجعه به قرآن در فتنه ها و تاريكي ها، جاري در زمان به سان جريان خورشيد و ماه، حيات جاودانه تا قيامت در كنار عترت، ... از جمله توصيفاتي هستند كه در احاديث براي قرآن بيان شده است كه در حقيقت تبيين گر پيش فرض ها و باورهاي قطعي معصومان درباره ي جاودانگي قرآن كريم است.در اين جا تنها به گزارش حديث ثقلين از احاديث مشهور و متواتر نبوي نزد فريقين اكتفا مي كنيم: « إنّي تاركُ فيكمْ ثقلينِ ما انْ تمسَّكتُم بِهِما لنْ تَضِلّوا بَعدِي أحدُهُما أعظَمُ مِنَ الآخَرِ وَ هُوَ كِتابُ اللهِ حَبلٌ مَمدودٌ مِنَ السَّماءِ ألَي اَلأرضِ وَ عِتْرَتي أهلُ بَيتي لَنْ يَفتَرِقا حَتي يَرِدا عَليَ الحَوْضَ فَانظُروا كَيفَ تَخلُفونّي في عِترَتي... »(19) ( من ميان شما دو چيز گران مي گذارم تا چنگ به آنها بزنيد بعد از من، گمراه نخواهيد شد، يكي از ديگري بزرگ تر است، كتاب خدا است كه ريسمان آويخته از آسمان به زمين است و عترت من اهل بيتم. از يكديگر جدا نمي شوند تا در حوض كوثر بر من وارد شوند. دقت كنيد چگونه با اهل بيت من رفتار مي كنيد. )
از روشن ترين پيامهاي اين حديث حيات جاودانه ي قرآن به همراه عترت تا روز حسابرسي است.
دليل عقلي
ضرورت هدايت دائمي و خاتميتْ دو دليل عقلي هستند كه مي توان از آنها در اثبات جاودانگي قرآن بهره جست. اصل هدايت مخلوقات، از جمله انسان، به مقتضاي حكمت و ربوبيت الهي بر خداوند لازم است.قرآن در اين مورد مي فرمايد: إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى (ليل: 12) ( هدايت حتماً به عهده ي ماست. )
هدايت الهي بر دو گونه است: هدايت تكويني يعني رساندن موجودات به نيازهاي خود، قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى کُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى (طه: 50) و ديگر هدايت تشريعي كه شامل انسان ها مي شود.
حال به اقتضاي حكمت و ربوبيت دائم و هميشگي خدا، اين هدايت، دائم و هميشگي است. دوام هدايت الهي اقتضا مي كند كه قرآن كه متقن ترين و اصيل ترين منبع هدايت بشر است، معارف و اخلاق و احكامش همواره بشريت را بهره مند سازد. قرآن در قالب هاي لفظي ( معجزه ي لفظي ) و معنوي ( معجزه علمي ) با هدف تربيت و هدايت همواره و هميشگي بشر نازل شده است. اصل خاتميت، حقيقتي مسلم و مورد اتفاق تمام دانشمندان و مردم مسلمان از هر فرقه و مذهبي است و اثبات آن، علاوه بر دليل عقلي، از راه دلايل نقلي به ويژه قرآن، مسلم است. قرآن با صراحت كامل پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) را خاتم پيامبران معرفي مي كند:
مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَ ل?کِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِيِّينَ ( احزاب:40) ( پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) پدر هيچ يك از مردان شما نيست، بلكه رسول خدا و تمام كننده ي پيامبران است ).
خاتم يعني « ما يختمُ بهِ »؛ چيزي كه به وسيله ي آن پايان داده مي شود. مُهري كه طومار ( رسالت ) بدان بسته مي شود، نقشي است كه با آن نامه ي نبوت، كتاب نبوت، درس نبوت به پايان رسيد. خاتميت پيامبر به معناي بي نيازي انسان ها از هدايت الهي و معنوي نيست، بلكه لازمه ي آن اين است كه پيام پيامبر خاتم از استمرار و جاودانگي در طول تاريخ برخوردار باشد.(20)
پينوشتها:
1. علي اكبر دهخدا، لغت نامه، دانشگاه تهران، دوره ي جديد، تهران، ج5، ص 6538.
2.محمدهادي معرفت، تفسير و مفسران، ج1،ص 46.
3.عبدالحميد عارفيان، « جاودانگي قرآن و حقيقت وحي »، فصلنامه پژوهش هاي قرآني، شماره 35 و 36، مشهد، پاييز و زمستان 1382ش، ص 244.
4.حميد آريان، « جامعيت قرآن در بيان مفسرالميزان »، قرآن شناخت، سال اول، شماره اول، بهار و تابستان 1387ش، ص 139.
5.« قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَکْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَ بَيْنَکُمْ وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ »(انعام: 19) ( بگو چه گواهي بزرگ تر است [ از گواهي خدا ]، بگو خدا ميان من و شما گواه است و وحي مي كند به من آيات اين قرآن را، تا با آن شما و هركس از افراد بشر را كه خبر اين قرآن به او رسد بترساند.
6.« هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَ يُزَکِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ.وَ آخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَکِيمُ »(جمعه: 2-3 ) ( او كسي است كه در ميان جمعيت درس ناخوانده رسولي از خودشان برانگيخت تا آياتش را بر آنها بخواند و آنها را پاكيزه كند و كتاب و حكمت بياموزد؛ هرچند پيش از آن در گمراهي آشكاري بودند، و بر گروه ديگري كه هنوز به آنها نپيوسته اند، و او عزيز و حكيم است.
7.« أَ فَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلاَفاً کَثِيراً »(نساء: 82) ( آيا درباره قرآن نمي انديشند؟ اگر از ناحيه ي غير خدا بود اختلاف فراواني در آن مي يافتند. )
8.« إِنَّ الَّذِينَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِيزٌ .لاَ يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لاَ مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَکِيمٍ حَمِيدٍ »(فصلت: 41-42) ( همانا آنان كه به اين قرآن كه براي هدايت آنها آمد كافر شدند، [ در جهنم ملاقات مي شوند ]، در حالي كه اين كتاب به حقيقت عزت مند است و هرگز از پيش رو و پس آن حق، باطل نشود؛ زيرا آن، فرستاده ي خداي مقتدر و حكيم ستوده صفات است.
9.« تَبَارَکَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَکُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيراً »( فرقان: 1) ( زوال ناپذير و پايدار است كسي كه قرآن را بر بنده اش نازل كرد تا جهانيان را بيم دهنده باشد )؛ « وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ »(سبأ: 28) ( و ما تو را نفرستاديم جز براي اين كه عموم بشر را بشارت دهي و انذار كني؛ ولي بيشتر مردم از اين حقيقت آگاه نيستند. )
10.محمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج7، ص 39-40.
11.مقاتل بن سليمان، تفسير مقاتل بن سليمان، تحقيق احمد فريد، الاولي، دار الكتب العلميه، بيروت، 2003م، ج1، ص 554؛ طبرسي، مجمع البيان لعلوم القرآن، مؤسسه الأعلمي للمطبوعات، بيروت، 1414ق، ج4، ص 436؛ محمد بن حبيب الله سبزواري نجفي، ارشاد الاذهان الي تفسير القرآن، دار التعارف للمطبوعات، بيروت، 1419ق، ص 135؛ ملامحسن فيض كاشاني، الأصفي في تفسير القرآن، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، 1418ق، ج1، ص 314؛ سيد محمد حسيني شيرازي، تبيين القرآن، چاپ دوم، دارالعلوم، بيروت، 1423ق.، ص 142؛ ملا فتح الله كاشاني، تفسير منهج الصادقين في الزام المخالفين، ج3، ص 370-371؛ محمدحسين طباطبايي، پيشين، ج7، ص 39؛ سيد عبدالله شبر، تفسير القرآن الكريم، دار البلاغه للطباعه و النشر، بيروت، 1412ق، ج1، ص 151؛ مير سيد علي حائري تهراني، مقتنيات الدرر و ملتقطات الثمر، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1377ش، ج4، ص 148.
12.ناصر مكارم شيرازي، الأمثل في تفسير كتاب الله المنزل، ج4، ص 236.
13.همان.
14.همان؛ محمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج7، ص 39-40.
15.شيخ طوسي، التبيان، ج10، ص 5؛ محمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج19، ص 264؛ ناصر مكارم شيرازي، الامثل في تفسير كتاب الله المنزل، ج18، ص 317؛ محمد صادقي تهراني، البلاغ في تفسير القرآن بالقرآن، قم، 1419ق، ج1، ص 553؛ سيد محمد حسيني شيرازي، تبيين القرآن، ج1، ص 561؛ ملا فتح الله كاشاني، پيشين، ج9، ص 271؛ سيد محمدحسين فضل الله، تفسير من وحي القرآن، دار الملاك للطباعة و النشر، بيروت، 1419ق، ج22، ص 207.
16.محمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج5، ص 20-21.
17.محمد صادقي تهراني، البلاغ في تفسير القرآن بالقرآن، ج1، ص 481؛ محمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج17، ص 398؛ طبرسي، پيشين، ج9، ص 23؛ سيد محمد حسيني شيرازي، تبيين القرآن، ج1، ص 494.
18.ناصر مكارم شيرازي، الأمثل في تفسير كتاب الله المنزل، ج11، ص 188-189؛ محمد صادقي تهراني، البلاغ في تفسير القرآن بالقرآن، ج1، ص 359؛ حسن بن احمد حسيني شاه عبدالعظيمي، تفسير اثناعشري، انتشارات ميقات، تهران، 1363ش، ج9، ص 299؛ محمدجواد مغنيه، التفسير المبين، بنياد بعثت، قم، بي تا، ج1، ص 470.
19.مجلسي، بحارالانوار، ج23، ص 108.
20.عبدالحميد عارفيان، جاودانگي و حقيقت وحي، ص 255-256.
راد، علي، (1390)، مباني كلامي اماميه در تفسير قرآن: با رويكرد نقّادانه به آراي ذهبي، عسّال و رومي، تهران: سخن، چاپ اول