ناشناس

مشاوره خانواده: میترسم اگه به شوهرم فشار وارد بشه بره سمت زن دیگه ای.کمکم کنین.

باسلام مجدد..همانطور ک گفتید راسخون واقعا سنگ صبورمنه... دررابطه با وابستگی همسرم ب گوشی باید بگم ک بله حدود ده روزی همسرم بخاطر تعمیر ماشینشون بیکار بودن و سرشونو با گوشی گرم میکردن ولی درمورد اینکه درصدد رفع نیارهاشون بربیام واقعا من دیگه نمیدونم چیکارکنم همیشه برای شوهرم زنی صبور و باوفا و کم توقع و مهربون بودم همونطورم ک قبلا گفتم بادخانوادشونم رابطم عالیه از لحاظ جنسی هم براشون کم نمیذارم از لحاظ ظاهری هم چهره ی خوبی دارم و باوجود دو رایمانی ک کردم هنوز شادابی چهرمو دارم و هرکس منو میبینه فک میکنه هنوز نامزدم برای آزادی هم گاهی اوقت ابگیشون با دوستانشون آخرهفته ها میرن ییلاق تفریح و پنجشنبه تا جمعه ماهی ی بار با دوستانشون هستن واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم گاهی اوقات میگم منم مثه بقیه خانومها ک اطرافم میبینم دلو بزنم ب دریا بگم فلان لباسو میخوام یا انقدباید پول داشته باشم باابنکه منزل پدرم از همه لحاظ در رفاه بودم و پدری واقعا عاطفی و مهربون دارم ولی باز میترسم اگه بهش فشار وارد بشه بره سمت زنه دیگه ای حتی چن روز دیگه عردگوسی دعوتم وایشون بخاطر اینکه کارشون زیاده شاید نتونن بیان حتی میترسم تنهاشون بذارم و برم باوجود اینکه از لحاظ روحی خیلی ب این جشن احتیاج دارم
شنبه، 1 ارديبهشت 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: محمد دهقان
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

مشاوره خانواده: میترسم اگه به شوهرم فشار وارد بشه بره سمت زن دیگه ای.کمکم کنین.

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 24 ساله )

باسلام مجدد..همانطور ک گفتید راسخون واقعا سنگ صبورمنه... دررابطه با وابستگی همسرم ب گوشی باید بگم ک بله حدود ده روزی همسرم بخاطر تعمیر ماشینشون بیکار بودن و سرشونو با گوشی گرم میکردن ولی درمورد اینکه درصدد رفع نیارهاشون بربیام واقعا من دیگه نمیدونم چیکارکنم همیشه برای شوهرم زنی صبور و باوفا و کم توقع و مهربون بودم همونطورم ک قبلا گفتم بادخانوادشونم رابطم عالیه از لحاظ جنسی هم براشون کم نمیذارم از لحاظ ظاهری هم چهره ی خوبی دارم و باوجود دو رایمانی ک کردم هنوز شادابی چهرمو دارم و هرکس منو میبینه فک میکنه هنوز نامزدم برای آزادی هم گاهی اوقت ابگیشون با دوستانشون آخرهفته ها میرن ییلاق تفریح و پنجشنبه تا جمعه ماهی ی بار با دوستانشون هستن واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم گاهی اوقات میگم منم مثه بقیه خانومها ک اطرافم میبینم دلو بزنم ب دریا بگم فلان لباسو میخوام یا انقدباید پول داشته باشم باابنکه منزل پدرم از همه لحاظ در رفاه بودم و پدری واقعا عاطفی و مهربون دارم ولی باز میترسم اگه بهش فشار وارد بشه بره سمت زنه دیگه ای حتی چن روز دیگه عردگوسی دعوتم وایشون بخاطر اینکه کارشون زیاده شاید نتونن بیان حتی میترسم تنهاشون بذارم و برم باوجود اینکه از لحاظ روحی خیلی ب این جشن احتیاج دارم


مشاور: علی محمد صالحی

مشاوره خانواده

با عرض سلام و احترام.
با توجه به نکاتی که در اینجا و مشاوره های قبلی مطرح کردید، بنظر میرسه، در حال حاضر مسئله اصلی، شوهر شما نیست، بلکه مسئله اصلی خود شما هستید، منظور من اینه که با توجه به توضیحاتی که دادید شما بعنوان بانوی منزل، وظایف خودتون رو انجام میدید و بیشتر از این چیزی بر عهده شما نیست، اما اینکه شما به گفته خودتون از درون خیلی اذیت میشید، این مسئله به خود شما بر میگرده، نه همسرتون، و این بخاطر چند دلیله، اولا اینکه بعد از گذشت این مدت که شما متوجه پیامک همسرتون به اون خانم شدید، با وجودی که همسر شما خودش عذرخواهی کرد و صریح و شفاف گفت که اشتباه کرده، ولی شما هنوز از اون قضیه نتونستید عبور کنید و ازش رد بشید، بلکه شما هنوز درگذشته یعنی یکی، دو ماه پیش که این اتفاق افتاد زندگی میکنید، البته یک بخشی از این که شما هنوز فراموش نکردید و نتونستید ازش رد بشید طبیعیه، چون یکی – دو ماه زمان خیلی زیادی نیست، ولی از جهت دیگه هم، زمان خیلی کمی هم نیست و میشد که شما از این قضیه رد بشید و در گذشته زندگی نکنید، من برای اینکه شفاف تر بشه، یک مثال بزنم، بر فرض شما رفتید خرید کنید و به هر دلیلی با فروشنده دچار تنش میشید و کار به بحث و دعوا میکشه، و شما بعد از این قضیه پیش اومده میرید خونه، ولی تو خونه هم از جهت روانی هنوز به هم ریخته هستید و آرامش روانی ندارید، چون هنوز ذهن شما درگیر اتفاق پیش اومده هست، و تا وقتی که ذهنتون درگیره این حالت ناخوشایندِ روانی هم همراه شماست، تا کم کم تاثیر اون اتفاق بعد از چند ساعت یا بیشتر، کم بشه و شما حالت معمول قبل رو پیدا کنید، در مورد این قضیه ارتباطِ شوهر شما هم به همین صورته، چون شما نتونستید بعد از گذشت این یکی – دو ماه از این قضیه رد بشید و از جهت ذهنی هنوز درگیر هستید، از درون دارید اذیت میشید، اما اگر از این موضوع بگذرید و در گذشته زندگی نکنید، و در حال و اکنون زندگی کنید، آرامش سابق رو به دست میارید و بقول خودتون اوضاع به روال قبل بر میگرده.
خب برای اینکه اون قضیه رو فراموش کنید و درگیری ذهنی نداشته باشید و در گذشته زندگی نکنید، چی کار باید بکنید؟
خیلی ساده است، در زمان حال و اکنون زندگی کنید، اگر شما در زمان حال زندگی کنید خودبخود از گذشته فاصله میگیرید و اوضاع طبیعی میشه، بعنوان مثال موضوع عروسی که بیان کردید، نمونه خوبیه، اگر قضیه پیامک همسرتون پیش نیومده بود، آیا تردیدی در رفتن به عروسی میکردید؟ خیر، حتما میرفتید، پس اینکه من میگم در زمان حال زندگی کنید نه گذشته، یعنی فرض کنید این اتفاق نیفتاده بود شما چه رفتاری میکردید، حالا هم همون رفتار رو بکنید. به بیان دیگه اون قضیه، یک اتفاق بود که تموم شد، مثل قضیه بحث شما با فروشنده (بعنوان مثال) که اتفاق افتاد و بعد از چند ساعت تاثیر منفی اون بر روان شما تموم شد و فقط یک اثری از اون بر روان و ذهن شما باقی گذاشت، مسئله پیامک همسر شما هم مثل همون بحث برای شماست ولی با شدت بیشتر، مثالا یکدفعه یک بادی میوزد، یکدفعه طوفان میشه، در هر صورت پیامدها و اثرات هر دو تموم میشه، ولی از بین رفتن پیامدهای طوفان کمی بیشتر طول میکشه و خرابی های بیشتری هم جا میذاره ولی طوفان هم فراموش میشه.
از طرف دیگه شما بیان کردید که «تو این هشت سال هیچوقت چیزی از همسرم ندیدم ک دال بر خیانت باشه»، ولی الان شما اون هشت سال زندگی بدون اشتباه همسرتون رو فراموش کردید، ولی یک اشتباه اون که به هر دلیلی اتفاق افتاده رو فراموش نکردید، لازمه فراموش کردن این اشتباه همسرتون اینه که، در حقیقت هم، به او اعتماد کنید و نگران این نباشید که مبادا دوباره اون اتفاق تکرار بشه. و اصلا بحث اون قضیه رو پیش نکشید و در موردش با همسرتون صحبت نکنید، چون تموم شده، ولی بحث در موردش باعث میشه دوباره اثرش بر شما زنده بشه.
از طرف دیگه برای اینکه زودتر از اون موضوع بگذری و درگیری ذهنی نداشته باشی، کار دیگه ای که خوبه انجام بدی اینه که علاوه بر توجهی که به نیازهای همسرت میکنی، به نیازها و علایق خودت هم توجه کنی و به اونها هم اهمیت بدهی. گذشت و بزرگواری خوبه، اما اگر بیش از حد باشه و شما نیازهای خودت رو سرکوب کنی ممکنه پیامدهای ناخوشایندی داشته باشه، یکی همین که احساس بدی پیدا میکنی و بعد از مدتی فکر میکنی که در زندگی مشترک متضرر شدی، و همین  باعث میشه از درون اذیت بشی. حتی مردها هم از زنهایی که خیلی منفعل هستند خوششون نمیاد، مرد دوست داره که بعنوان تکیه گاه همسرش شناخته بشه و خانمش از او درخواست کنه و مرد هم حتی الامکان نیازهای همسرش رو برآورده کنه، و این باعث خوشحالی و احساس رضایت مرد میشه. پس اینکه شما از همسرت چیزی بخوای اصلا چیز بدی نیست و فکر نکن اگر بگی باعث میشه بره سمت زنهای دیگه. البته نیازهایی که حتی الامکان در توانش باشه و بعد از اینکه برآورده هم کرد از او تشکرکنید تا بفهمه شما قدردان اون هستید و این احساس رضایت و خوشحالیش رو بیشتر میکنه.
نکته دیگه ای که خیلی میتونه به شما کمک کنه اینه که جلسات دورهمی با دوستانتون داشته باشید، و مثالا هر هفته دوشنبه بعد از ظهر چهار تا شیش دورهمی های زنونه داشته باشید و هر هفته خونه یکی باشه، این برنامه هم خیلی به خانما روحیه میده و برای اونها مثل داروی ضد افسردگیه.
موفق و شاد و خوشبخت باشید

بیشتر بخوانید:

راهکارهای ارتباط مؤثر با همسر



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.