چهارشنبه، 15 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

آيا اينكه مي‏گويند آمريكا خود شاه را از ايران بيرون كرد چون احتياج به او نداشت صحت دارد؟


پاسخ :
«چرا انقلاب رخ مي‏دهد؟» سؤالي است كه ذهن همه را مشغول مي‏كند و جوابهاي متفاوتي براي آن مطرح مي شود و چون انقلاب ، كلان‏ترين و نادرترين پديده سياسي است لذا ابعاد و زواياي متفاوت و كلاني نيز خواهد داشت که انقلاب اسلامي نيز از اين قاعده استثناء نمي‏شود . بنابر اين فرضيه‏ها و نظريه‏هايي در زمينه وقوع انقلابها وجود دارد كه عمومي هستند و فرضيه‏هايي هم هستند كه مخصوص به انقلابات خاصي مي‏شود . در مورد انقلاب اسلامي چند فرضيه و نظريه وجود دارد كه عبارتند از:
1) فرضيه توطئه؛ 2) نظريه اقتصادي؛ 3) نظريه مذهب؛ 4) مدرنيزه كردن به عنوان عامل انقلاب و... كه سؤال مذكور فرضيه اول را طرح كرده يعني توطئه . اين فرضيه غالباً از سوي خاندان سلطنتي، سلطنت‏طلبها و سرمايه‏داران مطرح شده كه مي‏گويند انقلاب يك حادثه طراحي شده از سوي غربي‏ها بويژه انگليس و آمريكا بوده و در برخي موارد پاي شوروي را نيز به ميان مي‏كشند . طرفداران اين نظريه علت توطئه را ملي شدن نفت و عدم تمديد قرارداد كنسرسيوم با انگليس و پيشرفت ايران و صنعتي شدن آن در اثر بحران نفتي و بالا رفتن قيمت نفت كه منجر به افزايش ذخاير ارزي گريد مي دانند که آمريكا مي‏خواسته با وقوع انقلاب جلوي اين ترقي را بگيرد . عده‏اي نيز مي‏گويند اسرائيل توطئه كرد تا انقلاب پيروز شود و ارتش ايران از اقتدار و تجهيزات تهي گردد و چون جنگ را نيز قبلاً طراحي كرده بودند عراق و ايران را با هم ساقط مي‏كردند و تهديدي براي اسرائيل باقي نمي‏ماند. توده‏اي‏ها مي‏گويند آمريكا ديد كه سوسياليسم مي‏خواهد در ايران پيروز شود لذا تصميم گرفت انقلاب دلخواه خود و ضد سوسياليسم را پديد بياورد و... اما همه اينها حرف بدون دليل هستند و هيچكدام از اين مدعيان حتي يك سند كه بتوان به آن اعتماد كرد ارائه نمي‏دهند . اگر امريكا مي‏خواست جلوي پيشرفت و به اصطلاح خود اين مدعيان ژاپن شدن ايران را بگيرد بايد نخست کشورهايي که به سرعت در حال پيشرفت اقتصادي بودند همچون کره جنوبي ، مالزي و اندونزي را کنترل کرده و در آن کشورها انقلاب به پا مي داشت . ضمن اينکه اساسا كسي در آمريكا بر اين عقيده نبود كه ايران بزودي ژاپن مي‏شود بلكه قضيه برعكس بود آمريكايي‏ها عقيده داشتند كه طرح‏هاي ايران بلندپروازانه است و در اثر شوك نفتي برنامه‏ريزي شده و در كوتاه مدت متوقف خواهد شد. اما اين تفكر كه تمام مسائل داخلي را به خارج نسبت بدهيم و مثل معروف كه "كار، كار انگليسي‏هاست" تفکر غلطي است كه در دو قرن اخير دامن كشور گرفته و همه چيز را از عينك توطئه تماشا مي‏كند حتي در انقلاب مشروطه كه بيشتر از ده هزار نفر از اهالي تهران در سفارت انگليس بست نشسته بودند حكومت وقت آنها را خائن خواند كه از ناحيه انگليس اجير شده‏اند.(1)
با توجه به مقدمه فوق براي روشن شدن بي اساسي اين ادعا مطالبي را بطور مختصر بيان مي‏كنيم:
هيچ عاقلي بر سرشاخه نشسته و ته شاخه را قطع نمي‏كند و هيچ سياستمداري بدون محاسبه عمل سياسي نمي‏كند. تمام افراد سياسي دنبال كوچكترين جا پا براي نفوذ هستند و عقل سليم حكم مي‏كند اگر از جائي درآمد كمتري عايد کسي ‏شود بهتر است كه چيزي بدستش نيايد و اين در بين افراد معمولي قابل لمس است تا چه رسد به قدرتي مثل آمريكا كه منافع سرشاري از ايران داشته باشد و بخواهد از دست بدهد و حكومت تحت سيطره خود را رها كند و ژاندارم منطقه را بردارد و بجاي او كسي را بنشاند كه يا هيچ شناختي از او ندارد و يا دشمن بودن آن كاملاً واضح است . پيروزي هر كسي در ايران منطقه را براي آمريكا و يا غربي‏ها ناامن مي‏كرد و براي ملت‏هاي منطقه و حتي جهان جرأت مبارزه مي‏داد و اين قطعاً به نفع هيچ يك از قدرتهاي بزرگ نبود و از سوي ديگر خاندان پهلوي صداقت و فرمانبري خود را به آمريكا ثابت كرده بودند و در عرصه‏هاي مختلف براي آمريكا خدمات فراواني داشتند . شاه مجري انقلاب سفيد بود ، كاپيتالاسيون را پذيرفته و به آمريكا حق توحش (وحشي بودن ملت ايران) را مي‏پرداخت ، آمريكا را وطن خود مي‏دانست ، قبل از همه اسرائيل را بصورت دو فاكتو به رسميت شناخته بود و آمريكا براي تقويت و حفظ او كودتاي 28 مرداد 1332 را طراحي و اجرا کرد . شاه قيامهاي تهران، تبريز، قم و... را با سکوت معني دار آمريکا سركوب کرد و آمريكا نيز كودتاي نوژه را با هدف به شکست کشاندن انقلاب اسلامي ضد شاهنشاهي راه اندازي کرد و در تمام اين مدت لانه جاسوسي (سفارت آمريكا) براي براندازي نظام تلاش مي‏کرد . لذا با توجه به اين پرونده ها توجيهي نداريم اين سؤال را حتي از ذهن خود بگذرانيم كه آمريكا شاه را برداشته و ملت ايران كاري نكردند. آمريكا امام را از اول مبارزه (1342) شناخته بود و خوب مي‏دانست كه اين رهبر اهل سازش با هيچ ظالمي نيست . با اين احوال آيا دست زدن به اين كار عقلائي بود كه كسي را جايگزين شاه كند كه دقيقاً نقطه مقابل اهداف و منافع ملي آمريكا قرار دارد؟ شايد اين سؤال به ذهن برسد كه آمريكا فقط در سرنگوني شاه تلاشي داشت و فرد جايگزين ، امام نبود و اين كار اتفاقي بوده است. براي پاسخ به اين پرسش يك بيان مختصري از احزاب و يا گروههاي غير دولتي زمان شاه ارائه مي‏دهيم:
فعالان سياسي آن زمان عبارت بودند از: اسلام‏گرايان، ملي‏گرايان و توده‏اي‏ها. گروه اول كه تقريباً مشخص بود که هيچ سر سازشي با شاه و آمريكا و... ندارند پس آمريكا از اينطور افراد حمايتي ندارد. ملي‏گرايان هم چند دسته بودند كه بعداً انشعاباتي داشتند كه نهضت آزادي از آن جمله بود . اين گروه در بين طبقه متوسط مردم ، بازاريان و روحانيون جايگاهي نداشتند و فقط در جمع روشنفكري و دانشگاهها فعاليت‏هايي داشتند و عدم رسيدن به پيروزي آنها معلوم بود و تنها راه پيروزي آنها ائتلاف با نيروهاي مذهبي بود كه در اينصورت باز به درد آمريكا نمي‏خورد و گروه ديگر حزب توده و گروه هاي سياسي مشابه بود كه با توجه به بلوك بندي‏هاي جهاني و رو در رو بودن شرق و غرب هيچ وقت آمريكا از آن حمايت نمي‏كرد بلكه حزب توده و گروه هاي مشابه را تا جائي كه امكان داشت سركوب مي‏كرد . لذا آمريكا جايگزيني بهتر از شاه نداشت تا خودش شاه را بردارد و اينها قضايائي هستند كه شايد زياد ملموس نباشد اما اگر تاريخ انقلاب را مرور كنيم و تعداد شهداء ، جانبازان و ايثارگري‏هاي مردم ايران را در طي اين دوران بررسي كنيم خواهيم يافت كه اين حرف درست نيست و جفا به مردم است كه با اين همه تلاش و ايثار ، آنها را بي نقش بدانيم . ملت ايران هيچوقت فراموش نخواهد كرد كه در جلوي دانشگاه تهران نظاميان شاه با طراحي فرماندهان آمريكا و اسرائيلي چه خونهايي ريختند هيچ وقت فراموش نخواهد كرد كه ساواك با كمك سيا و موساد چه كارهايي در زندانها انجام داد و با شكنجه‏هاي بسيار وحشتناك افرادي همچون آيت‏الله غفاري‏ها را شهيد كرد و از ياد نمي‏بريم كه شاه تمامي مراكز مذهبي را با ترفند تعطيل كرد ، علماء را تبعيد و ممنوع المنبر نمود و حتي اجازه سخنراني‏هاي ساده و مراسم مذهبي بدست دولت و شاه بود پس مردم اگر بي نقش بوده‏اند چرا شاه اعلام نمي‏كرد مردم آمريكا مي‏خواهد مرا براندازد؟ و چرا آمريكا مثل كودتاي 28 مرداد و سرنگوني دكتر مصدق شاه را بي سر و صدا سرنگون نكرد؟
بنابر اين آمريكا شاه را بيرون نكرد. بلكه همت والاي ملت ايران و رهبري پيامبرگونه امام‏رحمه الله و خون شهداء و جانبازان و آزادگان اين انقلاب را به ثمر رسانده است . البته نبايد فراموش كرد كه شايد دكترين حقوق بشر كارتر فضاي سياسي ايران را باز كرد و يا شوك نفتي از نظر اقتصادي توقعات مردم را بالا برد و در سال 1357 شاه عاجز از تأمين و برآوردن اين توقعات گشت لذا مردم نارضايتي بيشتري را ابراز كردند اما اينها عوامل جانبي و تسريع يا كند كننده هستند. با توجه به آثار و شعارهاي انقلاب اين نظام يك نظام اسلامي و انقلاب يك انقلاب اسلامي بوده و مردم بر اين اساس قيام كردند و رهبري اسلامي و قوانين اسلامي را پذيرفتند و شاه ، سلطنت و ديكتاتوري را براي هميشه به زباله‏دان تاريخ سپردند.

پی نوشتها:
1) صادق زيبا كلام، مقدمه‏اي بر انقلاب اسلامي، )تهران: انتشارات روزنه، دوم، زمستان 1375)، چكيده مطالب )از صفحه 23 تا صفحه 32).
منبع: اندیشه قم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.