سيره رسول خدا در فتوحات و پيمانهائى كه آن جناب با ملل مغلوب خود داشتند چګونه بوده است؟

سيره رسول خدا در فتوحات و پيمانهائى كه آن جناب با ملل مغلوب خود داشتند چګونه بوده است؟
چهارشنبه، 31 شهريور 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

سيره رسول خدا در فتوحات و پيمانهائى كه آن جناب با ملل مغلوب خود داشتند چګونه بوده است؟

( تحصیلات : لیسانس ، 21 ساله )

سيره رسول خدا در فتوحات و پيمانهائى كه آن جناب با ملل مغلوب خود داشتند چګونه بوده است؟


با سلام به موارد و منابع زیر دقت فرمایید: وجود رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) براى همه مردم مايه رحمت بود و هيچ كس را به سبب رنگ و جنس از شمول آن مستثنى نمي كرد . همه مردم نزد او روزى خور خداوند بودند . آن حضرت عموم مردم را به رشد و اعتلاي انسانيت ، صلح ، گذشت و بخشش دعوت مي كرد . از اين رو ، مشاهده مي كنيم كه جنگ هاى او همگى براى اهداف والاى انسانى بوده و به منظور تحقق انسانيت انجام مي شده است . بخشايش و گذشت بد رفتارى و بى حرمتى به شخص خود را با نظر اغماض مي نگريست ، كينه كسى را در دل نگاه نمي داشت و در صدد انتقام برنمي آمد . روح بلند آن حضرت عفو و بخشايش را بر انتقام ترجيح مي داد . در جنگ احد با آن همه قصاوت و اهانتي كه به پيكرعمويش حمزه روا داشته بودند و از مشاهده آن به شدت متألم بود ، دست به عمل متقابل با كشتگان قريش نزد و بعدها كه به مرتكبين آن و از آن جمله هند زن ابوسفيان دست يافت ، در مقام انتقام برنيامد . اخلاق فرماندهى رسول اكرم ( صلى الله عليه و آله و سلم ) به اخلاقى آراسته بود كه خداوند او را چنين مي ستايد : « وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُق عَظيم » . موصوف بودن به اين اخلاق ، از او يك فرمانده موفّق ساخته بود كه مي توانست او را به مقصود رسانده و در بسيارى از جنگ ها پيروزى را براى او به ارمغان آورد . آن حضرت به تمامى مردم مهربان بود و در همه شرايط با لشكريان و مردم خود مدارا مي كرد ، راستگويى امين ، وفادار به عهد و پيمان خود بود ، هنگام غضب خشم خود را فرو مي برد و هنگام قدرت از مجازات چشم پوشيده و مي گذشت . او بين مردم « صلح و دوستى » برقرار مي ساخت و از آنان كينه ، دشمنى و فتنه را دور مي كرد و هر كسى را در جايگاه خود قرار مي داد . برجسته ترين صفات عقلى آن حضرت عبارت بود از : تدبير ، تفكّر و دور انديشى . اين صفات در عملكردهاى او نمايان است . با تفكّر و انديشه در مورد وضع قوم او مي توان فهميد كه رسول خدا ( صلى الله عليه و آله و سلم ) عاقلترين مردم جهان بوده است ؛ زيرا قومى را به رغم خشونت و تندى اخلاق و فخرفروشى و سخت خويي اى كه داشتند ، چنان تربيت و رهبرى كرد كه ، با همه اين اوصاف ، از حاميان جدّى او گشتند و همراه با او پرچم اسلام را برافراشتند و به جهاد برخاستند . رسول خدا ( صلى الله عليه و آله و سلم ) ، روش هاى جديدى را در جنگ ، حكومت ، مديريت ، سياست ، اقتصاد و مسائل اجتماعى به وجود آورد . در جنگ احزاب به كندن خندق پرداخت ، در غزوه حديبيّه با قريش مذاكره كرد و با انعقاد پيمانى به نتايج عملى آن ، كه بعدها نمايان شد ، دست يافت و به همين گونه در هر ميدان جنگى به ابتكارى جديد دست مي زد كه او را در پيروزى بر دشمن يارى مي كرد و آنان را از اقدامات و تاكتيك هاى خود در بُهت و سرگردانى فرو مي برد . رسول اكرم ( صلى الله عليه و آله و سلم ) موفّق گرديد حاكميّتى از هر جهت با شكوه و محترم برپا دارد تا همه مردم از زعامت و رهبرى او بهره مند گشته و به اوامر او ، پس از رهايى از طاعت رهبران مختلف ، گردن نهند . دعوت رسول خدا ( صلى الله عليه و آله و سلم ) به اسلام ، مبتنى بر صلح و سلامت بود و جنگ را جز هنگامى كه قساوت دشمن و سختگيرى آنان بر مسلمانان زياد شد ، مورد توجّه قرار نمي داد . در حقيقت ، براى دفعِ زور ، به زور متوسّل مي شد . از اين رو ، جنگ هاى او از آغاز بر اساسى ثابت و استوار قرار داشت كه لشكر اسلامى از آن غفلت نمي كرد ، از جمله : دعوت مردم به دين جديد ، انعقاد پيمان صلح و پرداخت جزيه يا فتح سرزمين آنان ، و نبرد با كسانى كه با او دشمنى كنند . نقش اخلاق در سيره ي عملي پيامبر يكى از شاخصه هاى پر اهميت در پيشرفت اسلام اخلاق نيك و كلام‏ دلاويز و پرجاذبه ي پيامبر اكرم (صلّي الله عليه و آله و سلّم) با انسان‏ ها بود . سه چيز در پيشرفت اسلام نقش به‏ سزايى داشت : الف ) اخلاق پيامبر (ص) ب ) شمشير و مجاهدات حضرت على (ع) ج ) انفاق ثروت حضرت خديجه (س) در قرآن مجيد، به نقش اخلاق پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) درپيشرفت اسلام و جذب ‏دل ‏ها تصريح شده است ، آن جا كه مى‏ خوانيم : « فبما رحمة من الله‏ لنت لهم و لو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك فاعف عنهم‏ و استغفر لهم و شاورهم فى الامر : اى رسول ما ! به خاطر لطف و رحمتى كه از جانب خدا ، شامل حال تو شده ، با مردم مهربان‏ گشته‏ اى ، و اگر خشن و سنگدل بودى ، مردم از دور تو پراكنده‏ مى ‏شدند ، پس آن ‏ها را ببخش ، و براى آن‏ها طلب آمرزش كن ، و دركارها با آن‏ها مشورت فرما . » ازاين آيه استفاده مى ‏شود كه : الف ) نرمش و اخلاق نيك ، يك هديه الهى است ، كسانى كه نرمش ندارند ، از اين موهبت الهى محرومند؛ ب ) افراد سنگدل و سخت‏ گير نمى‏ توانند مردم دارى كنند ، و به جذب‏ نيروهاى انسانى بپردازند ؛ ج ) رهبرى و مديريت صحيح با جذب و عطوفت همراه است ؛ د ) بايد دست ‏شكست ‏خوردگان در جنگ و گنهكاران شرمنده را گرفت و جذب كرد ( با توجه به اين كه شأن نزول آيه مذكور در مورد ندامت فراريان مسلمان در جنگ احد نازل شده است ) ؛ هـ ) مشورت با مردم از خصلت ‏هاى نيك و پيوند دهنده است كه موجب ‏انسجام مى‏ گردد . پيامبر اسلام (صلّي الله عليه و آله و سلّم) علاوه بر اين كه ارزش ‏هاى اخلاقى را بسيار ارج‏ مى‏ نهاد ، خود در سيره عملى‏ اش مجسمه فضايل اخلاقى و ارزش‏ هاى والاى ‏انسانى بود ، او در همه ابعاد زندگى با چهره ‏اى شادمان و كلامى‏ دلاويز با حوادث برخورد مى‏ كرد . نمونه ‏هايى از اخلاق پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) در سيره عملى پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) صدها نمونه از اخلاق نيك و زيبا وجود دارد كه هر كدام نشانگر قطره ‏اى از اقيانوس عظيم حسن خلق آن‏ حضرت است ، همان گونه كه خداوند با تعبير « و انك لعلى خلق‏عظيم ؛ و همانا تو اخلاق عظيم و برجسته‏ اى دارى ‏» به اين مطلب اشاره فرموده است . نظر شما را به چند نمونه از آن‏ ها جلب‏ مى ‏كنم : الف ) عدى بن حاتم مى‏ گويد : « هنگامى كه خواهرم سفانه به اسارت ‏سپاه اسلام درآمد و من به سوى شام گريختم ، پس از مدتى خواهرم‏ با كمال وقار و متانت ‏به شام آمد و مرا در مورد اين كه‏ گريخته‏ ام و او را تنها گذاشتم سرزنش كرد ، عذرخواهى كردم ، پس‏از چند روزى از او كه بانويى خردمند و هوشيار بود ، پرسيدم : « اين مرد ( پيامبر اسلام ) را چگونه ديدى ؟ » گفت : « سوگند به‏ خدا او را رادمردى شكوهمند يافتم ، سزاوار است كه به او بپيوندى كه در اين صورت به جهانى از عزت و عظمت پيوسته ‏اى‏ » . با خود گفتم به راستى كه نظريه صحيح همين است ، به عنوان پذيرش ‏اسلام ، به مدينه سفر كردم ، پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) در مسجد بود ، در آن جا به‏ محضرش رسيدم ، سلام كردم ، جواب سلامم را داد و پرسيد : كيستى ؟ عرض كردم عدى بن حاتم هستم ، آن حضرت برخاست و مرا به ‏سوى خانه ‏اش برد ، در مسير راه با اين كه مرا به خانه مى‏ برد ، بانويى سالخورده و مستضعف با او ديدار كرد ، اظهار نياز نمود ، پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) به مدتى طولانى در آن جا توقف كرد و آن بانو را در مورد تأمين نيازهايش راهنمايى فرمود . با خود گفتم : « سوگند به خدا اين شخص پادشاه نيست » . سپس از آن جا گذشتيم وبه خانه رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) وارد شدم ، پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) از من استقبال و پذيرايى گرمى نمود ، زيراندازى كه از ليف خرما بود، نزدم آورد و به من فرمود : بر روى آن بنشين . گفتم : بلكه شما بر آن ‏بنشينيد . فرمود : نه ، شما بر آن بنشين ، خود آن حضرت بر روى‏ زمين نشست ، با خود گفتم : اين نيز نشانه ديگر كه آن حضرت ،پادشاه نيست . سپس مطلبى از دينم را كه راز پوشيده بود بيان‏ فرمود ، دريافتم كه او بر رازها آگاهى دارد ، و فهميدم كه‏ پيامبر مرسل مي ‏باشد ، بيانات و پيشگويي ها و مهربانى‏ هايش مرا شيفته ‏اش كرده و همان جا مسلمان شدم » . ب ) در جنگ خيبر كه با حضور شخص پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) در سال هفتم هجرت‏ رخ داد ، پس از پيروزى سپاه اسلام بر سپاه كفر ، جمعى از يهوديان‏ به اسارت سپاه اسلام در آمدند ، يكى از اسيران ، صفيه دختر حى بن ‏اخطب ( دانشمند سرشناس يهود ) بود . بلال حبشى ، صفيه را به همراه زنى ديگر به اسارت گرفت و آن‏ ها رابه حضور پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) آورد ، ولى هنگام آوردن آن ‏ها اصول اخلاقى را رعايت نكرد ، و آن‏ ها را از كنار جنازه‏ هاى كشته شدگان يهود حركت ‏داد ، صفيه وقتى كه پيكرهاى پاره پاره يهوديان را ديد بسيارناراحت‏ شد و صورتش را خراشيد ، و خاك بر سر خود ريخت ، و سخت‏ گريه كرد . هنگامى كه بلال آن ها را نزد پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) آورد ، پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) از صفيه پرسيد : « چرا صورتت را خراشيده‏ اى و اين‏ گونه خاك ‏آلود و افسرده هستى ؟ » صفيه ماجراى عبورش از كنارجنازه‏ ها را بيان كرد ، رسول اكرم (صلّي الله عليه و آله و سلّم) از رفتار غير انسانى و خلاف ‏اخلاق اسلامى بلال حبشى ناراحت‏ شده و بلال را سرزنش كرده و فرمود : « ا نزعت منك الرحمة يا بلال حيث تمر بامراتين على قتلى رجالهما : اى بلال ! آيا مهر و محبت و عاطفه از وجود تو رخت ‏بر بسته كه آن‏ ها را از كنار كشته‏ شدگانشان عبور مى ‏دهى ؟ چرا بى ‏رحمى كردى ؟ » جالب اين كه پيامبر اكرم (صلّي الله عليه و آله و سلّم) براى جبران رنج‏ ها و ناراحتى‏ هاى‏ صفيه ، با او ازدواج كرد ، سپس او را آزاد ، و بار ديگر با پيش ‏نهاد صفيه با او ازدواج نمود و به اين ترتيب ، ناراحتى‏ هاى اورا به طور كلى از قلبش زدود . ج ) در ماجراى جنگ حنين كه در سال هشتم هجرت رخ داد ، شيماء دختر حليمه كه خواهر رضاعى پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) بود ، با جمعى از دودمانش‏ به اسارت سپاه اسلام در آمدند . پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) هنگامى كه شيماء را درميان اسيران ديد ، به ياد محبت ‏هاى او و مادرش در دوران‏ شيرخوارگى ، احترام و محبت ‏شايانى به شيماء كرد . پيش روى او برخاست و عباى خود را بر زمين گستراند ، و شيماء را روى آن ‏نشانيد ، و با مهربانى مخصوصى از او احوال‏ پرسى كرد ، و به او امر فرمود : « تو همان هستى كه در روزگار شيرخوارگى به من محبت ‏كردى ... » شيماء از پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) تقاضا كرد ، تا اسيران طايفه ‏اش را آزاد سازد ، پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) به او فرمود : « من سهميه خودم را بخشيدم ، و در مورد سهميه ساير مسلمانان ، به تو پيشنهاد مى‏ كنم كه بعد از نماز ظهر برخيز و در حضور مسلمانان ، بخشش مرا وسيله ي خود قرار بده تا آن ها نيز سهميه خود را ببخشند . شيماء همين كار را انجام داد ، مسلمانان گفتند : « ما نيز به‏ پيروى از پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) سهميه خود را بخشيديم » . « پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) به شيماء فرمود : اگر بخواهى با كمال محبت و احترام ، در نزد ما بمان و زندگى كن ، و اگر دوست‏ دارى تو را از نعمت‏ها بهره‏ مند مى ‏سازم و به سلامتى به سوى قوم ‏خود بازگرد . » شيماء گفت : مى‏ خواهم به سوى قوم خود بازگردم . پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) يك غلام و يك كنيز به او بخشيد و اين دو با هم‏ ازدواج كردند ، و به عنوان خدمتكار خانه شيماء به زندگى خود ادامه دادند. (پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نماد اخلاق منبع: راسخون (www.rasekhoon.net)) از حوادث جالب این که در ماجراى جنگ خیبر که در سال هفتم هجرت رخ داد، آذوقه سپاه اسلام، تمام شد و از نظر غذا رسانى به قدرى در مضیقه قرار گرفتند که براى برطرف نمودن گرسنگى، از گوشت حیواناتى مانند اسب، قاطر و...(که گوشتشان مکروه است) مى خوردند، در این شرایط چوپانى از یهودیان را دیدند که گوسفندهاى آنها را از بیابان به سوى قلعه ها مى برد، خواستند آن گوسفندان را به غنیمت بگیرند، چوپان گفت: این ها نزد من امانت است. پیامبر (ص) در برابر صدها سرباز گرسنه، با صراحت فرمود:«در آیین ما خیانت به امانت، یکى از بزرگ ترین جرم ها است، برتو لازم است که همه گوسفندها را تا در قلعه ببرى و به صاحبانش برسانى.» آن چوپان اسلام را پذیرفت، گوسفندان را به صاحبانش سپرد و سپس به سپاه اسلام پیوست و با یهودیان جنگید تا به شهادت رسید. مسئله جالب دیگر درباره هشدار شدید پیامبر(ص) به کسى است که اندکى در امانت بیت المال خیانت کرده بود، او یکى از اصحاب به نام "مِدعَم" غلام رفاعة بن زید بود، هنگامى که رسول خدا (ص) و همراهان از جنگ خیبر باز مى گشتند به سرزمین وادى القرى رسیدند، در آن جا مدعَم مشغول پیاده کردن وسایل سفر پیامبر(ص) از پشت شتر بود، ناگاه تیرى از ناحیه دشمن به پیکر مَدعَم اصابت کرد و به شهادت رسید، اصحاب دور جنازه مطهّر او جمع شدند و ضمن اظهار تأسف، خطاب به او گفتند:«بهشت بر تو گوارا باد.» پیامبر (ص) فرمود:«نه سوگند به کسى که جان محمد در دست اوست، اکنون زبانه هاى آتش از لباسى که مِدعَم پوشیده شعله ور است، چرا که او آن را از غنایم خیبر برداشته.»(و به امانت خیانت کرده است) حاضران از این سخن پیامبر(ص) به سختى تحت تأثیر قرار گرفتند، یکى از اصحاب به پیش آمد و عرض کرد:«اى رسول خدا! آیا من هم که دو بند کفش ناچیز را از غنایم برداشته ام، مجازات مى شوم؟» پیامبر (ص) فرمود:«یقدّ لک مثلها فى النّار؛ براى تو نیز همانند آن دو بند کفش در آتش دوزخ بریده مى شود». امام صادق (ع) فرمود:«حضرت على (ع) در پیشگاه رسول خدا (ص) به آن مقام بسیار ارجمند نرسید مگر به خاطر دو خصلت: راست گویى و امانت دارى» منابع: http://www.rasekhoon.net/song/PersonPage-230.aspx-مسیر جاری: صفحه اصلی / بانک صوت و فیلم / فهرست شخصیتهای سخنرانی / آیت الله العظمی جعفر سبحانی http://www.rasekhoon.net/song/SubjectPage-1003.aspx---صفحه اصلی / بانک صوت و فیلم / فهرست موضوعات سخنرانی / سیره پیامبر اکرم کتاب جنگها ی پیا مبر با یهود موفق باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.