معنای امّى بودن پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)
پرسش :
امّى بودن پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به چه معناست؟
پاسخ :
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به ظاهر خواندن و نوشتن نمى دانست، و در میان قوم خود به داشتن سواد معروف نبود؛ زیرا هرگز ندیده بودند چیزى بخواند یا بنویسد؛ بنابراین او را «امّى» مى خواندند. «قرآن مجید» هم او را با همین وصف یاد کرده است: «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ ...»؛ (همان کسانى که از فرستاده [خدا]، پیامبرِ اُمّى [و درس نخوانده] پیروى مى کنند)، «... فَآمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ ...»(1)؛ (پس ایمان بیاورید به خدا و فرستاده اش، آن پیامبرِ درس نخوانده امّی).
امّى منسوب به «امّ»؛ (مادر) است و کسى را گویند که هم چون روزى که از مادر زاده شده فاقد سواد باشد. معناى دیگرى نیز گفته اند: منسوب به «امّ القرى»؛ (شهر مکّه)؛ یعنى کسى که در مکّه زاده شده است.
در «قرآن» در موارد دیگر نیز مشتقات این واژه آمده است: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِّنْهُمْ ...»(2)؛ (او کسى است که در میان جمعیّتِ درس نخوانده پیامبرى از خودشان برانگیخت).
شاید مقصود منسوبین به شهر مکّه باشد؛ ولى احتمال نخست مشهورتر است و با آیه هاى دیگر «قرآن» بیشتر سازش دارد: «وَ مِنْهُمْ اُمِّیُّونَ لَا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ اِلَّا اَمَانِیَّ ...»(3)؛ (و پاره اى از آنان عوامانى هستند که کتاب خدا را جز [یک مشت خیالات و] آرزوها نمى دانند ...)، در این آیه جمله «لَا یَعْلَمُونَ الْکِتَابَ» ظاهرا تفسیر «اُمِّیُّونَ» است و نیز از مقابله آنان (عرب) با اهل کتاب که اهل سواد بودند، به دست مىآید (به جهت تناسب در عطف) که مقصود، فاقد کتابت و سواد است و حدیث منقول از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که فرمود: «اِنّا اُمَّةٌ اُمِّیَّةٌ لَا نَکْتُبُ وَ لَا نَحْسَبُ»(4)؛ (ما مردمى هستیم فاقد سوادِ کتابت و نگارشِ حساب) معناى نداشتن سواد را تأیید مى کند.
آنچه با معجزه بودن «قرآن» تناسب دارد، صرفا نخواندن و ننوشتن است نه نتوانستنِ خواندن و نوشتن. «وَ مَا کُنْتَ تَتْلُوا مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ وَ لَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ»(5)؛ (تو هرگز پیش از این هیچ کتابى نمى خواندى، و با دست خود چیزى نمى نوشتى، مبادا کسانى که در صدد [تکذیب و] ابطالِ سخنان تو هستند، شک و تردید کنند). این آیه دلیلى است بر این که پیامبر (صلی الله علیه و آله) چیزى نمى خواند و نمى نوشت؛ ولى دلالت ندارد که نمی توانست بنویسد و بخواند و همین اندازه براى ساکت کردن معارضین کافى است؛ زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله) را هرگز با سواد نمى پنداشتند؛ بنابراین راه اعتراض را بر خود بسته مى دیدند.
شیخ «ابوجعفر طوسى» در تفسیر آیه مى گوید: «مفسّرین گفته اند نوشتن نمى دانست؛ ولى آیه چنین دلالتى ندارد. صرفا گویاى این جهت است که نمى نوشته و نمى خوانده است و چه بسا کسانى نمى نویسند؛ ولى قادر بر نوشتن هستند و در ظاهر وانمود مى شود که فاقد سوادند و کتابت نمى دانند. پس مُفاد آیه چنین است: پیامبر به نوشتن و خواندن دست نزده بود و او را عادت بر نوشتن نبود».(6) «علّامه طباطبایى» فرموده است: «ظاهر التعبیر نفی العادة و هو الأنسب بالنسبة الى سیاق الحجّة»(7)؛ (ظاهرِ عبارت، نفى عادت ـ بر نوشتن و خواندن ـ است و این در جهت استدلال مناسب تر است).
به علاوه داشتن سواد کمال است و بى سوادى نقص و عیب و چون تمامى کمالات پیامبر (صلی الله علیه و آله) از راه عنایت خاص الهى بوده و هرگز نزد کسى و استادى تعلّم نیافته (علم لدنّى) پس نمى شود ساحت قدس پیامبر (صلی الله علیه و آله) از این کمال تهى باشد.
پینوشتها:
(1). قرآن کریم، سوره اعراف، آیات 157 و 158.
(2). همان، سوره جمعه، آیه 2.
(3). همان، سوره بقره، آیه 78.
(4). صحیح البخاری، أبو عبدالله بخاری جعفی، محمد بن إسماعیل، تحقیق: مصطفى دیب البغا، دار ابن کثیر، الیمامة، بیروت، 1407 هـ ق/ 1987 م، چاپ سوم، ج 2، ص 675؛ صحیح مسلم، أبو الحسین قشیری نیسابوری، مسلم بن الحجاج، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا، ج 2، ص 759؛ مفاتیح الغیب، فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1420 هـ ق، چاپ سوم، ج 15، ص 380؛ مناقب آل أبی طالب(علیهم السلام)، ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، علامه، قم، 1379 هـ ق، چاپ اول، ج 1، ص 231.
(5). قرآن کریم، سوره عنکبوت، آیه 48.
(6). التبیان فى تفسیر القرآن، طوسى، محمد بن حسن، تحقیق: عاملى، احمد قصیر، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بی تا، ج 8، ص 216.
(7). المیزان فى تفسیر القرآن، طباطبایى، سید محمد حسین، انتشارات اسلامى، قم، 1417 هـ ق، چاپ پنجم، ج 16، ص 139.
منبع: علوم قرآنی، معرفت، محمد هادی، موسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، قم، 1381.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به ظاهر خواندن و نوشتن نمى دانست، و در میان قوم خود به داشتن سواد معروف نبود؛ زیرا هرگز ندیده بودند چیزى بخواند یا بنویسد؛ بنابراین او را «امّى» مى خواندند. «قرآن مجید» هم او را با همین وصف یاد کرده است: «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ ...»؛ (همان کسانى که از فرستاده [خدا]، پیامبرِ اُمّى [و درس نخوانده] پیروى مى کنند)، «... فَآمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ ...»(1)؛ (پس ایمان بیاورید به خدا و فرستاده اش، آن پیامبرِ درس نخوانده امّی).
امّى منسوب به «امّ»؛ (مادر) است و کسى را گویند که هم چون روزى که از مادر زاده شده فاقد سواد باشد. معناى دیگرى نیز گفته اند: منسوب به «امّ القرى»؛ (شهر مکّه)؛ یعنى کسى که در مکّه زاده شده است.
در «قرآن» در موارد دیگر نیز مشتقات این واژه آمده است: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِّنْهُمْ ...»(2)؛ (او کسى است که در میان جمعیّتِ درس نخوانده پیامبرى از خودشان برانگیخت).
شاید مقصود منسوبین به شهر مکّه باشد؛ ولى احتمال نخست مشهورتر است و با آیه هاى دیگر «قرآن» بیشتر سازش دارد: «وَ مِنْهُمْ اُمِّیُّونَ لَا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ اِلَّا اَمَانِیَّ ...»(3)؛ (و پاره اى از آنان عوامانى هستند که کتاب خدا را جز [یک مشت خیالات و] آرزوها نمى دانند ...)، در این آیه جمله «لَا یَعْلَمُونَ الْکِتَابَ» ظاهرا تفسیر «اُمِّیُّونَ» است و نیز از مقابله آنان (عرب) با اهل کتاب که اهل سواد بودند، به دست مىآید (به جهت تناسب در عطف) که مقصود، فاقد کتابت و سواد است و حدیث منقول از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که فرمود: «اِنّا اُمَّةٌ اُمِّیَّةٌ لَا نَکْتُبُ وَ لَا نَحْسَبُ»(4)؛ (ما مردمى هستیم فاقد سوادِ کتابت و نگارشِ حساب) معناى نداشتن سواد را تأیید مى کند.
آنچه با معجزه بودن «قرآن» تناسب دارد، صرفا نخواندن و ننوشتن است نه نتوانستنِ خواندن و نوشتن. «وَ مَا کُنْتَ تَتْلُوا مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ وَ لَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ»(5)؛ (تو هرگز پیش از این هیچ کتابى نمى خواندى، و با دست خود چیزى نمى نوشتى، مبادا کسانى که در صدد [تکذیب و] ابطالِ سخنان تو هستند، شک و تردید کنند). این آیه دلیلى است بر این که پیامبر (صلی الله علیه و آله) چیزى نمى خواند و نمى نوشت؛ ولى دلالت ندارد که نمی توانست بنویسد و بخواند و همین اندازه براى ساکت کردن معارضین کافى است؛ زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله) را هرگز با سواد نمى پنداشتند؛ بنابراین راه اعتراض را بر خود بسته مى دیدند.
شیخ «ابوجعفر طوسى» در تفسیر آیه مى گوید: «مفسّرین گفته اند نوشتن نمى دانست؛ ولى آیه چنین دلالتى ندارد. صرفا گویاى این جهت است که نمى نوشته و نمى خوانده است و چه بسا کسانى نمى نویسند؛ ولى قادر بر نوشتن هستند و در ظاهر وانمود مى شود که فاقد سوادند و کتابت نمى دانند. پس مُفاد آیه چنین است: پیامبر به نوشتن و خواندن دست نزده بود و او را عادت بر نوشتن نبود».(6) «علّامه طباطبایى» فرموده است: «ظاهر التعبیر نفی العادة و هو الأنسب بالنسبة الى سیاق الحجّة»(7)؛ (ظاهرِ عبارت، نفى عادت ـ بر نوشتن و خواندن ـ است و این در جهت استدلال مناسب تر است).
به علاوه داشتن سواد کمال است و بى سوادى نقص و عیب و چون تمامى کمالات پیامبر (صلی الله علیه و آله) از راه عنایت خاص الهى بوده و هرگز نزد کسى و استادى تعلّم نیافته (علم لدنّى) پس نمى شود ساحت قدس پیامبر (صلی الله علیه و آله) از این کمال تهى باشد.
پینوشتها:
(1). قرآن کریم، سوره اعراف، آیات 157 و 158.
(2). همان، سوره جمعه، آیه 2.
(3). همان، سوره بقره، آیه 78.
(4). صحیح البخاری، أبو عبدالله بخاری جعفی، محمد بن إسماعیل، تحقیق: مصطفى دیب البغا، دار ابن کثیر، الیمامة، بیروت، 1407 هـ ق/ 1987 م، چاپ سوم، ج 2، ص 675؛ صحیح مسلم، أبو الحسین قشیری نیسابوری، مسلم بن الحجاج، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا، ج 2، ص 759؛ مفاتیح الغیب، فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1420 هـ ق، چاپ سوم، ج 15، ص 380؛ مناقب آل أبی طالب(علیهم السلام)، ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، علامه، قم، 1379 هـ ق، چاپ اول، ج 1، ص 231.
(5). قرآن کریم، سوره عنکبوت، آیه 48.
(6). التبیان فى تفسیر القرآن، طوسى، محمد بن حسن، تحقیق: عاملى، احمد قصیر، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بی تا، ج 8، ص 216.
(7). المیزان فى تفسیر القرآن، طباطبایى، سید محمد حسین، انتشارات اسلامى، قم، 1417 هـ ق، چاپ پنجم، ج 16، ص 139.
منبع: علوم قرآنی، معرفت، محمد هادی، موسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، قم، 1381.