نوع برخورد با فرزندی که در مورد نماز خواندن دروغ می گوید
پرسش :
دختر من نه سال دارد و چند ماهی است که به تکلیف رسیده است، گاهی پیش می آید که به دروغ می گوید: من نماز خوانده ام. با توجّه به این موضوع، ما چه عکس العملی نسبت به این قضیّه داشته باشیم؟ او گاهی به صراحت...
پاسخ :
پاسخ از حجت الاسلام سیدعلیرضا تراشیون (کارشناس و مشاور تربیت کودک و نوجوان):
[سؤال اوّلشان این بود که] که فرزندشان گاهی به دروغ می گوید که نمازم را خوانده ام، ولی والدین می دانند که نخوانده است و باید چه کار کنند؟ من اوّلین نکته ای را که می خواهم به این مادر بزرگوار بگویم این است که ما اصلا نباید بستری را فراهم کنیم که بچّه دروغ بگوید؛ مثلا چه طور؟ یک وقت ما می دانیم که فرزند نماز نخوانده است؛ ولی باز از او سوال می کنیم که مادر جان نمازت را خواندی؟ او هم می گوید: بله خواندم؛ یعنی این سوال ما زمینه را فراهم می کند که او دروغ بگوید.
ما می دانیم که دروغ همیشه یک عامل محیطی را می طلبد که معمولا در پشت آن ترس و پنهان کاری است. معمولا وقتی بچّه ها می ترسند، دروغ می گویند یا وقتی که می خواهند یک اصل را پنهان کنند، دروغ می گویند؛ حتی در خود ما بزرگتر ها نیز به این صورت است. لذا به خانواده هایی که در معرض دروغ گویی افراد هستند، می گوییم که شما بیشتر مراقب باشید [تا زمینه ی دروغ را فراهم نکنید]؛ مثلا خانمی همسرش دیر به خانه آمده است و ممکن است با دوستان خود رفته بوده که بستنی بخورد. خود این شوهر هم می داند که این کار بر خلاف میل همسرش است. وقتی شوهر وارد خانه می شود، می بیند که خانم با چهره ای بر افروخته و عصبانی می گوید که تا حالا کجا بودی؟ حالا اگر او بگوید که رفته بودم بستنی بخورم، در خانه غوغا می شود! لذا در همان جا به دنبال یک بهانه می گردد، تا اصل را پنهان کند و دروغ بگوید؛ پس ما باید دقّت کنیم که چه طور سوال می کنیم.
لذا مادر باید پیشگیری کند و طوری سوال نکند که فرزند دروغ بگوید؛ مثلا این مادر خیلی قاطعانه می تواند بگوید: مادر جان من تا به حال دقّت کردم و دیدم که شما هنوز نماز را نخوانده اید، دیر شد. ما نباید جمله را به صورت سوالی بگوییم؛ بلکه باید آن را به صورت خبری بیان کنیم. مثلا بگوییم ما دیدیم که تو نماز را نخواندی و به او نگوییم که آیا نمازت را خواندی یا نه؟ چون او می خواهد رضایت را فراهم کند، می گوید بله خواندم؛ در نتیجه باید پیشگیری کنید و زمینه را برای دروغگویی او فراهم نکنید.
گاهی وقت ها دروغگویی فرزندان به خاطر ترس و توبیخ هایی است که ممکن است از ما ببینند؛ حالا همیشه لزوما توبیخ، تنبیه کردن نیست. همین که می بیند مادرش خیلی ناراحت می شود و یا این که مادرش خیلی غصّه می خورد، [نوعی توبیخ است. در این صورت] برای این که خیال مادرش راحت شود، دروغ می گوید. نباید ما رفتار هایی انجام دهیم که فرزند به خاطر این که رضایت ما را به دست بیاورد، حرفی را بزند که انجامش نداده است. این درباره ی دروغ گویی فرزندان.
اما نکته بعد این است که ایشان فرمودند: گاهی اوقات بچّه من می گوید که نمی خواهم نماز بخوانم. خب این گفته به چه دلیل است؟ ببینید این حرف نیز به خاطر عوامل محیطی است. معلوم می شود که فرزند از جانب ما توبیخ می شود یا او از جانب ما انتقادی را می بیند. [برای حلّ این مسئله] دوباره باید برگردیم به همان الگوی اوّل برنامه.
ما گفتیم که سنّ هفت تا یازده سالگی، سنّ گرایش های عاطفی بچّه ها است و باید مادر در این سن با فرزند خود برخورد عاطفی داشته باشد؛ مثلا من همیشه به مادرهایی که فرزندانی دارند که گاهی سرکشی می کنند و می گویند که نمی خواهیم نماز بخوانیم، می گویم: در آنجا شما هیچ چیزی نگویید و فقط سکوت کنید.
بعد از لحظاتی دست فرزند خود را بگیرید و به او بگوید: مادر جان! بعد از ظهر با هم به بیرون برویم و یک بستنی بخوریم؟ او را به بیرون ببریم و برای او بستنی بخریم؛ بعد مقداری او را نوازش کنیم و با محبّت با او صحبت کنیم؛ در آخر هم از آن ارتباط عاطفی استفاده کنیم و بگویم که مادر جان من خیلی دوست دارم که نمازت را بخوانی! وقتی من تو را در چادر نماز می بینم، خیلی لذّت می برم. یعنی با او وارد آن جنبه های عاطفی بشویم؛ نه اینکه با تشر و تندی بخواهیم بچّه ها را وادار به نماز خواندن کنیم.
سایر پرسش های تربیتی:
[سؤال اوّلشان این بود که] که فرزندشان گاهی به دروغ می گوید که نمازم را خوانده ام، ولی والدین می دانند که نخوانده است و باید چه کار کنند؟ من اوّلین نکته ای را که می خواهم به این مادر بزرگوار بگویم این است که ما اصلا نباید بستری را فراهم کنیم که بچّه دروغ بگوید؛ مثلا چه طور؟ یک وقت ما می دانیم که فرزند نماز نخوانده است؛ ولی باز از او سوال می کنیم که مادر جان نمازت را خواندی؟ او هم می گوید: بله خواندم؛ یعنی این سوال ما زمینه را فراهم می کند که او دروغ بگوید.
ما می دانیم که دروغ همیشه یک عامل محیطی را می طلبد که معمولا در پشت آن ترس و پنهان کاری است. معمولا وقتی بچّه ها می ترسند، دروغ می گویند یا وقتی که می خواهند یک اصل را پنهان کنند، دروغ می گویند؛ حتی در خود ما بزرگتر ها نیز به این صورت است. لذا به خانواده هایی که در معرض دروغ گویی افراد هستند، می گوییم که شما بیشتر مراقب باشید [تا زمینه ی دروغ را فراهم نکنید]؛ مثلا خانمی همسرش دیر به خانه آمده است و ممکن است با دوستان خود رفته بوده که بستنی بخورد. خود این شوهر هم می داند که این کار بر خلاف میل همسرش است. وقتی شوهر وارد خانه می شود، می بیند که خانم با چهره ای بر افروخته و عصبانی می گوید که تا حالا کجا بودی؟ حالا اگر او بگوید که رفته بودم بستنی بخورم، در خانه غوغا می شود! لذا در همان جا به دنبال یک بهانه می گردد، تا اصل را پنهان کند و دروغ بگوید؛ پس ما باید دقّت کنیم که چه طور سوال می کنیم.
لذا مادر باید پیشگیری کند و طوری سوال نکند که فرزند دروغ بگوید؛ مثلا این مادر خیلی قاطعانه می تواند بگوید: مادر جان من تا به حال دقّت کردم و دیدم که شما هنوز نماز را نخوانده اید، دیر شد. ما نباید جمله را به صورت سوالی بگوییم؛ بلکه باید آن را به صورت خبری بیان کنیم. مثلا بگوییم ما دیدیم که تو نماز را نخواندی و به او نگوییم که آیا نمازت را خواندی یا نه؟ چون او می خواهد رضایت را فراهم کند، می گوید بله خواندم؛ در نتیجه باید پیشگیری کنید و زمینه را برای دروغگویی او فراهم نکنید.
گاهی وقت ها دروغگویی فرزندان به خاطر ترس و توبیخ هایی است که ممکن است از ما ببینند؛ حالا همیشه لزوما توبیخ، تنبیه کردن نیست. همین که می بیند مادرش خیلی ناراحت می شود و یا این که مادرش خیلی غصّه می خورد، [نوعی توبیخ است. در این صورت] برای این که خیال مادرش راحت شود، دروغ می گوید. نباید ما رفتار هایی انجام دهیم که فرزند به خاطر این که رضایت ما را به دست بیاورد، حرفی را بزند که انجامش نداده است. این درباره ی دروغ گویی فرزندان.
اما نکته بعد این است که ایشان فرمودند: گاهی اوقات بچّه من می گوید که نمی خواهم نماز بخوانم. خب این گفته به چه دلیل است؟ ببینید این حرف نیز به خاطر عوامل محیطی است. معلوم می شود که فرزند از جانب ما توبیخ می شود یا او از جانب ما انتقادی را می بیند. [برای حلّ این مسئله] دوباره باید برگردیم به همان الگوی اوّل برنامه.
ما گفتیم که سنّ هفت تا یازده سالگی، سنّ گرایش های عاطفی بچّه ها است و باید مادر در این سن با فرزند خود برخورد عاطفی داشته باشد؛ مثلا من همیشه به مادرهایی که فرزندانی دارند که گاهی سرکشی می کنند و می گویند که نمی خواهیم نماز بخوانیم، می گویم: در آنجا شما هیچ چیزی نگویید و فقط سکوت کنید.
بعد از لحظاتی دست فرزند خود را بگیرید و به او بگوید: مادر جان! بعد از ظهر با هم به بیرون برویم و یک بستنی بخوریم؟ او را به بیرون ببریم و برای او بستنی بخریم؛ بعد مقداری او را نوازش کنیم و با محبّت با او صحبت کنیم؛ در آخر هم از آن ارتباط عاطفی استفاده کنیم و بگویم که مادر جان من خیلی دوست دارم که نمازت را بخوانی! وقتی من تو را در چادر نماز می بینم، خیلی لذّت می برم. یعنی با او وارد آن جنبه های عاطفی بشویم؛ نه اینکه با تشر و تندی بخواهیم بچّه ها را وادار به نماز خواندن کنیم.
سایر پرسش های تربیتی: