شبهه: علم فقه علمى است ظاهربین است
پرسش :
شبهه: علم فقه علمى است ظاهربین، یعنى به ظواهر اعمال و اعمال ظاهرى کار دارد. حتّى اسلام آوردنِ زیرِ شمشیر را هم اسلام محسوب مى کند. جامعه ى فقهى لزوماً جامعه ى دینى نیست.
پاسخ :
مطلب دوّم این است که فقه با ظواهر اعمال کار دارد و با باطن سر و کار ندارد. بخش اول این سخن درست است. اسلام در پذیرش اسلام یک نفر به اقرار ظاهرى اکتفا مى کند. اگر اکتفا نکند چه کند؟ نبش قلب کند؟ آیا راهى هست که انسان درون افراد را بفهمد؟ مگر عقل نمى گوید: «لا یکلف اللّه نفسا الا وسعها»؟. اگر کسى گفت «اشهد ان لا اله الا اللّه» به او بگوییم نه؟ ما نمى توانیم قلب کسى را بخوانیم. اصلا علم غیب نداریم و راه بسته است. امّا اگر در طول یک مدت فهمیدیم که منافق است، حکم دیگرى دارد.
امّا بخش دوّم که اسلام با ظواهر اعمال سر و کار دارد؛ این سخن بسیار اشتباهى است. اسلام هم با ظاهر اعمال ما کار دارد و هم با نیّات ما و هم با تهذیب نفس. به قدرى مسئله ى نیت در اسلام مهم است که قرآن مى فرماید: (ما کانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللّهِ شاهِدِینَ عَلى أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ...)؛ در این آیه خداوند عمل تعمیر مسجد الحرام از طرف مشرکان را به خاطر فساد عقیده شان فاقد ارزش مى داند و سپس مى فرماید: (أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَ... l إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ...)[2]
از طرفى این سؤال کننده، چرا اسلام را مثل گوشت قربانى قسمت کرده؟! اسلام کمال دارد و فقه و اخلاق و عرفان اسلامى همه برنامه دارند؛ چرا این ها را از هم جدا مى کنند؟ انتظار این که فقه پاسخ گوى همه ى نیازها باشد، مثل این مى ماند که بگوییم فیزیک باید پاسخ گوى شیمى هم باشد. فقه تا حدى با تهذیب نفس سر و کار دارد. از نظر مسائل نیت و شهوت و ریا، فقه سخن مى گوید؛ ولى تکمیل این ها با علم اخلاق و عرفان اسلامى است. اخلاق و فقه ما با هم، هم خوان و هم سو هستند و ما معتقد نیستیم که فقه به تنهایى هم چون شعر شاعر که مى گوید «گریه بر هر درد بى درمان دوا است»، در همه جا مشکل گشا باشد. افعال انسان بخشى در فقه تأمین است و بخش دیگر در علم اخلاق و عرفان اسلامى. این ها در حقیقت مکمل یک دیگر هستند و تحت نام آیین کامل در آمده اند (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ)[3].
انتظار این که فقه جانشین اخلاق و جانشین عرفان اسلامى شود، نه امکان پذیر است و نه ما مدعى هستیم؛ ولى در عین حال بخشى از فقه ما، طهارت نفسانى و تهذیب نفس است. علاوه بر این همه ى عبادات ما الهى و انسان ساز است. «الصلاة معراج المؤمن»، «الصوم جُنَةٌ من النار»، «الجهاد بابٌ من ابواب الجنَة فتح اللّه لخاصة اولیاء».
پینوشتها:
[1]. صحیح بخارى، ج1، ص10.
[2]. سوره ى توبه، آیات 17 و 18.
[3]. سوره ى مائده، آیه ى 3.
منبع: کتابخانه دیجیتال امام علی علیه السلام
پاسخ آیت الله العظمی جعفر سبحانی (دام ظله):
در این سخن به دو مطلب اشاره شده است: 1. فقه در پذیرش اسلام به ظاهر اکتفا مى کند. امیرالمؤمنین عرض کرد: یا رسول اللّه! تا کى شمشیر بزنم؟ فرمود: «حَتّى یَشْهَدُوا اَنْ لااِلهَ الاّ الله و اَنَّ محمداً رَسولُ الله فاِذا فَعَلُوا ذلک فقد مَنَعُوا مِنْکَ دماؤهم و اَموالُهُم»[1] . در این جا با ظاهر سر و کار دارد؛ یعنى همین که «لا اله الا اللّه» را گفت تمام است.مطلب دوّم این است که فقه با ظواهر اعمال کار دارد و با باطن سر و کار ندارد. بخش اول این سخن درست است. اسلام در پذیرش اسلام یک نفر به اقرار ظاهرى اکتفا مى کند. اگر اکتفا نکند چه کند؟ نبش قلب کند؟ آیا راهى هست که انسان درون افراد را بفهمد؟ مگر عقل نمى گوید: «لا یکلف اللّه نفسا الا وسعها»؟. اگر کسى گفت «اشهد ان لا اله الا اللّه» به او بگوییم نه؟ ما نمى توانیم قلب کسى را بخوانیم. اصلا علم غیب نداریم و راه بسته است. امّا اگر در طول یک مدت فهمیدیم که منافق است، حکم دیگرى دارد.
امّا بخش دوّم که اسلام با ظواهر اعمال سر و کار دارد؛ این سخن بسیار اشتباهى است. اسلام هم با ظاهر اعمال ما کار دارد و هم با نیّات ما و هم با تهذیب نفس. به قدرى مسئله ى نیت در اسلام مهم است که قرآن مى فرماید: (ما کانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللّهِ شاهِدِینَ عَلى أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ...)؛ در این آیه خداوند عمل تعمیر مسجد الحرام از طرف مشرکان را به خاطر فساد عقیده شان فاقد ارزش مى داند و سپس مى فرماید: (أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَ... l إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ...)[2]
از طرفى این سؤال کننده، چرا اسلام را مثل گوشت قربانى قسمت کرده؟! اسلام کمال دارد و فقه و اخلاق و عرفان اسلامى همه برنامه دارند؛ چرا این ها را از هم جدا مى کنند؟ انتظار این که فقه پاسخ گوى همه ى نیازها باشد، مثل این مى ماند که بگوییم فیزیک باید پاسخ گوى شیمى هم باشد. فقه تا حدى با تهذیب نفس سر و کار دارد. از نظر مسائل نیت و شهوت و ریا، فقه سخن مى گوید؛ ولى تکمیل این ها با علم اخلاق و عرفان اسلامى است. اخلاق و فقه ما با هم، هم خوان و هم سو هستند و ما معتقد نیستیم که فقه به تنهایى هم چون شعر شاعر که مى گوید «گریه بر هر درد بى درمان دوا است»، در همه جا مشکل گشا باشد. افعال انسان بخشى در فقه تأمین است و بخش دیگر در علم اخلاق و عرفان اسلامى. این ها در حقیقت مکمل یک دیگر هستند و تحت نام آیین کامل در آمده اند (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ)[3].
انتظار این که فقه جانشین اخلاق و جانشین عرفان اسلامى شود، نه امکان پذیر است و نه ما مدعى هستیم؛ ولى در عین حال بخشى از فقه ما، طهارت نفسانى و تهذیب نفس است. علاوه بر این همه ى عبادات ما الهى و انسان ساز است. «الصلاة معراج المؤمن»، «الصوم جُنَةٌ من النار»، «الجهاد بابٌ من ابواب الجنَة فتح اللّه لخاصة اولیاء».
پینوشتها:
[1]. صحیح بخارى، ج1، ص10.
[2]. سوره ى توبه، آیات 17 و 18.
[3]. سوره ى مائده، آیه ى 3.
منبع: کتابخانه دیجیتال امام علی علیه السلام