سه‌شنبه، 14 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

منظور از اينکه می گويند امام خميني احياگر دين بود چيست؟


پاسخ :
بازسازی و احیای تفكّر دینی، یكی از مقوله هایی است كه از گذشته های دور، مورد توجّه احیاگران دینی بوده و هست. این مقوله از حیث غایتی كه دنبال می كند، امری شریف و ستودنی است چرا كه در پی صیانت دین و دینداری در بین خداپرستان است. یعنی از آنجا كه بازسازی اندیشه دینی، به كالبدشكافی دین از حیث موانع و چالش های رشد و بالندگی آن مربوط می شود و در واقع فرایند احیای دین و تفكّر دینی را در برهه ای كه دین دچار آسیب ها و تحریف هایی در عرصه نظری و عملی می گردد، به عهده دارد مورد توجّه شرع بوده و امری ضروری است.
با یك نگاه تاریخ گرایانه به وقايعی که شکل گرفته در تاريخ اسلام، در می یابیم كه تاریخ، معرف افراد بزرگی است كه در برهه های مختلف به احیای تفكّر دینی پرداخته اند و موفق ترین احیاگر مسلمان دوره معاصر بی شك و به شهادت تاریخ، بنیانگذار جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) است. كه نوشته حاضر به اصول و مبانی احیاء تفكّر دینی از نظرگاه این بزرگ مرد الهی می پردازند امّا قبل از پرداختن به این مهم، توجّه به نكاتی ضروری است.
تفاوت اصلاح با احیاء : از آنجا كه دو اصطلاح مذكور از جهت بار معنایی در یاری رساندن به دین و تفكّر دینی ، مشتركند، توجّه به وجه تمایز آنها به منظور عدم القاء در مغالطه جمع المسائل فی مسئله واحده، امری بجا و توضيح تفاوت هركدام از آنها خالی از فایده نخواهد بود.
اصلاح: عموماً واژه اصلاح و اصلاح طلبی در عرف متداول سیاسی ـ اجتماعی، معادل Reformation است كه به معنی حفظ ساختار اصلی سیاسی و ایجاد تغییرات و تحولاتی در بخش هایی از آن نظام است[1]. نكته ای كه قابل توجّه است آن است كه اصولاً اصلاح در دین معقول نیست بلكه آنچه متصور است اصلاح در اندیشه دینی است و اصلاح در اندیشه دینی «زمانی معنا خواهد داشت كه جهت اصلی دین در اندیشه دینی محفوظ باشد اندیشمند دینی، روح و جان دین و سمتگیری دین را به خوبی دریافته باشد امّا در لابلای مجموعه عقاید و باورهای دینی اش، مواردی بر خطا می رود و مُصلِح اندیشه دینی آن كسی است كه می كوشد تا این موارد خطا را به صلاح و صواب مبدّل سازد. اگر ناراستی هایی در جای جای اعتقادات دینی یك دیندار مشاهده شد و در حالی كه سمت و سوی اندیشه دینی او بر صواب باشد، اینجا، جای اصلاح اندیشه دینی است[2].
احیاء: احیاء به معنای زنده كردن است. از مجموع آیات و روایات استفاده می شود كه احیاء، جان بخشیدن به كالبد بی جان و بی روح است و آن چنان است كه اگر صورت نپذیرد آن موجود از بین می رود نه این كه می ماند امّا فعالیت معیوب و ناقص داشته باشد بلكه عدم احیای او یعنی مردن و از بین رفتن او یعنی چنانچه هرگاه روح در كالبد بی جان جاری نگردد، آن كالبد ذی روح نبوده و زنده نخواهد بود، عدم احیای آن نیز مساوق با از بین رفتن آن است[3].
از طرفی احیاء از امور اضافیه است كه محتاج متعلَّق است یعنی بدون تصور طرف و متعلَّق احیاء، تصور احیاء معقول نیست. پس تعلق احیاء به هر امری ممكن است از آن جمله به دین و تفكّر دینی. امّا هرگاه متعلق آن، دین باشد نمی توان به ظاهر معنای احیاء تمسك كرد چرا كه متعلق احیاء از این خصوصیت جدا نیست كه هم می تواند بمیرد و هم زنده شود و هرگاه دین متعلق احیاء قرار گیرد لازمه آن ، تصور از بین رفتن دین است در حالیکه دین از بین رفتنی نیست و مردن دین تصور معقول و مثبت ندارد. پس مراد از احیای دین، زنده كردن آن پس از مردن و از بین رفتن آن نیست بلكه منظور زدودن موانع و گرد و غباری است كه بر چهره دین نشسته و مانند ابری، نورانیت آن را می گیرد و یا كم رنگ می كند.[4] پس می توان گفت: منظور از احیاء یا بیداری به طور عموم، توجّه كردن به جنبه هایی است كه دچار غفلت یا فراموشی شده اند برای مثال یك مكتب فكری (را در نظر بگیرید كه) در بعضی جنبه ها مورد توجّه است، در حالی كه جنبه های دیگر آن به طور كلی به دست فراموشی سپرده شده كه در نتیجه آن، پوششی از غفلت و فراموشی آن مكتب را در بر می گیرد. شخصیت هایی كه منجی جوامع انسانی هستند، جنبه های فراموش شده یك مكتب فكری را احیاء كرده و شكلی جدید به آن می بخشند و به جامعه مرده خود، روح تازه ای اعطا می كنند[5]. از این روی «احیای دین در جایی مطرح است و در جامعه ای كاربرد دارد كه اندیشمندان دینی و دینداران اندیشمند، در تلقّی و برداشت خود از دین برخطا باشند و از اساس راه را اشتباه به پیمایند.»[6]
متصدیان احیاگری: اصولاً هر چه متضمن تخصصی است، واگذاری آن به عنصر غیر متخصص، نه تنها امری است غیر معقول بلكه پیامدهای جبران ناپذیری را به دنبال دارد. نه تنها آن امر به سرمنزل مقصود نمی رسد بلكه چنین گزینشی موجب انحراف و تباهی آن می گردد. احیاگری نیز از این مقوله مستثنی نیست. «احیاء وظیفه افرادی است كه دین را به خوبی می شناسند و با مقتضیات زمان و مكان آگاهند و صلاحیت درك حقایق و صداقت و فرق بین آنها و ضلالت و گمراهی های زمانه را دارند و همچنین قدرت تشخیص واقعیت ها و بدعت های زمان را دارند و دیگر آنكه بتوانند گردو غبار تحریف را بر چهره دین ببینند (تشخیص دهند). نبی اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می فرماید: «اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنه الله» اگر در امت من بدعت ها ظاهر شوند، بر عالم لازم است كه علم خود را آشكار كند كه اگر چنین نكرد، لعنت خدا بر او باد.»[7]
آغاز احیاگری دینی: از آنجا كه احیا در طول اماته و مرگ است لذا پس از هر اماته ای باید در انتظار احیا و در پی تحقق آن بود. «گذشته احیاء گذشته بسیار غم انگیز و دردناكی است چرا كه گمراهان از همان ابتدای بعثت رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فعالیت های وسیع و گسترده ای را شروع كردند و در اولین فرصت بعد از رحلت رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ دین را جدا از سیاست قلمداد كردند. آنها اسلام را در حد پرستش و عبادت محدود كرده بودند. این روند همچنان دوام داشت تا این كه در زمان بنی امیه و بنی عباس، روش های دیگری را برگزیدند. ممنوع كردن نقل احادیث پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و احادیث مربوط به فضائل خاندان رسالت، اشاعه احادیث جعلی و ساختگی، توهین و گستاخی به حضرت علی ـ علیه السّلام ـ اذیت و آزار ائمه، قتل عام مسلمانان ... ترویج عقاید یهود و نصارا و به فراموش سپردن سیرت نبوت از جمله عواملی بودند كه حقایق دینی را محو و یا كمرنگ كردند. احیاء از زمان رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ شروع شد و تا زمان های مختلف ادامه داشت.»[8] چرا كه در چنین موقعیت های غمباری، احیاء دین و فرهنگ دینی امری لازم و واجب بود و این امر نه تنها از زمان پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ انجام گرفت بلكه ائمه ـ علیهم السّلام ـ و پس از آنها علما و فقهای دینی نیز، امر احیای دین را در رأس امور قرار می دادند.
در قرون اخیر، احیاء تفکر دینی توسط افرادی از قبیل سید جمال الدین اسدآبادی، شهید آیت الله مدرس، .... و بالاخره حضرت امام خمینی (ره) به اوج خود رسید. «عماد بزی» از استرالیا، در مقاله «مبادی و اصول احیای دین بر مبنای اندیشه امام خمینی (ره) می نویسد: «عظیم ترین و موفق ترین احیاگر مسلمان، دوره معاصر بی شك امام خمینی است كه با اعلان دوره ای جدید، سیر تاریخ را تغییر داد و با فرستادن نیروهای جدید به میدان انقلاب تغییرات عمیقی به وجود آورد كه عمق آنها را نسل های آینده بهتر درك خواهند كرد.»[9]
امام خمینی (ره) و شیوه احیای تفكّر دینی: چنانكه از سلوك و عملكرد امام خمینی (ره) مشهود است، شیوه ایشان در احیای اندیشه اسلامی، شیوه حضرت رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ بوده است یعنی انعكاس همان شیوه رفتاری پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در صدر اسلام و نیز ادامه طریق و روش اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ موجب گرديد امام خمینی (ره) برای ترویج و گسترش اندیشه اسلامی سیره محمد و آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ را سرلوحه كار خود قرار دهد و در نتیجه به تعلیمات اسلامی بی تحرك، روح و جان تازه ای بخشد لذا امت اسلام بدون توجّه به اختلاف میان گروه ها و فرقه ها، اندیشه های امام خمینی (ره) را پذیرفتند و بدین ترتیب یكی از بارزترین و پرخروش ترین جنبش های اسلامی (انقلاب اسلامی) در جهان به وجود آمد[10].
مهم ترین ویژگی نهضت احیاگری امام خمینی(ره) در تشخیص موانع و تحریفات و انحرافات عارض بر دین و جامعه دینی و سپس ارائه راهکارهای جدی و اهتمام در اجرای آنها بود چرا که احیای حقایق دینی متوقف بر شناخت دقیق موانع و آسیب های موجود در احیای فرهنگ دین است که چنین امری با توجه به جامعیت حضرت ایشان، به شکل بایسته و شایسته ای به وقوع پیوست .
اکنون به بعضی از این موانع اشاره می شود:
1. عدم احساس استقلال ملت ها و خودباختگی آنها در برابر بیگانگان: سلطه فراگیر فرهنگ غرب و شرق بر جوامع اسلامی و باوراندن این كه چنین جوامعی نمی توانند بدون اتكای بر فرهنگ غربی و شرقی به حیات خود ادامه دهند و از طرفی تأثیرپذیری برخی روشنفكران داخلی از این فرهنگ های بیگانه، این باور را در آنها به وجود آورد كه بدون این قدرت های بیگانه، نمی توانند زنده باشند و یا حق حیات برای آنها ثابت نیست و این باعث جانشینی فرهنگ بیگانه به جای فرهنگ دینی و نقطه انحراف از احیاگری ناب محمدی ـ صلّی الله علیه و آله ـ گردید. امام خمینی (ره) در این زمینه می فرمایند: «یكی از مصیبت های بزرگی كه برای ملت بار آوردند این كه ملت را نسبت به خودشان هم بدبین كردند. به این معنا كه ما اگر یك مریض پیدا كنیم در تهران، الآن هم می گویند كه اینجا نمی شود، بروید به انگلستان، بروید به پاریس، این مطلبی است كه از دست آنها برای ما پیدا شده است یعنی ما خودمان را باختیم در مقابل آنها.»[11] و بر این مسئله گوشزد می فرمایند كه: «آن خودباختگی هایی را كه دولت سابق و دولت های سابق داشتند و چَشم گو بودند.... آنها دیگر نباید باشد.»[12]
2. ایجاد اختلاف در جوامع مسلمین توسط قدرت های بیگانه: «بعد از جنگ های صلیبی، غربی ها برای جلوگیری از قدرت مجدد مسلمانان و گسترش اسلام در قلب اروپا، بهترین چاره را تقسیم امپراطوری اسلام به كشورهای متعدد دیدند استعمار نو نیز با همین روش و ترویج ناسیونالیسم و ملی گرایی در بین كشورهای اسلامی، آنها را بدین تلقیّات پوچ و واهی واداشته و با ایجاد درگیری های قومی ـ نژادی، در بین مسلمین، آنها را از توجّه به حركت خزنده در غارت و تاراج سرزمین های اسلامی منحرف گردانید.»[13] حضرت امام خمینی (ره) با تشخیص این توطئه در جای جای پیام ها و سخنرانی های خود، نسبت به این امر هشدار داده است به یك نمونه دقت كنید: «آمریكا و شوروی برای تضعیف اسلام و دولت های اسلامی، مشغول فعالیت از قبیل تفرقه افكنی و ایجاد تشنجات داخلی به دست عمال مزدور یا فریب خورده و برافروختن جنگ بین كشورهای اسلامی و مستضعف جهان هستند.»[14]
3. تحجّرگرایی و مقدس مآبی و عدم درك زمان و مكان: یكی از معضلات عمده در باب احیای دین و اندیشه اسلامی وجود تحجّرگرایان و مقدس نماهای وابسته است امام خمینی (ره) در گوشزد كردن خطر این افراد برای دین و نظام این چنینی، می فرمایند: «امروز عدّه ای با ژست مقدس مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام می زنند كه گویی وظیفه ای غیر از این ندارند. خطر تحجّرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه های علمیه كم نیست. طلاب عزیز لحظه ای از فكر این مارهای خوش خط و خال كوتاهی نكنند. اینها مروج اسلام آمریكایی اند و دشمن رسول الله.»[15]
4. برداشت های انحرافی از بعضی اخبار: یكی دیگر از موانع احیای تفكّر دینی در نهضت امام خمینی (ره) وجود برخی روایات و یا استنباط ها و برداشت های نادرست از روایاتی است كه در منابع اسلامی آمده است از جمله روایاتی كه پرچمداران قیام ها را طاغوت معرفی می كند[16] و یا قیام های قبل از ظهور حجّت را شكست خورده تلقی می نماید[17]. در حالی كه تمسك به چنین اخباری از جهاتی ممنوع است چرا كه برخی از آنها جعلی بوده، برخی مربوط به موضوع و حادثه شخصی بوده و بعضی هم از روی تقیّه صادر شده و قسمتی هم حاصل برداشت غلط از آنها بوده است. غیر از همه اینها تمسك به چنین روایاتی با ادّله قطعی عقلی و نقلی سازگاری ندارد چرا كه وجود آیات و روایات زیادی مثلاً درباره امر به معروف و نهی از منكر، مبارزه و جهاد با دشمن، عدم پذیرش ظلم و... وارد شده است كه با مفاد آن روایت در تعارض است به هر حال این هم یكی از چالش های موجود، بوده است كه حضرت امام خمینی (ره) در مقابل آن بارها موضع گیری كرده اند. ایشان در این خصوص می فرمایند: «ممكن است فراوان، روایت را نشان بدهند كه (به وسیله) اعمال ظلمه و آخوندهای درباری در تعریف و تمجید سلاطین جعل شده است. به طوری كه ملاحظه می كنید با دو روایت ضعیف چه بساطی راه انداخته اند و آن را در مقابل قرآن قرار داده اند. قرآنی كه حدیث دارد (كه) بر ضد سلاطین قیام كنید و موسی ـ علیه السّلام ـ را به قیام علیه سلاطین وا می دارد[18]. و در خصوص عدم لزوم تمهید و تحصیل مقدمات جهت ظهور حضرت حجت (عج) كه عقیده بعضی افراد غافل است، می فرمایند: «نظر بعضی عامی های منحرف آن است كه برای ظهور آن بزرگوار باید كوشش در تحقق كفر و ظلم كرد تا عالم را ظلم فراگیرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فانّا لله و انّا الیه راجعون»[19]
5. تحریف بخشی از مفاهیم و آموزه های دینی: یكی از آسیب ها كه در انحراف جامعه اسلامی تأثیر بسزایی داشته است تحریف در آموزه های دینی است. مثلاً توكّل كه در اسلام به آن سفارش شده و سازنده است، برخی آن را به معنای تبلیغ تنبلی و كسل بودن و تلاش نكردن تعبیر و یا تفسیر كرده اند و یا زهد را كه به معنای دل نبستن به دنیا است، به معنای رها كردن كار و تلاش در امور زندگی، گرفته اند و یا انتظار فرج كه به معنای آمادگی برای نبرد بزرگ است را به انتظار نشستن و كاری نكردن و دست روی دست گذاشتن تلقی كرده اند و یا تقیه را كه خود یك روش مبارزه برای حفظ دین و مذهب است به گونه ای معنا و تفسیر گردید كه مانعی در راه مبارزه برای حفظ اسلام و مذهب بود. حضرت امام خمینی (ره) در این خصوص می فرمایند: «تقیّه برای حفظ اسلام و مذهب بود كه اگر تقیه نمی كردند مذهب را باقی نمی گذاشتند. تقیّه مربوط به فروع است مثلاً وضو را اینطور بگیر یا آن طور بگیر امّا وقتی اصول اسلام و حیثیت اسلام در خطر است، جای تقیّه و سكوت نیست.»[20]
6. استظهار ناقص از حكومت حقّه اسلامی: «برخی عقیده دارند تشكیل حكومت اسلامی تنها وظیفه امام معصوم است. هر حكومتی جز حكومت معصوم ـ علیه السّلام ـ ناحق است یكی از طرفداران این نظریه می گوید: «شما آن مصداق حاكم اسلامی را نشان بدهید اونی كه معصوم از گناه باشد، اونی كه از هوی و هوس و حبّ و ریاست و شهوت و غصب و تمایلات نفسی به هیچ وجه در او اثر نكند، نشان دهید، او بیاید میدان جلو بیفتد، ملت می افتد به پایش.»[21] حضرت امام راحل (ره) در پاسخ به این نوع تفكّر می فرمایند: «اعتقاد به چنین مطالبی یا اظهار آنها، بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است... هر كه اظهار كند كه تشكیل حكومت اسلامی ضرورت ندارد، منكر ضرورت اجرای احكام شده، و جامعیت احكام و جاودانگی دین مبین اسلام را انكار كرده است.»[22]
7. جدایی دین از سیاست: یكی دیگر از عوامل انحراف و سقوط قدرت مسلمین تلقّی جدا بودن دین از سیاست و ترویج آن است. لازم به ذكر است كه ریشه چنین تفكری به اروپا و به پایان قرون وسطی برمی گردد و پیدایش این تفكّر در اروپا به منظور تقلیل و یا از بین بردن قدرت كلیسا بود بدیهی است وارد كردن چن ین تفكری در فرهنگ اسلامی سزاوار نبوده و امری نابخردانه است چرا كه اوّلاً: اسلام مانند مسیحیت موجود در تبیین جهان متحجّرانه برخورد نكرده است. ثانیاً: در ایدئولوژی و حكمت عملی هم، روش مسیحیت را كه تنها به حوزه اخلاق پرداخته و از حوزه های گوناگون دیگر غفلت كرده بود، نپذیرفته است و علمای اسلام نیز مانند علمای مسیحیت نبوده اند. به هر حال جامعه مسیحیت برای كاستن مشكلات خود، سكولاریسم كه همان دنیایی كردن دین و یا جدایی دین از سیاست را دامن زدند و با انگیزه های سیاسی به پخش و نشر آن پرداختند.[23] متأسفانه جوامع مسلمین نیز از خطر این نوع تفكّر در امان نماند و بعضی از علمای حكومت های مسلمین و نیز بعضی از روشن فكران وابسته به ترویج و اشاعه این تفكّر نامیمون در جوامع دینی كردند و اثرات نامطلوب آن هم بر این جوامع و جامعه اسلامی ایران هویدا گردید و این خود، ضربه سنگینی بر پیكره قدرت سیاسی اسلام وارد كرد كه حضرت امام خمینی (ره) به مبارزه با این تفكّر آمد و بارها و بارها بر عدم جدایی دین از سیاست و منحرف بودن كسانی كه به این قضیه دامن می زنند، تصریح می فرمودند.
8. تجدد خواهی روشنفكران متأثر از فرهنگی غرب و شرق: تأثیرپذیری شتاب زده از فرهنگ بیگانه و باور این كه سعادت ما در گرو پذیرش شش دانگ و دربست فرهنگ و عملكرد بیگانه است به نشانه تاثیر هجوم افكار بیگانگان غربی و شرقی در كشورهای اسلامی بود كه این عامل نیز یكی از مشكلات مهم در استقرار فرهنگ دینی و موجب انحلال عزت اسلامی بود.
آنچه گذشت پاره ای از موانع و مشكلات موجود در راه احیای تفكّر دینی بود. اکنون به پاره ای از ویژگی ها و مشخصه های نهضت احیاگری امام خمینی(ره) می پردازیم:
مشخصه های جنبش احیاگری امام خمینی (ره): در واقع بازسازی تفكّر اسلامی از ناحیه امام خمینی (ره) در حوزه های مختلف نظری و عملی انجام شد كه به برخی از این موارد اشاره می شود:
1. مبارزه با سكولاریسم و تلقی جدایی دین از سیاست: چنانچه گذشت سكولاریسم تفكّر جدایی دین از سیاست است. حضرت امام خمینی (ره) با دوراندیشی خاص خود با این تفكّر به مبارزه برخاست و تشكیل حكومت اسلامی از طرف ایشان، طلیعه مبارزه با این تز بود. ایشان از اول نهضت اسلامی تا زمان آخرعمر وحیاتشان با تكیه بر معارف اسلامی و سنّت نبوی و ائمه ـ علیهم السّلام ـ و تلاش های فراوان، توانست مجدداً دین را در عرصه اجتماع و سیاست وارد كرده و پس از مدتی خمودی دین، آن را احیا نماید.» ایشان در مباحث خویش بر این نكته تأكید می كند كه شخص پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ با تأسیس چنین حكومتی (حكومت اسلامی) بر توزیع عدالت مدیریت كرد و ریاست امور نظامی را بر عهده گرفت. ضمن این كه ضرورت استقرار چنین حكومتی به دوره پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ محدود نمی شد، زیرا اسلام به هر زمان و مكانی قابل تعمیم است و این باور مشترك همه مسلمانان است به علاوه، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ ریاست جامعه اسلامی را بعد از خودش به امام علی ـ علیه السّلام ـ سپرد تا همان راه را ادامه دهد و ایشان نیز به امامان بعد از خود سپرد. در زمان غیبت نیز این وظیفه بر عهده علمایی است كه به متون مقدس آگاهند و قادرند احكام اسلامی را با تحقیق و تفحص در قرآن و سنّت، استنباط كنند. این چیزی است كه در جهان از آن به ولایت فقیه یاد می شود و باید آن را بزرگ ترین كمك امام خمینی (ره) به جنبش اسلامی و اندیشه سیاسی معاصر دانست.»[24] از كلمات گوهربار امام راحل (ره) در این خصوص این كه: «جدایی دین از سیاست را... استعمارگران درست كرده اند تا دین را از تصرف امور دنیا و تنظیم جامعه مسلمان بركنار سازند و ضمناً علمای اسلام را از مردم و مبارزان راه آزادی جدا كنند. در این صورت می توانند بر مردم مسلط شده و ثروت های ما را غارت كنند.»[25] و درباره سنّت نبوی ـ صلّی الله علیه و آله ـ می فرمایند: «پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ تمام عمرش را در امور سیاسی بود. تمام عمرش را صرف كرد در سیاست اسلامی و حكومت اسلامی تشكیل داد.»[26] و نیز فرمودند: «بسیاری از احكام عبادی اسلام، منشأ خدمات اجتماعی و سیاسی است. عبادت های اسلام، اصولاً توأم با سیاست و تدبیر جامعه است. مثلاً نماز جماعت و حج و جمعه، در عین معنویت و آثار اخلاقی و اعتقادی، حائز آثار سیاسی است.»[27] و بدین ترتیب پیوند دین و سیاست را پس از تخلّل و جدایی چند قرنه غم بار، احیا كرد. و تشكیل حكومت اسلامی را كه طریق مبارزه با ظلم و اجرای عدالت بود، می توان یكی دیگر از احیاگری های آن مرد بزرگ سوای ایجاد پیوند بین دین و سیاست دانست. ایشان در باب لزوم تشكیل حكومت اسلامی می فرمایند: «سنّت و رویه پیغمبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ دلیل بر لزوم تشكیل حكومت است زیرا اوّلاً خود تشكیل حكومت داد... و ثانیاً برای پس از خود به فرمان خدا تعیین حاكم كرده است.»[28]
2. ولایت فقیه: یكی دیگر از موارد احیاء اندیشه دینی كه حضرت امام (ره) مصداق اهم و اكمل مجدد آن بود، مسئله ولایت فقیه است. امام (ره) با مطرح كردن مسئله ولایت فقیه، مصداق حكومت اسلامی در زمان غیبت را مشخص كرد. ایشان پس از استدلال به ادّله عقلی و نقلی بر ضرورت وجود حكومت اسلامی كه در رأس آن، ولایت فقهاء به عنوان قانون شناسان و دین شناسان است، محوریت حكومت اسلامی را به دست علما و دانشمندان دینی قرار داد و بدین وسیله توطئه اسلام منهای روحانیت را نقش بر آب كرد و فرمود: «اگر گفتند اسلام منهای روحانیت، بدانید با اسلام هم موافق نیستند. این را برای گول زدن می گویند... اسلامی كه گوینده اسلامی ندارد، این اسلام نیست.»[29]
3. تأسیس جمهوری اسلامی: پس از اثبات و تثبیت حكومت اسلامی، مطرح شدن شكل حكومت اسلامی از سوی امام (ره)، خط بطلانی بود كه بر افكار متأثر از فرهنگ بیگانه كشیده شد. یعنی كسانی كه تلاششان در حذف كلمه «اسلامی» از جمهوری بود تا بدینوسیله انقلاب را به سمت دول شرقی و غربی بكشانند. از این روی با قاطعیت تمام در مقابل این تفكرات انحرافی به جمهوری اسلامی تأكید و اصرار كرد و فرمود: «شكل حكومت، جمهوری است. جمهوری به معنای این كه متكی بر آرای اكثریت است برای این كه متكی به قانون اسلام است و دیگر حكومت ها این طور نیستند كه تكیه بر قانون اسلام داشته باشند.»[30] [30] و در جای دیگر فرمودند: «حكومت جمهوری اسلامی است و اساسش بر آزادی و استقلال كشور و عدل و تعدیل تمام دستگاه های دولتی است.»[31]
4. اصل نه شرقی نه غربی( دوری از التقاط) : «علّت شكست بسیاری از احیاگران و جنبش های آزادیبخش در جهان اسلام، اصیل نبودن آنهاست به این معنا كه این جنبش ها مفاهیم و راهبردهای خویش را ازمنابع غیر اسلامی اقتباس می كردند یا برخی افكار اسلامی را با ایدئولوژی های بیگانه كه با مقتضیات زمان متناسب بود درهم می آمیختند.»[32] ولی حضرت امام (ره) با تكیه بر اصل نه شرقی و نه غربی بر نشأت گرفتن راهكارها و متدهای حكومتی از اصول و مبانی اسلام تأكید ورزید و بدین ترتیب غنای فرهنگ اسلامی را در جهت هدایت انسان در شؤونات مختلف زندگی اجتماعی و سیاسی، احیا كرد.
5. نقش زمان و مكان در اجتهاد: از آنجا كه فقه، در واقع تئوری كامل اداره شؤونات انسان است، بایستی بتواند در حوادث و رویدادهای جدید جهانی، صاحب رأی و واكنش متناسب با آنها باشد. امام خمینی (ره) با توجّه به این نكته و با اعتقاد به اجتهادی كه بتواند در تمام شؤونات فردی و اجتماعی انسان و در عرصه های مختلف، متناسب با مقتضیات زمان و مكان، بپردازد، به احیای نقش این دو عنصر در اجتهاد پرداخت و همین امر در شكوفایی نهضت روشنگری او، نقش بسزایی داشت. ایشان درخصوص اهمیّت توجّه به این مسئله می فرمایند: «یكی از مسائل بسیار مهم در دنیای پرآشوب كنونی، نقش زمان و مكان در اجتهاد و نوع تصمیم گیری است.»[33] [33] و باز در جمع اعضای تشخیص مصلحت می فرمایند: «شما در عین این كه باید تمام توان خودتان را بگذارید كه خلاف شرع صورت نگیرد، و خدا آن را روز را نیاورد باید تمام سعی خودتان را بنمایید كه خدای ناكرده اسلام در پیچ و خم های اقتصادی، نظامی، اجتماعی و سیاسی، متهم به عدم اداره جهان نگردد.»[34] آری ایشان زمان و مكان را به عنوان دو عنصر تعیین كننده در اجتهاد، احیا كردند[35].
حج ابراهیمی و برائت از مشركان نیز از اندیشه هایی بود كه با زمان و مكان پیش نرفته بود و امام (ره) آن را احیا كرد.
اندیشه هایی كه در قالب تئوری مانده و جامعه عمل پوشانده نشده بود، از قبیل امر به معروف و نهی از منكر، جهاد در راه خدا، فرهنگ شهادت، نماز جمعه، و وحدت مسلمانان در برابر ظلم و ستم جهانی، نیز از نظر آن امام عزیز، دور نماند و مشمول نهضت احیاء تفكّر دینی او گردید. در خصوص احیای وحدت اسلامی و فراخوان اتحاد اسلامی نویسنده ای از استرالیا چنین می نویسد: «وحدت اسلامی آرزوی تمامی احیاگران مسلمان مخلص است.... می توان ادعا كرد كه در دوره های اخیر هیچ یك از احیاگران مسلمان به اندازه امام خمینی (ره) به ایجاد وحدت اسلامی، اشتیاق و اعتقاد نداشته است...»[36]
بررسی ابعاد وسیع نهضت احیاء تفكّر دینی امام خمینی (ره) و احیاگری های ایشان، مجال مناسب دیگری را می طلبد. امید است با توجّه به مسئولیت خطیر حفظ دین و صیانت از آموزه های آن بتوانیم در سایه كتاب و سنّت و رهنمودهای عالمان دین خصوصاً احیاگر بزرگ عصر یعنی امام خمینی (ره) پاسدار و نگهبان و شایسته ای برای دین و نظام اسلامی باشیم.

پی نوشتها:
[1] . ر. ك: مجموعه مقالات كنگره امام خمینی (ره) و احیای تفكّر دینی، مقاله فرق اصلاح و احیای دین، شیخ شعاعی، عباس، ج 1، ص 322 ـ 321.
[2]. همان، ص 324.
[3]. ر. ك: همان، ص 324.
[4]. جهت مطالعه بیشتر ر.ك: بازسازی تفكّر دینی در اندیشه امام خمینی (ره)،مقاله امام خمینی و احیای اندیشه فراگیر دین، حسین بلخی، سیدحسن،ص 91.
[5]. بازسازی تفكّر دینی در اندیشه امام خمینی (ره)، مقاله احیای هویت اسلامی در انقلاب امام خمینی، ثقفی، سید محمد، ص 153.
[6] . مجموعه مقالات، مقاله فرق اصلاح و احیای دین، ج 1، ص 325.
[7]. بازسازی تفكّر دینی در اندیشه امام خمینی (ره) مقاله امام خمینی و اندیشه فراگیر دین، ص 93 ـ 92.
[8]. . همان، ص 94.
[9]. مجموعه مقالات كنگره بین المللی امام خمینی و احیای تفكّر دینی، مقاله مبادی و اصول احیای دین بر مبنای اندیشه امام خمینی ،عماد بزی ،ج2،ص 439.
[10]. بازسازی تفكّر دینی، مقاله عملكرد امام خمینی (ره) در احیای تفكّر دینی، رضوی، سید شمس الحسن، ص 177.
[11]. صحیفه نور، ج 5، ص 215.
[12]. همان، ج 7، ص 85.
[13]. مجموعه مقالات كنگره بین المللی امام خمینی و احیای تفكّر دینی، مقاله تجدید حیات اندیشه دینی، خسروپناه، علیرضا، ج 2، ص 148.
[14]. همان، ج 18، ص 120.
[15] . صحیفه نور، ج 21، ص 91.
[16]. وسائل الشیعه، 20 جلدی، ج 11، ص 37.
[17]. همان، ص 36.
[18]. امام خمینی (ره) ولایت فقیه، نشر آثار، ص 53.
[19]. اسلام ناب، نشر آثار، ص 449.
[20]. امام خمینی (ره) ولایت فقیه، نشر آثار ص 135.
[21]. مجله حوزه، شماره 71 - 70، ص 215.
[22]. همان، ص 218.
[23]. ر.ك:مجموعه مقالات كنگره بین المللی امام خمینی(ره)و احیای تفكّردینی،مقاله امام خمینی و بازآفرینی معرفت دینی، عاشورلنگرودی،حسن، ج3،ص323
[24]. همان، مقاله مبادی و اصول احیای دین..، ج 2، ص 440.
[25]. امام خمینی (ره) ولایت فقیه ص 19.
[26]. صحیفه نور، ج 3.
[27]. ولایت فقیه همان، ص 156.
[28]. همان، ص 25.
[29]. صحیفه نور، ج 7، سخنرانی مورخ 3/3/58.
[30]. همان، ج 4، سخنان مورخ 15/9/57.
[31]. همان، ج 3.
[32]. مجموعه مقالات، مقاله مبادی و اصول احیای دین ، ج 2، ص 442.
[33]. صحیفه نور، ج 21، ص 61.
[34]. همان.
[35] . همان، ص 98.
[36]. مجموعه مقالات، مقاله مبادی و اصول احیای دین، ج 2، ص 444.
منبع: اندیشه قم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.