جمعه، 23 آبان 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

نظر اسلام درباره رهبانیت

پرسش :

نظر اسلام درباره «رهبانیت» چیست؟


پاسخ :
در سوره «حدید»، آیه 27 مى‌خوانیم: «وَ رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ إِلَّا ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعایَتِها...»؛ (در قلوب آنها [پیروان عیسى] علاقه به رهبانیتى افکندیم که آن را ابداع کرده بودند و ما آن را بر آنها مقرر نداشته بودیم هدفشان جلب خشنودى خدا بود؛ ولى حق آن را رعایت نکردند). با توجه به آیه شریفه این سؤال مطرح مى‌شود که: نظر اسلام درباره رهبانیت چیست؟

«رهبانیت» از ماده «رهبه» به معنى خوف و ترس است که در اینجا خوف و ترسِ از خدا منظور است و به گفته راغب در «مفردات» ترسى است که آمیخته با پرهیز و اضطراب باشد و «ترهب» به معنى «تعبد» و عبادت کردن و «رهبانیّت» به معنى شدت تعبد است. در میان مسیحیان نوعى رهبانیت مطلوب وجود داشت، هر چند در آئین مسیح چنین دستور الزامى به آنها داده نشده بود؛ ولى پیروان مسیح آن رهبانیت را از حد و مرز آن بیرون برده و به انحراف و تحریف کشاندند. به همین دلیل اسلام به شدت آن را محکوم کرده و حدیث معروف: «لا رَهْبَانِیَّةَ فِى الْاِسْلامِ»؛ (در اسلام رهبانیت وجود ندارد) در بسیارى از منابع اسلامى دیده مى‌شود.(1)

از جمله بدعت‌هاى زشت مسیحیان در زمینه رهبانیت، «تحریم ازدواج» براى مردان و زنان تارک دنیا بود و دیگر «انزواى اجتماعى» و پشت پا زدن به وظائف انسان در اجتماع و انتخاب صومعه‌ها و دِیْرهاى دور افتاده براى عبادت و زندگى در محیطى دور از اجتماع بود، سپس مفاسد زیادى در دِیْرها و مراکز زندگى رهبانها به وجود آمد. درست است که زنان و مردان تارک دنیا (راهب‌ها و راهبه‌ها) خدمات مثبتى نیز انجام مى‌دادند، از جمله پرستارى بیماران صعب العلاج و خطرناک هم‌چون جذامیان و تبلیغ در نقاط بسیار دور دست و در میان اقوام وحشى و مانند اینها و هم‌چنین برنامه‌هاى مطالعاتى و تحقیقاتى؛ ولى این امور در برابر کل این برنامه، مسأله ناچیز و کم اهمیتى بود و در مجموع مفاسد آن به مراتب برترى داشت.

اصولاً انسان موجودى است که براى زندگى در اجتماع ساخته شده و تکامل معنوى و مادى او نیز در همین است که زندگى جمعى داشته باشد و لذا هیچ یک از مذاهب آسمانى این معنى را از انسان نفى نمى‌کند؛ بلکه پایه‌هاى آنرا محکم‌تر مى‌سازد. خداوند در انسان «غریزه جنسى» براى حفظ نسل آفریده است و هر چیزى که آنرا به طور مطلق نفى کند، مسلماً باطل است. زهد اسلامى که به معنى سادگى زندگى و حذف تجملات و عدم اسارت در چنگال مال و مقام است هیچ ارتباطى به مسأله رهبانیت ندارد؛ زیرا رهبانیت به معنى جدائى و بیگانگى از اجتماع است و زهد به معنى آزادگى و وارستگى به خاطر اجتماعى‌تر زیستن است. در حدیث معروفى مى‌خوانیم: «عثمان بن مظعون، به خاطر آنکه فرزندش از دنیا رفته بود، بسیار غمگین شد، تا آنجا که خانه‌اش را مسجد قرار داد و مشغول عبادت شد [و هر کار را جز عبادت ترک گفت] این خبر به رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) رسید، او را احضار کرده، فرمود: «یَا عُثْمانُ! اِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمْ یَکْتُبْ عَلَیْنَا الرَّهْبَانِیَّةَ، اِنَّمَا رَهْبَانِیَّةُ اُمَّتِی الْجِهَادُ فِى سَبِیلِ اللهِ!»؛ (اى عثمان! خداوند متعال رهبانیت را براى امت من مقرر نداشته، رهبانیت امت من، جهاد در راه خدا است). اشاره به اینکه اگر مى‌خواهى پشت پا به زندگى مادى بزنى این عمل را به صورت منفى و انزواى اجتماعى انجام مده؛ بلکه آن را در یک مسیر مثبت، یعنى جهاد در راه خدا، جستجو کن. سپس پیامبر خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) بحث مشروحى درباره فضیلت نماز جماعت براى او بیان فرمود که تأییدى است بر نفى رهبانیت و انزوا».(2)

در حدیث دیگرى از امام موسى بن جعفر(علیهما السلام) مى‌خوانیم که: «برادرش على بن جعفر از محضرش پرسید: آیا براى مرد مسلمان سزاوار است دست به سیاحت بزند یا رهبانیت اختیار کند و در خانه‌اى بنشیند و از آن خارج نگردد؟ امام کاظم(علیه السلام) در پاسخ فرمود: نه».(3)

توضیح اینکه: سیاحتى که در این روایت از آن نهى شده چیزى هم ردیف رهبانیت یعنى یک نوع رهبانیت سیار بوده است، به این معنى که بعضى از افراد بى آنکه خانه و زندگى براى خود تهیه کنند یا کسب و کارى داشته باشند، به صورت جهانگردى بدون زاد و توشه، دائماً از نقطه‌اى به نقطه دیگر مى‌رفتند و با گرفتن کمک از مردم و گدائى زندگى مى‌کردند و آنرا یک نوع زهد و ترک دنیا مى‌پنداشتند؛ ولى اسلام هم رهبانیت ثابت را نفى کرده است و هم رهبانیت سیار را، آرى از نظر تعلیمات اسلام مهم آن است که انسان در دل اجتماع، وارسته و زاهد باشد نه در انزوا و بیگانگى از اجتماع!
 

سرچشمه تاریخى رهبانیت

تواریخ موجود مسیحیت نشان مى‌دهد که رهبانیت به صورت فعلى در قرون اول مسیحیت وجود نداشته و پیدایش آن را بعد از قرن سوم میلادى، هنگام ظهور امپراطور رومى به نام «دیسیوس» و مبارزه شدید او با پیروان مسیح(علیه السلام) مى‌دانند، آنها بر اثر شکست از این امپراطور [خونخوار] به کوه‌ها و بیابان‌ها پناه بردند.(4) در روایات اسلامى نیز همین معنى به صورت دقیق‌ترى از پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه و آله و سلم) نقل شده که: «روزى آن حضرت(صلى الله علیه و آله و سلم) به ابن مسعود فرمود: مى‌دانى رهبانیت از کجا پیدا شد؟ عرض کرد: خدا و پیامبرش آگاهترند، فرمود: بعد از عیسى(علیه السلام) جمعى از جباران ظهور کردند و مؤمنان سه مرتبه با آنها پیکار نموده و شکست خوردند، لذا به بیابان‌ها متوارى شدند و به انتظار ظهور پیامبر موعودِ عیسى[؛ یعنی حضرت محمّد(صلى الله علیه و آله و سلم)] در غارهاى کوه‌ها به عبادت مشغول گشتند، بعضى از آنها بر دین خود باقى ماندند و بعضى راه کفر پیش گرفتند. سپس افزود: آیا مى‌دانى رهبانیت امت من چیست؟ عرض کرد: خدا و رسولش آگاهترند، فرمود: «اَلْهِجْرَةُ وَ الْجِهَادُ وَ الصَّلاةُ وَ الصُّومُ وَ الْحَجُّ وَ الْعُمْرَةُ»؛ (رهبانیت امت من، هجرت و جهاد و نماز و روزه و حج و عمره است)».(5)

مورخ مشهور مسیحى «ویل دورانت» در تاریخ معروف خود در جلد 13 بحث مشروحى راجع به رهبانان نقل مى‌کند، او معتقد است پیوستن «راهبه‌ها»؛ (زنان تارک دنیا) به «راهبان» از قرن چهارم میلادى شروع شد و روز به روز، کار رهبانیت بالا گرفت تا در قرن دهم میلادى به اوج خود رسید.(6)

بدون شک این پدیده اجتماعى، مانند هر پدیده دیگر، علاوه بر ریشه‌هاى تاریخى، ریشه‌هاى روانى نیز دارد که از جمله مى‌توان به این واقعیت اشاره کرد که اصولاً عکس العمل روانى افراد و اقوام مختلف در برابر شکست‌ها و ناکامی‌ها کاملاً متفاوت است، بعضى تمایل به انزوا و درون گرائى پیدا مى‌کنند و خود را کاملاً از اجتماع و فعالیت‌هاى اجتماعى دور مى‌کنند، در حالى که گروه دیگر از شکست، درس استقامت مى‌آموزند و صلابت و مقاومت بیشترى پیدا مى‌کنند، گروه اول به رهبانیت یا چیزى شبیه به آن رو مى‌آورند و گروه دوم به عکس، اجتماعى‌تر مى‌شوند.
 

مفاسد اخلاقى و اجتماعى ناشى از رهبانیت

انحراف از قوانین آفرینش همیشه واکنش‌هاى منفى به دنبال دارد، بنابراین جاى تعجّب نیست که وقتى انسان از زندگى اجتماعى که در نهاد و فطرت او است فاصله بگیرد گرفتار عکس العمل‌هاى منفى شدید مى‌شود، لذا رهبانیت به حکم اینکه بر خلاف اصول فطرت و طبیعت انسان است مفاسد زیادى به بار مى‌آورد از جمله:

1. رهبانیت با روح مدنى بالطبع بودن آدمى مى‌جنگد و جوامع انسانى را به انحطاط و عقب گرد مى‌کشاند.

2. رهبانیت نه تنها سبب کمال نفس و تهذیب روح و اخلاق نیست؛ بلکه منجر به انحرافات اخلاقى، تنبلى، بدبینى، غرور، عُجب و خود برتربینى و مانند آن مى‌شود و به فرض که انسان بتواند در حال انزوا به فضیلت اخلاقى برسد فضیلت محسوب نمى‌شود، فضیلت آن است که انسان در دل اجتماع بتواند خود را از آلودگی‌هاى اخلاقى برهاند.

3. ترک ازدواج که از اصول رهبانیت است نه تنها کمالى نمى‌آفریند؛ بلکه موجب پیدایش عقده‌ها و بیماری‌هاى روانى نیز مى‌گردد. در دائرة المعارف قرن بیستم مى‌خوانیم: «بعضى از رهبان‌ها تا آن اندازه توجه به جنس زن را عمل شیطانى مى‌دانستند که حاضر نبودند حیوان ماده‌اى را به خانه ببرند! مبادا روح شیطانىِ آن به روحانیتِ آنها صدمه ای بزند!!» اما با این حال تاریخ، فجایع زیادى را از دِیرها به خاطر دارد، تا آنجا که به گفته «ویل دورانت»، «پاپ انیوسان سوم»، یکى از دِیرها را به عنوان فاحشه‌خانه توصیف کرد!(7) و بعضى از آنها مرکزى براى اجتماع شکم پرستان و دنیاطلبان و خوشگذران‌ها شده بود تا آنجا که بهترین شراب‌ها در دِیرها پیدا مى‌شد.

البته طبق گواهى تاریخ، حضرت مسیح(علیه السلام) هرگز ازدواج نکرد؛ اما این هرگز به خاطر مخالفت او با این امر نبود؛ بلکه عمر کوتاه مسیح(علیه السلام) به اضافه اشتغال مداوم او به سفرهاى تبلیغى به نقاط مختلف جهان به او اجازه این امر را نداد.

بحث درباره رهبانیت در خور کتاب مستقلى است که اگر بخواهیم به آن بپردازیم از بحث تفسیرى بیرون مى‌رویم. این بحث را با حدیثى از امام علی(علیه السلام) پایان مى‌دهیم: در حدیثى در ذیل آیه: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالاً الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»(8)؛ (بگو آیا به شما خبر دهم که زیانکارترین مردم کیانند؟ آنها هستند که تلاش‌هایشان در زندگى دنیا گم شده با این حال گمان مى‌کنند کار نیک انجام مى‌دهند)، حضرت علی(علیه السلام) در تفسیر آن فرمود: «هُمُ الرُّهْبَانُ الَّذِینَ حَبِسُوا اَنْفُسَهُمْ فِى السَّوارِى»(9)؛ (یکى از مصادیق بارز آن، رهبان‌ها هستند که خود را در ارتفاعات کوه‌ها و بیابان‌ها محبوس داشتند و گمان کردند کار خوبى انجام مى‌دهند).(10)

پی نوشت:
(1). مجمع البحرین‏، طریحى، فخر الدین بن محمد، محقق / مصحح: حسینى اشکورى، احمد، مرتضوی‏، تهران‏، 1375 شمسی، چاپ سوم‏، ج ‏2، ص 76؛ النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ابن اثیر جزرى، مبارک بن محمد، محقق / مصحح: طناحى، محمود محمد، زاوى، طاهر احمد، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان‏، قم‏، 1367 شمسی، چاپ چهارم‏، ج ‏2، ص 280.
(2). الأمالی، ابن بابویه، محمد بن على‏، کتابچى‏، تهران، ‏‏1376 شمسی‏، چاپ ششم، ص 66.
(3). مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، عریضى، على بن جعفر، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، ‏قم‏، 1409 قمری، چاپ اول‏، ص 116.
(4). دائرة المعارف القرن العشرین، وجدی، محمّد فرید‏، دار المعرفه، بیروت، 1971 میلادی، چاپ سوم، ج 4، ص 298.
(5). مجمع البیان فى تفسیر القرآن، طبرسى، فضل بن حسن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 شمسی، چاپ سوم، ج 9، ص 366(با کمى تلخیص)؛ حدیث دیگرى شبیه آن در الدر المنثور فى تفسیر المأثور، سیوطى، جلال الدین، کتابخانه آیت الله مرعشى نجفى، قم، 1404 قمری، ج 6، ص 177 آمده است.
(6). تاریخ تمدن، ویل دورانت، مترجم: تقی زاده، صفدر، صارمی، ابوطالب، شرکت انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1371 شمسی، چاپ سوم، ج 4، ص 730.
(7). تاریخ تمدن، ویل دورانت، همان.
(8). سوره کهف، آیه 103 و 104.
(9). کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، المتقی الهندی، علاء الدین علی بن حسام الدین، محقق: بکری حیانی، صفوة السقا، مؤسسه الرساله، بیروت، 1401 قمری / 1981 میلادی، چاپ پنجم، ج 2، ص 566.
(10). تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الإسلامیه، تهران، 1374 شمسی، چاپ اول، ج 23، ص 384.

منبع: یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ‏، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: حسینى، سید حسین، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ‏1386 شمسی، ‏چاپ چهارم‏، ص 641.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.