متعلق «خمس» در روایات اهل سنت
پرسش :
آیا در روایات اهل سنت، «خمس» به غیر غنائم جنگی نیز تعلق گرفته است؟
پاسخ :
بعضى مى گویند در هیچ یک از روایات اسلامى خمس در غیر غنائم جنگى بیان نشده است و در روایات، منحصراً سخن از خمس غنائم جنگى است.
این ادّعا از ادّعاهاى بسیار بى اساس و نشانه عدم احاطه گوینده این سخن بر احادیث اسلامى است؛ زیرا خمس در غیر غنائم جنگى، حتی در روایات اهل تسنّن نیز وارد شده است. در اینجا به قسمتى از روایات اهل تسنّن که صریحاً خمس را در غیر مورد غنیمت نیز اثبات مى کند اشاره مى کنیم. این روایات از منابع معروف اهل تسنّن که مورد قبول همه آنها است انتخاب شده است.
الف: در «سنن بیهقى» از ابوهریره نقل شده که پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «فِى الرِّکَازِ اَلخُمسُ قِیلَ وَ مَا الرِّکَازُ یَا رَسُولَ اللّهِ؟ قَالَ اَلذَّهَبُ وَ الفِضّةُ الّذِى خَلَقَهُ اللّهُ فِى الاَرضِ یَومَ خُلِقَت»(1)؛ (در رکاز خمس است، کسى از حاضران گفت: منظور از رکاز چیست؟ پیامبر فرمود: معادن طلا و نقره است که خداوند در زمین از روز نخست آفریده است). باید توجّه داشت که «رکاز» بر وزن کتاب، در لغت به معنى هرگونه مالى است که در زمین ذخیره شده باشد و به همین دلیل به همه معادن «رکاز» گفته مى شود و نیز به گنجها و اموال نهفته اى که از پیشینیان در زیر زمین باقى مانده، «رکاز» گفته مى شود و این که ملاحظه مى کنیم در حدیث فوق تنها به معادن طلا و نقره تفسیر شده، در حقیقت از قبیل بیان یک مصداق روشن است نه این که منحصر به آن بوده باشد.
ب: در حدیثى از انس بن مالک نقل شده که: «در خدمت پیامبر اسلام(صلى الله علیه و آله و سلم) در راهى حرکت مى کردیم، یکى از دوستان ما وارد ویرانه اى شد... و در آن ویرانه، گنجى از طلا یافت... آن را وزن کردند در حدود دویست درهم بود، پیامبر فرمود: این رکاز است و در آن خمس واجب مى شود».(2)
ج: در «صحیح مسلم» از ابوهریره نیز نقل شده که پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: «فِى الرِّکَازِ اَلخُمسُ». همین مضمون در «صحیح بخارى» نیز آمده است.(3) در این حدیث که از احادیث معروف میان اهل تسنّن است تصریح شده که در «رکاز» خمس است و رکاز - همانطور که گفتیم و از ریشه اصلى آن نیز استفاده مى شود و در بعضى کتب معتبر لغت مانند «قاموس» تصریح شده - معنى وسیعى دارد که شامل هر نوع مالى مى شود که در زمین مرتکز و ذخیره باشد، اعم از معادن و گنجینه هائى که از پیشینیان در زمینها مدفون مانده است و به همین جهت، جمعى از فقهاى اهل تسنّن، مانند ابوحنیفه تصریح کرده اند که در معادن، خمس واجب است و نصابِ زکات در آن شرط نیست.(4)
در کتاب «کنز العمّال» جلد 7، صفحه 65 چنین نقل شده که پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: «اِنَّ لَکُم بُطُونَ الاَرضِ وَ سُهُولَهَا وَ تَلَاعَ الاَودِیَةِ وَ ظُهُورَهَا، عَلَى اَن تَرعَوا نَبَاتَهَا وَ تَشرَبُوا مَائَهَا عَلَى اَن تُؤَدُّوا الخُمسَ»(5)؛ (بطون زمین و دشتها و اعماق درّه ها و بیرون آنها، همه در اختیار شما است که از گیاهان آن استفاده کنید و آب آن را بنوشید و در برابر آن خمس آن را ادا کنید). شک نیست که منظور از خمس در اینجا زکات گوسفندان نیست؛ زیرا زکات گوسفند یک پنجم نمى باشد. بنابراین، منظور این است که از این زمین ها استفاده کنید و خمس درآمد آن را بپردازید.
در کتاب «اسدالغابة» در حدیثى نقل مى کند که «مسروق ابن وائل» خدمت پیامبر خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) رسید و اسلام آورد و گفت: دوست دارم افرادى را به سوى قوم من بفرستید که آنها را به اسلام دعوت کنند و نامه اى براى آنها بنویسید شاید خداوند آنها را هدایت فرماید، پیامبر اسلام(صلى الله علیه و آله و سلم) دستور داد این نامه را نوشتند: «بِسمِ اللّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ مِن مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللّهِ اِلَى الاَقیَالِ مِن حَضَرمُوتَ بِاِقَامِ الصَّلَوةِ وَ اِیتَاءِ الزَّکَوةِ وَ الصَّدَقَةِ عَلَى التِّیعَةِ وَ لِصَاحِبِهَا التِّیمَةِ وَ فِى السُّیُوبِ اَلخُمسُ وَ فِى البَعلِ اَلعُشرُ»(6)؛ (به نام خداوند بخشنده مهربان، از محمّد رسول خدا به سوى رؤساى حضرموت، به آنها دستور مى دهد که نماز را برپا دارند و زکات را بپردازند، زکات بر حیواناتى است که در بیابان مى چرد و [از] حیوانى که در خانه براى نیاز صاحبش نگاهدارى مى شود زکات گرفته نمى شود و در «سیوب» خمس واجب است و در نخل هائى که بدون احتیاج به آبیارى پرورش مى یابند واجب است عُشر بپردازند).
در کتاب «عقد الفرید» در حدیث دیگرى مى خوانیم که پیامبر خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) نامه اى به وائل بن حجر حضرمى به این عبارت نوشت: «مِن مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللّهِ اِلَى الاَقیَالِ العَبَاهَلَةِ... » تا آنجا که فرمود: «وَ فِى السُّیُوبِ اَلخُمسُ».(7) در پاورقى کتاب «عقد الفرید» پس از نقل حدیث فوق چنین مى خوانیم که «سیوب» جمع «سیب» به معنى اموالى است که به صورت گنجینه از زمان هاى جاهلیّت باقى مانده بود و یا معدن است؛ زیرا از عطایاى الهى محسوب مى شود ولى در کتاب «قاموس» - که از متون معروف لغت عرب است - مى خوانیم که: «سیب» در اصل به معنى هرگونه بخششى است و «سیوب» به معنى «رکاز»؛ (گنجها و معدنها) مى باشد.
اگر «سیب» را به معنى هرگونه عطا و بخششى بگیریم و منظور، عطا و بخشش الهى باشد، همه درآمدها را شامل مى شود و طبق آن باید از همه خمس داد و اگر به معنى خصوص معادن و گنجها بگیریم، باز ثابت مى شود که در غیر غنائم جنگى نیز خمس واجب است و منحصر به غنائم جنگى نیست.
پینوشتها:
(1). السنن الکبرى و فی ذیله الجوهر النقی، البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی، مجلس دائرة المعارف النظامیة، حیدر آباد، هند، 1344 قمری، چاپ: اول، ج 4، ص 152.
(2). همان، ص 155.
(3). صحیح البخاری، بخاری، محمد بن إسماعیل، تحقیق: مصطفى دیب البغا، دار ابن کثیر، الیمامة، بیروت، 1407 قمری/ 1987 میلادی، چاپ: سوم، ج 2، ص 545.
(4). المغنی فی فقه الإمام أحمد بن حنبل الشیبانی، ابن قدامة المقدسی، عبد الله بن أحمد، دار الفکر، بیروت، 1405 قمری، الطبعة الأولى، ج 2، ص 610.
(5). مکاتیب الرسول(ص)، احمدى میانجى، على، دار الحدیث، قم، 1419 قمری، چاپ: اول، ج 3، ص 226.
(6). أسد الغابة فى معرفة الصحابة، ابن الأثیر، على بن محمد الجزرى، دار الفکر، بیروت، 1409 قمری / 1989 میلادی، ج 2، ص 432.
(7). العقد الفرید، ابن عبد ربه الأندلسی، أحمد بن محمد، محقق / مصحح: مفید؛ محمد قمیحة، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1404 قمری، چاپ: اول، ج 1، ص 306.
منبع: خمس پشتوانه بیت المال، مکارم شیرازى، ناصر، مدرسة الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، 1380 ش، چاپ: چهارم، ص 33.
بعضى مى گویند در هیچ یک از روایات اسلامى خمس در غیر غنائم جنگى بیان نشده است و در روایات، منحصراً سخن از خمس غنائم جنگى است.
این ادّعا از ادّعاهاى بسیار بى اساس و نشانه عدم احاطه گوینده این سخن بر احادیث اسلامى است؛ زیرا خمس در غیر غنائم جنگى، حتی در روایات اهل تسنّن نیز وارد شده است. در اینجا به قسمتى از روایات اهل تسنّن که صریحاً خمس را در غیر مورد غنیمت نیز اثبات مى کند اشاره مى کنیم. این روایات از منابع معروف اهل تسنّن که مورد قبول همه آنها است انتخاب شده است.
الف: در «سنن بیهقى» از ابوهریره نقل شده که پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «فِى الرِّکَازِ اَلخُمسُ قِیلَ وَ مَا الرِّکَازُ یَا رَسُولَ اللّهِ؟ قَالَ اَلذَّهَبُ وَ الفِضّةُ الّذِى خَلَقَهُ اللّهُ فِى الاَرضِ یَومَ خُلِقَت»(1)؛ (در رکاز خمس است، کسى از حاضران گفت: منظور از رکاز چیست؟ پیامبر فرمود: معادن طلا و نقره است که خداوند در زمین از روز نخست آفریده است). باید توجّه داشت که «رکاز» بر وزن کتاب، در لغت به معنى هرگونه مالى است که در زمین ذخیره شده باشد و به همین دلیل به همه معادن «رکاز» گفته مى شود و نیز به گنجها و اموال نهفته اى که از پیشینیان در زیر زمین باقى مانده، «رکاز» گفته مى شود و این که ملاحظه مى کنیم در حدیث فوق تنها به معادن طلا و نقره تفسیر شده، در حقیقت از قبیل بیان یک مصداق روشن است نه این که منحصر به آن بوده باشد.
ب: در حدیثى از انس بن مالک نقل شده که: «در خدمت پیامبر اسلام(صلى الله علیه و آله و سلم) در راهى حرکت مى کردیم، یکى از دوستان ما وارد ویرانه اى شد... و در آن ویرانه، گنجى از طلا یافت... آن را وزن کردند در حدود دویست درهم بود، پیامبر فرمود: این رکاز است و در آن خمس واجب مى شود».(2)
ج: در «صحیح مسلم» از ابوهریره نیز نقل شده که پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: «فِى الرِّکَازِ اَلخُمسُ». همین مضمون در «صحیح بخارى» نیز آمده است.(3) در این حدیث که از احادیث معروف میان اهل تسنّن است تصریح شده که در «رکاز» خمس است و رکاز - همانطور که گفتیم و از ریشه اصلى آن نیز استفاده مى شود و در بعضى کتب معتبر لغت مانند «قاموس» تصریح شده - معنى وسیعى دارد که شامل هر نوع مالى مى شود که در زمین مرتکز و ذخیره باشد، اعم از معادن و گنجینه هائى که از پیشینیان در زمینها مدفون مانده است و به همین جهت، جمعى از فقهاى اهل تسنّن، مانند ابوحنیفه تصریح کرده اند که در معادن، خمس واجب است و نصابِ زکات در آن شرط نیست.(4)
در کتاب «کنز العمّال» جلد 7، صفحه 65 چنین نقل شده که پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: «اِنَّ لَکُم بُطُونَ الاَرضِ وَ سُهُولَهَا وَ تَلَاعَ الاَودِیَةِ وَ ظُهُورَهَا، عَلَى اَن تَرعَوا نَبَاتَهَا وَ تَشرَبُوا مَائَهَا عَلَى اَن تُؤَدُّوا الخُمسَ»(5)؛ (بطون زمین و دشتها و اعماق درّه ها و بیرون آنها، همه در اختیار شما است که از گیاهان آن استفاده کنید و آب آن را بنوشید و در برابر آن خمس آن را ادا کنید). شک نیست که منظور از خمس در اینجا زکات گوسفندان نیست؛ زیرا زکات گوسفند یک پنجم نمى باشد. بنابراین، منظور این است که از این زمین ها استفاده کنید و خمس درآمد آن را بپردازید.
در کتاب «اسدالغابة» در حدیثى نقل مى کند که «مسروق ابن وائل» خدمت پیامبر خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) رسید و اسلام آورد و گفت: دوست دارم افرادى را به سوى قوم من بفرستید که آنها را به اسلام دعوت کنند و نامه اى براى آنها بنویسید شاید خداوند آنها را هدایت فرماید، پیامبر اسلام(صلى الله علیه و آله و سلم) دستور داد این نامه را نوشتند: «بِسمِ اللّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ مِن مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللّهِ اِلَى الاَقیَالِ مِن حَضَرمُوتَ بِاِقَامِ الصَّلَوةِ وَ اِیتَاءِ الزَّکَوةِ وَ الصَّدَقَةِ عَلَى التِّیعَةِ وَ لِصَاحِبِهَا التِّیمَةِ وَ فِى السُّیُوبِ اَلخُمسُ وَ فِى البَعلِ اَلعُشرُ»(6)؛ (به نام خداوند بخشنده مهربان، از محمّد رسول خدا به سوى رؤساى حضرموت، به آنها دستور مى دهد که نماز را برپا دارند و زکات را بپردازند، زکات بر حیواناتى است که در بیابان مى چرد و [از] حیوانى که در خانه براى نیاز صاحبش نگاهدارى مى شود زکات گرفته نمى شود و در «سیوب» خمس واجب است و در نخل هائى که بدون احتیاج به آبیارى پرورش مى یابند واجب است عُشر بپردازند).
در کتاب «عقد الفرید» در حدیث دیگرى مى خوانیم که پیامبر خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) نامه اى به وائل بن حجر حضرمى به این عبارت نوشت: «مِن مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللّهِ اِلَى الاَقیَالِ العَبَاهَلَةِ... » تا آنجا که فرمود: «وَ فِى السُّیُوبِ اَلخُمسُ».(7) در پاورقى کتاب «عقد الفرید» پس از نقل حدیث فوق چنین مى خوانیم که «سیوب» جمع «سیب» به معنى اموالى است که به صورت گنجینه از زمان هاى جاهلیّت باقى مانده بود و یا معدن است؛ زیرا از عطایاى الهى محسوب مى شود ولى در کتاب «قاموس» - که از متون معروف لغت عرب است - مى خوانیم که: «سیب» در اصل به معنى هرگونه بخششى است و «سیوب» به معنى «رکاز»؛ (گنجها و معدنها) مى باشد.
اگر «سیب» را به معنى هرگونه عطا و بخششى بگیریم و منظور، عطا و بخشش الهى باشد، همه درآمدها را شامل مى شود و طبق آن باید از همه خمس داد و اگر به معنى خصوص معادن و گنجها بگیریم، باز ثابت مى شود که در غیر غنائم جنگى نیز خمس واجب است و منحصر به غنائم جنگى نیست.
پینوشتها:
(1). السنن الکبرى و فی ذیله الجوهر النقی، البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی، مجلس دائرة المعارف النظامیة، حیدر آباد، هند، 1344 قمری، چاپ: اول، ج 4، ص 152.
(2). همان، ص 155.
(3). صحیح البخاری، بخاری، محمد بن إسماعیل، تحقیق: مصطفى دیب البغا، دار ابن کثیر، الیمامة، بیروت، 1407 قمری/ 1987 میلادی، چاپ: سوم، ج 2، ص 545.
(4). المغنی فی فقه الإمام أحمد بن حنبل الشیبانی، ابن قدامة المقدسی، عبد الله بن أحمد، دار الفکر، بیروت، 1405 قمری، الطبعة الأولى، ج 2، ص 610.
(5). مکاتیب الرسول(ص)، احمدى میانجى، على، دار الحدیث، قم، 1419 قمری، چاپ: اول، ج 3، ص 226.
(6). أسد الغابة فى معرفة الصحابة، ابن الأثیر، على بن محمد الجزرى، دار الفکر، بیروت، 1409 قمری / 1989 میلادی، ج 2، ص 432.
(7). العقد الفرید، ابن عبد ربه الأندلسی، أحمد بن محمد، محقق / مصحح: مفید؛ محمد قمیحة، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1404 قمری، چاپ: اول، ج 1، ص 306.
منبع: خمس پشتوانه بیت المال، مکارم شیرازى، ناصر، مدرسة الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، 1380 ش، چاپ: چهارم، ص 33.