پرسش :
ما زنان مسلمان حجاب را رعایت میکنیم ولی بعضی از مردان مسلمان خیلی چشم چران هستند. اما در کشورهای غربی که زنان باحجاب نیستند, مردان چشم چران زیادی وجود ندارد و مردان و زنان از کنار هم بودن چندان لذت نمیبرند پس چرا وقتی میگویند حجاب مصونیت است زنان باحجاب در معرض نگاه نامحرم بیشتر قرار میگیرند؟
پاسخ :
با توجه به پرسش فوق لازم است دو موضوع به طور جداگانه مورد بررسی قرار گیرد:
1- اشباع لذت در غرب 2- مصونیت حجاب
یکم: اشباع لذت در غرب
بی حجابی یا برهنگی، هیچگاه بر نوع بشر بی تأثیر نخواهد شد و به صورت امری طبیعی و هنجار درنخواهد آمد. استاد مطهری در جواب کسانی که حکم حجاب را موجب ازدیاد حرص، و آزاد گذاشتن برهنگی را باعث رفع آن و بی تفاوتی دانسته اند، می فرماید:
در مورد غریزه جنسى و برخى غرایز دیگر برداشتن قیود، عشق به مفهوم واقعى را مىمیراند ولى طبیعت را هرزه و بىبند و بار مىکند. در این مورد هرچه عرضه بیشتر گردد هوس و میل به تنوع افزایش مىیابد.
اینکه راسل مىگوید: «اگر پخش عکسهاى منافى عفت مجاز بشود پس از مدتى مردم خسته خواهند شد و نگاه نخواهند کرد» درباره یک عکس بالخصوص و یک نوع بىعفتى بالخصوص صادق است، ولى در مورد مطلق بىعفتىها صادق نیست یعنى از یک نوع خاص بىعفتى خستگى پیدا مىشود ولى نه بدین معنى که تمایل به عفاف جانشین آن شود بلکه بدین معنى که آتش و عطش روحى زبانه مىکشد و نوعى دیگر را تقاضا مىکند؛ و این تقاضاها هرگز تمام شدنى نیست.
خود راسل در کتاب زناشویى و اخلاق اعتراف مىکند که عطش روحى در مسائل جنسى غیر از حرارت جسمى است. آنچه با ارضاء تسکین مىیابد حرارت جسمى است نه عطش روحى.
بدین نکته باید توجه کرد که آزادى در مسائل جنسى سبب شعلهور شدن شهوات به صورت حرص و آز مىگردد، از نوع حرص و آزهایى که در صاحبان حرمسراهاى رومى و ایرانى و عرب سراغ داریم. ولى ممنوعیت و حریم، نیروى عشق و تغزّل و تخیل را به صورت یک احساس عالى و رقیق و لطیف و انسانى تحریک مىکند و رشد مىدهد و تنها در این هنگام است که مبدأ و منشأ خلق هنرها و ابداعها و فلسفهها مىگردد. میان آنچه «عشق» نامیده مىشود و به قول ابن سینا «عشق عفیف» و آنچه به صورت هوس و حرص و آز و حس تملک در مىآید- با اینکه هر دو روحى و پایان ناپذیر است- تفاوت بسیار است. عشق، عمیق و متمرکزکننده نیروها و یگانه پرست است و اما هوس، سطحى و پخش کننده نیرو و متمایل به تنوع و هرزه صفت است.
حاجتهاى طبیعى بر دو قسم است. یک نوع حاجتهاى محدود و سطحى است؛ مثل خوردن، خوابیدن. در این نوع از حاجتها همینکه ظرفیت غریزه اشباع و حاجت جسمانى مرتفع گردد، رغبت انسان هم از بین مىرود و حتى ممکن است به تنفر و انزجار مبدل گردد. ولى یک نوع دیگر از نیازهاى طبیعى، عمیق و دریاصفت و هیجان پذیر است مانند پول پرستى و جاه طلبى.".[1]
نکته مهم دیگر آن است که نه تنها بر اساس آمار موجود در جهان چشم چرانی در جوامع بی حجاب کمتر نیست بلکه بالاتر از آن حتی تجاوز به عنف نیز از آمارهای بالاتری نسبت به کشورهای دیگر برخوردار است.
در ضمن باید توجه داشت فرهنگ دینی جامعه ما که برگرفته از احکام اسلام است فرهنگی متفاوت از آنچه بر جوامع غربی حاکم است، میباشد و بسیاری از روابط جنسی که دین ما آن را حرام میداند آنان جایز میشمرند. برای مثال، در غرب، دختر و پسر در صورت رضایت میتوانند با یکدیگر دوست شوند و حتی یکدیگر را ببوسند و دست به گردن هم بیندازند ولی مطابق مذهب ما امری نکوهیده و ممنوع است. بنابراین، جوانان غربی میتوانند از راههایی که دین ما آن را جایز نمیداند، خود را اشباع کنند و این آزادی همواره برای آنان وجود دارد.
نکته مهمی که باید از نظر دور نداریم این است که سطوح و جلوههای حجاب در کشورهای غربی با کشور ما متفاوت است. به همین سبب مثلا در جوامع غربی، مردان به راحتی با زنان دیگر دست میدهند، روبوسی میکنند و در مهمانیها با هم میرقصند و هیچ کدام از این رفتارها، خلاف هنجار، بیحجابی و بیعفتی محسوب نمیشود (!)، ولی در جامعهی ما همه مصادیق رفتارهای جنسی و عاطفی با زنان نامحرم ممنوع و نامشروع است و از این رو اگر مردانی به زنان نگاه کنند به سرعت متهم به چشمچرانی میشوند؛ حتی اگر نگاهشان بدون قصد لذت و شهوت باشد! وقتی در جامعهای انواع رفتارهای سکسی، تحت عنوان رفتارهای عادی و محترمانه، به وفور انجام میشود، به سختی میتوان چشمچرانی را از غیر ان تشخیص داد.
دوم: مصونیت حجاب
آیا هر چه حجاب بیشتر باشد در معرض دید نامحرمان هستیم؟
1. آمار: اگر به مراکز بهزیستی، کانونهای اصلاح و... سری بزنید و یا آمار آنها را مطالعه کنید، در مییابید که دختران فراری و یا فریب خورده (اکثر قریب به اتفاقشان) از حجاب خوبی برخوردار نبوده و همین باز نگه داشتن دردیزی عفاف، باعث بیحیائی گربهصفتان، افراد لاابالی و بیغیرت، شده است و در واقع جوانان بیقید اولین محکشان در نیرنگ و شکار این است که نگاه میکنند، میبینند آیا قلعههای حجاب و دژهای متانت و عفاف سست است یا نه، اگر قلعه حجاب محکم باشد اصلاً به خود اجازه نزدیک شدن نمیدهند چون میدانندکه به احتمال شدید دست رد بر سینه این نامحرمان خورده میشود و رسوا میشوند.
2. روانشناسی رنگها: چادر حجاب ملی و برترین پوشش زن مسلمان است. از نظر روانشناختی، وقتی انسان به رنگهای روشن چشم میاندازد، رغبت مشاهده و تمرکزش برای دیدن چندین برابر میشود و برعکس رنگ تیره (چادر) باعث میشود که دیگران چندان رغبتی به نگاه کردن پیدا نکنند. ماکس لوشر (متخصص در روانشناسی رنگها) معتقد است که سفید به صفحه خالی میماند که داستان باید روی آن نوشت ولی سیاه نقطه پایانی است که در فراسوی آن هیچ چیز وجود ندارد، بنابراین زنی که در برابر نامحرم لباس سفید و رنگارنگی میپوشد و یا حجاب کمرنگ دارد از ایمنی کمتری برخوردار است ولی زنی که حجاب را رعایت میکند و چادر سیاه میپوشد، حداکثر ایمنی را برای خود ایجاد کرده است و نشاندهنده این است که اینجا نقطه پایانی نگاههای نامحرمان است. روانشناسی رنگها میگوید سیاه به معنای «نه» بوده است[2] پس کسی که در مقابل نامحرم سیاه را انتخاب کرده است در واقع میخواهد به او نه بگوید ولی آن کس که لباسهای رنگارنگ و سفید میپوشد راه نگاهها را به سوی خود باز میگذارد و در واقع خواسته یا ناخواسته خود را در معرض نگاههای هرزه و آلوده قرار میدهد و وسیله آلودگی و انحراف خود و جامعه را فراهم میکنند.
3. الگوهای دینی ما: حضرت زهرا و زینب(سلام الله علیهما) در حفظ خود از دید نامحرم نهایت سعی را میکردند. داستان شخصی نابینا و پوشش زهرا (سلام الله علیها) (که حتی نسبت به نابینا نیز حجابشان را رعایت میکردند) برای ما بسیار معروف است همچنین حضرت زینب (سلام الله علیها) زمانی که میخواستند به زیارت قبر پیامبر ـ صلی الله عَلیهِ وَ اله و سَلَم ـ بروند در شب میرفتند و حضرت علی علیه السلام از جلوی ایشان حرکت میکردند و امام حسن و امام حسین ـ علیهما السلام ـ از اطراف و عقب ایشان حرکت میکردند. وقتی میرسیدند، علی ـ علیهالسلام ـ چراغها را خاموش میکردند تا از نگاههای آلوده در امان باشد.[3] الگوهای دینی ما نهایت سعی خود را حفظحجاب و حریمها اعمال میداشتند.
4. دیدگاه تجربی: از نظر تجربی مورد تأیید نیست که کسی بگوید اگر پوشش و حدّ و حدود نباشد مردها کمتر حریص میشوند (در نگاه کردن). واقعیتهای خارجی در غرب و جاهای دیگر نشان میدهد که این مسأله التهاب را بیشتر میکند و انحرافات جنسی در این رابطه بیشتر پدید میآید.
5. قلعه مستحکم حجاب: در قرآن شریف میخوانیم که ای پیامبر به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو که خویشتن را به چادر فرو پوشند. این برای آن که آنها (به عفّت و حرّیت) شناخته شوند تا از تعرّض (هوسرانان) آزار نکشند، بسیار بهتر است و خدا آمرزنده مهربان است[4] در این آیه نکات قابل توجهی وجود دارد.
1. خداوند، خودشان از روی عنایت ویژهای که به زنان مؤمن داشتهاند، آنان را خطاب قرار دادهاند (مهر خدا به آنها) یعنی یکی از فرقهای عمده زن مؤمن با غیر مؤمن همین حفظ حجاب است.
2. حفظ حجاب برای حفظ حریم و در امان بودن خود زن است، زن با این پوشش دارای متانت اجتماعی و شخصیت والای انسانی میشود.
3. مورد نگاه مردان هوسران قرار نمیگیرد. برخی از زنان وقتی مورد توجه مردان قرار میگیرد، جلوهنمایی بیشتری میکنند به این گمان که مردها به آنها اهمیت ویژهای دادهاند. امّا نمیدانند که مردان هوسران تنها به فکر خود هستند و تجربه تلخ زنان خیابانی، دختران فراری و... این امر را ثابت کرده است. چه دخترانی که در روابط پسر و دختری به الفاظ پر طُمطراق و جذاب و رمانتیک جوانان توجه کردند و خیال اینکه آن مرد شیفته کمالات او شده و در حساسترین موقع که دختر تنها امیدش به آن جوان بوده او را تنهای تنها گذاشتهاند (چرا که اغلب جوانان پسر نیز از چنین دخترانی که به راحتی با دیگران دوست میشوند، دل خوشی ندارند. به عقیده آنان این دختران نمیتوانند شریک مطمئنی برای زندگی باشند) پس حتی جوانان خیابانی نیز برای زنان عفیف قداست خاصی قائلاند و دوست دارند همسرشان از قلعه محکم حجاب برخوردار باشند. نمونههای متعددی از آن را میتوان مشاهده کرد که پسر با وعده ازدواج با دختری دوست شده و حتی رابطه جنسی برقرار کرده و پس از آن گفته است که به دختری که به راحتی با من دوست میشود نمیشود اعتماد کرد از کجا معلوم که پس از ازدواج با من با دیگری رابطه برقرار نکند؟!!
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1.جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال، قم: اسراء، 1391.
2.مطهری، مرتضی، مسئله حجاب، تهران: صدرا، 1393.
3.مهدیزاده، حسین، حجاب شناسی، قم: مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1381.
4. اکبری، محمد رضا، حجاب زن مسلمان، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1390.
5. پورسیدآقایی، مسعود، حجاب میوۀ شناخت، قم: حضور، 1376.
6. حسینی، سیدمجتبی، نگاه و پوشش، قم: دفتر نشر معارف (وابسته به نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها)، 1389.
7. محمدی آشنایی، علی، حجاب در ادیان الهی، قم: یاقوت، 1378.
پی نوشت ها:
[1] . مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج19، ص: 456 و 457.
[2] . ماکس لوشر، روان شناس رنگها، ترجمه ویدا ابی زاده، ص 102.
[3] . علامه، سیده فاطمه، حجاب فاطمی، پوشش مو و اندام زن، ناشر عترت، ج1، ص61.
[4] . احزاب:59.
منبع: اندیشه قم
با توجه به پرسش فوق لازم است دو موضوع به طور جداگانه مورد بررسی قرار گیرد:
1- اشباع لذت در غرب 2- مصونیت حجاب
یکم: اشباع لذت در غرب
بی حجابی یا برهنگی، هیچگاه بر نوع بشر بی تأثیر نخواهد شد و به صورت امری طبیعی و هنجار درنخواهد آمد. استاد مطهری در جواب کسانی که حکم حجاب را موجب ازدیاد حرص، و آزاد گذاشتن برهنگی را باعث رفع آن و بی تفاوتی دانسته اند، می فرماید:
در مورد غریزه جنسى و برخى غرایز دیگر برداشتن قیود، عشق به مفهوم واقعى را مىمیراند ولى طبیعت را هرزه و بىبند و بار مىکند. در این مورد هرچه عرضه بیشتر گردد هوس و میل به تنوع افزایش مىیابد.
اینکه راسل مىگوید: «اگر پخش عکسهاى منافى عفت مجاز بشود پس از مدتى مردم خسته خواهند شد و نگاه نخواهند کرد» درباره یک عکس بالخصوص و یک نوع بىعفتى بالخصوص صادق است، ولى در مورد مطلق بىعفتىها صادق نیست یعنى از یک نوع خاص بىعفتى خستگى پیدا مىشود ولى نه بدین معنى که تمایل به عفاف جانشین آن شود بلکه بدین معنى که آتش و عطش روحى زبانه مىکشد و نوعى دیگر را تقاضا مىکند؛ و این تقاضاها هرگز تمام شدنى نیست.
خود راسل در کتاب زناشویى و اخلاق اعتراف مىکند که عطش روحى در مسائل جنسى غیر از حرارت جسمى است. آنچه با ارضاء تسکین مىیابد حرارت جسمى است نه عطش روحى.
بدین نکته باید توجه کرد که آزادى در مسائل جنسى سبب شعلهور شدن شهوات به صورت حرص و آز مىگردد، از نوع حرص و آزهایى که در صاحبان حرمسراهاى رومى و ایرانى و عرب سراغ داریم. ولى ممنوعیت و حریم، نیروى عشق و تغزّل و تخیل را به صورت یک احساس عالى و رقیق و لطیف و انسانى تحریک مىکند و رشد مىدهد و تنها در این هنگام است که مبدأ و منشأ خلق هنرها و ابداعها و فلسفهها مىگردد. میان آنچه «عشق» نامیده مىشود و به قول ابن سینا «عشق عفیف» و آنچه به صورت هوس و حرص و آز و حس تملک در مىآید- با اینکه هر دو روحى و پایان ناپذیر است- تفاوت بسیار است. عشق، عمیق و متمرکزکننده نیروها و یگانه پرست است و اما هوس، سطحى و پخش کننده نیرو و متمایل به تنوع و هرزه صفت است.
حاجتهاى طبیعى بر دو قسم است. یک نوع حاجتهاى محدود و سطحى است؛ مثل خوردن، خوابیدن. در این نوع از حاجتها همینکه ظرفیت غریزه اشباع و حاجت جسمانى مرتفع گردد، رغبت انسان هم از بین مىرود و حتى ممکن است به تنفر و انزجار مبدل گردد. ولى یک نوع دیگر از نیازهاى طبیعى، عمیق و دریاصفت و هیجان پذیر است مانند پول پرستى و جاه طلبى.".[1]
نکته مهم دیگر آن است که نه تنها بر اساس آمار موجود در جهان چشم چرانی در جوامع بی حجاب کمتر نیست بلکه بالاتر از آن حتی تجاوز به عنف نیز از آمارهای بالاتری نسبت به کشورهای دیگر برخوردار است.
در ضمن باید توجه داشت فرهنگ دینی جامعه ما که برگرفته از احکام اسلام است فرهنگی متفاوت از آنچه بر جوامع غربی حاکم است، میباشد و بسیاری از روابط جنسی که دین ما آن را حرام میداند آنان جایز میشمرند. برای مثال، در غرب، دختر و پسر در صورت رضایت میتوانند با یکدیگر دوست شوند و حتی یکدیگر را ببوسند و دست به گردن هم بیندازند ولی مطابق مذهب ما امری نکوهیده و ممنوع است. بنابراین، جوانان غربی میتوانند از راههایی که دین ما آن را جایز نمیداند، خود را اشباع کنند و این آزادی همواره برای آنان وجود دارد.
نکته مهمی که باید از نظر دور نداریم این است که سطوح و جلوههای حجاب در کشورهای غربی با کشور ما متفاوت است. به همین سبب مثلا در جوامع غربی، مردان به راحتی با زنان دیگر دست میدهند، روبوسی میکنند و در مهمانیها با هم میرقصند و هیچ کدام از این رفتارها، خلاف هنجار، بیحجابی و بیعفتی محسوب نمیشود (!)، ولی در جامعهی ما همه مصادیق رفتارهای جنسی و عاطفی با زنان نامحرم ممنوع و نامشروع است و از این رو اگر مردانی به زنان نگاه کنند به سرعت متهم به چشمچرانی میشوند؛ حتی اگر نگاهشان بدون قصد لذت و شهوت باشد! وقتی در جامعهای انواع رفتارهای سکسی، تحت عنوان رفتارهای عادی و محترمانه، به وفور انجام میشود، به سختی میتوان چشمچرانی را از غیر ان تشخیص داد.
دوم: مصونیت حجاب
آیا هر چه حجاب بیشتر باشد در معرض دید نامحرمان هستیم؟
1. آمار: اگر به مراکز بهزیستی، کانونهای اصلاح و... سری بزنید و یا آمار آنها را مطالعه کنید، در مییابید که دختران فراری و یا فریب خورده (اکثر قریب به اتفاقشان) از حجاب خوبی برخوردار نبوده و همین باز نگه داشتن دردیزی عفاف، باعث بیحیائی گربهصفتان، افراد لاابالی و بیغیرت، شده است و در واقع جوانان بیقید اولین محکشان در نیرنگ و شکار این است که نگاه میکنند، میبینند آیا قلعههای حجاب و دژهای متانت و عفاف سست است یا نه، اگر قلعه حجاب محکم باشد اصلاً به خود اجازه نزدیک شدن نمیدهند چون میدانندکه به احتمال شدید دست رد بر سینه این نامحرمان خورده میشود و رسوا میشوند.
2. روانشناسی رنگها: چادر حجاب ملی و برترین پوشش زن مسلمان است. از نظر روانشناختی، وقتی انسان به رنگهای روشن چشم میاندازد، رغبت مشاهده و تمرکزش برای دیدن چندین برابر میشود و برعکس رنگ تیره (چادر) باعث میشود که دیگران چندان رغبتی به نگاه کردن پیدا نکنند. ماکس لوشر (متخصص در روانشناسی رنگها) معتقد است که سفید به صفحه خالی میماند که داستان باید روی آن نوشت ولی سیاه نقطه پایانی است که در فراسوی آن هیچ چیز وجود ندارد، بنابراین زنی که در برابر نامحرم لباس سفید و رنگارنگی میپوشد و یا حجاب کمرنگ دارد از ایمنی کمتری برخوردار است ولی زنی که حجاب را رعایت میکند و چادر سیاه میپوشد، حداکثر ایمنی را برای خود ایجاد کرده است و نشاندهنده این است که اینجا نقطه پایانی نگاههای نامحرمان است. روانشناسی رنگها میگوید سیاه به معنای «نه» بوده است[2] پس کسی که در مقابل نامحرم سیاه را انتخاب کرده است در واقع میخواهد به او نه بگوید ولی آن کس که لباسهای رنگارنگ و سفید میپوشد راه نگاهها را به سوی خود باز میگذارد و در واقع خواسته یا ناخواسته خود را در معرض نگاههای هرزه و آلوده قرار میدهد و وسیله آلودگی و انحراف خود و جامعه را فراهم میکنند.
3. الگوهای دینی ما: حضرت زهرا و زینب(سلام الله علیهما) در حفظ خود از دید نامحرم نهایت سعی را میکردند. داستان شخصی نابینا و پوشش زهرا (سلام الله علیها) (که حتی نسبت به نابینا نیز حجابشان را رعایت میکردند) برای ما بسیار معروف است همچنین حضرت زینب (سلام الله علیها) زمانی که میخواستند به زیارت قبر پیامبر ـ صلی الله عَلیهِ وَ اله و سَلَم ـ بروند در شب میرفتند و حضرت علی علیه السلام از جلوی ایشان حرکت میکردند و امام حسن و امام حسین ـ علیهما السلام ـ از اطراف و عقب ایشان حرکت میکردند. وقتی میرسیدند، علی ـ علیهالسلام ـ چراغها را خاموش میکردند تا از نگاههای آلوده در امان باشد.[3] الگوهای دینی ما نهایت سعی خود را حفظحجاب و حریمها اعمال میداشتند.
4. دیدگاه تجربی: از نظر تجربی مورد تأیید نیست که کسی بگوید اگر پوشش و حدّ و حدود نباشد مردها کمتر حریص میشوند (در نگاه کردن). واقعیتهای خارجی در غرب و جاهای دیگر نشان میدهد که این مسأله التهاب را بیشتر میکند و انحرافات جنسی در این رابطه بیشتر پدید میآید.
5. قلعه مستحکم حجاب: در قرآن شریف میخوانیم که ای پیامبر به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو که خویشتن را به چادر فرو پوشند. این برای آن که آنها (به عفّت و حرّیت) شناخته شوند تا از تعرّض (هوسرانان) آزار نکشند، بسیار بهتر است و خدا آمرزنده مهربان است[4] در این آیه نکات قابل توجهی وجود دارد.
1. خداوند، خودشان از روی عنایت ویژهای که به زنان مؤمن داشتهاند، آنان را خطاب قرار دادهاند (مهر خدا به آنها) یعنی یکی از فرقهای عمده زن مؤمن با غیر مؤمن همین حفظ حجاب است.
2. حفظ حجاب برای حفظ حریم و در امان بودن خود زن است، زن با این پوشش دارای متانت اجتماعی و شخصیت والای انسانی میشود.
3. مورد نگاه مردان هوسران قرار نمیگیرد. برخی از زنان وقتی مورد توجه مردان قرار میگیرد، جلوهنمایی بیشتری میکنند به این گمان که مردها به آنها اهمیت ویژهای دادهاند. امّا نمیدانند که مردان هوسران تنها به فکر خود هستند و تجربه تلخ زنان خیابانی، دختران فراری و... این امر را ثابت کرده است. چه دخترانی که در روابط پسر و دختری به الفاظ پر طُمطراق و جذاب و رمانتیک جوانان توجه کردند و خیال اینکه آن مرد شیفته کمالات او شده و در حساسترین موقع که دختر تنها امیدش به آن جوان بوده او را تنهای تنها گذاشتهاند (چرا که اغلب جوانان پسر نیز از چنین دخترانی که به راحتی با دیگران دوست میشوند، دل خوشی ندارند. به عقیده آنان این دختران نمیتوانند شریک مطمئنی برای زندگی باشند) پس حتی جوانان خیابانی نیز برای زنان عفیف قداست خاصی قائلاند و دوست دارند همسرشان از قلعه محکم حجاب برخوردار باشند. نمونههای متعددی از آن را میتوان مشاهده کرد که پسر با وعده ازدواج با دختری دوست شده و حتی رابطه جنسی برقرار کرده و پس از آن گفته است که به دختری که به راحتی با من دوست میشود نمیشود اعتماد کرد از کجا معلوم که پس از ازدواج با من با دیگری رابطه برقرار نکند؟!!
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1.جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال، قم: اسراء، 1391.
2.مطهری، مرتضی، مسئله حجاب، تهران: صدرا، 1393.
3.مهدیزاده، حسین، حجاب شناسی، قم: مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1381.
4. اکبری، محمد رضا، حجاب زن مسلمان، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1390.
5. پورسیدآقایی، مسعود، حجاب میوۀ شناخت، قم: حضور، 1376.
6. حسینی، سیدمجتبی، نگاه و پوشش، قم: دفتر نشر معارف (وابسته به نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها)، 1389.
7. محمدی آشنایی، علی، حجاب در ادیان الهی، قم: یاقوت، 1378.
پی نوشت ها:
[1] . مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج19، ص: 456 و 457.
[2] . ماکس لوشر، روان شناس رنگها، ترجمه ویدا ابی زاده، ص 102.
[3] . علامه، سیده فاطمه، حجاب فاطمی، پوشش مو و اندام زن، ناشر عترت، ج1، ص61.
[4] . احزاب:59.
منبع: اندیشه قم