سردی در زندگی و نداشتن احساس به همسرم

با سلام خدمت مشاور عزیز من خانمی بیست و نه ساله هستم دارای دو فرزند شش و چهار ساله . من با عشق واقعی با همسرم ازدواج کردم او هم خیلی ابراز عشق میکرد چنان که فکر میکردم کسی مانند من خوشبخت نیست همه چیز در زندگی ما از هر لحاظ زناشویی مثبت بود ولی به طور اتفاقی متوجه رابطه ایشون با یک همکارشان شدم البته در جریان عمق رابط نبودم ولی از طریق پیام های عاشقانه و رساندن هر روز ان خانم به سرکارشان من متوجه این خیانت همسرم شدم با اینکه میگفت دیگه رابطه ای نیست اما شماره وی را با نام دیگر ذخیره کرده بود. من با تمام عذابی که کشیدم این موصوع را با کسی در میان نگذاشتم ولی به مرور. طی این سالها فقط دوستش دارم و ان عشق دیگر نیست با توجه به محبت زیاد ولی من نمیتوانم حرفهایش را باور کنم و فقط از روی تظاهر و زندگی فرزندانم به زندگی ادامه میدهم. قابل ذکر است همسرم از همان لحظات شروع نامزدی نیاز جنسیش در اولویت بود. ومن هم همیشه تابع خواسته وی بودم و هستم حتی از روی ظاهر .ولی اکنون حدود یکسال است عشق فرد دیگری در قلب من رشد کرده که خود ان فرد نمیداند و فقط این حس را خودم میدانم. و از این رو من خواهان بهم زدن زندگیم را ندارم لی نمیدانم با این احساس در قلبم چه بکنم خیلی عذابم میدهد. من نیت ازدواج با این فرد را به هیچ وجه ندارم ولی همین که از دور ببینمش مرا بس است ولی همین احساس من را ازار میدهد میخواستم بهم بگین چرا اینچنین شده ومن حالا باید چیکار کنم ممنون از لطفتون
جمعه، 24 شهريور 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حسن نجفی
موارد بیشتر برای شما

سردی در زندگی و نداشتن احساس به همسرم

( تحصیلات : دیپلم ، 29 ساله )

با سلام خدمت مشاور عزیز
من خانمی بیست و نه ساله هستم دارای دو فرزند شش و چهار ساله . من با عشق واقعی با همسرم ازدواج کردم او هم خیلی ابراز عشق میکرد چنان که فکر میکردم کسی مانند من خوشبخت نیست همه چیز در زندگی ما از هر لحاظ زناشویی مثبت بود ولی به طور اتفاقی متوجه رابطه ایشون با یک همکارشان شدم البته در جریان عمق رابط نبودم ولی از طریق پیام های عاشقانه و رساندن هر روز ان خانم به سرکارشان من متوجه این خیانت همسرم شدم با اینکه میگفت دیگه رابطه ای نیست اما شماره وی را با نام دیگر ذخیره کرده بود. من با تمام عذابی که کشیدم این موصوع را با کسی در میان نگذاشتم ولی به مرور. طی این سالها فقط دوستش دارم و ان عشق دیگر نیست با توجه به محبت زیاد ولی من نمیتوانم حرفهایش را باور کنم و فقط از روی تظاهر و زندگی فرزندانم به زندگی ادامه میدهم. قابل ذکر است همسرم از همان لحظات شروع نامزدی نیاز جنسیش در اولویت بود. ومن هم همیشه تابع خواسته وی بودم و هستم حتی از روی ظاهر .ولی اکنون حدود یکسال است عشق فرد دیگری در قلب من رشد کرده که خود ان فرد نمیداند و فقط این حس را خودم میدانم. و از این رو من خواهان بهم زدن زندگیم را ندارم لی نمیدانم با این احساس در قلبم چه بکنم خیلی عذابم میدهد. من نیت ازدواج با این فرد را به هیچ وجه ندارم ولی همین که از دور ببینمش مرا بس است ولی همین احساس من را ازار میدهد میخواستم بهم بگین چرا اینچنین شده ومن حالا باید چیکار کنم
ممنون از لطفتون


مشاور: خانم طیبه قاسمی

با عرض سلام و احترام خدمت شما خواهر گرامی خواهر عزیزم ؛ برخی زخم ها به راحتی التیام پیدا نمی کند و احتمالا زخمی که شخصی از خیانت همسرش می خورد از جمله این زخم هاست.که شما به این دلیل نسبت به ایشان سرد شده و به شخص دیگری توجه کرده اید . با این حال گاهی برخی از زو ج ها از بعد از خیانت زندگی خود را مجددا میسازند و حتی روابطشان را قوی تر از قبل می کنند. اگر این اتفاق تنها یك بار در زندگی شما پیش آمده و هیچ سابقه‌ای در گذشته شما ندارد، احتمال این‌كه بتوانید زندگی‌تان را ترمیم كنید و بعد از مدتی تلاش به شرایط عادی برگردید، كم نیست. خیانت موضوعی نیست كه به سادگی بتوان از كنارش گذشت اما شما می‌توانید امیدوار باشید همسری كه عمیقا از این موضوع ناراحت است، به خاطر سابقه درخشان زندگی‌تان از این اشتباه بگذرد. اولین چیزی که باید درک کنید این است که خیانت به همسر معمولاً نشاندهنده این است که مشکلی در رابطه یا ازدواج شما وجود دارد.هدفتان باید این باشد که مشکل را پیدا کنید تا وقتی شما و همسرتان از شوک اولیه این مشکل گذشتید، بتوانید تصمیم بگیرید که چطور می‌توانید مشکل را برطرف کنید.به حرف های هم خوب گوش دهید و میان حرف دیگری نپرید. به هم احترام بگذارید و اجازه دهید مسایل کاملا روشن شود. فهمیدن به معنی پذیرفتن نیست. احساساتی مانند عصبانیت، شرم، ترس و گریه طبیعی بوده و جزو روندی است که باید طی شود. سعی کنید احساساتتان را بدون بی احترامی به هم و خشونت لفظی یا جسمی یا تهدید به ترک طرف مقابل بیان کنید. قلم و كاغذ بردارید و احساسات‌تان را بنویسید. هر آنچه در دل دارید و نمی‌توانید به زبان بیاورید، هر آنچه احساس می‌كنید بر سر زندگی‌تان آمده و هر تصمیمی كه فكر می‌كنید با گرفتنش آرام می‌شوید را بنویسید و سپس قلم را كنار بگذارید.این کار به شما آرامش بیشتری میدهد .اگر توانستید از اتفاقی که افتاده بگذرید و همسرتان را ببخشید قلب خود را از خاطرات بد پاک کنید. این‌ كه شما از پس این درد بربیایید به زمان احتیاج دارید. فكر نكنید‌‌ همان صمیمیت اولیه باید به سرعت به رابطه‌تان برگردد و گمان نكنید سلامت فكرتان را باید ظرف چند روز به دست بیاورید. هم شما و هم ارتباط‌تان به زمانی برای ترمیم شدن احتیاج دارید.اگر پذیرفتید با عقل و قلب تان به زندگی مشترک ادامه دهید، سعی کنید طرف مقابل را ببخشید و فرصتی دوباره به او بدهید.وابستگی ها و دلبستگی ها، گاهی انسان را به رؤیاهای خوش زندگی می کشاند و گاهی با تردید و ابهام، انسان را به آشفتگی ذهنی و به هم ریختگی در وضعیت کار و زندگی و درس و خواب و غذا و ... می کشاند و این همه آسیب ها نتیجه شروع یک زاویه انحرافی از مسیر زندگی است که در ادبیات دینی ما به آن «گناه» گفته می شود. ما باید باور کنیم که خداوند با همه بندگانش مهربان است و اگر کاری را حلال و مجاز شمرده به نفع ماست، و اگر حرام و ناروا اعلام کرده به ضرر ماست، گاهی در کوتاه مدت و یا در دراز مدت. پس باید این اصل را در زندگی به طور جدی باور کنیم و با اراده قوی از مسیرِ سالمِ خوشبختی در زندگی، زاویه نگیریم .برای فراموشی آن عشق کاذب که برای شما ایجاد شده باید :گام اول :برای حل این مشکل نخست تنفر نسبت به این عشق را (نه آ ن فرد را ) در خود ایجاد کنید به این وسیله که هر گاه فکر او به سراغ شما آمد نسبت به اثرات منفی آن عشق و نقاط ضعف وضرر های آن، فکر کنید و به این وسیله نسبت به این دلبستگی و عشق که تمام زندگی و لذتهای آینده زندگی شما را چه بسا آشفته خواهد کردو لذتهای معنوی و اخرتی شما را خواهد گرفت، متنفر شوید.شما مطمئن باشید که این تنفر، اگر تکرار شود کم کم شما را نجات خواهد داد، به این نحو که لذت و شیرینی آن عشق را درذائقه شما تلخ خواهد کرد و ترک آن را برای شما راحت می کند؛ مانند کسی که اول مزه سیر را زیاد دوست ندارد و بعد با تلقین کم کم ازخوردن سیر متنفر می شود وبعد، از بوی سیر هم فرار می کندوحالت تهوع می گیرد و...به طور مثال بعضی آثارمنفی زیر را در ذهن خود مرور کنید : من که او را از قبل نمی شناختم الان هم شناخت کامل از او ندارم.؛ اضطراب و احساس نگرانيم بیشتر می شود.؛موقعيت اجتماعي و خانوادگی من به خطر می افتد.امکان آلوده شدن به گناه در من بالا می رود و ... گام دوم :سعی کنید که هر زمانی که فکر آن فرد به سراغ شما آمد، جلوی آن را بگیرید و فکر مقابلش را درخود ایجاد کنید به این نحوکه به فکر خود، اجازه ندهید که آن را ادامه دهد و این کارها را انجام دهید : هرگاه متوجه شديد ذهنتان ناخودآگاه به ياد او مشغول شده است، به خود چنين تلقين كنيد و بگوئيد «بس است» و آهسته مشت خودتان را روى ميز يا زمين بزنيد. بدين ترتيب تغيير حالت به وجود آمده، فضاى ذهنى‏تان را تغيير خواهد داد.شروع به مطالعه هایتان کنید یا شروع به تفکر در معانی آیات قران کنید ، سعی کنید ورزش و فعالیت های هنری خود را در برنامه روزانه بگنجانید .بیکاری و تنهایی دشمن های بزرگ افکار شما هستند .به این فکر فرو روید که من حد اکثر، چند سال در این دنیای فانی می توانم لذت ببرم ولی بعد از آن باید سختی ها ومشکلات قیامت وحسابرسی را، هزاران سال به جان بخرم و در حدیث آمده است که فکر نسبت به قبر و قیامت، این لذت های حرام و عشق های بی جا را از بین می برد.علاقه به والدین ودوستان همجنس وخوبتان را در ذهنتان تکرار کنید. نکات مثبت همسر تان را برای خودتان هر روز مرور کنید و آنها را یادداشت کنید.روزانه حداقل 20 دقیقه به همسرتان با مهربانی نگاه کنید به صورت خیره و دستانش را در دستان خود نگه دارید و محاسن همدیگر را برای هم مرور کنید ، مطمئن باشید با تکرار این تکنیک ریشه هایی از علاقه در هر دو شما بیشتر خواهد شد .هرگزمأیوس نشوید و بدانید که همان خدایی که به ما توانایی عاشق شدن را داده است توانایی ترک عشق را نیز در ما قرار داده است؛ پس اگر روی فکرتان،کم کم کار کنید و هر روز، مقدار کمی از آن را اصلاح کنید به راحتی می توانید از فکر و خیال آن فرد راحت شوید و بعد از 40 روز تا مقدار زیادی موفقیت خود را خواهید دید. آنگاه همین مسیر را تا 40 روزدیگر ادامه دهید تا کاملاً از بند این اسارت ، آزاد شوید. با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی در کنار همسرتان و فرزندان دلبندتان



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.