يکشنبه، 28 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

آيا حديث غدير در زندگي ساير ائمه مورد توجه بوده است؟آيا ايشان نيز با تكيه بر غدير ولايت را ثابت ‌‌كرده‌اند؟


پاسخ :
قضيه «غدير خم» جزء احاديث متواتر است و هيچ شکي در آن وجود ندارد و سند معتبري است بر اثبات مدعاي شيعه و امامت علي ـ عليه السلام ـ اين حديث مورد استفاده علماي طراز اوّل شيعه براي اثبات ولايت امير المؤمنين علي ـ عليه السلام ـ قرار گرفته و کتاب هاي بسياري در اين زمينه تأليف شده است. امير المؤمنين علي ـ عليه السلام ـ و ساير معصومين ـ عليهم السلام ـ در شرايط مناسب به آن استناد کرده اند.
اوّلين کسي که از معصومين ـ عليهم السلام ـ به اين حديث و حادثه مهم جهان اسلام براي اثبات ولايت خود استناد کرد، شخص امير المؤمنين علي ـ عليه السلام ـ بود که در موارد مختلف به اين امر پرداختند حضرت امير ـ عليه السلام ـ در جمع مهاجرين و انصار بعد از به خلافت رسيدن ابوبکر فرمودند: «والله که از کسي و نزاع با آن درباره خلافت نمي ترسم، البته گمان نمي کردم کسي از شما مردم با ما اهل بيت در امر ولايت منازعت و مخالفت نمايد و خلافت را که حضرت واهب متعال براي ما حلال گردانيد و حکايت روز غدير خم را که از سيد البشر، اکثر اربابان دين و ملت استماع نمودند را بدون دليل و حجت، بلکه تنها از روي عناد و عصبيت متروک گردانيد».[1] بعد از اين سخنان امير المؤمنين علي ـ عليه السلام ـ 12 نفر از آنان برخواستند و بر افضليت و حق حضرت نسبت به خلافت اعتراف کردند.
هم چنين از جمله معصوميني که به حديث غدير استناد کردند، فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ بود، روزي عمر و اطرافيانش براي بيعت گرفتن از حضرت امير المؤمنين علي ـ عليه السلام ـ آمده بودند، خطاب به آنان فرمودند: «گويا، آنچه رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در روز غدير به شما به موجب حکم خداي تعالي تقرير کرده عهد گرفت، بلکه شرط نمود را نمي دانيد و يا از خاطر خود آن عهد و پيمان را فراموش شده انگاشته ايد، و شيوه تمرد و مخالفت را برگزيده ايد. والله که حضرت نبي اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در آن روز از شما و از اکثر امت عهد و پيمان نسبت به ولايت علي ـ عليه السلام ـ گرفت».[2]
هم چنين امام حسن مجتبي ـ عليه السلام ـ در جريان جنگ با معاويه طي نامه اي خطاب به معاويه نوشتند: «اي معاويه تعجب مي نمايي از آن که خالق البرايا هر يک از آن ائمه را که حضرت رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در روز غدير خم معرفي کرد و در موارد متعددي فرمودند که آنان 12 تن اند، که هر يک به نص ايزد اکبر معين و مقرر گرديده اند. سپس فرمود: اوّل آنها امير المؤمنين علي ـ عليه السلام ـ است».[3]
و با استناد به قضيه غدير خم، ولايت و خلافت را حق خود و پدر بزرگوارشان دانستند.
از ديگر معصومين ـ عليهم السلام ـ که به حديث غدير استناد کرده آقا امام رضا ـ عليه السلام ـ بوده که در حضور جماعتي از علماء و که مأمون آنها را براي مناظره با حضرت دعوت کرده بودند و در بحث امامت، به حديث غدير احتجاج کردند.[4]
هم چنين عبدالعزيز از ياران حضرت نقل مي کند ما در روزگار حضرت رضا ـ عليه السلام ـ در شهر مرو بوديم، نخستين روز ورودمان در مسجد جامع گرد آمديم، حاضران در مسجد از مسئله امامت و کثرت اختلاف مردم در اين باب سخن مي گفتند؛ من بر آقاي خود وارد شدم و ايشان را از گفته هاي مردم باخبر ساختم، آن حضرت تبسمي کردند و فرمودند: اي عبدالعزيز اين مردم فريب عقايد خود را خورده اند.... در آخرين سفر حج پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ که اين آيه نازل شد: «امروز دين شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دين شما پسنديدم».[5] و مسأله امامت از تماميت دين است. رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ از دنيا نرفت تا اين که براي امتش دانستني هاي دين را بيان فرمود و علي ـ عليه السلام ـ را براي ايشان به عنوان نشانه و پرچم هدايت و امام تعيين فرمودند»[6] که اشاره به همان جريان غدير است.
هم چنين امام کاظم ـ عليه السلام ـ در مناظره با هارون الرشيد فرمودند: «همانا ما معتقديم ولايت جميع خلايق با ماست، به خاطر قول پيغمبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در روز غدير که فرمودند: «من کنت مولاه فعلي مولاه».[7]
لذا هر وقت امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ فرصت مناظره و بحث مي يافتند و شرايط را مناسب و مساعد مي ديدند، به حديث غدير تمسک مي کردند، و با آن اثبات ولايت حضرت امير و خود را مي نمودند امّا هم چنان که در تاريخ ثبت گرديده است، تمام امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ شرايط صحبت و مناظره و اظهار عقيده را نداشته اند.
امّا با اين حال در مواردي به طور عمومي و نيز در مجالس خصوصي و به ياران خود به انتشار و بيان حديث غدير مي پرداختند و ياران خود را از آن با خبر مي ساختند: هم چنين امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «... سپس در حجة الوداع در روز غدير علي ـ عليه السلام ـ را به عنوان امام نصب کرد».[8] هم چنين امام موسي بن جعفر در تفسير آيه 8 سوره بقره «يخادعون الله و الذين آمنوا...» مي خواهند خدا و اهل ايمان را فريب دهند و حال آن که فريب ندهند مگر خود را و اين از سفاهت و ناداني است» هنگامي که پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ علي ـ عليه السلام ـ را در روز غدير نصب کردند به عنوان امام و رهبر مردم، و پيغمبر، عمر و تمام رؤساي مهاجرين و انصار را امر فرمودند تا با علي ـ عليه السلام ـ بيعت کنند و آنان نيز اين کار را کردند، خداي تبارک و تعالي اين آيه را نازل فرمود».[9]
غدير نه تنها مورد استناد معصومين ـ عليهم السلام ـ بوده بلکه بعضي از صحابه نيز بدان استناد و احتجاج کردند، به طور مثال امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند: «سلمان فارسي سه روز پس از دفن پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ خطبه اي خواند و در آن مردم را در مورد اين که چرا خلافت را از امير المؤمنين علي ـ عليه السلام ـ گرفته و به ديگري سپردند، مورد نکوهش قرار دادند. در فرازهايي از اين خطبه گفتند: « بر شما باد به فرمانبرداري امير المؤمنين علي ـ عليه السلام ـ که به خدا سوگند در روز غدير ما به دفعات در حضور پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ تحت عنوان وصيت و إمارت بر او (علي ـ عليه السلام ـ) سلام نموديم و پيوسته رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ با تأکيد ما را بدان کار وا مي داشت حال مردم را چه شده که با علم و فضائلش بر او حسد مي برند؟....».[10]
هم چنين امير المؤمنين علي ـ عليه السلام ـ فرمودند: «پس از خطبه ابوبکر، ابي بن کعب برخاست و اين گونه سخنراني کرد: «اي گروه مهاجر که خشنودي خدا را در نظر داشته و در قرآن مورد ثناي الهي قرار گرفتيد و اي گروه انصار که در شهر ايمان سکني گزيده ايد، آيا فراموش کرده ايد و يا خود را به فراموشي زده ايد، آيا تبديل عهد و پيمان کرديد، و يا تغيير آيين داده ايد، يا خذلان اختيار کرده ايد، يا عاجز شده ايد، مگر فراموش کرده ايد که رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در روز غدير در ميان ما بپا خواست و علي ـ عليه السلام ـ را در مقابل همه نگه داشت و فرمود: «من کنت مولاه فعلي مولاه» هر کس من مولاي او هستم بعد از من علي مولاي اوست و هر کس من نبي او هستم علي امير اوست»[11] ولي گوش شنوا نبود.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ الغدير، علامه اميني.
2ـ المراجعات، علامه شرف الدين.

پی نوشتها:
[1]. طبرسي، الاحتجاج، ترجمه غفاري مازندراني، تهران، انتشارات مرتضوي، چاپ اول، ج1، ص288.
[2]. همان، ج1، ص321.
[3]. همان، ج3، ص82.
[4]. مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، بيروت، موسسه الوفاء، 1404ق، ج49، ص200.
[5]. مائده / 3.
[6]. طبرسي، الإحتجاج، ترجمه بهزاد جعفري، تهران، دارالکتب الاسلاميه، چاپ اول، 1381ش، ج2، ص457.
[7]. مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، ج48، ص147.
[8]. همان، ج3، ص399.
[9]. همان، ج6، ص51.
[10]. الاحتجاج، ترجمه بهزاد جعفري، همان، ج1، ص253.
[11]. همان، ج1، ص255.
منبع: اندیشه قم


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.