ممنوع نشدن اصل برده داری در اسلام
هنوز هم در نظر علمای اسلام برده گرفتن کفّار حربی جایز است و برده زاده برده شمرده می شود، چرا اسلام اصل برده داری را ممنوع و حرام اعلام نکرد؟!
پاسخ اجمالی:
از نظر اسلام اصل اولیه «آزادی» انسانها می باشد. آزادی یکباره بردگان در صدر اسلام امری معقول و به مصلحت نبود. با ظهور اسلام تمامی راه های بردگی محدود و مسدود شد و برای آزادی بردگان برنامه دقیقی ارائه و احکام برده داری برای حفظ حقوق آنها در حین بردگی و آزادی تدریجی آنان تدوین شد. آزاد سازى بردگان آنچنان ثواب و فضیلت یافت که مسلمانان به این کار تشویق شدند و از طرفی کفاره بسیاری از گناهان را آزادی بردگان قرار داده شد. آنچه در صدر اسلام بر «جواز» و نه «رجحان و مطلوبیت» آن حکم شده جواز به بردگی گرفتن «اسیر جنگی کافر» است که حکم جواز آن از وضعیت و امکانات آن عصر نشأت گرفته بود و حکم برده برای «کافر محارب» از کشتن و اسیر کردن او معقول تر بود؛ در آن روز زندانهایى نبود که بتوان اسیران جنگى را تا روشن شدن وضعشان در زندان نگهداشت، و همه اسیران را نیز مصلحت نبود آزاد کنند تا به اردوی دشمن بر گردند یا جاسوسی کنند؛ لذا راهى جز تقسیم کردن آنها در میان خانواده ها و نگهدارى به صورت برده وجود نداشت. در هر عصری همه انسانها مشمول حکم اولیه اسلام در «حرمت برده گرفتن آزاد» هستند؛ نیز در عصری که قراردادهای بین المللی روشن و مورد پذیرش اسلام و امکان «زندانی» کردن اسیر کافر و محارب وجود دارد از بردگی گرفتن آنها اجتناب می شود.
پاسخ تفصیلی:
بعضى بر اسلام خرده مى گیرند که چرا این آئین الهى با آن همه محتوا و ارزشهاى والاى انسانى مسأله بردگى را به کلى ملغی نکرده، و طى یک حکم قطعى و عمومى آزادى همه بردگان را اعلام ننموده است؟! درست است که اسلام سفارش زیادى در مورد بردگان کرده، اما آنچه مهم است آزادى بى قید و شرط آنها است، چرا انسانى مملوک انسان دیگرى باشد و آزادى را که بزرگترین عطیه الهى است از دست دهد؟! و نیز می گویند: هنوز هم در نظر علمای اسلام برده گرفتن کفّار حربی جایز است و برده زاده برده شمرده می شود، چرا اسلام اصل برده داری را ممنوع و حرام اعلام نکرد؟!
کسانی که به وجود این حکم در اسلام ایراد می گیرند چند نکته را مورد توجه قرار نداده اند، که اگر این نکات لحاظ شود دیگر به این مسأله با دید نقص در اسلام نگاه نخواهد شد:
1) اصل اولیه در اسلام آزادی انسانهاست.
از نظر اسلام اصل اولیه آزادی انسانها می باشد، مگر اینکه خودشان اقرار به بردگی خود کنند یا در جنگ علیه اسلام اسیر شوند. در مورد این افراد نیز اسلام برنامه دقیق و زمانبندى شده براى آزادى آنها دارد که در نتیجه آن همه آنها تدریجا آزاد مى شوند، بى آنکه این آزادى عکس العمل نامطلوبى در جامعه به وجود آورد.(1) اسلام در عصری ظهور کرد که بسیاری از انسانهای آزاد بدون دلیل به بردگی گرفته می شدند و تا زنده بودند این بردگی ادامه داشت و راهی برای آزادی نداشتند. اما با ظهور اسلام تمامی راه های بردگی مسدود شد و برای آزادی بردگان برنامه دقیقی ارائه شد. [بنابراین] از نظر اسلام همه انسانها آزاد هستند و جز افراد خونریزی که در کشاکش جنگ با مسلمانان اسیر می شوند کسی را نمی توان به بردگی گرفت.(2) در روایتی از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده است که امام علی(علیه السلام) فرمود: «براستى که انسانها همگى آزاد هستند جز آنکه خود به بندگى خویش اقرار نماید در حالى که بالغ و عاقل باشد...».(3) در هر عصری هم که کسی به عنوان فقهی برده نیست و آزاد است، همه انسانها مشمول حکم اولیه اسلام در حرمت برده گرفتن آزاد هستند؛ نیز در عصری که قراردادهای بین المللی روشن و مورد پذیرش اسلام و امکان زندانی کردن اسیر کافر و محارب وجود دارد از بردگی گرفتن آنها اجتناب می شود. آنچه در صدر اسلام بر «جواز» و نه «رجحان و مطلوبیت» آن حکم شده جواز به بردگی گرفتن «اسیر جنگی کافر» است که حکم جواز آن از وضعیت و امکانات آن عصر نشأت گرفته بود.
2) تفاوت برده داری مد نظر اسلام با آنچه امروزه از این لفظ برداشت می شود.
اسلام با استثمار انسان مخالف است و تدوین احکام برده داری فقط برای خدمت به برده های آن زمان و فراهم شدن زمینه آزادی آنها بود. در اینکه برده داری در صدر اسلام مجاز بوده و احکام فراوانی نیز برای آن هم در آیات و هم در روایات بیان شده است شکی وجود ندارد، اما مسأله این است که مقصود از برده داری که در صدر اسلام و حتی قبل از آن مطرح بوده است و مورد تایید اسلام قرار گرفته با آنچه امروزه مطرح می باشد و امری مذموم و ناپسند است تفاوت فراوانی دارد. امروزه برداشت ما از برده یعنی استثمار انسانها و بکار گرفتن کسی که توانایی زندگی مستقل را دارد و از روی اجبار در منزل کسی برای نوکری و انجام کارهای ارباب خود زندگی کند. گرچه برده داری به این معنی نیز قبل از اسلام وجود داشته است اما این قسم از برده داری هرگز مورد تایید اسلام قرار نگرفت. در اسلام کنیز و غلام دقیقا مصداق همین شرکتهای خدماتی امروزی است که افرادی که توان اداره زندگی خود را ندارند، در قبال تامین مایحتاج زندگی خود برای ولی و ارباب خود خدماتی را انجام می دادند. حتی این قسم از برده داری نیز بصورت کلی مورد تایید اسلام نمی باشد، بلکه تمام احکامی که در اسلام در مورد کنیز و غلام بیان شده است در راستای خدمت به برده ها و عزت بخشیدن به آنها و در نهایت ریشه کن کردن برده داری و از بین بردن آن می باشد.
3) حکم قطعى و عمومى آزادى همه بردگان در صدر اسلام ممکن نبود و لازم بود برنامه دقیق و زمانبندى شده براى آزادى بردگان وضع شود
هنگام ظهور اسلام، بردگى در سراسر جهان آن روز - حتى در مهد تمدن آن زمان یعنى یونان و روم - رواج داشت، و لغو چنین پدیده گسترده اى به یکباره مقدور نبود. آنچه غالباً مورد توجه قرار نمى گیرد این است که اگر نظام غلطى در بافت جامعه اى وارد شود ریشه کن کردن آن احتیاج به زمان دارد، و هر حرکت حساب نشده نتیجه معکوسى خواهد داشت، درست همانند انسانى که به یک بیمارى خطرناک مبتلا شده و بیماریش کاملا پیشرفت نموده است، و یا شخص معتادى که ده ها سال به اعتیاد زشت خود خو گرفته، در اینگونه موارد حتماً باید از «برنامه هاى زمانبندى شده» استفاده کرد(4)، خصوصا وقتی اعلام آزادی بردگان به یکباره به نفع بردگان نیز نبود؛ زیرا آنها از کشورهاى دور دست به عربستان آمده بودند و در آنجا کس و کارى نداشتند؛ علاوه براین، هیچ سرمایه و ثروتى هم نداشتند، حال تصوّر کنید که اگر یکباره تمام بردگان در جامعه اسلامى آزاد مى شدند و در کوچه ها و خیابانها رها مى شدند، چه فاجعه اى رخ مى داد! بدون شک این کار به نفع آنها نبود و عّده اى از آنها از گرسنگى مى مردند یا مجبور می شدند به سمت مشرکین روی آورده و برای آنها کار کنند که خود این باعث تقویت جبهه مشرکین می شد و در عین حال سختی و فشار بیشتری هم متحمل بردگان می شد بی آنکه هیچ اقدامی برای آزادسازی آنها رخ داده باشد، به این جهت تدریجاً آزاد مى شدند تا به راحتى جذب جامعه گردند.(5) اسلام در ضمن ارائه یک برنامه دقیق برای آزادسازی برده ها، سفارش فراوانی نیز به مهربانی با آنها دارد. پیامبر اسلام به مسلمانان توصیه کرد که با بردگان (همچون عضوى از خانواده) رفتار انسانى داشته باشند و دستور داد صاحبان بردگان از غذاهایى که خود مى خورند و از لباس هایى که خود مى پوشند، به آنان بدهند. امام على(علیه السلام) به غلام خود «قنبر» مى فرمود: «من از خداى خود شرم دارم که لباسى بهتر از تو بپوشم، زیرا رسول خدا(صلی الله علیه وآله) مى فرمود: از آنچه خودتان مى پوشید بر آنها بپوشانید و از آنچه خود مى خورید به آنها غذا دهید».(6)
4) برنامه های اسلام برای آزادسازی برده ها
اسلام از راه هاى مختلفى زمینه لغو تدریجى برده داری را فراهم ساخت؛ بدین ترتیب که از یک طرف راه هاى برده گیرى را تقلیل داده آن را محدود ساخت و خرید و فروش آن را محکوم کرد؛ چنانکه طبق روایتى از پیامبر(صلى الله علیه و آله) بدترین معاملات معامله انسان است.(7) از طرفی، آزاد سازى بردگان آنچنان داراى ارزش و ثواب و فضیلت می باشد که در روایات ما بسیارى از اعمال صالح، از نظر کثرت ثواب و فضیلت، به آزاد کردن بردگان تشبیه گشته و از این طریق مسلمانان به این کار تشویق شده اند.(8)
از طرف سوم اسلام برنامه های مختلفی برای آزادسازی تدریجی برده ها قرار داده است. رئوس این برنامه چنین است:
الف_ یکى از مصارف هشتگانه زکات در اسلام خریدن بردگان و آزاد کردن آنها است (توبه- آیه 60) و به این ترتیب یک بودجه دائمى و مستمر براى این امر در بیت المال اسلامى در نظر گرفته شده که تا آزادى کامل بردگان ادامه خواهد داشت.(9)
ب_ براى تکمیل این منظور مقرراتى در اسلام وضع شده که بردگان طبق قرار دادى که با مالک خود مى بندند بتوانند از دسترنج خود آزاد شوند (در فقه اسلامى فصلى در این زمینه تحت عنوان «مکاتبه» آمده است).(10)
ج_ آزاد کردن بردگان یکى از مهمترین عبادات و اعمال خیر در اسلام است، و پیشوایان اسلام در این مسأله پیشقدم بودند، تا آنچه که در حالات على(علیه السلام) نوشته اند: «هزار برده را از دسترنج خود آزاد کردند».(11)
د_ پیشوایان اسلام بردگان را به کمترین بهانه اى آزاد مى کردند تا سرمشقى براى دیگران باشد، تا آنجا که یکى از بردگان امام باقر(علیه السلام) کار نیکى انجام داد امام(علیه السلام) فرمود: «برو تو آزادى که من خوش ندارم مردى از اهل بهشت را به خدمت خود درآورم».(12)
ه_ در بعضى از روایات اسلامى آمده است: بردگان بعد از هفت سال خود به خود آزاد مى شوند، چنانکه از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «کسى که ایمان داشته باشد بعد از هفت سال آزاد مى شود صاحبش بخواهد یا نخواهد و به خدمت گرفتن کسى که ایمان داشته بعد از هفت سال حلال نیست».(13)
و_ کسى که برده مشترکى را نسبت به سهم خود آزاد کند موظف است بقیه را نیز بخرد و آزاد کند و هرگاه بخشى از برده اى را که مالک تمام آن است آزاد کند این آزادى سرایت کرده و خود بخود همه آن آزاد خواهد شد.(14)
ز_ هرگاه کسى پدر یا مادر و یا اجداد و یا فرزندان یا عمو یا عمه یا دائى یا خاله، یا برادر یا خواهر و یا برادر زاده و یا خواهرزاده خود را مالک شود فوراً آزاد مى شوند.
ح_ هرگاه مالک از کنیز خود صاحب فرزندى شود فروختن آن کنیز جائز نیست و باید بعداً از سهم ارث فرزندش آزاد شود.
این امر وسیله آزادى بسیارى از بردگان می شد، زیرا بسیارى از کنیزان به منزله همسر صاحب خود بودند و از آنها فرزند داشتند.
ط_ کفاره بسیارى از تخلفات در اسلام آزاد کردن بردگان قرار داده شده (کفاره قتل خطا، کفاره ترک عمدى روزه، و کفاره قسم را به عنوان نمونه در اینجا مى توان نام برد).
ى_ پاره اى از مجازاتهاى سخت است که اگر صاحب برده نسبت به برده اش انجام دهد خود به خود آزاد مى شود.(15)
نکته دیگر در این باره این است که بزرگان دین در عمل مشوّق مردم در آزادى بردگان بودند، امام حسن مجتبى(علیه السلام) حتی به بهانه شاخه گلى که یکى از کنیزانش به او هدیه مى کند، کنیز خود را آزاد مى کند.(16) مجموع اینها دیدگاه اسلام در مورد بردگى و تلاش آن برای ریشه کن شدن این مسأله را تا حدى روشن مى سازد.(17)
5) حکم برده برای کافر محارب از کشتن و اسیر کردن او معقول تر بود.
همانطور که اشاره شد اسلام راه هاى برده گیرى را محدود ساخت و تنها در یک مورد اجازه برده گیرى داد و آن در مورد اسیران جنگى بود که آن نیز در دوران غیبت منتفی است و قبل از آن نیز جنبه الزامى نداشت. طبق آیه 4 سوره محمد، بعد از پیروزى بر دشمن باید بجاى کشتن آنها اقدام به اسارت آنان کرد: (هنگامى که با دشمن روبرو شدید ضربات سنگین خود را بر آنها وارد کنید و هنگامى که به قدر کافى نیروى آنها را درهم کوبیدید به گرفتن و بستن آنها به پردازید)؛ «فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ». به این ترتیب بعد از غلبه باید بجاى کشتن آنها را اسیر کرد، کارى که گریزى از آن نیست، چرا که اگر دشمن رها شود باز ممکن است نیروى خود را تجدید سازمان دهد و حمله مجددى را آغاز نماید. اما حکم اسیر بعد از خاتمه جنگ یکى از سه چیز است: آزاد کردن بى قید و شرط (که در مورد همه اسیران معقول و منطقی نیست)، آزاد کردن مشروط به پرداخت فدیه (غرامت، که این نیز برای همه اسیران امکان پذیر نیست)، و یا طبق روایات برده ساختن او. البته انتخاب یکى از این سه امر منوط به نظر امام و پیشواى مسلمین است و او هم با در نظر گرفتن شرائط اسیران و مصالح اسلام و مسلمین از نظر داخل و خارج آنچه را شایسته تر باشد برمى گزیند و دستور اجرا مى دهد. یقینا حکم برده ساختن آنها نیز از کشتن یا زندانی کردن آنها که در بسیاری از جنگها توسط غیر مسلمانان اتفاق می افتد هم منصفانه تر و هم معقول تر می باشد. ضمن اینکه در آن روز زندانهایى نبود که بتوان اسیران جنگى را تا روشن شدن وضعشان در زندان نگهداشت، و همه اسیران را نیز عقلائی و مصلحت نبود آزاد کنند؛ لذا راهى جز تقسیم کردن آنها در میان خانواده ها و نگهدارى به صورت برده وجود نداشت.(18)
پی نوشت:
(1). یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1386 هـ ش، چاپ چهارم، ص 449.
(2). من لا یحضره الفقیه، ابن بابویه، محمد بن على، ترجمه: غفاری، محمد جواد، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1385 هـ ش، چاپ اول، ج 4، ص 146.
(3). همان، ج 4، ص 183.
(4). یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، همان.
(5). مثالهاى زیباى قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات نسل جوان، قم، 1382 هـ ش، چاپ اول، ج 2، ص 179.
(6). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 هـ ق، چاپ دوم، ج 71، ص 144؛ ر.ک: تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1374 هـ ش، چاپ سى و دوم، ج 21، ص 421.
(7). «شَرُّ النَّاسِ مَنْ باعَ النَّاس»؛ (بدترین مردم کسانى هستند که بردگان را خرید و فروش مى کنند). ر.ک: الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1407 هـ ق، چاپ چهارم، ج 5، ص 114.
(8). بردگى در اسلام، ایرجى، محمد صادق (پایان نامه درجه لیسانس مولف از دانشگاه تهران)، کتابفروشی محمدی، تهران، 1339 هـ ش، چاپ اول، ص 73؛ سیره پیشوایان، پیشوایی، مهدی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، 1374هـ ش، چاپ دوم، ص 300.
(9). ر.ک: تفسیر نمونه، همان، ج 21، ص 418.
(10). در زمینه مکاتبه و احکام جالب آن بحث مشروحى در تفسیر نمونه بیان شده است. ر.ک: تفسیر نمونه، همان، ج 14، ص 459 و 467.
(11). وسائل الشیعة، شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، قم، 1409 هـ ق، چاپ اول، ج 23، ص 11، ابواب العتق، باب 1، حدیث 6.
(12). همان، ج 23، ص 53.
(13). همان، ج 23، ص 59: «مَنْ کَانَ مُؤْمِناً فَقَدْ عَتَقَ بَعْدَ سَبْعِ سِنِینَ أَعْتَقَهُ صَاحِبُهُ أَمْ لَمْ یُعْتِقْهُ وَ لَا یَحِلُّ خِدْمَةُ مَنْ کَانَ مُؤْمِناً بَعْدَ سَبْعِ سِنِینَ».
(14). ر.ک: شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، محقق حلی، ابو القاسم نجم الدین جعفر بن حسن، انتشارات استقلال، تهران، 1409 هـ ق، چاپ اول، ج 3، ص 661، کتاب العتق.
(15). ر.ک: یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، همان، ص 451 - 453.
(16). مستند الامام المجتبى(علیه السلام)، عطاردی، عزیز الله، نشر عطارد، تهران، 1373 هـ ش، چاپ اول، ص 702.
(17). ر.ک: مثالهاى زیباى قرآن، همان، ج 2، ص 178.
(18). تفسیر نمونه، همان، ج 21، ص 410 -411.
پرسش های مرتبط:
فلسفه خواندن نماز آیات، زمانی که نه زلزله را حس کردیم نه ترسیدیم، چیست؟
آثار و فلسفه تسبیحات اربعه در نماز چیست؟