فلسفه جزیه در اسلام
پرسش :
«جزیه» چیست و فلسفه آن چه مى باشد؟
پاسخ :
«جزیه» از ماده «جزاء» به معنى مالى است که از غیر مسلمانانی که در پناه حکومت اسلامى قرار مى گیرند گرفته مى شود و این نامگذارى به خاطر آن است که آن را به عنوان «جزاء در برابر حفظ مال و جانشان» به حکومت اسلامى مى پردازند.(1) «جزیه» یک نوع مالیات سرانه اسلامى است که به افراد تعلق مى گیرد، نه بر اموال و اراضى و به تعبیر دیگر «مالیات سرانه سالانه» است.
بعضى معتقدند که ریشه اصلى آن غیر عربى است و از «کزیت» کلمه فارسى باستانى که به معنى مالیاتى است که براى تقویت ارتش اخذ مى شد، گرفته شده؛ ولى بسیارى معتقدند که این لغت، یک لغت عربى خالص است و از ماده «جزاء» گرفته شده، به مناسبت اینکه، مالیات مزبور در ازاى امنیّتى است که حکومت اسلامى براى اقلیّت هاى مذهبى فراهم مى سازد. «جزیه» قبل از اسلام هم بوده است، بعضى معتقدند نخستین کسى که «جزیه» گرفت انوشیروان، پادشاه ساسانى بود؛ ولى اگر این مطلب را مسلّم ندانیم، حدّاقل انوشیروان کسى بود که از ملت خود جزیه مى گرفت و از همه کسانى که بیش از بیست سال و کمتر از پنجاه سال داشتند و از کارکنان حکومت نبودند، از هر نفر به تفاوت، 12 یا 8 یا 6 یا 4 درهم مالیات سرانه اخذ مى کرد.
فلسفه اصلى این مالیات را چنین نوشته اند که دفاع از موجودیّت و استقلال و امنیت یک کشور وظیفه همه افراد آن کشور است، بنابراین هرگاه جمعى عملاً براى انجام این وظیفه قیام کنند و عدّه اى دیگر به خاطر اشتغال به کسب و کار نتوانند در صف سربازان قرار گیرند وظیفه گروه دوم این است که هزینه جنگجویان و حافظان امنیت را به صورت یک مالیات سرانه در سال بپردازند. قرائنى در دست داریم که این فلسفه را در مورد جزیه چه قبل از دوران اسلام و چه در دوران اسلامى تأیید مى کند. گروه سنّى جزیه دهندگان در عصر انوشیروان که هم اکنون نقل کردیم (بین بیست تا پنجاه سال) گواه روشنى بر این مطلب است؛ زیرا این گروه سنّى در حقیقت مربوط به کسانى بوده است که قدرت حمل اسلحه و شرکت در حفظ امنیّت و استقلال کشور را داشته اند؛ ولى به خاطر اشتغال به کسب و کار بجاى آن جزیه مى پرداختند. گواه دیگر اینکه در اسلام جزیه بر مسلمانان لازم نیست؛ زیرا جهاد بر همه واجب است و به هنگام لزوم همگى باید در برابر دشمن در میدان نبرد حاضر شوند؛ امّا چون اقلیّت هاى مذهبى از شرکت در جهاد معافند بجاى آن باید جزیه بپردازند، تا از این طریق در حفظ امنیّت کشور اسلامى - که در آن آسوده زندگى مى کنند - سهمى داشته باشند و نیز معاف بودن کودکان اقلیّت هاى مذهبى و هم چنین زنان، پیرمردان و نابینایانشان از حکم جزیه دلیل دیگرى بر این موضوع است.
از آنچه گفته شد روشن مى شود که جزیه تنها یک نوع کمک مالى است که از طرف اهل کتاب در برابر مسئولیّتى که مسلمانان به منظور تأمین امنیّت جان و مال آنها به عهده مى گیرند، پرداخت مى گردد. بنابراین آنها که جزیه را یک نوع «حقّ تسخیر» به حساب آورده اند، توجه به روح و فلسفه آن نداشته اند، آنها به این حقیقت توجّه نکرده اند که اهل کتاب هنگامى که به صورت اهل ذمّه درآیند حکومت اسلامى موظف است آنان را از هرگونه تعرّض و آزارى مصونیّت بدهد و با توجّه به اینکه آنها در برابر پرداخت جزیه علاوه بر استفاده از مصونیت و امنیّت هیچ گونه تعهدى از نظر شرکت در میدان جنگ و کلیه امور دفاعى و امنیّتى بر عهده ندارند، روشن مى شود که مسئولیّت آنها در برابر حکومت اسلامى به مراتب از مسلمانان کمتر است. یعنى آنها با پرداخت مبلغ ناچیزى در سال از تمام مزایاى حکومت اسلامى استفاده مى کنند و با مسلمانان برابر مى شوند، در حالى که در متن حوادث و در برابر خطرات قرار ندارند. از جمله دلایل روشنى که این فلسفه را تأیید مى کند، این است که در عهدنامه هائى که در دوران حکومت اسلامى میان مسلمانان و اهل کتاب در زمینه جزیه منعقد مى شد، به این موضوع تصریح گردیده است که اهل کتاب موظّفند جزیه بپردازند و در برابر، مسلمانان موظفّند امنیّت آنها را تأمین کنند و حتّى اگر دشمنانى از خارج به مقابله و آزار آنها برخیزند، حکومت اسلامى از آنها دفاع خواهد کرد. این عهدنامه ها فراوان است که به عنوان نمونه یکى را ذیلاً مى آوریم و آن عهدنامه اى است که خالد بن ولید با مسیحیان اطراف «فرات» منعقد کرد. متن عهدنامه چنین است:
«این نامه اى است از خالد بن ولید به «صلوبا» [بزرگ مسیحیان] و جمعیّتش، من با شما پیمان مى بندم بر جزیه و دفاع و در برابر آن شما در حمایت ما قرار دارید و مادام که ما از شما حمایت مى کنیم، حق گرفتن جزیه داریم؛ و الاّ حقّى نخواهیم داشت، این عهدنامه در سال دوازده هجرى در ماه صفر نوشته شد».(2) جالب اینکه مى خوانیم هرگاه در حمایت از آنها کوتاهى مى شد، جزیه را به آنها باز مى گرداندند و یا اصلاً از آنها نمى گرفتند! توجه به این نکته نیز لازم است که جزیه اندازه مشخّصى ندارد و میزان آن بستگى به توانائى جزیه دهندگان دارد؛ ولى آنچه از تواریخ اسلامى به دست مى آید این است که غالباً مبلغ مختصرى در این زمینه قرار داده مى شد و این مبلغ گاهى در حدود یک دینار در سال بیشتر نبود، و حتى گاهى در عهد نامه ها قید مى شد که جزیه دهندگان موظّفند به مقدار توانائی شان جزیه بپردازند.
از مجموع آنچه گفته شد ایرادهاى گوناگون و سمپاشى هائى که در زمینه این حکم اسلامى مى شود، از میان خواهد رفت و ثابت مى شود که این، یک حکم عادلانه و منطقى است.(3)
پی نوشت:
(1). این مطلبى است که از سخنان راغب در کتاب مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانى، حسین بن محمد، تحقیق: صفوان عدنان داودی، دارالعلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، 1412 قمری، چاپ: اول، ص 115 استفاده مى شود.
(2). تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، محمد رشید بن علی رضا، الهیئة المصریة العامة للکتاب، بی جا، 1990 میلادی، ج 10، ص 259.
(3). تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 شمسی، چاپ: اول، ج 7، ص 354.
منبع: یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: حسینى، سید حسین، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1386 شمسی، چاپ: چهارم، ص 446.
«جزیه» از ماده «جزاء» به معنى مالى است که از غیر مسلمانانی که در پناه حکومت اسلامى قرار مى گیرند گرفته مى شود و این نامگذارى به خاطر آن است که آن را به عنوان «جزاء در برابر حفظ مال و جانشان» به حکومت اسلامى مى پردازند.(1) «جزیه» یک نوع مالیات سرانه اسلامى است که به افراد تعلق مى گیرد، نه بر اموال و اراضى و به تعبیر دیگر «مالیات سرانه سالانه» است.
بعضى معتقدند که ریشه اصلى آن غیر عربى است و از «کزیت» کلمه فارسى باستانى که به معنى مالیاتى است که براى تقویت ارتش اخذ مى شد، گرفته شده؛ ولى بسیارى معتقدند که این لغت، یک لغت عربى خالص است و از ماده «جزاء» گرفته شده، به مناسبت اینکه، مالیات مزبور در ازاى امنیّتى است که حکومت اسلامى براى اقلیّت هاى مذهبى فراهم مى سازد. «جزیه» قبل از اسلام هم بوده است، بعضى معتقدند نخستین کسى که «جزیه» گرفت انوشیروان، پادشاه ساسانى بود؛ ولى اگر این مطلب را مسلّم ندانیم، حدّاقل انوشیروان کسى بود که از ملت خود جزیه مى گرفت و از همه کسانى که بیش از بیست سال و کمتر از پنجاه سال داشتند و از کارکنان حکومت نبودند، از هر نفر به تفاوت، 12 یا 8 یا 6 یا 4 درهم مالیات سرانه اخذ مى کرد.
فلسفه اصلى این مالیات را چنین نوشته اند که دفاع از موجودیّت و استقلال و امنیت یک کشور وظیفه همه افراد آن کشور است، بنابراین هرگاه جمعى عملاً براى انجام این وظیفه قیام کنند و عدّه اى دیگر به خاطر اشتغال به کسب و کار نتوانند در صف سربازان قرار گیرند وظیفه گروه دوم این است که هزینه جنگجویان و حافظان امنیت را به صورت یک مالیات سرانه در سال بپردازند. قرائنى در دست داریم که این فلسفه را در مورد جزیه چه قبل از دوران اسلام و چه در دوران اسلامى تأیید مى کند. گروه سنّى جزیه دهندگان در عصر انوشیروان که هم اکنون نقل کردیم (بین بیست تا پنجاه سال) گواه روشنى بر این مطلب است؛ زیرا این گروه سنّى در حقیقت مربوط به کسانى بوده است که قدرت حمل اسلحه و شرکت در حفظ امنیّت و استقلال کشور را داشته اند؛ ولى به خاطر اشتغال به کسب و کار بجاى آن جزیه مى پرداختند. گواه دیگر اینکه در اسلام جزیه بر مسلمانان لازم نیست؛ زیرا جهاد بر همه واجب است و به هنگام لزوم همگى باید در برابر دشمن در میدان نبرد حاضر شوند؛ امّا چون اقلیّت هاى مذهبى از شرکت در جهاد معافند بجاى آن باید جزیه بپردازند، تا از این طریق در حفظ امنیّت کشور اسلامى - که در آن آسوده زندگى مى کنند - سهمى داشته باشند و نیز معاف بودن کودکان اقلیّت هاى مذهبى و هم چنین زنان، پیرمردان و نابینایانشان از حکم جزیه دلیل دیگرى بر این موضوع است.
از آنچه گفته شد روشن مى شود که جزیه تنها یک نوع کمک مالى است که از طرف اهل کتاب در برابر مسئولیّتى که مسلمانان به منظور تأمین امنیّت جان و مال آنها به عهده مى گیرند، پرداخت مى گردد. بنابراین آنها که جزیه را یک نوع «حقّ تسخیر» به حساب آورده اند، توجه به روح و فلسفه آن نداشته اند، آنها به این حقیقت توجّه نکرده اند که اهل کتاب هنگامى که به صورت اهل ذمّه درآیند حکومت اسلامى موظف است آنان را از هرگونه تعرّض و آزارى مصونیّت بدهد و با توجّه به اینکه آنها در برابر پرداخت جزیه علاوه بر استفاده از مصونیت و امنیّت هیچ گونه تعهدى از نظر شرکت در میدان جنگ و کلیه امور دفاعى و امنیّتى بر عهده ندارند، روشن مى شود که مسئولیّت آنها در برابر حکومت اسلامى به مراتب از مسلمانان کمتر است. یعنى آنها با پرداخت مبلغ ناچیزى در سال از تمام مزایاى حکومت اسلامى استفاده مى کنند و با مسلمانان برابر مى شوند، در حالى که در متن حوادث و در برابر خطرات قرار ندارند. از جمله دلایل روشنى که این فلسفه را تأیید مى کند، این است که در عهدنامه هائى که در دوران حکومت اسلامى میان مسلمانان و اهل کتاب در زمینه جزیه منعقد مى شد، به این موضوع تصریح گردیده است که اهل کتاب موظّفند جزیه بپردازند و در برابر، مسلمانان موظفّند امنیّت آنها را تأمین کنند و حتّى اگر دشمنانى از خارج به مقابله و آزار آنها برخیزند، حکومت اسلامى از آنها دفاع خواهد کرد. این عهدنامه ها فراوان است که به عنوان نمونه یکى را ذیلاً مى آوریم و آن عهدنامه اى است که خالد بن ولید با مسیحیان اطراف «فرات» منعقد کرد. متن عهدنامه چنین است:
«این نامه اى است از خالد بن ولید به «صلوبا» [بزرگ مسیحیان] و جمعیّتش، من با شما پیمان مى بندم بر جزیه و دفاع و در برابر آن شما در حمایت ما قرار دارید و مادام که ما از شما حمایت مى کنیم، حق گرفتن جزیه داریم؛ و الاّ حقّى نخواهیم داشت، این عهدنامه در سال دوازده هجرى در ماه صفر نوشته شد».(2) جالب اینکه مى خوانیم هرگاه در حمایت از آنها کوتاهى مى شد، جزیه را به آنها باز مى گرداندند و یا اصلاً از آنها نمى گرفتند! توجه به این نکته نیز لازم است که جزیه اندازه مشخّصى ندارد و میزان آن بستگى به توانائى جزیه دهندگان دارد؛ ولى آنچه از تواریخ اسلامى به دست مى آید این است که غالباً مبلغ مختصرى در این زمینه قرار داده مى شد و این مبلغ گاهى در حدود یک دینار در سال بیشتر نبود، و حتى گاهى در عهد نامه ها قید مى شد که جزیه دهندگان موظّفند به مقدار توانائی شان جزیه بپردازند.
از مجموع آنچه گفته شد ایرادهاى گوناگون و سمپاشى هائى که در زمینه این حکم اسلامى مى شود، از میان خواهد رفت و ثابت مى شود که این، یک حکم عادلانه و منطقى است.(3)
پی نوشت:
(1). این مطلبى است که از سخنان راغب در کتاب مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانى، حسین بن محمد، تحقیق: صفوان عدنان داودی، دارالعلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، 1412 قمری، چاپ: اول، ص 115 استفاده مى شود.
(2). تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، محمد رشید بن علی رضا، الهیئة المصریة العامة للکتاب، بی جا، 1990 میلادی، ج 10، ص 259.
(3). تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 شمسی، چاپ: اول، ج 7، ص 354.
منبع: یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: حسینى، سید حسین، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1386 شمسی، چاپ: چهارم، ص 446.