تکرار «جنایت» با «حکم قصاص» و مسأله حکمت الهی و عطوفت اسلامی
پرسش :
تکرار جنایت قتل، با اجرای حکم قصاص در اسلام، چگونه با حکمت الهی و رأفت اسلامی سازگار می باشد؟!
پاسخ :
از جمله ایراداتی که به احکام جزائی اسلام وارد می شود درباره قصاص می باشد. از نظر اسلام قاتل را می توان قصاص کرد؛ چنانکه در آیه 179 سوره بقره می خوانیم: «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»؛ (و در قصاص، براى شما مایه حیات [و امنیت] است، اى صاحبان خرد! شاید پرهیزکارى پیشه کنید). حال سؤالی که به ذهن می رسد این است که در جنایتى که قاتل مرتکب شده، یک انسان را از بین برده است، ولى به هنگام قصاص همین عمل زشت تکرار مى شود و این جز انتقام جویى و قساوت نیست؛ آیا وجود چنین احکامی با رأفت اسلامی و عدل الهی منافات ندارد؟!
توجه به چند نکته، ما را در پاسخ دادن به این سؤال یاری می کند:
اصولاً حذف عضو و موجود خطرناک و مزاحم یک اصل عقلانی است و در قصاص هم هدف احقاق عدالت و حمایت از خون بی گناهان و پیش گیری از تکرار ستم و قطع کردن عضو مزاحم و مضر جامعه است.(2) لذا می بینیم در آیه 179 سوره بقره خداوند متعال این حکم را خطاب به «اولى الالباب» بیان مى کند؛ یعنى، مسأله قصاص یک مسأله احساساتى و انتقامجویى نیست، بلکه قانونى است که با تکیه بر عقل و درایت وضع شده، و یک حکم عقلانى و منطقى است که مهم ترین حکمت آن حفظ حیات جامعه انسانی است. صاحبان عقل هاى سالم نیز با اندیشه و تفکّر تصدیق خواهند کرد که این قانون منشأ حیات اجتماعى و امنیّت جامعه خواهد بود. تعبیر به «لعلّکم تتقون» در پایان این آیه شریفه نیز تأکید دیگرى بر مدّعاى ماست؛ زیرا معناى جمله مذکور این است که هدف از قصاص حفظ و حراست و نگهدارى جامعه از آلودگیها و شرارتها و کینه توزى هاست. تجربه های جزایی دیگر کشورها نیز نشان داده مجازاتی غیر از حذف جنایتکار و قاتل نمی تواند باز دارنده باشد؛ زیرا بعضی از قاتلین حتی در زندان هم دست از قتل و جنایت بر نمی دارند. بنابراین، بند بند آیه قصاص نکته هاى جالب و پیامهاى صلح و زندگى و محبّت دارد، و به روشنى شهادت مى دهد که قصاص مصداقى از مصادیق خشونت نیست و با عدل الهی منافاتی ندارد.(3)
قصاص باعث حیات جامعه می گردد:
خداوند در آیه 179 سوره بقره، فلسفه قصاص را ادامه زندگى و حیات، و حمایت از زندگى زندگان بیان فرموده است، نه کینه و عداوت و انتقامجویى. ضرورت حفظ جامعه انسانی ایجاب می کند که اقدامات بازدارنده و متناسب با جنایت و در جهت حفظ حق اولیاء دم، علیه قاتلین در نظر گرفته شود. چه بسا که اگر این حق برای اولیاء دم لحاظ نشود آنان تاب غصه و ناراحتی عزیز از دست رفته شان را نیاورند و بدون مجوز اقدام به انتقام نمایند. در این صورت، پایانی برای قتل های ناشی از انتقام جویی های پی در پی نخواهد بود. چنانکه عادت عرب جاهلى بر این بود که: اگر کسى از قبیله آنها کشته مى شد، تصمیم مى گرفتند تا آنجا که قدرت دارند از قبیله قاتل بکشند، و این فکر تا آنجا پیش رفته بود که حاضر بودند به خاطر کشته شدن یک فرد، تمام طائفه قاتل را نابود کنند.(4)
قرآن کریم مهم ترین حکمت قصاص را حفظ حیات جامعه انسانی دانسته و در آیه 179 سوره بقره می فرماید: «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»؛ (و در قصاص، براى شما مایه حیات [و امنیت] است، اى صاحبان خرد! شاید پرهیزکارى پیشه کنید). یعنی هدف از قصاص اعدام نیست، هدف زندگی و حیات است؛ هدف ترمیم دوباره امور و بازگرداندن فرد یا جامعه به وضعیت عادی است، اگر کسی بدون دلیل و مستقل از ارکان رسمی جامعه اقدام به قتل نفس کند، حیات اجتماعی به مخاطره می افتد و قصاص برای تضمین حیات اجتماعی و فردی است.
اسلام «قصاص» و «عفو» را در کنار هم قرار داده، بلکه عفو را ترجیح داده است. این دو که یک مجموعه کاملاً انسانى و منطقى را تشکیل مى دهند؛ از یکسو روشِ فاسدِ عصرِ جاهلیت را که هیچ گونه برابرى در انتقام را قائل نبودند و همچون دژخیمان کینه ورز گاه در برابر یک نفر صدها نفر را به خاک و خون مى کشیدند، محکوم مى کند و از سوى دیگر راه عفو را به روى مردم نمى بندد. در عین حال احترام خون را نیز کاهش نمى دهد و قاتلان را جسور نمى سازد.(5)
خداوند پس از بیان قانون قصاص در آیه 178 سوره بقره، مى فرماید: «اگر قصاص نکنید، و جانى را مورد عفو و بخشش قرار دهید، بهتر است». یعنى در اسلام قصاص واجب نیست، بلکه مستحب هم نمى باشد؛ امّا براى جلوگیرى از جنایت جنایتکاران و تکرار موارد مشابه، این حق به اولیاء مقتول داده شده، و آنها مجاز به این کار هستند؛ ولى قصاص نه واجب است و نه مستحب و فقط مباح می باشد. توجّه به این نکته نیز جالب است که در سراسر قرآن مجید چهار بار کلمه «قصاص» تکرار شده است، در حالى که کلمه «رحمت» هفتاد و نه بار، و کلمه «رحمان» صد و شصت مرتبه، و کلمه «رحیم» صد و نود و هشت مرتبه، تکرار شده است! و اینها همه دلالت روشنى دارد که قصاص یک استثناء است، و اصل بر رحمت و رأفت و عطوفت اسلامى است.(6)
پینوشتها:
پی نوشت:
(1). آیین رحمت، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، 1385 هـ ش، چاپ اول، ص 52-53.
(2). ر.ک: تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1374 هـ ش، چاپ سی دوم، ج 1، ص 609، با تلخیص.
(3). آیین رحمت، همان.
(4). تفسیر نمونه، همان، ج 1، ص 603.
(5). همان، ج 1، ص 605.
(6). آیین رحمت، همان.
از جمله ایراداتی که به احکام جزائی اسلام وارد می شود درباره قصاص می باشد. از نظر اسلام قاتل را می توان قصاص کرد؛ چنانکه در آیه 179 سوره بقره می خوانیم: «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»؛ (و در قصاص، براى شما مایه حیات [و امنیت] است، اى صاحبان خرد! شاید پرهیزکارى پیشه کنید). حال سؤالی که به ذهن می رسد این است که در جنایتى که قاتل مرتکب شده، یک انسان را از بین برده است، ولى به هنگام قصاص همین عمل زشت تکرار مى شود و این جز انتقام جویى و قساوت نیست؛ آیا وجود چنین احکامی با رأفت اسلامی و عدل الهی منافات ندارد؟!
توجه به چند نکته، ما را در پاسخ دادن به این سؤال یاری می کند:
حذف موجود خطرناک یک اصل عقلانی است:
نوع بشر قصاص را با توجّه به حس تظّلم جویی و آرامش طلبی، عاقلانه و عادلانه می دانند؛ چرا که قتل نفس مهمترین عامل تهدید کننده حیات و اجتماعات انسانی است. تصوّر نمى کنیم هیچ انسان عاقلى - هر چند تابع دین مقدّس اسلام نباشد - معتقد باشد که افراد شرور و قاتل و کسانى که با قتل و غارت، امنیّت جامعه را به خطر مى اندازند، و به هیچ کس رحم نمى کنند، و پایبند به هیچ اصلى از اصول دینى و انسانى نیستند، در جامعه آزادانه رفت و آمد کنند و مرتکب هر جنایتى شوند. بلکه تمام عقلاى دنیا قصاص را به عنوان آخرین درمان این اعضاء فاسد اجتماعى مى پذیرند، و از آن استقبال مى کنند. اگر یکی از انگشتان دست بیمارى فاسد گردد، و طبیب حاذق و دلسوز تمام سعى خویش را براى درمان و بهبودى آن به کار گیرد، و موفّق بر این کار نگردد، و چاره اى جز قطع آن براى حفظ سایر انگشتان و جلوگیرى از سرایت بیمارى به قسمتهاى دیگر بدن نداشته باشد، و آن را قطع کند، آیا چنین طبیبى خشونت طلب است؟ آیا مقتضاى رحمت و عطوفت این است که این عضو فاسد به حیات خود ادامه دهد و بتدریج سایر اعضاى بدن را نیز فاسد کند، و حتّى پیام آور مرگ براى تمام اعضاى کشور تن باشد؟ آیا هیچ عقل و منطقى این نوع تفکّر را مى پسندد؟(1)اصولاً حذف عضو و موجود خطرناک و مزاحم یک اصل عقلانی است و در قصاص هم هدف احقاق عدالت و حمایت از خون بی گناهان و پیش گیری از تکرار ستم و قطع کردن عضو مزاحم و مضر جامعه است.(2) لذا می بینیم در آیه 179 سوره بقره خداوند متعال این حکم را خطاب به «اولى الالباب» بیان مى کند؛ یعنى، مسأله قصاص یک مسأله احساساتى و انتقامجویى نیست، بلکه قانونى است که با تکیه بر عقل و درایت وضع شده، و یک حکم عقلانى و منطقى است که مهم ترین حکمت آن حفظ حیات جامعه انسانی است. صاحبان عقل هاى سالم نیز با اندیشه و تفکّر تصدیق خواهند کرد که این قانون منشأ حیات اجتماعى و امنیّت جامعه خواهد بود. تعبیر به «لعلّکم تتقون» در پایان این آیه شریفه نیز تأکید دیگرى بر مدّعاى ماست؛ زیرا معناى جمله مذکور این است که هدف از قصاص حفظ و حراست و نگهدارى جامعه از آلودگیها و شرارتها و کینه توزى هاست. تجربه های جزایی دیگر کشورها نیز نشان داده مجازاتی غیر از حذف جنایتکار و قاتل نمی تواند باز دارنده باشد؛ زیرا بعضی از قاتلین حتی در زندان هم دست از قتل و جنایت بر نمی دارند. بنابراین، بند بند آیه قصاص نکته هاى جالب و پیامهاى صلح و زندگى و محبّت دارد، و به روشنى شهادت مى دهد که قصاص مصداقى از مصادیق خشونت نیست و با عدل الهی منافاتی ندارد.(3)
قصاص باعث حیات جامعه می گردد:
خداوند در آیه 179 سوره بقره، فلسفه قصاص را ادامه زندگى و حیات، و حمایت از زندگى زندگان بیان فرموده است، نه کینه و عداوت و انتقامجویى. ضرورت حفظ جامعه انسانی ایجاب می کند که اقدامات بازدارنده و متناسب با جنایت و در جهت حفظ حق اولیاء دم، علیه قاتلین در نظر گرفته شود. چه بسا که اگر این حق برای اولیاء دم لحاظ نشود آنان تاب غصه و ناراحتی عزیز از دست رفته شان را نیاورند و بدون مجوز اقدام به انتقام نمایند. در این صورت، پایانی برای قتل های ناشی از انتقام جویی های پی در پی نخواهد بود. چنانکه عادت عرب جاهلى بر این بود که: اگر کسى از قبیله آنها کشته مى شد، تصمیم مى گرفتند تا آنجا که قدرت دارند از قبیله قاتل بکشند، و این فکر تا آنجا پیش رفته بود که حاضر بودند به خاطر کشته شدن یک فرد، تمام طائفه قاتل را نابود کنند.(4)
قرآن کریم مهم ترین حکمت قصاص را حفظ حیات جامعه انسانی دانسته و در آیه 179 سوره بقره می فرماید: «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»؛ (و در قصاص، براى شما مایه حیات [و امنیت] است، اى صاحبان خرد! شاید پرهیزکارى پیشه کنید). یعنی هدف از قصاص اعدام نیست، هدف زندگی و حیات است؛ هدف ترمیم دوباره امور و بازگرداندن فرد یا جامعه به وضعیت عادی است، اگر کسی بدون دلیل و مستقل از ارکان رسمی جامعه اقدام به قتل نفس کند، حیات اجتماعی به مخاطره می افتد و قصاص برای تضمین حیات اجتماعی و فردی است.
اولویت در اسلام بخشش است و قصاص یک استثناء می باشد:
اسلام «قصاص» و «عفو» را در کنار هم قرار داده، بلکه عفو را ترجیح داده است. این دو که یک مجموعه کاملاً انسانى و منطقى را تشکیل مى دهند؛ از یکسو روشِ فاسدِ عصرِ جاهلیت را که هیچ گونه برابرى در انتقام را قائل نبودند و همچون دژخیمان کینه ورز گاه در برابر یک نفر صدها نفر را به خاک و خون مى کشیدند، محکوم مى کند و از سوى دیگر راه عفو را به روى مردم نمى بندد. در عین حال احترام خون را نیز کاهش نمى دهد و قاتلان را جسور نمى سازد.(5)خداوند پس از بیان قانون قصاص در آیه 178 سوره بقره، مى فرماید: «اگر قصاص نکنید، و جانى را مورد عفو و بخشش قرار دهید، بهتر است». یعنى در اسلام قصاص واجب نیست، بلکه مستحب هم نمى باشد؛ امّا براى جلوگیرى از جنایت جنایتکاران و تکرار موارد مشابه، این حق به اولیاء مقتول داده شده، و آنها مجاز به این کار هستند؛ ولى قصاص نه واجب است و نه مستحب و فقط مباح می باشد. توجّه به این نکته نیز جالب است که در سراسر قرآن مجید چهار بار کلمه «قصاص» تکرار شده است، در حالى که کلمه «رحمت» هفتاد و نه بار، و کلمه «رحمان» صد و شصت مرتبه، و کلمه «رحیم» صد و نود و هشت مرتبه، تکرار شده است! و اینها همه دلالت روشنى دارد که قصاص یک استثناء است، و اصل بر رحمت و رأفت و عطوفت اسلامى است.(6)
پینوشتها:
پی نوشت:
(1). آیین رحمت، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، 1385 هـ ش، چاپ اول، ص 52-53.
(2). ر.ک: تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1374 هـ ش، چاپ سی دوم، ج 1، ص 609، با تلخیص.
(3). آیین رحمت، همان.
(4). تفسیر نمونه، همان، ج 1، ص 603.
(5). همان، ج 1، ص 605.
(6). آیین رحمت، همان.