خمس در قرآن کریم
پرسش :
خمس چیست؟ و در کجاى قرآن آمده است؟
پاسخ :
براى وجوب پرداخت خمس به چند آیه استدلال شده که به برخى اشاره مىشود:
1. قرآن کریم مىفرماید:«وَ اعْلَموا انَّما غَنِمتُم مِن شَىءٍ فَاَنَّ لِلّٰهِ خُمُسَهُ ولِلرَّسولِ ولِذِى القُربىٰ والیَتٰمىٰ و المَساکینِ وابنِ السَّبیلِ ان کُنتُم آمَنتُم بِاللّٰهِ وما انزَلنا عَلىٰ عَبدِنا یَومَ الفُرقانِ یَومَ التَّقَى الجَمعانِ واللّٰهُ عَلىٰ کُلِّ شَىءٍ قَدیر؛1 و بدانید هر گونه غنیمتى به شما رسد خمس آن براى خدا و براى پیامبر و براى ذى القربى و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است؛ اگر شما به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدائى حق از باطل، روز درگیرى دو گروه ] با ایمان و بىایمان یعنى روز جنگ بدر [ نازل کردیم، ایمان آوردهاید، و خداوند بر هر چیزى قادر است.»
در آیه شریف، کلمۀ «ما» در «انّما» موصله است و «من شىء» بیان آن است که معناى عموم مىدهد و همه چیز را انسان به دست مىآورد، در بر مىگیرد.
«غنیمت» از ریشه «غنم» به معناى گوسفند است؛ سپس در هر چیزى که انسان از دشمن و یا غیر دشمن بدون مشقت زیاد به دست آورد، به کار رفته است،2 و به معناى «به دست آوردن چیزى بدون مشقت» هم معنا کردهاند.3 در کاربردهاى معمولى نیز «غنیمت»، هم چون «غرامت»، معناى وسیعى دارد؛ و به هر گونه درآمد قابل ملاحظهاى گفته مىشود؛ امام على علیه السلام مىفرماید: «فَواللّهِ مٰا کَنزْتُ مِن دنیٰاکُم تبراً و لا ادخَرتُ مِن غنائِمِها وفراً؛4 به خدا سوگند، از دنیاى شما طلایى نیندوختم و از درآمدهاى آن اندوختهاى فراهم نکردم.» و نیز مىفرماید: «اغتنم المهل یعنى فرصتها را غنیمت بشمارید»5 پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نیز فرمود: «اِغتَنِمْ خمساً قَبل خَمسٍ شَبابِک قَبلَ هَرَمِک... پنج چیز را قبل از رسیدن پنج چیز غنیمت شمار، جوانیت را قبل از پیرى و...»6
از مطالب فوق استفاده مىشود، هر چند آیات قبل و بعد آیه وجوب خمس، درباره جنگ و جهاد است، امّا آیۀ خمس معناى عام دارد؛ و هر گونه درآمدى را در بر مىگیرد. و هیچ مانعى ندارد که مفهوم آیه معنایى کلى و عمومى داشته باشد و در عین حال مورد نزول آیه، غنایم جنگى که یکى از موارد این حکم کلى است بوده باشد و این گونه احکام در قرآن و سنت فراوان است.
2. قرآن کریم در وصف انسان هایى که حریص (بىتاب و آزمند) نیستند مىفرماید:
«اِلَّا المُصَلّین * الَّذینَ هُم عَلىٰ صَلاتِهِم دائِمون * و الَّذینَ فى اموٰلِهِم حَقٌّ مَعلوم * لِلسّائِلِ و المَحروم؛ مگر نمازگزاران آنان که نمازها را پیوسته به جا مىآورند و آنان که در اموال آنها حق مشخص شدهاى براى تقاضا کننده و محروم وجود دارد.»7
آیات فوق، یکى از ویژگىهاى افراد نیک و غیرحریص را پرداخت «حق معلوم و مشخص شده» مىداند که باید این حق را از اموالشان جدا کرده و به صاحبان آن برسانند. به نوشته مفسران، یکى از مصادیق این حق معلوم، زکات است.8 مصداق دیگر آن به فرموده امام صادق علیه السلام صدقات مستحبى است.9 مصداق دیگر حق معلوم، خمس است که در روایتى از امام باقر علیه السلام که در تفسیر آیه وارد شده بدان اشاره شده است.10
3. قرآن مىفرماید:«فَاَمّا مَن اعطىٰ واتَّقىٰ * و صَدَّقَ بِالحُسنىٰ * فَسَنُیَسِّرُهُ لِلیُسرىٰ * و امّا مَن بَخِلَ...؛ اما آن که (حق خدا را) داد و پرهیزگارى کرد * و پاداش نیکوى الهى را تصدیق کرد * ما او را در مسیر آسانى قرار مىدهیم * و اما کسى که بخل ورزد....»11
در روایتى از امام صادق علیه السلام مىخوانیم: منظور از «من اعطى» کسى است که خمس را پرداخت کند و مقصود از «من بخل» کسى است که از پرداخت خمس بخل ورزد.12
نکته دیگر این که اگر در هیچ یک از آیات قرآن به خمس اشاره نمىشد باز هم روایات پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم که دستور دادهاند مؤمنان باید خمس اموال خود را بپردازند براى اثبات وجوب خمس کافى بود. چنان که تعداد رکعتهاى نماز و بسیارى دیگر از احکام دینى در قرآن نیامده، ولى ما مطابق دستور پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم و امامان علیهم السلام به آنها عمل مىکنیم؛ زیرا خداى متعال همگان را امر کرده است که:«و ما آتاکُمُ الرَّسولُ فَخُذوهُ و ما نَهاکُم عَنهُ فَانتَهوا؛13 و آنچه را فرستادۀ او به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت، باز ایستید.»
خمس دو قسم است: 1. سهم امام؛ 2. سهم سادات
سهم امام حتماً باید به نائب یا نائبان خاص و عام امام زمان علیه السلام (ولى امر مسلمین و مراجع تقلید) برسد تا بهوسیله آن در جاى صحیح خود مصرف شود.
اما دربارۀ سهم سادات، برخى مراجع تقلید، معتقدند، هر شخصى که پرداخت خمس بر او واجب است، مىتواند همه سهم سادات خود را به سادات مستحق، به خصوص سادات مستحق از فامیل، بدهد؛ ولى بعضى مراجع معتقدند، براى پرداخت سهم سادات نیز به اجازۀ مرجع تقلید نیاز است.
پینوشتها:
(1). انفال/ 41
(2). مفردات، راغب اصفهانى، مادۀ غنم
(3). کتاب العین، خلیل بن احمد، ج 4، ص 426، مادۀ غنم و لسان العرب، ابنمنظور، ج 12، ص 445، مادۀغنم
(4). نهجالبلاغه، نامۀ 45
(5). همان، خطبه 76
(6). وسایل الشیعه، ج 1، ص 114، نشر آل البیت
(7). معارج/ 22-25
(8). مجمع البیان، ج 10، ص 535؛ تفسیر شُبر، ص 532
(9). همان
(10). مستدرک الوسایل، ج 7، ص 304؛ بحارالانوار، ج 93، ص 189
(11). لیل/ 5 تا 8
(12). مستدرکالوسائل، ج 7، ص 280؛ بحارالانوار، ج 24، ص 46
(13). حشر/ 7
منبع: پرسمان قرآنی فلسفه احکام، سید علی هاشمی نشلجی، نشر جمال، 1390.
براى وجوب پرداخت خمس به چند آیه استدلال شده که به برخى اشاره مىشود:
1. قرآن کریم مىفرماید:«وَ اعْلَموا انَّما غَنِمتُم مِن شَىءٍ فَاَنَّ لِلّٰهِ خُمُسَهُ ولِلرَّسولِ ولِذِى القُربىٰ والیَتٰمىٰ و المَساکینِ وابنِ السَّبیلِ ان کُنتُم آمَنتُم بِاللّٰهِ وما انزَلنا عَلىٰ عَبدِنا یَومَ الفُرقانِ یَومَ التَّقَى الجَمعانِ واللّٰهُ عَلىٰ کُلِّ شَىءٍ قَدیر؛1 و بدانید هر گونه غنیمتى به شما رسد خمس آن براى خدا و براى پیامبر و براى ذى القربى و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است؛ اگر شما به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدائى حق از باطل، روز درگیرى دو گروه ] با ایمان و بىایمان یعنى روز جنگ بدر [ نازل کردیم، ایمان آوردهاید، و خداوند بر هر چیزى قادر است.»
در آیه شریف، کلمۀ «ما» در «انّما» موصله است و «من شىء» بیان آن است که معناى عموم مىدهد و همه چیز را انسان به دست مىآورد، در بر مىگیرد.
«غنیمت» از ریشه «غنم» به معناى گوسفند است؛ سپس در هر چیزى که انسان از دشمن و یا غیر دشمن بدون مشقت زیاد به دست آورد، به کار رفته است،2 و به معناى «به دست آوردن چیزى بدون مشقت» هم معنا کردهاند.3 در کاربردهاى معمولى نیز «غنیمت»، هم چون «غرامت»، معناى وسیعى دارد؛ و به هر گونه درآمد قابل ملاحظهاى گفته مىشود؛ امام على علیه السلام مىفرماید: «فَواللّهِ مٰا کَنزْتُ مِن دنیٰاکُم تبراً و لا ادخَرتُ مِن غنائِمِها وفراً؛4 به خدا سوگند، از دنیاى شما طلایى نیندوختم و از درآمدهاى آن اندوختهاى فراهم نکردم.» و نیز مىفرماید: «اغتنم المهل یعنى فرصتها را غنیمت بشمارید»5 پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نیز فرمود: «اِغتَنِمْ خمساً قَبل خَمسٍ شَبابِک قَبلَ هَرَمِک... پنج چیز را قبل از رسیدن پنج چیز غنیمت شمار، جوانیت را قبل از پیرى و...»6
از مطالب فوق استفاده مىشود، هر چند آیات قبل و بعد آیه وجوب خمس، درباره جنگ و جهاد است، امّا آیۀ خمس معناى عام دارد؛ و هر گونه درآمدى را در بر مىگیرد. و هیچ مانعى ندارد که مفهوم آیه معنایى کلى و عمومى داشته باشد و در عین حال مورد نزول آیه، غنایم جنگى که یکى از موارد این حکم کلى است بوده باشد و این گونه احکام در قرآن و سنت فراوان است.
2. قرآن کریم در وصف انسان هایى که حریص (بىتاب و آزمند) نیستند مىفرماید:
«اِلَّا المُصَلّین * الَّذینَ هُم عَلىٰ صَلاتِهِم دائِمون * و الَّذینَ فى اموٰلِهِم حَقٌّ مَعلوم * لِلسّائِلِ و المَحروم؛ مگر نمازگزاران آنان که نمازها را پیوسته به جا مىآورند و آنان که در اموال آنها حق مشخص شدهاى براى تقاضا کننده و محروم وجود دارد.»7
آیات فوق، یکى از ویژگىهاى افراد نیک و غیرحریص را پرداخت «حق معلوم و مشخص شده» مىداند که باید این حق را از اموالشان جدا کرده و به صاحبان آن برسانند. به نوشته مفسران، یکى از مصادیق این حق معلوم، زکات است.8 مصداق دیگر آن به فرموده امام صادق علیه السلام صدقات مستحبى است.9 مصداق دیگر حق معلوم، خمس است که در روایتى از امام باقر علیه السلام که در تفسیر آیه وارد شده بدان اشاره شده است.10
3. قرآن مىفرماید:«فَاَمّا مَن اعطىٰ واتَّقىٰ * و صَدَّقَ بِالحُسنىٰ * فَسَنُیَسِّرُهُ لِلیُسرىٰ * و امّا مَن بَخِلَ...؛ اما آن که (حق خدا را) داد و پرهیزگارى کرد * و پاداش نیکوى الهى را تصدیق کرد * ما او را در مسیر آسانى قرار مىدهیم * و اما کسى که بخل ورزد....»11
در روایتى از امام صادق علیه السلام مىخوانیم: منظور از «من اعطى» کسى است که خمس را پرداخت کند و مقصود از «من بخل» کسى است که از پرداخت خمس بخل ورزد.12
نکته دیگر این که اگر در هیچ یک از آیات قرآن به خمس اشاره نمىشد باز هم روایات پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم که دستور دادهاند مؤمنان باید خمس اموال خود را بپردازند براى اثبات وجوب خمس کافى بود. چنان که تعداد رکعتهاى نماز و بسیارى دیگر از احکام دینى در قرآن نیامده، ولى ما مطابق دستور پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم و امامان علیهم السلام به آنها عمل مىکنیم؛ زیرا خداى متعال همگان را امر کرده است که:«و ما آتاکُمُ الرَّسولُ فَخُذوهُ و ما نَهاکُم عَنهُ فَانتَهوا؛13 و آنچه را فرستادۀ او به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت، باز ایستید.»
خمس دو قسم است: 1. سهم امام؛ 2. سهم سادات
سهم امام حتماً باید به نائب یا نائبان خاص و عام امام زمان علیه السلام (ولى امر مسلمین و مراجع تقلید) برسد تا بهوسیله آن در جاى صحیح خود مصرف شود.
اما دربارۀ سهم سادات، برخى مراجع تقلید، معتقدند، هر شخصى که پرداخت خمس بر او واجب است، مىتواند همه سهم سادات خود را به سادات مستحق، به خصوص سادات مستحق از فامیل، بدهد؛ ولى بعضى مراجع معتقدند، براى پرداخت سهم سادات نیز به اجازۀ مرجع تقلید نیاز است.
پینوشتها:
(1). انفال/ 41
(2). مفردات، راغب اصفهانى، مادۀ غنم
(3). کتاب العین، خلیل بن احمد، ج 4، ص 426، مادۀ غنم و لسان العرب، ابنمنظور، ج 12، ص 445، مادۀغنم
(4). نهجالبلاغه، نامۀ 45
(5). همان، خطبه 76
(6). وسایل الشیعه، ج 1، ص 114، نشر آل البیت
(7). معارج/ 22-25
(8). مجمع البیان، ج 10، ص 535؛ تفسیر شُبر، ص 532
(9). همان
(10). مستدرک الوسایل، ج 7، ص 304؛ بحارالانوار، ج 93، ص 189
(11). لیل/ 5 تا 8
(12). مستدرکالوسائل، ج 7، ص 280؛ بحارالانوار، ج 24، ص 46
(13). حشر/ 7
منبع: پرسمان قرآنی فلسفه احکام، سید علی هاشمی نشلجی، نشر جمال، 1390.