پرسش :
چرا باید پسرانی که امکان ازدواج برایشان فراهم نیست راحت بتوانند از راه صیغه نیازشان را رفع کنند اما دختران باکره تا اجازه پدرشان نباشد اصلا امکان چنین کاری را ندارند؟
پاسخ :
در پاسخ به سوال شما به عنوان مقدمه عرض میکنیم که در سنت اسلامی برای ازدواج دختر باكره رضایت پدر شرط است و دختران باكره برای صحت عقد باید رضایت پدر یا جد پدری را جلب كنند، این یک حكم فقهی و از فروعات دین است. قبل از بیان فلسفه این حکم لازم می دانیم که این نکته را تذکر دهیم که یک مسلمان در فروع دین باید تابع احکام خداوند باشد حتی اگر حکمت آن را نداند.
اما حکم شرط اجازه پدر شاید مستند به این دلایل باشد:
اولاً: استفاده از تجارب پدر ـ نظرخواهی از پدر و حتی مادر زمینهای برای استفاده از تجارب آنها جهت سعادتمندی خویش است. زیرا پدر بیشتر در اجتماع بوده و از تجارب بیشتری در این زمینه برخوردار است. حیله ها، نیرنگها و فریبها را بهتر میفهمد و از سوء نیتها و نقشه كشیهای ناجوانمردانه كه در این زمینه میخواهند پدید آورند بیشتر اطلاع دارد. بنابراین دختر باكره نیازمند راهنمایی مجرب و دلسوزی است كه نقش هدایت او را به سوی یک زندگی سعادتمندانه داشته باشد. در چنین صورت چه كسی امینتر و خردمندتر و دلسوزتر از پدر میباشد؟ چنان كه امام معصوم(ع) فرمود:؟«فی التّجارب علمٌ مستأنفٌ»{بحارالانوار، ج 71، ص 393} در تجربهها، علم و آگاهی جدیدی است. یعنی تجربه به انسان یک نوع آگاهی عینی و ملموس میدهد كه هرگز نمیتوان آن را در صفحات كتابها یافت. پس پدر پیر و روزگار دیده و تلخ و شیرینی چشیده به مراتب در تشخیص مصلحت، دیدش وسیعتر و بینش و بصیرتش عمیقتر از دختر است. دختر هرچه باسواد هم كه باشد، نوعاً و قاعدتاً افكار و تصمیم و تصمیمگیریهایش تحت الشعاع هوا و هوس و عشق و اشتیاق جوانی قرار میگیرد و به صورت آزاد نمیتواند درباره آیندهاش و فراز و نشیبهای احتمالی كه در كمین او هستند به خوبی بیندیشد و تصمیم مساعد بگیرد و به فرموده شهید بزرگوار علامه مطهری، دختر تا به خانه شوهر نرفته و متوجه فریب كاری نشده باید به وسیله پدر حمایت شود، تا به دام حیله بازی مرد نیفتد، فلسفه اذن پدر در وقت عقد دختر بدین لحاظ است نه به لحاظ كمی سن یا قصور و عدم رشد عقلی و فكری دختر.1
ثانیاً: با توجه به اینكه ازدواج موقت همان گونه كه از اسم آن پیداست موقتی است و به طور طبیعی با جدایی همراه است، مشكلاتش به زمان بعد از جدایی برمیگردد كه عبارتند از:
1. تكلیف دختری كه ازدواج موقت میكند پس از جدایی چه خواهد شد؟
زیرا حتی اگر قبح ازدواج موقت هم از بین برود باز هم مردان برای ازدواج دائم به دخترانی كه به هیچ صورت (چه دائم و چه موقت) ازدواج نكردهاند بیشتر رغبت دارند تا دخترانی كه ازدواج را (هرچند به صورت موقت و بدون آمیزش جنسی) تجربه كردهاند.
2. اگر آمیزش صورت گیرد و فرزندی به وجود آید سرپرستی و رشد و تربیت این فرزند چگونه خواهد شد؟
بنابراین اگر دختران جوان به تنهایی و بدون مشورت و رضایت والدین بخواهند تصمیم بگیرند ممكن است عواقب نامطلوبی برای آنها داشته باشد.
ثالثاً: حقشناسی از پدر ـ نظرخواهی از پدر و اجازه او در ازدواج دختر، نوعی احترام و قدرشناسی از او میباشد و این امری لازم است. چگونه والدینی كه عمری زحمت كشیده دختر بزرگ كردهاند در اصلیترین قضیه زندگی دختر حق دخالت نداشته باشند و دست كم رضایت خاطر آنها شرط نباشد. هرچند اصل تصمیم به ازدواج و انتخاب همسر از سوی دختر است و كسی حق تحمیل نه در اصل ازدواج و نه در فردش را ندارد.
رابعاً: از کلام برخی مراجع میتوان چنین برداشت کرد که تنها در صورتی که دختر باکرهای با پسر هم شأن، شرعی و عرفی خود قصد ازدواج داشته باشد و پدر مخالفت کند اذن پدر ساقط می شود.[1]در قانون مدنی ماده 1043 ازدواج دختر باکره موقوف بر اجازه پدر میباشد مگر اینکه بدون علت موجه پدر از دادن اجازه خودداری کند، در این صورت اجازه پدر ساقط و باید دختر با معرفی کامل مردی که میخواهد با او ازدواج نماید و رعایت شرایط، پس از اخذ اجازه از دادگاه، به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به ثبت ازدواج اقدام نماید.[2]
جالب این است كه قرآن كریم، دوستی دختران با پسران و نیز عقد موقت را یک جا مطرح كرده است گویا این آیه هم اكنون و در زمان ما در شأن جامعه ما نازل شده است. آنجا كه میفرماید: «... بَعضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِاِذْنِ اَهْلِهِنَّ وَ آتُوا اُجورَهُنَّ بِالمَعْروفِ مُحْصَناتٍ غَیرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ اَخْذانٍ...»{سوره نساء، آیه 25} [همه] از یكدیگرید، پس آنان را با اجازه خانوادهشان به همسری [خود] در آورید و مهرشان را به طور پسندیده به آنان بدهید[به شرط آن كه] پاكدامن باشند، نه زناكار و دوست گیران پنهانی.
پس آیه دلالت میکند كه دختران نباید بدون اجازه پدرانشان به عقد درآیند و نباید با نامحرمان طرح دوستی بریزند و راه فساد را هموار كنند.
البته ممكن است تفاوتهای فیزیولوژیكی پسر و دختر و نیاز شدیدتر مردان به ازدواج نیز در این حكم دخیل باشد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. رئیسی، مسعود و باختر، سیداحمد، مجموعه کامل قوانین و مقررات ازدواج موقت، تهران: خط سوم، 1390
2. حسینخانی نائینی، هادی،7 روش مهار غریزه جنسی، یزد: شهد علم، 1393.
3. کجباف، محمدباقر، روانشناسی رفتار جنسی (نظریهها و دیدگاهها)، تهران: روان، 1391.
4. مطهری، مرتضی، اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، تهران: صدرا، ۱۳۶۸.
5. مکارم شیرازی، ناصر، مشکلات جنسی جوانان، قم: نسل جوان، ۱۳۸۷.
پینوشتها:
[1] علیان نژاد، ابوالقاسم، احکام بانوان (مطابق با فتاوی حضرت آیت الله مکارم شیرازی)، قم، مدرسه امام علی(ع)، چاپ هفتم، 1380ش.
[2] اصلاحی مصوب 14/8/1370ش.
منبع: اندیشه قم
در پاسخ به سوال شما به عنوان مقدمه عرض میکنیم که در سنت اسلامی برای ازدواج دختر باكره رضایت پدر شرط است و دختران باكره برای صحت عقد باید رضایت پدر یا جد پدری را جلب كنند، این یک حكم فقهی و از فروعات دین است. قبل از بیان فلسفه این حکم لازم می دانیم که این نکته را تذکر دهیم که یک مسلمان در فروع دین باید تابع احکام خداوند باشد حتی اگر حکمت آن را نداند.
اما حکم شرط اجازه پدر شاید مستند به این دلایل باشد:
اولاً: استفاده از تجارب پدر ـ نظرخواهی از پدر و حتی مادر زمینهای برای استفاده از تجارب آنها جهت سعادتمندی خویش است. زیرا پدر بیشتر در اجتماع بوده و از تجارب بیشتری در این زمینه برخوردار است. حیله ها، نیرنگها و فریبها را بهتر میفهمد و از سوء نیتها و نقشه كشیهای ناجوانمردانه كه در این زمینه میخواهند پدید آورند بیشتر اطلاع دارد. بنابراین دختر باكره نیازمند راهنمایی مجرب و دلسوزی است كه نقش هدایت او را به سوی یک زندگی سعادتمندانه داشته باشد. در چنین صورت چه كسی امینتر و خردمندتر و دلسوزتر از پدر میباشد؟ چنان كه امام معصوم(ع) فرمود:؟«فی التّجارب علمٌ مستأنفٌ»{بحارالانوار، ج 71، ص 393} در تجربهها، علم و آگاهی جدیدی است. یعنی تجربه به انسان یک نوع آگاهی عینی و ملموس میدهد كه هرگز نمیتوان آن را در صفحات كتابها یافت. پس پدر پیر و روزگار دیده و تلخ و شیرینی چشیده به مراتب در تشخیص مصلحت، دیدش وسیعتر و بینش و بصیرتش عمیقتر از دختر است. دختر هرچه باسواد هم كه باشد، نوعاً و قاعدتاً افكار و تصمیم و تصمیمگیریهایش تحت الشعاع هوا و هوس و عشق و اشتیاق جوانی قرار میگیرد و به صورت آزاد نمیتواند درباره آیندهاش و فراز و نشیبهای احتمالی كه در كمین او هستند به خوبی بیندیشد و تصمیم مساعد بگیرد و به فرموده شهید بزرگوار علامه مطهری، دختر تا به خانه شوهر نرفته و متوجه فریب كاری نشده باید به وسیله پدر حمایت شود، تا به دام حیله بازی مرد نیفتد، فلسفه اذن پدر در وقت عقد دختر بدین لحاظ است نه به لحاظ كمی سن یا قصور و عدم رشد عقلی و فكری دختر.1
ثانیاً: با توجه به اینكه ازدواج موقت همان گونه كه از اسم آن پیداست موقتی است و به طور طبیعی با جدایی همراه است، مشكلاتش به زمان بعد از جدایی برمیگردد كه عبارتند از:
1. تكلیف دختری كه ازدواج موقت میكند پس از جدایی چه خواهد شد؟
زیرا حتی اگر قبح ازدواج موقت هم از بین برود باز هم مردان برای ازدواج دائم به دخترانی كه به هیچ صورت (چه دائم و چه موقت) ازدواج نكردهاند بیشتر رغبت دارند تا دخترانی كه ازدواج را (هرچند به صورت موقت و بدون آمیزش جنسی) تجربه كردهاند.
2. اگر آمیزش صورت گیرد و فرزندی به وجود آید سرپرستی و رشد و تربیت این فرزند چگونه خواهد شد؟
بنابراین اگر دختران جوان به تنهایی و بدون مشورت و رضایت والدین بخواهند تصمیم بگیرند ممكن است عواقب نامطلوبی برای آنها داشته باشد.
ثالثاً: حقشناسی از پدر ـ نظرخواهی از پدر و اجازه او در ازدواج دختر، نوعی احترام و قدرشناسی از او میباشد و این امری لازم است. چگونه والدینی كه عمری زحمت كشیده دختر بزرگ كردهاند در اصلیترین قضیه زندگی دختر حق دخالت نداشته باشند و دست كم رضایت خاطر آنها شرط نباشد. هرچند اصل تصمیم به ازدواج و انتخاب همسر از سوی دختر است و كسی حق تحمیل نه در اصل ازدواج و نه در فردش را ندارد.
رابعاً: از کلام برخی مراجع میتوان چنین برداشت کرد که تنها در صورتی که دختر باکرهای با پسر هم شأن، شرعی و عرفی خود قصد ازدواج داشته باشد و پدر مخالفت کند اذن پدر ساقط می شود.[1]در قانون مدنی ماده 1043 ازدواج دختر باکره موقوف بر اجازه پدر میباشد مگر اینکه بدون علت موجه پدر از دادن اجازه خودداری کند، در این صورت اجازه پدر ساقط و باید دختر با معرفی کامل مردی که میخواهد با او ازدواج نماید و رعایت شرایط، پس از اخذ اجازه از دادگاه، به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به ثبت ازدواج اقدام نماید.[2]
جالب این است كه قرآن كریم، دوستی دختران با پسران و نیز عقد موقت را یک جا مطرح كرده است گویا این آیه هم اكنون و در زمان ما در شأن جامعه ما نازل شده است. آنجا كه میفرماید: «... بَعضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِاِذْنِ اَهْلِهِنَّ وَ آتُوا اُجورَهُنَّ بِالمَعْروفِ مُحْصَناتٍ غَیرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ اَخْذانٍ...»{سوره نساء، آیه 25} [همه] از یكدیگرید، پس آنان را با اجازه خانوادهشان به همسری [خود] در آورید و مهرشان را به طور پسندیده به آنان بدهید[به شرط آن كه] پاكدامن باشند، نه زناكار و دوست گیران پنهانی.
پس آیه دلالت میکند كه دختران نباید بدون اجازه پدرانشان به عقد درآیند و نباید با نامحرمان طرح دوستی بریزند و راه فساد را هموار كنند.
البته ممكن است تفاوتهای فیزیولوژیكی پسر و دختر و نیاز شدیدتر مردان به ازدواج نیز در این حكم دخیل باشد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. رئیسی، مسعود و باختر، سیداحمد، مجموعه کامل قوانین و مقررات ازدواج موقت، تهران: خط سوم، 1390
2. حسینخانی نائینی، هادی،7 روش مهار غریزه جنسی، یزد: شهد علم، 1393.
3. کجباف، محمدباقر، روانشناسی رفتار جنسی (نظریهها و دیدگاهها)، تهران: روان، 1391.
4. مطهری، مرتضی، اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، تهران: صدرا، ۱۳۶۸.
5. مکارم شیرازی، ناصر، مشکلات جنسی جوانان، قم: نسل جوان، ۱۳۸۷.
پینوشتها:
[1] علیان نژاد، ابوالقاسم، احکام بانوان (مطابق با فتاوی حضرت آیت الله مکارم شیرازی)، قم، مدرسه امام علی(ع)، چاپ هفتم، 1380ش.
[2] اصلاحی مصوب 14/8/1370ش.
منبع: اندیشه قم