ناشناس
چطور میتونم کسی که مثل جونم دوستش دارم رو فراموش کنم؟
چطور میتونم کسی که بیشتر از جونم دوستش دارم و بیش از ۷ ساله حرف زدم رو فراموش کنم؟
مشاور: خانم کرمانی
سلام همراه گرامی؛ سپاس از اعتماد شما به راسخون،امیدوارم این پاسخ بتواند راهگشای شما باشد.
دوست عزیز می توانم حدس بزنم که در شرایط خیلی سختی هستید و توضیح و شرح حال کاملی نداید که مثلا رابطه در چه مرحله ای بوده و به چه علت باید فراموش کنید" چون به مدت زمان طولانی اشاره کردید اما من در اینجا راهکارهایی را خدمت تان ارائه می کنم که امیدوارم کمکتان کند.
دوست عزیز وقتی یک رابطه تمام می شود بعد از یک مدت طولانی در واقع یک از دست دادن اتفاق افتاده و بعد از جدایی فرد وارد مرحله سوگ رابطه می شود و اگر فرد نتواند سوگ رابطه را مدیریت کند هم جسم و هم روانش آسیب می کنید و ممکن است رفتارهایی را از خود بروز دهد که حتی به شخصیت خود را زیر سوال ببرد یا دچار افسردگی شود و نتواند از جوانی و انرژی خود به درستی استفاده کند و یا رابطه جدیدی را شروع کند. و از همه مهمتر حتی اگر فرد در سوگ گیر کند شما باید مراحل زیر را بگذارنید: مراحل سوگ: ۱- شک و ناباوری از اتفاقی که افتاده۲- احساس خشم و گناه نسبت به خود و یا طرف مقابل در این مرحله فرد دائم با خود می گوید اگر اینطور میشد، اگر ان طور میشد این اتفاق نمی افتاد.۳- چانه زنی،یعنی سعی می کند به هر قیمتی رابطه را برگرداند.۴- افسردگی و دست از دنیا کشیدن. در واقع زندگی فرد در این مرحله مختل می شود.۴- پذیرش که این مرحله مهمترین مرحله است که در شکست عشقی حداقل ۶ ماه تا ۱/۵سال زمان می برد. ببینید دوست عزیز از دست دادن هر چیزی برای انسان ناگوار است و طبیعتا فرد نیاز دارد برای این فقدان و از دست دادن سوگواری کند اما نکته این است که تا جایی که به خودش و موقعیت و شخصیتش آسیب نزند. بنابراین فرد مجاز است که دورانی را در سوگ به سر ببرد. بنابراین اگر شما این شرایط را دارید نگران نباشید اما برای اینکه این دوران را راحت تر بگذرانید و زودتر به پذیرش برسید و از تعلق نسبت به آن فرد رها شوید ،توصیه های زیر را خدمتتان عرض می کنم:
۱- سعی کنید هیجانات خودتان را نسبت به ان فرد و اتفاقی که افتاده تخلیه کنید و تا زمانی که این هیجانات منفی که ممکن خشم، غم، سرزنش، گناه، یا هر احساس منفی دیگر را که دارید، رها نشوید تمریناهای دیگر را نمی توانید انجام دهید و حتی تنظیماتتان تنظیم نمی شود و عدم تعادل هیجانی روی رفتار و فکر شما تاثیر سوء دارد. برای این کار یک قلم و دفتر بردارید و تمام احساسات خودتان را در مورد این اتفاق و خود فرد و اطرافیانی که نقش داشتن بنویسد هر چه که دوست دارید سعی کنید احساسات خودتان را پیدا کنید و مرحله دوم اگر از آن فرد و یا کسی که دخیل بوده در این جدایی هر ناراحتی و عصبانیتی دارید بنویسید. هر چه که دوست دارید و یا دوست دارید سرش فریاد بزنید و حتی بگو دوست داشتی باهاش چیکار می کردی... در واقع خشمت را خالی کن اما بعد از نوشتن، نوشته ها را پاره کنید و هرگز دوباره نخوانید و اما چند نکته مهم که لازم است همینجا بگوییم و بعد مرحله دوم را توضیح دهم.
دوست عزیز از شما می خواهم که هرگز خودتان را سرزنش نکنید در واقع وقتی این اتفاق می افتد به شدت وسوسه می شویم که اگر xیا y را انجام می دادم بهتر نبود؟ شاید داستان فرق می کرد؟ احساس گناه یا حسرت به گذشته و نگرانی برای آینده هر دو احساسهای ناکارامدی هستند توانایی ما را برای اینکه امروز را به بهترین شکل و اعتماد به نفس و آرامش کافی بگذرانیم، از بین می برند. نکته بعدی اینکه فکر کنید ان فرد تنها آدم مناسب روی زمین برای شما بوده در واقع توهینی است به میلیونها ادم دیگری که می توانند برای شما جذاب باشند و مطمئن باشید که خیلی بهتر هم برای شما وجود دارد ( البته نمی دانم رابطه شما به چه صورتی بوده و چرا و چگونه تمام شده، که اگر می دانستم مشخص تر برایتان توصیح میدادم)، ۲- مرزبندی روابط عاطفی با استفاده از فنون رفتاری اگر هنوز باهم ارتباط دارید سعی کنید از دفعات گفتگو ها و دیدارهایتان کم کنید او را در صفحات اجتماعی دنبال نکنید و اگر می بینید نمی توانید جلوی خودتان را بگیرید خیلی بی سرو صدا او را انفالو کنید ۳- کار کردن روی فکر؛ برجسته کردن نقاط منفی رابطه و نوشتن آن و مرورشان.
و در اخر سعی کنید وقت بیشتری با دوستانتان بگذرانید انقدر که تمام لیست مخاطبین گوشیتان را زیر و رو کنید و با هر کسی در دسترس بوده بیرون رفتید و با هر کسی هم در دسترس نبوده تلفنی صحبت کردید این کار بهترین گزینه برای حفظ روحیه خوب است و سر خودتان را با کار و ورزش حسابی مشغول کنید و برای خودتان هدف گذاری کنید و از هیچ تلاشی برای رسیدن به آن دریغ نکنید و نکته آن این است که شدت و سختی اهدافتان باید با میزان احساس و عاطفه ای که به آن فرد داشتید برابری کند، یعنی اگر هنوز وقت می کنید به آن فکر کنید، هدفتان به اندازه کافی سخت و درست و حسابی نیست.
دوست عزیزم دقت کنید از بالا تمرینات را انجام بدهید و هر روز این متن را بخوانید و دقت کنید که شما تا الان به الگوهای ذهنی عادت کردید که بر اساس انها احساساتتان بر مبنای یک فاکتور بیرونی(فردی که دوستش داشتید) تعریف میشده و هزاران ساعت را برای این مدل فکر کردن صرف کردید و حالا باید به همان اندازه زمان بگذارید تا به شیوه جدیدی فکر و عمل کنید و یادت باشد دریای آرام قدرت کشتی را نشان نمی دهد، بلکه ابهای طوفانی هستند که قدرت و توان کشتی شما را به رخ می کشد، شما از پس آن برمی آیید.
امیدوارم در پناه حق شاد و دل خوش باشید.