ناشناس

سلام ببخشید من یه مشکل دارم.من 17 سالمه و دوم کامپیوتر...

سلام ببخشید من یه مشکل دارم. من 17 سالمه و دوم کامپیوتر هستم. وقتی دوم راهنمایی بودم با یه پسر آشنا شدم و خیلی همدیگرو دوست داشتیم.تا اینکه یک سال بعد داداشم از این رابطه با خبر شد و یک سری محدودیت ها برای من ایجاد کرد. اما من به دلیل علاقه زیاد نتونستم رابطمو با اون پسر تموم کنمو هنوز هم بعضی وقتا به هم اس ام اس میدیم.البته خیلی کم. و تو این مدت داداشم 2بار دیگه از رابطه ما با خبر شد ولی من باز ادامه دادم. در تمام مدت دوستیمون کلا 4بار همدیگرو بیرون دیدیم. 2با رفتم خونشون( هیچ اتفاقی بینمون نیفتاد) 2بار هم تو ماشین.(هیچ اتفاقی) من خیلی دوستش داشتم اما بعد از یه مدت اخلاقم عوض شد.سرد شدم و رابطمون به هم خورد و الانم بخاطر علاقه ی زیادمون هنوز گاهی به هم اس ام اس میدیم اما اون دوست دختر داره.... من خیلی حال روحیم بد شده نسبت به خیلی چیزا حس ندارم و با کسی زیاد در مورد احساسم حرف نمیزنم. یعنی هیچکسو ندارم که بخوام باهاش حرف بزنم رفتار داداشم با من خیلی بد شد البته حقم داره اما تا کی؟! من دیگه خیلی از رفتارای دخترونه رو ندارم به خیلی چیزا بی احساسم حوصله هیشکیو ندارم.خسته شدم از زندگی.. دوس ندارم زنده باشم! کمکم کن... از داداشم بدم میاد از همه بدم میاداز اون بیشتر دوس ندارم اینجوری باشم ولی وقتی رفتاراشو میبینم نمیتونم خوب باشم اون میخواد من مامانبزرگا باشم بی ذوق و سرد و یخ و بی حوصله که البته دارم میشم هیچ رفتار بچگانه ای نداشته باشم و به هممممه چیم گیر میده... اما خودش خیلیم پسر خوبی نیس... چیکار کنم؟ نمیخوام دیگه باهام اینجوری رفتار کنه.اصلا منو درک نمیکنه که دخترم و باید بعضی رفتارا رو داشته باشم و پدرم قبل از به دنیا اومدن من فوت کرده و داداشم مرد خونس. اما اون احساسات دخترونه رو درک نمیکنه...
چهارشنبه، 18 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

سلام ببخشید من یه مشکل دارم.من 17 سالمه و دوم کامپیوتر...

ناشناس ( تحصیلات : دبیرستان ، 17 ساله )

سلام ببخشید من یه مشکل دارم.
من 17 سالمه و دوم کامپیوتر هستم.
وقتی دوم راهنمایی بودم با یه پسر آشنا شدم و خیلی همدیگرو دوست داشتیم.تا اینکه یک سال بعد داداشم از این رابطه با خبر شد و یک سری محدودیت ها برای من ایجاد کرد.
اما من به دلیل علاقه زیاد نتونستم رابطمو با اون پسر تموم کنمو هنوز هم بعضی وقتا به هم اس ام اس میدیم.البته خیلی کم.
و تو این مدت داداشم 2بار دیگه از رابطه ما با خبر شد ولی من باز ادامه دادم.
در تمام مدت دوستیمون کلا 4بار همدیگرو بیرون دیدیم.
2با رفتم خونشون( هیچ اتفاقی بینمون نیفتاد) 2بار هم تو ماشین.(هیچ اتفاقی)
من خیلی دوستش داشتم اما بعد از یه مدت اخلاقم عوض شد.سرد شدم و رابطمون به هم خورد و الانم بخاطر علاقه ی زیادمون هنوز گاهی به هم اس ام اس میدیم اما اون دوست دختر داره....
من خیلی حال روحیم بد شده
نسبت به خیلی چیزا حس ندارم و با کسی زیاد در مورد احساسم حرف نمیزنم.
یعنی هیچکسو ندارم که بخوام باهاش حرف بزنم

رفتار داداشم با من خیلی بد شد البته حقم داره اما تا کی؟!
من دیگه خیلی از رفتارای دخترونه رو ندارم به خیلی چیزا بی احساسم حوصله هیشکیو ندارم.خسته شدم از زندگی..
دوس ندارم زنده باشم!
کمکم کن...
از داداشم بدم میاد از همه بدم میاداز اون بیشتر
دوس ندارم اینجوری باشم ولی وقتی رفتاراشو میبینم نمیتونم خوب باشم
اون میخواد من مامانبزرگا باشم بی ذوق و سرد و یخ و بی حوصله که البته دارم میشم
هیچ رفتار بچگانه ای نداشته باشم و به هممممه چیم گیر میده...
اما خودش خیلیم پسر خوبی نیس...
چیکار کنم؟
نمیخوام دیگه باهام اینجوری رفتار کنه.اصلا منو درک نمیکنه که دخترم و باید بعضی رفتارا رو داشته باشم
و پدرم قبل از به دنیا اومدن من فوت کرده و داداشم مرد خونس.
اما اون احساسات دخترونه رو درک نمیکنه...


مشاور: خانم مریم مردانی

با سلام دوست عزیزم در شرایطی که پدرتان فوت کرده است بدون شک برادرتان با وجود تمام رفتارهایی که تاکنون با شما داشته می تواند حامی بسیار خوبی برای شما باشد. پس پیشنهاد می کنم از در دوستی با او وارد شوید و سعی کنید رابطه خود را به او نزدیک تر کنید. با وجود بحث و مشاجراتی که تاکنون بین شما بوده است بدون شک نزدیک شدن به او کار آساسنی نیست اما غیر ممکن هم نیست. پس اگر می خواهید که با شما در تصمیم گیری ها همراه باشد و در عین حال مانع خواسته های مشروع شما نگرددد لازم است پیش از هر چیز رابطه خود را با او بهتر کنید. سعی کنید با کلام و رفتار خود به او محبت کرده به او نزدیک شوید و فعلا از هر گونه مشاجره با او یا لجبازی خودداری کنید. پس از مدتی که توانستید این رابطه را ارتقا ببخشید در این صورت می توانید به تدریج خواسته های خود را با کلامی خوش و البته در موقع مناسب آن یعنی وقتی برادرتان آرام است و ناراحتی ندارد با او مطرح کنید و از او بخواهید که با شما همراه باشد. این درصورتی امکان پذیر خواهد بود که پیش از آن رابطه خود را با او بهبود بخشیده باشید. دوست عزیز شما در زندگی حال و آینده خود به حمایتهای برادرتان نیاز دارید و اگر او در گذشته با اطلاع یافتن از رابطه شما با آن پسر محدودیتهایی را برای شما وضع کرد بدون شک به علت دلسوزی و احساس مسئولیت نسبت به شما بوده است. اگرچه این رفتار به کام شما خوش نیامده اما راه حلی که انتخاب کرده این بوده و شما مجبور به پذیرش آن بوده اید. پیشنهاد می کنم خواسته خود را از در محبت از او بخواهید و در کنار او باشید و او را با خود همراه کنید نه در مقابل او. دوست عزیزم پیشنهاد می کنم با توجه به اینکه در دوره نوجوانی به سر می برید و این دوره همراه با غلیان و جوشش احساسات پاک نوجوانی است، انتخاب فرد مناسب برای ازدواج را با کمک فردی با صلاحیت و در عین حال در زمان مناسب آن یعنی جوانی صورت دهید. در مورد احساس بیحوصلگی و احساس ها و افکار ناخوشایند دیگری که دارید لازم است عرض کنم که این حالات می تواند نتیجه ابهام در آینده و احساس بی هدفی باشد. چون در مورد آینده خود برنامه ای ندارید دچار بی انگیزگی شده و احساس ناامیدی می کنید. بی انگیزگی معمولا در شرایطی ایجاد می شود که آینده مبهم بوده، ارزشها و اهداف نامشخص باشد و برنامه ای وجود نداشته باشد. برای ایجاد انگیزه بهتر است برای خود لیستی از ارزشها را تدوین کنید. در زندگی خود به دنبال رسیدن به چه هستید و می خواهید به کجا برسید؟پس از تعیین ارزشها مشخص کنید که برای رسیدن به این ارزشها لازم است چه اهدافی را طی کنید. اهداف خود را به صورت کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت تقسیم بندی کنید. سپس تعیین کنید که برای رسیدن به این اهداف لازم است چه اعمالی توسط شما انجام شود. بر این اساس برنامه روزانه خود را برای هر روز تدوین کنید. سپس مشخص کنید که در راه رسیدن به این اهداف چه موانعی وجود دارد. برای موانع بیرونی از شیوه حل مسئله استفاده کنید . منظور از موانع درونی افکار و احساساتی از جمله بی حوصلگی و بی انگیزگی است که مانع از حرکت و فعالیت شما می گردد. اما برای این موانع درونی نمی توان از شیوه حل مسئله استفاده کرد. با این افکار و احساسات در جنگ نباشید و جلوی آنها نایستید. . شما به برنامه خود بپردازید این افکار و احساسات هم در ذهن شما موج می زند اما این افکار نباید مانع از فعالیتهای شما شود. همانگونه که در طول روز هزاران فکر و احساس منفی و مثبت به ذهنتان خطور می کند و از کنار خیلی از آنها به راحتی می گذرید از کنار این افکار و احساست نیز به راحتی عبور کنید. مسلما این کار به آسانی امکان پذیر نیست چراکه ذهن شما به زندگی با گدای افکار منفی عادت کرده و به خوبی از آن پذیرایی کرده و مسلما بیرون راندن این گدا از ذهنتان یکی دو روزه و به راحتی امکان پذیر نیست اما با تلاش و مداومت امکان پذیر خواهد بود. با این گدا دعوا نکنید، بحث نکنید چراکه بحث و دعوا باعث لجبازی او و پافشاری او برای ماندن می شود، در عین حال از او پذیرایی نکنید. به او بی اعتنایی کنید و درگیر افکار مثبت باشید. نسبت به افکار منفی حساس نشوید و وقتی به ذهنتان وارد شد به دنبال حذف فوری آنها نباشید. تنها کافی است به او بی اعتنا باشید. قبل از خواب برای خود برنامه ریزی کنید که اگر قرار است به چیزی فکر کنید به اهدافی که در برنامه خود دارید بپردازید. درگیر اهداف و ارزشهایتان شوید. به تدریج گدای افکار منفی هم وقتی با بی توجهی شما مواجه شد کم کم از خانه ذهنتان رخت بر می بندد. بهتر است تنها زمانی به رختخواب بروید که خسته و غرق خواب باشید تا بلافاصله به خواب روید. ذهن شما تاکنون مدتهاست عادت کرده که به محض رفتن به رختخواب درگیر افکار باشد در حالی که در آن لحظه ذهنتان باید خالی از فکر بوده و برای خواب آماده شود. پس برای عادت زدایی هم نیاز به زمان دارید و باید به خود فرصت دهید. تأکید می کنم که با افکار منفی مبارزه نکنید چرا که درگیری با این گدا موجب حساسیت بیشتر او و بحث و دعوای او و در نتیجه صرف انرژیتان برای این مبارزه و در نهایت درماندگی در شما می گردد. مثلا وقتی شب به رختخواب رفتید و با هجوم افکار منفی مواجه شدید نگران نشوید به خود نگویید که وای دوباره شروع شد بگذارید این افکار مثل بقیه افکار در ذهنتان بیایند وبروند اما درگیر هیچکدام نشوید یعنی هیچ کدام از فکر ها را دنبال نکنید شما تنها نظاره گر باشید فکر ها هم یکی پس از دیگری می آیند و می روند. وقتی درگیر یکی از این فکر ها شوید یعنی دارید از گدایی که در خانه تان را زده پذیرایی می کنید. درگیر افکاری شوید که شما را به ارزشها و اهدافتان نزدیک می کند نه با افکاری که با پر کردن ذهنتان مانع از پرداختن به اهداف و ارزشهایتان می شود.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.