چهارشنبه، 15 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

چرا دوران ساواک، اينقدر به مردم زور مي گفتند؟


پاسخ :
انقلاب اسلامي زماني به وجود آمد که در جامعه بين حکومت و نيروهاي اجتماعي به صورت محسوسي تقابل آشتي ناپذير به وجود آمده بود که ماهيت و سرشت اقدامات حکومت پهلوي، موثر ترين عامل بروز اين دوگانگي بود. ماهيت استبدادي حکومت، وابستگي به خارجيان، سياست توسعه بدون برنامه و شتاب زده و مهم تر از همه اقدامات فرهنگي آن رژيم در مجموع موجبات نارضايتي عمومي را فراهم آورد.
در پاسخ به اين سوال که علت سختگيري هاي ساواک عليه مردم چه بود بايد گفت:
حکومت پهلوي در بعد داخلي بر پنج ستون عمده قرار گرفته بود: نيرو هاي مسلح، ساواک، دربار، ديوان سالاري و حزب رستاخيز. توضيح در هر يک از اين موارد را به جاي خود وانهاده در مورد ساواک توضيحاتي به قرار زير تقديم حضورتان مي کنيم:
ساواک در سال هاي مياني دهه 30 با کمک سازمان جاسوسي آمريکا (سيا)، انگليس و اسرائيل (موساد) تأسيس شد[1] قانون تشکيل ساواک در برگيرنده سه ماده اصلي بود:
1. ساواک بخشي از نخست وزيري بوده و رئيس آن را شاه منصوب مي کرد. رئيس اين سازمان عنوان معاون نخست وزير را داشت.
2. وظايف ساواک جمع آوري و کسب اطلاعات لازم براي حفظ امنيت ملي، کشف جاسوسي و کسب اطلاعات درباره افرادي بود که قوانين مربوط به اقدامات ضد سلطنت، مخالفت مسلحانه، جنايات نظامي و سوء قصد به جان شاه و وليعهد را نقض کرده باشند.
3. مأموران ساواک براي داوري در مورد جناياتي که در حوزه قضايي آنان قرار گيرد و بر طبق سيستم دادگاه هاي نظامي که براي محاکمه متهمان به جنايات سياسي بر پا شده، در حکم قضات نظامي هستند.[2] وظيفه اصلي ساواک شناسايي و نابود کردن کليه کساني بود که به نحوي با ديکتاتوري شاه به مخالفت بر مي خاستند.
در شکل گيري ساواک، آمريکا و اسرائيل نقشي عمده داشتند.[3] اين سازمان، به ويژه در دوره حاکميت نصيري ـ دوره نخست وزيري هويدا ـ به ياري هزاران مأمور رسمي و انبوه خبرچينان و شيوه هاي متنوع شکنجه و سرکوب، کار کنترل تمامي محافل، سازمان ها، نهاد ها، مراکز و افراد مظنون را به عهده داشت.
بدين ترتيب ساواک در تمام روزنامه ها حضور داشت و براي آن ها سر مقاله مي نوشت يا مطالب را ديکته مي کرد در ادارات همه زير نظر بودند. در ضيافت ها هر کس به فرد مجاور خود بدگمان بود؛ در اتاق هاي هتل ها ميکروفون کار گذاشته شده بود. کتاب ها و حتي نامه هايي که از خارج مي رسيد کنترل مي شد . نامه ها با بي دقتي بسيار باز و بعد با سنجاق دوخته مي شد.
ساواک گاه براي دستگيري يک گروه کوچک، براي آن که فرد يا افراد مورد نظر نگريزند، ده ها نفر را دستگير مي کرد . علاوه بر اين ساواک در جهت حضور دائمي در افکار مردم و القاي ترس مي کوشيد. ايجاد کميته مشترک ضد خرابکاري، به کمک شهرباني در سال 1350 به ساواک حضور آشکار بيشتري بخشيد. بدين ترتيب ساواک توانسته بود جز تعدادي از رهبران مذهبي و برخي از روشنفکران و تبعيد شدگان به خارج همه را بترساند.
ساواک در راستاي کنترل مخالفان در خارج از کشور، پول هاي هنگفتي براي روساي ساواک در خارج ارسال مي کرد و به اشخاص داخلي يا سياستمداران و نشريه هاي خارجي مبالغ بسياري حق السکوت مي داد.[4]
از اينرو، ساواک از همان ابتدا به سازماني مخوف تبديل شد که با شکنجه، اعدام و ترور مخالفان دولت پهلوي را مرعوب مي کرد. نام ساواک در سال هاي دهه 40 و 50 لرزه بر اندام مخالفان مي انداخت اين سازمان در برخورد با گروه هاي سازمان يافته بسيار موفق بود به گونه اي که اغلب احزاب و سازمان ها در همان ابتداي راه کشف و منهدم مي شدند. ساواک تقريباً تمام گروه هاي چريکي را در هم کوبيد از اين رو نتوانستند آسيب چنداني به دولت پهلوي وارد سازند. اين سازمان در دهه 40 و 50 موفق شد با سرکوب گروه هاي مخالف و دستگيري هاي گسترده نوعي سکوت ترس آلود را بر جامعه حاکم سازد.
تيمور بختيار، پاکروان، نصيري و مقدم به ترتيب رياست ساواک را بر عهده داشتند. بختيار در سال 1340 به دليل احساس خطر شاه از وي بر کنار شد و سپس به دست يکي از مأموران ساواک در عراق به قتل رسيد. پس از وي پاکروان بدين مقام دست يافت. او به زودي در پي ترور ناموفق شاه در 21 فروردين 1344 در کاخ مرمر از کار برکنار شد و نصيري که از پيش تر مأمور برکناري مصدق و فرماندار نظامي تهران در جريان قيام 15 خرداد بود و از مهره هاي مطمئن شاه به شمار مي رفت به رياست ساواک رسيد. نصيري در جريان انقلاب که شاه به قرباني نياز داشت قرباني شد و مقدم به جاي او نشست. اين سه تن با پيروزي انقلاب دستگير و در دادگاه هاي انقلاب اسلامي محاکمه و به اعدام محکوم گرديدند.[5] مجال آن نيست که بيشتر در اين خصوص توضيح داده شود. اجمالاً اين که با توجه به مطالب فوق بايد گفت علت سختگيري هاي زورمدار ساواک عليه مردم حمايت جبارانه از يک حکومت خود کامه (ديکتاتور) و وابسته به خارجيان بود که از هيچ پايگاه مردمي برخوردار نبود و تنها با کاشتن تخم ترس در دل افراد جامعه از طريق مراکزي همچون ساواک مي توانست چند صباحي به حيات ننگين خود ادامه دهد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
- انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن. قم: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، 1377
ـ انقلاب اسلامي، جمعي از نويسندگان، قم: نشر معارف، 1384

پی نوشتها:
[1]. جمعي از نويسندگان، انقلاب اسلامي، قم: نشر معارف 1384، ص 120.
[2]. ر.ک: منوچهر محمدي، انقلاب اسلامي در مقايسه با انقلاب هاي فرانسه و روسيه، ص 86.
[3]. ر.ک: فرد هاليدي، ديکتاتوري و توسعه سرمايه داري در ايران، ترجمه فضل الله نيک آئين، ص 80 ـ 90.
[4]. ر.ک: حسين ارژنگي، غارتگري در ايران، صص 26 ـ 18 و 42 ـ 40.
[5]. ر.ک: حاتم قادري، تحليلي از انقلاب اسلامي ايران، ص 53 و 54.
منبع: اندیشه قم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.