مواضع پاکستان در جنگ عراق علیه ایران
پرسش :
مواضع پاکستان در جنگ عراق علیه ایران چه بود؟
پاسخ :
بروز جنگ بین دو کشور همسایه، خواه ناخواه فرصتها و تهدیداتی را متوجه کشورهای ثالث میکند. اصلیترین الگویی که کشورها در این مواقع از آن پیروی میکنند الگوی تأمین حداکثری منافع ملی است. منافع کشورها گاه در اعلام و حفظ بیطرفی وگاهی نیز در جانبداری از یکی از طرفین درگیر در جنگ تأمین میگردد. جنگ عراق با ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. این جنگ به مدت هشت سال یکی از حساسترین و مهمترین مناطق جهان را تحت تأثیر قرار داد. کشورهای همسایه ایران و عراق و نیز کشورهای منطقه و فرامنطقه، فراخور منافعی که داشتند درقبال این جنگ به موضعگیری پرداختند. در طی این جنگ با توجه به اینکه عراق یک کشورعرب بود و نیز با توجه به اینکه پیروزی انقلاب اسلامی ایران نظم حاکم بر منطقه را به چالش کشیده بود، اکثر کشورهای عربی و قدرتهای جهانی به حمایت از عراق پرداختند. در میان کشورهای منطقه، ترکیه و پاکستان از معدود کشورهایی بودند که موضع مستقلی را در قبال این جنگ اتخاذ کردند. استراتژی این دو کشور در قبال جنگ عراق و ایران، حفظ بیطرفی در کنار بهرهبرداری از فرصتهای ایجاد شده در سایه این جنگ بود. این جنگ به لحاظ اقتصادی دستاوردهای زیادی را برای این دو کشور به همراه داشت.
پاکستان با توجه به هممرز بودن با ایران و روابط نزدیکی که با این کشور داشت؛ در جریان جنگ تحمیلی، سیاست پیچیدهای را در پیش گرفت. برای تحلیل دقیق سیاست خارجی پاکستان در قبال جنگ ضرورتاً باید در وهله نخست، رویکردهای حاکم بر سیاست خارجی این کشور را بشناسیم.
پاکستان کشوری چند ملیتی، چند فرهنگی، چند زبانی و چند فرقهای است و تنها وجه مشترک مردم پاکستان، اسلام و سرزمین است. مردم پاکستان از یک سو مسلمان و از سوی دیگر تحت تأثیر قومیت خود هستند و از جانب سوم، هویت ناحیهای دارند. اختلافات قومی در این کشور به گونهای است که تمایل برای خودمختاری، شورش و جدایی در میان مردم این کشور بسیار قدرتمند است.
مسأله کشمیر برای پاکستان به عنوان یکی از جدیترین عارضهها برای تمامیت ارضی این کشور پس از جدایی از هند محسوب میشود. دولت پاکستان براساس نظریه دو دولت معتقد است چون اکثریت مردم منطقه کشمیر در شبه قاره هند، مسلمان هستند از اینرو پاکستان به عنوان نماینده اصلی این مردم محسوب میشود، لذا این منطقه باید در اختیار پاکستان قرار داده شود. در مقابل هندیها مسأله کشمیر را به سند الحاق ارجاع میدهند که به تمایل عمومی مردم کشمیر برای پیوستن به هند اشاره دارد.
تاکنون دو کشور چندین بار در سالهای۱۹۴۸ و ۱۹۶۱ به خاطر کشمیر با یکدیگر به جنگ پرداختهاند و درگیری مرزی متعددی نیز به صورت پراکنده بین دو کشور اتفاق افتاده است. مسأله کشمیر به اندازهای برای پاکستان و هند اهمیت دارد که بسیاری از کارشناسان بر این باورند که وقوع هر جنگی در آینده بین دو کشور به خاطر کشمیر خواهد بود .
۲) جذب منابع خارجی برای توسعه اقتصادی و تجاری: پاکستان از اقتصاد نابسامانی برخوردار است. صادرات و واردات این کشور با تراز منفی تجاری روبروست و از ساختارهای اقتصادی و تجهیزات پیشرفته صنعتی و نیروی متخصص بیبهره مانده است. همچنین مخالفت نظامیان با کاهش چهل درصدی مخارج نظامی نسبت به هزینههای عمومی، ممانعت زمینداران بزرگ از اصلاح مالیات کشاورزی، قطع کمکهای اقتصادی آمریکا به این کشور، عدم ثبات دولتها و وجود کشمکشهای سیاسی، به کاهش سرمایهگذاری داخلی و خارجی و افزایش بحران اقتصادی پاکستان کمک کرده است. حتی کشاورزی که مهمترین بخش اقتصادی این کشور است، به علت مکانیزه نبودن، فئودالی بودن، و تغییرات جوی نامناسب، پاسخگوی نیازهای مصرفی پاکستان نیست به گونهای که این کشور نیازمند واردات گندم است.
پاکستان از بدو استقلال، از کشورهای نیازمند بوده است. بیشتر کمکهای خارجی به پاکستان از سوی کنسرسیومی مرکب از آمریکا، فرانسه، انگلستان، ژاپن، کانادا، نروژ، سوئد، هلند و ایتالیا صورت میگیرد. برنامه توسعه سازمان ملل، صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و نیز اتریش، بلغارستان، چین، دانمارک، فنلاند، رومانی، روسیه، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر و ایران نیز در مقاطع مختلف کمکهایی را در اختیار دولتهای پاکستان قرار دادهاند. از این رو، میتوان گفت پاکستان از کشورهای مقروض جهان است. بدهی خارجی این کشور در سال ۱۳۷۴ / ۱۹۹۵، بالغ بر ۲۶ میلیارد دلار بوده است.
۳) همکاری با جهان اسلام: پس از استقلال پاکستان شرقی( بنگلادش) در سال ۱۹۷۴، به دلایل استراتژیک، توجه به دول اسلامی خاورمیانه در اولویت سیاستگذاری خارجی پاکستان قرار گرفت. این استراتژی جدید دولت پاکستان با ارتقای نقش کشورهای اسلامی صادرکننده نفت به دلیل افزایش قیمت این ماده و تأثیرگذاری مالی هرچه بیشتر این کشورها در اقتصاد جهانی مصادف گردید.
با مساعی دولت پاکستان درجریان کنفرانس وزرای خارجه کشورهای اسلامی در کوالالامپور، طرح ایجاد بانک توسعه اسلامی با سرمایهای معادل ۲ میلیارد دلار که عمدتاً توسط کشورهای تولید کننده نفت تأمین شده بود به تصویب رسید.
سیاست پاکستان برای توسعه روابط با کشورهای اسلامی و اعتلای جایگاه این کشور در جهان اسلام عمدتاً بر نقشآفرینی در سازمان کنفرانس اسلامی متمرکز بود. در این راستا، در جریان ششمین کنفرانس وزرای خارجه کشورهای اسلامی که در سال ۱۹۷۵ در شهر جده برگزار شد، پاکستان به عنوان رئیس کمیته بیتالمقدس انتخاب شد و از سوی این کشور طرحهایی با هدف تدوین استراتژی برای آزادسازی فلسطین و شهر بیتالمقدس ارائه شد.
سیاست خاورمیانهای ذوالفقار علی بوتو نه تنها پیوندهای فرهنگی و سیاسی را بین پاکستان و این کشورها مستحکم کرد بلکه باعث شد کمکهای مالی و اقتصادی در خور توجهی از سوی کشورهای اسلامی به پاکستان صورت بگیرد. جدول ذیل نشان دهنده بخشی از این کمکهای اعطایی میباشد.
در خلال این دوره، کشورهای اسلامی به بزرگترین بازار صادراتی پاکستان تبدیل شدند و سهم این کشور از ۲۱درصد تا یک سوم از واردات این کشورها افزایش یافت.
۴) رابطه با قدرتهای بزرگ به ویژه ایالات متحده امریکا: در استراتژی سیاست خارجی پاکستان، رابطه با قدرتهای بزرگ از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. این کشور با توجه به چالش امنیتی که با هند دارد ناگزیر است برای حفظ توان رقابت با این کشور، پشتیبانی قدرتهای بزرگ را داشته باشد. ایالات متحده آمریکا از جایگاه ویژهای در سیاست خارجی پاکستان برخوردار است. رقابت دو ابرقدرت در دوران جنگ سرد در منطقه آسیای جنوب غربی، هند را متحد شوروی و پاکستان را متحد آمریکا ساخت. با حمله شوروی به افغانستان و نیز وقوع انقلاب اسلامی در ایران، در سیاست خارجی ایالات متحده هر چه بیشتر بر اهمیت محوری و سوقالجیشی پاکستان افزوده شد. بر این اساس، کمکهای اقتصادی، سیاسی و نظامی قابل توجهی از سوی آمریکا در اختیار دولتهای پاکستان قرار گرفت.
اگرچه اعطای این کمکها با توجه به برخی تحولات داخلی و سیاست خارجی پاکستان با نوساناتی همراه بوده اما برای حل مشکلات اقتصادی این کشور بسیار حیاتی و مهم بوده است.
به جز ایالات متحده آمریکا، در سیاست خارجی پاکستان، رابطه با چین از اهمیت راهبردی بسیار زیادی برخوردار بوده است. اگرچه چین همواره در مدار کشورهای بلوک شرق قرار داشته اما به واسطه چالش و رقابتی که با هند داشته و دارد، میتوانست متحد مطمئنی برای پاکستان باشد. سیاستمداران پاکستانی به خوبی واقف بودهاند که در صورت وقوع بحرانی بین این کشور و هند، نمیتوانند بر حمایت همهجانبه آمریکا و غرب حساب بکنند. از اینرو، پس از جنگ ۱۹۶۵، روابط پاکستان با چین علیرغم مخالفتهایی که آمریکاییها داشتند به شدت توسعه یافت و به تدریج چین به متحد سیاسی و استراتژیک پاکستان تبدیل گردید.
۵) ارتقا و تثبیت جایگاه پاکستان به عنوان یک قدرت منطقهای: موقعیت ژئوپلیتیک کشور پاکستان و تحولات سیاسی - امنیتی مناطق پیرامونی آن، ایفای نقش فعال این کشور به عنوان یک قدرت منطقهای را ناگزیر ساخته است. در سایه کشمکش سیاسی - نظامی پاکستان با هند، این کشور برای حفظ توازن قدرت نظامی بین دو کشور، بخش قابل ملاحظهای از منابع اقتصادیش را برای افزایش کمی و کیفی نیروهای نظامیاش صرف کرد. در پرتو این سیاست، ارتش پاکستان به لحاظ آمادگی و نیز تعداد نیرو به یکی از قویترین نیروهای نظامی در سطح منطقه تبدیل شد. به دنبال اشغال نظامی افغانستان توسط ارتش شوروی و اوجگیری جنگ سرد بین دو ابرقدرت، پاکستان در کانون سیاست منطقهای و بینالمللی قرار گرفت. در واقع این کشور به عنوان نخستین خاکریز غرب و متحدان منطقهای آن در برابر شوروی به شمار میرفت. کشورهای منطقه و نیز ایالات متحده آمریکا از طریق پاکستان تلاش داشتند به مقابله با توسعهطلبی روسها بپردازند.
پاکستان اولین کشوری بود که جمهوری اسلامی ایران را در ۲۱ بهمنماه ۱۳۵۷ به رسمیت شناخت. به منظور آغاز روابط سیاسی و ارسال پیام ضیاءالحق به امام خمینی(ره) مبنی بر اینکه روابط ایران و پاکستان براساس اسلام تداوم خواهد یافت، مشاور ضیاءالحق در امور خارجی در مارس ۱۹۷۹ به تهران سفر کرد و با کریم سنجابی وزیر خارجه دولت موقت و امام خمینی دیدار کرد.
پیروزی انقلاب اسلامی همزمان با وقوع کودتای نظامی در پاکستان و سقوط دولت ذوالفقار علی بوتو، موجب پایان همکارهای سیاسی - اقتصادی دو کشور در ائتلافهای منطقهای و شروع دور جدیدی از رقابتهای سیاسی فیمابین دو کشور همسایه گردید.
روابط ایران و پاکستان بعد از انقلاب عمدتاً متأثر از عوامل ذیل بوده است:
حمله شوروی به افغانستان یک تقارن منافع استراتژیک را بین پاکستان و آمریکا ایجاد کرد. بعد از فاصلهای که پس از ذوالفقار علی بوتو بین دو کشور اتفاق افتاد، اهمیت پاکستان در محاسبات استراتژیک آمریکا به دلیل از دست رفتن ایران، افزایش یافت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام، به قطع روابط ایران با آمریکا منجر شد. ایران به عنوان یک دولت انقلابی، از متحد نزدیک آمریکا به چالشگر اساسی وضع موجود در منطقه خلیج فارس تبدیل شد. این در حالی بود که پاکستان با کمک آمریکا به خط مقدم ائتلاف تحت رهبری آمریکا بر ضد حمله شوروی در افغانستان تبدیل شده بود. از سرگیری مجدد همکاری دفاعی با آمریکا یکی از دستاوردهای مهم این وضعیت، برای رژیم نظامی ضیاءالحق بود.
این یک واقعیت است که رابطه نزدیک آمریکا با پاکستان، همواره یک فاکتور مهم در روابط پاکستان با ایران بوده است. آمریکا در حالی که دوست پاکستان است دشمن و اصلیترین تهدید برای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران نیز محسوب میگردد. از اینرو، پاکستان تحت تأثیر روابطش با ایالات متحده، نمیتواند دامنه مناسباتش را با ج.ا.ایران تا هر سطحی که علاقمند است گسترش دهد. به عبارت دیگر عامل آمریکا مانع از توسعه مناسبات ایران و پاکستان است. با این وجود، پاکستان کاملاً به ماهیت استراتژیک روابطش با ایران واقف است لذا به گونهای رفتار میکند که بتواند تعادل را در روابطش با این دو کشور حفظ کند.
یکی از کشورهایی که به شدت از انقلاب اسلامی ایران ملهم گردید کشور پاکستان بود. مردم پاکستان با آغوش باز از انقلاب اسلامی ایران استقبال نمودند و در این میان، شیعیان پاکستان بیش از هر گروه دیگری پذیرای انقلاب ایران گردیدند. بیش از ۲۵ درصد مردم این کشور را شیعیان تشکیل میدهند.
انقلاب اسلامی ایران یک نوع انسجام درونی و خود باوری را در شیعیان بوجود آورد. از تأثیرات بارز انقلاب اسلامی در پاکستان، سیاسی- تشکیلاتی شدن شیعیان پاکستان بود. یکی از اساسیترین دستاوردهای انقلاب در پاکستان، تأسیس نهضت اجرای فقه جعفری در ۲۴ فروردین ۱۳۵۸ بود. این سازمان مهمترین تشکیلات شیعی در پاکستان بود که هدف اولیه آن بازیابی حقوق شیعیان بود.
با نفوذ اندیشههای انقلابی شیعی در پاکستان، کشورهایی مانند عربستان سعودی با کمک بعضی کشورها به فکر ایجاد گروه تروریستی بنام سپاه صحابه برای مقابله با گسترش و نفوذ هر چه بیشتر انقلاب اسلامی در پاکستان و واکنش در برابر نهضت جعفریه افتادند. به دلیل حمایت قاطعانه نهضت جعفریه از شیعیان پاکستان و انقلاب اسلامی ایران، این حزب و حامیان آن همواره هدف اصلی فرقه گرایان و عاملان آنها بودهاند .علیرغم اینکه ضیاءالحق اولیّن زمامداری بود که پیروزی انقلاب اسلامی را تبریک گفت و نظام انقلابی ایران را به رسمیت شناخت، اما به تبع تشدید برخوردهای فرقهای، نقش سیاسی شیعیان در دولت ضیاالحق کاهش یافت و زمینه گرایش او به صف مخالفین انقلاب اسلامی هموار شد. به این ترتیب دور تازهای از تشدید برخوردهای فرقهای علیه شیعیان آغاز شد که این بار برخوردها بسیار شدید و سازمان یافتهتر بود. تا این زمان معدود برخوردهای شیعه و سنی فقط در ایام محرم در بین پارهای افراط و تفریط و برخوردهای خرافی برخی شیعیان و یا تنگنظریهای بعضی فرق اهل سنت صورت میگرفت. اما از آن پس، این برخوردها به شکل کاملاً سازمان یافته صورت میگرفت و سازمانی عریض و طویل و برخوردار از کمکهای بیدریغ امریکا و عربستان سعودی به مبارزه با شیعیان و حمله به منافع ج.ا.ایران در پاکستان مبادرت کردند. اگرچه به ظاهر این مساله مشکل داخلی پاکستان بود اما از آنجا که منجر به کشته شدن برخی شهروندان ایرانی و از جمله دیپلماتهای ایران شد بر روابط دو کشور اثر گذاشت.
حوزه نفوذ ایران در افغانستان، عموماً به افغانهای شیعه، تاجیکها و هزارهها که به لحاظ مذهبی و نژادی با ایران نزدیکتر بود محدود میشد، در حالی که حوزه نفوذ پاکستان، اهل سنت و نیز پشتونها را دربر میگرفت.
قرابت زبانی و فرهنگی تاجیکها و هزارهها با مردم ایران، در دوره اشغال افغانستان به وسیله روسها و جنگ داخلی افغانستان و ظهور طالبان کاملاً خود را نشان داد. شیعههای هزاره و تاجیک حنفی مذهب، اکثریت قاطع جمعیت مهاجر افغانستانی به ایران را تشکیل میدادند.
با تهاجم شوروی به افغانستان، پاکستان بار دیگر روابط استراتژیک خود را با آمریکا گسترش داد. امری که در آن زمان باعث تیرگی روابط ایران و پاکستان شد اما پس از آنکه دو کشور به منافع مشترک خود در بیرون راندن نیروهای شوروی از افغانستان پی بردند تا حدی برطرف گشت. حمله شوروی به افغانستان منبع نگرانی برای هر دو کشور بود اگرچه آنها اولویتهای متفاوتی را در افغانستان دنبال می کردند.
موضع دولت پاکستان در قبال جنگ ایران و عراق تحت تأثیر مولفههای ذیل قرار داشت:
با استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران، استراتژی ایالات متحده در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس دچار تغییر شد. در استراتژی جد ید آمریکا، پاکستان نقش ویژهای را عهدهدار شد. در چارچوب دکترین کارتر، ایالات متحده متعهد شد از کشورهای عرب حوزه خلیج فارس در برابر تهدید ایران یا هر کشور دیگری دفاع کند و نیروی واکنش سریع آمریکا برای دفاع از کشورهای مزبور در منطقه خلیج فارس مستقر شد. در موضوع اشغال افغانستان توسط ارتش شوروی، پاکستان به کشور خط مقدم برای مقابله با ارتش شوروی تبدیل شد. در سایه ایفای این نقش، پاکستان از انواع کمکهای اقتصادی و نظامی آمریکا و غرب برخوردار شد. ایالات متحده در نظر داشت رژیم نظامی پاکستان را به عنوان جایگزینی برای شاه ایران مطرح کند و برخی از کارکردهای ایران قبل از انقلاب را در زمینه تأمین نظم و امنیت منطقه خلیج فارس به این کشور بسپارد. البته در این زمینه موانعی نیز وجود داشت که رقابت پاکستان با هند و جو ضد آمریکایی حاکم بر افکار عمومی پاکستان از این جمله بود.
در جریان جنگ ایران و عراق و در شرایطی که نیروهای نظامی ایران پس از پیشرویهای اولیه ارتش عراق، ابتکار عمل را در جبهههای جنگ به دست گرفته و علاوه بر بازپس گرفتن مناطق اشغالی، جنگ را در خاک آن کشور دنبال میکردند؛ دولتمردان آمریکایی درصدد بودند با کشاندن پاکستان به حلقه کشورهای حامی عراق و تیره ساختن روابط این کشور با ایران، نظام انقلابی ایران را از مرزهای شرقی و غربیاش تحت فشار قرار دهند. در این راستا، بوش در ۱۹۸۴ در جریان دیدارش از پاکستان، طرحی را برای ضیاالحق مطرح کرد که آمریکا به پاکستان کمک میکرد تا تعدادی از مجاهدین افغان را برای بیثبات کردن بلوچستان ایران تربیت کند. ضیاالحق این طرح را قاطعانه در یک کنفرانس مطبوعاتی در لاهور و درست قبل از اینکه بوش پاکستان را ترک کند رد کرد که این موضوع ناراحتی رئیس جمهور آمریکا را سبب شد. در بحبوحه جنگ و در شرایطی که ارتش عراق در موضع ضعف قرار داشت و بندر فاو توسط نیروهای ایران تصرف شده بود یک گروه از ناوگان آمریکا مرکب از ۵ کشتی جنگی و تعدادی زیردریایی، تحت فرماندهی ناو اتمی اینترپرایز در بندر کراچی پاکستان مستقر شدند. ایالات متحده و متحدین منطقهای آن نظیر عربستان سعودی شدیداً دولت پاکستان را تحت فشار قرار داده بودند تا در این جنگ از عراق حمایت کند. لازم به یادآوری است پاکستان در مورد جنگ عراق با ایران برخلاف دیگر کشورها، از همان آغاز عراق را به عنوان تجاوزگر اعلام کرده بود علیرغم این فشارها، دولت پاکستان کاملاً به اهمیت استراتژیک روابطش با ایران آگاه بود. در این رابطه دولت پاکستان سیاست بسیار پیچیدهای را در پیش گرفت تا بتواند روابطش را به نوعی با همه این کشورها حفظ کند.
به جز مسئله افغانستان، مسئله دیگری که روابط نزدیک پاکستان با کشورهای عرب خلیج فارس را به دنبال داشت موضوع حضور نیروهای نظامی پاکستان در این کشورها بود. بیش از ۳۰ هزار نفر از نظامیان پاکستانی در رده تخصصی در ارتش کشورهای عربستان سعودی، امارات متحده عربی و عمان، تحت فرماندهی فرماندهان این کشورها خدمت میکردند. وظیفه اصلی این نیروها آموزش نحوه استفاده از سلاحهای پیشرفتهای بود که کشورهای یاد شده از آمریکا و غرب خریداری میکردند. از این تعداد نیرو، ۲۰هزار نفر در عربستان سعودی و ۱۰هزار نفر در امارات متحده و عمان خدمت میکردند. حضور این تعداد نیروی نظامی پاکستانی در این کشورها در شرایطی که دامنه و شدت جنگ ایران رو به تصاعد بود عامل مهمی بود که پاکستان را با امنیت منطقه خلیج فارس پیوند میداد. در صورتی که عربستان سعودی یا امارات متحده عربی به طرفداری از عراق، در جنگ مداخله میکردند نیروهای پاکستانی، تحت امر فرماندهان این کشورها ناگزیر از رویارویی نظامی با ارتش ایران میشدند؛ وضعیتی که اصلاً خوشایند دولتمردان و مردم پاکستان نبود و این کشور را بر سر دو راهی سرنوشتسازی قرار میداد.
جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، از بعد اقتصادی، فرصتهای مطلوبی را در اختیار دولت پاکستان قرار داد. از سویی کشورهایی همچون آمریکا و کشورهای عرب حامی عراق حاضر به اعطای هرگونه کمک مالی و نظامی به پاکستان بودند تا این کشور به نفع عراق در این جنگ مداخله کند. از سوی دیگر دولت ایران نیز برای اینکه نظر مساعد پاکستان را داشته باشد یا حداقل مانع از گرایش آن به اردوگاه رقیب شود حاضر به دادن امتیازات اقتصادی به این کشور بود. در شرایطی که جنگ در جبهههای نبرد و در خلیج فارس روبه تصاعد بود و ایران از سوی آمریکا، شوروی و غرب مورد تحریم تسلیحاتی قرار داشت؛ ترکیه و پاکستان، عمدهترین کانالهای ارتباطی این کشور برای ارتباط با خارج از کشور بودند.
درخصوص میزان تأثیرگذاری انقلاب اسلامی بر جامعه پاکستان میتوان به این نکته اشاره کرد که پس از اشغال سفارت امریکا در تهران، پاکستان دومین کشوری بود که سفارت امریکا در آن مورد هجوم قرار گرفت آنچه در پاکستان به فاصله کمی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران رخ داد برخی را به این باور رساند که پاکستان، حلقه دوم انقلاب اسلامی است. نمونه دیگری از این تأثیر، اعتراض گسترده مردم، مطبوعات و احزاب پاکستانی به استقرار ناوهای جنگی آمریکا در بندر کراچی در سالهای پایانی جنگ تحمیلی بود که دولت وقت آن کشور را با محذورات فراوانی مواجه کرد.
تحت تأثیر پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، فعالیت جریانات و گروههای شیعی پاکستان تشدید شد و بر وزن سیاسی آنها در جامعه پاکستان تا حد زیادی افزوده شد به نحوی که حکومت وقت علیرغم گرایشی که به گروههای سنی مذهب داشت نمیتوانست دیگر آنها را نادیده بگیرد. دولت پاکستان ناگزیر بود در هر سیاستی که در قبال جنگ ایران و عراق اتخاذ میکرد جایگاه قابل توجه جمهوری اسلامی ایران در افکار عمومی، به ویژه در نزد احزاب و گروههای شیعی را در نظر بگیرد.
پاکستان روابط راهبردی و گستردهای با ایالات متحده داشت و روابط این کشور با دول عرب منطقه نیز امتیازات اقتصادی بسیاری برای پاکستان به همراه داشت. از این رو، جنگ ایران و عراق اتفاق خوشایندی برای حکومت پاکستان نبود. از آغازین روزهای جنگ، دولت پاکستان در مورد این جنگ موضع بیطرفی اتخاذ کرد، هرچند که دولتمردان این کشور در محافل خصوصی و در دیدارهایی که با مقامات جمهوری اسلامی ایران داشتند به نوعی بر متجاوز بودن رژیم عراق در جنگ اذعان میکردند دولت پاکستان با مخالفت با طرح تحریم اقتصادی ایران به خاطر ماجرای اشغال سفارت آمریکا در تهران، نشان داد که اهمیت فراوانی برای رابطه با ایران قائل است در این مرحله، حکومت وقت پاکستان تلاش زایدالوصفی را برای میانجیگری بین دو کشور جهت پایان دادن به جنگ بین دو کشور اسلامی انجام داد. در این زمینه، دولت پاکستان از تمام توان دیپلماتیک داخلی و خارجی برای حل این بحران بهره گرفت. ژنرال ضیاءالحق، رئیس جمهور این کشور، بارها همراه با برخی دیگر از رهبران کشورهای اسلامی و در قالب کمیته صلح سازمان کنفرانس اسلامی، به ایران و عراق سفر کرد تا موافقت رهبران دو کشور را برای پایان دادن به جنگ جلب کند.
این تلاشها هیچ نتیجهای در برنداشت. بهگونهای که وی در مصاحبه با روزنامه الشرق الاوسط به صراحت اعلام کرد: کمیته میانجیگری از زمان تشکیل آن در سال ۱۹۸۱ در حدود هشت گردهمایی در سطح سران، برگزار کرد که این اجلاسها نتیجه خاصی را به دنبال نداشت. ضیاءالحق معتقد بود جنگ عراق و ایران فقط به نفع اسرائیل و شوروی و دشمنان امت اسلامی میباشد و این جنگ باعث شده مسائل افغانستان و فلسطین تحتالشعاع قرار گیرد. در نهایت پس از تلاشهای گوناگون ضیاءالحق و عدم نتیجه قطعی از خاتمه جنگ، وی به دیدارهایش خاتمه داد و اعلام کرد هر وقت ایران و عراق آماده پذیرش درخواستها باشند با اشاره آنها آماده مسافرت بین طرفین و رفع اشکال خواهد بود . در کنار این اقدامات، دولت پاکستان در بُعد دیپلماتیک تلاش میکرد حساسیت کشورهای عرب را نسبت به جمهوری اسلامی ایران کاهش دهد. در این راستا وزیر خارجه پاکستان در جریان کنفرانس طائف به دفاع از مواضع جمهور ی اسلامی پرداخت.
در این مقطع، دولت عراق اقداماتی را برای ایجاد ناآرامی در منطقه بلوچستان ایران انجام داد. هدف دولت صدام از این اقدام، مشغول کردن بخشی از نیروهای نظامی ایران در مرزهای شرقی این کشور بود .در این راستا این کشور مقدار زیادی سلاح و مهمات، از طریق مرز پاکستان به منطقه بلوچستان ایران حمل کرد و در اختیار سران قبایل بلوچ قرار داد.
طبیعتاً هرچه میگذشت حفظ موضع بیطرفی برای کشوری چون پاکستان سختتر میشد. این کشور با توجه به تعهدات نظامی خاصی که نسبت به ایالات متحده داشت ناگزیر بود در صورت لزوم با نیروهای نظامی این کشور در منطقه همکاری کند. همچنین با توجه به مراوادت نظامی قابل توجهی که با کشورهای عرب منطقه خلیج فارس داشت نمیتوانست نسبت به تهدیدات امنیتی که در نتیجه این جنگ علیه امنیت این کشورها شکل گرفته بود بیتفاوت باشد.
علیرغم تداوم جنگ عراق و ایران، پاکستان همچنان سعی در حفظ روابط خوبش با جمهوری اسلامی ایران داشت. در سال ۱۹۸۲ یک هیأت اقتصادی ایران به پاکستان سفر کرد و درباره خرید برخی کالاهای مورد نیاز از پاکستان، تزانزیت کالا از هند با استفاده از راهآهن پاکستان و اتصال راهآهن ایران به پاکستان با مقامات آن کشور مذاکره نمود. از این بهبعد روابط دو کشور سیر صعودی را طی نمود و با سفر دکتر ولایتی وزیر امور خارجه در مارس ۱۹۸۲ به پاکستان و پس از آن سفر غلام اسحاقخان وزیر دارایی پاکستان به ایران مناسبات به بالاترین سطح خود پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران رسید.
در اعلامیه مشترکی که در پایان سفر دکتر ولایتی انتشار یافت طرفین اعلام کردند در مذاکرات انجام شده، مسائل بینالمللی و منطقهای مورد علاقه دو کشور مورد بحث قرار گرفته و خواستار توسعه روابط اقتصادی و فرهنگی و سیاسی بین دو کشورشدند. دولت پاکستان متعهد شد مجرمین (عادی و سیاسی) فراری ایران را به این کشور تحویل خواهد داد . در اوایل سال ۱۹۸۳ وزیر کشور ایران از پاکستان بازدید نمود و بسیاری از مسائل مرزی حل و فصل گردید و قرار شد سالانه کمسیون مشترکی در این مورد تشکیل شود. پس از آن، روابط دو کشور تا حدودی افت کرد که درگیریهای شیعه و سنی در کراچی و ادعای دخالت ایران در آن و گسترش روابط پاکستان با کشورهای عربی در این زمینه مؤثر بود. سفر وزیر کشور و وزیر خارجه پاکستان به ایران در سال ۱۹۸۴ تحرکی در روابط دو کشور ایجاد کرد.
از سوی دیگر کمیسیون مشترک وزرای ایران و پاکستان در اواخر سال ۱۹۸۴ با شرکت وزرای دارایی و امور اقتصادی دو کشور در اسلامآباد تشکیل شد و در خاتمه یک موافقتنامه درباره تشکیل رسمی کمیسیون مشترک دو کشور و یک یادداشت تفاهم راجع به همکاری در زمینههای تجاری، فنی و علمی به امضاء رسید .سال ۱۳۶۴ در راستای گسترش همکاریهای اقتصادی میان کشورهای ایران، پاکستان و ترکیه، پیمان آر.سی.دی تحت عنوان سازمان همکاریهای اقتصادی (اکو) بار دیگر احیا شد. در واقع، اهدافی که برای این سازمان در نظر گرفته شده بود همان اهداف پیمان آر.سی.دی بود. شکل گیری سازمان جدید در قالب اکو میتوانست موقعیت ایران را در سطح منطقهای افزایش داده و از مشکلات اعضا بکاهد . شوروی و آمریکا هرکدام بر اساس منافع و دیدگاهایشان با توسعه اکو مخالف بودند. ایالات متحده در راستای سیاست مهار ایران و بدلیل اینکه ایران در میان کشورهای آسیای مرکزی و افغانستان دارای پیوند های تاریخی، قومی و زبانی بود با پیشرفت سازمان اکو مخالف بود و در مقابل پیشرفت آن سنگاندازی میکرد.
پاکستان هم زمان با حفظ روابطش با جمهوری اسلامی ایران، در تلاش بود روابطش را با کشورهای عرب خلیج فارس و نیز با ایالات متحده آمریکا حفظ کند. همانگونه که گفته شد تعداد قابل توجهی از نیروهای نظامی پاکستان در سه کشور عربستان، امارات متحده عربی و عمان حضور داشتند و این امر، درآمد قابل توجهی برای دولت پاکستان داشت. ضمن اینکه رابطه با آمریکا نیز برای پاکستان امتیازات نظامی و اقتصادی زیادی را به همراه داشت. در این مقطع دولت پاکستان به گونهای رفتار میکرد تا بتواند رضایت توا‡م تمام طرفهای درگیر را داشته باشد؛ اما این موضعگیری دو پهلو نمیتوانست تداوم داشته باشد و دولت پاکستان ناگزیر بود در آینده و در صورت تداوم جنگ عراق با ایران، موضع روشنی را در قبال این جنگ اتخاذ کند. امری که برای دولت و مردم پاکستان بسیار مهم بود.
سالهای پایانی جنگ عراق و ایران، مقطع حساسی برای امنیت کشورهای منطقه خلیج فارس بود. با گسترش جنگ به خلیج فارس و حملاتی که علیه نفتکشها و کشتیهای تجاری صورت گرفت، تداوم جریان صدور نفت از این منطقه با تهدید بزرگی روبه رو شد، موضوعی که در نهایت، حضور ناوگان نظامی آمریکا و کشورهای غربی در خلیج فارس و رویارویی آمریکا و ایران را به دنبال داشت. با موج پیشروی نیروهای نظامی ایران و عملیاتهای نظامی بزرگی که از سوی ایران صورت میگرفت شکست نظامی عراق دور از انتظار نبود. ازاینرو حامیان منطقهای و فرامنطقهای عراق، تمام امکاناتشان را برای کمک به رژیم صدام به کارگرفتند. در سایه سیل کمکهای تسلیحاتی، مالی و اطلاعاتی که به رژیم عراق صورت گرفت ماشین جنگی این کشور به سرعت احیا شد و جنگ عراق و ایران وارد مرحلهای جدیدی شد.
در این شرایط، آمریکا و کشورهای عرب منطقه و به ویژه عربستان سعودی، دولت پاکستان را تحت فشار قرار داده بودند تا این کشور با قطع روابطش با جمهوری اسلامی ایران، به حمایت از عراق بپردازد . با وجود اینکه پیوستن به جناح کشورهای مخالف با ایران ممکن بود برای پاکستان، امتیازات فراوانی را به ارمغان داشته باشد اما دولتمردان پاکستانی کاملاً به اهمیت استراتژیک روابطشان با ایران واقف بودند. پاکستان با توجه به تجربه تلخی که در جریان جنگ با هند در زمینه برخورداری از حمایتهای آمریکا داشت در این شرایط نیز به وعدههایی که از سوی این کشور داده میشد چندان خوشبین نبود. از سوی دیگر برخلاف کشورهایی چون عربستان و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس، پاکستان دارای مرزهای زمینی طولانی با ایران بود و اگر روابطش با جمهوری اسلامی ایران دچار چالش میشد با توجه به نفوذی که جمهوری اسلامی ایران در بین گروههای شیعی این کشور داشت ممکن بود بحران داخلی گریبان این کشور را بگیرد. به جز شیعیان، گرایش کل جامعه پاکستان نیز شدیداً ضد آمریکایی بود و ممکن بود در صورت همکاری پاکستان با آمریکا، اعتراضات مردمی بالا بگیرد.
با توجه به تبلیغاتی که در این زمینه از سوی رسانههای منطقهای و غربی صورت میگرفت نخست وزیر پاکستان طی یک مصاحبه ضمن تأکید بر بیطرفی کشورش در جنگ ایران و عراق، ایفای نقش پاکستان در خلیج فارس در قبال دریافت تسهیلات از ایالات متحده را تکذیب کرد و اعلام کرد پاکستان به هیچ وجه در جنگ خلیج فارس دخالت نخواهد کرد.در این شرایط، علیرغم فشارهای موجود، دولت پاکستان تصمیم به حفظ و گسترش روابطش با جمهوری اسلامی ایران گرفت. مهمترین اقدام در این زمینه، موافقت پاکستان با استفاده ایران از بنادر کراچی و قاسم برای وارد کردن کالاهای مورد نیازش بود. براساس موافقتنامهای که در این زمینه منعقد شد مقرر شد جمهوری اسلامی ایران سالانه دو میلیون تن کالا از طریق این دو بندر وارد کند. همچنین دو کشور توافق کردند یک سرویس قطار بین کویته و تهران برقرار شود و مذاکراتی برای تأسیس شرکت کشتیرانی مشترک بین ایران و پاکستان صورت گرفت. در واقع، این توافقات بخشی از موافقتنامه دو کشور برای توسعه مبادلات تجاری به حجم ۴۰۰ میلیون دلار در سال ۱۹۸۸ بود. طبق این موافقتنامه، پاکستان در مقابل دریافت۲۰۰دستگاه اتوبوس و روزانه ۲۰ هزار بشکه نفت، تولیدات کشاورزی و مصالح ساختمانی به ایران صادر میکرد. در قالب توافقنامه امضا شده بین دو کشور، ایران بخشی از جنگندههای جی۷-اس و سلاحهای سنگین دیگری را که از چین و کره شمالی خریداری میکرد از طریق پاکستان دریافت میکرد .در مقابل، ایران نیز بازپرداخت وامی را که پاکستان در دوره پهلوی دریافت کرده بود تمدید کرد .
در واکنش به اقدام دولت پاکستان در گسترش روابطش با جمهوری اسلامی ایران، دولت عربستان سعودی بخش زیادی از نظامیان پاکستانی شاغل در ارتش این کشور را به کشورشان برگرداند و روابط دو کشور رو به سردی گذاشت.
بخشی از دلایل گسترش دامنه همکاریهای پاکستان با جمهوری اسلامی به تیرگی روابط این کشور با ایالات متحده، به دلیل قاچاق مواد مخصوصی از آمریکا به پاکستان به منظور تولید سلاح هستهای مربوط میشد. دولت ایالات متحده پس از آگاهی از این موضوع، تمام کمکهای اقتصادی و نظامی خود به ارزش ۲/۴ میلیارد دلار را به پاکستان به حالت تعلیق درآورد . این امر موقعیت منحصر به فردی برای ایران به وجود آورد تا از این موضع علیه ایالات متحده بهرهبرداری کند.
در اوایل سال ۱۹۸۶ آیت ا... خامنهای، رئیس جمهور وقت ایران، از پاکستان دیدار نمود. در این دیدار ضمن ملاقات با ضیاءالحق در اجلاس شورای عالی سازمان همکاری اقتصادی ایران، ترکیه و پاکستان (اکو) که در اسلامآباد گشایش یافت، شرکت نمود. این سفر نقطه عطفی در روابط ایران و پاکستان در دوره پس از انقلاب اسلامی به شمار میآید. در جریان این سفر علاوه بر مذاکرات رسمی با مقامات پاکستانی، ملاقاتهایی نیز با علماء، مهاجران و مجاهدین افغانی در پاکستان و اساتید زبان فارسی در آن کشور انجام شد.
علاوه بر این تفاهمنامهای در خصوص تشکیل کمیته مرزی به امضاء رسید. در سال ۱۹۸۶، ۱۲ کانال شبکه مخابراتی جدید ماکروویو شهرهای مختلف ایران و پاکستان آغاز بهکار کرد. در سال ۱۹۸۷ موافقتنامه همکاریهای حمل و نقل جادهای (ترانزیت) میان دو کشور در اسلامآباد امضاء شد. در همان سال، پروازهای خطوط هوایی پاکستان به ایران که از سال ۱۹۸۰ قطع شده بود از سرگرفته شد.
در جریان تیره شدن روابط ایران و فرانسه و وقوع جنگ سفارتخانهها بین دوکشور و قطع روابط سیاسی بین آنها، پاکستان به عنوان حافظ منافع جمهوری اسلامی ایران و ایتالیا به عنوان حافظ منافع فرانسه در ایران تعیین شدند.
با تصویب قطعنامه ۵۹۸، دولت پاکستان تلاش کرد جمهوری اسلامی ایران را برای پذیرش این قطعنامه تشویق کند. ضیاءالحق در دیدار با آقای ولایتی پیشنهاد کرد ایران به طور جدی و با دقت بیشتری قطعنامه ۵۹۸ را که تا حدی خواستههای جمهوری اسلامی ایران را نیز مورد توجه قرار داده، مورد بررسی قرار دهد.
پیوستن پاکستان به کشورهای مخالف ایران، اگرچه میتوانست امتیازات فراوانی را برای این کشور به همراه داشته باشد اما تهدیدات امنیتی این کشور را به شدت افزایش میداد. در واقع، این اقدام پاکستان را از سه جهت در محاصره کشورهای مخالف قرار میداد. این احتمال وجود داشت که جمهوری اسلامی ایران برای کاستن از فشار کشورهای رقیب، به هند و شوروی نزدیک شود که این مسأله پاکستان را با شرایط دشواری روبه رو میکرد. ضمن اینکه پیامدهای داخلی این تصمیم نیز برای پاکستان بسیار مهم و تأثیرگذار بود. از سوی دیگر، دولت پاکستان چندان به حمایتهای وعده داده شده خوشبین نبود. لذا دولتمردان پاکستانی با رد پیشنهاد مداخله در جنگ ایران و عراق، عملاً نوعی بیطرفی مثبت در قبال ایران را در پیش گرفتند و تمام تلاششان را برای راضی کردن طرفین برای پایان این جنگ به کار گرفتند. اگرچه این تصمیم، هزینههایی نیز برای پاکستان دربر داشت اما با توجه به امتیازاتی که از سوی ایران داده شد تا حدی این هزینهها جبران شد. به نظر میرسد این تصمیم دولت پاکستان با توجه به شرایطی که در آن دوره وجود داشت یک انتخاب عاقلانه بود که توسعه بیشتر روابط این کشور با ایران را در سالهای پس از جنگ به دنبال داشت.
منبع: مقاله «بررسی مواضع و عملکرد پاکستان در جنگ عراق با ایران»؛ نویسنده: مسعود موسوی، نگین ایران، دوره ۹، شماره ۳۳، تابستان ۱۳۸۹.
بروز جنگ بین دو کشور همسایه، خواه ناخواه فرصتها و تهدیداتی را متوجه کشورهای ثالث میکند. اصلیترین الگویی که کشورها در این مواقع از آن پیروی میکنند الگوی تأمین حداکثری منافع ملی است. منافع کشورها گاه در اعلام و حفظ بیطرفی وگاهی نیز در جانبداری از یکی از طرفین درگیر در جنگ تأمین میگردد. جنگ عراق با ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. این جنگ به مدت هشت سال یکی از حساسترین و مهمترین مناطق جهان را تحت تأثیر قرار داد. کشورهای همسایه ایران و عراق و نیز کشورهای منطقه و فرامنطقه، فراخور منافعی که داشتند درقبال این جنگ به موضعگیری پرداختند. در طی این جنگ با توجه به اینکه عراق یک کشورعرب بود و نیز با توجه به اینکه پیروزی انقلاب اسلامی ایران نظم حاکم بر منطقه را به چالش کشیده بود، اکثر کشورهای عربی و قدرتهای جهانی به حمایت از عراق پرداختند. در میان کشورهای منطقه، ترکیه و پاکستان از معدود کشورهایی بودند که موضع مستقلی را در قبال این جنگ اتخاذ کردند. استراتژی این دو کشور در قبال جنگ عراق و ایران، حفظ بیطرفی در کنار بهرهبرداری از فرصتهای ایجاد شده در سایه این جنگ بود. این جنگ به لحاظ اقتصادی دستاوردهای زیادی را برای این دو کشور به همراه داشت.
پاکستان با توجه به هممرز بودن با ایران و روابط نزدیکی که با این کشور داشت؛ در جریان جنگ تحمیلی، سیاست پیچیدهای را در پیش گرفت. برای تحلیل دقیق سیاست خارجی پاکستان در قبال جنگ ضرورتاً باید در وهله نخست، رویکردهای حاکم بر سیاست خارجی این کشور را بشناسیم.
رویکردها و اهداف حاکم بر سیاست خارجی پاکستان
۱) تقویت امنیت و حفظ تمامیت سرزمینی: اولین اصل مهم در سیاست خارجی پاکستان به حوزه راهبرد امنیتی و منافع حیاتی۱ این کشور باز میگردد. حفظ تمامیت سرزمینی یکی از چهار مفهوم کلیدی دولتهای ملی است. این اصل قاعدهای است که هیچ کشور دیگری نمیتواند در مورد آن مصالحه و سازش نماید. در خصوص پاکستان این اصل دارای دو وجه کلیدی است: یکی مسئله انسجام درونی و دیگری مسئله کشمیر محیط درونی پاکستان از چند خرده فرهنگ مجزا تشکیل شده که این خرده فرهنگها در نواحی جغرافیایی متفاوتی ساکن هستند. در این راستا میتوان از ناحیه پنجاب، ناحیه سند و مهاجرین، ناحیه بلوچستان، ناحیه سرحد، ناحیه کشمیر و مناطق شمالی و ناحیه سرائیکی نام بردپاکستان کشوری چند ملیتی، چند فرهنگی، چند زبانی و چند فرقهای است و تنها وجه مشترک مردم پاکستان، اسلام و سرزمین است. مردم پاکستان از یک سو مسلمان و از سوی دیگر تحت تأثیر قومیت خود هستند و از جانب سوم، هویت ناحیهای دارند. اختلافات قومی در این کشور به گونهای است که تمایل برای خودمختاری، شورش و جدایی در میان مردم این کشور بسیار قدرتمند است.
مسأله کشمیر برای پاکستان به عنوان یکی از جدیترین عارضهها برای تمامیت ارضی این کشور پس از جدایی از هند محسوب میشود. دولت پاکستان براساس نظریه دو دولت معتقد است چون اکثریت مردم منطقه کشمیر در شبه قاره هند، مسلمان هستند از اینرو پاکستان به عنوان نماینده اصلی این مردم محسوب میشود، لذا این منطقه باید در اختیار پاکستان قرار داده شود. در مقابل هندیها مسأله کشمیر را به سند الحاق ارجاع میدهند که به تمایل عمومی مردم کشمیر برای پیوستن به هند اشاره دارد.
تاکنون دو کشور چندین بار در سالهای۱۹۴۸ و ۱۹۶۱ به خاطر کشمیر با یکدیگر به جنگ پرداختهاند و درگیری مرزی متعددی نیز به صورت پراکنده بین دو کشور اتفاق افتاده است. مسأله کشمیر به اندازهای برای پاکستان و هند اهمیت دارد که بسیاری از کارشناسان بر این باورند که وقوع هر جنگی در آینده بین دو کشور به خاطر کشمیر خواهد بود .
۲) جذب منابع خارجی برای توسعه اقتصادی و تجاری: پاکستان از اقتصاد نابسامانی برخوردار است. صادرات و واردات این کشور با تراز منفی تجاری روبروست و از ساختارهای اقتصادی و تجهیزات پیشرفته صنعتی و نیروی متخصص بیبهره مانده است. همچنین مخالفت نظامیان با کاهش چهل درصدی مخارج نظامی نسبت به هزینههای عمومی، ممانعت زمینداران بزرگ از اصلاح مالیات کشاورزی، قطع کمکهای اقتصادی آمریکا به این کشور، عدم ثبات دولتها و وجود کشمکشهای سیاسی، به کاهش سرمایهگذاری داخلی و خارجی و افزایش بحران اقتصادی پاکستان کمک کرده است. حتی کشاورزی که مهمترین بخش اقتصادی این کشور است، به علت مکانیزه نبودن، فئودالی بودن، و تغییرات جوی نامناسب، پاسخگوی نیازهای مصرفی پاکستان نیست به گونهای که این کشور نیازمند واردات گندم است.
پاکستان از بدو استقلال، از کشورهای نیازمند بوده است. بیشتر کمکهای خارجی به پاکستان از سوی کنسرسیومی مرکب از آمریکا، فرانسه، انگلستان، ژاپن، کانادا، نروژ، سوئد، هلند و ایتالیا صورت میگیرد. برنامه توسعه سازمان ملل، صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و نیز اتریش، بلغارستان، چین، دانمارک، فنلاند، رومانی، روسیه، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر و ایران نیز در مقاطع مختلف کمکهایی را در اختیار دولتهای پاکستان قرار دادهاند. از این رو، میتوان گفت پاکستان از کشورهای مقروض جهان است. بدهی خارجی این کشور در سال ۱۳۷۴ / ۱۹۹۵، بالغ بر ۲۶ میلیارد دلار بوده است.
۳) همکاری با جهان اسلام: پس از استقلال پاکستان شرقی( بنگلادش) در سال ۱۹۷۴، به دلایل استراتژیک، توجه به دول اسلامی خاورمیانه در اولویت سیاستگذاری خارجی پاکستان قرار گرفت. این استراتژی جدید دولت پاکستان با ارتقای نقش کشورهای اسلامی صادرکننده نفت به دلیل افزایش قیمت این ماده و تأثیرگذاری مالی هرچه بیشتر این کشورها در اقتصاد جهانی مصادف گردید.
با مساعی دولت پاکستان درجریان کنفرانس وزرای خارجه کشورهای اسلامی در کوالالامپور، طرح ایجاد بانک توسعه اسلامی با سرمایهای معادل ۲ میلیارد دلار که عمدتاً توسط کشورهای تولید کننده نفت تأمین شده بود به تصویب رسید.
سیاست پاکستان برای توسعه روابط با کشورهای اسلامی و اعتلای جایگاه این کشور در جهان اسلام عمدتاً بر نقشآفرینی در سازمان کنفرانس اسلامی متمرکز بود. در این راستا، در جریان ششمین کنفرانس وزرای خارجه کشورهای اسلامی که در سال ۱۹۷۵ در شهر جده برگزار شد، پاکستان به عنوان رئیس کمیته بیتالمقدس انتخاب شد و از سوی این کشور طرحهایی با هدف تدوین استراتژی برای آزادسازی فلسطین و شهر بیتالمقدس ارائه شد.
سیاست خاورمیانهای ذوالفقار علی بوتو نه تنها پیوندهای فرهنگی و سیاسی را بین پاکستان و این کشورها مستحکم کرد بلکه باعث شد کمکهای مالی و اقتصادی در خور توجهی از سوی کشورهای اسلامی به پاکستان صورت بگیرد. جدول ذیل نشان دهنده بخشی از این کمکهای اعطایی میباشد.
در خلال این دوره، کشورهای اسلامی به بزرگترین بازار صادراتی پاکستان تبدیل شدند و سهم این کشور از ۲۱درصد تا یک سوم از واردات این کشورها افزایش یافت.
۴) رابطه با قدرتهای بزرگ به ویژه ایالات متحده امریکا: در استراتژی سیاست خارجی پاکستان، رابطه با قدرتهای بزرگ از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. این کشور با توجه به چالش امنیتی که با هند دارد ناگزیر است برای حفظ توان رقابت با این کشور، پشتیبانی قدرتهای بزرگ را داشته باشد. ایالات متحده آمریکا از جایگاه ویژهای در سیاست خارجی پاکستان برخوردار است. رقابت دو ابرقدرت در دوران جنگ سرد در منطقه آسیای جنوب غربی، هند را متحد شوروی و پاکستان را متحد آمریکا ساخت. با حمله شوروی به افغانستان و نیز وقوع انقلاب اسلامی در ایران، در سیاست خارجی ایالات متحده هر چه بیشتر بر اهمیت محوری و سوقالجیشی پاکستان افزوده شد. بر این اساس، کمکهای اقتصادی، سیاسی و نظامی قابل توجهی از سوی آمریکا در اختیار دولتهای پاکستان قرار گرفت.
اگرچه اعطای این کمکها با توجه به برخی تحولات داخلی و سیاست خارجی پاکستان با نوساناتی همراه بوده اما برای حل مشکلات اقتصادی این کشور بسیار حیاتی و مهم بوده است.
به جز ایالات متحده آمریکا، در سیاست خارجی پاکستان، رابطه با چین از اهمیت راهبردی بسیار زیادی برخوردار بوده است. اگرچه چین همواره در مدار کشورهای بلوک شرق قرار داشته اما به واسطه چالش و رقابتی که با هند داشته و دارد، میتوانست متحد مطمئنی برای پاکستان باشد. سیاستمداران پاکستانی به خوبی واقف بودهاند که در صورت وقوع بحرانی بین این کشور و هند، نمیتوانند بر حمایت همهجانبه آمریکا و غرب حساب بکنند. از اینرو، پس از جنگ ۱۹۶۵، روابط پاکستان با چین علیرغم مخالفتهایی که آمریکاییها داشتند به شدت توسعه یافت و به تدریج چین به متحد سیاسی و استراتژیک پاکستان تبدیل گردید.
۵) ارتقا و تثبیت جایگاه پاکستان به عنوان یک قدرت منطقهای: موقعیت ژئوپلیتیک کشور پاکستان و تحولات سیاسی - امنیتی مناطق پیرامونی آن، ایفای نقش فعال این کشور به عنوان یک قدرت منطقهای را ناگزیر ساخته است. در سایه کشمکش سیاسی - نظامی پاکستان با هند، این کشور برای حفظ توازن قدرت نظامی بین دو کشور، بخش قابل ملاحظهای از منابع اقتصادیش را برای افزایش کمی و کیفی نیروهای نظامیاش صرف کرد. در پرتو این سیاست، ارتش پاکستان به لحاظ آمادگی و نیز تعداد نیرو به یکی از قویترین نیروهای نظامی در سطح منطقه تبدیل شد. به دنبال اشغال نظامی افغانستان توسط ارتش شوروی و اوجگیری جنگ سرد بین دو ابرقدرت، پاکستان در کانون سیاست منطقهای و بینالمللی قرار گرفت. در واقع این کشور به عنوان نخستین خاکریز غرب و متحدان منطقهای آن در برابر شوروی به شمار میرفت. کشورهای منطقه و نیز ایالات متحده آمریکا از طریق پاکستان تلاش داشتند به مقابله با توسعهطلبی روسها بپردازند.
روابط پاکستان با جمهوری اسلامی ایران
وقوع انقلاب اسلامی در ایران مرحله جدیدی را در روابط ایران و پاکستان رقم زد. پاکستان تنها کشور منطقه بود که به نوعی با این انقلاب همراهی نشان داد. با برداشت واقعگرایانهای که حکومت پاکستان از ماهیت تحولات داخلی ایران داشت علیرغم اینکه این کشور روابطش را تا آخرین روز های حکومت پهلوی با این رژیم حفظ کرد که نمونه آن سفر ژنرال ضیاالحق به ایران در سپتامبر ۱۹۷۸ بود؛ با این وجود، وزیر کابینه او خورشید احمد آشکارا از انقلاب ایران حمایت کرد. هرچند که برخی از مقامات پاکستانی به این سیاست اعتراض کردند . خورشید احمد در ۱۴ ژانویه ۱۹۷۸ با امام خمینی(ره) در پاریس دیدار کرد. ملاقات وی به منظور رساندن این پیام بود که پاکستان آماده است روابط دوستانهای را با رهبر اسلامی ایران برقرار کند.پاکستان اولین کشوری بود که جمهوری اسلامی ایران را در ۲۱ بهمنماه ۱۳۵۷ به رسمیت شناخت. به منظور آغاز روابط سیاسی و ارسال پیام ضیاءالحق به امام خمینی(ره) مبنی بر اینکه روابط ایران و پاکستان براساس اسلام تداوم خواهد یافت، مشاور ضیاءالحق در امور خارجی در مارس ۱۹۷۹ به تهران سفر کرد و با کریم سنجابی وزیر خارجه دولت موقت و امام خمینی دیدار کرد.
پیروزی انقلاب اسلامی همزمان با وقوع کودتای نظامی در پاکستان و سقوط دولت ذوالفقار علی بوتو، موجب پایان همکارهای سیاسی - اقتصادی دو کشور در ائتلافهای منطقهای و شروع دور جدیدی از رقابتهای سیاسی فیمابین دو کشور همسایه گردید.
روابط ایران و پاکستان بعد از انقلاب عمدتاً متأثر از عوامل ذیل بوده است:
۱. روابط ایران با هند
از بدو تأسیس پاکستان تا به امروز، مناسبات این کشور با ایران همواره تحت تأثیر معادلهای قرار داشته که هند در آن مهمترین مفروض شناخته میشود. به عبارت دیگر، سیاست خارجی پاکستان، تا حد زیادی تحت تأثیر اختلاف با هند بر سر مسأله کشمیر قرار دارد و برقراری رابطه با کشورها از سوی پاکستان، به دوری و نزدیکی آنها به هند وابسته است. از سوی دیگر، ایران نیز در سیاست خارجی خود همیشه بر سر دو راهی انتخاب پاکستان یا هند قرار داشته است. در مقابل، پاکستان با توجه به مشکلات ساختاری که با هند دارد همواره برای همزیستی مسالمتآمیز با هر رژیمی در ایران تلاش نموده است. در واقع، ایران برای پاکستان نوعی موازنه بسیار سنگین در قبال هندوستان است .پاکستان در تحلیل نهایی، ایران را عقبه استراتژیک خود میداند. جبر جغرافیایی و پیوندهای تاریخی و فرهنگی باعث شکلگیری این برداشت در ذهن پاکستانیها شده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، پاکستانیها امیدوار شدند همانگونه که در دوره پهلوی، شاه ایران همواره جانب پاکستان را میگرفت، نظام حکومتی جدید ایران نیز، این بار از منظری ایدئولوژیک به حمایت کشور همسایه و مسلمان خود یعنی پاکستان برخیزد.۲. روابط پاکستان با آمریکا
انقلاب اسلامی ایران در ۱۹۷۹ و حمله شوروی به افغانستان، ژئوپلیتیک منطقه را کاملاً تغییر داد و یک بازی جدید در سطح منطقهای آغاز شد جایی که آمریکا ایران را از دست داد و شوروی افغانستان را بدست آورد. این دو تحول، تغییرات اساسی در روابط ایران و پاکستان ایجاد کرد. آمریکا، مداخله شوروی در افغانستان را به عنوان بخشی از استراتژی پایدار مسکو برای تأمین مرزهای جنوب غربی خود و افزایش نفوذ در خلیج فارس و اقیانوس هند قلمداد میکرد.حمله شوروی به افغانستان یک تقارن منافع استراتژیک را بین پاکستان و آمریکا ایجاد کرد. بعد از فاصلهای که پس از ذوالفقار علی بوتو بین دو کشور اتفاق افتاد، اهمیت پاکستان در محاسبات استراتژیک آمریکا به دلیل از دست رفتن ایران، افزایش یافت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام، به قطع روابط ایران با آمریکا منجر شد. ایران به عنوان یک دولت انقلابی، از متحد نزدیک آمریکا به چالشگر اساسی وضع موجود در منطقه خلیج فارس تبدیل شد. این در حالی بود که پاکستان با کمک آمریکا به خط مقدم ائتلاف تحت رهبری آمریکا بر ضد حمله شوروی در افغانستان تبدیل شده بود. از سرگیری مجدد همکاری دفاعی با آمریکا یکی از دستاوردهای مهم این وضعیت، برای رژیم نظامی ضیاءالحق بود.
این یک واقعیت است که رابطه نزدیک آمریکا با پاکستان، همواره یک فاکتور مهم در روابط پاکستان با ایران بوده است. آمریکا در حالی که دوست پاکستان است دشمن و اصلیترین تهدید برای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران نیز محسوب میگردد. از اینرو، پاکستان تحت تأثیر روابطش با ایالات متحده، نمیتواند دامنه مناسباتش را با ج.ا.ایران تا هر سطحی که علاقمند است گسترش دهد. به عبارت دیگر عامل آمریکا مانع از توسعه مناسبات ایران و پاکستان است. با این وجود، پاکستان کاملاً به ماهیت استراتژیک روابطش با ایران واقف است لذا به گونهای رفتار میکند که بتواند تعادل را در روابطش با این دو کشور حفظ کند.
۳. فرقهگرایی در پاکستان
جامعه پاکستان دارای فرقههای مختلفی است که هر یک دارای ایدهها و تعصبات قومی و برداشتهای مذهبی هستند که روز به روز بر دامنه شکاف آنها افزوده میشود.یکی از کشورهایی که به شدت از انقلاب اسلامی ایران ملهم گردید کشور پاکستان بود. مردم پاکستان با آغوش باز از انقلاب اسلامی ایران استقبال نمودند و در این میان، شیعیان پاکستان بیش از هر گروه دیگری پذیرای انقلاب ایران گردیدند. بیش از ۲۵ درصد مردم این کشور را شیعیان تشکیل میدهند.
انقلاب اسلامی ایران یک نوع انسجام درونی و خود باوری را در شیعیان بوجود آورد. از تأثیرات بارز انقلاب اسلامی در پاکستان، سیاسی- تشکیلاتی شدن شیعیان پاکستان بود. یکی از اساسیترین دستاوردهای انقلاب در پاکستان، تأسیس نهضت اجرای فقه جعفری در ۲۴ فروردین ۱۳۵۸ بود. این سازمان مهمترین تشکیلات شیعی در پاکستان بود که هدف اولیه آن بازیابی حقوق شیعیان بود.
با نفوذ اندیشههای انقلابی شیعی در پاکستان، کشورهایی مانند عربستان سعودی با کمک بعضی کشورها به فکر ایجاد گروه تروریستی بنام سپاه صحابه برای مقابله با گسترش و نفوذ هر چه بیشتر انقلاب اسلامی در پاکستان و واکنش در برابر نهضت جعفریه افتادند. به دلیل حمایت قاطعانه نهضت جعفریه از شیعیان پاکستان و انقلاب اسلامی ایران، این حزب و حامیان آن همواره هدف اصلی فرقه گرایان و عاملان آنها بودهاند .علیرغم اینکه ضیاءالحق اولیّن زمامداری بود که پیروزی انقلاب اسلامی را تبریک گفت و نظام انقلابی ایران را به رسمیت شناخت، اما به تبع تشدید برخوردهای فرقهای، نقش سیاسی شیعیان در دولت ضیاالحق کاهش یافت و زمینه گرایش او به صف مخالفین انقلاب اسلامی هموار شد. به این ترتیب دور تازهای از تشدید برخوردهای فرقهای علیه شیعیان آغاز شد که این بار برخوردها بسیار شدید و سازمان یافتهتر بود. تا این زمان معدود برخوردهای شیعه و سنی فقط در ایام محرم در بین پارهای افراط و تفریط و برخوردهای خرافی برخی شیعیان و یا تنگنظریهای بعضی فرق اهل سنت صورت میگرفت. اما از آن پس، این برخوردها به شکل کاملاً سازمان یافته صورت میگرفت و سازمانی عریض و طویل و برخوردار از کمکهای بیدریغ امریکا و عربستان سعودی به مبارزه با شیعیان و حمله به منافع ج.ا.ایران در پاکستان مبادرت کردند. اگرچه به ظاهر این مساله مشکل داخلی پاکستان بود اما از آنجا که منجر به کشته شدن برخی شهروندان ایرانی و از جمله دیپلماتهای ایران شد بر روابط دو کشور اثر گذاشت.
۴. اشغال افغانستان توسط شوروی
روز ۲۷دسامبر سال ۱۹۷۹ میلادی نیروهای ارتش شوروی به خاک افغانستان حملهور شدند . اشغال افغانستان به وسیله شوروی، رقابت شرق و غرب در این کشور، جنگ و جهاد داخلی، کشتار شیعیان و آواره شدن میلیون ها نفر، مواد مخدر و ... از جمله مسائلی بودند که امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران را تحت تأثیر قرار داد؛ لذا این کشور در جهت تأمین امنیت و منافع خود به ناچار در تحولات و مسائل افغانستان درگیر شد. پاکستان نیز همچون ایران، از جنبههای مختلف تحت تأثیر مسائل افغانستان بود. روابط قومی پشتونهای پاکستان با پشتونهای افغانستان، سیل مهاجرین افغانی به این کشور و نیز فعالیت گروههای اسلامی طرفدار گروههای جهادی در این کشور، پاکستان را نیز به دخالت در مسئله افغانستان وادار میکرد. ایران و پاکستان برای گسترش حوزه نفوذشان در افغانستان، رقابت تنگاتنگی داشتند که در مواقع زیادی این رقابت، به تیرگی روابطشان منجر شد.حوزه نفوذ ایران در افغانستان، عموماً به افغانهای شیعه، تاجیکها و هزارهها که به لحاظ مذهبی و نژادی با ایران نزدیکتر بود محدود میشد، در حالی که حوزه نفوذ پاکستان، اهل سنت و نیز پشتونها را دربر میگرفت.
قرابت زبانی و فرهنگی تاجیکها و هزارهها با مردم ایران، در دوره اشغال افغانستان به وسیله روسها و جنگ داخلی افغانستان و ظهور طالبان کاملاً خود را نشان داد. شیعههای هزاره و تاجیک حنفی مذهب، اکثریت قاطع جمعیت مهاجر افغانستانی به ایران را تشکیل میدادند.
با تهاجم شوروی به افغانستان، پاکستان بار دیگر روابط استراتژیک خود را با آمریکا گسترش داد. امری که در آن زمان باعث تیرگی روابط ایران و پاکستان شد اما پس از آنکه دو کشور به منافع مشترک خود در بیرون راندن نیروهای شوروی از افغانستان پی بردند تا حدی برطرف گشت. حمله شوروی به افغانستان منبع نگرانی برای هر دو کشور بود اگرچه آنها اولویتهای متفاوتی را در افغانستان دنبال می کردند.
مولفههای تأثیرگذار بر موضعگیری پاکستان در قبال جنگ عراق با ایران
موضع دولت پاکستان در قبال جنگ ایران و عراق تحت تأثیر مولفههای ذیل قرار داشت:۱) روابط نزدیک پاکستان با آمریکا
به دنبال پیروزی انقلاب ایران و موج دشمنی که در روابط ایران و آمریکا به وجود آمد، این کشور از تمام ابزارها برای ضربه زدن و تنبیه نظام اسلامی ایران بهره گرفت. جنگ عراق علیه ایران نیز یکی از راهبردهای آمریکا برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران بود.با استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران، استراتژی ایالات متحده در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس دچار تغییر شد. در استراتژی جد ید آمریکا، پاکستان نقش ویژهای را عهدهدار شد. در چارچوب دکترین کارتر، ایالات متحده متعهد شد از کشورهای عرب حوزه خلیج فارس در برابر تهدید ایران یا هر کشور دیگری دفاع کند و نیروی واکنش سریع آمریکا برای دفاع از کشورهای مزبور در منطقه خلیج فارس مستقر شد. در موضوع اشغال افغانستان توسط ارتش شوروی، پاکستان به کشور خط مقدم برای مقابله با ارتش شوروی تبدیل شد. در سایه ایفای این نقش، پاکستان از انواع کمکهای اقتصادی و نظامی آمریکا و غرب برخوردار شد. ایالات متحده در نظر داشت رژیم نظامی پاکستان را به عنوان جایگزینی برای شاه ایران مطرح کند و برخی از کارکردهای ایران قبل از انقلاب را در زمینه تأمین نظم و امنیت منطقه خلیج فارس به این کشور بسپارد. البته در این زمینه موانعی نیز وجود داشت که رقابت پاکستان با هند و جو ضد آمریکایی حاکم بر افکار عمومی پاکستان از این جمله بود.
در جریان جنگ ایران و عراق و در شرایطی که نیروهای نظامی ایران پس از پیشرویهای اولیه ارتش عراق، ابتکار عمل را در جبهههای جنگ به دست گرفته و علاوه بر بازپس گرفتن مناطق اشغالی، جنگ را در خاک آن کشور دنبال میکردند؛ دولتمردان آمریکایی درصدد بودند با کشاندن پاکستان به حلقه کشورهای حامی عراق و تیره ساختن روابط این کشور با ایران، نظام انقلابی ایران را از مرزهای شرقی و غربیاش تحت فشار قرار دهند. در این راستا، بوش در ۱۹۸۴ در جریان دیدارش از پاکستان، طرحی را برای ضیاالحق مطرح کرد که آمریکا به پاکستان کمک میکرد تا تعدادی از مجاهدین افغان را برای بیثبات کردن بلوچستان ایران تربیت کند. ضیاالحق این طرح را قاطعانه در یک کنفرانس مطبوعاتی در لاهور و درست قبل از اینکه بوش پاکستان را ترک کند رد کرد که این موضوع ناراحتی رئیس جمهور آمریکا را سبب شد. در بحبوحه جنگ و در شرایطی که ارتش عراق در موضع ضعف قرار داشت و بندر فاو توسط نیروهای ایران تصرف شده بود یک گروه از ناوگان آمریکا مرکب از ۵ کشتی جنگی و تعدادی زیردریایی، تحت فرماندهی ناو اتمی اینترپرایز در بندر کراچی پاکستان مستقر شدند. ایالات متحده و متحدین منطقهای آن نظیر عربستان سعودی شدیداً دولت پاکستان را تحت فشار قرار داده بودند تا در این جنگ از عراق حمایت کند. لازم به یادآوری است پاکستان در مورد جنگ عراق با ایران برخلاف دیگر کشورها، از همان آغاز عراق را به عنوان تجاوزگر اعلام کرده بود علیرغم این فشارها، دولت پاکستان کاملاً به اهمیت استراتژیک روابطش با ایران آگاه بود. در این رابطه دولت پاکستان سیاست بسیار پیچیدهای را در پیش گرفت تا بتواند روابطش را به نوعی با همه این کشورها حفظ کند.
۲) روابط پاکستان با کشورهای حوزه خلیج فارس
در دوره مورد بحث، برقراری روابط نزدیک با کشورهای عرب منطقه خلیج فارس یک اصل مهم در استراتژی منطقهای پاکستان بود. روابط پاکستان با عربستان سعودی و دیگر کشورهای عرب منطقه خلیج فارس، در سایه نقشی که این کشور در قبال اشغال افغانستان توسط ارتش شوروی ایفا میکرد بسیار صمیمانه و نزدیک بود. در این راستا، عربستان سعودی و دیگر کشورهای عرب، کمکهای مالی در خور توجهی را در اختیار دولت پاکستان قرار میدادند. این کمکها عمدتاً برای پذیرایی از میلیونها پناهنده افغانی بود که در پاکستان حضور داشتند و تجهیز و آموزش این پناهندگان و نیز داوطلبان دیگری که از کشورهای اسلامی به پاکستان عازم میشدند تا به مجاهدین افغانی بپیوندند، در اختیار دولت پاکستان قرار میگرفت. در این راستا، با وامی که از سوی عربستان سعودی در اختیار پاکستان قرار گرفت این کشور توانست ۴۰ فروند هواپیمای ۱۶F- را از ایالات متحده خریداری کند.به جز مسئله افغانستان، مسئله دیگری که روابط نزدیک پاکستان با کشورهای عرب خلیج فارس را به دنبال داشت موضوع حضور نیروهای نظامی پاکستان در این کشورها بود. بیش از ۳۰ هزار نفر از نظامیان پاکستانی در رده تخصصی در ارتش کشورهای عربستان سعودی، امارات متحده عربی و عمان، تحت فرماندهی فرماندهان این کشورها خدمت میکردند. وظیفه اصلی این نیروها آموزش نحوه استفاده از سلاحهای پیشرفتهای بود که کشورهای یاد شده از آمریکا و غرب خریداری میکردند. از این تعداد نیرو، ۲۰هزار نفر در عربستان سعودی و ۱۰هزار نفر در امارات متحده و عمان خدمت میکردند. حضور این تعداد نیروی نظامی پاکستانی در این کشورها در شرایطی که دامنه و شدت جنگ ایران رو به تصاعد بود عامل مهمی بود که پاکستان را با امنیت منطقه خلیج فارس پیوند میداد. در صورتی که عربستان سعودی یا امارات متحده عربی به طرفداری از عراق، در جنگ مداخله میکردند نیروهای پاکستانی، تحت امر فرماندهان این کشورها ناگزیر از رویارویی نظامی با ارتش ایران میشدند؛ وضعیتی که اصلاً خوشایند دولتمردان و مردم پاکستان نبود و این کشور را بر سر دو راهی سرنوشتسازی قرار میداد.
۳) بهرهبرداری از فرصتهای اقتصادی ایجاد شده
جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، از بعد اقتصادی، فرصتهای مطلوبی را در اختیار دولت پاکستان قرار داد. از سویی کشورهایی همچون آمریکا و کشورهای عرب حامی عراق حاضر به اعطای هرگونه کمک مالی و نظامی به پاکستان بودند تا این کشور به نفع عراق در این جنگ مداخله کند. از سوی دیگر دولت ایران نیز برای اینکه نظر مساعد پاکستان را داشته باشد یا حداقل مانع از گرایش آن به اردوگاه رقیب شود حاضر به دادن امتیازات اقتصادی به این کشور بود. در شرایطی که جنگ در جبهههای نبرد و در خلیج فارس روبه تصاعد بود و ایران از سوی آمریکا، شوروی و غرب مورد تحریم تسلیحاتی قرار داشت؛ ترکیه و پاکستان، عمدهترین کانالهای ارتباطی این کشور برای ارتباط با خارج از کشور بودند.۴) افکار عمومی داخل پاکستان
با توجه به قرابت فرهنگی، تاریخی و مذهبی که در طول تاریخ بین ایران و پاکستان وجود داشته، برای مردم پاکستان رابطه با ایران از اهمیت زیادی برخوردار است. این موضوع پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تا حد زیادی تقویت شد. پیروزی انقلاب اسلامی ایران آثار عمیقی در داخل پاکستان بهجای گذاشت و مردم این کشور، توجه و علاقهمندی خاصی نسبت به این موضوع از خود نشان دادند. پیروزی یک نظام اسلامی در ایران با فرهنگ اسلامی مردم پاکستان همخوانی داشت . انقلاب اسلامی ایران در بدو امر، کل جامعه پاکستان را تحت تأثیر خود قرار داد. تحت تأثیر این تحول، ژنرال ضیاءالحق ناگزیر شد روند اسلامی کردن امور را، که وعده آن را داده بود، سرعت بخشد.همچنین متفکرانی چون علامه مودودی، رهبر جماعت اسلامی پاکستان، از انقلاب اسلامی حمایت نمود و آن را پدیدهای امیدبخش و رهاییبخش در جهت اجرای دستورات اسلام قلمداد کرد. ایشان در پاسخ به پرسشی پیرامون دیدگاهشان نسبت به انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی(ره) اعلام کرد:درخصوص میزان تأثیرگذاری انقلاب اسلامی بر جامعه پاکستان میتوان به این نکته اشاره کرد که پس از اشغال سفارت امریکا در تهران، پاکستان دومین کشوری بود که سفارت امریکا در آن مورد هجوم قرار گرفت آنچه در پاکستان به فاصله کمی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران رخ داد برخی را به این باور رساند که پاکستان، حلقه دوم انقلاب اسلامی است. نمونه دیگری از این تأثیر، اعتراض گسترده مردم، مطبوعات و احزاب پاکستانی به استقرار ناوهای جنگی آمریکا در بندر کراچی در سالهای پایانی جنگ تحمیلی بود که دولت وقت آن کشور را با محذورات فراوانی مواجه کرد.
تحت تأثیر پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، فعالیت جریانات و گروههای شیعی پاکستان تشدید شد و بر وزن سیاسی آنها در جامعه پاکستان تا حد زیادی افزوده شد به نحوی که حکومت وقت علیرغم گرایشی که به گروههای سنی مذهب داشت نمیتوانست دیگر آنها را نادیده بگیرد. دولت پاکستان ناگزیر بود در هر سیاستی که در قبال جنگ ایران و عراق اتخاذ میکرد جایگاه قابل توجه جمهوری اسلامی ایران در افکار عمومی، به ویژه در نزد احزاب و گروههای شیعی را در نظر بگیرد.
عملکرد پاکستان در دوره جنگ تحمیلی
با توجه به مولفههایی که توضیح داده شد، عملکرد پاکستان را در قبال جنگ عراق علیه ایران میتوان در سه مقطع جداگانه مورد تحلیل قرار داد: الف) میانجیگری برای پایان جنگ، ب) سکوت در برابر تحولات جنگ و ج) تلاش برای پایان جنگ.الف) میانجیگری برای پایان جنگ:
وقوع جنگ بین عراق و ایران، اتفاق غیرمنتظرهای بود که دولتمردان پاکستانی را غافلگیر کرد. جنگ بین عراق و ایران و حمله شوروی به افغانستان، پاکستان را در مسائل دو همسایه شمالی و غربیاش درگیر کرد. بالطبع ماهیت این دو جنگ تفاوت اساسی با یکدیگر داشت. در مقایسه بین این دو جنگ، جنگ افغانستان برای دولتمردان پاکستانی پذیرفتنیتر بود و میتوانست منافع کوتاه مدت و بلندمدت بیشتری را برای این کشور داشته باشد. اما جنگ بین عراق و ایران، وضعیت غامضی را در برابر حکومت پاکستان قرار داد. پاکستان از یکسو روابط بسیار نزدیک و دوستانهای با جمهوری اسلامی ایران داشت و در رقابت استراتژیکی که بین پاکستان و هند وجود داشت، پاکستان همواره در نظر داشت همراهی دولتهای ایران را داشته باشد. از سوی دیگر در این جنگ، عراق بعنوان یک کشور عرب از حمایت کشورهای عرب و همچنین آمریکا و غرب برخوردار بود.پاکستان روابط راهبردی و گستردهای با ایالات متحده داشت و روابط این کشور با دول عرب منطقه نیز امتیازات اقتصادی بسیاری برای پاکستان به همراه داشت. از این رو، جنگ ایران و عراق اتفاق خوشایندی برای حکومت پاکستان نبود. از آغازین روزهای جنگ، دولت پاکستان در مورد این جنگ موضع بیطرفی اتخاذ کرد، هرچند که دولتمردان این کشور در محافل خصوصی و در دیدارهایی که با مقامات جمهوری اسلامی ایران داشتند به نوعی بر متجاوز بودن رژیم عراق در جنگ اذعان میکردند دولت پاکستان با مخالفت با طرح تحریم اقتصادی ایران به خاطر ماجرای اشغال سفارت آمریکا در تهران، نشان داد که اهمیت فراوانی برای رابطه با ایران قائل است در این مرحله، حکومت وقت پاکستان تلاش زایدالوصفی را برای میانجیگری بین دو کشور جهت پایان دادن به جنگ بین دو کشور اسلامی انجام داد. در این زمینه، دولت پاکستان از تمام توان دیپلماتیک داخلی و خارجی برای حل این بحران بهره گرفت. ژنرال ضیاءالحق، رئیس جمهور این کشور، بارها همراه با برخی دیگر از رهبران کشورهای اسلامی و در قالب کمیته صلح سازمان کنفرانس اسلامی، به ایران و عراق سفر کرد تا موافقت رهبران دو کشور را برای پایان دادن به جنگ جلب کند.
این تلاشها هیچ نتیجهای در برنداشت. بهگونهای که وی در مصاحبه با روزنامه الشرق الاوسط به صراحت اعلام کرد: کمیته میانجیگری از زمان تشکیل آن در سال ۱۹۸۱ در حدود هشت گردهمایی در سطح سران، برگزار کرد که این اجلاسها نتیجه خاصی را به دنبال نداشت. ضیاءالحق معتقد بود جنگ عراق و ایران فقط به نفع اسرائیل و شوروی و دشمنان امت اسلامی میباشد و این جنگ باعث شده مسائل افغانستان و فلسطین تحتالشعاع قرار گیرد. در نهایت پس از تلاشهای گوناگون ضیاءالحق و عدم نتیجه قطعی از خاتمه جنگ، وی به دیدارهایش خاتمه داد و اعلام کرد هر وقت ایران و عراق آماده پذیرش درخواستها باشند با اشاره آنها آماده مسافرت بین طرفین و رفع اشکال خواهد بود . در کنار این اقدامات، دولت پاکستان در بُعد دیپلماتیک تلاش میکرد حساسیت کشورهای عرب را نسبت به جمهوری اسلامی ایران کاهش دهد. در این راستا وزیر خارجه پاکستان در جریان کنفرانس طائف به دفاع از مواضع جمهور ی اسلامی پرداخت.
در این مقطع، دولت عراق اقداماتی را برای ایجاد ناآرامی در منطقه بلوچستان ایران انجام داد. هدف دولت صدام از این اقدام، مشغول کردن بخشی از نیروهای نظامی ایران در مرزهای شرقی این کشور بود .در این راستا این کشور مقدار زیادی سلاح و مهمات، از طریق مرز پاکستان به منطقه بلوچستان ایران حمل کرد و در اختیار سران قبایل بلوچ قرار داد.
ب) سکوت در برابر تحولات جنگ:
پس از موج اولیه هجوم نظامی ارتش عراق به خاک ایران و شکلگیری هستههای مقاومت مردمی در برابر این تجاوز نظامی، به تدریج نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ایران با بازیابی موقعیت و کسب آمادگیهای لازم، به مقابله با این تجاوز نظامی پرداختند. با تغییراتی که در ساختار نظامی ایران صورت گرفت و با افزایش قابلیتهای سپاه پاسداران و بسیج و با همراهی ارتش، نیروهای نظامی ایران ابتکار عمل را در جبههها بدست گرفتند. در جریان عملیاتهای نظامی موفقیتآمیزی که توسط آنها طراحی و اجرا شد بخش بزرگی از مناطق اشغال شده از نیروهای عراقی بازپسگرفته شد و در قالب استراتژی تنبیه متجاوز، جنگ در خاک عراق تداوم پیدا کرد. با شکستهای پیاپی ارتش عراق، موج حمایت کشورهای حامی این کشور نیز به میزان قابل ملاحظهای افزایش پیدا کرد. در این راستا کشورهایی چون ایالات متحده، عربستان سعودی، کشورهای عربی، کشورهای اروپایی وحتی شوروی، حمایت همهجانبهای را از عراق به عمل آوردند. با موفقیتهای نظامی ایران، جامعه جهانی با حساسیت بیشتری تحولات جنگ عراق و ایران را مورد توجه قرار داد.طبیعتاً هرچه میگذشت حفظ موضع بیطرفی برای کشوری چون پاکستان سختتر میشد. این کشور با توجه به تعهدات نظامی خاصی که نسبت به ایالات متحده داشت ناگزیر بود در صورت لزوم با نیروهای نظامی این کشور در منطقه همکاری کند. همچنین با توجه به مراوادت نظامی قابل توجهی که با کشورهای عرب منطقه خلیج فارس داشت نمیتوانست نسبت به تهدیدات امنیتی که در نتیجه این جنگ علیه امنیت این کشورها شکل گرفته بود بیتفاوت باشد.
علیرغم تداوم جنگ عراق و ایران، پاکستان همچنان سعی در حفظ روابط خوبش با جمهوری اسلامی ایران داشت. در سال ۱۹۸۲ یک هیأت اقتصادی ایران به پاکستان سفر کرد و درباره خرید برخی کالاهای مورد نیاز از پاکستان، تزانزیت کالا از هند با استفاده از راهآهن پاکستان و اتصال راهآهن ایران به پاکستان با مقامات آن کشور مذاکره نمود. از این بهبعد روابط دو کشور سیر صعودی را طی نمود و با سفر دکتر ولایتی وزیر امور خارجه در مارس ۱۹۸۲ به پاکستان و پس از آن سفر غلام اسحاقخان وزیر دارایی پاکستان به ایران مناسبات به بالاترین سطح خود پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران رسید.
در اعلامیه مشترکی که در پایان سفر دکتر ولایتی انتشار یافت طرفین اعلام کردند در مذاکرات انجام شده، مسائل بینالمللی و منطقهای مورد علاقه دو کشور مورد بحث قرار گرفته و خواستار توسعه روابط اقتصادی و فرهنگی و سیاسی بین دو کشورشدند. دولت پاکستان متعهد شد مجرمین (عادی و سیاسی) فراری ایران را به این کشور تحویل خواهد داد . در اوایل سال ۱۹۸۳ وزیر کشور ایران از پاکستان بازدید نمود و بسیاری از مسائل مرزی حل و فصل گردید و قرار شد سالانه کمسیون مشترکی در این مورد تشکیل شود. پس از آن، روابط دو کشور تا حدودی افت کرد که درگیریهای شیعه و سنی در کراچی و ادعای دخالت ایران در آن و گسترش روابط پاکستان با کشورهای عربی در این زمینه مؤثر بود. سفر وزیر کشور و وزیر خارجه پاکستان به ایران در سال ۱۹۸۴ تحرکی در روابط دو کشور ایجاد کرد.
از سوی دیگر کمیسیون مشترک وزرای ایران و پاکستان در اواخر سال ۱۹۸۴ با شرکت وزرای دارایی و امور اقتصادی دو کشور در اسلامآباد تشکیل شد و در خاتمه یک موافقتنامه درباره تشکیل رسمی کمیسیون مشترک دو کشور و یک یادداشت تفاهم راجع به همکاری در زمینههای تجاری، فنی و علمی به امضاء رسید .سال ۱۳۶۴ در راستای گسترش همکاریهای اقتصادی میان کشورهای ایران، پاکستان و ترکیه، پیمان آر.سی.دی تحت عنوان سازمان همکاریهای اقتصادی (اکو) بار دیگر احیا شد. در واقع، اهدافی که برای این سازمان در نظر گرفته شده بود همان اهداف پیمان آر.سی.دی بود. شکل گیری سازمان جدید در قالب اکو میتوانست موقعیت ایران را در سطح منطقهای افزایش داده و از مشکلات اعضا بکاهد . شوروی و آمریکا هرکدام بر اساس منافع و دیدگاهایشان با توسعه اکو مخالف بودند. ایالات متحده در راستای سیاست مهار ایران و بدلیل اینکه ایران در میان کشورهای آسیای مرکزی و افغانستان دارای پیوند های تاریخی، قومی و زبانی بود با پیشرفت سازمان اکو مخالف بود و در مقابل پیشرفت آن سنگاندازی میکرد.
پاکستان هم زمان با حفظ روابطش با جمهوری اسلامی ایران، در تلاش بود روابطش را با کشورهای عرب خلیج فارس و نیز با ایالات متحده آمریکا حفظ کند. همانگونه که گفته شد تعداد قابل توجهی از نیروهای نظامی پاکستان در سه کشور عربستان، امارات متحده عربی و عمان حضور داشتند و این امر، درآمد قابل توجهی برای دولت پاکستان داشت. ضمن اینکه رابطه با آمریکا نیز برای پاکستان امتیازات نظامی و اقتصادی زیادی را به همراه داشت. در این مقطع دولت پاکستان به گونهای رفتار میکرد تا بتواند رضایت توا‡م تمام طرفهای درگیر را داشته باشد؛ اما این موضعگیری دو پهلو نمیتوانست تداوم داشته باشد و دولت پاکستان ناگزیر بود در آینده و در صورت تداوم جنگ عراق با ایران، موضع روشنی را در قبال این جنگ اتخاذ کند. امری که برای دولت و مردم پاکستان بسیار مهم بود.
ج) تلاش برای پایان جنگ:
سالهای پایانی جنگ عراق و ایران، مقطع حساسی برای امنیت کشورهای منطقه خلیج فارس بود. با گسترش جنگ به خلیج فارس و حملاتی که علیه نفتکشها و کشتیهای تجاری صورت گرفت، تداوم جریان صدور نفت از این منطقه با تهدید بزرگی روبه رو شد، موضوعی که در نهایت، حضور ناوگان نظامی آمریکا و کشورهای غربی در خلیج فارس و رویارویی آمریکا و ایران را به دنبال داشت. با موج پیشروی نیروهای نظامی ایران و عملیاتهای نظامی بزرگی که از سوی ایران صورت میگرفت شکست نظامی عراق دور از انتظار نبود. ازاینرو حامیان منطقهای و فرامنطقهای عراق، تمام امکاناتشان را برای کمک به رژیم صدام به کارگرفتند. در سایه سیل کمکهای تسلیحاتی، مالی و اطلاعاتی که به رژیم عراق صورت گرفت ماشین جنگی این کشور به سرعت احیا شد و جنگ عراق و ایران وارد مرحلهای جدیدی شد.در این شرایط، آمریکا و کشورهای عرب منطقه و به ویژه عربستان سعودی، دولت پاکستان را تحت فشار قرار داده بودند تا این کشور با قطع روابطش با جمهوری اسلامی ایران، به حمایت از عراق بپردازد . با وجود اینکه پیوستن به جناح کشورهای مخالف با ایران ممکن بود برای پاکستان، امتیازات فراوانی را به ارمغان داشته باشد اما دولتمردان پاکستانی کاملاً به اهمیت استراتژیک روابطشان با ایران واقف بودند. پاکستان با توجه به تجربه تلخی که در جریان جنگ با هند در زمینه برخورداری از حمایتهای آمریکا داشت در این شرایط نیز به وعدههایی که از سوی این کشور داده میشد چندان خوشبین نبود. از سوی دیگر برخلاف کشورهایی چون عربستان و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس، پاکستان دارای مرزهای زمینی طولانی با ایران بود و اگر روابطش با جمهوری اسلامی ایران دچار چالش میشد با توجه به نفوذی که جمهوری اسلامی ایران در بین گروههای شیعی این کشور داشت ممکن بود بحران داخلی گریبان این کشور را بگیرد. به جز شیعیان، گرایش کل جامعه پاکستان نیز شدیداً ضد آمریکایی بود و ممکن بود در صورت همکاری پاکستان با آمریکا، اعتراضات مردمی بالا بگیرد.
با توجه به تبلیغاتی که در این زمینه از سوی رسانههای منطقهای و غربی صورت میگرفت نخست وزیر پاکستان طی یک مصاحبه ضمن تأکید بر بیطرفی کشورش در جنگ ایران و عراق، ایفای نقش پاکستان در خلیج فارس در قبال دریافت تسهیلات از ایالات متحده را تکذیب کرد و اعلام کرد پاکستان به هیچ وجه در جنگ خلیج فارس دخالت نخواهد کرد.در این شرایط، علیرغم فشارهای موجود، دولت پاکستان تصمیم به حفظ و گسترش روابطش با جمهوری اسلامی ایران گرفت. مهمترین اقدام در این زمینه، موافقت پاکستان با استفاده ایران از بنادر کراچی و قاسم برای وارد کردن کالاهای مورد نیازش بود. براساس موافقتنامهای که در این زمینه منعقد شد مقرر شد جمهوری اسلامی ایران سالانه دو میلیون تن کالا از طریق این دو بندر وارد کند. همچنین دو کشور توافق کردند یک سرویس قطار بین کویته و تهران برقرار شود و مذاکراتی برای تأسیس شرکت کشتیرانی مشترک بین ایران و پاکستان صورت گرفت. در واقع، این توافقات بخشی از موافقتنامه دو کشور برای توسعه مبادلات تجاری به حجم ۴۰۰ میلیون دلار در سال ۱۹۸۸ بود. طبق این موافقتنامه، پاکستان در مقابل دریافت۲۰۰دستگاه اتوبوس و روزانه ۲۰ هزار بشکه نفت، تولیدات کشاورزی و مصالح ساختمانی به ایران صادر میکرد. در قالب توافقنامه امضا شده بین دو کشور، ایران بخشی از جنگندههای جی۷-اس و سلاحهای سنگین دیگری را که از چین و کره شمالی خریداری میکرد از طریق پاکستان دریافت میکرد .در مقابل، ایران نیز بازپرداخت وامی را که پاکستان در دوره پهلوی دریافت کرده بود تمدید کرد .
در واکنش به اقدام دولت پاکستان در گسترش روابطش با جمهوری اسلامی ایران، دولت عربستان سعودی بخش زیادی از نظامیان پاکستانی شاغل در ارتش این کشور را به کشورشان برگرداند و روابط دو کشور رو به سردی گذاشت.
بخشی از دلایل گسترش دامنه همکاریهای پاکستان با جمهوری اسلامی به تیرگی روابط این کشور با ایالات متحده، به دلیل قاچاق مواد مخصوصی از آمریکا به پاکستان به منظور تولید سلاح هستهای مربوط میشد. دولت ایالات متحده پس از آگاهی از این موضوع، تمام کمکهای اقتصادی و نظامی خود به ارزش ۲/۴ میلیارد دلار را به پاکستان به حالت تعلیق درآورد . این امر موقعیت منحصر به فردی برای ایران به وجود آورد تا از این موضع علیه ایالات متحده بهرهبرداری کند.
در اوایل سال ۱۹۸۶ آیت ا... خامنهای، رئیس جمهور وقت ایران، از پاکستان دیدار نمود. در این دیدار ضمن ملاقات با ضیاءالحق در اجلاس شورای عالی سازمان همکاری اقتصادی ایران، ترکیه و پاکستان (اکو) که در اسلامآباد گشایش یافت، شرکت نمود. این سفر نقطه عطفی در روابط ایران و پاکستان در دوره پس از انقلاب اسلامی به شمار میآید. در جریان این سفر علاوه بر مذاکرات رسمی با مقامات پاکستانی، ملاقاتهایی نیز با علماء، مهاجران و مجاهدین افغانی در پاکستان و اساتید زبان فارسی در آن کشور انجام شد.
علاوه بر این تفاهمنامهای در خصوص تشکیل کمیته مرزی به امضاء رسید. در سال ۱۹۸۶، ۱۲ کانال شبکه مخابراتی جدید ماکروویو شهرهای مختلف ایران و پاکستان آغاز بهکار کرد. در سال ۱۹۸۷ موافقتنامه همکاریهای حمل و نقل جادهای (ترانزیت) میان دو کشور در اسلامآباد امضاء شد. در همان سال، پروازهای خطوط هوایی پاکستان به ایران که از سال ۱۹۸۰ قطع شده بود از سرگرفته شد.
در جریان تیره شدن روابط ایران و فرانسه و وقوع جنگ سفارتخانهها بین دوکشور و قطع روابط سیاسی بین آنها، پاکستان به عنوان حافظ منافع جمهوری اسلامی ایران و ایتالیا به عنوان حافظ منافع فرانسه در ایران تعیین شدند.
با تصویب قطعنامه ۵۹۸، دولت پاکستان تلاش کرد جمهوری اسلامی ایران را برای پذیرش این قطعنامه تشویق کند. ضیاءالحق در دیدار با آقای ولایتی پیشنهاد کرد ایران به طور جدی و با دقت بیشتری قطعنامه ۵۹۸ را که تا حدی خواستههای جمهوری اسلامی ایران را نیز مورد توجه قرار داده، مورد بررسی قرار دهد.
نتیجهگیری
در طول جنگ تحمیلی، روابط دو کشور، فراز و نشیب زیادی داشت. دولتمردان پاکستانی در قبال این جنگ، دیپلماسی متعارضی را در پیش گرفتند. آنها با توجه به تحولات منطقهای و جهانی و نیز تعاملاتی که با کشورهای منطقه و فرامنطقه داشتند و نیز با توجه به تحولات داخلی و تهدیدات پیرامونی، به موضعگیری در قبال این جنگ پرداختند. تلاش حکومت وقت پاکستان این بود که با حفظ روابطش با بازیگران تأثیرگذار در جنگ ایران و عراق، ضمن بهرهبرداری از فرصتهای ایجاد شده، هزینههای این جنگ را برای پاکستان تا حد ممکن کاهش دهند. این استراتژی تا حد زیادی جواب داد و دولت پاکستان عملاً موفق شد تا سالهای پایانی جنگ، روابط نزدیکش را همزمان با کشورهای عرب منطقه، ایران و نیز ایالات متحده حفظ کند. البته لازم به یادآوری است که روابط پاکستان با عراق در طول جنگ سرد با توجه به اینکه دو کشور در بلوکهای قدرت متعارضی قرار داشتند چندان نزدیک نبود. با تصاعد درگیرها در سالهای پایانی جنگ و گسترش جنگ به خلیج فارس، عملاً حفظ استراتژی تعیینشده برای دولت پاکستان غیرممکن بود. این کشور در برابر انتخاب سرنوشتسازی قرار گرفته بود و با توجه به تعهداتی که در برابر آمریکا و کشورهای عربی داشت ناگزیر بود بین جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقابل آن، یکی را انتخاب کند.پیوستن پاکستان به کشورهای مخالف ایران، اگرچه میتوانست امتیازات فراوانی را برای این کشور به همراه داشته باشد اما تهدیدات امنیتی این کشور را به شدت افزایش میداد. در واقع، این اقدام پاکستان را از سه جهت در محاصره کشورهای مخالف قرار میداد. این احتمال وجود داشت که جمهوری اسلامی ایران برای کاستن از فشار کشورهای رقیب، به هند و شوروی نزدیک شود که این مسأله پاکستان را با شرایط دشواری روبه رو میکرد. ضمن اینکه پیامدهای داخلی این تصمیم نیز برای پاکستان بسیار مهم و تأثیرگذار بود. از سوی دیگر، دولت پاکستان چندان به حمایتهای وعده داده شده خوشبین نبود. لذا دولتمردان پاکستانی با رد پیشنهاد مداخله در جنگ ایران و عراق، عملاً نوعی بیطرفی مثبت در قبال ایران را در پیش گرفتند و تمام تلاششان را برای راضی کردن طرفین برای پایان این جنگ به کار گرفتند. اگرچه این تصمیم، هزینههایی نیز برای پاکستان دربر داشت اما با توجه به امتیازاتی که از سوی ایران داده شد تا حدی این هزینهها جبران شد. به نظر میرسد این تصمیم دولت پاکستان با توجه به شرایطی که در آن دوره وجود داشت یک انتخاب عاقلانه بود که توسعه بیشتر روابط این کشور با ایران را در سالهای پس از جنگ به دنبال داشت.
منبع: مقاله «بررسی مواضع و عملکرد پاکستان در جنگ عراق با ایران»؛ نویسنده: مسعود موسوی، نگین ایران، دوره ۹، شماره ۳۳، تابستان ۱۳۸۹.