توصیه امام زمان به آیت الله مرعشی چه بود؟

در این مطلب به ماجرای دیدار آیت الله مرعشی نجفی با امام زمان (عج) در مسجد سهله می پردازیم با ما همراه باشید.
يکشنبه، 9 دی 1403
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: لیلا معصومی
موارد بیشتر برای شما
توصیه امام زمان به آیت الله مرعشی چه بود؟

نگاهی اجمالی به زندگی آیت الله مرعشی

سید شهاب‌ الدین مرعشی نجفی (۱۲۷۶-۱۳۶۹/ ۱۳۱۵-۱۴۱۱ق) از مراجع تقلید شیعه پس از آیت‌ الله بروجردی است. او در ۲۷ سالگی به اجتهاد رسید. مرعشی، از شاگردان شیخ عبدالکریم حائری و آقا ضیاء عراقی بود و از محضر سیدعلی قاضی، سید احمد کربلایی و میرزا جواد ملکی تبریزی بهره برد. گرایش سیاسی او موافق با آیت‌ الله خمینی بود و این روحیه در بارزترین شاگردانش نیز دیده می‌ شود.
مرعشی نجفی، کتابخانه‌ ای را تأسیس کرد که امروزه از لحاظ تعداد و کیفیت نسخه‌ های خطی کهن اسلامی، نخستین کتابخانه ایران و سومین کتابخانه جهان اسلام به شمار می‌ رود. او هیچ‌ گاه برای سفر حج، مستطیع نشد. مدرسه‌ های مرعشیه، شهابیه، مهدیه و مؤمنیه را او تأسیس کرد.
مهم‌ ترین تألیفاتش، تعلیقات احقاق الحق، مشجرات آل الرسول، طبقات النسابین و حاشیه بر عمدة الطالب هستند. او برای نوشتن برخی کتاب‌های خود به کشورهای مختلفی سفر کرد و با دانشمندان ادیان مختلف به گفتگو نشست. آیت‌الله مرعشی را بنا به وصیت خودش، در کتابخانه‌اش واقع در خیابان ارم قم دفن کردند.
سید شهاب‌الدین، در بین‌الطلوعین پنج‌شنبه ۲۰ صفر ۱۳۱۵ق. (۱۲۷۶ شمسی) در نجف به دنیا آمد. هریک از علما هنگام گفتن اذان و اقامه به گوش او اسمی برایش انتخاب کرده بودند؛ محدث نوری، نام محمد حسین، میرزا حسین بن میرزا خلیل، لقب آقا نجفی، سید مرتضی کشمیری، کنیه ابوالمعالی و سید اسماعیل صدر لقب شهاب‌ الدین را برایش مشخص کردند.
وقتی سید شهاب‌الدین شیرخواره بود، مادرش در ایام عادت به او شیر نمی‌ داد و علویه‌ ای را برای این زمان اجیر کرده بودند. از نخستین جمله‌ هایی که او آموخت جمله هو الفتاح العلیم به دست شیخ علی رُفَیش نجفی بود. او به دست پدرش در حرم امیرالمومنین (علیه السلام) لباس روحانیت پوشید و پیش جده پدری‌ اش شمس اشرف بیگم، قرآن مجید و ادبیات عرب را تا کتاب مغنی‌ اللبیب آموخت.
او نزد پدرش مقدمات برخی علوم را آموخت. پس از آن، پدرش او را برای فراگیری علوم ریاضی، هندسه، جغرافیا به مدارس جدید فرستاد. شهاب‌ الدین پس از ۵ سال با رتبه اول موفق به اخذ گواهی‌ نامه عالی آن زمان شد. پس از اتمام دوره، برخی علوم جدید را پیش اساتید خصوصی یاد گرفت، به طب علاقمند شد و برخی کتاب‌ های طبی را پیش پدرش و برخی را پیش میرزا محمد علی معروف به مؤید الاطباء فراگرفت. وی در شانزده سالگی به تفسیر علاقمند شد و همتش را صرف یادگیری علوم دینی کرد. او پس از تحصیل علوم مختلف در نجف به ایران آمد و در ری، مشهد، اصفهان و قم هم از اساتید دیگری بهره گرفت و تلاش‌ های علمی‌ اش در ۲۷ سالگی به بار نشست. وی پس از رحلت آیت‌الله بروجردی جزء مراجع طراز اول تقلید و اولین رساله عملیه‌ اش در سال ۱۳۶۶ ه‍.ق منتشر شد.
همسر ایشان نقل کرده مدت شصت سال با آیت‌ الله مرعشی زندگی کردم و در این مدت هیچ‌ گاه نسبت به من با تحکم سخن نگفت و رفتاری تند و خشونت‌آمیز با من نداشت و با عصبانیت صحبت و رفتار نکرد. تا آن‌زمان که خود قادر به حرکت و انجام کاری بود اجازه نمی‌ داد دیگر اعضای خانواده برایش کاری انجام دهند حتی هنگامی که تشنه می‌ شد خود بلند می‌ شد و به آشپزخانه می‌ رفت و آب می‌ آشامید و این تقاضا را با من در میان نمی‌ گذاشت. غیر از این که همسری مهربان و دوست داشتنی بود، همچون مونسی صمیمی با من همکاری دلسوزانه داشت و در کارهای منزل یاری‌ ام می‌ کرد. بسیاری از اوقات در امور آشپزخانه از قبیل طبخ غذا، پاک کردن سبزی، تمیز کردن ظروف و وسایل و نیز شستن میوه‌ ها به من کمک می‌ کرد.
از شیوه‌ های تربیتی آیت‌الله مرعشی این بوده که هرشب با نقل داستانی، ذکر خاطرات خودش و یا شرح گوشه‌ هایی از زندگی بزرگان و در نهایت هم گفتن یک روایت، فرزندان را آماده خواب می‌ کرد.
 

توصیه هایی که امام زمان به آیت الله مرعشی کردند

حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، قدس سره داستانی از دیدار شان با امام زمان (عج) را این گونه بیان کردند که در ایام تحصیل علوم دینی و فقه اهل بیت، علیهم السلام، در نجف اشرف، شوق زیادی جهت دیدارجمال مولایمان بقیة الله الاعظم، عجل الله تعالی فرجه، داشتم با خود عهد کردم چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم، به این نیت که جمال آقا صاحب الامر، علیه السلام، را زیارت کنم و به این فوز بزرگ نایل شوم.
تا ۳۵ یا ۳۶ شب چهارشنبه ادامه دادم تصادفا در این شب رفتنم از نجف به تاخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود نزدیک شب وحشت و ترس وجود مرا فرا گرفت مخصوصا از زیادی قطاع الطریق و دزدها، ناگهان صدای پایی را از پشت سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و وحشتم گردید. برگشتم به عقب، سید عربی را با لباس اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد و با زبان فصیح گفت:‌ای سید! سلام علیکم.
ترس و وحشت بکلی از وجودم رفت و اطمینان وسکون نفس پیدا کردم و تعجب آور بود که چگونه این شخص در تاریکی شدید، متوجه سیادت من شد و در آن حال من از این مطلب غافل بودم. به هر حال سخن می‌ گفتیم و می‌ رفتیم از من سؤال کرد:
کجا قصد داری؟
گفتم: مسجد سهله.
فرمود: به چه جهت؟
گفتم: به قصد تشرف و زیارت ولی عصر، علیه السلام.
مقداری که رفتیم به مسجد زید بن صوحان که مسجد کوچکی است نزدیک مسجد سهله، رسیدیم. داخل مسجد شده و نماز خواندیم و بعد از دعایی که سید خواند که، مثل آن بود که دیوار و سنگ‌ ها با او آن دعا را می‌ خواندند؛ احساس انقلابی عجیب در خود نمودم که از وصف آن عاجزم.
بعد از دعا سید فرمود: سید تو گرسنه ای، چه خوب است شام بخوری.
پس سفره‌ای را که زیر عبا داشت بیرون آورد و درآن سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز تازه بود. مثل اینکه تازه از باغ چیده و آن وقت چله زمستان و سرمای زننده‌ ای بود و من منتقل به این معنا نشدم که این آقا این خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورده؟ طبق دستور آقا شام خوردم.
سپس فرمود: بلند شو تا به مسجد سهله برویم.
داخل مسجد شدیم آقا مشغول اعمال وارده درمقامات شد و من هم به متابعت آن حضرت انجام وظیفه می‌ کردم و بدون اختیار نماز مغرب و عشا را به آقا اقتداکردم و متوجه نبودم که این آقا کیست؟
بعد از آنکه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود:‌ ای سید آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه می‌ روی یا در همین جا میمانی؟
گفتم: میمانم و سپس در وسط مسجد در مقام امام صادق، علیه السلام، نشستیم.
به سید گفتم: آیا چای یا قهوه یا دخانیات میل داری آماده کنم؟
در جواب کلام جامعی را فرمود: این امور از فضول زندگی است و ما از این فضولات دوریم.
این کلام در اعماق وجودم اثر گذاشت به نحوی که هرگاه یادم می‌ آید ارکان وجودم می‌ لرزد به هر حال مجلس نزدیک دو ساعت طول کشید و در این مدت مطالبی رد و بدل شد که به بعضی از آن‌ها اشاره می‌ کنم؟
۱- در رابطه با استخاره سخن به میان آمد. سید عرب فرمود:‌ ای سید با تسبیح به چه نحو استخاره می‌ کنی؟
گفتم: سه مرتبه صلوات می‌ فرستم و سه مرتبه می‌ گویم: «استخیر الله برحمته خیرة فی عافیة» پس قبضه‌ ای از تسبیح را گرفته می‌ شمارم، اگر دو تا بماند بد است و اگر یکی ماند خوب است.
فرمود: برای این استخاره، باقی مانده‌ا ی است که به شما نرسیده و آن این است که هرگاه یکی باقی ماند فورا حکم به خوبی استخاره نکنید بلکه توقف کنید و دوباره بر ترک عمل استخاره کنید اگر زوج آمد کشف می‌ شود استخاره اول خوب است، اما اگر یکی آمد کشف می‌ شودکه استخاره اول میانه است.
به حسب قواعد علمیه می‌ بایست دلیل بخواهیم و آقا جواب دهد به جای دقیق و باریکی رسیدیم پس به مجرد این قول تسلیم و فرمان بردار شدم و در عین حال متوجه نیستم که این آقا کیست.

۲- از جمله مطالب در این جلسه تاکید سید عرب بر تلاوت و قرائت این سوره‌ ها بعد از نماز‌های واجب بود. بعد ازنماز صبح سوره یاسین و بعد از نماز ظهر سوره عم یتسائلون بعداز نماز عصر سوره نوح و بعد از مغرب سوره واقعه و بعد از نماز عشاء سوره ملک.

۳- دیگر اینکه تاکید فرمودند: بر دو رکعت نماز بین مغرب و عشا که در رکعت اول بعد از حمد هر سوره‌ ای خواستی می‌ خوانی و در رکعت دوم بعد از حمد سوره واقعه را می‌ خوانی و فرمود: کفایت می‌ کند این از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب، چنانکه گذشت.

۴- تاکید فرمود که: بعد از نماز‌های پنجگانه این دعا رابخوان:
«اللهم سرحنی عن الهموم و الغموم و وحشة الصدر و وسوسة الشیطان برحمتک یا ارحم الراحمین.»

۵- و دیگر تاکید بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع درنماز‌ های یومیه خصوصا رکعت آخر:
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ تَرَّحَّم عَلی عَجزِنا وَ اَغِثنا بِحَقِّهِم.»

۶- در تعریف و تمجید از شرایع الاسلام مرحوم محقق حلی فرمود:
تمام آن مطابق با واقع است مگر کمی از مسایل آن.

۷- تاکید بر خواندن قرآن و هدیه کردن ثواب آن، برای شیعیانی که وارثی ندارند یا دارند و لکن یاد از آن‌ ها نمی‌ کنند.

۸- تحت الحنک را از زیر حنک دور دادن و سر آن را در عمامه قرار دادن چنانکه علمای عرب به همین نحو عمل می‌ کنند و فرمود: در شرع اینچنین رسیده است.

۹- تاکید بر زیارت سید الشهدا، علیه السلام.

۱۰- دعا در حق من و فرمود: قرار دهد خدا تو را ازخدمتگزارن شرع.

۱۱- پرسیدم: نمی‌ دانم آیا عاقبت کارم خیر است و آیا من نزد صاحب شرع مقدس رو سفیدم؟
فرمود: عاقبت تو خیر و تلاشت پسندیده و روسفیدی.
گفتم: نمی‌دانم آیا پدر و مادر و اساتید و ذوی الحقوق از من راضی هستند یا نه؟
فرمود: تمام آن‌ها از تو راضی اند و درباره ات دعا می‌ کنند.
استدعای دعا کردم برای خودم که موفق باشم برای تالیف و تصنیف.
دعا فرمودند.

در اینجا مطلب دیگری است که مجال تفصیل و بیان آن نیست پس خواستم از مسجد بیرون روم به خاطرحاجتی، آمدم نزد حوض که در وسط راه قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد به ذهنم رسید چه شبی بود واین سید عرب کیست که اینهمه با فضیلت است؟ شایدهمان مقصود و معشوقم باشد تا به ذهنم این معنی خطور کرد، مضطرب برگشتم و آن آقا را ندیدم و کسی هم در مسجد نبود. یقین پیدا کردم که آقا را زیارت کردم و غافل بودم، مشغول گریه شدم و همچون دیوانه اطراف مسجد گریه می‌ کردم تا صبح شد، چون عاشقی که بعد از وصال مبتلا به هجران شود.
این بود اجمالی از تفصیل که هر وقت آن شب یادم می‌آید بهت زده می‌ شوم.

منبع: سایت راسخون


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط