در امان بودن قم از فتنههای عقیدتی و فکری
پرسش :
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است: «هنگامی که فتنه همه شهرها را فراگیرد به شهر قم و اطراف آن پناه برید که بلا از آنجا دفع شده است». نیز حدیثی از امام رضا (علیه السلام) به همین مضمون روایت شده است....
پاسخ :
اولا؛ این روایت را مرحوم مجلسی در کتاب بحارالانوار با دو سند ذکر کرده است. سند اول به امام صادق و سند دوم به امام رضا (علیهما السلام) میرسد:
الف) «وَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا عَمَّتِ الْبُلْدَانَ الْفِتَنُ فَعَلَیْکُمْ بِقُمَّ وَ حَوَالَیْهَا وَ نَوَاحِیهَا فَإِنَّ الْبَلَاءَ مَدْفُوعٌ عَنْهَا».[1]
ب) «وَ رُوِیَ مَرْفُوعاً إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیِّ بِإِسْنَادِهِ إِلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع قَالَ: إِذَا عَمَّتِ الْبُلْدَانَ الْفِتَنُ فَعَلَیْکُمْ بِقُمَّ وَ حَوَالَیْهَا وَ نَوَاحِیهَا فَإِنَّ الْبَلَاءَ مَرْفُوعٌ عَنْهَا».[2]
برای پاسخ به پرسش بالا، بررسی سندی و دلالی این دو روایت لازم است.
در خصوص سند این دو روایت باید گفت در روایت ابی جمیله از شخص مجهولی با عنوان «رجل» گزارش شده است. لفظ «رجل» که بر فرد ناشناسی دلالت دارد، مرسله بودن سند را موجب گشته و روایت را از اعتبار ساقط میکند. مضاف بر اینکه خود ابی جمیله مفضل بن صالح، از نظر بسیاری از رجالیان (علامه حلی در خلاصه الرجال)، ضعیف و غیرثقه معرفی شده است. روایت دوم هم از اساس، ارزش سندی ندارد؛ زیرا مرفوعه است و روایت مرفوعه به خودی خود، معتبر نیست.
اما از نظر دلالت نیز، در این روایات، از لفظ «فتنه» استفاده شده که اعم از امراض و بلاهای جسمی است و با توجه به مرکزیت فرهنگ شیعی و علم دینی در قم، میتوان گفت که منظور از این احادیث، فتنههای مذهبی، فکری و عقیدتی است که در آخر زمان دامن شهرها و کشورها را میگیرد و در آن شرایط لازم است مردم برای رفع آن به دانشمندان و مراکز فرهنگی و دینی قم پناه برند! در تأیید این تفسیر از روایات، به حدیثی از امام صادق (علیه السلام) اشاره میشود:
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «به زودى کوفه از وجود مؤمنان خالى و علم در آنجا پنهان مىشود؛ همچون پنهان شدن مار در سوراخش؛ پس از آن علم در شهرى ظاهر مىشود که به آن «قم» مىگویند؛ آن شهر معدن علم و فضل میشود تا جایى که در روى زمین، مستضعفى در دین باقى نماند، حتى زنها در حجلهها! و این در هنگام ظهور قائم ما خواهد بود؛ پس خدا قم و اهل آن را قائم مقام حجت قرار مىدهد و اگر آن نباشد، زمین اهل خود را در کامش فرو مىبرد و در روى زمین حجتى باقى نمىماند و علم از قم به سایر شهرها در مشرق و مغرب روان مىشود؛ پس حجت خدا بر مردم تمام مىشود تا جایى که کسى در روى زمین نماند که دین و دانش به او نرسیده باشد. از آن پس قائم (علیه السّلام) ظهور مىکند و موجب نقمت و خشم الهى بر بندگان (عصیانگر) مىشود؛ زیرا خدا از بندگان پس از آنکه حجت را انکار کردند، انتقام مىگیرد!»[3]
ثانیا؛ در فهم روایات باید به «درایة الحدیث» توجه کرد که برخی از روایات اسلامی تاریخمند بوده و شرایط زمانی و مکانی خاصی صادر شده است. مثلا برخی از روایاتی که در فضیلت قم مطرح شده را باید در بستر حوادث سالهای میانه انقراض دولت امویان و ظهور دولت عباسیان فهم کرد. در اواخر دوران بنیامیه قیامی به رهبری «ابن اشعث» در عراق رخ داد که یکی از قبایل عرب ساکن کوفه، به نام بنی اشعر (اشاعره) هم شرکت داشتند. این قیام شکست خورد و بازماندگان آنها در اقصی نقاط مملکت پهناور اسلامی متواری شدند.
انقلابیون اشعری به ایران متواری و در «قم» کنونی ساکن شدند. آنها با کمک مردم محلی، در آن منطقه برج و بارویی ساختند و آن را قم نامیدند که تا اندازه زیادی از حکومت مرکزی استقلال داشت. اشعریان از محبان اهل بیت (علیهم السلام) بودند و از این رو «قم» از آن زمان مأمنی برای انقلابیون مختلف شیعی، اعم از کیسانی و عباسی و امامی شد. با انقلاب عباسیان بر ضد امویان، اشعریان قم هم در آن شرکت کردند و پس از روی کارآمدن عباسیان، به پاداش این همکاری، حکومت قم را به دست گرفتند که استقلالی بیش از پیش داشت. بعدها اشعریان به تدریج به جناح امامی شیعیان نزدیک شدند.
به هرحال این روایات بر فرض صحت سند، به چنین ماجراهایی اشاره دارد. نتیجه این که این روایت و روایات مشابه از نظر سند ضعیف است و از لحاظ دلالت، بر امراض و بلاهای جسمی دلالت ندارند؛ بلکه به فتنههای عقیدتی و فکری و امنیتی مربوط است!
پینوشتها:
[1]. بحاارالانوار، ج 57 ، ص 214.
[2]. همان، ص 217.
[3]. همان، ص 213.
منبع: اندیشه قم
اولا؛ این روایت را مرحوم مجلسی در کتاب بحارالانوار با دو سند ذکر کرده است. سند اول به امام صادق و سند دوم به امام رضا (علیهما السلام) میرسد:
الف) «وَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا عَمَّتِ الْبُلْدَانَ الْفِتَنُ فَعَلَیْکُمْ بِقُمَّ وَ حَوَالَیْهَا وَ نَوَاحِیهَا فَإِنَّ الْبَلَاءَ مَدْفُوعٌ عَنْهَا».[1]
ب) «وَ رُوِیَ مَرْفُوعاً إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیِّ بِإِسْنَادِهِ إِلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع قَالَ: إِذَا عَمَّتِ الْبُلْدَانَ الْفِتَنُ فَعَلَیْکُمْ بِقُمَّ وَ حَوَالَیْهَا وَ نَوَاحِیهَا فَإِنَّ الْبَلَاءَ مَرْفُوعٌ عَنْهَا».[2]
برای پاسخ به پرسش بالا، بررسی سندی و دلالی این دو روایت لازم است.
در خصوص سند این دو روایت باید گفت در روایت ابی جمیله از شخص مجهولی با عنوان «رجل» گزارش شده است. لفظ «رجل» که بر فرد ناشناسی دلالت دارد، مرسله بودن سند را موجب گشته و روایت را از اعتبار ساقط میکند. مضاف بر اینکه خود ابی جمیله مفضل بن صالح، از نظر بسیاری از رجالیان (علامه حلی در خلاصه الرجال)، ضعیف و غیرثقه معرفی شده است. روایت دوم هم از اساس، ارزش سندی ندارد؛ زیرا مرفوعه است و روایت مرفوعه به خودی خود، معتبر نیست.
اما از نظر دلالت نیز، در این روایات، از لفظ «فتنه» استفاده شده که اعم از امراض و بلاهای جسمی است و با توجه به مرکزیت فرهنگ شیعی و علم دینی در قم، میتوان گفت که منظور از این احادیث، فتنههای مذهبی، فکری و عقیدتی است که در آخر زمان دامن شهرها و کشورها را میگیرد و در آن شرایط لازم است مردم برای رفع آن به دانشمندان و مراکز فرهنگی و دینی قم پناه برند! در تأیید این تفسیر از روایات، به حدیثی از امام صادق (علیه السلام) اشاره میشود:
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «به زودى کوفه از وجود مؤمنان خالى و علم در آنجا پنهان مىشود؛ همچون پنهان شدن مار در سوراخش؛ پس از آن علم در شهرى ظاهر مىشود که به آن «قم» مىگویند؛ آن شهر معدن علم و فضل میشود تا جایى که در روى زمین، مستضعفى در دین باقى نماند، حتى زنها در حجلهها! و این در هنگام ظهور قائم ما خواهد بود؛ پس خدا قم و اهل آن را قائم مقام حجت قرار مىدهد و اگر آن نباشد، زمین اهل خود را در کامش فرو مىبرد و در روى زمین حجتى باقى نمىماند و علم از قم به سایر شهرها در مشرق و مغرب روان مىشود؛ پس حجت خدا بر مردم تمام مىشود تا جایى که کسى در روى زمین نماند که دین و دانش به او نرسیده باشد. از آن پس قائم (علیه السّلام) ظهور مىکند و موجب نقمت و خشم الهى بر بندگان (عصیانگر) مىشود؛ زیرا خدا از بندگان پس از آنکه حجت را انکار کردند، انتقام مىگیرد!»[3]
ثانیا؛ در فهم روایات باید به «درایة الحدیث» توجه کرد که برخی از روایات اسلامی تاریخمند بوده و شرایط زمانی و مکانی خاصی صادر شده است. مثلا برخی از روایاتی که در فضیلت قم مطرح شده را باید در بستر حوادث سالهای میانه انقراض دولت امویان و ظهور دولت عباسیان فهم کرد. در اواخر دوران بنیامیه قیامی به رهبری «ابن اشعث» در عراق رخ داد که یکی از قبایل عرب ساکن کوفه، به نام بنی اشعر (اشاعره) هم شرکت داشتند. این قیام شکست خورد و بازماندگان آنها در اقصی نقاط مملکت پهناور اسلامی متواری شدند.
انقلابیون اشعری به ایران متواری و در «قم» کنونی ساکن شدند. آنها با کمک مردم محلی، در آن منطقه برج و بارویی ساختند و آن را قم نامیدند که تا اندازه زیادی از حکومت مرکزی استقلال داشت. اشعریان از محبان اهل بیت (علیهم السلام) بودند و از این رو «قم» از آن زمان مأمنی برای انقلابیون مختلف شیعی، اعم از کیسانی و عباسی و امامی شد. با انقلاب عباسیان بر ضد امویان، اشعریان قم هم در آن شرکت کردند و پس از روی کارآمدن عباسیان، به پاداش این همکاری، حکومت قم را به دست گرفتند که استقلالی بیش از پیش داشت. بعدها اشعریان به تدریج به جناح امامی شیعیان نزدیک شدند.
به هرحال این روایات بر فرض صحت سند، به چنین ماجراهایی اشاره دارد. نتیجه این که این روایت و روایات مشابه از نظر سند ضعیف است و از لحاظ دلالت، بر امراض و بلاهای جسمی دلالت ندارند؛ بلکه به فتنههای عقیدتی و فکری و امنیتی مربوط است!
پینوشتها:
[1]. بحاارالانوار، ج 57 ، ص 214.
[2]. همان، ص 217.
[3]. همان، ص 213.
منبع: اندیشه قم