چهارشنبه، 20 شهريور 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

نظریه تکامل داروین از منظر قرآن و قانون علیت

پرسش :

آیا قرآن نظریه تکامل داروین را مبنى بر اینکه انسان، نسل تکامل یافته میمون است، صحیح مى داند یا نه؟ همچنین از نظر قانون علیت این نظریه چه جایگاهى دارد؟


پاسخ :
نظریه تکامل (Evolution) دیدگاه هاى گوناگونى را در میان زیست شناسان و عالمان دینى برانگیخته است؛ انگاره هاى موجود در فلسفه علم نیز گمانه هاى متفاوتى را درباره این نظریه رقم مى زند. تکامل باورى (Evolutionism) و به عبارت دقیق تر نظریه تبدل انواع (Transformism) از بدو پیدایش تاکنون، مراحل گوناگونى را پشت سر گذاشته و همواره مورد نقد و اصلاحاتى واقع شده که اهم آنها عبارت است از: 1. داروینیسم، 2. نئوداروینیسم، 3. لامارکیسم، 4. نئولامارکیسم، 5. موتاسیونیسم (Mutationism).

داروین بر آن بود که جانوران و گیاهان، تولید مثل بسیار دارند؛ به طورى که پایایى آنها موجب اشغال همه زمین و کمبود غذا و مسکن براى آنها خواهد شد. در نتیجه هر موجودى براى بقاى خود در برابر دیگر رقیبان، باید بکوشد و در این تنازع مستمر، آنکه اصلح و داراى صفت برترى است، باقى خواهد ماند. این صفت برتر ـ که موجب بقاى یک فرد مى شود ـ از طریق وراثت به افراد دیگر منتقل شده و به این وسیله نسل موجودات ادامه مى یابد.

همچنین براساس نظریه «جهش» (Mutation)، گاهى صفات جدیدى به طور ناگهانى در موجودى پیدا مى شود و جاندار به وسیله آن مى تواند به حیات خود ادامه دهد. تجمع جهش هاى مساعد در طول زمان، موجب دگرگونى انواع جانداران و ادامه حیات به صورت نوع جدید مى شود.

اکنون به اختصار از سه منظر یاد شده، به بررسى نظریه مى پردازیم:

یک. زیست شناسى
از منظر زیست شناختى (Biologic) اشکالات چندى بر نظریه تکامل وارد است؛ از جمله اینکه:
1ـ1. چگونه عضو جدیدى به وجود مى آید، یا بعضى سازگارى هاى شگفت حاصل مى گردد، یا چگونه گونه هاى بزرگ جانوران و گیاهان تشکیل شده اند و ... هنوز بر جهان دانش روشن نیست.

1ـ2. وجود نوع پیچیده پس از نوع ساده و تشابه بعضى از موجودات با یکدیگر ـ که قائلان تحول انواع به آن استناد مى کنند1 ـ دلیل بر آن نیست که انواع پسین، از انواع پیشین مشتق شده باشند2.

1ـ3. داروین از تفاوت هاى عمده و اساسى بین انسان و اجداد حیوانى مورد ادعا (میمون) غافل بوده است! بعضى از این تفاوت ها ـ که «والاس» (Wallace) به آنها اشاره کرده ـ عبارت است از:
الف. فاصله عمیق میان مغز و قواى دماغى انسان و میمون؛
ب. تمایز زبانى آشکار بین انسان و میمون؛
ج. استعداد و توانایى آفرینش هنرى در انسان؛
د. عدم تفاوت مغزى بین انسان متمدن کنونى و قبایل بدوى که داروین آنها را حلقه فاصل بین انسان متمدن و میمون خوانده است.3

«فیزیکو» (Phisico) طبیعى دان آلمانى و متخصص در تاریخ طبیعى انسان (Antropology)مى گوید: «پیشرفت هاى محسوسى که علم تاریخ طبیعى انسان نموده، روز به روز خویشاوندى انسان و میمون را دورتر مى سازد»4.

دو. فلسفه علم
از منظر فلسفه علم(Philosophy of Science) ـ که معرفتى درجه دوم است و راهبردهاى علمى، روش هاى برگزیده از سوى دانشمندان، حاصل کار آنها و عوامل دخیل در نظرپردازى هاى علمى را مورد سنجش و داورى قرار مى دهد ـ دیدگاه هاى گوناگونى در باب چیستى و منطق دانش تجربى عرضه شده که عبارت است از:
الف. پوزیتویسم منطقى (Logical Positivism
ب. مینوگروى(ldealism) ،
ج. واقع گروى خام (Naive Realism
د. واقع گروى نقدى(Critical Realism) .

چهارمین نگرش بر آن است که اساساً تئورى هاى علمى، برآیند مشاهدات صرف و تحویل پذیر به داده هاى حسى نیست؛ بلکه اینها برآیند هم کنشى داده هاى حسّى و ساخته هاى ذهنى دانشمندان است. بنابراین نظریات علمى، اکتشافات محض نیست و جنبه اختراعى نیز دارد. از این رو نمى توان این گونه نظریات را کاملاً مطابق با واقعیت و عینیت خارجى دانست.5

سه. دین
در میان عالمان دینى و دیگر کسانى که در پى تبیین دیدگاه اسلام درباره نظریه تکامل بر آمده اند، روى کردهاى گوناگونى به شرح زیر وجود دارد:
3ـ1. ادعاى اینکه در قرآن به تکامل تدریجى و تحول انواع و پیوستگى نسلى اشاره شده است6؛
3ـ2. رد نظریه تحولى خلقت7؛
3ـ3. در صورت اثبات نظریه تکامل در مورد دیگر جانداران، انسان حساب جداگانه و مستقلى دارد و پیوستگى نسلى با دیگر حیوانات ندارد8؛
3ـ4. امکان برداشت هر دو نظریه از قرآن9؛
3ـ5. تفکیک زبانى علم و دین.10

اکنون از میان آراى یاد شده، به اختصار دیدگاه علامه طباطبایى بیان مى شود:

یک. اساساً پیوستگى نسلى انسان با دیگر حیوانات، از نظر تجربى ثابت نشده و دلیل علمى قاطع و وفاق و اجماعى بر آن نیست.

دو. آیات قرآن با صراحت و نص قطعى از هیچ یک از دو نظریه ثبات انواع (Fixism)و تحول انواع (Transformism) دم نزده است؛ لیکن ظاهر آیات مربوط به خلقت انسان، با دیدگاه اول انطباق دارد.

سه. ظواهر کتاب و سنت تا زمانى که با حجت برتر دیگرى در تعارض نباشد، به حجیت خود باقى است.

چهار. نمى توان از مدلول ظاهرى آیات قرآن، در این باره دست کشید.

نتیجه آنکه انگاره «تحول انواع»، قابل انتساب به قرآن نیست. از آنجایى که نص قطعى و ضرورى نیز برخلاف آن وجود ندارد، در صورت اثبات پیوستگى نسلى انسان با اجداد حیوانى در زیست شناسى، مى توان ظواهر آیات قرآن را تأویل کرد؛ لیکن چنین چیزى در علوم اثبات نشده و حجتى معارض ظواهر قرآن وجود ندارد. بنابراین در حال حاضر دلیلى بر تأویل آیات دلالت کننده بر استقلال نسلى انسان وجود ندارد11.

ذکر چند نکته در این باره بایسته است:
یکم. اینکه خداوند آفرینش خود را از طریق نظام علیت و اسباب و مسببات به انجام مى رساند، دلیل بر این نیست که لزوماً آفرینش از طریق روند تحولى و از تک سلولى به پُر سلولى یا از حیوان به انسان باشد؛ بلکه آن مسأله، قاعده اى فلسفى و کلى است که به انحاى گوناگون، قابل تصور و تحقق است. بنابراین قاعده علیت، به تنهایى نه اثبات کننده نظریه تکاملى داروین است و نه رد کننده آن.

دوم. مستفاد از ظاهر قرآن این است که انسان هاى کنونى، همه از نسل آدم و حوا علیهماالسلام مى باشند و هیچ واسطه نسلى دیگرى بین آنها نیست، بنابراین حتى اگر انسان هاى دیگرى پیش از آدم بر زمین مى زیسته اند، آنان بین حضرت آدم و انسان هاى پس از وى اختلاط نسلى ندارند.

سوم. نفى نظریه تکامل داروین، لزوماً به معناى دفعى دانستن خلقت نیست؛ چنان که تدریجى بودن آفرینش نیز منحصر به نظریه تحول انواع نمى باشد. از سوى دیگر آیات قرآن بر اصل تدریجى بودن خلقت دلالت روشن دارند، ولى انطباق آنها با نظریه تبدل انواع، نیازمند تأویل و دست کشیدن از ظواهر است و چنان که گذشت تا زمانى که این نظریه، در بوته نقض و ابرام است، تأویل آیات قرآن و کنار نهادن ظواهر کتاب آسمانى روا نیست.

پی نوشت‌ها:
1. محمود، بهزاد، آیا به راستى انسان زاده میمون است؟، بى نا، چاپ سوم، 1354، صص 117 ـ 118.
2. نگا: عبداللّه، نصرى، مبانى انسان شناسى در قرآن، تهران، مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، ص 68.
3. ایان باربور (lan Barbour)، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهى، تهران: مرکز نشر دانشگاهى چاپ دوم 1375، ص 141 ـ 99.
4. فرید، وجدى، على اطلال المذهب المادى، صص 103 ـ 108.
5. ایان باربور، علم و دین، ترجمه بهاء الدین خرمشاهى، صص 169 ـ 244.
6. یداللّه، سحابى، خلقت انسان، تهران: شرکت سهامى انتشار، چاپ 13، 1375.
7. تفسیر المیزان، ج 4، ص 153 ؛ ج 9، ص 8 ؛ ج 16، ص 269.
8. ر.ک:
الف. جعفر، سبحانى، منشور جاوید، ص 94؛
ب. همو، داروینیسم یا تکامل انواع؛
ج. ناصر، مکارم شیرازى، فیلسوف نماها؛
د. محمد تقى، مصباح یزدى، خلقت انسان از نظر قرآن، معارف قرآن: خداشناسى، انسان شناسى، کیهان شناسى (قم: مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، چاپ سوم 1380).
9. على مشکینى اردبیلى، تکامل از نظر قرآن.
10. مرتضى، مطهرى، مقالات فلسفى، علل گرایش به مادیگرى، قم: صدرا.
براى توضیح بیشتر علاوه بر متون ذکر شده ر.ک :
الف. احد، فرامرز قراملکى، موضع علم و دین در خلقت انسان، (نشرآرایه)؛
ب. مجله «کلام اسلامى»، شماره 31815
پ. عبداللّه، نصرى، مبانى انسان شناسى در قرآن، (تهران: مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول 1379)، صص 69 ـ 87.
11. سید محمد حسین، طباطبایى، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوى همدانى، قم: دفتر انتشارات اسلامى، بى چا، بى تا، ج 16، صص 382 ـ 391.
 
منبع: پرسش‌ها و پاسخ‌هاى برگزیده، حمیدرضا شاکرین؛ نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها، دفتر نشر معارف، 1384.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
پرسش و پاسخ مرتبط