امام علی (علیه السلام) و نهی از شنیدن غیبت
پرسش :
امام علی (علیه السلام) برای نهی از «شنیدن غیبت» چه استدلالی فرموده اند؟
پاسخ :
پاسخ اجمالی:
امام علی (علیه السلام) در بیان آثار مخرّب غیبت مى فرماید: «هر کس از برادر مسلمانش استوارى در دین را مشاهده کرد، باید به نکوهش او گوش نکند». در واقع باید به حُسن سابقه و تقواى الهى افراد اطمینان داشت. سپس حضرت گوینده صادق را معصوم ندانسته و مى فرماید: «میان حق و باطل بیش از چهار انگشت فاصله نیست». حضرت در تفسیر این سخن، انگشتان خود را جمع کرد و در بین گوش و چشم خود قرار داده، و می فرماید: «باطل آن است که بگویى: شنیدم، و حق آن است که بگویى: دیدم».
پاسخ تفصیلی:
امام علی (علیه السلام) در خطبه 141 نهج البلاغه، به بیان آثار مخرّب غیبت پرداخته و نخست مى فرماید: (اى مردم! هر کس از برادر مسلمانش استوارى در دین و درستى روش را مشاهده کند، باید به سخنانى که این و آن در نکوهش او مى گویند گوش فرا ندهد)؛ «أیُّهَا النَّاسُ، مَنْ عَرَفَ مِنْ أَخِیهِ وَثِیقَةَ دِینٍ وَ سَدَادَ(1)طَرِیقٍ، فَلَا یَسْمَعَنَّ فِیهِ أَقَاوِیلَ الرِّجَالِ».
در حقیقت امام (علیه السلام) در این بخش کوتاه از خطبه، از طرق مختلفى آثار سوء غیبت را در شنونده خنثى مى کند، و نخستین طریق را همان می داند که در عبارت بالا آمده؛ زیرا انسان هنگامى که کسى را به حسن سابقه و تقواى الهى شناخته باشد، باید اطمینان پیدا کند اگر چیز خلافى درباره او مى گویند، اشتباه است، زیرا همیشه موارد مشکوک را بر موارد معلوم حمل مى کنند، و به تعبیر مشهور «الَظَّنُ یُلْحِقُ الشیْءَ بِاْلأَعَمِّ الأَغْلَبِ».
البتّه مفهوم این سخن آن نیست که غیبت و عیب جویىِ افراد را درباره کسانى که سابقه آن را نداریم، بپذیریم؛ بلکه هدف، تأکید بیشتر در مورد افراد خوش سابقه است، که به هیچ وجه نباید گفتار بدگویان و بدخواهان را درباره آنها تصدیق کرد.
سپس امام (علیه السلام) به نکته دیگرى اشاره مى فرماید: که به فرض گوینده آدم صادقى باشد، ولى به یقین معصوم نیست، و هر انسانى جز معصومین(علیهم السلام) جایز الخطا هستند، و این امر سبب مى شود که انسان نسبت هایى را که به افراد داده مى شود، به آسانى نپذیرد، حضرت مى فرماید: (آگاه باشید! گاه تیرانداز تیرش به خطا مى رود)؛ «أَمَا إِنَّهُ قَدْ یَرْمِی الرَّامِی، وَ تُخْطِىءُ السِّهَامُ»؛ و حدس و گمانها همیشه مطابق واقع نیست.
به علاوه، (سخن باطل فراوان گفته مى شود، و باطل نابود و بى اثر خواهد شد، و خداوند شنوا و شاهد بر اعمال بندگان است)؛ «وَ یُحِیلُ(2)الْکَلَامُ، وَ بَاطِلُ ذلِکَ یَبُورُ(3)وَ اللهُ سَمِیعٌ وَ شَهِیدٌ».
اشاره به این که بسیارى از مردم پاىبند به کلام حق نیستند، و هر چه بر زبانشان جارى شد مى گویند، به همین دلیل، نباید عیوب و گناهانى را که به اشخاص نسبت مى دهند پذیرفت، چرا که ممکن است از همان گفتارهاى باطل و بى اساسى باشد که بدون تحقیق و نسنجیده به افراد نسبت مى دهند، به خصوص این که مى دانیم خداوند همه جا شاهد و ناظر است، و هر چه را مى گوییم مأمورانِ ثبت اعمال مى نویسند.
و در پایان نکته مهم دیگرى را تذکر داده و مى فرماید: (بدانید میان حق و باطل بیش از چهار انگشت فاصله نیست!)؛ «أَمَا إِنَّهُ لَیْسَ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ إلَّا أَرْبَعُ أَصَابِـعَ».
(کسى از حاضران از تفسیر این سخن سؤال کرد، امام (علیه السلام) انگشتان خود را جمع کرد و در میان گوش و چشم خود در کنار صورتش قرار داد، سپس فرمود: باطل آن است که بگویى شنیدم، و حق آن است که بگویى دیدم!)؛ «فَسُئلَ (علیه السلام) عَنْ مَعْنى قَولِهِ هذَا، فَجَمَعَ أَصَابِعَهُ وَ وَضَعَها بَیْنَ أُذُنِهِ وَ عَیْنِهِ ثُمّ قَالَ: الْبَاطِلُ أَنْ تَقُولَ سَمِعْتُ، و الْحَقُّ أَنْ تَقُولَ رَأَیْتُ!».
این سخن در واقع اشاره به شایعاتى است که در میان مردم زبان به زبان مى چرخد، و مردم به عنوان «مى گویند و مى گویند» مطالبى را به یکدیگر منتقل مى سازند، که چیزى جز شایعات بى اساس نیست، امام (علیه السلام) مى فرماید: به شایعات اعتنا نکنید، و تا نبینید چیزى را به کسى نسبت ندهید.
از این جا پاسخ سؤالى را که بسیارى از شارحان نهج البلاغه در این جا مطرح کرده اند و گفته اند: «آیات قرآن، وحى آسمانى، سنّت پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) و ائمّة معصومین (علیهم السلام)، همه از طریق سمع و شنیدن است، چگونه ممکن است باطل باشد؟» روشن مى شود؛ زیرا مقصود امام (علیه السلام) این نیست که اخبار ثقات و احادیث متواتره و مستفیضه که از طریق شنیدن به ما رسیده، باطل است، بلکه اشاره به همان معنى عرفى و متعارف است که در مورد شایعات بکار مى رود.
شاهد این سخن حدیثى است که از امام حسن مجتبى (علیه السلام) نقل شده است، که پرسیدند: «کَمْ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ؟»؛ (چقدر میان حق و باطل فاصله است؟).
امام (علیه السلام) فرمودند: «أرْبَعُ أَصَابِع فَمَا رَأَیْتَهُ بِعَیْنِکَ فَهُوَ الْحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَیْکَ بَاطِلاً کَثیِراً»(4)؛ (چهار انگشت است، آنچه با چشمت ببینى حق است، حال آن که با گوش هاى خود سخنان باطل فراوان و شایعات بى اساس مى شنوى).
کوتاه سخن این که، نه هر چه انسان مى بیند حق است؛ چرا که گاه چشم خطا مى کند، و نه هر چه مى شنود باطل است؛ چرا که ممکن است گویندگان افراد عادل و ثقه و معتبر و دقیقى باشند، ولى در میان دیده ها خطا کم است، اما در میان شنیده ها سخن باطل بسیار است، و آنچه در خطبه بالا آمده است اشاره به همین نکته دارد.
پی نوشت:
(1). «سداد» به معنى گفتار و عمل صحیح است این واژه، گاه به معنى مصدرى و گاه اسم مصدرى به کار رفته و به نظر مى رسد با مادّه «سدّ» که به معنى دیوارهاى محکمى است که در برابر سیلاب و مانند آن مى بندند از نظر مفهوم قرابت دارد؛ زیرا سخنان حق و درست داراى استحکام خاصى است.
(2). «یُحیل» از مادّه «احاله» به گفته قاموس به هر گونه تغییر یا حرکتى که از استقامت و درستى خارج مى شود و به کجى و اعوجاج مى گراید گفته مى شود.
(3). «یبور» از مادّه «بوار» در اصل به معناى شدت کساد بودن چیزى است و چون شدت کسادى باعث فساد مى شود چنان که در ضرب المثل عرب آمده «کَسَدَ حَتّى فَسَدَ» این کلمه به معنى فساد و سپس هلاکت اطلاق شده است.
(4). الخصال، ابن بابویه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، انتشارات اسلامى، قم، 1362 شمسی، چاپ: اول، ج 2، ص 441.
منبع: پیام امام امیر المؤمنین (علیه السلام)، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1386 شمسی، چاپ: اول، ج 5، ص 566.
پاسخ اجمالی:
امام علی (علیه السلام) در بیان آثار مخرّب غیبت مى فرماید: «هر کس از برادر مسلمانش استوارى در دین را مشاهده کرد، باید به نکوهش او گوش نکند». در واقع باید به حُسن سابقه و تقواى الهى افراد اطمینان داشت. سپس حضرت گوینده صادق را معصوم ندانسته و مى فرماید: «میان حق و باطل بیش از چهار انگشت فاصله نیست». حضرت در تفسیر این سخن، انگشتان خود را جمع کرد و در بین گوش و چشم خود قرار داده، و می فرماید: «باطل آن است که بگویى: شنیدم، و حق آن است که بگویى: دیدم».
پاسخ تفصیلی:
امام علی (علیه السلام) در خطبه 141 نهج البلاغه، به بیان آثار مخرّب غیبت پرداخته و نخست مى فرماید: (اى مردم! هر کس از برادر مسلمانش استوارى در دین و درستى روش را مشاهده کند، باید به سخنانى که این و آن در نکوهش او مى گویند گوش فرا ندهد)؛ «أیُّهَا النَّاسُ، مَنْ عَرَفَ مِنْ أَخِیهِ وَثِیقَةَ دِینٍ وَ سَدَادَ(1)طَرِیقٍ، فَلَا یَسْمَعَنَّ فِیهِ أَقَاوِیلَ الرِّجَالِ».
در حقیقت امام (علیه السلام) در این بخش کوتاه از خطبه، از طرق مختلفى آثار سوء غیبت را در شنونده خنثى مى کند، و نخستین طریق را همان می داند که در عبارت بالا آمده؛ زیرا انسان هنگامى که کسى را به حسن سابقه و تقواى الهى شناخته باشد، باید اطمینان پیدا کند اگر چیز خلافى درباره او مى گویند، اشتباه است، زیرا همیشه موارد مشکوک را بر موارد معلوم حمل مى کنند، و به تعبیر مشهور «الَظَّنُ یُلْحِقُ الشیْءَ بِاْلأَعَمِّ الأَغْلَبِ».
البتّه مفهوم این سخن آن نیست که غیبت و عیب جویىِ افراد را درباره کسانى که سابقه آن را نداریم، بپذیریم؛ بلکه هدف، تأکید بیشتر در مورد افراد خوش سابقه است، که به هیچ وجه نباید گفتار بدگویان و بدخواهان را درباره آنها تصدیق کرد.
سپس امام (علیه السلام) به نکته دیگرى اشاره مى فرماید: که به فرض گوینده آدم صادقى باشد، ولى به یقین معصوم نیست، و هر انسانى جز معصومین(علیهم السلام) جایز الخطا هستند، و این امر سبب مى شود که انسان نسبت هایى را که به افراد داده مى شود، به آسانى نپذیرد، حضرت مى فرماید: (آگاه باشید! گاه تیرانداز تیرش به خطا مى رود)؛ «أَمَا إِنَّهُ قَدْ یَرْمِی الرَّامِی، وَ تُخْطِىءُ السِّهَامُ»؛ و حدس و گمانها همیشه مطابق واقع نیست.
به علاوه، (سخن باطل فراوان گفته مى شود، و باطل نابود و بى اثر خواهد شد، و خداوند شنوا و شاهد بر اعمال بندگان است)؛ «وَ یُحِیلُ(2)الْکَلَامُ، وَ بَاطِلُ ذلِکَ یَبُورُ(3)وَ اللهُ سَمِیعٌ وَ شَهِیدٌ».
اشاره به این که بسیارى از مردم پاىبند به کلام حق نیستند، و هر چه بر زبانشان جارى شد مى گویند، به همین دلیل، نباید عیوب و گناهانى را که به اشخاص نسبت مى دهند پذیرفت، چرا که ممکن است از همان گفتارهاى باطل و بى اساسى باشد که بدون تحقیق و نسنجیده به افراد نسبت مى دهند، به خصوص این که مى دانیم خداوند همه جا شاهد و ناظر است، و هر چه را مى گوییم مأمورانِ ثبت اعمال مى نویسند.
و در پایان نکته مهم دیگرى را تذکر داده و مى فرماید: (بدانید میان حق و باطل بیش از چهار انگشت فاصله نیست!)؛ «أَمَا إِنَّهُ لَیْسَ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ إلَّا أَرْبَعُ أَصَابِـعَ».
(کسى از حاضران از تفسیر این سخن سؤال کرد، امام (علیه السلام) انگشتان خود را جمع کرد و در میان گوش و چشم خود در کنار صورتش قرار داد، سپس فرمود: باطل آن است که بگویى شنیدم، و حق آن است که بگویى دیدم!)؛ «فَسُئلَ (علیه السلام) عَنْ مَعْنى قَولِهِ هذَا، فَجَمَعَ أَصَابِعَهُ وَ وَضَعَها بَیْنَ أُذُنِهِ وَ عَیْنِهِ ثُمّ قَالَ: الْبَاطِلُ أَنْ تَقُولَ سَمِعْتُ، و الْحَقُّ أَنْ تَقُولَ رَأَیْتُ!».
این سخن در واقع اشاره به شایعاتى است که در میان مردم زبان به زبان مى چرخد، و مردم به عنوان «مى گویند و مى گویند» مطالبى را به یکدیگر منتقل مى سازند، که چیزى جز شایعات بى اساس نیست، امام (علیه السلام) مى فرماید: به شایعات اعتنا نکنید، و تا نبینید چیزى را به کسى نسبت ندهید.
از این جا پاسخ سؤالى را که بسیارى از شارحان نهج البلاغه در این جا مطرح کرده اند و گفته اند: «آیات قرآن، وحى آسمانى، سنّت پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) و ائمّة معصومین (علیهم السلام)، همه از طریق سمع و شنیدن است، چگونه ممکن است باطل باشد؟» روشن مى شود؛ زیرا مقصود امام (علیه السلام) این نیست که اخبار ثقات و احادیث متواتره و مستفیضه که از طریق شنیدن به ما رسیده، باطل است، بلکه اشاره به همان معنى عرفى و متعارف است که در مورد شایعات بکار مى رود.
شاهد این سخن حدیثى است که از امام حسن مجتبى (علیه السلام) نقل شده است، که پرسیدند: «کَمْ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ؟»؛ (چقدر میان حق و باطل فاصله است؟).
امام (علیه السلام) فرمودند: «أرْبَعُ أَصَابِع فَمَا رَأَیْتَهُ بِعَیْنِکَ فَهُوَ الْحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَیْکَ بَاطِلاً کَثیِراً»(4)؛ (چهار انگشت است، آنچه با چشمت ببینى حق است، حال آن که با گوش هاى خود سخنان باطل فراوان و شایعات بى اساس مى شنوى).
کوتاه سخن این که، نه هر چه انسان مى بیند حق است؛ چرا که گاه چشم خطا مى کند، و نه هر چه مى شنود باطل است؛ چرا که ممکن است گویندگان افراد عادل و ثقه و معتبر و دقیقى باشند، ولى در میان دیده ها خطا کم است، اما در میان شنیده ها سخن باطل بسیار است، و آنچه در خطبه بالا آمده است اشاره به همین نکته دارد.
پی نوشت:
(1). «سداد» به معنى گفتار و عمل صحیح است این واژه، گاه به معنى مصدرى و گاه اسم مصدرى به کار رفته و به نظر مى رسد با مادّه «سدّ» که به معنى دیوارهاى محکمى است که در برابر سیلاب و مانند آن مى بندند از نظر مفهوم قرابت دارد؛ زیرا سخنان حق و درست داراى استحکام خاصى است.
(2). «یُحیل» از مادّه «احاله» به گفته قاموس به هر گونه تغییر یا حرکتى که از استقامت و درستى خارج مى شود و به کجى و اعوجاج مى گراید گفته مى شود.
(3). «یبور» از مادّه «بوار» در اصل به معناى شدت کساد بودن چیزى است و چون شدت کسادى باعث فساد مى شود چنان که در ضرب المثل عرب آمده «کَسَدَ حَتّى فَسَدَ» این کلمه به معنى فساد و سپس هلاکت اطلاق شده است.
(4). الخصال، ابن بابویه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، انتشارات اسلامى، قم، 1362 شمسی، چاپ: اول، ج 2، ص 441.
منبع: پیام امام امیر المؤمنین (علیه السلام)، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1386 شمسی، چاپ: اول، ج 5، ص 566.