فلسفه تشریع حکم قصاص
فلسفه تشریع حکم قصاص در اسلام چیست؟
پاسخ اجمالی:
حکم قصاص، از یکسو ضامن حیات جامعه است؛ زیرا اگر حکم قصاص به هیچ وجه وجود نداشت، جان مردم بى گناه به خطر مى افتاد. و از سوى دیگر، مایه حیات قاتل است؛ چرا که تا حد زیادی انسان را قتل و خون ریزی باز می دارد. ضمن اینکه به خاطر لزومِ تساوى و برابرى، جلوى قتل هاى پى در پى را مى گیرد و به سنت هاى جاهلى که گاه یک قتل، مایه چند قتل و آن نیز مایه قتل هاى بیشترى مى شد، پایان مى دهد. و با توجه به این که حکم قصاص مشروط به عدم عفو است؛ باز دریچه دیگرى به حیات و زندگى گشوده مى شود.
پاسخ تفصیلی:
پاسخ این سؤال در آیات 178 ـ 179 سوره «بقره» بیان شده است، در شأن نزول این آیات گفته اند: عادت عرب جاهلى بر این بود که: اگر کسى از قبیله آنها کشته مى شد، تصمیم مى گرفتند تا آنجا که قدرت دارند از قبیله قاتل بکشند، و این فکر تا آنجا پیش رفته بود که حاضر بودند به خاطر کشته شدن یک فرد، تمام طائفه قاتل را نابود کنند، آیه فوق نازل شد، و حکم عادلانه قصاص را بیان کرد.(1) این حکم اسلامى، در واقع حد وسطى بود میان دو حکم مختلف که در آن زمان وجود داشت. بعضى قصاص را لازم مى دانستند و چیزى جز آن را مجاز نمى شمردند. و بعضى تنها دیه را لازم مى شمردند، اسلام قصاص را در صورت عدم رضایت اولیاى مقتول، و دیه را به هنگام رضایت طرفین قرار داد. نخست از مسأله حفظ احترام خون ها که مسأله فوق العاده مهمى در روابط اجتماعى است آغاز مى کند، و خط بطلانى بر آداب و سنن جاهلى مى کشد، مؤمنان را مخاطب قرار داده چنین مى گوید: (اى کسانى که ایمان آورده اید حکم قصاص در مورد کشتگان بر شما نوشته شده است)؛ «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلى».
قرآن گاهى از دستورات لازم الاجرا با جمله «کُتِبَ عَلَیْکُم»؛ (بر شما نوشته شده) تعبیر مى کند، از جمله در آیه فوق و همچنین آیات آینده که در مورد وصیت، و روزه سخن مى گوید، همین تعبیر دیده مى شود. این تعبیر اهمیت و تأکید مطلب را روشن مى کند؛ زیرا همیشه مسائلى را مى نویسند که از هر نظر قطعیت پیدا کرده و جدى است. «قصاص» از ماده «قَصّ» (بر وزن سدّ) به معنى جستجو و پى گیرى از آثار چیزى است، و هر امرى که پشت سر هم آید، عرب آن را «قصه» مى گوید و از آنجا که «قصاص» قتلى است که پشت سر قتل دیگرى قرار مى گیرد این واژه در مورد آن به کار رفته است. این آیات در مقام تعدیل زیاده روى هائى است که در جاهلیت در مورد قتل نفس انجام مى گرفت، و با انتخاب واژه قصاص نشان مى دهد که اولیاء مقتول حق دارند نسبت به قاتل همان را انجام دهند که او مرتکب شده. ولى به این مقدار قناعت نکرده در دنباله آیه، مسأله مساوات را با صراحت بیشتر مطرح مى کند، مى گوید: (آزاد در برابر آزاد، برده در برابر برده، و زن در برابر زن)؛ «الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الأُنْثى بِالأُنْثى».
البته این مسأله دلیل بر برترى خون مرد نسبت به زن نیست و مرد قاتل را نیز مى توان (با شرائطى) در برابر زن مقتول قصاص کرد. آنگاه براى این که روشن شود قصاص حقى براى اولیاى مقتول است و هرگز یک حکم الزامى نیست، و اگر مایل باشند مى توانند قاتل را ببخشند و خون بها بگیرند، یا اصلاً خون بها هم نگیرند، اضافه مى کند: (اگر کسى از ناحیه برادر دینى خود مورد عفو قرار گیرد [و حکم قصاص با رضایت طرفین تبدیل به خون بها گردد] باید از روش پسندیده اى پیروى کند [و براى پرداخت دیه، طرف را در فشار نگذارد] و او هم در پرداختن دیه کوتاهى نکند)؛ «فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخیهِ شَیْءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسان».
به این ترتیب، از یکسو به اولیاى مقتول توصیه مى کند: اگر از قصاص صرف نظر کرده اید در گرفتن خون بها زیاده روى نکنید و به طرز شایسته با توجه به مبلغ عادلانه اى که اسلام قرار داده و در اقساطى که طرف، قدرت پرداخت آن را دارد از او بگیرید. و از سوى دیگر، با جمله «وَ أَداءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسان» به قاتل نیز توصیه مى کند که: در پرداخت خون بها روش صحیحى در پیش گیرد و بدهى خود را بدون مسامحه به طور کامل و به موقع اداء نماید. و به این صورت، وظیفه و برنامه هر یک از دو طرف را مشخص کرده است. در پایان آیه، براى تأکید و توجه دادن به این امر که تجاوز از حدّ از ناحیه هر کس بوده باشد، مجازات شدید دارد، مى گوید: (این تخفیف و رحمتى است از ناحیه پروردگارتان و کسى که بعد از آن از حد خود تجاوز کند عذاب دردناکى در انتظار او است)؛ «ذلِکَ تَخْفیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدى بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلیم».
این دستور عادلانه «قصاص» و «عفو»، که یک مجموعه کاملاً انسانى و منطقى را تشکیل مى دهد، از یکسو روشِ فاسدِ عصرِ جاهلیت را که هیچ گونه برابرى در قصاص قائل نبودند و همچون دژخیمان عصر فضا گاه در برابر یک نفر صدها نفر را به خاک و خون مى کشیدند، محکوم مى کند. و از سوى دیگر راه عفو را به روى مردم نمى بندد، در عین حال احترام خون را نیز کاهش نمى دهد و قاتلان را جسور نمى سازد. و از سوى سوم مى گوید: بعد از برنامه عفو و گرفتن خون بها هیچ یک از طرفین حق تعدى ندارند، بر خلاف اقوام جاهلى که اولیاى مقتول گاهى بعد از عفو، و حتى گرفتن خون بها قاتل را مى کشتند!. آیه بعد، با یک عبارت کوتاه و بسیار پر معنى پاسخ بسیارى از سؤالات را در زمینه مسأله قصاص بازگو مى کند مى فرماید: (اى خردمندان! قصاص براى شما مایه حیات و زندگى است، باشد که تقوا پیشه کنید)؛ «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون».
این آیه که از ده کلمه ترکیب شده، و در نهایت فصاحت و بلاغت است آن چنان جالب است که به صورت یک شعار اسلامى در اذهان همگان نقش بسته، و به خوبى نشان مى دهد: قصاص اسلامى به هیچ وجه جنبه انتقام جوئى ندارد بلکه دریچه اى است به سوى حیات و زندگى انسان ها. از یکسو ضامن حیات جامعه است؛ زیرا اگر حکم قصاص به هیچ وجه وجود نداشت و افراد سنگدل احساس امنیت مى کردند جان مردم بى گناه به خطر مى افتاد، همان گونه که در کشورهائى که حکم قصاص به کلى لغو شده آمار قتل و جنایت به سرعت بالا رفته است. و از سوى دیگر، مایه حیات قاتل است؛ چرا که او را از فکر آدم کشى تا حد زیادى باز مى دارد و کنترل مى کند. و از سوى سوم، به خاطر لزومِ تساوى و برابرى، جلوى قتل هاى پى در پى را مى گیرد و به سنت هاى جاهلى که گاه یک قتل، مایه چند قتل و آن نیز به نوبه خود مایه قتل هاى بیشترى مى شد، پایان مى دهد، و از این راه نیز مایه حیات جامعه است. و با توجه به این که حکم قصاص، مشروط به عدم عفو است نیز دریچه دیگرى به حیات و زندگى گشوده مى شود. جمله «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون» که هشدارى است براى پرهیز از هر گونه تعدى و تجاوز، این حکم حکیمانه اسلامى را تکمیل مى کند.
پی نوشت:
(1). مضمون اجمالى این شأن نزول در مدارک ذیل آمده است: تفسیر« قرطبى»، ذیل آیه مورد بحث- تفسیر« ابن کثیر»، جلد 1، صفحه 357، ذیل آیه مورد بحث-« درّ المنثور»، ذیل آیه مورد بحث.
منبع: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ پنجاه و پنجم، ج 1، ص 680.
پرسش های مرتبط:
اصولا بررسی و بیان «فلسفه احکام» چه فوائدی دارد؟
چرا شیعیان در سفر، نمازهاى چهار رکعتى را دو رکعت مى خوانند؟